Friday, October 20, 2006
2: 99. شاعري ايراني در گردهمايي ي ِ جهاني ي ِ شاعران ِ "شعر گواه" در آمريكا"
يادداشت ويراستار
نشست ِ شاعران ِ «شعر گواه» در آمريكا
The Resilience of the Human Spirit
نشريّه ي شهروند، چاپ ِ تورنتو (كانادا) در شماره ي 1096، پنجشنبه 27 مهرماه 1385 خود، گزارشي از گردهمايي ي ِ جهاني ي شاعران ِ "شعر گواه" در آمريكا را به قلم مجيد نفيسي، شاعر ايراني ي ِ شهربند ِ آمريكا
-- كه خود از شركت كنندگان در آن گرد ِهمايي بوده -- به چاپ رسانيده است. نفيسي در آغاز ِ اين گزارش، آورده است:
در روزهاي شانزدهم و هفدهم سپتامبر 2006 درنزديكي شهر گريت بارينگتون، ايالت ماساچوست نشست هايي تحت عنوان "همايش كمانه پذيري روح انساني" تشكيل شد كه من نيز در كنار دوازده شاعر ديگر در آن شركت داشتم. تركيب "كمانه پذيري" را من در برابر واژه انگليسي "رزينينس" ساخته ام كه منظور از آن "كمانه كردن و برجهيدن" مي باشد، قابليتي كه در كمان و فنر ديده مي شود. برگزاركنندگان اين كنفرانس، آليسن گرانوسي باني "هنرهاي گل آبي" و دوستش شاعر صاحب سرمايه جن وارنر هستند. آنها هدف از اين نشستها را گرد آوردن و بهره بردن از تجربه ي شاعراني اعلام كرده اند كه بنابه موقعيت سياسي خود شاهد تجربه هاي دردناك همه سوزي، انفجار بمب هسته اي، قتل عام هاي خونين و تيرباران هاي گروهي يا برآمده از كانونهاي بحران جهاني بوده اند. كارولين فورشه شاعر و مترجم آمريكايي يكي از الهام دهندگان برگزاري اين همايش، نوع شعر اين شاعران را "شعر گواه" مي نامد و در تعريف آن در مقدمه ي گلچين بزرگ خود "در برابر فراموشي: شعر گواه در سده ي بيستم" كه در سال 1993 منتشر شد مي نويسد كه شعر گواه شعر شاعراني است كه شخصا و مستقيما شرايط فشار شديد اجتماعي را گذرانده اند: تبعيد، سانسور دولتي، سركوب سياسي، شكنجه، زندان، اشغال نظامي، جنگ و سوءقصد. در گذشته بيشتر شعرهايي كه در گلچين فورشه آمده به سادگي "شعر جنگ" ناميده مي شد، اما اين نوع شعر كار بسياري از شاعراني را كه در شرايط فشار طاقت فرساي سانسور، زندان، تيرباران و تبعيد از سوي حكومتهاي خود قرار دارند دربر نمي گرفت. بدين دليل "شعرگواه" نسبت به "شعر جنگ" دايره ي وسيع تري را در برمي گيرد.
متن ِ كامل ِ گزارش ِ يادكرده را همراه با تصويرهاي شماري از شاعران ِ شركت كننده در آن نشست، با رويكرد به نشاني ي زير، بيابيد و ببينيد و بخوانيد:
http://www.shahrvand.com/FA/Default.asp?IS=1096&Content=NW&CD=AL&NID=4#BN1096
در پايان ِ گزارش مجيد، شعري از او به چاپ رسيده است. او اين شعر را برای خواهرزاده اش چشمه که در زندان اوين به دنيا آمد، سروده و در نشست شاعران گواه، خوانده است:
دستْ خط
سركش ها و نقطه هايت در جاي خود
نشسته اند
و هيچ افتادگي در دندانه هايت نيست
"يا" و "نون" را نشكسته اي
و "الف" و "را" يت درهم نرفته اند
كاغذت به مرمري سفيد مي ماند
كه حرفهايت در آن فرو رفته اند
انگار سنگْ نوردي هستي
كه قلم را در سنگ فرو مي بري
تا جا پاهايي استوار بسازي
پدرت سنگ نوردي را به من آموخت
او سرانگشتاني توانا داشت
و چشم هايي تيزبين
ميخ ها را در جاي استوار مي نشاند
طناب را از حلقه ها مي گذراند
و پله به پله بالا مي رفت
هنگامي كه به فراز صخره مي رسيد
برمي گشت و به پايين نگاه مي كرد
و لبخندي گره هاي پيشاني اش را مي گشود
تو در بند زاده شدي
و پدرت تو را هرگز نديد
امّا من در خطوط نامه تو را شناختم
جمله هايت چون آه كوتاه هستند
و گاهي چون گلوله به قلب مي نشينند