Wednesday, January 31, 2007
2: 213. جشنواره ي ِ هنر ِ زيستْ محيطي در كرانه ي ِ خليج ِ فارس
يادداشت ويراستار
امروز آگاهي يافتم كه هم ميهن ِهنرمندي به نام احمد نداليان، دست به ابتكاري شايسته زده و با همياري ي شماري ديگر از هنرمندان، نهادي فرهنگي-هنري به نام ِ
كانون ِ هنري ي ِ جهاني ي ِ پَرديس
Paradise International Environmental Art Center
را در روستاي كوهستاني ي پلور در 65 كيلومتري ي جادّه ي هراز در راه تهران-آمل و در چشم انداز ِ دماوند ِ سرفراز، بنياد گذاشته و پذيراي هنرمندان ايراني و جُزْ ايراني در زمينه ي هنرهاي زيستْ محيطي است.
اين كانون هنري، به تازگي از يك نمايشگاه به نام ِ
جشنواره ي ِ هنر ِ زيستْ محيطي ي خليج فارس
Persian Gulf Environmental Art Festival
كه در هُرمَزگان در كرانه ي خليج فارس برگزارشده، پشتيباني كرده است.
گزارشي كه در پي مي آيد، نخست به شناساندن ِ كانون ِ هنري ي ِ جهاني ي ِ پَرديس و روشنگري درباره ي پيشينه ي كهن ِ واژه ي پرديس و سپس به جشنواره ي يادكرده در كرانه ي خليج فارس مي پردازد.
كانون پژوهشهاي ايران شناختي، اين كوششهاي فرهنگي-هنري در ميهن را ارج مي گزارد و از راه ِ دور به دستْ اندر كاران ِ آنها درود و آفرين مي گويد. تا باد، چُنين بادا!
(.براي دريافت آگاهيها و ديدن تصويرهاي بيشتر ---> نشاني هاي داده شده در متن ِ گزارش)
Paradise International Environmental Art Center
?Where is paradise
Paradise is a small garden of Iranian environmental artists Ahmad Nadalian in Polour is situated in the north of Iran-Tehran (65th kilometer of Haraz- Amol Road).
The two little villas in this garden have been the host of many international artists from countries as diverse as Germany, The Netherlands, UK, Lebanon, USA, Australia, Switzerland, Ireland. The artists from visiting countries have stayed there and produced environmental art. The International artists here in Paradise experienced living with Iranian families, society and tested traditional foods.
Here in Paradise we have prepared workshops and short course for different groups of younger generation of environmental artists. Through discussion on examples of works by famous environmental artists they inspire and learn to develop their own works in nature. More
The signification of Paradise
PARADISE (PARDIS) is a celestial garden. The words of paradeisos in Greek, paradise in European languages, and firdaws in Arabic, originally came from Persia the "Avestan pairi-daeza" , meaning garden, itself was the terrestrial image of the celestial garden of paradise. The term of paradise also means a piece of land made more agreeable than its surroundings by cultivation or an enclosure, and especially a royal park. In the Islamic religious text paradise (firdaws), is described as an eternal spring and garden with which the trees have continuous blossoms and everything is joyful. There is no corruption in this world. The minerals are valuable and crystallized. In paradise the faithful recline at ease, drinking and enjoying the embraces of their celestial spouses. In this garden, there is no time and its inhabitants are all young.
According to Sufis, paradise is the manifestation of absolute beauty and the inhabitants of "Paradise" enter into every beautiful form that they conceive and desire . Moslem mystics simply interpreted paradise as being the good deeds of man.
* * *
Paradise Online: WWW.RiverArt.Net/News
Report: Second section: Persian Gulf Environmental Art Festival
An environmental art festival was held recently (January 1-5, 2007) on the coast of Bandar Abbass, Hormoz and Shykh Andar Abi islands, in the Persian Gulf. More than thirty artists created a wide range of sand sculptures and environmental installations.
http://www.wwwebart.com/riverart/paradise/festivals/persiangulf2/index.htm Persian: http://www.wwwebart.com/riverart/paradise/festivals/persiangulf2/persian/index.htm * * *
At first the main aim at Persian Gulf Environmental Art Festival was arranging
a workshop for sand and stone sculptors. This was the initial suggestion of the Cultural office of Hormozgan, the Director of visual art center in Bandar Abbass. As a director of the workshop I changed the approach and now everybody is happy about the result and its extension. What began as a 3 day workshop is now planned to be an annual Winter event.
Supported by the Paradise International Art Center in Iran, on 22 January 2007 18
artists from other cities in Iran traveled to the Persian Gulf and continued creating art in nature with local artists.
2: 212. واكنش ِ هنرمندان نسبت به خطر ِ از دست رفتن ِ ميراث ِ فرهنگي ي ِ ايرانيان
يادداشت ويراستار
در كنار و همْ سو با اعتراض و دادخواهي ي ِ همه ي ِ دوستداران ِ فرهنگ ِ ايراني به كُنِشهاي ِ رويْ آور به تباه گرداني ي يادمانهاي تاريخي و فرهنگي ي باستاني ي ايرانيان، هنرمندان شايسته ي ميهنمان نيز واكنش خود به اين گونه كُنِشهاي دريغ انگيز را با آفريدن ِ اثرهايي درخشان به نمايش گذاشته اند تا اكنونيان و آيندگان بدانند كه دوستداران هنرمند ِ اين فرهنگ، در تقابل با تباهكاريها در چه پايگاهي ايستاده بوده اند.
محمّد صالحي زاده، نگارگر سزاوارمان، يكي از اين هنرمندان است كه كارهاي ارزنده اي در اين زمينه دارد. يكي از درخشان ترين آنها را كه با الهام از منشور جاودانه ي حقوق ِ بشر ِ كورش بزرگ آفريده است، در اين جا مي بينيد:
صالحي زاده، به تازگي قصد نمايش كارهايش را داشته؛ امّا سه تالار ِ نمايش از پنج تالار در اصفهان، بر اثر ِ پروا از حسّاسيّت هاي رسمي نسبت به درونمايه ي آفريده هاي او كه روي آور به آرمان ِ پاسداري از ميراث كهن فرهنگي ي ايرانيان است، از نمايش آنها خودداري ورزيده اند!
*
با آفرين و درود به اين همْ ميهن ِ هنرمند و سپاسگزاري از دوستم بانو نوشين شاهرخي كه مرا از كارهاي اين مرد هنرآفرين آگاه كرد، خوانندگان ارجمند اين تارنما را براي ديدن تصوير ِ كارهاي ديگري از اين نگارگر، به روي آوري به نشاني ي زير، فرامي خوانم:
http://www.savepasargad.com/aa.from%20091806/janu%20aks/mohamad%20salehizadeh-1.htm
* * *
هنرمند ديگري كه اثري با همان درونمايه ي كارهاي صالحي زاده، از او نشريافته، بهروز آريانا ست كه دستْ كاري از او را در اين جا مي بينيد:
2: 211. آرزوي ِ بزرگ ِ يك كودك ِ ايراني: جُفتي كفش ِ سالم
يادداشت ويراستار
دو تصوير ِ زير و نوشته ي همراه آنها را امروز دوست ارجمندم آقاي دكتر كاظم ابهري به اين دفتر فرستاده است كه با سپاسگزاري از او در اين صفحه مي آورم.
تصويرها به اندازه اي گويا و رساست كه نيازي به هيچ گونه شرحي درباره ي آنها نيست. بي گمان، اين كودك چوپان ِ بينوا و آرزوي بزرگش: "داشتن ِ يك جفت كفش ِ سالم"، يك نمونه ي اتّفاقي و استثنايي به شمار نمي آيد؛ بلكه نمونه اي از بسيار و مشتي از خروارست!
نه تنها بي بهرگي ي اين كودك، از داشتن يك جفت كفش؛ بلكه ناگزيري اش از كار ِ دشوار ِ گله داري در كوههاي سختْ گذر ِ بختياري، هم تراز با ناچاري ي ميليونها كودك ايراني از تن در دادن ِ زودْ رس به كارهاي گوناگون براي به دست آوردن ِ درآمدي ناچيز و ياري رساني به گذران زندگي ي خانواده هاشان در سنّي كه بايد شاد و شكفته به دبستان بروند و ببالند و بياموزند و براي يك زندگي ي سزاوار انساني پرورده شوند، "داستان ِ پُرآب ِ چشم" ي است كه دل ِ هر دوستدار ايران و نسل هاي كودك و جوان آن را به درد مي آورد و در حسرت ِ آينده اي تابناك مي سوزاند.
يك سرزمين، يك ملّت و يك فرهنگ كه بي زمينه سازي و دلْ سوزي و برنامه ريزي و آموزش و پرورش و بهداشت و تأمين ِ اجتماعي، بر سر ِ پا نمي ماند و به پيش نمي رود. آيا با چنين زمينه اي، به كجا مي رسيم؟ آيا مي توان كمترين اميدي به آينده ي چنين ملّتي و پايداري ي هويّت و فرهنگش داشت؟ براي ملّتي كه از كودك چوپان بينواي كوه پيمايش تا كودك دستْ فروش ِ خيابانْ گرد و بي سرپناه و كارتُن خواب ِ خيابانهاي تهرانش، همه سرمايه ها و نيروهاي انساني ي برباد رونده اند، چگونه آينده اي مي شود تصوّركرد؟
به راستي كه "نه بر مرده، بر زنده بايد گريست!"
-- چه آرزويي داري ؟
--آرزوهات چقدر بزرگه؟
مثلا آيا تا الان، آرزو كرده اي كه كفش كلارك دویست هزار تومنی بپوشي؟
ممکنه آرزوهات کوچکتر از این باشه؛ و لی مطمئنّم که تا الان چنین آرزویی نکرده اي:
"داشتن يه جفت كفش سالم "
امّا اين چوپان كوچولو تو كوههاي چهارمحال بختياري اين آرزو رو داره:
"داشتن يه جفت كفش سالم "
Tuesday, January 30, 2007
نمايه اي ديگر براي ِ جشن ِ سَدِه - پيوستي بر درآمد ِ 2: 209
يادداشت ويراستار
در پي ِ نشر ِ درآمد ِ 2: 209 براي گرامي داشت ِ جشن ِ سَدِه -- كه با پذيره ي گسترده و گرم ِ دوستداران فرهنگ ايراني رو به رو گرديد -- امروز، نمايه ي ِ زيباي زير از سوي دوست ِ پژوهنده دكتر شاهين سپنتا به اين دفتر رسيد كه با سپاسگزاري از او و همه ي همدلاني كه نگارنده ي اين تارنما را با مهر ِ بي دريغ ِ خويش نواختند، آن را براي بخشيدن ِ شكوه ِ بيشتري به يادْكرد از سَدِه، در اين پيوست، مي آورم.
2: 210. نشر ِ سيزدهمين جلد ِ دانشنامه ي ايرانيكا به سرانجام رسيد.
يادداشت ويراستار
دانشنامه ي ايرانيكا
Encyclopaedia Iranica
در بيست و پنجمين سال از آغاز ِ نشر ِ آن (1982) به پايان ِ انتشار ِ جلد ِ سيزدهم خود رسيد.
دفترهاي چهارم تا ششم از جلد سيزدهم
(Volume XIII, Fascicles 4-6)
امروز به دست من رسيد.
در اين دفترها، نخست دنباله ي در آمد ِ ايران (بخشهاي 5 - 11) را مي خوانيم كه تمام دفتر چهارم و 32 صفحه از دفتر پنجم بدان تخصيص داده شده است و زيرْدرآمدهايي از مردمان ايران تا موزيك ايراني را در بر مي گيرد.
آنگاه به درآمدهايي مي رسيم كه واژه ي ايران به تنهايي يا در تركيب با واژه هايي ديگر، عنوان آنهاست و بيشتر نام نشريّه ها يا مجموعه ها و كتابهاست و خواننده را با زنجيره اي از كوششهاي فرهنگي و پژوهشي به زبان فارسي و ديگرْ زبانها آشنا مي كند كه نام ِ نامي ي ِ ايران را بر خود دارند و سويه هاي گوناگون زندگي و فرهنگ اين ملّت را بررسيده اند. درآمدهايي كه وصف ِ ايراني در تركيب ِ عنوان ِ آنها به چشم مي خورد و بسياري از ويژگيهاي دانستني در باره ي زندگي ي ايرانيان در هر دو گستره ي تاريخي و امروزين آن را در بر مي گيرند، كامل كننده ي درآمد ِ ايران و زيرْبخشهاي آنند.
درآمد ِ بلند ِ عِراق
(IRAQ)
كه خود سيزده زيرْبخش دارد و آخرين 18 صفحه ي دفتر پنجم و نخستين 40 صفحه ي دفتر ششم را در بر مي گيرد -- با رويكرد به پيوندهاي گسترده و گوناگوني كه از روزگاران باستان تا اين عصر در ميان ِ مردم ِ ساكن ِ آن سرزمين با ايرانيان بوده است -- به بررسي ي ِ مناسبت هاي مهمّ دو كشور پرداخته و در واقع، بر بخش بزرگي از تاريخ و فرهنگ ايران پرتو ِ دانش و پژوهش افكنده است.
دفتر ششم، پس از چندين درآمد ِ ديگر، سرانجام به درآمد ِ بسيار بلند ِ اصفهان
(ISFAHAN)
مي رسد كه فراگير ِ بيست و دو زيرْبخش و هشت شاخه زيرْبخش است و تنها هشت بخش ِ آن (1. جغرافيا 2. جغرافياي تاريخي: چشمْ اندازي فراگير از روزگار باستان تا كنون 3. جمعيّت: از روزگار قاجاران تا 1940- 1996استان اصفهان، 1956 -1996 شهر اصفهان، 1956 - 1996، 4. دوره ي پيش از اسلام، 5. تاريخْ نگاري ي محلّي، 6. دوره ي ِ سده هاي ميانه، 7. دوران ِ صفويان، 8. دوره ي قاجاران) را در اين دفتر مي خوانيم و آگاهي هاي فراوان و فراگيري همراه با آمار و بازبُردها و نقشه ها و نيز كتابْ شناخت رهنمون، درباره ي اين بخش مهمّ از ميهنمان، به دست مي آوريم.
*
براي همه ي دوستداران راستين ِ تاريخ و فرهنگ ِ ايران، جاي خشنودي و شادكامي است كه دانشنامه ي ايران، اين بزرگترين اثر ِ جهانْ شمول ِ ايرانْ شناختي در همه ي زمانها را جاي گرفته بر گردونه ي زمان و پويا و پيشرو مي بينند. امروز هر ايراني، در هر گوشه از جهان كه خود را در برابر پرسشهايي همچون كجايي ي ايران، گذشته ي اسطورگي و پيشْ تاريخي ي ِ ايران، جغرافياي تاريخي و كنوني ي ِ ايران، تاريخ و فرهنگ ايران، ادب و هنر ايران، كشاورزي و صنعت ِ ايران، جامعه و ساختار اجتماعي، ديني و سياسي ي ايران و بسياري ديگر از اين دست، از سوي ديگران بيابد، مي تواند بي درنگ، با غرور و سرافرازي، كليد ِ زرّين ِ گنجينه ي پاسخ و شناخت را به دست ِ جوينده و پرسنده بسپارد و اطمينان داشته باشد كه او را خرسند گردانيده و چهره ي ايران و ايراني را -- چنان كه مي سزد -- در برابر وي به نمايش درآورده است. آن كليد، اين است:
http://www.iranica.com
*
هرگاه در اين روزگار ِ آشوبها و نابسامانيها، كساني را مي بينيم كه ارج و پايگاه والاي دانشنامه ي ايران را نشناخته و آن را دست ِ كم گرفته و در اين جا و آن جا، سخناني خندستاني درباره ي آن بر زبان و قلم رانده و ارزيابان و روشنگرانِ راستين ِ كار ِ دانشنامه را شيفته و متعصّب خوانده اند، چه باك. بنيادگذار و مَهينْ ويراستار اين گنج ِ شايگان ِ دانش و فرهنگ و صدها همْ گام و همْ راه ِ ايراني و جُزْ ايراني ي ِ وي، راه ِ خود را مي پيمايند و دستاورد ِ خدمت ِ بي همتاي خويش را به اكنونيان و آيندگان و به گنجور ِ فرهنگ و "زرگر ِ نقّاد ِ هوشيار ِ زمانه" مي سپارند. به گفته ي نيمايوشيج:
«آن كه غربال به دست دارد، از عقب ِ كاروان مي آيد!»
*
دانشنامه ي ايران همواره پذيراي بررسيها و نقدهاي بي غرض كارشناختي بوده و بر بايستگي ي انتقاد سازنده ي آگاهان و صاحبْ نظران در باره ي ِ هريك از درآمدهاي ِ اين مجموعه ي ِ بزرگ در رسانه ها و نشريّه هاي گوناگون، پاي فشرده است و افزون ِ بر آن، در آغاز ِ هريك از جلدها، بخشي با عنوان ِ «افزوده ها و درستْ نويسي ها» آورده كه در آن، همه ي سهوها و نادرستي ها در نشرْيافته هاي تا آن زمان، بر پايه ي يادآوري هاي ژرفانگران و دلْ سوزان، بازْنگاري و درستْ نويسي شده است.
چنين شيوه ي دانشي و پسنديده اي در انتقاد و انتقاد از خود، با كژْروشي هاي برخي از اهل زمانه در طرح ايراد هاي نيشغولي و كارشكنانه و گمراه كننده، از زمين تا آسمان تفاوت دارد.
چندي پيش، استادم دكتر احسان يارشاطر در پيامي پدرانه و لطفْ آميز، با نهايت بزرگواري و در همان حال، فروتني ي ِ راستين و دانشمندانه، به اين كوشنده نوشتند:
«... بسيار ممنونم كه با حُسن ِ ظَنّ ِ بي اندازه، به روشن ساختن ِ وضع ِ "ايرانيكا" و اصولي كه راهنماي آن است پرداخته و وقت ِ عزيز ِ خود را در اين راه گذاشته ايد. كاش افرادي مانند آقاي نقره كار، وقت خود را صرف ِ كار هاي مثبت و مفيدتري مي كردند و به پيشرفت ِ فرهنگي كه خود نيز متعلّق ِ به آنند، مددي مي رساندند.
به قول ِ شاعر: "زندگاني به مُراد ِ همه نتوان كرد." اين كه برخي، "ايرانيكا" را نكوهش كنند، موجب ِ شگفتي نيست. آنچه موجب ِ شگفتي است، اين است كه پيش از اين و بيش از اين دست به نكوهش نزده اند. هرچند، چند سال پيش برنامه اي درتلويزيون ايران به نام ِ"هويّت" پخش مي شد كه موضوع ِ آن، سراپا بدگويي از "ايرانيكا" و مدير ِ آن بود و مدّت ِ شش ماه ادامه داشت و پس از آن نيز، به صورت ِ كتاب منتشرشد.
اعتقاد ِ راسخ ِ من اين است كه انسان بايد بكوشد تا در حدّ ِ توانايي خود كاري درست و بي عيب انجام دهد و در سپردن ِ اين راه، از نكوهش و شماتت نهراسد و خار ِ مُغيلان را پذيرا باشد.»
Monday, January 29, 2007
2: 209. جشن ِ سَدِه فرخنده باد!
يادداشت ويراستار
امروز، دهم بهمن ماه، از ديربازْ، در گاهْ شمار ِ فرهنگي ي ايرانيان، به نام ِ جشن ِ سده شناخته شده است.
هرچند دانشمندان بزرگي همچون ابوريحان بيروني و ديگران، از اين جشن و خاستگاه هاي كهن ِ آن، سخن گفته اند؛ امّا در نوشته هاي بازمانده از روزگار باستان (اوستايي و پهلوي) نشاني از نام و چگونگي ي اين آيين نمي يابيم. اين جشن كه قديم ترين آگاهي از برگزاري ي آن را در گزارشهاي دربارهاي شاهان سده ي چهارم هجري و ديوانهاي چكامه سرايان آن زمان مي يابيم، از زماني ناشناخته، در شمار جشنهاي پذيرفته و رايج ميان زرتشتيان درآمده كه گويا آتش افروزي در آن، انگيزه ي اصلي ي اين پذيرش بوده باشد. از رايج بودن اين جشن، در ميان پارسيان هندوستان آگاهي ندارم. در جشنهاي همگاني و ملّي ي ايرانيان ِ جُزْ زرتشتي ي ِ كنوني نيز، اثري از اين جشن ديده نمي شود.
شاهنامه ي فردوسي، نزديك ترين حلقه ي پيوند به فرهنگ باستاني ي ايرانيان نيز در ساختار ويراسته و پالوده اش، ردّ پايي از اين جشن را نشان نمي دهد. در ويراسته ترين چاپ شاهنامه به كوشش دكتر جلال خالقي مطلق، روايت كشف آتش به وسيله ي هوشنگ و بنيادنهادن جشن سده از سوي همو كه تنها در چند دست نوشت شاهنامه در 21 بيت آمده بوده، افزوده و پيوسته اي بر سروده ي فردوسي شناخته شده و بر پايه ي سنجه هاي روش شناختي ي ويراستاري ي متن، در پانوشت آورده شده است ( ---> دفتر يكم، ص 30).
دانشمندان باختري و ايراني ي روزگار ما، اشاره ها و يادداشتها و گفتارهايي دارند كه دانشي ترين و آگاهاننده ترين آنها، نوشته ي دوست ِ زنده يادم دكتر مهرداد بهار زير عنوان درباره ي جشن سَده در كتاب جُستاري چند در فرهنگ ايران (صص 237-244) است.
امسال نيز پژوهنده ي جوان ايراني آرش شريف زاده عبدي، ساكن كشور دانمارك، كوشيده است تا در اين زمينه جُستاري داشته باشد و برداشت تازه اي به دست دهد. نشاني ي نشرگاه ِ گفتار ِ او اين است:
http://www.arashabdi.com/skabelon5khabarhayerooz_action.asp?id=512
اين پژوهنده، بي هيچ ارزيابي از ويرايش دكتر خالقي مطلق، روايت افزوده ي كشف آتش و بنيادنهادن جشن سده از سوي هوشنگ را اصيل انگاشته و ملاك بحث قرارداده است.
در فراسوي همه ي پژوهيده ها و نوشته هاي تا كنوني، پرونده ي پژوهش درباره ي جشن ِ سده، همچنان گشوده و آماده ي كوششهاي تازه تر براي ريشه شناسي است.
گفتار ِ آرش شريف زاده عبدي، با اين نمايه ي جشن ِ سده همراه است:
Sunday, January 28, 2007
2: 208. دست ِ جنگ افروزان ِ جهانخوار از عراق و افغانستان و ايران و همه ي جهان، كوتاه باد!
2: 207. سياه ترين روز در تاريخ ِ فرهنگ ايران: يك گزارش
Sivand Dam Will be Flooded Next Week
26 January 2007
This day will undoubtedly will be remembered as one of the Iran's darkest days in history.
Saturday, January 27, 2007
2: 206. فرهنگ و تمدّني هزاران ساله، دستخوش ِ بي بند و باري و تباهكاري و تاراج!
گُفتاوَرد از درونمايه هاي اين تارنما در رسانه هاي چاپي و الكترونيك، بي هيچ گونه تغيير و با يادكردازخاستگاه، آزادست.
2: 205. رهنمودي به دو كوشش تازه ي فرهنگي و ادبي در ميهن
گُفتاوَرد از درونمايه هاي اين تارنما در رسانه هاي چاپي و الكترونيك، بي هيچ گونه تغيير و با يادكردازخاستگاه، آزادست.
Friday, January 26, 2007
2: 204. انجمن ايران شناسي ي فرانسه: همايش ِ ايران شناختي در تهران
Thursday, January 25, 2007
2: 203. فردوسي شاعري بي همتا يا مقلّد ِ هومر؟!
گُفتاوَرد از درونمايه هاي اين تارنما در رسانه هاي چاپي و الكترونيك، بي هيچ گونه تغيير و با يادكردازخاستگاه، آزادست.
اطلاع دارید که در هفته گذشته همایشی با نام فردوسی و هومر در تهران برگزار شد که در واقع به کوشش سفارت یونان بوده است. دوستان تعریف می کردند که در آن نشست، بیشتر سخنان بر گرد این بوده که فردوسی وامدار و مقلّد هومر بوده است. من این سخنان را باور نکردم. امّا امروز روزنامه ي تهران امروز چاپ تهران، به گزارشی در باره این همایش پرداخته و سخنان آقای دکتر اسماعیل پور الگوبرداری فردوسی از هومر را نقل کرده است.
ضمنا چند هفته پیش در اداره ي کتاب وزارت فخیمه ي ارشاد، یک آگهی از سفارت یونان بر دیوار دیدم که مضمون آن چنین بود که نویسندگان و مترجمانی که در معرّفی و نشان دادن جایگاه فرهنگ یونان در ایران آثاری دارند، خود را به این سفارت معرّفی کنند تا ترتیب سفر آنان به آتن و اهداي جایزه هایی بدانان، داده شود.
زیاده عرضی نیست.
http://www.tehranemrooz.ir/v2/Default_view.asp?NewsId=5560--
2: 202. شب ِ شعري در استراليا به مناسبت ِ سده ي جنبش ِ آزادي خواهانه ي ايرانيان
يادداشت ويراستار
خيزش و جنبش مشروطه خواهي ي ايرانيان در سال 1285 خورشيدي، امسال به يكصدسالگي رسيد. هرچند كه با دريغ فراوان بايد گفت كه آرمانهاي والاي مردم ايران در آن جنبش، هنوز هم برآورده نشده است و نياز به كوشش و كُنِش هاي بسيار و دشوار دارد، از مرور در فرآيند ِ آن رويداد مهمّ، بسيار مي توان آموخت. از سال گذشته تا كنون، دهها همايش در اين زمينه، در خود ايران و ديگركشورها برگزارگرديده است و رسانه ها به نشر ِ گزارشها و گفتارهاي روشنگر و سودمندي در پيوند با آن پرداخته اند.
كانون ايرانيان كوينزلند (ايالت بزرگ ِ شمال خاوري ي ِ كشور استراليا) نيز بر آن شده است كه شب ِ شعري بدين مناسبت برپاكند و يكشنبه شب پانزدهم بهمن ماه 1385 (چهارم فوريه 2007) را براي اين برنامه ي فرهنگي در نظرگرفته است. متن ِ فراخوان ِ اين همايش را كه دوست ارجمند آقاي مهرداد رفيعي، امروز از بريزبن (پايتخت ايالتي ي كوينزلند) به اين دفتر فرستاده است، با سپاسگزاري از او و با آفرين گويي به كانون ايرانيان كوينزلند براي اين كوشش ِ شايسته، در پي مي آورم.
فرصت را غنيمت مي شمارم و گفتاري ارزنده و خواندني به نام شعر فارسي در دوران مشروطه نوشته ي شاعر ارجمند محمّد جلالي چيمه (م. سحر) را به خوانندگان مي شناسانم. متن ِ گفتار را در اين نشاني بيابيد و بخوانيد:
http://www.farhanggoftego.com/Shere.Farsi.Dar.Dorane.Mashrouteh.M.Sahar.html
گزارش ِ شب ِ ويژه ي ِ محمود درويش در تهران: پيوستي بر درآمد ِ 2: 200
مجلّه ي بُخارا چهارشنبه چهارم بهمن ماه را به شاعر نامدار فلسطين ، محمود درويش، اختصاص داد و با برگزاري اين مراسم در تالار بتهوون خانه هنرمندان، مي توان به انتظار برگزاري شب هاي ديگري در آشنايي بيشتر با ادبيات معاصر عرب توسط اين مجله نشست. شب هايي كه قرار است به " شعر معاصر عرب " ، " داستانويسي معاصر ادب " و شب هاي مستقلي براي " عبدالوهاب البياتي ، ْآدونيس ، نزار قباني ، نحيب محفوظ و ... اختصاص داده شود . استاد رضا سيد حسيني ، علي بهبهاني ، ناهيد طباطبائي ، رضا يكرنگيان ،هاشم بناپور ، گلبرگ برزين ، فرزانه قوجلو ، محمد رضا هدايت ، سپيده جديري ، احمد حيدر بيگي ، مريم منصوري ، مريم آموسا ، كاميار خليلي ، محمد گلبن ، مهين خديوي ، مهري جعفري ؛ مريم رئيس دانايي و ... از حاضرين در اين مراسم بودند.
در آغاز اين مراسم بخشي از فيلم مستند " سفر به فلسطين " به نمايش درآمد و سپس علي دهباشي مدير مجله بخارا در معرفي محمود درويش چنين گفت:
بعدها در مبارزات مردم فلسطين شركت كرد و اين زماني بود كه 14 سال بيشتر نداشت . در شهر حيفا به زندان افتاد و از آن پس مرتب گرفتار پليس بود و مدتها بايد مرتب خود را هر هفته به پليس معرفي مي كرد . در سال 1970 براي ادامه تحصيل به مسكو سفر كرد و پس از مدتي به قاهره بازگشت .
نخستين مجموعه ي شعرش را در سال 1960 با عنوان " گنجشك هاي بي بال " را منتشر كرد و با مجموعه ي دومش " برگ هاي زيتون " جاي خود را در شعر فلسطين و جهان عرب باز كرد .
محمود درويش چند سال عضو كميته اجرايي سازمان آزادي بخش فلسطين بود . درويش همچنين رئيس اتحاديه نويسندگان فلسطيني است و بنيان گذار يكي از مهمترين فصل نامه هاي ادبي و مدرن جهان عرب به نام " الكرمل " است . درويش همراه با ژاك دريدا ، پي ير بورديو و چند تني ديگر " پارلمان بين المللي نويسندگان " را تأسيس كردند .
سخنم را با گفته دكتر شفيعي كدكني درباره محمود درويش به پايان مي برم . آنجا كه مي نويسد : " اگر يك تن را براي نمونه بخواهيم انتخاب كنيم كه شعرش با نام فلسطين همواره تداعي مي شود ، محمود درويش است . "
پس از آن ، استاد موسي اسوار ، با تاكيد بر آنكه مكتب ادبي شاعران امروز فلسطين به دو نسل ادبي 1936 و 1948 باز مي گردد ، و براي شناخت بهتر نسل شاعران امروز آن بايد بر اين پيشينه آگاهي يافت ، در سخنراني جامعي از شعر عرب و به ويژه فلسطين به توصيف ويژگي هاي شعر محمود درويش پرداخت . آقاي اسوار اشاره كرد كه برجسته ترين شاعر امروز فلسطين بي شك محمود درويش است كه به او لقب شاعر نخست مقاومت را داده اند . گرچه محمود درويش را به عنوان شاعر مقاومت مي شناسند ، نبوغ ، نواوري و خلاقيت شاعرانه محمود درويش او را در شمار بزرگان شعر معاصر عرب قرار داده است .
سپس ناصر زراعتي مدير خانه هنر و ادبيات گوتنبرگ درباره مجموعه شعر " در محاصره " محمود درويش و نيز فيلم مستند و خاطره ديدار با محمود درويش سخن گفت . زراعتي سخنانش را با اين شعر از درويش آغاز كرد :
" اگر باران نيستي ، عزيز دلم !
درخت باش ،
سرشار از باروري .. درخت باش !
و اگر درخت نيستي ، عزيز دلم !
سنگ باش ،
سرشار از رطوبت .. سنگ باش !
و اگر سنگ نيستي ، عزيز دلم !
ماه باش ،
در روياي عروست .. ماه باش "
{ چنين گفت زني
در تشيع جنازه ي فرزندش }
دوستان ، سلام !
وقتي نسخه اي از ترجمه فارسي كتاب " در محاصره " مجموعه شعر محمود درويش و يك كپي از فيلم مستند " نويسندگان مرزها ، سفر به فلسطين " با زير نويس فارسي را به عنوان سوغات به دوستم علي دهباشي دام ، پيشنهاد كرد شبي به ياد و به نام اين شاعر فلسطيني برگزار شود . و اين همزمان بود با تدارك شب اورهان پاموك كه دوستاني كه آن شب حضور داشتند ، حتماٌ با من موافق اند كه شبي بود زيبا و به ياد ماندني . ..زراعتي در ادامه سخنانش به نوشته خود و ابراهيم مشعري در سرآغاز ترجمه ي فارسي رمان " رقص چنگيز كهن " نوشته رومن گاري اشاره كرد : " ترجمه اين كتاب به ملت ستمديده و مبارز فلسطين كه سال هاست در برابر صهيونيست هاي اشغالگر و اربابانشان پايمردانه ايستاده اند و براي به دست آوردن آزادي دليرانه مي جنگند ، با احترام و فروتني پيشكش مي شود ."
نويسنده ( رومن گاري ) در پايان اين رمان خواندني ، خطاب به قهرمان داستان خود كه روح يك بازيگر كمدي يهودي است كه به دست نازي ها كشته شده مي گويد " تو ديگر بايد از صحنه خارج شوي . حالا نوبت سياهان آمريكا و فلسطيني ها و عرب ها ست .
ما در مقدمه كتاب نوشتيم كه رومن گاري در رمان ديگري به وضعيت اسفبار سياهان آمريكا پرداخت؛ اما افسوس كه فرصت نيافت درباره فلسطيني هاي آواره نيز داستاني بنويسد .
زراعتي در ادامه مي افزايد : " وقتي محمود درويش را در نمايشگاه ( كتاب ) ديدم و نسخه اي ترجمه فارسي " در محاصره " را به او دادم ، روي جلد كتاب را نگاه كرد و با تعجب گفت " اين عكس من است ! " گفتم اين هم كتاب شماست ، به فارسي ." كتاب را ورق زد و با تعجب بيشتري پرسيد " مگر شعرهاي من به فارسي هم درآمده ؟ " برايش توضيح دادم كه ما ايرانيان سال هاست او و بعضي از شاعران و نويسندگان فلسطيني را مي شناسيم . گفتم كه شعرهايش ترجمه شده و در نشريه ها ، جُنگ ها ، كتابها و اين اواخر سايت هاي اينترنتي انتشار يافته ...
شايد اين پرسش براي او هم مطرح شده باشد كه: چرا نويسندگان و شاعران ايراني و فلسطيني اين همه از يكديگر دورند و با هم ناآشنا ؟
سپس ناصر زراعتي از فيلم مستند " سفر به فلسطين " ساخته سمير عبدالله و خوزه راينس سخن گفت : در سال 2002 محمود درويش قرار بود در گردهمايي نويسندگان جهان شركت كند . شهر محل اقامت او " رام الله " در محاصره اسرائيلي ها قرار گرفت . در اين فيلم مي بينيم كه چند تن از برندگان جايزه نوبل ادبيات از كشورهاي مختلف تصميم مي گيرند به ديدار محمود درويش به فلسطين بروند و مي روند . در اين فيلم نويسندگان بزرگ جهان همراه محمود درويش از شهرها و محله هاي فلسطين ديدار مي كنند و آثار بمباران و حمله نيروهاي اسرائيلي را مي بينند . و محمود درويش شعرهايي از كتاب " در محاصره " را مي خواند. در اين فيلم نظريات نويسندگان بزرگ جهان همچون ساراماگو ، ماركز ، سوينگا ، توني موريسون و ... را در مورد فلسطين خواهيم شنيد .هنگام مشاهده ي فيم جاي خالي نويسنده يا شاعري ايراني در ميان اين جمع نويسنده به خوبي احساس مي شود . كاش روايتي هم به زبان فارسي در اين مستند مي بود ! كاش ما اهالي فرهنگ و ادب و هنر بتوانيم با همگنان خود در سراسر جهان ارتباط داشته باشيم كه براي شاعر و نويسنده و هنرمند ، مرز و محدوده جغرافيايي و زباني وجود ندارد . شاعران و نويسندگان و به طور كلي هنرمندان پيام آوران صلح ، دوستي و عشق به انسان ، آزادي و عدالت اند . "
و پس از آن پگاه احمدي چند شعر را براي آشنايي بيشتر با محمود درويش قرائت كرد و در انتها بخشي ديگر از فيلم " سفر به فلسطين " به نمايش درآمد .
Tuesday, January 23, 2007
2: 201. در آستانه ي روز ِ آغاز ِ فاجعه: نابودي ي كهن ترين يادمانهاي ايراني!
يادداشت ويراستار
باوركردني نيست؛ امّا دريغا و دردا كه واقعيّت دارد! شايد اين امر كه كساني از خود ِ يك ملّت، دانسته و آشكارا كمر به نابودگرداني ي ميراث بسيار كهن نياكان خويش ببندند، در جهان بي همتا باشد! امّا در ايران رنج و شكنج ديده ي ِ ما، دارد روي مي دهد! مي گوييد نه، پس دنباله ي ِ اين يادداشت و گزارش ِ تكان دهنده ي ِ همراه آن را بخوانيد تا دل شما هم مثل دل پرآه و دريغ من بلرزد و بسوزد و حافظ وار زمزمه كنيد:
ابرها حكايت از نزديكي ي توفان دارند!
بدرود پاسارگاد! بدرود يادمانهاي نياكان!
سرانجام روز ِ سياه و اندوه بار براي همه ي ايرانيان دوستدار ميراث فرهنگي ي كهن نياكان فرارسيد و دست اندر كاران احداث سدّ ِ سيوند در دشت پاسارگاد و تنگه ي بُلاغي، اعلام كرده اند كه آبگيري ي اين سدّ ِ زيانبار را از هفته ي آينده (12 بهمن) آغازخواهندكرد و انبوهي از يادمانهاي باستاني و بي همتاي تاريخ و فرهنگ ميهنمان را آشكارا و در برابر چشمان شگفتي زده ي ايرانيان و جهانيان به زير آب خواهند فرستاد و براي هميشه ناپديدخواهندگرداند! به همين سادگي!
به جان ِشما شوخي نيست؛ بازي نيست؛ شايعه نيست؛ ساخته و پرداخته ي ِ كسان يا گروههاي ِ مخالفْ خوان هم نيست. گزارشي رسمي است از يك خبرگزاري ي پذيرفته و رسانه ي مشهور؛ آن هم نه از يك خاستگاه نامعلوم؛ بلكه از زبان ِ يك «وزير» با اسم و رسم و در پايگاهي رسمي و مسؤول و بازْنشريافته در همه ي رسانه هاي درونْ مرزي و برونْ مرزي.
بخشي از راه ِ شاهي ي ِ هخامنشي در تنگه ي بُلاغي
كه در آستانه ي نابودي است!
وزير نيرو، ديروز سه شنبه سوم بهمن، اين برنامه ي فاجعه بار را اعلام كرد و دلهاي همه ي ايرانيان دل بسته به ارزشهاي فرهنگي ي اين ميهن را به درد آورد. او و ديگرْ دستْ اندركاران، به خواست ِ برحقّ ِ ميليونها ايراني و اعتبار امضاي هزاران تن از آنان در پاي بيان نامه ي اعتراض به ايجاد سدّ ِ سيوند و نابودگرداني ي گنجينه ي شايگان مرده ريگ روزگاران باستان، بي اعتنا ماندند و سازمان ميراث فرهنگي نيز به رغم نام فريبنده اش، نه تنها كاري در راستاي پاسداري از اين ميراث هزاره ها صورت نداد؛ بلكه با مسؤولان اين برنامه ي تباهكارانه، همدستي كرد و در عمل به «سازمان ضدّ ميراث فرهنگي» تبديل گرديد! هنگامي كه يك سازمان دست اندركار ايراني چنين رفتار و كاركردي داشته باشد، ديگر از سازمانهايي همچون يونسكو، چه انتظاري مي توان داشت؟!
ريشخند قضيّه اين كه وزارت نيرو اعلام فرموده است كه با «هزينه ي خود» (؟!) در كنار سدّ ِ سيوند يك موزه خواهدساخت! كودك انگاشتن و دست انداختن يك ملّت يعني همين! بزرگترين موزه ي زنده مانده از هزاره هاي دور را يكجا غرق در آب مي كنند و سپس در كنار اين غرقاب ِ بلعنده ي يك فرهنگ، «موزه» مي سازند!
پايه ي ستون كاخي از روزگار كورش
يافته در تنگه ي بُلاغي
بازمانده ي كالبدي هفت هزارساله
يافته در تنگه ي بُلاعي
به نوشته ي تارنماي ويژه ي نجات پاسارگاد:
از اين پس، هيچ ايراني، اين روز ِ سياه را از ياد نخواهد برد!
*
گزارش ايلنا (خبرگزاري ي كار ِ ايران) درباره ي اين رويداد ِ شوم را در پي مي آورم:
تاريخ :03/11/1385 ساعت : 11:13
وزير نيرو: سدّ ِ سيوند هفته آينده آبگيري ميشود.
تهران- خبرگزاري كار ايران
با اعلام نظر مثبت سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري كشور، سدّ ِ سيوند هفته ي آينده آبگيري ميشود.
به گزارش خبرنگار ايلنا، پرويز فتّاح، وزير نيرو، در خصوص زمان آبگيري سدّ ِ سيوند، گفت:
تاكنون براي آبگيري سدّ ِ سيوند در انتظار اعلام نظر سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري بوديم كه جواب مثبت دادند و با اعلام رسمي اين سازمان، هفته آينده آبگيري سدّ انجام ميشود.
فتّاح با بيان اين كه از آذر ماه 84, پنج بار آبگيري سدّ ِ سيوند به تعويق افتاده است، هزينه ايجاد سدّ ِ سيوند را هشتاد ميليارد تومان دانست و از ذكر عدم ِ نفع آن خودداري كرد.
وي، افزود:
قرار است وزارت نيرو با هزينه ي خود اقدام به ايجاد يك موزه در كنار سدّ ِ سيوند كند.
پايان پيام
رمزگان ِ خبر: 388705
* * *
آخر از همه اين كه نبيره ي جوان من «آريا» -- كه با همه ي دل و جانش به فرهنگ والاي ايراني و يادمانهاي گران بهايش مهرمي ورزد و اين مهر پرشور را بارها در تارنماي ويژه اش بيان داشته -- سالهاست كه در آرزو و حسرت سفر به ايران و ديدار يادمانهاي فرهنگي اش در پشت درهاي بسته مانده است و روزشماري مي كند. امروز وقتي اين خبر شوم به دفترم رسيد، دلم لرزيد و اشك در چشمان خسته ام حلقه بست! به راستي چگونه مي توانم چنين بدخبر باشم و اين مُرغواي نوميدكننده را به گوش او برسانم و دل آرزومندش را بشكنم؟!
آيا همه ي هم نسلان من در برابر فرزندان و نبيرگان خود چُنين حيران و دردمند و پريشان نمانده اند؟!
Monday, January 22, 2007
2: 200. شب ِ ويژه ي ِ محمود درويش، شاعر ِ فلسطيني در تهران
مجلّۀ بُخارا به دنبال برگزاري شبهاي "گونترگراس"، " اومبرتو اكو"، " ويرجينيا وولف"، " فردينانسلين" ،
محمود درويش شاعر معاصر فلسطيني از مطرح ترين شاعران جهان عرب به شمار مي رود .او در حال حاضر رئيس " اتحاديه نويسندگان فلسطيني " ، بنيان گذار يكي از مهمترين فصل نامه هاي ادبي و مدرن عرب به نام " الكرمل " و از بنيان گذاران " پارلمان بين المللي نويسندگان " همراه با ژاك دريدا ، پي ير بورديو و ... است .
محمود درويش در جهان عرب از محبوبيت كم نظيري برخوردار است . كتابهاي شعر او به زبانهاي گوناگون ترجمه شده و ترجمه هاي متعددي از آثار او به فرانسه و انگليسي و فارسي موجود است .
مراسم " شب محمود درويش " با سخنراني علي دهباشي آغاز خواهد شد . سخنران بعدي استاد موسي اسوار از ويراستاران و مترجمان ادبيات به ويژه شعر معاصر عرب خواهد بود كه وجوه گوناگون شاعري ي ِ محمود درويش را بررسي مي كند .
سپس ناصر زراعتي مدير خانه هنر و ادبيات گوتنبرگ درباره مجموعه ي شعر " در محاصره "، سروده ي محمود درويش سخنراني مي كند. زراعتي بعد از سخنراني اش، فيلم مستند "سفر به فلسطين" را به نمايش مي گذارد .
زراعتي درباره ي فيلم مستند " سفر به فلسطين " كه ساخته ي سمير عبدالله و خوزه راينس است مي گويد : در سال 2002 محمود درويش قرار بود در گردهمايي نويسندگان جهان شركت كند . شهر محل اقامت او " رام الله " در محاصره اسرائيلي ها قرار گرفت . در اين فيلم مي بينيم كه چند تن از برندگان جايزه نوبل ادبيات از كشورهاي مختلف تصميم مي گيرند به ديدار محمود درويش به فلسطين بروند و مي روند . در اين فيلم نويسندگان بزرگ جهان همراه وي از شهرها و محله هاي فلسطين ديدار مي كنند و آثار بمباران و حمله نيروهاي اسرائيلي را مي بينند و شاعر، شعرهايي از آخرين كتابش " در محاصره " را مي خواند. در اين فيلم نظريّات نويسندگان بزرگ جهان همچون ساراماگو ، ماركز ، سوينگا ، توني موريسون و ... را در مورد فلسطين خواهيم شنيد . زير نوشت ِ فارسي ي ِ فيلم مستند ِ "سفر به فلسطين" توسط ناصر زراعتي آماده شده است .
در اين مراسم، سروده هاي ِ محمود درويش عليه دولت ِ غاصب ِ اسرائيل و افشاي چهره ي ِ پليد ِ شارون، خوانده خواهد شد .
مراسم " شب محمود درويش " ساعت پنج بعد از ظهر چهارشنبه چهارم بهمن از سوي مجلّه ي بُخارا در خانه ي هنرمندان ِ تهران برگزار خواهد شد.
Sunday, January 21, 2007
2: 199. فردوسي و هومر، نمادهاي دو فرهنگ بزرگ: همايش ِ شناخت
گُفتاوَرد از درونمايه هاي اين تارنما در رسانه هاي چاپي و الكترونيك، بي هيچ گونه تغيير و با يادكردازخاستگاه، آزادست.
.Free to use on any web and media, without any changes and with a reference to source.
All Rights Reserved.
Copyright © 2005-2007 - Iran-shenakht
يادداشت ويراستار
سنجش ِ مَنِش و كُنِش ِ فردوسي و هومر و توان ِ آفرينش ِ ادبي و هنري ي آن دو و ارج و پايگاه ِ حماسه هاشان، درونْ مايه اي است كه از ديرْباز، رويكرد ِ پژوهشگران ادبي و حماسه شناسان ايراني و باختري را به خود فرا خوانده است و تا كنون، برداشتهاي گوناگوني در اين زمينه نشرداده اند و اين كار همچنان ادامه دارد.
برخي از پژوهندگان ايراني، كار ِ هومر در ايلياد و ادُيسه را تنها فراهم آوردن ِ روايتهاي زباني و سينه به سينه ي مردم دوران او ارزمي يابند و با كُنِش ِ ادبي و فرهنگي ي فردوسي كه خاستگاهها و پشتوانه هاي نوشتاري ي ديرينه داشته و با نبوغ ِ بي همتاي او در چنين منظومه اي كهكشاني، ساختار استوار انديشگي و هنري يافته است، ناسنجيدني مي شمارند.
از سوي ديگر، كساني همچون براون، شاهنامه را اثري بسيار طولاني و ملال انگيز و به دور از يكپارچگي ي ادبي و هنري ارزيابيده و حماسه ي يونان را بر آن برترشمرده اند.
آشكارست كه جاي پرداختن به چگونگي ي اين گفتمان، در اين يادداشت كوتاه و در سرآغاز ِ يك گزارش ِ خبري نيست و بايد در گفتارها و گفت و شنودهاي دامنه دارتري، بدين امر مهمّ پرداخت.
*
در همين گستره، خبرگزاري ي دانشجويان ايران (ايسنا) در خبري به تاريخ 30 دي ماه (پريروز) از تهران، گزارش داده است كه به تازگي همايشي براي سنجش و شناخت بهتر ِ فردوسي و هومر بر پا شده بوده است.
در سرآغاز اين گزارش، مي خوانيم:
همايش "فردوسي و هومر" در آتن گشايش يافت.
شاهنامه، شاهكاري است كه نمونۀ آن در ميان هيچ ملّتي وجود ندارد.
خبرگزاري ي دانشجويان ايران- تهران
بخش ِ فرهنگ و ادب : ادبيّات سي ام دي ماه 1385 / بيستم ژانويه 2007
رمزگان ِ خبر:8510-15540
2: 198. ارج و پايگاه ِ زنان در شاهنامه ي فردوسي: يك نوشتار ِ پژوهشي و يك گفتار ِ طنزآميز
گُفتاوَرد از درونمايه هاي اين تارنما در رسانه هاي چاپي و الكترونيك، بي هيچ گونه تغيير و با يادكردازخاستگاه، آزادست.
.Free to use on any web and media, without any changes and with a reference to source
.All Rights Reserved. Copyright © 2005-2007, Iran-shenakht
يادداشت ويراستار
در دهه هاي اخير، كساني درباره ي چگونگي ي مَنِش و كُنِش و نقشْ وَرزي ي زنان در داستانهاي شاهنامه ي فردوسي و ارج و پايگاه آنان در اين حماسه ي بزرگ ايراني و انساني، گفتارهايي نشرداده و يا در جاهايي به سخن گفتن پرداخته اند. امّا بيشتر اين گونه كسان، با نگاهي به لايه ي بيروني ي شاهنامه -- آن هم در چاپهاي ناويراسته كه تنها برخي دستْ نوشتهاي پسين و دستْكاري شده از سوي رونويسان ِ متن (كاتبان) و پُر از بيتها و بخشهاي افزوده بر متن ِ سروده ي شاعر، پشتوانه ي چاپ آنها بوده است -- بي هيچ دقت ژرفاكاوانه و ساختار شناختي و رويكرد به بُنْ مايه ها و سرچشمه هاي ِ انديشگي و فرهنگي ي اين اثر، نسبت هايي به فردوسي داده و ياوه هاي شرم آوري را به منزله ي ديدگاه و برداشت او در منظومه اش، دستاويز تهمت و افترا كرده اند كه هيچ پيوندي با كار ِ كارستان ِ اين هنرمند و انسان بزرگ و شاهكار بي همتا و جهانْ شمولش ندارند.
بسيار اندكْ شمارند پژوهشگران راستين كه موي شكافته و راهي به سرشت انسان مدار شاعر يافته و پايگاه والاي زنان در كنار و همدوش با مردان را در شاهنامه به درستي شناخته و به ديگران شناسانده اند.
يكي از اين نمونه هاي كمياب، نوشتاري ارزنده و خواندني است از بانويي پژوهنده به نام ِ ساقى لقايى با اين عنوان:
سرنوشت زن در شاهنامه
مهرْوَرْزى ي ِ تراژيك
كه شش ماه پيش از اين، در روزنامه ي زبان بسته و زنده ياد ِ شرق
سال سوم - شماره۸۰۷ پنجشنبه ۲۲ تير ۱۳۸۵ - - ۱۳ جولاى ۲۰۰۶
نشريافته است.
در آغاز ِ اين نوشتار مي خوانيم:
«زن در شاهنامه» موضوعى است كه تاكنون مورد توجه پژوهشگران متعددى قرار گرفته است. به عقيده برخى سيماى زن در شاهنامه سيمايى كامل است. و برخى نيز معتقدند فردوسى، شاعر حماسه سراى ايران، افكار و عقايد زن ستيز داشته و اينكه زنان در داستان هاى شاهنامه نقش اصلى ندارند، ناشى از تفكر اوست.
صرف نظر از ملحقاتى كه به حاشيه برخى داستان هاى شاهنامه افزوده شده، نكته اى كه نمى توان از آن چشم پوشيد، اين است كه شاهنامه روايت فردوسى از بخشى از تاريخ اسطوره اى ايران باستان است.شاهنامه فردوسى بيش از هر كتاب ديگر بر زبان فارسى، سرگذشت و روح مردم باستانى ايران را در خود بازتاب داده است. بنابراين مى توانيم از آن گواهى هايى بگيريم كه ايرانى چه كسى بوده و از زندگى چه مى خواسته است. خداى نامه، مأخذ اصلى ي شاهنامه در اواخر دوره ساسانى گردآورى شد و مشتمل بود بر روايت هاى كتبى و شفاهى، يعنى داستان ها و انديشه هايى كه سينه به سينه جلو آمده و عصاره و جوهر طبايع دوران كهن را در خود گنجانده بودند. اين كتاب در دوران بعد از اسلام نخست به عربى و سپس به فارسى ترجمه شد.
دنباله ي اين نوشتار را در نشاني ي زير مي توان يافت و خواند:
http://www.sharghnewspaper.com/850422/html/spc16.htm
همراه با اين نوشتار، طرحي ديدني نيز به چاپ رسيده، كه فراگير نگاهي انتقادي و طنزآميز به نگرشهاي ناروا و زن ستيزانه ي برخي از همروزگاران ِ ديرآمده ي ما نسبت به پايگاه زنان است.
در همين زمينه، طنزنويس هوشمندمان فريدون تنكابني سخني شنيدني و دلپذير دارد با عنوان ِ زن در شاهنامه در يك پرونده ي شنيداري با نشاني ي :http://tonokaboni.persiangig.com/audio/Zan_dar_Shahnameh.mp3
هر دو نشاني ي آمده در اين يادداشت را دوست فرهيخته ام دكتر نويد فاضل از آلمان به اين دفتر فرستاده است كه با سپاسگزاري از او در اين صفحه، بازْنشرمي دهم.
2: 197. بهمنگان، جشن ِ باستاني ي ِ گرامي داشت ِ مَنِش ِ نيك، فرخنده باد!
گُفتاوَرد از درونمايه هاي اين تارنما در رسانه هاي چاپي و الكترونيك، بي هيچ گونه تغيير و با يادكردازخاستگاه، آزادست.
*
.All Rights Reserved. Copyright © 2005-2007, Iran-shenakht
دوم بهمن (بهمنْ روز از بهمنْ ماه) در گاهشمار كهن ِ ايراني و سنّت ِ فرهنگي ي نياكان ما، بهمنگان نام دارد و جشن بزرگي است براي گرامي داشت ِ مَنِش ِ نيك و يادآوري ي ِ اين آموزه ي گاهاني و رهنمود جاوداني كه زندگي ي راستين ِ انساني با انديشه ي نيك (و پيوسته با آن، گفتار نيك و كردار نيك) شكل مي گيرد و نقش مي پذيرد.
ايرانيان در روزگاران كهن، به هنگام اين جشن، آيينهاي ويژه اي برمي گزاردند كه در نخستين سده هاي ِ يك هزاره و نيم اخير نيز به گستردگي به اجرا در مي آمد و هم اكنون نيز، هم ميهنان زرتشتي ي ما آن را با شور و سرور بسيار برپاي مي دارند و مي توان اميدواربود كه با شناخت ِ ارزشهاي والاي انساني و فرهنگي ي اين جشن نامدار، در آينده بار ِ ديگر يكي از جشنهاي فرهنگي ي بزرگ و فراديني ي ِ همه ي ايرانيان به شمار آيد.
در خاستگاهها و پشتوانه هاي كهن و نو ِ فرهنگْ پژوهي ي ايرانيان و ديوانهاي شاعران و جُزآن، از اين جشن بلندآوازه (كه نامش به بهمنجنه ديگرديسگي يافته است) و آيينهاي ويژه ي آن، به گستردگي سخن گفته شده است.
خوانندگان گرامي، مي توانند براي آشنايي با بخشهايي از اين يادمان ِ ديرينه، به لغت نامه ي دهخدا، درآمد ِ بهمنجنه روي بياورند و نيز گفتار پژوهشي ي ممتاز ِ استاد زنده يادم دكتر ذبيح الله صفا را در درآمدي به همين نام در دانشنامه ي ايران بخوانند:
Encyclopaedia Iranica, Vol. III, p. 499
http://www.iranica.com/newsite/
گفتني است كه ايرانيان باستان براي هريك از جشنهاي دوازده گانه ي ِ ماهيانه (روز ِ يكي بودن ِ نام ِ روز و ماه) نشانه هاي ويژه اي مي شناختند. اين نشانه ها براي بهمنگان، خروس سفيد و گل ِ ياسمين سفيد بود كه نمادي از پاكي ي انديشه ي نيك به شمارمي آمد.
دوست پژوهنده ي نيكْ مَنِش ِ من، دكتر تورج پارسي، مانند ِ هميشه به ايران شناخت و ويراستار و خوانندگان ِ ارجمندش مهرورزيده و ياري كرده و با فرستادن پيامي برادرانه و گفتاري روشنگرانه و شورانگيز در باره ي بهمنگان به اين دفتر، مايه ي خشنودي و سپاسگزاري شده است. متن اين گفتار را در اين جا با هم مي خوانيم:
جشن زمستانى ي ِ بهمنگان، روز ِ بزرگداشت ِ مَنِش ِ نيك است.
منش نيك را مي ستاييم!
تورج پارسى
كار،شادى مي آفريند و شادى پَر ِ پرواز ِ كار را فراهم مي سازد تا اميد ازخنده ي انسان برون تراود. كار و شادى درمان ِ زندگي اند و انسان با كوشش و پشتكار، مي آفريند واز آفريدگان هم نگاهبانى مي كند. مَنِش ِ نيك در اين عرصه به وجود مي آيد و زمينه ي پيشرفت و آبادانى را فراهم مي آورد. مَنِش ِ نيك، بزرگترين خويشكارى انسان و نشانواره ي بيدارى وجدان است.
جشن هاى ايرانى بزرگداشت كارْكرد ِِ انسان در جهان زيبا آفريده ي مزدا ست. ساختن جهاني نو تنها در پرتو كار و خويشكارى سامان مي يابد . اين جاست كه بايد هچون آرش بر ستيغ همه نيكي ها ايستاد و بلند خواند :
" آرى آرى زندگى زيباست
زندگى آتشگهى ديرنده پابرجاست
گر بيفروزيش، رقص شعله اش در هر كران پيداست
ورنه خاموش است و خاموشى گناه ماست "*
به همين دليل ِ زيبايى ي زندگى، نياز مي بينم كه هات ده يسنه، كرده ى بيست را با وآژگان از دل بر آمده زمزمه كنيم :
«گيتي را نيرو باد!
درود بر گيتى!
نرم گفتارى گيتى را باد !
پيروزي گيتى را باد !
فراوانى گيتى را باد !
آبادانى گيتى را باد !
بايد براي آبادانى جهان كوشيد
و آن را به درستى نگاهبانى كرد و به سوى روشنايي برد.» *
بهمنْ روز از ماه ِ بهمن/"بهمنگان"، روز ِ بزرگداشت منش نيك بر همگان شاد و پيروز باد!
جشن بهمنگان (/بهمنجنه)
بهمنجه آمد ، بگشاييد براو در «
ريزيد به شادى مَي ِ گلرنگ به ساغر
شادى و اميد است فروغ ِ دل انسان
سرمايه ى بهروزى و پيروزي كشور
ايران كهن بود پيام آور شادى
شادى همه جا بود بهين سرْخط ِ دفتر
هر ماه بسي بخش ِ طربْ زاي بياراست
هر جشن چو نوروز ِ طرب زا، طرب آور
بهمنجه جشنى است به روز دو ِ بهمن
تارش همه از شادى و پودش همه از فر
بهمن بُوَد انديشه ي ِنيكو و سپنتا
بار آور ِ آيين ِ نياكان ِ هنروَر
آن را به اوستايي گويند وُهومَن
اين واژه بُوَد با مَنِش ِ نيك برابر
هومَن كه نشاني ست ز انديشه ي نيكو
در گيتى و مينوست بهين داده ي ِ داور
هر دم كه به شادى گذرد زندگى آن ست
اين را كند ايرانى ي ِ فرهيخته باور
شادى و خوشى موهبت داده ي مَزداست
بايد كه از اين راه شود روح توانگر.»
-----------------------------------
سرچشمه ها :
*آرش كمانگير، سياوش كسرايي
* اوستا، كهن ترين سرودها و متن هاى ايرانى ، گزارش و پژوهش جليل دوستخواه ، چاپ دهم
* سراينده: توران شهريارى
2: 196. گزارش هفدهمين و فراخوان ِ هيجدهمين نشست ِ شاهنامه پژوهي در شبكه ي جهاني
ستایشْ سرود ِ خِرَد از: دیباچه ي ِ شاهنامه ي فردوسی با اجراي نوشين دُخت و سهراب انديشه را در اینجا بشنوید
.Free to use on any web and media, without any changes and with a reference to source
متنِ ضبط شدۀ گفت و شنودهاي نشست هفدهم را مي توانيد در اينجا بشنوید.
هيجدهمين نشست شاهنامه پژوهي در شبكۀ جهاني را در تاریخ ِ جمعه، دوم فوریه دو هزار و هفت، برابر با سیزدهم بهمن ماه هزارو سیصدوهشتادوپنج از ساعت هشت و سی دقیقه شب به وقت سیدنی، برابر با 1 پس از نیمروز به وقت ایران آغاز می کنیم. در این نشست بحث درمورد بخش فریدون را ادامه خواهیم داد.
Friday, January 19, 2007
كوششهاي تازه اي براي رهايي ي مُرده ريگ ِ باستاني ي ِ ايرانيان - پيوستي بر درآمد ِ 2: 189
PASARGAD PLAINS
& THE MAUSOLEUM OF CYRUS THE GREAT
These are our national heritage and wealth
Demanding their preservation is a part of our human rights
ICSASP
بيانيّه ي چهل و هفت سازمان ِغير ِ دولتی خطاب به باستانشناسان ِ همايش ِ 30 دی ماه
اين سازمانها در بيانيّه ي خود خواستار توقف ِ ساخت ِ سدّ ِ سيوند و آبگيری نكردن ِ آن شده اند ؛ چرا كه نه تنها به گفته ی گروهی از كارشناسان -- كه تحت تأثير فضای سياسی و غيرعلمی ي تحميل شده قرار نگرفته اند -- "مطالعات جامع و دقيق كارشناسی هنوز به پايان نرسيده، بلكه نتايج آنچه هم كه تاكنون انجام شده، دقيقا بر فاجعه بار بودن ِ آبگيری ي ِ اين سدّ، مُهر تأييد زده است".
در ابتدای اين بيانيّه آمده است:
" قرار است با موافقت رييس «سازمان ميراث فرهنگی و صنايع دستی و گردشگری»، آبگيری ي سدّ سيوند كه در شمال ِ شيراز و درون تنگه ی بُلاغی -- ميان دو دشت مُرغاب (پاسارگاد) و مرودشت -- مراحل پايانی ي ِ ساخت ِ خود را می گذراند، آغاز شود. همان طور كه می دانيد، تنگه ی بُلاغی يكی از كمْ مانندترين موزه های طبيعی و زنده ی ايران است كه رَوَند ِ زندگى در آن، در يك درازاى شگفتي انگيز ده هزارساله قطع نشده است. به عبارتی ديگر در آن می توان از همه ی اين دوره های پيشاتاريخی و تاريخی اسنادی را به دست آورد كه نه تنها خود ِ آن اسناد از اهميّت به سزايی در بررسی و شناخت تاريخ و فرهنگ ما برخوردارند (كه آبگيری ي ِ آن سدّ می تواند همه ی اين آثار را به زير غبار فراموشی و شايد نابودی ببرد)، بلكه خود تنگه يكی از ارزشمندترين سندهای تاريخ ايران است. هم چنين رطوبت برخاسته از درياچه ي پشت ِ سدّ، در درازْمدت بر زيستْ بوم منطقه تأثير مي گذارد و با پديد آوردن و رشد دادن ِ گياهان ِ مُخَرّب بر روی ِ سازه های ِ دشت پاسارگاد، به ويژه آرامگاه ِ كوروش بزرگ (نماد جهانی ارج گزاری به حقوق بشر، و كسی كه به تعبير شادروان علامه طباطبايی در كتاب دينی ي ما از وی زير نام «ذوالقرنين» به نيكی ياد شده است)، اثرات ويران گری بر اين يادمان های گران قدر خواهد داشت". در ادامه ي بيانيّه بر فاجعه بار بودن آبگيری ي ِ سدّ ِ سيوند تاكيد شده است:
" می خواهيم كه اين سدّ آبگيری نشود؛ چرا كه نه تنها به گفته ی گروهی از كارشناسان -- كه تحت تأثير فضای سياسی و غيرعلمی تحميل شده قرار نگرفته اند -- مطالعات جامع و دقيق كارشناسی هنوز به پايان نرسيده؛ بلكه نتايج آنچه هم كه تاكنون انجام شده دقيقا بر فاجعه بار بودن آبگيری ي اين سد مُهر تأييد زده است.
خدشه دار شدن ثبت ِ جهانی ي پاسارگاد، تخريب سازه های باستانی بر اثر بالا آمدن ميزان آبهای زيرزمينی، از ميان رفتن گذرگاه تاريخی عشاير و مراتع آنها، محو وضعيّت توپوگرافی ي منطقه ی بُلاغی، احتمال وقوع زمين لرزه پس از آبگيری و آسيبهای زيستْ محيطی ي ِ ناشی از آن، هم چون نابودی حداقل ٨ هزار اصله درخت ٥٠٠ ساله و هزاران هكتار مرتع و زمين مرغوب كشاورزی و خاك و هم چنين گنجينه ی ژنتيكی ي غنی ي تنگه، و مهم تر از همه، تشويش افكار عمومی و از دست رفتن اعتماد، آسيبهايی است كه از آبگيری ي سدّ سيوند حاصل می شود.
سرمايه ی ملّی ِ هزينه شده برای ساخت اين سدّ -- كه متأسّفانه اكثر آن در يك سال اخير و هم زمان با اوج گرفتن اعتراض ها به ساخت ِ آن، هزينه شده است -- هيچ قابل ِ قياس با سرمايه ی ِ انسانی و اثر ِ روانی ي ِ ناگواری نيست كه بر ايرانيان ِ دوستدار ِ ميراث ِ فرهنگی ي ِ اين مرز و بوم خواهد داشت؛ اثری كه شايد بر روند وقايع آتی ِايران تأثيرگذار باشد". در پايان بيانيّه با تأكيد بر درخواست ِ توقف ِ ساخت سدّ سيوند و آبگيری ي ِ آن، می خوانيم:
" نمی دانيم كه از رَوَند ِ پُرشتاب ِ ويرانْ گردانی ي ِآثار تاريخی اين سرزمين -- در كنار هَجْمِه های وسيع به خود ِ تاريخ و دستاوردهای معنوی ي ِ نياكان خردمندمان -- تا چه ميزان آگاه هستيد؛ ولی قطعا نيكْ آگاهيد كه شناخت ِ بهتر ِ تاريخ و فرهنگ ديرينه سالمان -- كه يادمانهايی چون آن چه در دشت پاسارگاد هست، نمادهای آنها به شمار میروند -- در ايستادگی ي ِ امروز ما در برابر فرهنگهای ديگر، نقشی به سزا دارد. شوربختانه هر روز بر بلندای سيل بنيان كن تخريب ميراث فرهنگی -- چه غارت ِ غيرقانونی ي ِآن و چه تخريب قانونی آن در لفافه ی عُمران -- افزوده می شود. آبگيری و راه اندازی ي اين سدّ كه -- درست يا غلط -- به نماد ِ مبارزه با بخشی از تاريخ ايران تبديل شده است، نقطه ی اوج چنين حركتی است و اين در حالی است كه سرزمين ما تنها سرزمينی است كه هرچند «پر فراز و نشيب»ترين تاريخ را در جهان داشته، هنوز با ريشه ی فرهنگی و انسان ساز خود در ارتباط بوده و دچار گسست ِ تاريخی نشده است. نگران داوری تاريخ باشيد!
چهل و هفت سازمان غيردولتی ي ِ صادركننده ي ِ بيانيّه عبارتند از:
١- كانون گسترش فرهنگ ايران بزرگ (اصفهان)، ٢- مؤسسه ی مهرآيين (رامهرمز)، ٣- انجمن افراز (تهران)، ٤- جمعيت سپندارمدان (تهران)، ٥- كانون پرستوهای آزاد (تهران)، ٦- مؤسسه ی توفا (شوشتر)، ٧- كانون جوانان پارس (شيراز)، ٨- انجمن فرپاد (شيراز)، ٩- انجمن كهن دژ (همدان)، ١٠- انجمن اهورامنش (مرودشت)، ١١- كانون آريا (دانشگاه علوم پزشكی تهران)، ١٢- كانون ايران شناسی پاسارگاد (دانشگاه تهران)، ١٣- انجمن علمی باستانشناسی (دانشگاه تهران)، ١٤- انجمن يادگار نياكان ما (تهران)، ١٥- انجمن پژواك نو (تهران)، ١٦- جمعيت حاميان زمين (تهران)، ١٧- كانون خورشيد (تهران)، ١٨- خانه ی باد و باران (همدان)، ١٩- جمعيت طبيعتْ ياران (اصفهان)، ٢٠- انجمن مثنوي پژوهان (اصفهان)، ٢١- انجمن وحدت جوانان ايران زمين (اصفهان)، ٢٢- كانون پارس فرهنگ (اليگودرز)، ٢٣- جمعيّت طلايه داران انديشه های نو (فريمان)، ٢٤- موسّسه ی زيستْ محيطی ي سبزانديشان (اراك)، ٢٥- انجمن شهداد (اراك)، ٢٦- كانون عرشيان (اراك)، ٢٧- جمعيت آريايي ها (مرودشت)، ٢٨- كانون بارگاه مهر (اصفهان)، ٢٩- كانون ايران شناسی دانشگاه علم و صنعت (تهران)، ٣٠- انجمن دوستداران ميراث فرهنگی تاريشا (ايذه)، ٣١- جمعيت جوانان عصر سبز (يزد)، ٣٢- جمعيت يادگار يزد (يزد)، ٣٣- انجمن دوستداران ميراث فرهنگی افراز (تهران)، ٣٤- انجمن طلايه داران فرهنگ (اصفهان)، ٣٥- انجمن دوستداران ميراث فرهنگی تيران و كَرْوَن (اصفهان)، ٣٦- انجمن دوستداران ميراث فرهنگی شوش، ٣٧- انجمن انديشه ی جوان (اصفهان)، ٣٨- مؤسّسه ی نويدآوران طراوت (اصفهان)، ٣٩- كانون آينده نگری ايران (اهواز)، ٤٠- مؤسّسه ی علمی - فرهنگی ي آينده نگری (اهواز)، ٤١- انجمن حمايت از حيوانات (اصفهان)، ٤٢- جمعيت گردشگران آرياووش (اصفهان)، ٤٣- كانون توتم انديشه (اصفهان)، ٤٤- انجمن دوستداران ميراث فرهنگی امرداد (اصفهان)، ٤٥- انجمن اسپارترا (اصفهان)، ٤٦- كانون ايران شناسی و گردشگری ي ِ آريانا (اصفهان)، ٤٧- خانه ی فرآوران ايران (تهران)
* * *
سدّ ِ سيوند تاريخ چندين هزار ساله ي ايران را زير آب مي بَرَد.
تهران- خبرگزاري كار ايران
بهمن ماه امسال، عمليّات آبگيري سدِّ ِ سيوند آغاز مي شود و اين نظريّه به واقعيّت نزديك مي شود كه نسخه ي ِ آب گيري ي اين سدّ، حتي پيش از سپردن نظر نهايي به كارشناسان و آغاز عمليّات نجات بخشي، پيچيده شده بود.
به گزارش خبرنگار ايلنا، بهمن ماه 85 برگ سياهي از دفتر پربرگ تاريخ ايران ويج نوشته خواهد شد.
عجيب است، اين روزها ما كه نام خود را ايراني نهاده ا يم، چه عزم، عجله و اشتياقي در نابودي تاريخ و تمدّن كهن ايران داريم. با چنين اراده اي، عجيب نيست كه ديگران به خود اجازه مي دهند، هر آنچه كه مي خواهند با تاريخ، فرهنگ و ميراث گذشتگان ايران انجام دهند و هرآنچه را كه از ما نيك مي پندارند، تصاحب كنند. از همان روزهاي اوّل ِ مطرح شدن اين جريان، به خوبي روشن بود كه سدّ ِ سيوند آب گيري مي شود. باستان شناسان خُبره نيز از همان ابتدا همواره تأكيد كردند كه نجات بخشي ي ِ آثار تنگ بُلاغي در مدتي چنين كوتاه، امكان پذير نيست و به مدّت ها زمان نياز است تا ارزش واقعي ي ِ نهفته در اين محوّطه ي باستاني، تخمين زده شود.
نماينده ي زرتشتيان در مجلس گفت: مخالف ِ آبگيري ي سدّ ِ سيوند، در اين دوره ي زماني هستيم
كوروش نيكنام، عضو كميسيون اصل نود مجلس شوراي اسلامي، در گفت وگو با خبرنگار ايلنا، در خصوص سدّ سيوند كه در بهمن ماه سال جاري آبگيري خواهد شد و به دنبال آن تنگ بلاغي، گذرگاه شاهي ي هخامنشي، زير آب خواهد رفت، گفت:
به هيچ قيمتي نبايد آثار فرهنگي و تاريخي كشور را كه با تلاش و پشتكار نياكانمان فراهم شده، تخريب كنيم. نماينده ي زرتشيان در مجلس، ادامه داد:
ساختن سدّ با شعار پيشرفت جامعه نيز بهانه توجيه پذيري براي انجام اين كار نيست. ما كاملا با آبگيري ي اين سد در اين دوره ي زماني مخالفيم. هر اقدامي در اين راستا بايد با نظر جمعي ي ِ همه ي كارشناسان باستان شناسي ِ كشور انجام شود.
انتظار اين است كه سازمان ميراث فرهنگي در اين بُرهه ي زماني كه كار انجام شده، به وظيفه ي تاريخي ِ خود به خوبي عمل كند. پيشنهاد من با توجه به اظهار نظرهاي كارشناسان امر، به سازمان ميراث فرهنگي و گردش گري و وزارت نيرو اين است كه تا زماني پژوهش ها و كاوش ها در محوّطه ي باستاني تنگه بلاغي به صورت واقعي و نه فشرده، به حدّ ِ اقل ِ ميزان خود نرسيده، آبگيري ي سدّ ِسيوند را حدّ ِاقل براي مدت 5 سال به تعويق بيندازند تا آثار ارزشمند آن از دل خاك بيرون آورده شود.
مبادا با سهل انگاري، حتي قسمتي از تاريخ خود را محو كنيم. با اين بهانه كه در بُرهه اي از زمان مي خواهيم آبي را براي كشاورزي جمع كنيم، حذف و نابودي ي حتي قسمتي از تاريخ سرزمين ايران جنايتي است تاريخي در قبال گذشتگان و آيندگان. بايد حدّ ِ اقل 5 سال در آبگيري ِ اين سدّ، تأخير ايجاد شود.
ميراث فرهنگي ي ما هويّت و شناسنامه ي ما ست و نبايد با دستان خود، كمر به نابودي آن ببنديم. در خصوص آبگيري ي سدّ ِ سيوند، تنها باستانشناسان و كارشناساني كه تحت حاكميّت سازمان ميراث فرهنگي نباشند، بايد تصميم گيري كنند و مديران بي اطّلاع از اين موضوع ، حقّ ِ اظهار ِ نظر ندارند.
دكتر پرويز ورجاوند، باستانشناس و پژوهشگر تاريخ و تمدن، در گفت وگو با خبرنگار ايلنا، در خصوص
آبگيري ي سدّ ِ سيوند كه منطقه ي تنگ بُلاغي، گذرگاه شاهي ي هخامنشي را زير آب خواهد برد، گفت:
اكثريت قريب به اتفاق سدّهايي كه در طول دوران جنگ و به ويژه پس از انقلاب در كشور احداث شده، تنها از نظر توپوگرافي زميني و مباحث تخصصي سدّسازي مورد مطالعه قرار گرفته و از نظر باستانشناسي و ميزان تخريب آثار باستاني حاشيه ي آنها مورد مطالعه و تحقيق قرار نگرفته اند. وي، افزود: اين سدها يا به شدّت ميراث فرهنگي را مورد آسيب قرار داده اند و يا در بسياري موارد به مسايل زيستْ محيطي لطمه زده و 450 هزار متر از جنگل هاي كشور را به زير آب فرو برده اند. وي، با بيان اين كه هيچ كس مخالف توسعه ي كشور نيست؛ ولي نبايد مساله ي حفظ ميراث فرهنگي و محيط ِ زيست به كلي ناديده گرفته شود، اظهارداشت:
به نظر ميرسد هر از گاهي در اين سرزمين، فردي تيشه برداشته و به ريشه ي ميراث فرهنگي ي اين كشور مي كوبد. سدّ سيوند، نمونه ي ِ بارزي از اين جريان است. در طول ِ حدود ِ چهار سالي كه از اين ماجرا مي گذرد، همواره بر اهميّت و ويژگي هاي خاص آن تأكيد كرده ايم.
به شهادت آثاري كه از تنگه ي بُلاغي به دست آمده، از پنج هزار سال پيش از ميلاد مسيح تا به امروز يك مسير عمده ي ارتباطي بين بخش پايين دست و بالا دست منطقه بوده و ضمن وجود راه شاهي در آن، گذر ايلاتي بوده كه تا به امروز نيز جهت كوچ به مناطق قشلاقي و ييلاقي از آن عبور كرده اند و مي كنند. بنابراين، اين مسير هويّتي را در اختيار ما قرار مي دهد كه روشنگر عبور و حضور جريان هاي وابسته به پيش از تاريخ، دوران تاريخي و امروز ِ سرزمين ايران است.
حتي بر فرض محال اگر سازمان ميراث فرهنگي بتواند آثار اين منطقه را جمع آوري و مستندسازي كند، باز هم منطقه ي ِ بي نظيري را با حدود ِ 14 كيلومتر وسعت و پيشينه ي تاريخي ي درخشان كه جاي ِ پاي ِ دورانهاي ِ مختلف تمدني را در خود حك كرده، از بين مي برند؛ ضمن اين كه با آبگيري ي سدّ سيوند بسياري از جاذبه هاي اكوتوريستي و گردشگري ي عشايري ي منطقه نيز از بين مي رود.
باستانشناسان پژوهشكده ي باستان شناسي، همكاري ي خوبي با گروههاي ِ مشترك ِ ژاپني، آمريكايي، لهستاني، فرانسوي و ايتاليايي داشته و موفق به كشف آثاري نيز شدند؛ امّا در بسياري از موارد ناگزير شدند گمانه هاي خود را محدود كنند. در حالي كه لازم بود اين گمانه ها به صورت وسيعي انجام شود تا منطقه از هر جهت مورد بررسي و گمانه زنيهاي گسترده تري قرار گيرد.
در اين كنفرانس معاون سازمان ميراث فرهنگي، معاون وزارت نيرو و مديرعامل سازمان آب و فاضلاب فارس قانع شدند و تأكيد كردند تا زماني كه صاحبْ نظران اجازه ندهند، عمليّات ِ آبگيري را انجام ندهند.
رييس سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري اعلام كرده كه ادامه كاوشها پس از فرستادن اين منطقه ي تاريخي به زير آب، محقق خواهد شد! البته انتظار زيادي از وي وجود ندارد و با توجّه به عدم ِ تخصص و اشرافش به مسأله، چنين اظهار ِ نظرهايي عجيب به نظر نمي رسد.
از زمان روي كار آمدن مشايي، تمام باستانشناسان با تجربه و كاردان، كنار گذاشته شدند و تيمي كه دولت در تمام دستگاهها همراه خود آورده، به جاي اين افراد متخصّص مشغول به كار شدند. با توجّه به تخصصي بودن ِ كار، مديران نبايد تنها با داشتن حداقل مدرك كارشناسي ي باستان شناسي، مُجاز به كار در سازمان ميراث فرهنگي باشند؛ بلكه بايد دوره ي تخصّصي ي مرمّت جايگاهها، بافتها و بناهاي تاريخي را گذرانده باشد. ولي اين شرايط در خصوص مديران و كارشناسان فعلي ي سازمان ميراث فرهنگي صدق نمي كند.
مسأله ي تنگ بُلاغي، جرياني نيست كه آقاياني كه تكيه بر صندليهاي مختلف مي زنند، حق تصميم گيري در مورد آبگيري ي آن را داشته باشند. اين حقّ ِ كارشناسان عالي رتبه است كه در شورايي مشترك، تصميم نهايي را در اين خصوص اتخاذ كنند. شورا بايد موضوع را طي كنفرانسي چهار روزه از طريق هيأتها بر مبناي گزارشها، تصويرها و مستند نگاريهاي صاحبْ نظران متخصصي كه زير بار حاكميّت سازمان نمي روند، در اين خصوص نظر نهايي را اعلام كند.
اين موضوع بايد در قالب يك سمينار چند روزه و توسط كارشناسان رده ي بالا كه امروز به هيچ وجه در سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري وجود ندارند و به گونه اي اجباري بازنشسته شده اند، بررسي شود.
اين كارشناسان رده ي بالا بايد تعيين كنند كه آبگيري طي سالهاي آينده بايد در چه سطح ِ كمّي باشد و با استقرار ايستگاههاي رطوبت سنجي مشخص شود، نشت آب، بالا آمدن سطح سفره آب، ميزان رطوبت و بخار آب منتشر شده از آن چقدر است و اين رطوبت چه ميزان آثار منفي بر روي سنگهاي آهكي آرامگاه كورش و قصرهاي پاسارگاد، ايجاد مي كند. اين پژوهشگر تاريخ و تمدّن، افزود:
بايد با تهيّه ي نقشه ي هوايي از منطقه مشخص شود كه آيا جايگاههاي ديگري نيز وجود دارد كه مورد بررسي قرار نگرفته و آيا جايگاههايي كه مورد بررسي قرار گرفته، بايد گسترش پيدا كند يا نه. اين گونه است كه مي توان كليّه ي جايگاههاي دوره هاي مختلف تاريخي و پيش از تاريخ را بازشناسي كرد.
به دليل اين كه مجموعه ي مديريّتي كه باستان شناسان سازمان ميراث فرهنگي زير نظر آن كار مي كنند، شناخت علمي لازم را ندارد، ايجاد ارتباط بين گروه كارشناسان و گروه مديران ِ بي بهره از دانش كافي، كار بسيار مشكلي است و قضاوت در اين مورد را بايد بر عهده ي كساني گذاشت كه به صورتهاي مختلف به عنوان اساتيد اين رشته طي ساليان دراز آثارشان براي جامعه شناخته شده است. در اين خصوص، سازمانهاي غير دولتي ي مردم ْنهاد ِ مستقل نيز همواره مخالفت شديد خود را با آبگيري ي اين سد، اعلام كرده اند و حتي سازمانهاي وابسته به سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري (كه تعداد آنها اخيرا زياد شده) نيز به صورت غيرعلني، نارضايتي ي خود را از اين اقدام عجولانه، به طور غير ِعلني بيان داشته اند.
طرح ِ سدّ ِ سيوند بيش از اين كه يك طرح عمراني باشد، تبديل به رقابتي سياسي ميان دو سازمان زير نظر نهاد رياست جمهوري شده است.
سال گذشته كه خبر آبگيري سدّ ِ سيوند مانند شرايط كنوني داغ بود، سميناري در شيراز در رابطه با اين موضوع برگزار شد و اعضاي هيأت علمي ي شركت كننده را براي بازديد از سدّ ِ سيوند به اين منطقه بردند. در آن زمان اعلام شده بود كه سدّ در اسفندماه 84 آبگيري مي شود؛ امّا سدّ ِ سيوند پيشرفت اجرايي ي چنداني نداشت و تپه اي از خاك را به عنوان سدّ ِ سيوند به شركت كنندگان در اين كنفرانس نشان دادند!
برنامه ريزي شده كه آن قدر خبر آبگيري ي سدّ ِ سيوند تكرار و تكذيب شود كه پيگيري و اهميّت آن براي مردم كمتر شود تا هنگام آبگيري واكنش خاصّي در مورد آن صورت نگيرد.
در آخرين بازديد از سدّ، ديده شد كه خاكريزي ي سدّ كم و بيش به پايان رسيده؛ ولي مقداري از كار تأسيساتي ي آن باقي مانده است. بنا به گفته كارشناسان سدّسازي، بهترين زمان ِ آبگيري ي سدّ، آغاز فصل بارندگي است و نه آخرين روزهاي سال.
متأسّفانه بر خلاف بسياري از كشورها كه علاوه بر نظر كارشناسي، خواست عموم مردم هم در تصميم گيريها مؤثر است، باوجود اعتراضات گسترده اي كه در مورد آبگيري ي سدّ ِ سيوند به سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري و وزارت نيرو شد، هيچ اهميّتي به اين خواست عمومي، باستانشناسان و تاريخ پژوهان داده نمي شود و اين ميراث با اهميّت فرهنگي كشور، به زير آب فرو مي رود.
كارشناسان داخلي و خارجي معتقدند با توجه به هزينه هايي كه در مورد كاوش در اين منطقه به عمل آمده، بايد اين كاوشها تا سالهاي آينده ادامه يابد و آبگيري ي ِ سدّ ِ سيوند حدّ ِ اقل ظرف 5 سال آينده متوقف بماند.
به نظر مي رسد در سطح دولت، تفاهم نامه اي غيررسمي در اين خصوص ميان سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري و وزارت نيرو امضاشده باشد.
اين توافق برخلاف منافع ملّي و بر سر ِ ميراث ِ كهن ِ يك سرزمين است.
شهرستان ارسنجان، همْ مرز با شهرستان نيريز است و درياچه بختگان و درياچه تشت نيز با آبراهه هايي به هم وصل هستند. متأسّفانه سطح آبهاي زيرزميني ي استان فارس نسبت به سال گذشته پايين تر رفته و ارسنجان نيز از اين جريان مستثني نيست. بنا برگفته ي كشاورزان ارسنجاني، 20 سال پيش با حفر چاههاي 30 متري امكان دستْ يابي به آب بود؛ ولي در حال حاضر در برخي مناطق بايد 200 تا 250 متر چاه حفر شود تا بتوان به آب رسيد. مديرعامل خانه فرهنگ جاودان استان فارس، در ادامه گفت:
طبق گفته ي ِ احداث كنندگان سدّ، اين كار باعث تقويت آبهاي زيرزميني مي شود؛ ولي بنا به گفته ي كشاورزان و كارشناسان سدّسازي، سدّ سيوند تنها مي تواند به عنوان كانال آبرساني عمل كند و حتي حفره هاي زيرزميني ارسنجان را تقويت نخواهد كرد؛ زيرا تنها مي تواند زمينهاي كشاورزي ارسنجان را آبياري كند. روشي كه هميشه روي اين رودخانه به كار مي رفته، احداث ِ بند بوده تا سدّ.
پيش از اين با احداث بندهاي متعدّد به روي رودخانه، نيازهاي منطقه را به صورت همه جانبه و بدون تبعات بعدي، تأمين مي كردند. به نظر مي رسد احداث سدّ، اكوسيستم منطقه را نيز به هم مي زند؛ زيرا اگر درياچه ي بختگان خشك شود، تأثير منفي ي همه جانبه اي بر روي منطقه و حتي نقاط ديگر خواهد گذاشت و اين موضوع همه را نگران كرده است. آب اين رودخانه در همه ي استان جريان دارد. در حال ممكن است به صورت موقت بروي يك منطقه تأثير داشته باشد؛ ولي ديگر نقاط استان را از ثمرات اين رودخانه محروم مي كند.
اگر آب اين رودخانه مانند رود كارون به خارج از كشور سرازير مي گرديد، در آن صورت مي شد نتيجه گرفت كه احداث اين سدّ به سود كشور است. مسؤولان با احداث اين سدّ بر خلاف ادعاهايشان مردم بسياري از مناطق استان فارس را از نعمتي كه خدا به آنها عطا فرموده، محروم مي كنند و اين موضوعي است كه در مورد سدّ سيوند تاكنون كمتر به آن پرداخته شده است. مسؤولان سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري بايد به خوبي بر اين نكته واقف باشند كه سالها بعد، تاريخ در مورد آنها خواهد نوشت و از قضاوت فرهنگ دوستان و آيندگان در امان نخواهند بود. آيندگان در صورت بروز هرگونه اشتباه، دوراني را زير سؤال خواهند برد كه آبگيري ي سدّ ِ سيوند در آن انجام شده و تنگه ي بُلاغي را با همه رازهايي كه در دل دارد، به زير آب فرستاده است. كورش، در سنگْ نوشته ي پاسارگاد، نوشته است:
هر آن كه ميراث من و آثار سرزمينم را نابود كند، اهوره مزدا، او را نابود كند! ايدون باد!
پايان ِ پيام