Wednesday, February 28, 2007

 

2: 260. حلقه ي انساني بر گرد ِ آرامگاه ِ كورش ِ بزرگ در پاسارگاد




يادداشت ويراستار


گزارش زير، هم اكنون از دفتر كميته ي بين المللي ي نجات پاسارگاد به اين دفتر رسيد كه با سپاس از فرستنده (آقاي جمشيد اخوان)، در پي مي آورم.



حلقه ای انسانی به دَور ِ آرامگاه ِ کورش ِ بزرگ و در اعتراض به آبگيری ي ِ

«سدّ ِ نامشروع ِ سيوند»


دانشجويان: سد ّ ِ سيوند سدّی نامشروع است که انحطاط ِ ميراث ِ باستانی ي ِ جهانيان را با خود دارد



امروز، چهارشنبه نهم اسفند، گروهی از جوانان در اعتراض به آبگيری سدّ سيوند در پاسارگاد جمع شده و با حلقه ای انسانی به دور آرامگاه کوروش اعتراض خود را نسبت به آبگيری سدّ سيوند و در خطر افتادن آرامگاه مرد بزرگ تاريخ ايران نشان دادند. اين جوانان که اکثرا از دانشجويان دانشگاه علم و صنعت بودند در انتهای گردهم آيي خود قطعنامه ای را صادر کردند که در آن ضمن لزوم حفظ ارزش ها و سنت های باستانی و فرهنگی تاکيد کرده اند که سدّ سيوند سدی نامشروع است که انحطاط ميراث باستانی جهانيان يعنی آرامگاه کوروش (ذوالقرنِين) را با خود خواهد دارد.
در اين قطعنامه آمده است که:
«آبگيری از سدّ نامشروع سيوند علي رغم هشدارهای نهادهای مدنی و نهادهای حفاظت از ميراث فرهنگی نشان از بی کفايتی ي مسئولان در زمينه ميراث فرهنگی و بی توجهی ي آن ها نسبت به هويّت ملْی دارد.


حميد الف
خبرنگار ِ کميته ي نجات پاسارگاد
www.savepasargad.com

Posted by Picasa

Tuesday, February 27, 2007

 

تازه هايي درباره ي «جشن ِ اسفندگان»: پيوست دوم بر درآمد ِ 2: 255





يادداشت ويراستار


در پيِ نشر ِ درآمد ِ 2: 255، ويژه ي گرامي داشت زنان و مادران و نيز زمين ِ مادر، نماد ِ باروري و پرورش دهندگي -- كه مهين ايزدْبانو (امشاسپند بانو)ي نگاهبان ِ آن سْپِنْتَه آرمَئيتي / اسپندارمَذ / سپندارمَذ / اسپند / سپند / اسفند، با زن و مادر اينْ هماني دارد -- و پيوست ِ يكم بر آن درآمد (گفتار پژوهشي ي ارزنده ي استاد دكتر جلال خالقي مطلق درباره ي «جشن ِ مردگيران»، نام ِ ديگر ِ جشن ِ اسفندگان)، امروز نيز سه افزودني ي تازه بر آنها، بدين دفتر رسيد كه دريغم آمد بازْنشرشان ندهم. پس آنها را با سپاسگزاري از فرستندگان، در پي مي آورم:
يكم - تصوير دو دختر جوان از هم ميهنان ِ زرتشتي در هنگام ِ برگزاري ي آيين ِ جشن ِ اسفندگان كه دوست گرامي ي هنرمند ِ فيلم ساز و عكس بردار آقاي حسن نقّاشي از ايران فرستاده اند:



دوم - شادباش نامه ي «جشن ِ اسفندگان» كه از سوي كميته ي جشنهاي ِ ملّي ي ِ ايرانيان ِ درونْ مرز فرستاده شده است.



سوم - پيوند به يك برنامه ي ديداري - شنيداري ي دلْ پذير درباره ي جشن ِ اسفندگان كه بانو آلما قوانلو در روز پنجم اسفند (24 فوريه) در تلويزيون
AFN
در كاليفرنيا اجرا كرده است.
در اين برنامه ي يك ساعته، زنجيره اي از تصويرهاي ديدني ي ايراني را خواهيد ديد و مجموعه اي از گفتارها، شعرها، نغمه ها، ترانه ها و سرودهاي زيبا را خواهيد شنيد و ساعتي را با شور و شادكامي در جشن ِ بزرگ و باستاني ي اسفندارمذگان خواهيد گذراند. درود بر آلما كه اين برنامه ي ارزشمند را با شايستگي و چيره دستي به اجرا درآورد و آفرين بر او كه نشاني ي زير را براي راه يابي بدان، به اين دفتر فرستاد:
www.afnl.com archive / alma 02-24-07

 Posted by Picasa

Monday, February 26, 2007

 

2: 259. رويكردي ديگر به شناخت ِ شعر فارسي در عصر ِ جنبش ِ زنده ياد "مشروطه"



يادداشت ويراستار


شعر فارسي در عصر ِ خيزش و كوشش براي مشروطه خواهي و برقراري ي ساماني آزاد و مردم سالارانه در جامعه ي ايران -- كه امروز با دريغ، بايد از آن، با عنوان ِ تلخ ِ "زنده ياد مشروطه" يادكنيم -- بر پايه ي زمينه هاي اجتماعي و آرمانهاي مردم ِ تشنه و شيفته ي رهايي و آزادي، ويژگي هايي ديگرگونه با شعر ِ همه ي دوران هاي پيش از آن يافت كه نيازمند ِ بررسي و بحث و نقدي گسترده است و تاكنون نيز كوششهاي ارزنده اي در اين راستا شده است كه يكي از تازه ترين آنها نشر كتاب ِ يا مرگ يا تجدّد، اثر پژوهنده ي ارجمندمان دكتر ماشاءالله آجوداني است.
شاعر و پژوهنده ي گرامي مان محمّد جلالي چيمه (م. سحر) نيز به تازگي، گامي سزاوار در اين راه برداشته و




گفتاري ژرفاكاوانه با گفتاوَرْدهاي روشنگر و رهنمون از شعر روزگار ِ نخستين خيزش ايرانيان در عصر نو نوشته و نشاني ي آن را با مهر بدين دفتر فرستاده است كه با سپاسگزاري از او، در اين جا ، بدان پيوند مي دهم .
 Posted by Picasa

 

2: 258. آرشي ديگر: پاي ِ پياده، از دماوند تا پاسارگاد



يادداشت ويراستار


چند روز پيش، در گزارشهاي خبري آمده بود كه آرش جهانشاهي، هم ميهن ِ جوان و ايران دوست مان، بر آن است تا به منظور ِ دادخواهي و اعتراض به آبگيري ي سدّ ِ سيوند و تباه گرداني ي يادمانهاي باستاني ي ايرانيان در تنگه ي بُلاغي و دشت ِ پاسارگاد، فاصله ي نهصد كيلومتري ي تهران تا پاسارگاد را پاي پياده بپيمايد و به هنگام نوروز به پاسارگاد برسد.
امروز دوست ارجمند آقاي دكتر كاظم ابهري، از دانشگاه ادلايد در استرالياي جنوبي، گزارش زير را در همين زمينه به دفتر من فرستاده اند كه با سپاسگزاري از ايشان، براي آگاهي ي خوانندگان ارجمند، در اين تارنما بازْنشرمي دهم.


آرش جهانشاهی به راهش ادامه می دهد



آرش جهانشاهی پس از دو روز بازداشت، مسیر خود را به سوی پاسارگاد دنبال می کند. او که در دو روز گذشته به دلیل سدّ ِ معبر در بازداشت به سر می برد، پس از آزادی، مسیر خود را با پای پیاده به سوی پاسارگاد ادامه می دهد.
علت بازداشت وی توقف شبانه در کنار بزرگراه (برپا کردن چادر) و روشن کردن آتش بوده که از آن به عنوان سدّ ِ معبر یاد شده است.
دوست ِ آرش، «امین ضابطی»، هموند پایگاه اطلاع رسانی، در نامه ای که برای پایگاه فرستاده است از سختی هایی که در این دو روز بازداشت بر آرش جهانشاهی گذشته به طور مشروح نوشته است.


آرش جهانشاهی شهروندی تهرانی است که برای اعتراض به آبگیری سدِّ سیوند در تنگ بُلاغی، از روز شنبه با پای پیاده فاصله ی 900 کیلومتری تهران تا پاسارگاد را در حال پیمودن است. وی حرکت خود را از آخرین ایستگاه متروی تهران آغاز کرده و پس از نثار شاخه گلی بر مزار یک شهید گمنام در بهشت زهرا راه خود را به سوی پاسارگاد ادامه داده است.
جهانشاهی برآورد کرده است که تا نوروز امسال به پاسارگاد خواهد رسید.


درود بر همه زنان و مردان سترگ ایران زمین از آرش کمانگیر تا آرش جهانشاهی، آنانی که تنها برای میهن




با گام های استوار از دماوند تا پاسارگاد جان در کمان نهادند ...


پاينده ايران!


بهزاد
 Posted by Picasa

 

2: 257. هنر ِ ايراني با رويكرد به آرمان ِ ملّي در دو گستره



يادداشت ويراستار

هنرمندان ايراني در همه ي دوره هاي ِ تاريخ ميهنمان در آفرينش اثرهاي خود، به آرمان هاي ملّي رويكرد داشته و پاي بند بوده و در اين راستا، نمودهاي والايي از اسطوره و حماسه و تاريخ و ادب ِ غنايي و مهرورزانه ي ايران را دستْ مايه ي كار خويش كرده و اثرهايي نو به نو پديدآورده و چنين كُنِشي را فروتنانه و بي هيچ گونه خودنمايي و لاف و گزافي، ورزيدن ِ خويشكاري ي ِ ملّي ي خود شمرده اند.
چنين فرآيندي، تنها ويژه ي گروهي از هنرمندان ِ برگزيده و دانش آموخته نبوده و در گستره ي زندگي ي توده ي ساده ي مردم نيز نمودهاي ديگرگونه ي خود را پديدآورده است. بدين سان ما نمونه هاي نگارگري ي ايرانيان را از تالارها و نمايشگاه هاي برگزيدگان تا ديوارهاي قهوه خانه ها -- همايشگاه هاي كارگران و پيشه وران پاك دل و بي هياهو و كانون ادب و هنر ِ ملّي ي نقّالي -- مي بينيم.
امروز آقاي مسعود لقمان از همكاران ِ تارنماي شاهنامه و ايران، در پيام ِ مهرآميزي به اين دفتر، نشاني هاي راهْبُرد به نمونه هايي از اين هر دو سويه ي هنر ايراني را فرستاده اند كه با سپاسگزاري از ايشان، براي آگاهي ي خوانندگان اين تارنما، در اين صفحه مي آورم.
عنوان يكي از اين دو نشاني
استاد شکيبا، نگارگری سرشار از انديشه ها ی ِ ايرانی
است و رهنمود به كارهاي هنرمندي به نام حجت الله شكيبا دارد كه افزون بر نمايشگاههاي گوناگون، در تارنماها



و ديگر رسانه ها نيز نشريافته است.



يكي از كارهاي شكيبا



براي آشنايي ي بيشتر با كوشش و كُنِش ِ اين هنرمند، به اين نشاني روي بياوريد:
http://shahnamehvairan.com/ver2007/index.php?option=com_content&task=view&id=208&Itemid=31
*
عنوان ِ دومين، چنين است:
نمايش ِ شاهنامه در نقّاشي ي قهوه خانه اي
است و پيشينه و ويژگيهاي اين هنر ِ توده ي مردم را برمي رسد.



رفتن ِ رستم به دژ ِ كنگ، اثر ِ حسين قوللرآغاسي



براي آشنايي ي بيشتر با نقّاشي ي قهوه خانه اي، به نشاني ي زير، روي بياوريد:
http://shahnamehvairan.com/ver2007/index.php?option=com_content&task=view&id=207&Itemid=79

Posted by Picasa


Sunday, February 25, 2007

 

2: 256. كابوس ِ شوم ِ جنگ آمريكا با ايران، همچنان هول و هراس مي انگيزد





يادداشت ويراستار


خطر تازش احتمالي ي ارتش آمريكا به ميهن مان -- كه پاره اي از كسان، آن را دست ِ كم مي گيرند و شايعه پراكني و جنجال آفريني ي برخي از سياست بازان و رسانه هاي خبري ي همْ دستشان مي شمارند، با كمال تأسّف، روز به روز قوّت بيشتري مي گيرد و قرينه هاي آشكارتري مي يابد.
در اين فضاي سرشار از توطئه و تحريك و دسيسه چيني و زمينه سازي ي سوداگران آزمند ِ جهانخوار از سويي و دلهره و اضطراب ِ جانكاه ِ دوستداران ايران و هواداران صلح وهمْ زيستي ي آشتي آميز ملّتها و آزادي و آبادي از سوي ديگر، نگراني و التهاب دمْ افزون، راه بر آرامش و خواب مي بندد و پرسش ِ ذهنْ آشوب ِ « فردا چه خواهد شد؟»، كابوس ِ روز و شب ِ همه ي نيكْ انديشان و نيكْ خواهان شده است.
در اين روزها، گزارش هاي فراواني از نمايشهاي اعتراضي ي ضدّ ِ تدارك جنگ با ايران و نيز بازتاب برخي گفتارهاي تحليلي ي پر از دلْ واپسي درباره ي اين آرامش ِ نسبي ي ِ پيش از توفان، از همه جا مي رسد. نه تنها ايرانيان ِ دل سوز به حال ِ مردم و ميهن خود و آينده ي در مخاطره افتاده ي آن، بلكه ديگر جهانيان ِ نيكْ دل و پشتيبان حقّ زندگي در آرامش براي ايرانيان، در گوشه و كنار جهان به تكاپو پرداخته اند تا بلكه بتوانند دست ِ ردّ بر سينه ي جنگْ افروزان و خونْ ريزان و سوداگران مرگ و دارندگان ِ صنعت هاي ساخت ِ كشتارْ افزارها بزنند و آنان را پيش از دست زدن به جنايت و فاجعه ي تازه اي عليه بخش ديگري از بشريّت، از دُژكرداري بازدارند.
همين ديروز، اين جا در استراليا، شاهد آن بوديم كه مردم نيكْ خواه به هنگام ورود ديك چني، معاون جُرج بوش به كانبرا -- كه اين روزها آشكارا بر طبل ِ جنگ عليه ايران مي كوبد -- نمايش خياباني ي تندي عليه او بر پا كردند و او را كه براي بازهم آلوده تركردن ِ دستهاي دولت محافظه كار ِ اين كشور در تباهكاري ي تازه اي، بدين كشور آمده است، «جنايتكار جنگي» خواندند.




از سوي ديگر، امروز گزارش رسيد كه حتّا كساني از دست اندركاران ارتش و نهادهاي دولتي ي آمريكا، نگراني ي خود را از توفان بنيان كن ِ در حال ِ برخاستن، پنهان نمي دارند. «وسلي كلارك» از فرمانْ دِهان ِ پيشين ارتش آمريكا و «ري تكيه» از مركز پژوهشي ي شوراي روابط خارجي ي ِ آن كشور از جمله ي اينانند. گزارشي از سخنان نگراني آميز ِ اين دو تن را در اين نشاني بخوانيد:
http://www.radiofarda.com/Article/2007/02/24/f3-stopwar.html


نشريّه ي خبري ي «روز آنلاين» نيز در شماره ي امروز خود، گزارش تظاهرات ضدّ حمله به ايران را كه ديروز در لندن برگزارگرديد، نشرداده است:




در اين روزهاي سخت كه به گفته ي "شكسپير" : «بودن يا نبودن، بحث در اين است!»، آرامش را برخود حرام كنيم و با هر وسيله ي شدني بكوشيم تا دست ِ فاجعه آفرينان را از تازش به ميهن ِ بلاديده مان كوتاه گردانيم.
هرگاه حافظ بزرگ مان براي چيرگي ي حقّ بر باطل، بُردباري و صبر را سفارش مي كرد، ما راه ِ كوشش و جهد را در پيش گيريم و اميدوار باشيم كه سرانجام «نگين عزيز» ميهن دلْبندمان به دست ِ «اهريمن» نخواهد افتاد! چُنين باد!
«به [جهد] كوش تو اي دل، كه حقّ رها نكند/ چُنين عزيزْ نگيني به دست ِ اهرمني!

Posted by Picasa

 

"جشن ِ مَردْگيران" نام ِ ديگري براي ِ "اسفندگان" - پيوستي بر درآمد ِ 2: 255



يادداشت ويراستار


در متنهاي كهن ايراني مانند آثار باقيه و التّفهيم و قانون مسعودي ي ِ ابوريحان بيروني و تاريخ گرديزي و جزآن، هنگام بحث در باره ي جشن اسپندارمذگان / اسفندگان، نام «مَردْگيران» را نيز براي آن برشمرده اند كه در پاره اي از دستْ نوشتها، با نگاشت هاي «مزد گيران» و «مژدگيران» نيز آمده است.
دوست ارجمندم استاد دكتر جلال خالقي مطلق، پژوهنده ي نامدار، در باره ي پيشينه و چرايي ي اين نامْ گذاري،





گفتار ارزنده اي دارد كه امروز با مهر ِ دوست ِ نازنينم نوشين بانو شاهرخي از آلمان به اين دفتر رسيد و من آن را به منزله ي پيوستي بر درآمد ِ 2: 255 (يادواره و شاباش ِ اسفندگان) در اين صفحه مي آورم.

* * *

جلال خالقی مطلق

مردگیران
(جشن بهاری زنان)

ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه که در سال 391 هجری (1001 میلادی) تألیف کرده است، آنجا که دربارهء جشن‌های ایرانی سخن میگوید، از جشنی نامی میبرد که در روز اسفندارمذ در ماه اسفندارمذ، یعنی در پنجم اسفند برگزار میشد. او مینویسد:
"اسفندارمذماه الیوم الخامس منه و هو روز اسفندارمذ عید لاتّفاق الاسمین و معناه العقل و الحلم و اسفندارمذ هو الموکّل بالارض و الموکّل بالمرأه الصالحه العفیفه الفاعله للخیر و المحبّته لزوجها، و کان فیما مضی هذا الشهر و هذا الیوم خاصّه عید النساء و کان الرجال یجودون علیهنّ و قد بقی هذالرسم باصفهان و الریّ و سائر بلدان فهله و یسمی بالفارسیّه مژدکیران...".1
(اسفندارمذماه. روز پنجم آن روز اسفندارمذ است و آن جشن همخوانی دونام [ماه و روز] است. معنی اسفندارمذ خرد و بردباری است و اسفندارمذ فرشتهء نگهبان بر زمین است و فرشتهء نگهبان بر زنان درستکار و پاکدامن و نیکوکار و شوهردوست. در گذشته این ماه و این روز بویژه جشن زنان بود و چنین بود که مردان به زنان بخشش میکردند و این آیین هنوز در اصفهان و ری و دیگر شهرهای پهله برجای است و آنرا به فارسی مژدگیران [در دو دستنویس دیگر کتاب: مردگیران] مینامند.)2
بیرونی دربارهء این جشن در کتاب التّفهیم نوشتهء سال 420 هجری (1029 میلادی) نیز سخن گفته است: "و [اسفندارمذ] پنجم روز است از اسفندارمذماه. و پارسیان او را مردگیران خوانند. زیراک زنان به شوهران اقتراح‌ها [= درخواست‌ها] کردندی و آرزویهای خواستندی از مردان."3
بیرونی همچنین در کتاب قانون مسعودی نوشتهء سال 422 هجری (1031 میلادی) یکبار دیگر از این جشن نام میبرد و مینویسد:
"و اما الیوم الخامس من اسفندارمذماه فاسمه اسم الملک الموکّل بالارض و بالنساء العفیفات، و قد کان فیما مضی عید اللنساء خاصه، و یسمی مردکیران ای باقتراحاتهن."4
(و اما روز پنجم از ماه اسنفدارمذ، نام آن نام فرشتهء نگهبان بر زمین و بر زنان پاکدامن است، و آن در گذشته بویژه جشن زنان بود و آنرا مردگیران نامیدند، چون زنان از مردان آرزوها خواستند.)
پس از بیرونی، گردیزی نیز در کتاب زین‌الأخبار نوشته در سال‌های 442 ـ 443 هجری (1050 ـ 1051 میلادی) از این جشن یاد کرده و نوشته است:
"این روز پنجم اسفندارمذ باشد و این هم نام فرشته است که بر زمین موکل است و بر زنان پاکیزهء مستوره. و اندر روزگار پیشین این عید خاصه مر زنان را بودی. و این روز را مردگیران گفتندی، که به مراد خویش مرد گرفتندی."5

در نگاه نخستین، پاسخ به این پرسش که آرزوهای زنان در آن جشن و نام درست آن جشن چه بود، آسان مینماید. چون در گزارش نخستین سخن از "زنان درستکار و پاکدامن و نیکوکار و شوهردوست" است و در گزارش دوم سخن از "شوهران" است و در دو گزارش دیگر نیز سخن از "زنان پاکدامن" و "زنان پاکیزهء مستوره" است و همهء این توصیف‌ها رهنمون بر این هستند که در اینجا عموم زنان منظور نیستند، بلکه زنان شوهرداری که چون همهء سال شوهر را از خود خرسند و خشنود داشته و در خانه‌داری و پاکدامنی و روی‌پوشاندن از مردان بیگانه دست از پا خطا نکرده بودند، به پاداش آن در روز پنجم اسفند از شوهر برای خود درخواست کفش و جامه‌ای نو میکردند و یا از او میخواستند که کاسه و کوزهء آبخوری را که بارها شکسته و بند خورده بود، دیگر دور بیاندازند وکاسه و کوزهء نویی بخرند. با این برداشت، پس نام درست این جشن نیز باید "مزدگیران" بوده باشد. همچنین آمدن گونهء مژد که گویشی از مزد است، در دستنویسی از نیمهء دوم سدهء یازدهم هجری که دیگر کاربرد مژد چندان محتمل نمی‌نماید، میتواند رهنمون بر کاررفت مژد در دستنویس‌های کهن باشد و تأیید بر اینکه در کتابت مرد یک نقطه از قلم افتاده است.
ولی موضوع به این سادگی نیست: 1ـ از سه دستنویسی که اساس تصحیح کتاب التّفهیم بوده، نویسش مژدگیران تنها در دستنویس مورخ 1079 هجری آمده است و دو دستنویس دیگر، یکی مورخ 1254 هجری و دیگری بی‌تاریخ و محتملاً از نیمهء دوم یازدهم هجری6 مردگیران دارند. همچنین در التّفهیم و قانون مسعودی و زین‌الأخبار مردگیران آمده است. شادروان همایی مصحح التّفهیم در پی‌نویس کتاب به گونهء مژدگیران در آثارالباقیه اشاره کرده است و این توضیح او روشن میکند که در دستنویس التّفهیم حتماً مردگیران بوده و نیز اگر این نام در نگارش عربی کتاب التّفهیم که همائی در چاپ دوم کتاب در دست داشته بوده، صورت دیگری میداشت لابد مصحح از آن یاد میکرد.7 2ـ جملهء پایان گزارش گردیزی که مینویسد: "و این روز را مردگیران گفتندی که [زنان] به مراد خود مرد گرفتندی"، نه‌تنها تأییدی بر درستی مردگیران دارد، بلکه میتوان آنرا حمل بر آزادی زنان در این روز در معاشرت با مردان و یا دست کم اشاره‌ای به رسم همسرگزینی دختران در این روز گرفت (ما پایین‌تر دوباره به این مطلب بازمیگردیم). 3ـ از جملهء پایان گزارش گردیزی که بگذریم، دیگر اشارات گردیزی و بیرونی دربارهء درستکاری و پاکدامنی و نیکوکاری و شوهردوستی و پاکیزگی و پوشیدگی زنان، همانگونه که در بالا گفته شد، همه‌ گونهء مزدگیران را توجیه میکنند و نه مردگیران را. از اینرو در واقع جای شگفتی است که کاتبان جز در یک مورد مردگیران را به مزدگیران تغییر نداده‌اند. به سخن دیگر، اگر در اصل مزدگیران نوشته شده بود، بسیار بعید مینمود که با این توصیفی که در این گزارش‌ها از زنان شده است، پنج یا شش کاتب در چهار اثر مزدگیران را به سهو یا به عمد مردگیران بنویسند و تنها یک کاتب در یک اثر مژدگیران.8 4ـ گونهء مژدگیران که یکبار بکار رفته است، میتواند کوتاه‌شدهء مژده‌گیران نیز باشد. ولی از سوی دیگر، مژده را میتوان به معنی "مزد" نیز گرفت.

در جستجوی جای پای دیگری از این جشن به روایات دیگری نیز برمیخوریم که نظر ما را در بالا کمابیش تأیید میکنند:
نظامی گنجه‌یی در شرف‌نامه (سروده پس از سال 593 هجری ـ 1197 میلادی)، پس از شرحی که دربارهء ویران گشتن آتشکده‌ها و کشته شدن هیربدان بدست اسکندر میاورد، سپس مینویسد که یکی دیگر از آیین‌های بد مجوس که اسکندر برانداخت آیین زیر بود:
دگــر آفت آن بود کاتش‌پرست همه ساله با نوعروسان نشست
به نوروز جمشیــد و جشنِ سده که نو گشتــی آیین آتشــکده،
ز هر سو عروســان نادیده‌شوی ز خانه برون تاختنـدی به کوی
رخ آراسته، دســت‌ها در نــگار به شادی دویـدنـدی از هر کنار
‌ 5 مغانـــه می لعــل برداشتــــه به یاد مغان گـــردن‌افـــراشته
ز برزینِ دهــقان و افسـونِ زند برآورده دودی به چــرخ بلنـــد
همــه کارشان شوخی و دلبری گه افسـانه‌گویی، گه افسونگری
جز افسـون چراغی نیفروختنــد جز افســــانه چیزی نیاموختند
فروهشتـه گیسو شکن در شکن یکی پایـــکوب و یکی دستزن
‌ 10 چو سرو سهی دستهء گل به‌دست ـ‌سهی‌سرو زیبا بود گل‌پرست!ـ
ســر ســـال کز گنبــــد تیزرو شمـار جهان را شــدی روز نو،
یکی روزشان بودی از کوی‌و‌کاخ به کام دل خویش میـدان فراخ
جدا هر یکی بـــزمی آراستـــی وز آنجا بسی فتنـــه برخاستی
چو یکرشته شد عقد شاهنشــهی شد از فتنــه بازار عالــم تهی،
‌ 15 ـ به یک تاجـور تخت باشد بلنــد چو افزون شـود ملک یابد گزند
یکی تاجــــور بهتـــر از صد بود که باران چو بسیار شد بد بود ـ
چنان داد فرمـــان شه نیــک‌رای که رسم مغان کس نیارد بجای
گرامـی‌عروســـان پوشیـــده‌روی به مادر نماینــد رخ یا به شوی9

اگر از زهرپاشی‌های نظامی چشم‌پوشی کنیم، به پیروی از گزارش او زنان در آغاز سال خود را می‌آراستند و یک روز در کوچه‌ها راه میافتادند و به پایکوبی و افسانه‌گویی و شادی می‌پرداختند. اینکه نظامی در آغاز با مبالغه و زخم‌زبان و تهمت میگوید که "کار آتش‌پرست سراسر سال نشستن با دختران بود"، شاید اشاره‌ای بدین باشد که در پایان آن روز که زنان از آزادی برخوردار بودند، رفتن به آتشکده برای توبه از گناهان کرده یا ناکرده نیز جزو برنامهء این جشن بود. نظامی برای این جشن بهاری نامی نمی‌برد، ولی اینکه او این جشن را ویژهء "عروسان نادیده‌شوی"، یعنی "دختران شوهرنکرده" دانسته است، همان نام مردگیران را به ذهن میاورد. و اما خواست او از موضوع بیت‌های 15 تا 17 چیست؟ چرا نظامی ناگهان در گزارش این جشن به این مطلب پرداخته است که برای یک کشور یک تاجور بس است و سپس دوباره و در پایان، سخن را به "عروسان پوشیده‌روی که باید رخ خود را یا به مادر نشان بدهند یا به شوی" کشانده است؟ ارتباط این دو موضوع در چیست؟ به گمان نگارنده مقصود نظامی اینست که در آن روز زنان کوی و بازار را از نظم و قانون هرروزه می‌انداختند و در واقع زنان در آنروز حاکم بر شهر بودند، یعنی رسمی کمابیش مانند رسم کوسه‌برنشین و میر نوروزی.

جای دیگری که جای پایی از این جشن بهاری زنان می‌یابیم در شاهنامه است. در این کتاب در آغاز داستان "بیژن و منیژه" پس از آنکه گرگین برای بیژن از جشن دختران بزرگان توران سخن میگوید و بیژن را بدان جایگاه میکشاند و میان منیژه و بیژن دیدار میافتد، از زبان منیژه به بیژن میشنویم که دختران بزرگان هرساله در نوبهار در آن جایگاه جشن میگیرند:
که من سالیان تا بدین مرغزار همی جشن سازم به هر نوبهار10
چنانکه خوانندگان میدانند، منیژه بیژن را به چادر خود میبرد و با هم به آمیزش و کامرانی میپردازند. در این داستان سخنی از نام آن جشن نیامده است و رفتار آزاد منیژه را هم میتوان حکایتی جدا از موضوع سخن ما دانست. ولی در اینجا نیز دست کم تا این اندازه مسلم است که دختران در هر نوبهار جشن میگرفتند و به کام دل شادی میکردند.

در شاهنامه در سرگذشت بهرام چوبین در ترکستان نیز از یک جشنِ بهاریِ زنان که هرساله برگزار میشد گزارش شده است.11 اگرچه جای این جشن در ترکستان و شرکت‌کنندگان در آن دختران بزرگان ترک‌اند، ولی این موضوع در واقع چیزی جز نسبت دادن رسوم ایرانی هنگام روایت‌سازی به سرزمین‌های دیگر نیست.
شاید در متون فارسی و ایرانی نمونه‌های دیگری نیز در ارتباط با این جشن باشد که از نگاه نگارنده نگذشته و یا در یاد او نمانده است. ما فعلاً جستجوی بیشتر در این زمینه را میگذاریم و در پایان میپردازم به مقایسه‌ای میان این رسم ایرانی با رسمی کمابیش همسان در میان برخی از کشورها مسیحی غرب.

از دیرباز برخی همانندی‌ها میان آیین‌های نوروزی و پیش‌نوروزی با آیین‌های عید پاک یا عید قیام مسیح (Easter) و رسم‌های پیش از آن نظر پژوهندگان را به خود جلب کرده است. از آن جمله است دادن تخم مرغ رنگ‌کرده، افروختن آتش برای راندن زمستان و دیو سرما، مانند رسم آتش افروختن در جشن چهارشنبه‌سوری، راه انداختن هیاهو با کوبیدن طبل و زدن اشیایی به یکدیگر برای راندن ارواح خبیث، مانند رسم قاشق‌زنی در ایران و یا پاشیدن آب به یکدیگر، مانند آنچه در جشن آبریزگان در ایران مرسوم بود.12 یکی از جشن‌های پیش از عید پاک جشنی است که در آلمان آنرا Fastnacht یعنی "روز پیش از آغاز ایام روزه" (Shrove Tuesday) می‌نامند و در جزو مراسم آن راه انداختن کارناوال در برخی جاها و در برخی از کشورهای مسیحی غرب است. این جشن در گذشته مراسم بسیاری داشت که همهء آنها برجای نمانده است. از جمله یکی نیز ریشخند کردن "دوشیزگان خانه‌مانده" بود، یعنی در واقع تشویق دخترانی که زمان شوهر کردن آنها رسیده یا گذشته بود به گزیدن همسر.13 در این جشن دختران و عموماً زنان در معاشرت خود با مردان از آزادی بسیاری برخوردارند تا آنجا که در زبان مردم این جشن را به نام زنان Weiberfastnacht می‌نامند و برای خود تاریخچه‌ای جدا دارد. آخرین روز این جشن سه‌شنبه است. روز پیش از آن را Rosemontag "دوشنبهء گل سرخ" (Manday before Lent) روز به راه اندختن کارناوال و روز پس از آن را Aschermittwoch (Ash Wednesday) مینامند که در واقع روز کلیسا و توبه از گناهان است و وجه تسمیهء آن چنین است که در این روز با خاکسترِ تبرّ‌ک‌یافته بر پیشانی مؤمنان صلیب میکشیدند.
همچنانکه جشن‌های ایرانی با آیین‌های پیش از اسلام در ایران ارتباط دارند، این جشن‌ها در غرب مسیحی نیز بازمانده‌های آیین‌های پیش از مسیحیت‌اند که با مسیحیت کمابیش پیوند خورده‌اند. از سوی دیگر، اگر همسانی‌هایی را که میان آیین‌های ایرانی و غرب مسیحی هست، به دلیل کثرت آنها همه را حمل بر اتفاق نکنیم، باید ریشهء آنها را در زمان‌های بسیار کهن زندگی مشترک این اقوام جستجو کرد.14 ولی اگر همهء این همانندی‌ها را اتفاقی هم بگیریم، باز وجود این آیین‌های همسان در غرب مسیحی مثالی است در تأیید آنچه دربارهء چگونگی جشن زنان در ایران گفته شد.

از آنچه رفت میتوان چنین نتیجه گرفت که در ایران کهن یک جشن بهاری زنان بوده که در آن روز زنان از آزادی بیشتری برخوردار بودند و بویژه دختران "دمِ بخت" به همسرگزینی تشویق میشدند و از اینرو این جشن را "مردگیران" می‌نامیدند. سپستر با نفوذ بیشتر مذهب این جشن نخست تغییر ماهیت داده و جشن زنان شوهردار شده و این دسته زنان در آن روز از شوهران خود به پاس یکسال پارسایی و خانه‌داری و شوهردوستی "مزد" میگرفتند، تا اینکه همین نیز رفته‌رفته فراموش شده است.
روز این جشن پنجم اسفند بود. پر بیراه نیست اگر بانوان روشنفکر ایرانی دست کم کنگره‌ها و جلسات ویژهء مسائل زنان را در این روز برگزار کنند تا یاد آن جشن دوباره زنده گردد.


یادداشت‌ها



يك. بیرونی خوارزمی، ابوریحان محمد بن احمد، الآثار الباقیه عن القرون الخالیه، به کوشش ا. زخائو

(E. Sachau)، لایپزیگ 1923، ص229.
دو. بنگرید همچنین به: بیرونی، ابوریحان، آثارالباقیه، ترجمهء اکبر داناسرشت، تهران 1321، ص 633

سه. بیرونی، ابوریحان، کتاب التّفهیم لأوائل صناعه التّنجیم، به کوشش جلال‌الدّین همائی، چاپ دوم، تهران- 1352 ص260.
چهار. بیرونی، ابوریحان، کتاب القانون المسعودی فی الهیئه و النجوم، حیدرآباد دکن 1373/ 1954، یکم، ص266.
پنج. گردیزی، ابوسعید عبدالحیِّ بن ضحّاک ابن محمود، زین‌الأخبار، به کوشش عبدالحیّ حبیبی، تهران 1347، ص247.
شش. دربارهء دستنویس‌های کتاب بنگرید به گزارش پیرایشگر در صفحه‌های

LIV - LVI.
هفت. مشروط بر اینکه نگارش عربی کتاب نیز این بخش را داشته باشد. نگارنده بدان دسترسی نیافت.
هشت. البته اگر باز هم دستنویس‌های دیگری از این آثار در دست باشند یا به دست بیایند، این حساب ما به سود یکی از دو صورت این نام تغییر خواهد کرد.
نُه. نظامی گنجه‌یی، الیاس بن یوسف، شرف‌نامه، به کوشش ع. ع. علیزاده، باکو 1947، ص203 ـ 204.
ده. فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، به کوشش نگارنده، سوم 318/ 176

يازده. شاهنامه، هشتم (زیر چاپ) 177/ 2315؛ 179/ 2351؛ 180/ 359.
دوازده. آثارالباقیه، ص229؛ زین‌الاخبار، ص247.
سيزده. چون بی‌شوهر ماندن دختران گاه نیز به علت سخت گیری زیاد آنها در برگزیدن همسر بود و از این رو نیاز به تشویق نزدیکان داشتند. در شاهنامه در پادشاهی انوشروان در داستان "درج سربسته" از یکی از این دختران شوی‌گریز سخن رفته است. در آن جا دختری به فرستادهء بزرگمهر که از دختر می پرسد که شوی دارد یا نه، می گوید (هفتم، زیر چاپ، بیت 3649):
مرا ـ گفت ـ هرگز نبوده‌ست شوی/ نخواهم که بیند مرا شوی روی
چهارده. یک مثال دیگر و مشهور آن، داستان دختر پادشاه روس در گنبد سرخ در هفت‌پیکر نظامی است. نگارنده گمان دارد که دربارهء این جشن در ایران و مقایسهء آن با آیین‌های همسان در غرب در نوشته‌های یکی از ایران‌شناسان مطلبی خوانده باشد، ولی نام نویسنده و اثر او را به یاد ندارد. از چند تن از همکاران نیز در این‌باره پرسش کردم، آنها نیز چیزی نمی دانستند. اکنون نمی دانم که دچار وَهم شده‌ام و یا در آغاز جوانی گرفتار نسیان.

Posted by Picasa


Saturday, February 24, 2007

 

2: 255. اسفندگان (اسپندارمَذگان) جشن ِ پاسداشت ِ زمين و بزرگداشت ِ زن، فرخنده باد!




بيد مشگ گل ِ ويژه ي اسپندارمذ و جشن اسپندارمذگان/اسفندگان .



نگاره اي خيالي از اسپندارمذ




يادداشت ويراستار



امروز، پنجم ِ اسفند (اسفندْروز از اسفندْماه) در گاه شماري ي ِ فرهنگي ي ِ ايران ِ باستان، جشن ِ بزرگ و بلندْ آوازه ي اسپندارمَذگان/ سِپندارمَذگان (= اسفندگان در فارسي ي نو) است. ايرانيان با برگزاري ي اين جشن، سْپِنْتَه آرْمَئيتي (اِسْپَندارْمَذ/سِپَندارْمَذ) را -- كه در ادب ِ گاهاني، يكي از فروزه هاي ششگانه ي خِرَد و دانايي ي برترين (اهوره مزدا) و يكي ازسه فروزه ي نماد ِ زنانگي و مادري به شمار مي آمد و در ادب ِ اوستايي ي نو، مهينْ ايزدْبانو (امشه سْپِنته/امشاسپند) نماد ِ زن و در اينْ هماني با آن، زمين ِ بارور و پروراننده ي مردمان انگاشته شد -- گرامي مي داشتند و ارج مي گزاردند.
در روزگار ِ ما، جدا از هم ميهنان زرتشتي كه اين جشن را به گونه اي سنّتي برپامي دارند، دوستداران يادگارهاي ارجمند نياكان، كوشيده اند و مي كوشند كه اين جشن ِ زيبا و سرشار از درونمايه ي انساني و فرهنگي را با شكوه تمام برگزارند و ارزشهاي والاي آن را به نسلهاي كنوني ي ايراني و نيز به جُزْايرانياني كه خواستار ِ شناخت بهتري از فرهنگ ايراني اند، بشناسانند.
از ميان اين كوششها مي توانم به گفتار ِ روشنگر ِ دوست پژوهنده ام آقاي دكتر تورج پارسي با عنوان ِ سپندارمذ، نگهبان زمين و نماد زنانگی: سپندارمذگان شاد باد! به مناسبت پنجم اسفند روز ِ زن: «ريته سيه بانو» -- كه در تارنماي كميته ي جهاني ي نجات پارگاد نشريافته است -- اشاره كنم.
اين گفتار خواندني و آموزنده، چنين آغازمي شود:
«زن و مرد، موزيك ِ متن ِ هستي اند و چون هستي جاودانه است، زن و مرد نيز ماندگارند تا تداوم ِ فرهنگ بشري را ضمانت كنند. اگر زن را اعتباري است در اعتبار ِ او آزادي نهفته است. اگر آزادي شكل نگرفت، بايد در اعتبار مورد نظر كاستي روي داده باشد. با اين حساب، سرنوشت ِ زن و مرد بايد در راستاي زندگي همانند باشد. نفي ِ زن، نفي ِ انسان است و نفي ِ انسان، زمينه را براي خودكامگي آماده مي كند كه مرد را نيز به زير شلاق ِ اسارت خواهد كشاند. از اين ديدگاه، زن و مرد ازيك ريشه تكوين يافته و برابرند در نتيجه جنسيّت نمي تواند عامل تعيين كننده باشد. پس هيچ يك را بر ديگري برتري نيست. بااين ديدگاه، اوستا زن را ريته سيه بانو مي نامد كه به معناي مهر و فروغ و روشنايي است...»

*
دنباله ي اين گفتار را در نشاني ي زير بيابيد و بخوانيد:
http://www.savepasargad.com/parsi%203%20sepandarmazgan.htm
* * *
در همين زمينه ي گاه شماري و جشنهاي ايراني، دوست پژوهنده ي ارجمند ديگرم آقاي دكتر رضا مرادي غياث آبادي، امروز در پيامي مهرآميز و مژده رسان به اين دفتر، از برداشته شدن ِ گامي ديگر در راستاي جهان شمول كردن اين بخش از فرهنگ ِ بزرگمان آگاهي داده اند كه متن ِ پيامشان را با درود و سپاسگزاري در اين صفحه، بازمي آورم:


پس از این‌ همه خبرهای ناگوار، خبر خوبی هم دارم که تقدیم می کنم.
هدیه ي ِ جشن ِ اسفندگان
جشن‌های ایرانی در تقویم ِ گوگل
http://www.google.com/calendar/render?cid=0e4lqu3bjltjhe5c9r32s7rb90%40group.calendar.google.com


امروز جناب آقای بهرام مروندی از اتریش خبر دادند که در اندیشه ي ایجاد تقویم ایرانی و جشن‌ها و مناسبت‌های آن برای
Google Calendar
هستند. ایشان در نخستین گام، فهرست گاه‌نمای جشن‌ها و گردهمایی‌های ملی ایران از این نگارنده را با زبان فارسی به تقویم گوگل افزوده‌اند تا همگان بتوانند به آسانی به آن دسترس داشته باشند. در گام بعدی، قصد دارند تا تقویم ایرانی را نیز به گوگل بیفزایند تا تقویم گوگل منحصر به گاهشماری ي میلادی نباشد و ایرانیان به ناچار مجبور به استفاده از آن تقویم نشوند. برنامه‌نویسی و نامه‌نگار‌های بنیادین این کار توسط آقای مروندی به انجام رسیده و پس از پاره‌ای محاسبات در تطبیق تقویم‌ها، بزودی تقویم ایرانی نیز به گوگل افزوده خواهد شد. صفحه ي ایرانی ي تقویم گوگل را در پیوند بالای همین نوشتار ببینید و به گوگل خود بیفزایید.
از آقای مروندی که این هدیه ارزنده را به مناسبت پنجم اسفند و جشن اسفندگان (جشن سپندارمذگان) ارمغان به ایرانیان کرده‌اند، سپاسگزاریم و آرزومند و چشم‌براه کوشش‌های دیگر میهنی ایشان هستیم.


دوسـتدار
رضـا مـرادی غـیاث آبـادی



Best Regards
Reza Moradi Ghiasabadi,
The Studies of Persian (Iranian) Culture & Arcaeoastronomy
P.O. Box 13145-355 Tehran-Iran
http://www.ghiasabadi.com




براي خواندن گفتارهاي بيشتري درباره ي اسفندارمذگان، مي توانيد به نشاني هاي زير، روي بياوريد:




http://www.ymer.org/amir/2007/02/14/esfandgan/

*

Iran Daily
*
Esfandgan: A feast devoted to women and mothers
*

http://www.ymer.org/amir/2007/02/14/esfandgan/
*

FIRST IRANIANS WHO CELEBRATED THE DAY OF LOVE Persian Journal ...
*

Happy Esfandgan on Flickr - Photo Sharing!
*

Esfandgan, a Day for Women at Zoroastrian News

Posted by Picasa


Friday, February 23, 2007

 

2: 254. كوشش هاي ِ تازه ي يك شاعر و ناقد ِ ادبي و پژوهنده



يادداشت ويراستار


از مجيد نفيسي، شاعر و ناقد ِ ادبي و پژوهنده ي تبعيدي در كاليفرنيا، پيش از اين، بارها در اين تارنما سخن گفته




و خوانندگان ِ ارجمند را با طيف ِ گسترده ي كارهايش: شعرسرايي ( به فارسي و انگليسي)، نوشتن ِ نقد بر اثر هاي ادبي ي پيشينيان و اكنونيان و گفتارها و كتابهايي با درونمايه هاي اجتماعي و فرهنگي، آشناكرده ام.
*
امروز آگاهي يافتم كه اين هنرمند و اديب ِ و ناقد ِ پُركار و پويا، به تازگي در همكاري با نشريّه اي الكترونيك به نام ِ زبان و فرهنگ، گامهاي استوار ديگري در راه ِ فرخنده ي فرهنگي كه از ديرباز رهرو ِ چابك قدم ِ آن بوده، برداشته و كارهاي تازه اي پيشكش ِ دوستداران ادب و فرهنگ كرده است.
با سپاسگزاري از مجيد براي آگاهي رساني اش به اين دفتر و آفريني سزاوار بر او براي كوششها و كاميابي هاي تازه اش، نشاني ي نشريّه ي يادكرده را در اين جا مي آورم:
http://www.languageandculture.net/about.html
 Posted by Picasa

 

2: 253. فرياد ِ دادخواهي ي ِ فرهيختگان، عليه ِ شدّت يابي ي ِ بازداري ي نشر ِ كتاب





يادداشت ويراستار


همان گونه كه پيشتر درهمين تارنما نوشتم، كار ِ ناسزاوار ِ بازداري ي آزاداي ي انديشه و بيان و قلم و نشركتاب، اين حقّ طبيعي و مسلّم ِ هر انساني، در ميهن ِ ما بيش از پيش شدّت يافته و بالاگرفته و كارد به استخوان اهل انديشه و فرهنگ رسيده است.
بر پايه ي ِ گزارش ِ نشريافته در تارنماي ِ راديو فردا، كانون نويسندگان ايران در بيانْ نامه اي دادخواهانه، به
اين سخت گيري ي ناروا و فرهنگ ستيزانه و به اصطلاح "مميّزي" (يا به تعبير فرنگي "سانسور")، به شدّت اعتراض كرده است.




متن اين بيانيّه ي مهمّ ِ كانون را در اين نشاني بيابيد و بخوانيد:
http://www.radiofarda.com/Article/2007/02/22/f4_kanon_decleration_censorship.html

*
كانون در همين بيانْ نامه، خواستار آن شده است كه روز ِ جهاني ي زبان مادري (21 ماه فوريه) تعيين شده از سوي يونسكو، در ايران هم -- كه گروههايي از شهروندانش زبان ِ مادري ي جُز زبان ِ همگاني و مشترك دارند
رسمي شناخته شود. --
*
در همين زمينه، بيانْ نامه ي دادخواهانه ي ديگري نيز با امضاي دهها تن از فرهيختگان و اهل قلم نشريافته است.




متن اين بيانْ نامه را مي توانيد در اين نشاني بيابيد و بخوانيد:
http://www.akhbar-rooz.com/news.jsp?essayId=8362
* * *
از سوي ديگر، بانو شيرين عبادي -- كه وكالت چند ناشر را در دادخواهي عليه ِ محدودكردن امكان نشر كتاب



برعهده دارد -- به اين وضع ِ زيانْ بار و ناپذيرفتني اعتراض كرد و كار ِ "وزارت ارشاد" در استناد به آيين نامه ي شورای انقلاب فرهنگی درباره مميّزی ي کتاب، براي توجيه برخورد ِ بازدارنده با اهل قلم و ناشران را غير ِ قانوني شمرد و مغاير با حقّ ِ بي چون و چراي شهروندان براي ابراز ِ انديشه و عقيده اعلام كرد.


امّا "وزارت ارشاد" به جاي پذيرفتن ِ استدلال حقوقي و فنّي ي اين وكيل ِ نامدار و مدافع ِ حقّ، بر كار ِ نارواي خود، پاي فشرد و آن را "قانوني" (؟!) شمرد.


گزارش زير كه در تارنماي راديو فردا نشريافته، بيانگر اين ديدگاه ِ "وزارت ارشاد" است:


وزارت ارشاد اسلامی سانسور کتاب را قانونی می داند


مجيد حميدزاده، از مديران وزارت فرهنگ و ارشاد جمهوری اسلامی در واکنش به شکايت شيرين عبادی از اين وزاتخانه گفته است که غيرقانونی بودن آيين نامه شورای انقلاب فرهنگی درباره مميزی کتاب نظر شخصی خانم عبادی است و از نظر وزارت ارشاد اين آيين نامه کاملا قانونی است.شيرين عبادی، برنده جايزه صلح نوبل و وکيل مدافع شرکت های نشر روشنگران، ققنوس و قصيده سرا، دوشنبه اين هفته درنشستی در اعتراض به اِعمال سانسور از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، اعلام کرده بود که ازاين وزارتخانه به ديوان عدالت اداری شکايت کرده است. خانم عبادی آيين نامه شورای عالی انقلاب فرهنگی را خلاف قانون اساسی دانسته بود * * *
بانو شيرين عبادي، همچنين در گفت و شنودي با نشريّه ي الكترونيك «روز آنلاين» به تشريح برداشتهاي مستدلّ دادخواهانه ي خويش پرداخته است كه متن آن را مي توانيد در نشاني ي زير بخوانيد:
http://www.roozonline.com/
 Posted by Picasa

Thursday, February 22, 2007

 

2: 252. شب ويژه ي بُخارا براي شناخت و بزرگداشت هانا آرنت





يادداشت ويراستار


علي دهباشي، سردبير ماهنامه ي بُخارا از تهران گزارش داد كه در پي گيري ي كوششهاي پيشين او در برگزاري ي شبهاي ويژه ي انديشه ورزان و هنرمندان ايراني و جُز ايران، بيست و دومين شب كه ويژه ي شناخت و بزرگداشت ِ بانوي انديشه ورز و فيلسوف و پژوهنده ي آلماني هانا آرنت بود، چهارشنبه شب دوم اسفند (ديشب) در خانه ي هنرمندان تهران با حضور انبوهي از دوستداران انديشه و فرهنك و با سخنراني هاي دكتر عزت الله فولادوند




و خشايار ديهيمي




هر دو از مترجمان كتابهاي هانا آرنت به فارسي، برگزارگرديد.
در اين سخنرانيهاي دو گانه، خطّ هاي اصلي و عمده ي انديشه ي فيلسوفْ بانوي آلماني بيان و تجزيه و تحليل گرديد كه دريچه هاي تازه اي بود به مرحله اي از پويايي ي انديشه در مغرب زمين.
*
متن ِ كامل ِ گزارش ِ نشست ِ ديشب و چكيده ي دو سخنراني ي ايرادشده درآن را، مي توانيد در تارنماي تادانه با نشاني ي زير، بخوانيد و عكسهاي بيشتري از نشست را ببينيد:
http://tadaneh1.blogspot.com/2007/02/blog-post_22.html
* * *
ازعلي دهباشي سپاسگزارم كه با فرستادن اين نشاني در پيام خود، آگاهي رساني ي اين تارنما را براي بهره مندي ي خوانندگان ارجمند آن، روزْآمد كرد و به دورْافتادگان از ميهن نيز فرصت داد تا گونه اي حضور ِ غريبانه در نشست خانه ي هنرمندان تهران داشته باشند.

Posted by Picasa


Wednesday, February 21, 2007

 

2: 251. چهل سال كوشش و كُنِش ِ بَرومند ِ ايران شناختي



يادداشت ويراستار


كوششهاي ايران شناختي و بنيادگذاري ي انجمن ها و نهادهاي ويژه ي اين كار فرهنگي در فراسوي ايران، از چند سده پيش از اين در كشورهاي باختري از اروپا تا آمريكا آغازگرديد. حضور و نقشْ ورزي ي كوشندگان و پژوهندگان ايراني در آن نهادها، گهگاهي و بسيار كم رنگ بود و نقشْ ورزان عمده و اصلي كساني از خود باختريان بودند كه در چندي و چوني ي كارهاي آنها جاي سخن بسيارست و به گفته ي پژوهنده ي نامدار ايراني، زنده ياد محمّد قزويني -- كه خود سالهاي زيادي را در اروپا به سر بُرد و با جماعت به اصطلاح "مُستشرق (/خاورشناس)" حشر ونشر داشت -- شماري از آنان، بيش از آن كه پژوهنده ي راستين و دانشْ دوست باشند، "شارلاتان" بودند.
حضور ِ چشمْ گير و كارآمد ِ پژوهشگران ايراني در غرب و نقشْ ورزي ي دلْ سوزانه و پخته و فرهيخته و پيوند و داد و ستد ِ و همْ گامي و همْ كاري ي تأثيرگذارشان با پژوهندگان ِ جُزْايراني، به سده ي بيستم ميلادي و از هنگام ِ آغاز ِ كوچ ِ تدريجي ي آنان بدان سرزمينها بازمي گردد. آنچه در آن سده در اين راستا شكل گرفت و هم اكنون در سده ي بيست و يكم پي گرفته مي شود، سرآغاز دوران جديدي بود كه ايرانيان ديگر همچون سده هاي پيش از آن، بي نقشْ ورزي ي چنداني و از كنار ِ صحنه، با شگفتي زدگي و گونه اي گيجي و گُنگي و ترسْ خوردگي، به كار خاورشناسان و ايران شناسان راستين و يا مدّعيان ِ اين كار، نمي نگريستند؛ بلكه با چيرگي بر زبانهاي غربي و پي بردن به چم و خم و هنجار كار ِ غربيان، خود دست اندر كار و حُكمْ گذار شدند و به زودي به همتايان ِ فرنگي شان نشان دادند كه خداوند ِ خانه بهتر مي تواند به شناخت ِ خانه بپردازد.
يكي از نخستين كوششهاي ايرانيان در اين راستا، بنيادگذاري ي نهادي دانشگاهي و پژوهشي به نام ِ انجمن جهاني ي پژوهشهاي ايران شناختي در آمريكا، در سال 1967 ميلادي بود كه امسال به چهل سالگي رسيد و كارنامه ي درخشان چهار دهه كوشش و كُنِش آن، گواه بَرومندي و شايستگي ي آن است.

ISIS
The International Society for Iranian Studies





اين انجمن، ناشر فصلنامه اي به نام
Iranian Studies
نيز هست كه در نخستين دوره هاي انتشارش، بسيار ساده و به گونه ي نشريّه ي درونْ گروهي بود و در برابر آنچه نهادهاي خاورشناسي و ايران شناسي ي غربي نشرمي دادند، جلوه و جمالي نداشت. امّا با گذشت زمان و تجربه اندوزي و پختگي ي دست اندركاران، به يك نشريّه ي سامانمند در سطح جهاني ديگرديسي يافت و امروز در همه ي كانونهاي ايران شناسي و دانشگاهها و كتابخانه هاي بزرگ جهاني، پايگاه والايي دارد و پژوهندگان بسياري ناگزير از بازبُرد دادن به گفتارهاي دست ِ اوّل و ارزشمند ِ آنند. كوتاه سخن اين كه بي هيچ زياده گويي به يكي از رهنمودهاي معتبر ِ شناخت ِ ايران در غرب تبديل گرديده است و اين، كاميابي ي كوچكي نيست.




همكار گرامي آقاي دكتر حميد اكبري -- كه در هر فرصتي، گزارشهايي از كوششهاي انجمن را بدين دفتر مي فرستند -- امروز نيز گزارش ياواره ي چهل سالگي ي انجمن را با لطف فراوان بدين جا فرستاده اند كه متن آن را براي آگاهي ي خوانندگان ارجمند، در پي مي آورم.
كانون پژوهشهاي ايران شناختي در استراليا، فرصت را غنيمت مي شمارد و چهلمين سال ِ زادْروز ِ انجمن را به دكتر اكبري و همه ي همكارانش در انجمن جهاني ي پژوهشهاي ايران شناختي، به گرمي شادباش مي گويد و كاميابي هاي بيشتري را براي آنان آرزومي كند. پايدار و پويا بمانند!



2007 Marks the 40th Anniversary of International Society for Iranian Studies!


The International Society for Iranian Studies (Established 1967) ISIS is the principal scholarly and professional association devoted to all aspects of Iranian history, culture, and society in the world.
Its flagship quarterly journal, Iranian Studies, has been the premier journal in the field for nearly four decades.
This ISIS E-mail includes the following:
I. Persian Cultural Foundation
II. PARSA Foundation
III. The Abdorrahman Boroumand Foundation
IV. Iran Human Rights Documentation Center
http://au.f511.mail.yahoo.com/ym/Compose?To=ISIS-L@neiu.edu is the ListServ for the members and associates of the International Society for Iranian Studies
http://www.iranian-studies.com/
To subscribe to or unsubscribe from this List, please send an E-mail to http://au.f511.mail.yahoo.com/ym/Compose?To=h-akbari@neiu.edu
Note: All Announcements, including Conference Announcements/Programs, not sponsored by ISIS and other similar news, are circulated only as a service to ISIS members and associates.
The following Foundations are listed below as potential sources of funding and/or research for the members of the ISIS .

I. Persian Cultural Foundation
The Persian Cultural Foundation (PCF) is a registered 501 (C)
(3) non-profit organization in the U.S. PCF is founded to initiate, encourage, support and propagate community endeavors & cultural activities which in turn promote and showcase Persian cultural heritage, and bring about national and international recognition to this unique heritage of the world. Persian Cultural Foundation and its founder, Dr. Akbar Ghahary, are the long standing sponsors of ISIS and its Conferences.
For more information, please visit: http://www.persiancultural.org/
To be included in the Foundation’s ListServ, please send an E-mail to: http://au.f511.mail.yahoo.com/ym/Compose?To=info@persiancultural.org

II. PARSA Foundation
PARSA is the first Persian community foundation in the U.S. and the leading Persian philanthropic institution practicing strategic philanthropy and promoting social entrepreneurship around the globe. A number of renowned and well-accomplished Iranians are the founders of this newly founded foundation. For more information, please visit: http://www.parsacf.org/ To be included in the Foundation’s ListServ, please send an E-mail to: http://au.f511.mail.yahoo.com/ym/Compose?To=newsletter@parsacf.org

III. The Abdorrahman Boroumand Foundation
The Abdorrahman Boroumand Foundation for the promotion of human rights and democracy in Iran (ABF) is a non-governmental non-profit organization dedicated to the promotion of human rights and democracy in Iran . The Human Rights and Democracy Library is an electronic database containing books, articles, memoirs, letters, documents, and information that sheds light on the violation of human rights and furthers the knowledge, understanding, dissemination, and implementation of human rights and democracy in Iran . For more information, please visit: http://www.abfiran.org/ To be included in the Foundation’s ListServ, please send an E-mail to: http://au.f511.mail.yahoo.com/ym/Compose?To=omid@abfiran.org

IV. Iran Human Rights Documentation Center
The Iran Human Rights Documentation Center believes that the development of an accountability movement and a culture of human rights in Iran are crucial to the long-term peace and security of the country and the Middle East region.
For more information, please visit: http://www.iranhrdc.org/english/homepage.php
To be included in the Foundation’s ListServ, please send an E-mail to: http://au.f511.mail.yahoo.com/ym/Compose?To=info@iranhrdc.org

Posted by Picasa


 

2: 250. سفرها و ديدارها - تارنمايي روزآمد و رسانه اي پويا و گويا


يادداشت ويراستار

خوشبختانه با فراگيرشدن ِ رسانه هاي الكترونيك در اين سالها، ديوارهاي دوري و فاصله، نه تنها در درون يك كشور، كه در گستره ي جهاني، يكي پس از ديگري فرو مي ريزد و برآيند ِ دُژمَنِشي و دُژرفتاري ي ِ بازداران ِ انديشه و بيان آزاد -- كه چيزي جُز خفقان و ايستايي و واپس ماندگي نيست -- پيوسته كم رنگ تر و فرسوده تر مي شود.
هرچند كه شمار زيادي از پيوستگان به شبكه ي جهاني ي رسانه ها و كاربَران ِ تارنماها، بي پشتوانه و درونمايه ي انديشگي و فرهنگي و تنها به انگيزه هاي فرومايه اي چون وقت گذراني يا برقراري ي پيوندهايي كام جويانه با همتايان خود، بدين گستره روي آورده اند و با ياوه نويسي ها و هرزه نگاري هاشان، "عِرض خود (اگر داشته باشند) مي بَرَند و زحمت ِ ديگران مي دارند"، كسان ديگري -- هرچند اندك شمارتر -- هستند كه با كوله باري از انديشه و فرهنگ و ادب و هنر، رهرو ِ اين راه شده اند و با كوشش و كُنِش ِ سازنده و بارآورشان براي بهينه گرداني ي سرشت ِ روزگارمان، دلْ سوزانه و فروتنانه خويشكاري مي ورزند و بار ِ منّتي هم بر دوش كسي نمي گذارند.
يكي از اين راهيان ِ انديشه و فرهنگ، دوست ِ دانش آموخته و فرهيخته ي من، عرفان قانعي فرد، پژوهنده، مترجم، فرهنگ نگار و برگزارنده ي گفت و شنودهاي روشنگر و آگاهاننده با چهره هاي ادبي و فرهنگي ي اين روزگارست كه پيش از اين، چند بار در همين تارنما از او سخن گفته و كارهاي سزاوارش را ستوده و به خوانندگان شناسانده ام.
امروز هم بايسته ديدم كه اين يادداشت كوتاه را بنويسم تا از تازه هاي خواندني و سودمند ِ تارنماي او به نام:
سفرها و دیدارها
( و ترجمه ها و یادها و دیدارها در سفرهایم )
سخن بگويم و خواندن آنها را به همه ي دوستداران انديشه و فرهنگ و نوآورده هاي ادب و هنر سفارش كنم.
نشاني ي تارنماي او اين است:
http://erphaneqaneeifard.blogfa.com/
*
براي عرفان قانعي فرد گرامي، تندرستي و شادكامي و پويايي و جويايي و بَرومندي در راه فرخنده اي كه آگاهانه در پيش گرفته است، آرزومي كنم. چُنين باد!

 

2: 249. اثربخشي ي شاهنامه در فرهنگ و هنر ِ امروز- دو استاد ِ هنر، از شاهنامه سخن مي گويند.



يادداشت ويراستار


از پايگاه والا و اثربخشي ي شاهنامه در همه ي زمينه هاي فرهنگي و هنري ي ايراني بسيار سخن گفته اند؛ امّا اين سخن نيز مانند «قصّه ي ِغم ِعشق» -- كه حافظ مي گويد -- همواره «نامكرّر» است و از «هر زبان كه بشنويم» بازهم تازگي دارد و سويه هاي ناشناخته اي را بيان مي كند.
تارنماي فرهنگي ي شاهنامه و ايران، گزارشي از نشستي در خانه ي هنرمندان تهران را نشر داده است كه بر پايه ي آن، دو هنرمند سرشناس و شايسته مان استاد بهرام بيضايي، نمايشنامه نويس، فيلمنامه نويس، پژوهنده ي




هنرهاي ِ نمايشي، كارگردان ِ نمايش و فيلم و آفريدگار ِ اثرهايي ِ يادماني در اين زمينه ها و استاد دكتر نورالدّين زرّين كِلك، طرحْ نگار و طنزْ طرحْ نگار ِ چيره دست و سازنده ي ِ جهانْ شناخته ي فيلم هاي عروسكي ي پويانما



،(Animationَ)
از اثربخشي ي شاهنامه در كارهاشان سخن گفته و هركدام بر پايه ي آزمونهاي جداگانه و زمينه هاي ويژه ي آفرينش ِ هنري ي خويش، در اين گستره، روشنگري كرده اند.
خواندن ِ سخنان اين دو استاد ِ كاركشته و تجربه اندوخته و آشنايي با اندوخته هاشان، فرصت ِ مغتنمي است براي هر دوستدار شاهنامه و فرهنگ ايراني.
متن ِ گزارش را در نشاني ي زير بيابيد و بخوانيد:
http://shahnamehvairan.com/ver2007/index.php?option=com_content&task=view&id=203&Itemid=78
*
از آقاي مسعود لقمان كه نشاني ي پيوند بدين گزارش را به دفتر من فرستاده اند، سپاسگزاري مي كنم.
Posted by Picasa

 

2: 248. «حافظ» را هم برنتافتند و پنجره ي آن را بستند!





يادداشت ويراستار


در فضاي نوميدكننده اي كه پيوسته خبرهاي هولناكي از سخت گيري و بازداري نسبت به چاپخش ِ نشريّه هاي ناوابسته و به ويژه دفترهاي فرهنگي و ادبي از يك سو و ندادن رواديد ِ چاپ و نشر به بسياري از كتابها، حتّا در نوبت هاي بازْچاپ در ميهن تلخْ كام مان مي رسد و كلّ صنعت چاپ ايران، به سبب همين راه بندان ها از يك سو و گراني ي كمرشكن ِ كاغذ و ديگر بايسته هاي اين صنعت از سوي ديگر، در آستانهء ورشكستگي و فروپاشي ي كامل قرارگرفته است، چندي پيش، رسانه ها از لغو ِ امتياز ِ نشر ِ دو ماهنامه ي ِ فرهنگي ي ِ ارجمند: كارنامه و حافظ خبردادند كه مايه ي اندوه و تأسّف شديد ِ همه ي دوستداران ِ فرهنگ ايراني در ميهن و فراسوي آن شد.
در اين ميان، در فروبستن به روي ماهنامه اي كه نام ِ نامي ي شاعر ِ بزرگ مان را بر خود دارد، به ويژه نمادين و تأمّل برانگيزست. بزرگْ مرد ِ يگانه اي كه عمري را به رنج و شكنج ِ رو در رويي با مصطبه نشينان خودكامه و رياكار گذرانيد و پيوسته از بسته شده بودن ِ در ِ ميخانه ي آزادْانديشي و فرهنگ و انسانْ مداري شكوه سرداد، هرگاه -- به گفته ي خودش -- مي توانست «طيّ ِ زمان و مكان كند» و به روزگار پريشان ِ ما اكنونيان بازگردد و به حال ِ زار ِ ما بنگرد، باز هم آه از نهاد رنجور و خسته برمي آورد كه 619 سال پس از خاموشي او، هنوز هم «پرده دار به شمشير مي زند همه را» و حتّا سبكسارانه، حُرمت ِ نام او را پاس نمي دارند و نامه ي فرهيخته ي همْ نام ِ او را كه مي خواهد همچون خود ِ وي،رهرو ِ راه عشق و آزادگي و مردم خويي باشد، از چشم ِ مشتاقان دورمي دارند!
به راستي كه: «گر سنگ از اين حديث بنالد، عجب مدار!»
*
دست اندر كاران ِ ماهنامه ي حافظ كه سي و ششمين دفتر آن پس از تدوين و در آستانه ي نشر، با لغو ِ ناگهاني ي امتياز رو به رو گرديد، ناگزير، آن را در شمارگاني محدود و به عنوان ِ "نشريّه ي داخلي ِ دوستداران ِ ماهنامهء حافظ" منتشركردند و يك صد پيام و سروده ي اعتراضي نسبت به برخورد ِ فرهنگ ستيزانه ي بازدارندگان را نيز بر آن افزودند كه خود، به خوبي گويا و روشنگر خواست ِ برحقّ ِ مردم ِ فرهنگ دوست است و همچون سندي با ارزش از روزگار پريشان ِ ما به يادگار خواهدماند.
* * *
حافظ در اين شماره ي خود، به مناسبت يكصد و بيست و يكمين سال ِ زادن و چهل و هشتمين سال ِ خاموشي ي استاد زنده ياد ابراهيم پورداود، ايران شناس و اوستا پژوه نامدار ميهن مان، نوزده صفحه از 116 صفحه ي خود را ويژه نامه اي براي شناساندن زندگي و كارنامه ي او و بزرگْ داشت ِ خدمت ِ بي همتايش به فرهنگ اين ملّت، كرده است.
نگارنده ي اين يادداشت نيز به منزله ي دانشجو و رهرو ِ راه آن كاروان سالار ادب و فرهنگ ايران زمين، سهم كوچكي را در تدوين ِ اين ويژه نامه بر عهده گرفته و گفتاري با عنوان ِ «كارنامه و مَنِش و كُنِش ِ استاد ابراهيم پورداود، بنيادگذار ِ دانش ِ اوستاشناسي در ايران» به دوستداران فرهنگ ِ والاي ِ ميهن ِ خود، پيشكش كرده است.




متن ِ اين گفتار را در اين جا بخوانيد.
* * *
در همين ويژه نامه، گفتارها و خاطره هاي خواندني ي ديگري نيز از دانشجويان و دوستداران استاد پورداود درج گرديده است. از جمله، دوست ِ ارجمند قديم من آقاي علي هاشمي -- كه خود از شاگردان و دلْ بستگان ِ پرشور ِ استاد بود -- چهارده خاطره ي دلپذير خود از همْ نشيني و همْ سخني با او را به نگارش درآورده است. كه خاطره ي فراخواندن استاد به اردوگاه پيشاهنگي در منظريّه و سخن گفتن پرشور و اميدبخش و دلْ گرم كننده ي او براي دانشجويان و جوانان پيشاهنگ، يكي از آنهاست. تصوير زير، يادگاري است از حضور استاد در جمع جواناني كه آنان را آينده سازان ميهن خود مي شمرد و با جان و دل، دوستشان مي داشت.


 Posted by Picasa

Monday, February 19, 2007

 

2: 247. عقاب ِ "جنگ" بال گشوده ست در همه "شرق"! - هُشدار به همه ي ايرانيان!



يادداشت ويراستار


تعبير ِ مشهور ِ «آرامش ِ [دلهره آميز ِ] پيش از توفان»، اين روزها مفهومي حسّي تر و عيني تر يافته است. فضاي آشفته ي جهان و رگبار ِ خبرها و گزارشهاي دلْ واپس كننده ي رسانه ها، آرام و قرار از جان و دل ِ هر انسان ِ آزاده و آرامش خواهي ربوده است. بوي ِ خفقان آور ِ باروت، فضاي جهان را زهرآگين كرده و راه ِ نفس را بر هركس (جُز جنگْ افروزان كه تنفسگاه شان همين فضاست!) تنگ كرده است.
آزمونهاي تلخ گذشته، ما را به ياد ِ هفته ها و روزهاي پيش از جنگ هاي خونين و كشورگشايي هاي تباه كننده ي پيشين؛ به ويژه تازه ترين آنها در افغانستان و عراق مي اندازد كه پي آمدهاي فاجعه آميز آنها هم اكنون، در هر روز و هر ساعت در پيش ِ چشمان خسته ي ماست و شبهاي پُرهول ِ ما را سرشار از كابوس كرده است.
خبرها همه اضطراب آورند و حكايت از برخاستن ِ توفاني سخت و بُنيان كن مي دهند. امروز دو خبر ِ عمده در اين زمينه، صفحه هاي بيشتر رسانه ها را پوشانده بود. يك اين كه بي بي سي نوشته بود آگاهي ي دقيق دارد كه آمريكايي ها در تدارك حمله به ايران اند و به بمباران مركزهاي اتمي ي اين كشور نيز بسنده نخواهندكرد و برآنند كه تمام ساختار نظامي ي اين كشور را از هم بپاشند و نابودگردانند و ديگر آين كه به گزارش رسانه اي داراي ِ بند ِ ناف ِ پيوسته به آمريكا (راديو فردابه ناوهاي جنگي ي آمريكايي ي ِ پيشتر به خليج فارس فرستاده شده، آماده باش ِ جنگي داده شده است!
آيا همين دو خبر بسنده نيست تا هر نيك انديش و انسان دوست و ايران خواهي را در انديشه فروبَرَد و به چاره انديشي (هرگاه چاره اي بر جامانده و يافتني باشد) وادارد؟
به راستي چه بايد كرد و چه مي توان كرد جُز آن كه حافظ وار به خود بپيچيم و با دلي سوخته و دردمند، آه از نهاد بركشيم كه : «كجاست فكر ِ حكيمي و راي ِ بَرْهَمَني؟!»
*
در همين جَوّ ِ آكنده از سَموم است كه گروهي از دانشگاهيان ايراني در فراسوي مرزهاي ميهن، دلْ سوزانه و خويشكارانه به انتشار ِ نامه ي سرگشاده اي خطاب به همه ي ايرانيان، اعم از عموم مردم و كار به دستان ِ حكومتي نشرداده اند. عنوان ِ اين نامه ي تاريخي و مهمّ چُنين است:
هشدار دانشگاهیان ایرانی برون مرزبه مردم ایران!




آنان با رويكرد به آگاهي هاي دست ِ اوّلي كه از زمينه ي شكل گيري ي طرحها و توطئه هاي زيانْ بار ِ سياست بازان و نظاميان آمريكا و همْ دستان ِ سوداگرشان در برخي ديگر از كشورهاي باختري در مورد ِ ميهن بلاكشيده مان دارند، خطيربودن موقع و اندك بودن فرصت براي چاره جويي را يادآورشده و آماده باش ِ قرمز داده اند كه براي پيشگيري از يك فاجعه ي ايران بر باد ده، بايد بي درنگ همه ي برداشتها و رفتارهاي گذشته شان را ديگر گون كنند و مصلحت مردم و اقتصاد و فرهنگ و زندگي ي ميليون ها ايراني ي امروز و همه ي آينده ي اين سرزمين كهن را بر هر ملاحظه و منظور ديگري ترجيح دهند. بايد راه ِ حلّ ِ بحران توفان زاي كنوني را نه در كوفتن بر كوس ِ قدرت نمايي و جنگ پذيري، بلكه در گفت و شنودي خردمندانه و بردبارانه و همانا از موضع قدرت و با تكيه بر خواست و اراده ي مردم بجويند و تا رسيدن به سرانجامي سزاوار و دور راندن بلا از سر ِ در خطر ِ ايران و ايرانيان بپيمايند.



هُشدار ِ فرهيختگان ِ ايراني در آمريكا و اروپا، سزاوار ِ هرگونه آفرين و ستايشي است و ديگرْ ايرانيان، به ويژه اهل دانش و فرهنگ نيز بايد پا بر جاي پاي ِ آنان بگذارند و راه ِ آنان را بپيمايند و هرچه زودتر، با هر وسيله و امكاني كه در دسترس دارند و به هر شيوه اي كه آن را تأثيرگذار مي شناسند، به كوششهاي ابتكاري در همين زمينه دست بزنند.
بايد -- با پوزش خواهي از سعدي، براي دستْ كاري در بيتي از او -- گفت:
«اگر بيني بر ايران موج ِ جنگ است/ اگر خاموش بنشيني تو، ننگ است!»
* * *
متن ِ كامل ِ هُشدار ِ دانشگاهيان ايراني در فراسوي مرزهاي ميهن را -- كه امروز در برخي از رسانه ها نشر يافت، مي توانيد در نشاني ي زير، بيابيد و بخوانيد و خواندن و پراكندن آن را به ديگران هم سفارش كنيد.
http://www.akhbar-rooz.com/news.jsp?essayId=8327

Posted by Picasa


 

2: 245. گزارش ِ بيستمين و فراخوان ِ بيست و يكمين نشست ِ شاهنامه پژوهي در شبكه ي جهاني



يادداشت ويراستار


گزارش و فراخواني كه در پي مي آيد، امروز از دفتر كتابخانه ي گويا در سيدني:
http://www.ketabkhaneyegooya.blogspot.com
به اين دفتر رسيد كه آن را با سپاسگزاري از گيتي بانو مهدوي در اين صفحه، بازْنشرمي دهم.
گفتار بسيار ارزنده و آموزنده ي دوست دانشمند، استاد دكتر پرويز رجبي در باره ي مينياتورهاي ايراني -- كه امروز با مهر و لطف بي دريغشان نسبت به مدير كتابخانه ي گويا و دارنده ي اين تارنما، به هر دو دفتر فرستاده اند -- افزوده ي سزاوار و مغتنمي است بر اين گزارش و بسي بيشتر از گزارش نشست ِ بيستم، به خواننده ياد مي دهد. پويايي و پايداري شان را در گذار ِ از سنگلاخ سختي ها و رساندن مژده ي دانش و آزادگي و فرهنگ و ادب و هنر به گوش نيازمندان و همواره آموزندگان، آرزومي كنم.




بیستمين نشست شاهنامه پژوهي در شبكۀ جهاني در تاریخ جمعه، بیست و هفتم بهمن ماه هزار و سیصد وهشتاد و پنج برابر با شانزدهم فوریه دو هزار و هفت در تارنماي كتابخانۀ گويا برگزار گردید.
متنِ ضبط شدۀ گفت و شنودهاي نشست بیستم را مي توانيد در اينجا بشنوید.
بیست ویکمين نشست شاهنامه پژوهي در شبكۀ جهاني را در تاریخ جمعه، یازدهم اسفند هزارو سیصدوهشتاد و پنج برابر با دوم مارس ِ دو هزار و هفت از ساعت هشت و سی دقیقه شب به وقت سیدنی، برابر با 1 پس از نیمروز به وقت ایران آغاز می کنیم.
در این نشست، بحث درمورد بخش فریدون را ادامه خواهیم داد.
برای شرکت در این نشستها، هیچ گونه محدودیّتی وجود ندارد.
چنانچه مشکلی برای عضویت در پالتاک دارید، با تماس از راه ايميل كتابخانۀ گويا، با ما مطرح کنید.
به امید دیدار شما عزیزان در اتاق شاهنامه پژوهی. گ. م.
مقالۀ "نه‌ رنگ‌ تعلّق‌، كه‌ اين‌ نه‌!" نوشتۀ استاد پرویز رجبی را در اینجا بخوانید
راهنمای ورود به اتاق شاهنامه پژوهی
نقاشی: قيام کاوه آهنگر اثر شمس خلخالي
شاهنامۀ فردوسی در کتابخانۀ گویا
فهرست نام نویسندگان و شعرا در کتابخانۀ گویا
فهرست نام آثار موجود در کتابخانۀ گویا
Posted by Picasa

This page is powered by Blogger. Isn't yours?