Tuesday, October 31, 2006

 

2: 111. گرامي داشت ِ دهم ِ آبان، جشن ِ آبانگان


تصوير و صداي ِ فرضي ي ِ پويانماي ِ فردوسي را در اين نشاني ببينيد و بشنويد
http://dreamor.com/
*
ستایشْ سرود ِ خِرَد از: دیباچه ي ِ شاهنامه ي فردوسی با اجراي نوشين دُخت و سهراب انديشه را در
اینجا بشنوید
*
Copyright © 2005-2006, Iran-shenakht
*
گُفتاوَرد از درونمايه هاي اين تارنما در رسانه هاي چاپي و الكترونيك، بي هيچ گونه تغيير و با يادكرداز
خاستگاه، آزادست.

Free to use on any web and media, without any changes and with a reference to source




آبانگان، جشن ِ آبهاي جهان خجسته باد!


يادداشت ويراستار


در گاه شمار ِ ايرانيان روزگار باستان، آبان روز ِ آبان ماه (دهمين روز ِ ماه ِ هشتم) آبانگان خوانده شده و ويژه ي ستايش و بزرگداشت ِ آبان (نام ِ ديگر ِ ارِدْوي سورَ اَنَهيتَه/اَناهيتا) ايزدْبانوي ِ آبهاي روي زمين و نگاهبان ِ پاكي و بي آلايشي در جهان ِهستي است. اناهيتا در اسطوره هاي ايراني، يكي از تابناك ترين چهره ها و يكي از كارآمد ترين نقشْ وَرزان است و در اوستا، سرود بلند و زيبايي به نام آبانْ يَشت با خيالْ نقش هايي دل پذير، ويژه ي نيايش و ستايش اوست:
"... اوست بَرومندي كه در همه جا بلندْ آوازه است.
اوست كه در بسيار فَرّه مَندي، همچند ِ همه ي ِ آبهاي روي زمين است.
اوست زورمندي كه از كوه ِ هُكَر به درياي ِ فراخْ كرت ريزد.
*
بدان هنگام كه ارِدْوي سورَ اناهيتا -- آن دارنده ي ِ هزار درياچه و هزار رود، هريك به درازاي ِ چهل روز راه ِ مردي چابك سوار --
به سوي ِ درياي فراخْ كرت روان شود، سراسر ِ كرانه هاي آن دريا به جوش درافتد و ميانه ي آن برآيد.
*
از اين آبي كه از آن ِ من (اهوره مَزدا) ست، به هريك از هفت كشور، رودي روان شود؛ رودي از آبي كه از آن ِ من است و در زمستان و تابستان، يكسان روان است.





او براي من، آب را و تخمه ي مردان را و زِهدان و شير ِ زنان را پاك كند.
*
من -- اهوره مَزدا -- او را به نيروي خويش، هستي بخشيدم تا خانه و روستا و شهر و كشور را بپرورم و پشتيبان و پناه بخش و نگاهبان باشم ..."
(آبانْ يَشت، بندهاي 3- 6 در اوستا، كهن ترين سرودها و متنهاي ايراني، گزارش و پژوهش جليل دوستخواه، چاپ نهم، جلد يكم، ص 298).
* * *
در دوره اي از تاريخ ايران باستان، ايزدبانو اَناهيتا، يكي از مينَويان ِ سرآمد و پرستيدني به شمار مي آمده و پرستشگاههاي ويژه ي خود را داشته است. پيشكشي هايي كه پهلوانان و شهرياران به نزد ِ او مي برده اند -- و گزارش ِ آنها را در بندهاي 21 تا 83 آبان يشت مي خوانيم -- گواه ِ پايگاه والاي ِ ايزدينه ي اوست.




بازمانده ي پرستشگاه اناهيتا در كنگاوَر در باختر ايران



گل ِ نيلوفر آبي (لوتس) ويژه ي اين ايزدْبانوست و دليل اين همه سنگ نگاره از اين گل در تخت جمشيد و جاهاي ديگر، چيزي جز بزرگداشت او و نمايش ِ حضور ِ فراگيرش در زندگي ي ايرانيان نمي تواند باشد.
*
برخي از تنديس هاي برجامانده نيز به اناهيتا نسبت داده شده است كه شناخت ِ درست و دقيقي از آنها نداريم. يكي از آنها كه تصويرش در جاهاي زيادي نشريافته است و بسياري با قطع و يقين، آن را نمادي از اين ايزدبانو مي شمارند، اين است:




نگارنده ي اين يادداشت، هيچ گونه آگاهي ندارد كه اين تنديس در كجا يافت شده است و در كجا نگاهداري مي شود و به راستي نماد و نمايشگر كيست. او در اين باره از دوست و همكار پژوهنده ي خود آقاي دكتر تورج دريايي پُرس و جو كرد. ايشان چُنين پاسخ دادند:


"I have not seen this statue before and do not think it belong to Anahita.
I am not even sure its provenance or its authenticity."


از خوانندگان ِ گرامي ي اين درآمد، خواهشمندم هرگاه آگاهي ي درست و دقيق و مستندي درباره ي كيستي و كجايي و پيشينه ي اين تنديس دارند، به ايميل-نشاني ي ِ من:
dkhah@ yahoo.com.au
بفرستند تا به نام ِ فرستنده در پيوستي بر اين درآمد، نشردهم.
* * *
براي خواندن ِ گفتاري ديگر درباره ي جشن ِ آبانگان، نگاه كنيد به نشاني ي زير:
http://www.aariaboom.com/content/view/596/2/
Posted by Picasa

 

2: 110. نوروز بزرگترين جشن ِ همه ي ايرانيان، ايراني تباران و ايراني فرهنگان



تصوير و صداي ِ فرضي ي ِ پويانماي ِ فردوسي را در اين نشاني ببينيد و بشنويد
http://dreamor.com/
*
ستایشْ سرود ِ خِرَد از: دیباچه ي ِ شاهنامه ي فردوسی با اجراي نوشين دُخت و سهراب انديشه را در
اینجا بشنوید
*
Copyright
© 2005-2006, Iran-shenakht
*

گُفتاوَرد از درونمايه هاي اين تارنما در رسانه هاي چاپي و الكترونيك، بي هيچ گونه تغيير و با يادكرداز خاستگاه، آزادست.


Free to use on any web and media, without any changes and with a reference to source



يادداشت ويراستار



"... به فَرّ ِ كياني يكي تخت ساخت/
چه مايه بدو گوهر اندرنِشاخت/
كه چون خواستي، ديو برداشتي/
ز هامون به گردون برافراشتي/
چو خورشيد ِ تابان ميان ِ هوا/
نشسته بَرو شاه ِ فرمانروا/
جهان انجمن شد بران تخت ِ اوي/
شِگِفتي فرومانده از بخت ِ اوي/
به جمشيد بر گوهر افشاندند/
مر آن روز را روز ِ نو خواندند
سر ِ سال ِ نَو، هُرمَز ِ فَوْرَدين/
برآسوده از رنجْ تن، دلْ ز كين/
بزرگان به شادي بياراستند/
مَي و جام و رامِشگران خواستند/
چُنين جشن ِ فرّخ از آن روزگار/
به ما مانْد از آن خُسرَوان يادگار..."



(شاهنامه ي فردوسي، ويرايش ِ جلال خالقي مطلق داستان ِ جمشيد، دفتر يكم، ص 44)





نوروز كهن ترين، ريشه دارترين، گرامي ترين و مردمي ترين جشن ِ ايرانيان و همه ي ايراني تباران و ايراني فرهنگان در سرتاسر ِ جهان است كه وابستگان به همه ي تيره هاي قومي و شاخه هاي زباني و پيروان همه ي كيش ها در گستره ي بزرگي از جهان، آن را درآميخته با دل و جان خويش مي دانند و هر بهار به منزله ي آيين ِ نوزايش ِ جهان و زندگي برمي گزارند.
نوروز، نه تنها در ايران -- كه خاستگاه آن است -- بلكه در بازمانده هاي ايران ِ بزرگ ِ باستاني، همچون سرزمين هاي فرازرود (آسياي ميانه ي كنوني) و قفقاز در شمال خاوري و شمال باختري تا مرز روسيّه و افغانستان تا مرز چين و نيز پاكستان و هندوستان در خاور و آسياي ِ كهين (تركيّه ي كنوني) و برخي از سرزمين هاي ميانْ دو رود، با شور و شادمانگي به اجرا درمي آيد.




دو نما از نوروز در تاجيكستان


حتّا در سرزمين دوري چون آفريقاي جنوبي، گروه ِ كوچيدگان از هندوستان به آن جا، هر ساله نوروز را در همان زمان ِ آغاز بهاران در ايران، با سنّت هايي همانند ِ آنچه ما در ايران داريم، جشن مي گيرند.
تاكنون در هيچ يك از اين سرزمين هاي گسترده، از كسي شنيده نشده است كه نوروز را ناهمخوان با باورهاي ديني و يا آيين هاي قومي ي خود شمرده باشد؛ بلكه همه ي مردمان دراين پهنه ي بزرگ جغرافيايي، خودآگاه يا ناخودآگاه، نوروز را به منزله ي نماد ِ پيوند و پيمان خويش با فرهنگي بزرگ و جهانْ شمول مي شناسند كه تمام يا بخشي از هستي ي فرهنگي شان، از گذشته هاي بسيار دور، بدان وابسته بوده است و هست. در خود ِ ايران نيز هنگامي كه پاي مردم، از هر ناحيه و پاي بند به هر باور و كيشي در ميان باشد، حكايت، با ژرفايي بيشتر و دامنه اي گسترده تر، از همين قرارست و هرگز انگاشتني نبوده است و نيست كه كسي به صرافت ِ خود و آزاد از وابستگي به پاره اي گروه بنديهاي خاصّ، در صدد ِ انكار ِ ارزش و پايگاه ِ والاي ِ فرهنگي ي نوروز و يا كاستن از دامنه ي شكوه ِ برگزاري اش برآمده باشد. به گفته ي زنده ياد ابوالقاسم اِنجَوي شيرازي: " تاريخ نبود كه نوروز بود."


ايرانيان، در تمام فراز و نِشيب هاي تاريخ ِ تلخ و خونبار ِ خود، اين يادمان هزاره ها را همچون مردمك چشم ِ خويش پاس داشته و به پسينيان سپرده اند تا به روزگار ما رسيده است و بي گمان به روزگاران آينده نيز خواهد رسيد و وابستگان بدين فرهنگ شكوهمند را هم پيمان و همْ دل نگاه خواهد داشت.
* * *
در روزهاي اخير، در پي ِ اعلام ِ تعطيل ِ سه روزه به جاي تعطيل ِ يك روزه ي هر ساله به مناسبت ِ عيد فطر از سوي دولت، در برخي از رسانه ها، پاره اي انتقادها بر اين تصميم گيري در ميان آمد. ديروز هشتم آبان ماه، روزنامه ي "جمهوري اسلامي" در سرمقاله ي خود، در اشاره به همين بحث و انتقاد ، با لحني دو پهلو و با نكوهش ِ ملايم ِ اين تصميم، در همان حال، كوشيده است كه به توجيه ِ آن بپردازد: "اعلام تعطیل رسمی شدن روزهای چهارشنبه و پنجشنبه هفته گذشته توسط دولت، به احتمال زیاد با نیّت تکریم عید سعید فطر و همراهی با مردم برای تجدید قوا بعد از یک ماه عبادت و کار متمرکز و جبران محدودیّت های ماه رمضان در مسافرت بود. از این نگاه، این اقدام را می توان ستود؛ بویژه آن که نوعی هماهنگی با کشورهای اسلامی است که بسیاری از آنها در مناسبت عید سعید فطر، چند روز تعطیلی دارند و بدین سان، برای این عید اسلامی اهمیّت و اعتبار در خور ِ شأن ِ آن در نظر می گیرند."
سرمقاله نويس ِ "جمهوري اسلامي" پس از تمهيد ِ اين مقدّمه، حرف ِ دل ِ خود را به ميان آورده و پیشنهاد کرده است كه بر مدّت تعطیلات عید فطر به شرط ِ کاستن از تعطیلات نوروز، افزوده شود. او اين پيشنهاد ِ خود را "پیش شرط ِ یک تصمیم مثبت" خوانده است.
*
در تحليل اين گفتمان و نوشته ي روزنامه ي يادكرده، بايد گفت كه تعطيل يك روزه ي عيد فطر تا پيش
از امسال، همچون تعطيل يك روزه ي ديگر عيدها يا عزاهاي اسلامي، پاسخي درست به خواست ِ اكثريّت ِ مسلمان ِ جامعه ي ايران بوده است. امّا افزودن بر روزهاي آن، به عنوان ِ "تكريم بيشتر"، آن هم در هم چشمي با برخي از كشورهاي عرب، توجيهي پسنديده ندارد. هرگاه از ديدگاه ِ اقتصادي، تعطيل هاي زياد ِ ساليانه را به مصلحت ندانند، مي توانند تدبيرهاي ديگري را به كار ببندند. براي نمونه، مي شود تعطيل هاي فراوان ِ "ميلاد" "وفات" را كه به هم نزديك باشند، در هم آميخت و روزي را به عنوان يادواره و بزرگداشت چند"ميلاد" و يا سوگْ ياد ِ چند "وفات" تعيين كرد و در گاهشمار ِ هرسال گنجاند. چنين كار ِ سزاواري، هم از زيان ِ اقتصادي ي تعطيل هاي پي در پي خواهد كاست و هم چيزي از اداي ِ احترام به پيشوايان مذهبي كم نخواهد كرد.امّا پيشنهاد ِ روزنامه، براي كاستن از روزهاي تعطيل نوروز، هيچ گونه هماهنگي و همخواني با خواست ِ دل ِ مردم ايران، خواه مسلمان، خواه جُز آن، ندارد و بي گمان، بيشترين ِ مسلمانان نيز در عين ِ پاي بندي به برگزاري ي جشن ها و سوگ هاي ديني، نوروز را مهمّ ترين جشنْ آيين ِ ساليانه ي ِ خود مي دانند و در فرهنگ ِ مردم، تنها جشني كه از آن با واژه ي "عيد" به طور مطلق ياد مي شود، همين نوروز است.
ايرانيان كه اين جشن ِ خجسته و شكوهمند را هزاره ها با شور دل و جان برپاكرده اند و هيچ يك از تازشهاي بيگانگان و رنج و شكنج هاي ِ برآيند ِ كردار ِ"ميرهاي نوروزي" نتوانسته است ذرّه اي از والايي ي ارج ِ اين آيين در ديدگاهشان بكاهد، از اين پس نيز چُنان خواهند كرد و حتّا اگر تعطيل نوروز بكلّي هم حذف گردد، نوروز همچُنان خُجسته و فرخنده خواهد ماند.*

------------------------------

* در همين زمينه و براي آشنايي ي بيشتر با انگيزه ي اصلي ي تصميم گيري ي اخير و نيز خواندن برداشتهاي مردم درباره ي در سايه گذاشتن ِ نوروز از سوي تصميم گيران، نگاه كنيد به:

http://www.tik.ir/display/?ID=30584&page=41

Posted by Picasa

Monday, October 30, 2006

 

2: 109. شب ِ ويژه ي ِ دانشنامه ي ِ ايران و پور ِ سينا در سويس



تصوير و صداي ِ فرضي ي ِ پويانماي ِ فردوسي را در اين نشاني ببينيد و بشنويد
*
http://dreamor.com/
*
ستایشْ سرود ِ خِرَد از: دیباچه ي ِ شاهنامه ي فردوسی با اجراي نوشين دُخت و سهراب انديشه را در
اینجا بشنوید
*
Copyright © 2005-2006, Iran-shenakht
*
گُفتاوَرد از درونمايه هاي اين تارنما در رسانه هاي چاپي و الكترونيك، بي هيچ گونه تغيير و با يادكرداز خاستگاه، آزادست.


Free to use on any web and media, without any changes and with a reference to source
*
يادداشت ويراستار


دوستداران دانشنامه ي ايران، از سالها پيش از اين، در بسياري از كشورهاي جهان به تشكيل ِ انجمن هايي با همين عنوان پرداخته اند و در فرصت هاي گوناگون، شب هاي ويژه اي را براي شناساندن هرچه بهتر ِ دانشنامه به ايرانيان و جهانيان و گردآوري ِ دهش مالي براي ياري رساني به ادامه ي نشر اين اثر ِعظيم و گاه بزرگداشت ِ خدمتگزاران دانشي و فرهنگي، برگزارمي كنند.
در پي گيري ي همين كردار ِ نيك و ستودني، اكنون آگاهي يافته ايم كه انجمن دوستداران دانشنامه ايرانيکا در سويس، با نشر ِ فراخواني، شب ِ 13 آبان (4 نوامبر) را به عنوان ِ شب ِ دانشنامه ي ايران و همْ زمان، شب ِ بوعلي سينا (/پور ِ سينا) براي ِ بزرگداشت ِ پزشکان ِ برجسته ي ِ ايراني در اروپا تعيين كرده است.




استاد دكتر احسان يارشاطر
بُنيادگذار و مهين ويراستار ِ دانشنامه ي ِ ايران




با ستايش ِ اين ابتكار ِ شايسته و كُنِش ِ سزاوار ِ آن انجمن، گزارش ِ مريم دستگير را در اين زمينه --كه در نشريّه ي ِ الكترونيك ِ روز آن لاين و همْ زمان در تارنماي ِ خبري ي ِ راديو فردا نشريافته است، در اين تارنما نيز بازْنشرمي دهم.
* * *
ابتکار انجمن دوستداران دانشنامه ايرانيکا در سويس
بزرگداشت پزشکان برجسته ايراني در اروپا


مريم دستگير


هشتم آبان ۱۳۸۵


انجمن دوستداران دانشنامه ي ايرانيکا ، در ۱۳ آبان [۴ نوامبر] مراسمي را براي جمع آوري کمک هاي علاقه مندان ادامه فعاليّت و تکميل اين پروژه ي ايراني برگزار خواهند کرد.
*
به گزارش "انجمن دوستداران دانشنامه ايرانيکا [سويس]" اين مراسم که تحت عنوان شب نشيني ايرانيکا در ژنو توسّط برگزار کنندگان آن مورد توجّه قرار گرفته است، به بزرگداشت پزشکان ايراني ي برجسته اختصاص دارد که در اروپا اقامت دارند و کشف يا اختراعي در زمينهٔ تخصّص خود انجام داده اند. مراسم، به همين مناسب "شب بوعلي سينا" نامگذاري شده است تا از اين پزشک و فيلسوف بزرگ ايراني نيز تجليل شود. برخي از موضوع هاي خاصّ ِ شب نشيني هاي گذشته ي ايرانيکا که در آمريکا و اروپا برگزار شده اند، عبارت بوده اند از زنان، هنر و معماري.
دانشنامه ايرانيکا زير نظر دکتر احسان يارشاطر در دانشگاه کلمبيا و با همکاري صدها پژوهشگر از مليّت هاي مختلف که هر يک در زمينهٔ کار خود سرآمد هستند، تهيّه مي شود و به صورتهاي چاپي و الکترونيک به زبان انگليسي انتشار مي يابد. چاپ جلد سيزدهم ايرانيکا در حال اتمام است.
انجمن دوستداران دانشنامه ايرانيکا در سويس، از يک سال پيش زمينهٔ برگزاري يک شب نشيني به سود دانشنامه را فراهم آورده است. منيره پروين رييس انجمن مي گويد:
"گذشته از چند معرّفي ي ِ کوتاه که ويژه ي ِ اين گونه جشن هاست و يک حراج کم نظير، توجّه خاصّي به تنوّع برنامه ي ِ شب بوعلي سينا کرده ايم. از جمله، هنرمند برجسته انوشيروان روحاني به همراه گروه خود و آقاي عبّاس بختياري [دفْ نواز] در اين برنامه شرکت خواهند داشت و جداگانه، هنرنمايي ي ِ خانم شهلا سرشار خواننده مقيم آمريکا را نيز شاهد خواهيم بود. يکي ديگر از بخشها، رقص آقاي شاهرخ مشکين قلم است که شهرت هنر او از فضاي فرهنگي ي ِ ايرانيان فراتر رفته است ."
به گفته رئيس انجمن، علاقه مندان مي توانند براي آشنايي با جزييات برنامهٔ شب بوعلي سينا، به تارنماي ِ ويژه ي ِ شب بوعلي سينا مراجعه کنند:
www.iranicageneva.ch
*
آخرين جلسه ي ِ سالانه ي ِ جذب منابع مالي براي دانشنامه ي ِ ايرانيکا با حضور جمعي از ايرانيان علاقه مند درشهر سان فرانسيسکو برگزارشد. در اين نشست احسان يارشاطر سردبير اين مجموعه باتشکر از همه ايرانياني که به بهتر شدن اين مجموعه کمک مي کنند، گفت:
"ايرانيکا ميراثي براي فرزندان ِ آينده ي ِ ايران است."
او يادآور شد که ايرانيکا طي بيست و پنج سال گذشته، از حمايت ايرانيان برخوردار بوده است و ابراز اميدواري کرد که اين کمک ها همچنان ادامه داشته باشد.
آرنولد شواتزنگر فرماندار ايالات کاليفرنيا نيز در پيامي به آن جلسه، با اشاره به سابقه ايالت کاليفرنيا در تنّوع قومي اظهار داشت که اميد وار است نشست دانشنامه ي ِ ايرانيکا، افزايش دهنده همکاري و مشارکت ايرانيان دراين ايالت باشد. همچنين شهردار و رايزن ِ عالي ي ِ ایرانی تبار ِ شهر سان فرانسيسكو [راس ميرکريمي] نيز در پيام هاي مشابهي از حضور گردانندگان دانشنامه ي ِ ايرانيکا ابراز خشنودي کردند.
شب بوعلي سينا در ژنو، هشتمين مورد از يک رشته شب نشيني هاي همانند است که براي گردآوري کمک هاي مالي فرهنگْ دوستان و ايرانْ خواهان به ايرانيکادر شهرهاي نيويورک، واشنگتن، ميامي، لوس آنجلس،تورونتو، سانفرانسيسکو و لندن بر پاشده است
.
Posted by Picasa

 

2: 108. از ايستايي و جزمْ باوري تا پويايي و جُستارگري: درسي بزرگ براي ِ ما ايرانيان


تصوير و صداي ِ فرضي ي ِ پويانماي ِ فردوسي را در اين نشاني ببينيد و بشنويدhttp://dreamor.com/
*
ستایشْ سرود ِ خِرَد از: دیباچه ي ِ شاهنامه ي فردوسی با اجراي نوشين دُخت و سهراب انديشه را در اینجا بشنوید
*
Copyright © 2005-2006, Iran-shenakht
*
گُفتاوَرد از درونمايه هاي اين تارنما در رسانه هاي چاپي و الكترونيك، بي هيچ گونه تغيير و با يادكرداز خاستگاه، آزادست.

Free to use on any web and media, without any changes and with a reference to source

يادداشت ويراستار

در تاريخ دانش و فرهنگ ِ بشري، پويايي و جُستارگري و شكّ و پرسش ِ پايان ناپذير، همواره با ايستايي و جزمْ باوري در چالش و ستيز بوده است. خِرَدگرايان و انديشه ورزان و دانشْ باوران و فرهيختگان، همواره كوشيده اند كه جهان ِهستي و هرآنچه را كه در آن و وابسته بدان است، همچون رودخانه اي پويا به نمايش درآورند كه -- به تعبيري فلسفي -- نمي توان دو بار در آن شناكرد. امّا در ناهمخواني با اين نگرش ِ راهْ بُردار به پويش و كوشش ِ هميشگي، ايستايان و جزمْ باوران، همه چيز را وابسته و پيوسته به اراده اي ازلي - ابدي و يك بار براي هميشه ساخته و پرداخته و ديگرگوني ناپذير مي انگارند و هر جا كه سخن از دانش و فرهنگ پويا و تغييرپذيري ي نهادها و كارهاي جهان به ميان آيد، شمشير ِ ستيز برمي كشند تا پيروان انديشه ي آزاد و باورمندان به نسبي بودن همه ي نهادها در گستره ي هستي را از ميدان به در كنند.
امّا خوشبختانه در سده هاي اخير با پيشرفت عظيم دانش و پژوهش و همگاني شدن ِ دستاوردهاي آن، ديگر چندان جولانگاهي براي تاريك انديشي و جزمْ باوري نمانده است و هرچند هنوز هم پاي بندان بدين گونه نگرش،در اين جا و آن جا سختْ جاني مي كنند و بر جزمْ هاي آشكارا منسوخ ِ خويش پاي مي فشارند، مي توان گفت كه از ديرگاهي پيش بدين سو، ناقوس ِ پايان ِ دوران ِ ديرماندگارشان به صدا درآمده است.
يكي از راه گشاترين دانشمندان سده هاي اخير كه برداشتها و دريافت هاي شگفت ِ علمي اش، تأثيري عظيم در پايان بخشيدن به خرافه هاي روزگاران كهن برجاگذاشت و چون نيك بنگريم، تاريخ ِ دانش ِ بشري را به دو دوران ِ پيش و پس از خود بخش كرد، چارلز رابرت داروين دانشمند زيست شناس انگليسي ( 1809-1882)
بود كه نظريّه ي بلندآوازه اش به نام ِ

Origin of Species

خاستگاه ِ رَسته ها / بُنياد ِ گونه ها (كه درفارسي با عنوان عربي مآب ِ "اصل ِ انواع" شهرت يافته است) يا در نگاهي كلّي، داروينيسم، آوازه اي جهانْ شمول دارد.



در مدّت يك و يك چهارم سده اي كه از روزگار داروين مي گذرد، كشف ِ بزرگ ِ زيستْ شناختي ي او، همواره يكي از بحث انگيزترين مقوله ها در جهان دانش بوده و بسياري از دستاوردهاي ِ پسين در اين راستا، بر بُنياد ِ آن جاي گرفته است.
با اين حال هنوز هم كوتاه بينان جزمْ باور و پيروان ِ خشك انديش ِ عالي جنابان ِ صدرنشين كليسا و جُز آن، لجوجانه با آن عنادْمي ورزند و مذبوحانه مي كوشند تا آب ِ رفته را به جوي بازگردانند! همين چندي پيش، با شگفتي در خبرها خوانديم كه دولت آمريكا با آن همه لاف و گزاف ِ پيشرفتگي، در يك بخشنامه ي رسمي، نهادهاي آموزشي ي آن كشور را مُلزم كرده است كه در كنار ِ آموزش ِ داروينيسم، برداشت ِ عهد ِ عتيق از چگونگي ي آفرينش را نيز براي دانش آموزان، بازگويند! به راستي كه كاري از اين خندستاني تر نمي شود! اين، بدان مي ماند كه به كسي بگويند زمين هم ايستاست و هم پويا!
امّا خوشبختانه نهادهاي دانشگاهي و پاي بندان به پويايي ي دانش بشري نيز بيكار ننشسته و با بهره گيري از دستاوردهاي ِ دانشي و فنّي ي روزْآمد و رسانه هاي الكترونيك جهانْ شمول، زمينه را براي آگاهي ي همگان از داروينيسم فراهم كرده اند.
امروز از گزارشي در اين زمينه كه آقاي ابراهيم هرندي در تارنمايي به نام ِ گُوباره
http://goob.blogspot.com/
نشرداده است، آگاه شدم. او افزون بر پيوند دادن به تارنماي ويژه ي دانشکده تاريخ و فلسفه دانش در دانشگاه کمبريج انگلستان براي ِ شناساندن مجموعه ي كامل ِ كارهاي علمي ي داروين،


خود نيز گفتار ِ پژوهشي ي خواندني و ارزنده اي درباره ي اين دانشمند نامدار نوشته است كه دريغم آمد از آن بگذرم و در اين تارنما بدان پيوند ندهم؛ به ويژه اين كه بسياري از ما ايرانيان،هنوز هم نگاهي عاميانه و مبتذل به داروينيسم داريم كه تنها نامي از آن شنيده ايم و هيچ گاه به خود زحمت نداده ايم كه گامي پيش بگذريم و دست كم در حدّ ِ آگاهي ي كلّي و همگاني با آن آشنا شويم.
فرصت مغتنمي يافته ايم تا به پذيره ي اين ابتكار شايسته ي دانشگاه آكسفورد برويم و تا حدّ ِ توان و امكان از اين مجموعه بياموزيم و خود را بيش از پيش براي همگامي با كاروان ِ پيشرو ِ دانش ِ امروز آماده گردانيم.
خويشكاري ي ِ فرهنگي ي ما ايرانيان ِ امروز، در كنار ِ شناختن و پاس داشتن و شناساندن ِ مرده ريگ كهن فرهنگي ي خودمان، جهاني شدن و رازْآموزي براي راه يابي به گستره ي دانش بشري و فرهنگ جهاني است و از اين امر ِ مهمّ گزيري نداريم. بايد بي درنگ گام در راه بگذاريم و همپاي كاروان ِ پوياي ِ رهسپار آينده شويم. فردا بسيار دير است! امروز (و فردا بيش از امروز)، تنها "ايراني ي ِ جهاني" معني دارد.


1882 دفتر كار ِ داروين، اندكْ زماني پس از مرگش در سال



آثار ِ دارويــن در دسترس همگان


از امروز

(Thursday, October 19, 2006 )

همه آثار داروين از سوی دانشکده تاريخ و فلسفه دانش در دانشگاه کمبريج انگلستان، بر روی تارنمايی به نام

The Complete Work of Charles Darwin Online

در شبكه ي جهاني (اينترنت) به رايگان در دسترس همگان نهاده شده است.

چارلز رابرت داروين نام آوری ست که بسياری از جهانيان با نام او آشنايند؛ اما کمتر کسی با خواندن آثارش با او آشنا شده است. در کشور ما، نام داروين در ذهن درس خوانده ها، با " فرضيّه ي تکامل" همراه است و پاسخ کليشه ای همگان به اين پرسش که داروين که بود، اين است: "آن که گفته است که انسان از نسل ميمون است!" در ديگر کشورهای جهان، دانش همگانی درباره اين دانشی مرد بزرگ، اندکی بيشتراز اين و آميخته با کشمکش و ستيز است. برای آشنايی بيشتر با داروين و تئوری او، نگاهی بکنيد به اين نوشته:


ابراهيم هرندی
1:30 AM

Posted by Picasa


Sunday, October 29, 2006

 

2: 107. مروري در پيشينه ي فرهنگ نويسي ي ايرانيان: كوشش ِ تازه ي پژوهشگري پويا



تصوير و صداي ِ فرضي ي ِ پويانماي ِ فردوسي را در اين نشاني ببينيد و بشنويد:
http://dreamor.com/
*
ستایشْ سرود ِ خِرَد از: دیباچه ي ِ شاهنامه ي فردوسی با اجراي نوشين دُخت و سهراب انديشه را در
اینجا بشنوید
*
Copyright
© 2005-2006, Iran-shenakht
*
گُفتاوَرد از درونمايه هاي اين تارنما در رسانه هاي چاپي و الكترونيك، بي هيچ گونه تغيير و با يادكرداز خاستگاه، آزادست.


Free to use on any web and media, without any changes and with a reference to source



يادداشت ويراستار


امروز دوشنبه هشتم آبان ماه 1385، پژوهشگر ِ جوان و پويا عرفان قانعي فرد، گفتار تازه را با عنوان:
در مقايسه با فرهنگ‌هاي معتبر جهان در كجا ايستاده‌ايم؟
نُه قرن فرهنگ‌نويسي در ايران
بخش 1



در تارنماي ارزشمند خود به نام ِ "سفرها و ديدارها"
http://erphaneqaneeifard.blogfa.com/post-283.aspx
گنجانيده كه همزمان در صفحه ي "كتاب" در روزنامه ي كارگزاران، چاپ تهران نيز بازنشرداده شده است.
http://www.kargozaraan.com/Released/85-08-08/127.htm
*

قانعي فرد -- كه خود افزون بر كار ِ پژوهش و ترجمه، در فرهنگ نويسي هم دستي دارد و پيش از اين نيز به نقد و بررسي ي برخي از فرهنگهاي تدوين كرده ي ايرانيان پرداخته -- در اين نوشتار تازه اش كوشيده است تا مروري گام به گام در سير ِ فرهنگ نويسي ي فارسي از سده ي پنجم هجري تا به امروز داشته باشد و ويژگي هاي كلّي ي فرهنگ هاي برجامانده از هزاره ي ِ پشت ِ سر را به خوانندگان ِ بررسي اش بشناساند.



در فرهنگ نويسي ي معاصر فارسي
نامهاي نامي ي ِ دهخدا و مُعين مي درخشد



كوشش تازه ي اين پژوهشگر ِ دل سوز را بايد ارج نهاد و من براي آگاهي ي خوانندگان ِ اين تارنما و بهره گيري ي ايشان از اين نگرش و بررسي، در اين صفحه، بدان بازبُرد مي دهم.



فرهنگ فارسي ي شش جلدي، تأليف دكتر محمّد مُعين
كه چهل سال پس از نشرش هنوز جايگزين سزاواري نيافته است!



يادآوري ي اين نكته نيز بايستگي دارد كه متن ِ نگاشته ي قانعي فرد، فراگير ِ برخي سهوهاست و كمْ بودهايي در آن به چشم مي خورد كه هرگاه پس از نخستين نگاشت، با دقّت ِ بيشتري ويراسته مي شد، جبران پذير بود.
از جمله اين موردها مي توان به انتساب فرهنگ عاميانه به "جعفر محجوب" اشاره كرد. فرهنگ نام برده، تأليف زنده ياد سيّد محمّد علي جمال زاده است و زنده ياد دكتر محمّد جعفر (و نه جعفر) محجوب، تنها سرپرستي ي كار نشر ِ آن را برعهده داشته است. ديگر اين كه در شناساندن ِ لغت ِ فُرس ِ اسدي ي ِ توسي، از نام بردن ِ تازه ترين ويرايش اين فرهنگ به كوشش استادان دكتر فتح الله مُجتبائي و دكتر علي اشرف صادقي كوتاهي شده است. اميد مي رود كه نگارنده ي گفتار، در نگاشت ِ ويراسته تري از آن، جبران كمْ بودها و سهوها را بكند.

Posted by Picasa

Saturday, October 28, 2006

 

2: 106. يك كشف ِ بزرگ ِ باستانْ شناختي: بزرگترين دژ ِ آجري ي ِ بازمانده از روزگاران ِ كهن



ستایشْ سرود ِ خِرَد از: دیباچه ي ِ شاهنامه ي فردوسی با اجراي نوشين دُخت و سهراب انديشه را در اینجا بشنوید
تصوير و صداي ِ فرضي ي ِ پويانماي ِ فردوسي را در اين نشاني ببينيد و بشنويد:
http://dreamor.com/
*
Copyright
© 2005-2006, Iran-shenakht
*
گُفتاوَرد از درونمايه هاي اين تارنما در رسانه هاي چاپي و الكترونيك، بي هيچ گونه تغيير و با يادكرد
از خاستگاه، آزادست.


Free to use on any web and media, without any changes and with a reference to source


يادداشت ويراستار


بر پايه ي گزارش ِ خبرگزاري ي آفتاب، بزرگترين دژ ِ آجري ي ِ ايران، بازمانده از روزگاران كهن در فرازجاي بخشي از كوههاي جنگلي ي گيلان، در نزديكي ي فومن كشف شده و موضوع پژوهشهاي باستان شناختي قرار گرفته است.

متن گزارش آفتاب را كه دوست گرامي آقاي سعيد هنرمند به اين دفتر فرستاده است، با سپاسگزاري از او در پي مي آورم. براي ديدن ِ هفده تصوير ِ ديدني ي ديگر از اين يادگار ِ هزاره ها يا سده هاي گذشته، نگاه كنيد به:

http://www.aftabnews.ir/vdcb09brhfb5s.html

* * *
گزارش تصویری: بزرگترین دژ آجری ایران



آفتاب-امیر پاکْ بین:


انسان ماشینی ي ِ امروز به دنبال گم کرده‌ای می گردد، به‌دنبال مأمن و آرامشی نسبی و برای رسیدن به این مقصود طبیعت را جست و جو میکند، جایی که بوی ناب طبیعتش مشام انسان را تحریک کند و رنگهای متنوع و بی آلایشش چشمان را به نظاره دعوت کند و ذهن را به ماورا بکشاند. چنین فضا و حس نابی را در قلعه ي رودخان بزرگترین دژ آجری کشور می توان یافت. بقایای دژی مستحکم و عظیم که با افتخار خودنمایی می‌کند به گونه‌ای که هیبت و صلابت آن هر بیننده‌ای را مسحور می‌کند، در فاصله 20 کیلومتری جنوب غربی فومن در قسمتی از ارتفاعات پوشیده از درخت های سرسبز قلعه رودخان بزرگ ترین دژ آجری کشور قرار دارد. اين دژ مدّت‌ها مرکز فرمانروایان گیلان بوده است. مساحت قلعه در حدود 50 هزار متر مربع و در ارتفاع 600 متری در بلندترین نقطه کوه واقع شده است. 65 برج و بارو و ديواري به طول 1500 متر دارد. رطوبت بيش از حد هوا باعث رويش گياه در لابه‌لاي ديوارهاي قلعه و پوسيدگي آنها شده، اما با اين حال در مقايسه با قلعه‌هاي ديگر، رودخان سالم مانده است. برخی بنیاد قلعه را به دوره ساسانیان یعنی قبل از اسلام نسبت داده‌اند. قلعه در زمان حکومت سلجوقیان تجدید بنا شده است و از پایگاه‌های مبارزه ي اسماعیلیان بوده است. برای رسیدن به این قلعه بعد از عبور از شهر فومن و گذشتن از روستاهای گشت، کردمحله، سیاه کش، شمس تالان، گوراب پس، هولس کام، سیّدآباد و قلعه رودخان به روستای حیدرآلات می‌رسیم. این روستا تا خود قلعه حدود 5 کیلومتر فاصله دارد که شامل مسیری زیبا همراه با رودخانه‌ای کوچک است.

Posted by Picasa

 

2: 105. گزارش دهمين و فراخوان ِ يازدهمين نشست ِ شاهنامه پژوهي در شبكه ي جهاني




ستایشْ سرود ِ خِرَد از: دیباچه ي ِ شاهنامه ي فردوسی با اجراي نوشين دُخت و سهراب انديشه را در اینجا بشنوید
تصوير و صداي ِ فرضي ي ِ پويانماي ِ فردوسي را در اين نشاني ببينيد و بشنويد:
http://dreamor.com/
*
Copyright © 2005-2006, Iran-shenakht
*
گُفتاوَرد از درونمايه هاي اين تارنما در رسانه هاي چاپي و الكترونيك، بي هيچ گونه تغيير و با يادكرد
از خاستگاه، آزادست.


Free to use on any web and media, without any changes and with a reference to source


يادداشت ويراستار


گزارش و فراخوان زير، امروز در تارنماي كتابخانه ي گويا نشريافته است كه با سپاسگزاري از دوست و همكار ارجمندم بانو گيتي مهدوي، آن را در اين جا بازْنشرمي دهم.
يادآورمي شوم كه تغيير ِ ساعت ِ آغاز ِ نشست ِ يازدهم به وقت ِ تهران از ساعت 2 به 1 پس از نيمروز، به سبب ِ ثابت بودن ِ ساعت در تهران و يك ساعت تغيير در سيدني است.
* * *
دهمین نشست شاهنامه پژوهي در شبكۀ جهاني در تاریخ جمعه، بیستم وهفتم اکتبر دو هزار و شش برابر با پنجم آبان ماه هزارو سیصدوهشتادوپنج در تارنماي كتابخانۀ گويا برگزار گردید.
متنِ ضبط شدۀ گفت و شنودهاي نشست دهم را مي توانيد در اينجا بشنوید.
*
یازدهمين نشست شاهنامه پژوهي در شبكۀ جهاني را در تاریخ جمعه، دهم نوامبرمطابق با نوزدهم آبان هزارو سیصدوهشتادوپنج از ساعت هشت و سی دقیقه شب به وقت سیدنی، برابر با 1 پس از نیمروز به وقت ایران آغاز می کنیم. در این نشست بخش جمشید مورد بحث قرار خواهد گرفت.
برای شرکت در این نشستها، هیچ گونه محدودیّتی وجود ندارد. چنانچه مشکلی برای عضویت در پالتاک دارید، با تماس از راه ايميل كتابخانۀ گويا، با ما مطرح کنید.
به امید دیدار شما عزیزان در اتاق شاهنامه پژوهی. گ.م.

 

2: 104. كارنامه ي سرشار ِ انجمن ِ جهاني ي ِ ايران شناسي در چهلمين زادْسال ِ آن



ستایشْ سرود ِ خِرَد از: دیباچه ي ِ شاهنامه ي فردوسی را در اینجا بشنوید
*
Copyright
© 2005-2006, Iran-shenakht
*

گُفتاوَرد از درونمايه هاي اين تارنما در رسانه هاي چاپي و الكترونيك، بي هيچ گونه تغيير و با يادكرد
از خاستگاه، آزادست.


Free to use on any web and media, without any changes and with a reference to source



يادداشت ويراستار


كوششها و كُنِشهاي ايران شناختي ي دوران جديد كه از سده ي هفدهم ميلادي، از سوي برخي از دانشوران و پژوهندگان باختري آغازشد و سپس شماري از پژوهشگران ِ ايراني آن را پي گرفتند، در سده ي بيستم و اينك دنباله ي آن در سده ي بيست و يكم، به تدريج چنان دامنه ي گسترده اي يافت كه به يك بخش ِ جدايي ناپذير از مجموعه ي دانشهاي انساني با سنجه اي جهاني تبديل گرديد. گسترش ِ شگفت و غول آساي ِ امكان ِ پيوندهاي جهاني و رسانه هاي جهان شمول و نيز جاي گزيني ي خواسته يا ناخواسته ي بسياري از ايرانيان ِ فرهيخته و پژوهنده در سرزمين هاي باختري و راه يابي شان به پايگاه هاي دانشگاهي و نهادهاي پژوهشي در آن كشورها در دهه هاي اخير و نقشْ ورزي ي تأثيرگذارشان در فرآيند ِ ايران شناسي، اين رشته از دانش را از حالت مهجور و محدود ِ "شرق شناسي" ي نخستين، بيرون آورد و شادابي و پويايي ي سزاواري بدان بخشيد.
امروز نه تنها اثري عظيم و جهاني همچون دانشنامه ي ايران
(Encyclopaedia Iranica)
در آمريكا و به زبان جهاني ي انگليسي در فرآيند ِ تكوين و تدوين قرار دارد و تا كنون 13 جلد از آن چاپخش شده است؛ بلكه سازمانها و نهادهاي دانشگاهي و فرهنگي و هنري و جامعه شناختي ي بسياري در گستره اي از اسكانديناويا تا كاليفرنيا و از آن جا تا استراليا با طرحها و برنامه هايي سودمند و روشنگر، سرگرم كار ِ كارستان ِ ايران شناسي اند و دستاوردهاي ارزنده ي خود را هم به ايرانيان و هم به ديگرْ جهانيان عرضه مي دارند.
به راستي مي توان گفت كه اينان دروازه هاي فرهنگ و ادب و تاريخ و تمدّن ِ شكوهمند ِ ايراني را به روي جهانيان مي گشايند تا همگان بتوانند به شيوه اي فرهيخته و در فراسوي همه ي هياهوهاي مبتذل ِ روزمرّه ي سياست بارگان، ايران ِ راستين را بشناسند و ارزشهاي والاي ِ انساني ي ِ فرهنگش را به نيكي دريابند.
* * *
يكي از اين گونه نهادهاي ِ پويا و كارآمد، انجمن ِ جهاني ي پژوهشهاي ايران شناختي است كه در كوشندگي ي چهل ساله اش، خدمتي گسترده و شايسته به شناخت ِ ايران در جهان كرده است و كارنامه اي سرشار و افتخارآميز دارد.



انجمن ِ جهاني ي ِ پژوهشهاي ايران شناختي
ISIS
The International Society for Iranian Studies
(Established 1967)



پژوهنده ي ِ گرامي، آقاي دكتر حميد اكبري، از گردانندگان ِ اين انجمن، در پيامي مهرآميز به اين دفتر، گزارش تازه اي از كوششهاي اين نهاد را عرضه داشته اند. با سپاسگزاري از ايشان و شادباش چهل سالگي ي انجمن، بديشان و همه ي همگامانشان، در اين جا به اين گزارش، پيوند مي دهم تا خوانندگان اين تارنما نيز بتوانند از كارنامه ي انجمن آگاه گردند.


متن ِ گزارش را در اين جا بخوانيد.


Thursday, October 26, 2006

 

پيوست ِ دوم بر درآمد ِ 2: 102 - حلقه ي ديگري در زنجيره كوششهاي فرهنگي ي ِ عرفان قانعي فرد



ستایشْ سرود ِ خِرَد از: دیباچه ي ِ شاهنامه ي فردوسی را در اینجا بشنوید


Copyright © 2005-2006, Iran-shenakht


گُفتاوَرد از درونمايه هاي اين تارنما در رسانه هاي چاپي و الكترونيك، بي هيچ گونه تغيير و با يادكرد از خاستگاه، آزادست.

Free to use on any web and media, without any changes and with a reference to source


يادداشت ويراستار


در درآمد 2: 102 و پيوست يكم آن، در ضمن ِ آرزومندي براي بهبود حال ِ پژوهنده و مترجم پويا و پركار ميهن مان عرفان قانعي فرد، نگاهي كوتاه نيز به كارهاي ِ او داشتم.




هرگاه بخواهم زبان و بيان اديب و تاريخ نگار بزرگمان خواجه ابوالفضل بيهقي را در وصف ِ كُنِش ِ عرفان به كار بَرَم، بايد بگويم كه:
"او انگشت در جهان دركرده است و فرهيخته و پژوهنده و دانشور ِ دوستدار و خدمت گزار ِ ايران مي جويد و هركجا چُنين كسي را بيابد و كارش را كارستان ببيند، با او به گفت و شنود بنشيند تا چندي و چوني ي دستْ آورد ِ او را نيك بشناسد و به ديگران بشناساند."
چُنين است كه در سالهاي ِ اخير با همّت ِ والاي ِعرفان قانعي فرد، توانسته ايم به حضور ِ مجلس ِ اُنس و كارگاه انديشه و خِرَد ِ شماري از بزرگان ادب و فرهنگ روزگارمان راه يابيم و چُنان كه گويي خود به ديدارشان كامياب شده باشيم، بسيار بيشتر از شناختي كه دورادور از آنان داشته ايم، با ايشان دمساز و همدل و همراز گرديم. اين كار ِ بايسته و شايسته، به ويژه براي ما ايرانيان كه فرهنگ ِ نوشتاري و حافظه ي ِ تاريخي مان چندان گسترده و پُرمايه و ژرف نيست و هم از اين رو، دچار گُسست ِ فرهنگي و از دست دادن بسياري از ارزش هامان شده ايم، بسيارپراهميّت است و جاي قدرداني ي فراوان دارد. به راستي هرگاه درروزگاران پيش و حتّا در همين گذشته ي نه چندان دور، "عرفان" هايي چُنين جوينده و پوينده داشتيم، آيا امروز در شناخت زندگي و كارنامه ي ِ نامداران خود تا اين اندازه بينوا و تُهي دست و سردرگم بوديم كه اكنون هستيم؟!
*
امروز نمونه ي ِ تازه اي از كوششهاي ِ ارزنده ي فرهنگي ي اين پژوهنده ي جوان نشريافته است كه آن را شايان يادآوري و بازْنشر در پيوستي بر پيشْ آورده ها ديدم.
نشريّه ي الكترونيك اخبار ِ روز
http://www.akhbar-rooz.com/
در شماره ي ِ چهارشنبه ٣ آبان ۱٣٨۵- ۲۵ اکتبر ۲۰۰۶ خود، متن ِ گزارش ِ ديدار و گفت و شنود ِ عرفان قانعي فرد با پژوهنده، ناقد ِ ادبي، كتاب شناس و مترجم فرهيخته و ارجمندمان كامران فاني را نشر داده كه بسيار
خواندني، ارزنده و آموزنده است و كارنامه ي درخشان يكي از راه نوردان ِ سختْ گام ِ راه ِ فرخنده ي ِ فرهنگ را در برابر ديدگان ما مي گشايد و به جان و دل مان صفا مي بخشد.
فاني از تيره و تبار ِ آن سَره مرداني است كه گرفتار ِ غوغاسالاري ي ِ سياست بازان و روزمَرّگي ي فرصت جويان نشده و سالهاي زندگاني اش را يكسره وقف كوششي فرهيخته و فرهنگ پرور و آينده ساز كرده است و بايد بر نگرش عرفان در گزينش اين كوشنده ي سرآمد براي گفت و شنود، آفرين خواند.
قانعي فرد، عنوان ِ گزارش گفت و شنودش با فاني را
یادی از کامران فانی، مترجم و محقق
گذاشته و چكيده ي برداشت ِ خود از مَنِش ِ فرهيخته و والاي ِ همْ سخن ِ خويش را در عبارت ِ
لحظه‌ای‌ غفلت‌ از کتاب‌، برایش‌ حُکم ِ ‌مرگ‌ دارد




زيرْ عنوان ِ نوشتارش كرده است.
او در سرآغاز ِ گزارش ِ خويش، گزينه ي ديدگاه ِ فاني را چُنين بيان كرده است:
"از دیدگاه‌ فانی‌، سیاستمدارها احمقند و وجودشان‌ مانند مگسی‌ مزاحم‌؛ چون‌ با سیاه‌کاری‌ و فریب‌ آرامش‌ را به‌ هم‌ می‌ریزند. از دید ِ فانی‌ ریشه ي ِ حلّ ‌همه‌ مشکلات‌ در مسایل‌ فرهنگی‌ است‌. انگار می‌خواهد بگوید جامعه ي‌ ِ ما ایرانیان،‌ نیازمند ساختار فرهنگی‌، انقلاب‌ فرهنگی‌، بنیاد نهادن‌ فرهنگ ‌اساسی‌، و تمرین‌ به‌ ساختن‌ فرهنگ‌ است‌، نه‌ سیاست‌ و اقتصاد؛ یعنی‌ مشکل ِ ‌اوّل‌ ِ ما بی‌فرهنگی ي ِ‌ ماست ..."‌

*
متن ِ كامل ِ اين گزارش را در نشاني ي زير بيابيد و بخوانيد:
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=6347


Posted by Picasa

Wednesday, October 25, 2006

 

پيوستي بر درآمد ِ 2: 103 - شعر ِ شكوهمند ِ "پاز" با ترجمه ي ِ احمد ميرعلايي



يادداشت ويراستار


گردانندگان ِ نشريّه ي ِ الكترونيك ِ اخبار ِ روز، افزون بر بازْنشر ِ يادواره ي ِ سالْ روز ِ خاموشي ي ِ احمد ميرعلايي و داستان ِ "پاييزبود" نوشته ي ِ محمّد رحيم اخوّت در همين زمينه، به گفتاوَرد از اين تارنما، دست به كاري سزاوار ِ ديگري هم زده و شعر ِ شكوهمند ِ سنگ ِ آفتاب، شاهكار ِ شاعر ِ نامدار ِ مكزيكي اوكتاويو پاز با ترجمه ي ِ والاي ِ ميرعلايي را نيز جداگانه بازْنشرداده اند تا خوانندگان، به خوبي آگاه شوند كه سخن بر سر ِ سالْ روز ِ خاموشي ي ِ زيانْ بار ِ چه اديب و مترجم فرهيخته اي و چه گونه كارهايي است و خود، نيكْ دريابند كه "بيهوده سخن بدين درازي نَبُوَد!" آري، با شگفتي زدگي بايد گفت كه احمد ميرعلايي شدن كار ِ آساني نيست و آب در ديدگان بايد گرداند و از ژرفاي ِ دل و جان آه كشيد و ناليد كه خاموشي ي چون اويي -- آن هم در اوج ِ پويايي و كوشايي و در شبيخوني چُنان هولناك -- دردي كاهش يافتني و فراموش كردني به شمار نمي آيد. [با پوزش خواهي از شيخ ِ اجلّ سعدي براي دستْ كاري در سخنش] بايد بگويم:
"دردي نشسته بر دل، از جَور ِ روزگاران/ بيرون نمي توان كرد در دَور ِ روزگاران!"


دست ِ گردانندگان ِ نشريّه ي ِ الكترونيك اخبار ِ روز -- و به ويژه دوست ارجمند خسرو باقرپور -- را از همين راه دور، مي فشارم و براي ِ اين كُنِش ِ سزاوار بر آنان آفرين و درود مي گويم*.
------------------------
* يادآوري مي كنم كه شعر سنگ آفتاب، امروز د ر تارنماي عرفان قانعي فرد به نام ديدارها و سفرها
http://erphaneqaneeifard.blogfa.com/
نيز بازْنشرداده شده است.
* * *
به پاس ِ زندگی ی ِ باشکوه ِ احمد میرعلایی و در ماتم ِ سالْ مرگ او


سنگ ِ آفتاب


اوكتاويو پاز




ترجمه ي ِ احمد ميرعلايي



سطرهاي آغازين شعر، چُنين است:
من از میان ِ تن ِ تو همچنان می گذرم که از میان ِ جهان،
شکم تو میدانی ست سوخته از آفتاب،
پستان های تو دو معبد ِ توأمانند که در آن
خون تو پاسدار ِ اسرار ِ متوازی ِ خویش است
نگاه های من چون پیچکی بر تو می پیچد،
تو آن شهری که دریایت محاصره کرده است ...



متن ِ كامل ِ ترجمه ي شعر بلند ِ "پاز" را در اين نشاني بيابيد
و بخوانيد:
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=6351

Posted by Picasa


Tuesday, October 24, 2006

 

2: 103. نام و ياد ِ ماندگار ِ احمد ميرعلايي را در سالروز ِ كشتار ِ او گرامي بداريم!






يادداشت ويراستار


يازده سال پيش از اين، در بامداد چنين روزي (دوم آبان 1374/ 24 اكتبر 1995)، احمد ميرعلايي، مترجم آزاده و فرهيخته، ادب شناس آگاه و پويا، ناقد ِ ادبي، كتاب شناس ِ خُبره و استاد ممتاز زبان و ادب انگليسي و فارسي، در يك شبيخون تباهكارانه ربوده شد و در فرآيندي ناشناخته و پنهان مانده، به قتل رسيد و شامگاه همان روز، كالبد ِ او در كنار كوچه اي در نزديكي ي جاي كارش (كتابخانه ي زاينده رود) يافت شد.
ميرعلايي در هنگام كشته شدن، صاحب ِ رنگين كماني از ترجمه هاي والا و بي همتا و غنابخش زبان و ادب فارسي بود كه برخي از آنها با سدّ ِ بازداري رو به رو گرديد و به چاپ نرسيد و پاره اي نيز پس از چاپ، رواديد پخش نيافت و حتّا يكي از ارزشمندترين آنها، خميرشد و پيش از آن كه كام ِ دوستداران فرهنگ و ادب را شيرين كند، به مقوّاي جعبه ي شيريني و آجيل ديگرديسگي يافت!
با اين همه، ميراث ِ جان به در بُرده و برجامانده ي ِ زباني و ادبي و فرهنگي ي اين انسان پيشرو و دلْ آگاه چنان گران بارست كه نام درخشان او را در كنار نام ِ بزرگان ِ تراز ِ يكم ِ زبان و ادب و فرهنگ ميهن مان با خطّ زرّين به ثبت تاريخ خون بار ِ اين سرزمين رسانده است. نام ِ او چنان با نام ِ بزرگان ِ ادب ِ جهان در سده ي بيستم ميلادي: بورخس ها، پازها، فارسترها، دارل ها، كوندراها و نايپول ها پيونديافته كه جدايي ناپذير به شمار مي آيد. تو گويي كه نويسنده و مترجم با هم درآميخته و اين همانند.
در اين بيش از يك دهه اي كه از كشتار ددمنشانه ي احمد ميرعلايي مي گذرد، گفتارهاي بسياري به قلم اهل ادب و فرهنگ ِ ايران و جهان، درباره ي سويه هاي ِ گوناگون و ارزش هاي كارهاي اودر نشريّه هاي ايراني و جُز ايراني و نيز در دانشنامه ها و ديگر كتابهاي بازبُردي و نشريّه هاي الكترونيك و تارنماها نشر يافته كه مجال ِ برشماري ي آنها در اين جا نيست و هركس مي تواند با روي آوري بدان خاستگاهها، بدانها دست يابد. نگارنده ي اين يادداشت نيز افزون بر سوگواره اي كه در روزهاي پس از قتل خُسرانْ بار ميرعلايي در هفته نامه ي كيهان، چاپ سيدني (استراليا) نشر داد، گفتاري زندگي نامه شناختي و تحليلي درباره ي زندگاني و اثرهاي ماندگار ِ او نگاشته كه در نوبت چاپ در يكي از كتابهاي بزرگ ِ بازبُردي است.
دوستداران كارهاي والاي احمد ميرعلايي در سالهاي غيبت اندوهبار ِ او، همواره دلْ نگران ِ اثرهاي بازداشته از چاپ و نشر ِ او و چشم به راه ِ چاپخش ِ آنها و نيز بازْچاپ ِ كارهاي ِ پيشتر چاپ شده ي او بوده اند. خوشبختانه اكنون در هنگام ِ سالْ روز ِ خاموشي ي ِ او، خبرهاي ِ اميدواركننده اي از كوشش و كُنِش هاي ِ تازه اي در اين زمينه مي رسد. خبرگزاري ي ِ دانشجويان ِ ايران (ايسنا)، در گزارشي از تهران، بدين امر ِ فرهنگي ي ِ مهمّ پرداخته است. متن ِ اين گزارش را با اين اميد كه در آينده اي نه چندان دور، همه ي ترجمه كرده هاي ميرعلايي، چاپ شده ها و چاپ نشده ها، در مجموعه اي يكجا و تدوين شده چاپخش گردد، در پي مي آورم. افزون بر اين، به داستاني به نام ِ پاييز بود، نوشته ي محمّد رحيم اخوّت، نويسنده و ناقد ادبي و دوست مشترك من و احمد ميرعلايي پيوند مي دهم كه نويسنده در آن، با چيره دستي، روايت هولناك و اندوهبار ِ خاموشي ي ميرعلايي را بازساخته است. پاييز بود را در اين جا بخوانيد.


ياد ِ جاودانه و نام ِ بلند و ماندگار احمد ميرعلايي را گرامي بداريم!
* * *
انتشار ِ اثر در آستانه‌ي ِ سالْ‌روز ِ درگذشت

خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران سرويس: فرهنگ و ادب - كتاب

«از چشم غربي» نوشته ي ِ جوزف كنراد با ترجمه‌ي‌ احمد ميرعلايي پس از سال‌ها ناياب بودن منتشر شد.
به‌گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، چاپ نخست اين كتاب سال‌ها پيش منتشر شده بود و چاپ جديد آن به‌تازگي ازسوي ِ كتاب زمان عرضه شده است.
نسخه‌هاي چاپ اول «درباره‌ي ادبيّات»، تأليفي از او هم كه توسط نشر فرزان روز منتشر شده بود، تمام شده، اما ناشر بعيد مي‌داند كه چاپ دوم كتاب را به اين زودي‌ها منتشر كند.
از اين مترجم فقيد، «هزارتوهاي بورخس» كتابي از خورخه لوييس بورخس، به همراه «سنگ آفتاب» مجموعه شعري از اكتاويو پاز هم به‌ترتيب در سال‌هاي 82 و 84 توسط نشر يادشده ، بازْچاپ شدند. به گفته‌ي ناشر، چاپ ِ اول هر دو كتاب به بيش از پانزده سال قبل برمي‌گردد.
نشر باغ ‌نو -- از ديگر ناشران آثار او -- در تماس براي اطلاع از انتشار ديگر كتاب‌ها، عنوان كرد كه علاقه‌اي به صحبت در اين‌باره ندارد. ميرعلايي همچنين از «چهار باب اسكندريه» اثر لارنس دارل، دو كتاب «ژوستين» و «بالتازار» را براي انتشار آماده دارد.
اين مترجم كه متولد ‌21 فروردين‌ماه سال ‌1321 در اصفهان بود، در دوم آبان‌ماه سال ‌1374 به‌طور نامشخّصي درگذشت. او درسال ‌1339 درجه ي ِ كارشناسي زبان انگليسي گرفت و در سال ‌1342 از دانشكده ي ِادبيّات دانشگاه اصفهان دانش‌آموخته شد. ميرعلايي مدرك كارشناسي‌ ارشد خود را در سال ‌هزار و سيصد و چهل و شش از دانشگاه ليدز انگلستان گرفت و سپس به صورت متناوب از سال ‌46 تا ‌74
به تدريس ادبيات انگليسي و فارسي در دانشگاه‌هاي اصفهان، هنرهاي دراماتيك، صنعتي اصفهان،
هنر، آزاد و كراچي پرداخت.
وي همچنين از سال ‌48 تا ‌51 در مؤسسه انتشارات فرانكلين به‌عنوان ويراستار به كار مشغول بود. در سال‌هاي ‌46 تا ‌55 سردبيري مجله‌هاي «كتاب امروز»، «فرهنگ و زندگي»، «آيندگان ادبي»، «جُنگ اصفهان» و «زنده رود» را برعهده داشت و چند سالي نيز در سمت سرپرست خانه فرهنگ ايران در دهلي ي نو و كراچي به كار مشغول بود.

 

نيم نگاهي به كار و كارنامه ي عرفان قانعي فرد: پيوستي بر درآمد ِ 2: 102



يادداشت ويراستار

امروز پس از نشر ِ درآمد ِ 2: 102 در اين تارنما، سري به تارنماي ِ تازه ي ِ عرفان قانعي فرد به نام ِ سفرها و ديدارها:
http://erphaneqaneeifard.blogfa.com/
زدم و به نوشته ي كوتاهي از او برخوردم كه نيم نگاهي است به كار و كارنامه اش. دريغم آمد كه از آن بگذرم و بر آن شدم كه همراه با تصوير تازه اي از او در پيوستي بر آن درآمد، بياورمش؛ به ويژه كه مژده ي رهايي از بيماري اش را مي دهد و مي گويد كه "مرگ اهريمن خوي" را مغلوب پايداري و اراده ي خود كرده است و -- به گفته ي خودش -- مي خواهد به آغوش ِ ستاره و سيمرغ بجهد. پروازش هرچه بلندتر و همّتش بدرقه ي راه باد!




این جا خلوتکده ي تنهایی من است!... عین یک چهار دیواری ساده !... همیشه در حین شنیدن موسیقی ي سنّتی و کلاسیک می نویسم ... اگر البته در روز و آرامشی پا درگریز، وقتی و گوشه ي خلوتی دست دهد. نوشته هايم فقط شرح صادقانه و روزانه ي ِ خاطرات و سفرها و دیدار های من است.
البته زندگی ام با سفر وکار زیاد آنچنان در هم آمیخته است که دیگر بدون سفر وکار زیستن نتوانم!
معرّفی من هم چنین است:
عرفان قانعی فرد، متولّد 20 آبان 1355 /1976 و مترجمی ساده و اهل شهرستان سنندج ام.
فهرست کارهایم در وبلاگ قدیمی ام آمده است. راستش می خواهم الآن در این جا -- البته فعلا در تهران -- کرکره ها را پایین بکشم و آرام و در عین سکوت -- با پروا و پرهیز از به بیراهه رفتن -- فقط بنویسم و بخوانم تا نه آرامشم به هم بریزد و نه از رشته ي تخصصی ام -- ترجمه و فرهنگ نویسی -- فاصله بگیرم.
هرچند، گاهی برای تحقیق تاریخ سیاسی معاصر، چند سالی به زنگ تفریح مي رفتم و آرامش دیگران را به هم مي زدم ؛ امّا دیگر امروزه در گوشه ای آرام و امیدوار -- شاید -- نشسته ام و "باورم نیست ز بد عهدی ایّام هنوز..." به هر روی، نقدهای سالم و سازنده ي شما خوانندگان سخن سنج و گرامی را هم بر چشم می نهم! از محبّت های بعضی از هموطنان و انگشت اتهام و بُهتان دراز کردنشان نیز سپاس گزارم که این هم بدان معنی است كه " در دادگاه مردم محاکمه شده ام " ! روزی خواهد رسید که گذشت زمان با بی رحمی همه چیز را روشن و آشکار خواهد کرد. برای همین، دوست دارم تا روزی که زنده ام پرواز کنم . این بار که از مرگ جسته ام، به آغوش ستاره و سیمرغ بجهم!

Posted by Picasa


Monday, October 23, 2006

 

2: 102. آرزويي نيك براي ِ بازگشت ِ تندرستي و پويايي ي ِ "عرفان"





يادداشت ويراستار


يكي دو سالي بيشتر نيست كه او را شناخته و با وي پيوند يافته ام؛ پيوندي از آن گونه كه انگار عمري را با هم گذرانده باشيم. همه چيز در آن شبي آغاز شد كه او پس از پيمودن ِ راه دراز ِ از سيدني تا اين غربتگاه ِ دور (شهر تانزويل در اقصاي ِ شمال ِ خاوري ي قارّه ي استراليا) به خانه ي من گام نهاد. او هفته اي را در اين جا گذراند و هيچ كاري نداشت، جز آن كه در دو نشست ِ چندين ساعته با من به گفت و شنود بنشيند و با گشت و گذاري در گستره ي آزمونهاي من و نسل من، آنچه را كه خود از آن به "برهوت ِ انديشه" تعبيرمي كرد در تاريخ فرهنگ ميهنمان بررسد و بهتر بشناسد و به ديگران بشناساند.
عرفان قانعي فرد، اين جوان برازنده و فرهيخته، فرزند ِ برومند ِ كردستان و ايران را در همان نخستين ديدار، در





كالبد ِ نمادين ِ نسل ِ جوان ِ آگاه و جويا و پوياي ميهنم بازشناختم كه مي خواهد "چراغهاي رابطه" را روشن نگاه دارد و با تيرگي ي گُسست ِ فرهنگي در ميان نسلها بستيزد و راه ِ آينده را هموارترگرداند. زنجيره ي نگاشته ها، گفت و شنودها و ترجمه هاي درخشان او كه از آن سربند تا كنون خوانده ام، پشتوانه ي درستي و اعتبار ِ ارزيابي و داوري ي من درباره ي اوست. در اين فرآيند، همواره اميدواربوده ام و هنوز هم هستم كه چون اويي، دير بپايد و به شايستگي از پس ِ خويشكاري ي ِ بزرگ ِ فرهنگي اش برآيد و كارنامه ي ِ فرهنگ روزگارمان را هرچه سرشار تركند.
*
امّا اشاره هاي مبهمي كه از چندي پيش در پيام هايش به بيماري ي خود مي كرد، مايه ي دلْ نگراني ي من بود تا اين كه به تازگي در يكي از نشريّه هاي خبري ي الكترونيك خواندم كه او در تهران با بيماري ي سختي دست و پنجه نرم مي كند. به شدّت نگران و پريشان خاطرشدم و پيامي همدلانه برايش فرستادم و آرزومند ّ بازگشت تندرستي اش شدم و بيتي را كه درسنّت ما به هنگام ِ بيمارپُرسي خوانده يا نوشته مي شد، برايش نوشتم:
"تنت به ناز ِ طبيبان نيازمند مباد!/ وجود ِ نازُكت آزَرده ي گزند مباد!"
او در پاسخي كوتاه ، آب ِ پاكي را روي دست ِ من ريخت و پرده ي ابهام را دريد و بي هيچ درازگويي و پيچ و تابي، نوشت:
"نيرومندتر از آنم كه سرطان بتواند بر من چيره گردد!"
يكباره خشكم زد. تيره ي پشتم لرزيد! اشك در چشمان خسته ام حلقه بست! انگار كه آن خرچنگ ِ جانْ ستان به جان ِ همه ي نسل جوان ِ ميهنم افتاده باشد! در اين چند روزه، دمي از ياد ِ او غافل نمانده ام. به سختي درمانده ام كه چگونه خواهم توانست اين رويداد شوم و هولناك را برتابم. به گفته ي يار ِ در توس خفته ام مهدي اخوان ثالث "دلم مي سوزد و كاري ز دستم برنمي آيد/ نمي دانم چه بايد كرد؟ گريبان پاره بايدكرد/ و يا دل را ز سنگ ِ خاره بايدكرد؟!"
از شما چه پنهان، در اين آشفتگي و سراسيمگي، حتّا از هنجارهاي انديشگي ام چشم پوشيدم و در دل و در خلوت درون، درمانده وار با خود زمزمه كردم كه: "اي كاش دعا و پناه بردن به نيرويي ناشناخته مي توانست اثربخش باشد و مي شد كه معجزه اي در كار آيد و كارگر افتد!" (همچنان كه عرفان، خود به انتظار معجزه ي پزشكان همْ وطنش نشسته است). با بُغضي در گلويم، به حافظ رازآشناي مان پناه بردم و پژواك ِ بانگ ِ دلاويز ِ او را در اندرون ِ خسته ام، بازشنيدم:
"ما شبي دست برآريم و دعايي بكنيم/ غم ِ هجران ِ تو را چاره ز جايي بكنيم!"
*
ديروز پيامي به دفترم رسيد از بانويي به نام مينو فرّهي كه نشان مي داد گفتاري درباره ي عرفان را به پيوست دارد. پيوست ِ پيام را با شتاب و سراسيمگي گشودم و خواندم و ديدم در جايي ديگر، بسيار دور از من نيز، كسي كم و بيش همين حال مرا دارد و دل سوزانه به بازگشت ِ تندرستي و شادابي و پويايي ي عرفان مي انديشد و دست به دعا برداشته است. متن ِ نوشته ي اين بانوي ِ ناديده ي گرامي را با سپاسگزاري از او، در پي مي آورم. اصل اين نوشته را مي توانيد در تارنماي ويژه ي اين بانو به نام ِ "غوغاي ِ ستارگان" بخوانيد:
http://starparty.blogspot.com



پسرک غمگین شادی‌بخش


خبر را که خواندم شوکه شدم! پس حقیقت داشت!
خودش گفته:
گلبولهای قرمزم گویا سرطان نشان داده اند و من هم نشسته ام به انتظار معجزه پزشکهای هموطنم و قلب و تنم می لرزد از سرمای درونم...



عرفان را با مصاحبه‌های جنجالی‌اش که عمدتاً در گویا و اخبار روز منتشر می‌شد شناختم و در گفت و گوهای بعدی پی به پشتکار و سخت‌کوشی اش بردم. هر روز و هر ساعت که خبر انتشار مصاحبه‌ای دیگر تا چند ساعت بعد را در وبلاگش می‌داد منتظر می‌نشستم تا چند ساعت بعد فرا برسد. همیشه از تیزهوشی و نکته‌سنجی‌های ظریفش لذت می‌بردم. هروقت که مدتی ناپدید می‌شد در حال خلق اثری تازه و به قول خودش تولد فرزند جدیدی بود. هر پیغامش از یک گوشه دنیا بود، استرالیا، ماه بعد ایران، هفته بعد کنفرانسی در اروپا، ماه بعد پروژه‌ای در امریکا، همیشه بی‌قرار و در سفر. یک ماه پیش که رفتم ایران بالاخره فرصتی پیش آمد که از نزدیک ملاقاتش کنم و با مهر فراوان دعوتم کرد برای یک «شام دهاتی‌وار» که تا عمر دارم فراموش نخواهم کرد: نان و پنیر و سبزی و ماست چکیده و زیتون پرورده. وقتی که از بیماریش پرسیدم گفت:" آدمها دو دسته‌اند، یک عده که دوستم دارند و یک عده که می‌خواهند سر به تنم نباشد! احتمالاً این خبر هم ساخته دسته دوم است." همه چیز به شوخی برگزار شد و من هم باور کردم. اما حالا عرفان خودش از بیماریش می‌گوید و سرمای درونش! حالا این«پسرک غمگین شادی‌بخش» هنوز هم خنده بر لب دارد و « آن قدر خوش روحیه و خنده رو ست که انگار کسی دیگری را بستری کرده‌اند.» با تمام وجود برای سلامتی‌اش دعا می‌کنم. عرفان منتظر معجزه است. معجزه که برای خدا کاری ندارد. عرفان قوّت قلب می‌خواهد که از سرمای درونش را بکاهد...
عرفان!... تو که از پس بیست و هشت جلسه بازجویی و این همه دردسر دیگراز چپ و راست برآمده‌ای این یکی را هم از سر می‌گذرانی... زور چند تا سلول کوچک که از مرتضوی بیشتر نیست... اصلاً مگر قرار نبود که برای تحقیقت چند ماهی بیایی کانادا؟ ...منتظرم که برنامه سفرهایت را از سر بگیری و هرچه سریع تر چهره ي همیشه خندانت را سالم و سلامت ببینیم

Posted by Picasa


Saturday, October 21, 2006

 

2: 101. بانوي ِ هنرمند ِ ايراني در پايگاه ِ سفير ِ ملّي ي ِ "يونيسف" در ايران



ستایشْ سرود ِ خِرَد از: دیباچه ي ِ شاهنامه ي فردوسی را در اینجا بشنوید


Copyright © 2005-2006, Iran-shenakht
*
گُفتاوَرد از درونمايه هاي اين تارنما در رسانه هاي چاپي و الكترونيك، بي هيچ گونه تغيير و با يادكرد از خاستگاه، آزادست.



Free to use on any web and media, without any changes and with a reference to source



يادداشت ويراستار

به گزارش ِ نشريّه ي الكترونيك ايرانْ دُخت، بانوي هنرمند ايراني، مهتاب كرامتي از سوي سازمان ملل متّحد به




پايگاه سفير ملّي ي يونيسف (بخش كودكان سازمان ملل) در ايران برگماشته شده است. (اين پايگاه را پيش از اين علي دايي بازيگر ِ نامدار ِ گروه ِ ملّي ي ِ فوتبال ِ ايران داشته است.)


برگماري ي اين بانو بدين پايگاه، مايه ي افتخار و سربلندي ي بانوان فرهيخته ي ايراني و همه ي زنان و مردان ِ هم ميهن اوست. ما نيز اين رويداد فرخنده را گرامي مي داريم و به او و همه ي ايرانيان شادباش مي گوييم.
متن ِ كامل ِ گزارش ايرانْ دُخت را در نشاني ي زير بيابيد و بخوانيد:


http://www.irandokht.com/editorial/index4.php?area=soc§ionID=54&editorialID=2157

Posted by Picasa

Friday, October 20, 2006

 

2: 100. گزارش نهمين و فراخوان ِ دهمين نشست ِ شاهنامه پژوهي در شبكه ي جهاني



ستایشْ سرود ِ خِرَد از: دیباچه ي ِ شاهنامه ي فردوسی را در اینجا بشنوید


Copyright
© 2005-2006, Iran-shenakht
*
گُفتاوَرد از درونمايه هاي اين تارنما در رسانه هاي چاپي و الكترونيك، بي هيچ گونه تغيير و با يادكرد از خاستگاه، آزادست.


Free to use on any web and media, without any changeand with a reference to source



يادداشت ويراستار


گزارش و فراخوان ِ زير، امروز در تارنماي ِ كتابخانه ي گويا
www.ketabkhaneyegooya.blogspot.com
نشريافته است كه متن آن را با سپاس گزاري از ناشر ِ آن، دوست ارجمند بانو گيتي مهدوي، براي آگاهي ي ِ خوانندگان ِ اين تارنما، در اين صفحه بازنشرمي دهم.



نهمین نشست شاهنامه پژوهي در شبكۀ جهاني در تاریخ جمعه، بیستم اکتبر دو هزار و شش برابر با بیست و هشتم مهر ماه هزارو سیصدوهشتادوپنج در تارنماي كتابخانۀ گويا برگزار گردید. متنِ ضبط شدۀ گفت و شنودهاي نشست نهم را مي توانيد در
اينجا بشنوید.


دهمين نشست شاهنامه پژوهي در شبكۀ جهاني را در تاریخ جمعه، بیست وهفتم اکتبر مطابق با پنجم آبان هزارو سیصدوهشتادوپنج از ساعت هشت و سی دقیقه شب به وقت سیدنی، برابر با 2 پس از نیمروز به وقت ایران آغاز می کنیم.
برای شرکت در این نشستها، هیچ گونه محدودیّتی وجود ندارد. چنانچه مشکلی برای عضویّت در پالتاک دارید، با تماس از راه ايميل كتابخانۀ گويا، با ما مطرح کنید. به امید دیدار شما عزیزان در اتاق شاهنامه پژوهی. گ. م.
Posted by Picasa


 

2: 99. شاعري ايراني در گردهمايي ي ِ جهاني ي ِ شاعران ِ "شعر گواه" در آمريكا"



يادداشت ويراستار


نشست ِ شاعران ِ «شعر گواه» در آمريكا


The Resilience of the Human Spirit


نشريّه ي شهروند، چاپ ِ تورنتو (كانادا) در شماره ي 1096، پنجشنبه 27 مهرماه 1385 خود، گزارشي از گردهمايي ي ِ جهاني ي شاعران ِ "شعر گواه" در آمريكا را به قلم مجيد نفيسي، شاعر ايراني ي ِ شهربند ِ آمريكا




-- كه خود از شركت كنندگان در آن گرد ِهمايي بوده -- به چاپ رسانيده است.
نفيسي در آغاز ِ اين گزارش، آورده است:

در روزهاي شانزدهم و هفدهم سپتامبر 2006 درنزديكي شهر گريت بارينگتون، ايالت ماساچوست نشست هايي تحت عنوان "همايش كمانه پذيري روح انساني" تشكيل شد كه من نيز در كنار دوازده شاعر ديگر در آن شركت داشتم. تركيب "كمانه پذيري" را من در برابر واژه انگليسي "رزينينس" ساخته ام كه منظور از آن "كمانه كردن و برجهيدن" مي باشد، قابليتي كه در كمان و فنر ديده مي شود. برگزاركنندگان اين كنفرانس، آليسن گرانوسي باني "هنرهاي گل آبي" و دوستش شاعر صاحب سرمايه جن وارنر هستند. آنها هدف از اين نشستها را گرد آوردن و بهره بردن از تجربه ي شاعراني اعلام كرده اند كه بنابه موقعيت سياسي خود شاهد تجربه هاي دردناك همه سوزي، انفجار بمب هسته اي، قتل عام هاي خونين و تيرباران هاي گروهي يا برآمده از كانونهاي بحران جهاني بوده اند. كارولين فورشه شاعر و مترجم آمريكايي يكي از الهام دهندگان برگزاري اين همايش، نوع شعر اين شاعران را "شعر گواه" مي نامد و در تعريف آن در مقدمه ي گلچين بزرگ خود "در برابر فراموشي: شعر گواه در سده ي بيستم" كه در سال 1993 منتشر شد مي نويسد كه شعر گواه شعر شاعراني است كه شخصا و مستقيما شرايط فشار شديد اجتماعي را گذرانده اند: تبعيد، سانسور دولتي، سركوب سياسي، شكنجه، زندان، اشغال نظامي، جنگ و سوءقصد. در گذشته بيشتر شعرهايي كه در گلچين فورشه آمده به سادگي "شعر جنگ" ناميده مي شد، اما اين نوع شعر كار بسياري از شاعراني را كه در شرايط فشار طاقت فرساي سانسور، زندان، تيرباران و تبعيد از سوي حكومتهاي خود قرار دارند دربر نمي گرفت. بدين دليل "شعرگواه" نسبت به "شعر جنگ" دايره ي وسيع تري را در برمي گيرد.


متن ِ كامل ِ گزارش ِ يادكرده را همراه با تصويرهاي شماري از شاعران ِ شركت كننده در آن نشست، با رويكرد به نشاني ي زير، بيابيد و ببينيد و بخوانيد:

http://www.shahrvand.com/FA/Default.asp?IS=1096&Content=NW&CD=AL&NID=4#BN1096


در پايان ِ گزارش مجيد، شعري از او به چاپ رسيده است. او اين
شعر را برای خواهرزاده اش چشمه که در زندان اوين به دنيا آمد، سروده و در نشست شاعران گواه، خوانده است:


دستْ خط


سركش ها و نقطه هايت در جاي خود
نشسته اند
و هيچ افتادگي در دندانه هايت نيست
"يا" و "نون" را نشكسته اي
و "الف" و "را" يت درهم نرفته اند
كاغذت به مرمري سفيد مي ماند
كه حرفهايت در آن فرو رفته اند
انگار سنگْ نوردي هستي
كه قلم را در سنگ فرو مي بري
تا جا پاهايي استوار بسازي


پدرت سنگ نوردي را به من آموخت
او سرانگشتاني توانا داشت
و چشم هايي تيزبين
ميخ ها را در جاي استوار مي نشاند
طناب را از حلقه ها مي گذراند
و پله به پله بالا مي رفت
هنگامي كه به فراز صخره مي رسيد
برمي گشت و به پايين نگاه مي كرد
و لبخندي گره هاي پيشاني اش را مي گشود
تو در بند زاده شدي
و پدرت تو را هرگز نديد
امّا من در خطوط نامه تو را شناختم
جمله هايت چون آه كوتاه هستند
‌و گاهي چون گلوله به قلب مي نشينند
 Posted by Picasa

Wednesday, October 18, 2006

 

2: 98. گزارشي روزآمد و مژده اي شادي بخش: دانشنامه ي ايران در فرآيند ِ پويايي و كمال يابي




ستایشْ سرود ِ خِرَد از: دیباچه ي ِ شاهنامه ي فردوسی را در اینجا بشنوید


Copyright
© 2005-2006, Iran-shenakht
*
گُفتاوَرد از درونمايه هاي اين تارنما در رسانه هاي چاپي و الكترونيك، بي هيچ گونه تغيير و با يادكرد از خاستگاه، آزادست.


Free to use on any web and media, without any changeand with a reference to source

يادداشت ويراستار

دانشنامه ي ايران
Encyclopaedia Iranica
در فرآيند ِ پويايي و كمال يابي، به پيش مي رود. دفتر سوم از جلد ِ سيزدهم اين اثر والا و بي همتا و جهان شمول در گستره ي شناخت فرهنگ ايراني -- كه فراگير ِ درآمدهاي ِ :
IRAN II: IRANIAN HISTORY - IRAN V: PEOPLES OF IRAN
است -- امروز به اين دفتر رسيد.


در اين دفتر، گفتار ِ بلند ِ چندين بخشي ي ِ ايران -- كه بخش يكم آن در دفتر پيشين نشريافته بود -- در بخش هاي دوم تا پنجم پي گيري شده است. بخش هاي ششم تا سيزدهم ِ طرح افكنده ي اين گفتار در دفتر چهارم، نشرخواهد يافت.


با سپاس ِ فراوان و ارج گزاري ي ِ خدمت شايسته ي استاد بزرگوارم دكتر احسان يارشاطر و درود به همكاران دانشور ارجمند ِ ايشان، مژده ي شادي بخش ِ چاپخش ِ اين دفتر تازه را به همه ي دوستداران ِ فرهنگ ِ ايراني مي دهم.

This page is powered by Blogger. Isn't yours?