Tuesday, October 24, 2006

 

2: 103. نام و ياد ِ ماندگار ِ احمد ميرعلايي را در سالروز ِ كشتار ِ او گرامي بداريم!






يادداشت ويراستار


يازده سال پيش از اين، در بامداد چنين روزي (دوم آبان 1374/ 24 اكتبر 1995)، احمد ميرعلايي، مترجم آزاده و فرهيخته، ادب شناس آگاه و پويا، ناقد ِ ادبي، كتاب شناس ِ خُبره و استاد ممتاز زبان و ادب انگليسي و فارسي، در يك شبيخون تباهكارانه ربوده شد و در فرآيندي ناشناخته و پنهان مانده، به قتل رسيد و شامگاه همان روز، كالبد ِ او در كنار كوچه اي در نزديكي ي جاي كارش (كتابخانه ي زاينده رود) يافت شد.
ميرعلايي در هنگام كشته شدن، صاحب ِ رنگين كماني از ترجمه هاي والا و بي همتا و غنابخش زبان و ادب فارسي بود كه برخي از آنها با سدّ ِ بازداري رو به رو گرديد و به چاپ نرسيد و پاره اي نيز پس از چاپ، رواديد پخش نيافت و حتّا يكي از ارزشمندترين آنها، خميرشد و پيش از آن كه كام ِ دوستداران فرهنگ و ادب را شيرين كند، به مقوّاي جعبه ي شيريني و آجيل ديگرديسگي يافت!
با اين همه، ميراث ِ جان به در بُرده و برجامانده ي ِ زباني و ادبي و فرهنگي ي اين انسان پيشرو و دلْ آگاه چنان گران بارست كه نام درخشان او را در كنار نام ِ بزرگان ِ تراز ِ يكم ِ زبان و ادب و فرهنگ ميهن مان با خطّ زرّين به ثبت تاريخ خون بار ِ اين سرزمين رسانده است. نام ِ او چنان با نام ِ بزرگان ِ ادب ِ جهان در سده ي بيستم ميلادي: بورخس ها، پازها، فارسترها، دارل ها، كوندراها و نايپول ها پيونديافته كه جدايي ناپذير به شمار مي آيد. تو گويي كه نويسنده و مترجم با هم درآميخته و اين همانند.
در اين بيش از يك دهه اي كه از كشتار ددمنشانه ي احمد ميرعلايي مي گذرد، گفتارهاي بسياري به قلم اهل ادب و فرهنگ ِ ايران و جهان، درباره ي سويه هاي ِ گوناگون و ارزش هاي كارهاي اودر نشريّه هاي ايراني و جُز ايراني و نيز در دانشنامه ها و ديگر كتابهاي بازبُردي و نشريّه هاي الكترونيك و تارنماها نشر يافته كه مجال ِ برشماري ي آنها در اين جا نيست و هركس مي تواند با روي آوري بدان خاستگاهها، بدانها دست يابد. نگارنده ي اين يادداشت نيز افزون بر سوگواره اي كه در روزهاي پس از قتل خُسرانْ بار ميرعلايي در هفته نامه ي كيهان، چاپ سيدني (استراليا) نشر داد، گفتاري زندگي نامه شناختي و تحليلي درباره ي زندگاني و اثرهاي ماندگار ِ او نگاشته كه در نوبت چاپ در يكي از كتابهاي بزرگ ِ بازبُردي است.
دوستداران كارهاي والاي احمد ميرعلايي در سالهاي غيبت اندوهبار ِ او، همواره دلْ نگران ِ اثرهاي بازداشته از چاپ و نشر ِ او و چشم به راه ِ چاپخش ِ آنها و نيز بازْچاپ ِ كارهاي ِ پيشتر چاپ شده ي او بوده اند. خوشبختانه اكنون در هنگام ِ سالْ روز ِ خاموشي ي ِ او، خبرهاي ِ اميدواركننده اي از كوشش و كُنِش هاي ِ تازه اي در اين زمينه مي رسد. خبرگزاري ي ِ دانشجويان ِ ايران (ايسنا)، در گزارشي از تهران، بدين امر ِ فرهنگي ي ِ مهمّ پرداخته است. متن ِ اين گزارش را با اين اميد كه در آينده اي نه چندان دور، همه ي ترجمه كرده هاي ميرعلايي، چاپ شده ها و چاپ نشده ها، در مجموعه اي يكجا و تدوين شده چاپخش گردد، در پي مي آورم. افزون بر اين، به داستاني به نام ِ پاييز بود، نوشته ي محمّد رحيم اخوّت، نويسنده و ناقد ادبي و دوست مشترك من و احمد ميرعلايي پيوند مي دهم كه نويسنده در آن، با چيره دستي، روايت هولناك و اندوهبار ِ خاموشي ي ميرعلايي را بازساخته است. پاييز بود را در اين جا بخوانيد.


ياد ِ جاودانه و نام ِ بلند و ماندگار احمد ميرعلايي را گرامي بداريم!
* * *
انتشار ِ اثر در آستانه‌ي ِ سالْ‌روز ِ درگذشت

خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران سرويس: فرهنگ و ادب - كتاب

«از چشم غربي» نوشته ي ِ جوزف كنراد با ترجمه‌ي‌ احمد ميرعلايي پس از سال‌ها ناياب بودن منتشر شد.
به‌گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، چاپ نخست اين كتاب سال‌ها پيش منتشر شده بود و چاپ جديد آن به‌تازگي ازسوي ِ كتاب زمان عرضه شده است.
نسخه‌هاي چاپ اول «درباره‌ي ادبيّات»، تأليفي از او هم كه توسط نشر فرزان روز منتشر شده بود، تمام شده، اما ناشر بعيد مي‌داند كه چاپ دوم كتاب را به اين زودي‌ها منتشر كند.
از اين مترجم فقيد، «هزارتوهاي بورخس» كتابي از خورخه لوييس بورخس، به همراه «سنگ آفتاب» مجموعه شعري از اكتاويو پاز هم به‌ترتيب در سال‌هاي 82 و 84 توسط نشر يادشده ، بازْچاپ شدند. به گفته‌ي ناشر، چاپ ِ اول هر دو كتاب به بيش از پانزده سال قبل برمي‌گردد.
نشر باغ ‌نو -- از ديگر ناشران آثار او -- در تماس براي اطلاع از انتشار ديگر كتاب‌ها، عنوان كرد كه علاقه‌اي به صحبت در اين‌باره ندارد. ميرعلايي همچنين از «چهار باب اسكندريه» اثر لارنس دارل، دو كتاب «ژوستين» و «بالتازار» را براي انتشار آماده دارد.
اين مترجم كه متولد ‌21 فروردين‌ماه سال ‌1321 در اصفهان بود، در دوم آبان‌ماه سال ‌1374 به‌طور نامشخّصي درگذشت. او درسال ‌1339 درجه ي ِ كارشناسي زبان انگليسي گرفت و در سال ‌1342 از دانشكده ي ِادبيّات دانشگاه اصفهان دانش‌آموخته شد. ميرعلايي مدرك كارشناسي‌ ارشد خود را در سال ‌هزار و سيصد و چهل و شش از دانشگاه ليدز انگلستان گرفت و سپس به صورت متناوب از سال ‌46 تا ‌74
به تدريس ادبيات انگليسي و فارسي در دانشگاه‌هاي اصفهان، هنرهاي دراماتيك، صنعتي اصفهان،
هنر، آزاد و كراچي پرداخت.
وي همچنين از سال ‌48 تا ‌51 در مؤسسه انتشارات فرانكلين به‌عنوان ويراستار به كار مشغول بود. در سال‌هاي ‌46 تا ‌55 سردبيري مجله‌هاي «كتاب امروز»، «فرهنگ و زندگي»، «آيندگان ادبي»، «جُنگ اصفهان» و «زنده رود» را برعهده داشت و چند سالي نيز در سمت سرپرست خانه فرهنگ ايران در دهلي ي نو و كراچي به كار مشغول بود.



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?