Sunday, February 25, 2007
"جشن ِ مَردْگيران" نام ِ ديگري براي ِ "اسفندگان" - پيوستي بر درآمد ِ 2: 255
يادداشت ويراستار
در متنهاي كهن ايراني مانند آثار باقيه و التّفهيم و قانون مسعودي ي ِ ابوريحان بيروني و تاريخ گرديزي و جزآن، هنگام بحث در باره ي جشن اسپندارمذگان / اسفندگان، نام «مَردْگيران» را نيز براي آن برشمرده اند كه در پاره اي از دستْ نوشتها، با نگاشت هاي «مزد گيران» و «مژدگيران» نيز آمده است.
دوست ارجمندم استاد دكتر جلال خالقي مطلق، پژوهنده ي نامدار، در باره ي پيشينه و چرايي ي اين نامْ گذاري،
گفتار ارزنده اي دارد كه امروز با مهر ِ دوست ِ نازنينم نوشين بانو شاهرخي از آلمان به اين دفتر رسيد و من آن را به منزله ي پيوستي بر درآمد ِ 2: 255 (يادواره و شاباش ِ اسفندگان) در اين صفحه مي آورم.
* * *
جلال خالقی مطلق
مردگیران
(جشن بهاری زنان)
ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه که در سال 391 هجری (1001 میلادی) تألیف کرده است، آنجا که دربارهء جشنهای ایرانی سخن میگوید، از جشنی نامی میبرد که در روز اسفندارمذ در ماه اسفندارمذ، یعنی در پنجم اسفند برگزار میشد. او مینویسد:
"اسفندارمذماه الیوم الخامس منه و هو روز اسفندارمذ عید لاتّفاق الاسمین و معناه العقل و الحلم و اسفندارمذ هو الموکّل بالارض و الموکّل بالمرأه الصالحه العفیفه الفاعله للخیر و المحبّته لزوجها، و کان فیما مضی هذا الشهر و هذا الیوم خاصّه عید النساء و کان الرجال یجودون علیهنّ و قد بقی هذالرسم باصفهان و الریّ و سائر بلدان فهله و یسمی بالفارسیّه مژدکیران...".1
(اسفندارمذماه. روز پنجم آن روز اسفندارمذ است و آن جشن همخوانی دونام [ماه و روز] است. معنی اسفندارمذ خرد و بردباری است و اسفندارمذ فرشتهء نگهبان بر زمین است و فرشتهء نگهبان بر زنان درستکار و پاکدامن و نیکوکار و شوهردوست. در گذشته این ماه و این روز بویژه جشن زنان بود و چنین بود که مردان به زنان بخشش میکردند و این آیین هنوز در اصفهان و ری و دیگر شهرهای پهله برجای است و آنرا به فارسی مژدگیران [در دو دستنویس دیگر کتاب: مردگیران] مینامند.)2
بیرونی دربارهء این جشن در کتاب التّفهیم نوشتهء سال 420 هجری (1029 میلادی) نیز سخن گفته است: "و [اسفندارمذ] پنجم روز است از اسفندارمذماه. و پارسیان او را مردگیران خوانند. زیراک زنان به شوهران اقتراحها [= درخواستها] کردندی و آرزویهای خواستندی از مردان."3
بیرونی همچنین در کتاب قانون مسعودی نوشتهء سال 422 هجری (1031 میلادی) یکبار دیگر از این جشن نام میبرد و مینویسد:
"و اما الیوم الخامس من اسفندارمذماه فاسمه اسم الملک الموکّل بالارض و بالنساء العفیفات، و قد کان فیما مضی عید اللنساء خاصه، و یسمی مردکیران ای باقتراحاتهن."4
(و اما روز پنجم از ماه اسنفدارمذ، نام آن نام فرشتهء نگهبان بر زمین و بر زنان پاکدامن است، و آن در گذشته بویژه جشن زنان بود و آنرا مردگیران نامیدند، چون زنان از مردان آرزوها خواستند.)
پس از بیرونی، گردیزی نیز در کتاب زینالأخبار نوشته در سالهای 442 ـ 443 هجری (1050 ـ 1051 میلادی) از این جشن یاد کرده و نوشته است:
"این روز پنجم اسفندارمذ باشد و این هم نام فرشته است که بر زمین موکل است و بر زنان پاکیزهء مستوره. و اندر روزگار پیشین این عید خاصه مر زنان را بودی. و این روز را مردگیران گفتندی، که به مراد خویش مرد گرفتندی."5
در نگاه نخستین، پاسخ به این پرسش که آرزوهای زنان در آن جشن و نام درست آن جشن چه بود، آسان مینماید. چون در گزارش نخستین سخن از "زنان درستکار و پاکدامن و نیکوکار و شوهردوست" است و در گزارش دوم سخن از "شوهران" است و در دو گزارش دیگر نیز سخن از "زنان پاکدامن" و "زنان پاکیزهء مستوره" است و همهء این توصیفها رهنمون بر این هستند که در اینجا عموم زنان منظور نیستند، بلکه زنان شوهرداری که چون همهء سال شوهر را از خود خرسند و خشنود داشته و در خانهداری و پاکدامنی و رویپوشاندن از مردان بیگانه دست از پا خطا نکرده بودند، به پاداش آن در روز پنجم اسفند از شوهر برای خود درخواست کفش و جامهای نو میکردند و یا از او میخواستند که کاسه و کوزهء آبخوری را که بارها شکسته و بند خورده بود، دیگر دور بیاندازند وکاسه و کوزهء نویی بخرند. با این برداشت، پس نام درست این جشن نیز باید "مزدگیران" بوده باشد. همچنین آمدن گونهء مژد که گویشی از مزد است، در دستنویسی از نیمهء دوم سدهء یازدهم هجری که دیگر کاربرد مژد چندان محتمل نمینماید، میتواند رهنمون بر کاررفت مژد در دستنویسهای کهن باشد و تأیید بر اینکه در کتابت مرد یک نقطه از قلم افتاده است.
ولی موضوع به این سادگی نیست: 1ـ از سه دستنویسی که اساس تصحیح کتاب التّفهیم بوده، نویسش مژدگیران تنها در دستنویس مورخ 1079 هجری آمده است و دو دستنویس دیگر، یکی مورخ 1254 هجری و دیگری بیتاریخ و محتملاً از نیمهء دوم یازدهم هجری6 مردگیران دارند. همچنین در التّفهیم و قانون مسعودی و زینالأخبار مردگیران آمده است. شادروان همایی مصحح التّفهیم در پینویس کتاب به گونهء مژدگیران در آثارالباقیه اشاره کرده است و این توضیح او روشن میکند که در دستنویس التّفهیم حتماً مردگیران بوده و نیز اگر این نام در نگارش عربی کتاب التّفهیم که همائی در چاپ دوم کتاب در دست داشته بوده، صورت دیگری میداشت لابد مصحح از آن یاد میکرد.7 2ـ جملهء پایان گزارش گردیزی که مینویسد: "و این روز را مردگیران گفتندی که [زنان] به مراد خود مرد گرفتندی"، نهتنها تأییدی بر درستی مردگیران دارد، بلکه میتوان آنرا حمل بر آزادی زنان در این روز در معاشرت با مردان و یا دست کم اشارهای به رسم همسرگزینی دختران در این روز گرفت (ما پایینتر دوباره به این مطلب بازمیگردیم). 3ـ از جملهء پایان گزارش گردیزی که بگذریم، دیگر اشارات گردیزی و بیرونی دربارهء درستکاری و پاکدامنی و نیکوکاری و شوهردوستی و پاکیزگی و پوشیدگی زنان، همانگونه که در بالا گفته شد، همه گونهء مزدگیران را توجیه میکنند و نه مردگیران را. از اینرو در واقع جای شگفتی است که کاتبان جز در یک مورد مردگیران را به مزدگیران تغییر ندادهاند. به سخن دیگر، اگر در اصل مزدگیران نوشته شده بود، بسیار بعید مینمود که با این توصیفی که در این گزارشها از زنان شده است، پنج یا شش کاتب در چهار اثر مزدگیران را به سهو یا به عمد مردگیران بنویسند و تنها یک کاتب در یک اثر مژدگیران.8 4ـ گونهء مژدگیران که یکبار بکار رفته است، میتواند کوتاهشدهء مژدهگیران نیز باشد. ولی از سوی دیگر، مژده را میتوان به معنی "مزد" نیز گرفت.
در جستجوی جای پای دیگری از این جشن به روایات دیگری نیز برمیخوریم که نظر ما را در بالا کمابیش تأیید میکنند:
نظامی گنجهیی در شرفنامه (سروده پس از سال 593 هجری ـ 1197 میلادی)، پس از شرحی که دربارهء ویران گشتن آتشکدهها و کشته شدن هیربدان بدست اسکندر میاورد، سپس مینویسد که یکی دیگر از آیینهای بد مجوس که اسکندر برانداخت آیین زیر بود:
دگــر آفت آن بود کاتشپرست همه ساله با نوعروسان نشست
به نوروز جمشیــد و جشنِ سده که نو گشتــی آیین آتشــکده،
ز هر سو عروســان نادیدهشوی ز خانه برون تاختنـدی به کوی
رخ آراسته، دســتها در نــگار به شادی دویـدنـدی از هر کنار
5 مغانـــه می لعــل برداشتــــه به یاد مغان گـــردنافـــراشته
ز برزینِ دهــقان و افسـونِ زند برآورده دودی به چــرخ بلنـــد
همــه کارشان شوخی و دلبری گه افسـانهگویی، گه افسونگری
جز افسـون چراغی نیفروختنــد جز افســــانه چیزی نیاموختند
فروهشتـه گیسو شکن در شکن یکی پایـــکوب و یکی دستزن
10 چو سرو سهی دستهء گل بهدست ـسهیسرو زیبا بود گلپرست!ـ
ســر ســـال کز گنبــــد تیزرو شمـار جهان را شــدی روز نو،
یکی روزشان بودی از کویوکاخ به کام دل خویش میـدان فراخ
جدا هر یکی بـــزمی آراستـــی وز آنجا بسی فتنـــه برخاستی
چو یکرشته شد عقد شاهنشــهی شد از فتنــه بازار عالــم تهی،
15 ـ به یک تاجـور تخت باشد بلنــد چو افزون شـود ملک یابد گزند
یکی تاجــــور بهتـــر از صد بود که باران چو بسیار شد بد بود ـ
چنان داد فرمـــان شه نیــکرای که رسم مغان کس نیارد بجای
گرامـیعروســـان پوشیـــدهروی به مادر نماینــد رخ یا به شوی9
اگر از زهرپاشیهای نظامی چشمپوشی کنیم، به پیروی از گزارش او زنان در آغاز سال خود را میآراستند و یک روز در کوچهها راه میافتادند و به پایکوبی و افسانهگویی و شادی میپرداختند. اینکه نظامی در آغاز با مبالغه و زخمزبان و تهمت میگوید که "کار آتشپرست سراسر سال نشستن با دختران بود"، شاید اشارهای بدین باشد که در پایان آن روز که زنان از آزادی برخوردار بودند، رفتن به آتشکده برای توبه از گناهان کرده یا ناکرده نیز جزو برنامهء این جشن بود. نظامی برای این جشن بهاری نامی نمیبرد، ولی اینکه او این جشن را ویژهء "عروسان نادیدهشوی"، یعنی "دختران شوهرنکرده" دانسته است، همان نام مردگیران را به ذهن میاورد. و اما خواست او از موضوع بیتهای 15 تا 17 چیست؟ چرا نظامی ناگهان در گزارش این جشن به این مطلب پرداخته است که برای یک کشور یک تاجور بس است و سپس دوباره و در پایان، سخن را به "عروسان پوشیدهروی که باید رخ خود را یا به مادر نشان بدهند یا به شوی" کشانده است؟ ارتباط این دو موضوع در چیست؟ به گمان نگارنده مقصود نظامی اینست که در آن روز زنان کوی و بازار را از نظم و قانون هرروزه میانداختند و در واقع زنان در آنروز حاکم بر شهر بودند، یعنی رسمی کمابیش مانند رسم کوسهبرنشین و میر نوروزی.
جای دیگری که جای پایی از این جشن بهاری زنان مییابیم در شاهنامه است. در این کتاب در آغاز داستان "بیژن و منیژه" پس از آنکه گرگین برای بیژن از جشن دختران بزرگان توران سخن میگوید و بیژن را بدان جایگاه میکشاند و میان منیژه و بیژن دیدار میافتد، از زبان منیژه به بیژن میشنویم که دختران بزرگان هرساله در نوبهار در آن جایگاه جشن میگیرند:
که من سالیان تا بدین مرغزار همی جشن سازم به هر نوبهار10
چنانکه خوانندگان میدانند، منیژه بیژن را به چادر خود میبرد و با هم به آمیزش و کامرانی میپردازند. در این داستان سخنی از نام آن جشن نیامده است و رفتار آزاد منیژه را هم میتوان حکایتی جدا از موضوع سخن ما دانست. ولی در اینجا نیز دست کم تا این اندازه مسلم است که دختران در هر نوبهار جشن میگرفتند و به کام دل شادی میکردند.
در شاهنامه در سرگذشت بهرام چوبین در ترکستان نیز از یک جشنِ بهاریِ زنان که هرساله برگزار میشد گزارش شده است.11 اگرچه جای این جشن در ترکستان و شرکتکنندگان در آن دختران بزرگان ترکاند، ولی این موضوع در واقع چیزی جز نسبت دادن رسوم ایرانی هنگام روایتسازی به سرزمینهای دیگر نیست.
شاید در متون فارسی و ایرانی نمونههای دیگری نیز در ارتباط با این جشن باشد که از نگاه نگارنده نگذشته و یا در یاد او نمانده است. ما فعلاً جستجوی بیشتر در این زمینه را میگذاریم و در پایان میپردازم به مقایسهای میان این رسم ایرانی با رسمی کمابیش همسان در میان برخی از کشورها مسیحی غرب.
از دیرباز برخی همانندیها میان آیینهای نوروزی و پیشنوروزی با آیینهای عید پاک یا عید قیام مسیح (Easter) و رسمهای پیش از آن نظر پژوهندگان را به خود جلب کرده است. از آن جمله است دادن تخم مرغ رنگکرده، افروختن آتش برای راندن زمستان و دیو سرما، مانند رسم آتش افروختن در جشن چهارشنبهسوری، راه انداختن هیاهو با کوبیدن طبل و زدن اشیایی به یکدیگر برای راندن ارواح خبیث، مانند رسم قاشقزنی در ایران و یا پاشیدن آب به یکدیگر، مانند آنچه در جشن آبریزگان در ایران مرسوم بود.12 یکی از جشنهای پیش از عید پاک جشنی است که در آلمان آنرا Fastnacht یعنی "روز پیش از آغاز ایام روزه" (Shrove Tuesday) مینامند و در جزو مراسم آن راه انداختن کارناوال در برخی جاها و در برخی از کشورهای مسیحی غرب است. این جشن در گذشته مراسم بسیاری داشت که همهء آنها برجای نمانده است. از جمله یکی نیز ریشخند کردن "دوشیزگان خانهمانده" بود، یعنی در واقع تشویق دخترانی که زمان شوهر کردن آنها رسیده یا گذشته بود به گزیدن همسر.13 در این جشن دختران و عموماً زنان در معاشرت خود با مردان از آزادی بسیاری برخوردارند تا آنجا که در زبان مردم این جشن را به نام زنان Weiberfastnacht مینامند و برای خود تاریخچهای جدا دارد. آخرین روز این جشن سهشنبه است. روز پیش از آن را Rosemontag "دوشنبهء گل سرخ" (Manday before Lent) روز به راه اندختن کارناوال و روز پس از آن را Aschermittwoch (Ash Wednesday) مینامند که در واقع روز کلیسا و توبه از گناهان است و وجه تسمیهء آن چنین است که در این روز با خاکسترِ تبرّکیافته بر پیشانی مؤمنان صلیب میکشیدند.
همچنانکه جشنهای ایرانی با آیینهای پیش از اسلام در ایران ارتباط دارند، این جشنها در غرب مسیحی نیز بازماندههای آیینهای پیش از مسیحیتاند که با مسیحیت کمابیش پیوند خوردهاند. از سوی دیگر، اگر همسانیهایی را که میان آیینهای ایرانی و غرب مسیحی هست، به دلیل کثرت آنها همه را حمل بر اتفاق نکنیم، باید ریشهء آنها را در زمانهای بسیار کهن زندگی مشترک این اقوام جستجو کرد.14 ولی اگر همهء این همانندیها را اتفاقی هم بگیریم، باز وجود این آیینهای همسان در غرب مسیحی مثالی است در تأیید آنچه دربارهء چگونگی جشن زنان در ایران گفته شد.
از آنچه رفت میتوان چنین نتیجه گرفت که در ایران کهن یک جشن بهاری زنان بوده که در آن روز زنان از آزادی بیشتری برخوردار بودند و بویژه دختران "دمِ بخت" به همسرگزینی تشویق میشدند و از اینرو این جشن را "مردگیران" مینامیدند. سپستر با نفوذ بیشتر مذهب این جشن نخست تغییر ماهیت داده و جشن زنان شوهردار شده و این دسته زنان در آن روز از شوهران خود به پاس یکسال پارسایی و خانهداری و شوهردوستی "مزد" میگرفتند، تا اینکه همین نیز رفتهرفته فراموش شده است.
روز این جشن پنجم اسفند بود. پر بیراه نیست اگر بانوان روشنفکر ایرانی دست کم کنگرهها و جلسات ویژهء مسائل زنان را در این روز برگزار کنند تا یاد آن جشن دوباره زنده گردد.
یادداشتها
يك. بیرونی خوارزمی، ابوریحان محمد بن احمد، الآثار الباقیه عن القرون الخالیه، به کوشش ا. زخائو
(E. Sachau)، لایپزیگ 1923، ص229.
دو. بنگرید همچنین به: بیرونی، ابوریحان، آثارالباقیه، ترجمهء اکبر داناسرشت، تهران 1321، ص 633
سه. بیرونی، ابوریحان، کتاب التّفهیم لأوائل صناعه التّنجیم، به کوشش جلالالدّین همائی، چاپ دوم، تهران- 1352 ص260.
چهار. بیرونی، ابوریحان، کتاب القانون المسعودی فی الهیئه و النجوم، حیدرآباد دکن 1373/ 1954، یکم، ص266.
پنج. گردیزی، ابوسعید عبدالحیِّ بن ضحّاک ابن محمود، زینالأخبار، به کوشش عبدالحیّ حبیبی، تهران 1347، ص247.
شش. دربارهء دستنویسهای کتاب بنگرید به گزارش پیرایشگر در صفحههای
LIV - LVI.
هفت. مشروط بر اینکه نگارش عربی کتاب نیز این بخش را داشته باشد. نگارنده بدان دسترسی نیافت.
هشت. البته اگر باز هم دستنویسهای دیگری از این آثار در دست باشند یا به دست بیایند، این حساب ما به سود یکی از دو صورت این نام تغییر خواهد کرد.
نُه. نظامی گنجهیی، الیاس بن یوسف، شرفنامه، به کوشش ع. ع. علیزاده، باکو 1947، ص203 ـ 204.
ده. فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه، به کوشش نگارنده، سوم 318/ 176
يازده. شاهنامه، هشتم (زیر چاپ) 177/ 2315؛ 179/ 2351؛ 180/ 359.
دوازده. آثارالباقیه، ص229؛ زینالاخبار، ص247.
سيزده. چون بیشوهر ماندن دختران گاه نیز به علت سخت گیری زیاد آنها در برگزیدن همسر بود و از این رو نیاز به تشویق نزدیکان داشتند. در شاهنامه در پادشاهی انوشروان در داستان "درج سربسته" از یکی از این دختران شویگریز سخن رفته است. در آن جا دختری به فرستادهء بزرگمهر که از دختر می پرسد که شوی دارد یا نه، می گوید (هفتم، زیر چاپ، بیت 3649):
مرا ـ گفت ـ هرگز نبودهست شوی/ نخواهم که بیند مرا شوی روی
چهارده. یک مثال دیگر و مشهور آن، داستان دختر پادشاه روس در گنبد سرخ در هفتپیکر نظامی است. نگارنده گمان دارد که دربارهء این جشن در ایران و مقایسهء آن با آیینهای همسان در غرب در نوشتههای یکی از ایرانشناسان مطلبی خوانده باشد، ولی نام نویسنده و اثر او را به یاد ندارد. از چند تن از همکاران نیز در اینباره پرسش کردم، آنها نیز چیزی نمی دانستند. اکنون نمی دانم که دچار وَهم شدهام و یا در آغاز جوانی گرفتار نسیان.