Saturday, March 27, 2010
نوروز و رنگینکمان ِ هنر ِ ایرانیان در پاریس: پیوست ِ هشتم بر «جُنگ ِ نوروزی»
يادداشت سردبیر و ويراستار
شنبه هفتم فروردین ماه ۱۳۸۸
(بیست و هفتم مارس ۲۰۱۰)
یک گزارش هنریی ِ روزآمد:
نمايش فیلمهای ِ مَشی و مَشیانه، درخت ِ پارسیک، زَروان و وایو
و ۶۰ فيلم كوتاه ايرانيی ِ دیگر در جشنوارهی «نوروز» فرانسه
پاریس- پنجم تا هشتم فروردین ۱۳۸۹
(۲۵تا ۲۸مارس ۲۰۱۰)
در این دو جا بخوانید. ↓
*
خاستگاه: رایان پیامی از حسن نقاشی - ایران
Thursday, March 25, 2010
هفتهنامهی ِ ایرانشناخت، سال پنجم- شمارهی ِ ۴۱، فراگیر ِ ۶ بخش ِ خواندنی، دیدنی و شنیدنی
بنیادگذار، سردبیر و ویراستار: جلیل دوستخواه
همکاران ِ این شماره:
ابراهیمی، فرشید - ایران
اسفندیاری، پری- آمریکا
الخاص، هانیبال- ایران
باقرپور، خسرو- آلمان
دقیقیان، شیریندُخت - آمریکا
دوستخواه، جلیل - استرالیا
رُناسی، احمد- فرانسه
رُناسی، احمد- فرانسه
رُهبانی، مجید - ایران
سپنتا، شاهین - ایران
فروغ، حمید - ؟
مولوی، فرشته - کانادا
مومبینی، امیر- آلمان
میرزایی، علی- ایران
هفشجانی، اسد- استرالیا
سازمانها و نهادهای ِ خاستگاه:
اخبار ِ روز- نشریّهی ِ الکترونیک
ایران ِ امروز - نشریّهی ِ الکترونیک
ایراندُخت - نشریّهی ِ الکترونیک
ایراننامه - تارنگاشت
جهان ِ کتاب، ماهنامه - ایران
رادیو فردا- تارنگاشت
مُشت ِ خاکستر- تارنگاشت
نامهی ِ بهارستان- گاهنامه - ایران (کتابخانه، موزه و مرکز اسناد ِ مجلس شورای اسلامی)
نگاه ِ نو- فصلنامه - ایران
يادداشت سردبیر و ويراستار
جمعه ششم فروردین ماه ۱۳۸۸(/ نوروز بزرگ/ زادروز ِ «زرتشت» بر پایهی ِ روایت ِ سنّتیی ِ زرتشتیان)
(بیست و ششم مارس ۲۰۱۰)
گفتاوَرد از دادههاي اين تارنگاشت، بي هيچگونه ديگرگونگردانيي متن و با يادكرد از خاستگاه، آزادست.
You can use any part of this site's content without any change in the text, as long as it is referenced to the site. No need for permission to use the site as a link.
Copyright-Iranshenakht©2005-2010
All Rights Reserved
بهارانه

«هانیبال الخاص»: نگارگر ِ چهرههای انسانی در قاب ِ اسطورههای ِ کهن
۱. فصلنامهی ِ نگاه ِ نو- شمارهی ِ ۸۴- زمستان ۱۳۸۸
جعفر روحبخش
(۱۳۱۹-۱۳۷۵)
خاستگاه: تارنگاشت ِ مُشت ِ خاکستر

«چند افزوده بر سوگ یاد ِ «منصور خاکسار
مغلوبِ افعیی ِ تبعید است گُنجشکِ مرگ
شعری از خسرو باقرپور برای منصور خاکسار، شاعری که "تبعیدکُش" شد
منصور خاکسار
خسرو باقرپور
متن شعر را در این جا بخوانید و با صدای شاعر، بشنوید. ↓
این هم برداشت هایی از این رویداد ِ اندوه بار از دیدگاه های دیگر ↓
حمید فروغ :
حمید فروغ :
زشتیی خودکشیی ِ منصور خاکسار
شیرین دخت دقیقیان:
با منصور خاکسار- میان مَنِش و لحظه
منصور خاکسار
در این جا ↓
و سروده ای با عنوان ِ ماه و پلنگ از امیر مومبینی به یاد ِ م. خاکسار
در این جا ↓
ویراستار:
در متن ِ این سروده، برخی نابههنجاریهای زبانی و ادبی به چشم میخورد. دانسته نیست که در نگاشت ِ اصلی، چنین بوده و یا در ماشیننویسی، چنین شدهاست.
خاستگاه: نشریّهی ِ الکترونیک ِ اخبار ِ روز ↓
در این جا ↓
خاستگاه: جُنگ ِ فرهنگی ی رادیو فردا
در این دفتر، گفتار ِ زیر از نگارنده، درجگردیدهاست. ↓
خاستگاه: علی میرزایی، دفتر نگاه نو
۲. روزآمدشدن ِ نشریّهی ِ الکترونیک ِ «ایراندُخت»
در این جا ↓
خاستگاه: رایان پیامی از پری اسفندیاری (سردبیر)
۳. نامهی ِ بهارستان، مجله ی ِ بین المللی ِ مطالعات و تحقیقات ِ نسخه های خطّی- سال دهم،۱۳۸۸ -دفتر ِ ۱۵
خاستگاه: دفتر ِ نامهی ِ بهارستان
۴. روزآمدشدن ِ تارنگاشت ِ "مُشت ِ خاکستر"
در این جا ↓
خاستگاه: رایان پیامی از فرشته مولوی
۵. ماهنامهی "جهان ِ کتاب"، شمارههای ِ ۱۰-۱۲(پی در پی ۲۴۸- ۲۵۰)
بررسی و نقد کتاب زیر از نگارنده، در این دفتر، نشریافته است:
خاطره نگاری
خاطرههای ِ تلخ ِ ماندگار یک هم میهن (بی امضاء) با زبانی ساده و پُرکشش
تقریبا چهار سالمه. آقاجون میگه: صبحها که از خواب بیدار میشیم باید دستهامون رو بشوریم. چرا ؟ چون که شیطون شبها رو دستهامون جیش کرده! حس بدی دارم. دستهامو بومیکنم. پیش خودم فکر میکنم که آخهچرا شیطون باید این کار رو بکنه؟ مگه مرض داره؟! اصلا چه جوری روی دست این همه آدم میشاشه ؟ خودم رو از رختخواب میکشم بیرون و دستهام رو می شورم. قیافه آقاجون هنوز تو ذهنمه. بابای بابام رومیگم.
حدودا پنج سالم شده. خدا همه جا هست، همه جا! مامان یعنی همه جا؟ آره پسرم، همه جا هست. و من میرم تو فکر. یعنی خدا تو چاه ِ توالت هم هست؟ این جمله مدام تو کله ام تکرار میشد، تا اینکه بالاخره جراتش رو پیدا می کنم از مامان بپرسم. و در جواب، نگاه خشمگین مامان رو درحالیکه لبش رو می گزه دریافت می کنم.
دبستان شروع شده بود. دنیای من، دنیای بچگی، دنیای سادگی و صد البته آموزشهای مذهبی بود که به خوردم میدادن ... توی خونه قسمت تئوری به عهده مامان بود. برام توضیح میداد که اساسا چرا باید نماز بخونیم. قسمت عملی به عهده بابا بود. این بابا بود که منو با خودش میبرد مسجد. آقا روی منبر میگه که خدا همه جا هست. همه جا! و دائم مواظب ماست که اگه کار بدی کردیم، یادداشت کنه. و بعدا روز قیامت کارنامه اعمال رو بده دستمون. اینها رو آقای رو منبر میگه... تو ذهنم یک قطار از آدمهای کون برهنه رو تصور می کنم که به صف وایسادن، میرن جلو... خدا شخصا اون جلو نشسته و کارنامه رو میده دستشون. بعد گناهکارها میرن می افتن توی یک گودال بزرگ که از دهنه اش آتیش داره میزنه بالا... تو راه برگشتن به خونه میخوام از بابا چند تا سئوال بپرسم ولی پشیمون میشم. فکر کنم از دستم شاکیه، آخه توی مسجد فوتبال بازی کردیم و مُهرهای نماز رو به هم پرت کردیم. احساس گناه میکنم، میرسیم خونه.
با دخترهمسایه می ریم تو اتاق و شلوار همدیگه رو میکشیم پایین. لذت همراه با حس گناه مییاد تو وجودم. مامان می فهمه. شب در حالیکه مامان توضیح میده که این کار گناه داره و خدا همه جا هست و از توی اتاق هم خبر داره، کتک مفصلی هم از بابا می خورم. یعنی مامان شرح میده و بابا میزنه! ترجیح میدادم این دوتا همزمان نباشه، کتک رو سوا بخورم، نصیحت رو سوا بشنوم. ولی تقسیم وظایفشون اینطوری بود. معمولا. مامان میگه: نباید اونجا رو به کسی نشون داد. من در حالیکه اشک میریزم می پرسم: پس خدا چرا همه جا هست و می بینه؟ هان؟ اون اشکال نداره ببینه؟
هنوز این صحنه جلوی چشم منه: مامان داره نماز می خونه، و آخرش هم ۱۰- ۱۵دقیقه میره به سجده. بعدش می بینم که چشمهاش پر از اشکه. مامان چرا گریه می کنی؟ آخه ما گناهکاریم! باز فکر می کنم: آخه مگه مامان چه کار کرده که اینقدر گریه میکنه؟ چرا اینقدر از خدا می ترسه؟ چه خدای بی رحمی. اگه مامان که این قدر آدم خوبیه، این قدر گناهکاره، پس اون وقت تکلیف بقیه روشنه که...
فکرام نیمه کاره می مونه. یاد جهنم می افتم. آتیش و عذاب و سیخ داغی که تو کون آدم بدها می کنن ... آخه چرا؟ مگه ما چه کار کردیم؟
حالا دیگه بزرگتر شدم. راهنمایی میرم ولی باز هم سئوال میکنم. مامان! مگه ما چه بدهی به خدا داریم که اینقدر باید ازش بترسیم. چرا اینقدر سخته زندگی؟ مامان میگه: چون ما رو آفریده! من میگم : مگه من ازش خواسته بودم؟
کسی از من اجازه نگرفته بود...
بزرگتر میشم ... کم کم دیگه کسی نمی تونه جواب سئوالهای منو بده ... سئوالهای من هم دیگه کمتر شده...
الان دیگه سالهاست که خدا ندارم. خودم خدای خودم هستم. برای موفقیّت دعا و التماس نمی کنم، خودم تلاش می کنم. قسمت و تقدیر هم تو کار نیست، هر بلایی هم سرم بیاد تقصیر خودمه. تکلیفم روشنه.
ولی بعد از همهی ِ این سالها، یک چیزی رو مطمئن هستم : اون خاطره های تلخ کودکی همیشه باهام خواهد بود.
فروید یادت گرامی!
خاستگاه : رایانپیامی از احمد رنّاسی
آتشکدهی ِ باستانیی ِ «آذرگشنَسب» را بهتر بشناسیم
سه نمای ِ ویرانهی ِ بازمانده از «آذرگشنَسب» ِ شکوهمند ِ باستانی
که اکنون به نام ِ دروغین ِ "تخت ِ سلیمان" (؟!) از آن یاد می شود.
در این جا بخوانید. ↓
خاستگاه: رایانپیامی از فرشید ابراهیمی
جهان ِ هنر
رقص ِِ زیبا و شگفتیانگیز ِ دو هنرمند
در این جا ببینید. ↓
خاستگاه: رایانپیامی از اسد هفشجانی
Tuesday, March 23, 2010
شعر بهارانه ی ِ زیبایی از شاعری شورمند و زندگی ستا و ترانه ای سرشار از پویایی و شکوفایی - دو ارمغان ِ هنری به خوانندگان «ایران شناخت» : پیوست ِ هفتم بر «جُنگ ِ نوروزی»
یادداشت سردبیر و ویراستار
سه شنبه سوم فروردین ۱۳۸۹
(بیست و سوم مارس ۲۰۱۰)
گستردگی ی ِ بهار را باورکن!
دوست ِ شاعر ِ ارجمندم رضا مقصدی، فرزند ِ سبزاندیش ِ گیلان ِ سبزپوش و شهربند ِ کنونی ی ِ غربت ِ آلمان، با مهر بی دریغش به این کوشنده، شعر ِ بهارانه ی زیر و نگاره ی ِ چشم نواز و شورانگیز ِ همراه آن را همچون ارمغانی هنری به خوانندگان ِ کرامی ی ایران شناخت، عرضه داشته است که با سپاسی گرم از او، زیوربخش ِ این صفحه می کنم.
... و این هم یک ترانه ی نوروزی ی ِ سرشار از شور و پویایی
در این جا ↓
http://www.youtube.com/watch?v=HJWUaOc7dqI&feature=related
خاستگاه: رایان پیامی از سعید اوحدی - سوئد
گفتار ِ یک پژوهشگر ِ افغان در باره ی «نوروز» و بُنیادهای ِ آن: پیوست ِ ششم بر "جُنگ ِ نوروزی"
یادداشت سردبیر و ویراستار
سه شنبه سوم فروردین ۱۳۸۹
(بیست و سوم مارس ۲۰۱۰)
:حافظ
زکوی یار می آید نـسیم باد نـوروزی
از این باد ار مـدد خـواهـی ، چــراغ دل بــر افــروزی
چو گل گر خرده ای داری خدا را صرف عشرت کن
کــه قـارون را غلط هـا داد سـودای زر انــدوزی
.................................................................
به بُستان شو که از بلبل رموز ِ عشق گیری یاد
به مجلس آی کز حافظ غزل گفتن بياموزی
نوروز، آیین به آفرین در فرهنگ ایران بزرگ
http://www.ariarman.com/Norooz.htm
نویسنده : رحمت الله بیژن پور پژوهشگر خراسان بزرگ ایران زمین ( افغانستان )
آیین دیرین گاه نوروز، در زبان پهلوی وفرهنگ پهلوان ایران زمین، از پهناور ترین نماد های پایدار اندیشه آفرینی انسان درهمه ی عالم و در ویژه آدم آریایی است. آیین درواژه شناسی زبان پهلوی اخلاق ، ادب و عادات، اما در فرهنگ زبان فارسی به روش وشیوه های کرداری ترجمه شده است. آیین نوروز، تمامی آن روشها، آهنگ برپاداری رواجهای شهر یاران، آذین بستن پیرامون ، آرایش شهر ونشانه های نشاط در بساط همه مردم آریایی ایران بزرگ است. نوروز یا آغازین روز سال نو فراتر از ادیان و کهن تر از سنتهای بسیاری است که بشریت برای خود پیراسته است. گستره جشن هزاران ساله نوروز متعلق به حوزه ایران بزرگ است که توسط استعمار روس و انگلستان چندین پاره شده است . مناطق ایران بزرگ امروزه شامل : ایران کنونی - تاجیکستان - جنوب ازبکستان - ترکمنستان - آذربایجان قفقاز - ارمنستان - کردستان ترکیه - .کردستان عراق - افغانستان - کردستان سوریه - بخشهای شیعه نشین عراق - بحرین - بلوچستان پاکستان ست
جشن نوروز از روزگار كهن پر شكوه ترين جشن مردمی با بهره های روشن در جهان شناسی انسان وطبیعت بوده است. نوروز رسمی است كه روايت های تاريخ درباره پيدايش آن بسيار گوناگون اند. نوروز جشن شروع فروردين يا " فراوردگان (آفریدگان) " یا " فروهندگان (شاد کرداران)" است. مایه ی اصلی این شاد کرداری در آیین های پیشین مجموعه هایی بوده اند؛ که پیامبر آریایی (آشورا زردهشت) سه اصل زرین خویش (پندار نیک ، گفتار نیک و کردار نیک) را بر آنها بنا کرد. از آنجهت که این جشن دیرینگی و پویایی یافته است، بسیاری از آیین ها، مذاهب وسنتها ورواجهای باستانی خود را در نهر آن ریخته اند تا در جوی زمان جاری باشند.
بیشترینه رسم کار در آیینهای پسین نوروز، از بر وبار آن برامده اند، ادیان ابراهیمی پیامبرسنگین نامی از تبار آذری- آریایی وکوچنده ای به دیار دیگر، پاکیزگی و پیرامون پیرایی را به منش دینی برگردانده است. آیین های داودی، موسایی ، مسیحی و محمدی هر چهار از پس اویند ، و همه نیز نوروز را عبارت نو داده اند. برخی ازین ادیان پاکی و سترگی را همان فرموده اند، که در آیین با شکوه نوروز پیشینگی دارد.
در آموزه های این رسم انسانی باستان، که یاد آورد سرگذشت اجداد و نياكان ما ست؛ آنها چنان می پنداشتند كه ، روان گذشتگان در پنج شب ، برای ديدار وضع زندگی و احوال بازماندگان به زمين فرود می آيند و در خانه و آشيانه خويش سرگرم تماشا ی بستگان زنده می شوند . اگرخانه روشن و پاكيزه و ساكنان آن راحت وشاد باشند ، روان مهمانان مسرور و سر افراز برمی گردند. اما درغير اينصورت ، آنان غمگين وناراحت به منزلگاه خويش باز می گردند وتا سال آينده به انتظار می نشينند. سنت خانه تکانی وترتیب نو دادن به چیز وچاره ی آن، که این روزها خیلی ها با آن سرگرم هستند ؛ هم از اینجا نشانه یافته است .
در فرهنگ زبانهای پهلوی - فارسی مهمترین واژگان، با حرف اول زبان (آ) ساختار یافته اند. این واژه ها همانند که میگوییم: آفریدگار، آسمان، آفتاب، آتش، آدم، آب، آفاق، آغاز، آغوش،آرزو، آشتی، آشنا، آشامیدن، آرش، آ زادی، آریانا، آفرین، آیینه، آبادی و...!
نوروز درلنگرگاه خود، بار وجودی ومفهومی چندین جشنها ورسمهای دیگری راهم میکشدوباخود میبرد. 1- چهارشنبه سوری (آخرین چهارشنبه از سالی که تمام میشود به نسبت اقلیم متفاوت، دربرخی کشورها ازهمین روز جشن نهال شانی نیز آغاز میشود) 2- جشن دهقان (هفت تا نه روز اول ماه حمل (فروردین)، مردم در این روز به دهقانان آفرین ومبارکباد میگویند. دهقان به دنبال ابزار کاردهقانی میشود. این مرحله را دهقانان در ممالک شرق خراسان " گاو خنک " نامیده اند. مقدمات آغاز ترتیبات کار دهقانی است.) 3- سیزده بدر (پس از سیزده روز مردم از خانه ها بیرون میشود و به بهره گیری از طبیعت میپردازند، سیر وسفر ورفت و گذر میکنند) 4- جشن مهرگان (که درپهلوی آنراmetrakona ( نامیده اند .
درباره پيدايش نوروز اندیشه داران عالم گمان زنی بسیار کرده اند. برخی از آگاهان تاریخ، جمشید (یما) پادشاه اسطوره ای ایران زمین را، یکی از پایه گذاران وجریان سازان نوروز وجشن های نوروزی خوانده اند. درمیان جشنهای آریایی ایران بزرگ؛ نوروز فراتر از یک جشن و مهمتر از یک سنت ساده است. چون ادیان زنده ی عالم هرکدام از نوروز تغذیه برده اند، ودر کنار آن آرامش سازگارا یافته اند، این جشن از دل ادیان عبور نموده وبه امروز رسیده است.
بسیاری از مورخان وگاه شناسان، فلسفه ی نوروز را به برخی پیش آمد ها و تصادفات بستگی دانسته اند. این واژه ی ترکیبی "نو" و " روز " که نوروز را میسازد، برتر، فراتر و دامن دراز تر از تاریخ مکتوب بشر است. ریشه ی این واژه در فلسفه ی خلقت، طبیعت، خرد واندیشه انسان ها ست. شهر یاران آریایی، از جمشید تا پایان دوران حکومتهای ایران زمین، پاسداران این سنت نیاکان بوده اند. آنان بودند که مراسم و زمینه های برگزاری این جشن را فراهم کرده اند. در قوانین آریاشاهان؛ متنی موجود بوده است، که شاهنشاه در برگزاری آیین نوروز خود ترتیبات خاصی بدهد و آیین مردانگی، دلاوری و مردم پرستی را به نمایش بگذارد.
بهار نیز جشنی بود وهست که با نوروز گره خورده است. بهار واژه ی پهلوی ونخستین ایام چهار گاه (چهار فصل) ونخستین روزها از فصل سال جدید است. بهار واژه ی سانسکریت هم هست وبه مفهوم بتکده، میکده بکار میرود. در ادب فارسی باستان خانکده، خانگه (خانقه) یک معنی از همین تعبیر و مراد هاست. همه آگاهان نوروز بدان باور هستند که بهار از نوروز به مراتب کهن تر و پر گذشته تر است. اما بهر احوال بهار تداعی آغاز فصل اول از چهار گاه سال را دارد، درحالیکه نوروز دقت انسان به سنجشها و برابری زمان را میرساند. درهمین جا میباید گفت، بهار یک تقویم وتقسیم زمانی است برای مشخص شدن فصلها و زمانه ها در حوزه ی کار انسان. اما نوروز یک آیین و یک سنت دیر پا از اندیشه و کارنامه ی شاهنشاهان و پیامبران آریایی ایران بزرگ است.
سخن برسر آنست که نوروز چگونه پدید آمد، و چسان پایدار و ماندگار گشت. دید ونگرش انسان به کیفیت پدیدارها، برخورد با زمان و شناخت آدم از پیرامون را مشخص مینماید. سخن در حق نوروز کم وکاست نیست، کتب قدیم و نویسندگان پیشین اندر احوال آیین ها و انسان بسیار نوشته اند. روایاتی در همین باب فراوان است. در روايتی آمده است كه جمشيد نیشکر را در اين روز يافت و مردم از كشف خاصيت آن متحير شدند . پس جمشيد دستور داد تا از (شهد آن) شكر ساختند و به مردم هديه دادند . از اين رو ، آن روزرا نوروز ناميدند .
روایت دیگری میشود که، اهريمن بلای خشكسالی و قحطی را برزمين فرو نشانيد. اما جمشيد به جنگ با اهريمن پرداخت و عاقبت او را شكست داد . آنگاه خشكسالی، قحطی ونكبت را بر روی زمين از ريشه بخشكانيد و به زمين بازگشت با بازگشت وي درختان و هر نهال و چوب خشكی سبز شدند . پس مرد م اين روز را همه گان " نوروز" خواندند و هر كس به تیمن و مباركی در طبقی جو كاشت و اين رسم سبزه نشاندن در ايام نوروز از آن زمان به امروز باقی مانده است . بایستی به فلسفه ی سبز اندیشی وسبزه گرایی در آیین جمشیدی توجه نموده، سخنی کوتاه بیان کنم.
آگاهی از روزگار پیشین بسیار مکتوب نیست. نشانه ها و گواهی ها بیشتر بگونه اسطوره و اساطیر شناسایی شده اند. جمشید در نزد کارشناسان تاریخ و پیشینه شناسان دوران کهن که به ده هزار سال پبش از مسیح میرسد، بانی یک دوره از دیگر شد های تاریخ انسان زیستی در عالم است. کشف آتش و آهن، زراعت ومال پروری، کشت ودهقانی ، بهره بری از فراوردهای دهقانی، جنبش درخت باوری ونهال شانی و استفاده از میوه های اهلی درزمینه های مادی کار او شناخته شده اند.
به باور باستان شناسان در تاریخ باستانی، جمشید پدر آریایی ها و پایه گذار تمدن آریایی بهمان نسبت بسیار کهن در گذشته هاست. در این سخن مراد آن نیست که جمشید گندم را کشف کرده است، آتش و آهن را شناخته است. گندم هرچند که از ابتکار آریایی هاست؛ اما پیش تر ازکیومرث وجمشید شناسایی و به بهره ی انسا ن درامده است. در نوروزنامه ی خيام آمده است :
" چون ازشاهنشاهی جمشيد 421 سال گذشت ، جها ن ازاويكسر راست همی آمد، ايران زمین و ايرانيان هم مطيع و مريد او شدند تا بفرمود گرمابه های بسيار ساختند و سيم و زر از معادن بر آوردند و ديبای ابريشمی بافتند كه آن روز روز " اول حمل " (فروردین) بود . پس بفرمان جمشید جشنی بر پا ساختند و آنگاه نوروزش نام نها د ند تا هر سال چون فروردين آيد ، آن روز را جشن گيرند ."
در ميان اقوام آريايی كه در فلات ايران سکنی گزیده بودند ، نشانه گذاری برای جدا سازی گاهان سال (فصلها) آریی ها برای تمام سال دو گاه بیشتر نمی شناختند. جشن سال نو در حقیقت به دو شكل زير بوده است :
آريايي ها در روزگاران باستان، دارای دو فصل دریکسال شامل گرما و سرما بودند . فصل سرما شامل سه ماه و فصل گرما شامل نه ماه می شد . ولی پس از مدتی ، با توجه به ساختار زمین و اقلیم متفاوت، تابستان دارای هفت ماه و زمستان دارای پنج ماه شد . در هر يك از اين دو فصل جشنی برگزار می كردند كه هر دو اين جشنها را آغاز سال نو تلقی می كردند . جشن اول كه برابر به هنگام آغاز فصل گرما بود، يعنی به هنگامی كه گله ها را از آغل به بیرون وبه چمنهای سبز و خرم می كشانيدند و از ديدن چهره گرمابخش خورشيد شاد می شدند، این جشن رمه ها و گله ها بود. جشن دوم با شروع سرما آغاز می شد . در اين ايام گله را به آغل باز می گرداندند و با توشه های اندوخته از آنها نگهداری می كردند . بر اساس شواهد از عادات مردم آن دوران، جشن نوروز حتی به هنگام تدوين بخش كهن اوستا نيز در آغاز بهار بر پا می شده و شايد به نحوی كه اكنون بر ما معلوم نيست آن را در برج حمل ثابت می داشتند .
جشن بزرگ نوروز بروایتی شش روز متوالی، وبه حکایاتی چهل روز دوام داشت و در اين روزها ، سلاطين بار عام می دادند، دانشیان، حکیم وحاکم، ارتشیان و کشوریان مردم و بزرگان یکجا با اعضای خاندان بزرگان جمشیدی را به ترتيب می پذيرفتند و به حاضران عيدی می دادند . اهم کار جمشید آن بود که تمام کارکنان دستگاه خویش را از سوی مردم ، آفرین نامه و یا نا پذیر نامه میداد. در روز اول سال مردم زود از خواب برمی خواستند ، به كنار نهرها، جویبارها و قناتها روی خود را می شستند و به يكديگر آب می پاشيدند. سپس بهمدیگر شيرينی بخش می كردند . صبح قبل از آنكه كلامی گويند ، توت و تلقان شیرین، شكر يا عسل می خورند و برای حفظ بدن از نا خوشی ها و بدبختی ها روغن به تن می ماليدند. این کار پس از انجام نیایش و آسایش در برابر آهورا مزدا خدای مهر و عشق انجام میشد.
اما نوروز ، پس از مرگ جمشيد نيز به حيات خود ادامه داد . در هرحال ، نوروز ، از بد اندیشی ایام، از بد کرداری حکام، واز گردش اندیشه های بدو وناکام دشمنان آیین آریایی و پارسایی، از هجوم و حمله های يونانيان ، ریگ نشینان عرب ، ومغول ها جان به در برد . نوروز ثابت كرد كه مهم ترين جشن فرهنگی ميليون ها انسان در فلات ايران است. آنهمه مردمی که از بستر خاستگاه آریانا عالمی شدند و سپس در ایران زمین میزیسته اند، این جشن را آیین ودین خود دانسته اند.
هفت سين:
هفت سين ، هفت واژه كه با حروف (س- سين) شروع می شوند نيز از سنت های جالب نوروز است . حرف سین در حکمت جمشیدی؛ از سلامت و سرزندگی آغاز میبرد. سمنو، سرکه، سیب، سنجد، سیر، سبزی و سکه نماد های زندگی انسان در زمینه های خاصی هستند. امروزه ، هفت سين مشخصاً معانی استعاره ای خاص خود را دارد : سمنو ، جوانه های گندم كه طی مراسم خاصی پخته می شود . سيب ، سنجد ، سير . زرتشتيان ، اوستا ، كتاب مقدس آسمانی خود را در رأس سفره هفت سين قرار می دهند . تخم مرغ های رنگين ، گلاب ، سكه ، طلا ، ماهی قرمز در آب ، آينه ، شمع و هر يك از اين موارد سمبل و نماد تولد ديگر باره بهاران است . در اساطير ايرانی در ارتباط با نوروز ، جوانه ی گندم و عناب ، نشانه و سمبل زايش ديگر باره بهاران است و سبزی ، سكه ، و سركه سمبل و نماد اندیشه ی نيك، گفتار نیک و كردار نيك ، خدا پرستی ، نيك بختی ، جاودانگی و داد و دهش است كه به باور زرتشتيان ، زرتشت پيامبر، آنها را از جمله صفات اهورا مزدا دانسته است .
خاستگاه: رایان پیامی از احمد رناسی - پاریس
Monday, March 22, 2010
ارمغان ِ نوروزیی ِ دیگری از یاران ِ «ایران شناخت»: پیوست ِ پنجم بر «جُنگ ِ نوروزی»
يادداشت سردبیر و ويراستار
دوشنبه دوم فروردین ماه ۱۳۸۸
(بیست و دوم مارس ۲۰۱۰)
سمفونیی ِ چهارشنبهسوری: یادگاری ارزنده از زندهیاد «ثمین باغچهبان»
در این جا ↓
خاستگاه: رایان پیامی از سرژ آراکلی - استرالیا
شادباش ِ نوروزیی ِ سرپرست ِ «کتابخانهی ِ گویا» به دوستداران ِ فرهنگ ِ ایرانی
گیتی بانو مهدوی
بنیادگذار و سرپرست ِ «کتابخانهی ِ گویا»
این ویژهنامهی ِ نوروزی، فراگیر ِ دو بخش ِ زیرست:
یک) متن ِ شعر ِ "بهارمیشود" از زندهیاد «سیاوش کسرایی» (نوشتاری و شنیداری)
زندهیاد سیاوش کسرایی
دو) گفتار ِ زندهیاد استاد دکتر پرویز ناتل خانلری در بارهی ِ "نوروز" (شنیداری)
در این جا، بخوانید و بشنوید و به نغمهها و ترانههای شاد و شورانگیز ِ بهاری و نوروزیی. همراه ِ متن، گوشکنید. ↓
خاستگاه: رایان پیامی از گیتی مهدوی (بنیادگذار و سرپرست ِ کتابخانهی گویا) - استرالیا
دو گزارش مهمّ از سرزمینهای ِ ایرانی فرهنگ ِ فرازرود (/ آسیای میانه)
رئیس جمهور قزاقستان: تقویم قزاقستان باید با نوروز آغاز شود!
و
دوستداران فرهنگ ِ کهن ِ ایرانی در تاجیکستان خواستار شدند:
جایگزینیی ِ گاهشماریی خورشیدی به جای میلادی در تاجیکستان!
در این جا بخوانید و تصویرهای همراه متن را بنگرید. ↓
خاستگاه: رایان پیامی از شاهین سپنتا- ایران
پاسخ - پیام ِ نوروزی ی ِ مهرآمیز و دلگرمکننده ای از یک دوست فرهیخته و پژوهشگر
دکتر داریوش آشوری
دوست ارجمند٬ آقای دکتر دوستخواه
از پیام نوروزی شما سپاسگزارم و سالی خوش برای شما و پایداری ِ شما را در نشرِ دفتر ِ رایانهای ِ بسیار ارزشمند ِ «ایران شناخت» آرزو میکنم.
داریوش اشوری - فرانسه
فیلم مستندی در بارهی «نوروز» و آیینها و سنّتهای آن با گفتار ِ زمینه به زبان انگلیسی
در این جا ↓
خاستگاه: رایان پیامی از بیژن پورکریمی - کانادا
Sunday, March 21, 2010
خاموشیی ِ ناگهانیی ِ انسانی والا و شاعری توانا در آستانهی ی «نوروز»: سایهی ِ سیاه ِ اندوه بر سر ِ دوستداران ِ فرهنگ و ادب ِ ایران
يادداشت ِ دوم ِ سردبیر و ويراستار
یکشنبه یکم فروردین ماه ۱۳۸۹
(بیست و یکم مارس ۲۰۱۰)
▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀
"آزَردهکرد کژدُم ِ غُربت جگر مرا!"
(ناصر ِ خسرو ِ قُبادیانی)
دیروز در شور و شتاب ِ آمادهشدن برای ِ برگزاری ی ِ جشنآیین ِ نوروز بودم که ناگهان با دریافت ِ سوگپیامهایی همزمان از سه دوست، غرق در اندوه و انباز ِ ماتم ِ هزاران ایرانی در میهن و فراسوی آن، برای خاموشیی ِ یک دوست فرهیخته و هنرمند و یک انسان ِ آزاده و پویا و جویا و مبارز ِ پرشور ِ راه ِ آزادیخواهی و حقجویی و حقگویی، منصور خاکسار، شهربند ِ غربت ِ غریب ِ غرب و "جگرآزرده ی ِ کژدم ِ غربت"، شدم.
خبر چُنان صاعقهآسا و غافلگیرانه بود که مرا یکسره گیج و منگ کرد و ذهن و زبان و دستم را از هرگونه اندیشیدن و گفتن و نوشتن بازداشت و تا امروز – که این سوگسخن ِ نارسا را به سختیی ِ هرچه تمامتر، مینگارم – مانع از گشودن ِ سفرهی ِ دل در دیدرس ِ یاران و همدردانم – شناخته و ناشناخته – گردید.
اکنون نیزکه از سر ِ درد و ناگزیری به نوشتن رویآوردهام تا از درون ِ این غرقاب، گونهای اندوهگزاری و فرافکنی کردهباشم، شرمسارم که نمیتوانم حق ِ انسانی والا و شاعری توانا همچون منصور خاکسار را چنان که باید و شاید، اداکنم؛ چرا که – به گفتهی ِ بیهقیی ِ بزرگ – "این قصّه را اَلَم باید که از قلم، هیچ برنیاید!"
پس، ناچار به همین چند سطر ِ ناقص – برآیند ِ پریشانحالیام – بسندهمیکنم و امیدوارم که بازماندگان ِ منصور، به ویژه برادر ِ هنرمندش نسیم خاکسار، پوزش ِ کوتاهیی مرا بپذیرند و مرا در اندوه ِ بزرگ ِ خویش، انبازبدانند.
*
گروهی از یاران و دوستداران ِ منصور خاکسار، با نشر ِ بیاننامهی ِ زیر، اندوهزدگیی خود و همدردیی ِ خویش با خانواده و بازماندگانش و نیز همهی ِ جامعهی ِ ادبی و فرهنگیی ِ ایران، ابرازداشتهاند.
" دل دیوانه باد" در تبعید
درگذشت شاعر معاصر، منصور خاکسار
نویسنده و شاعری توانا و انسانی والا
▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀
▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀
۱۳۸۸ /۱۲ /۲۹
با نهایت تأسف، جامعه ادبی، فرهنگی و سیاسی ایرانیان، رهرو ِ دیگری را از دست داد. منصور خاکسار، شاعر تبعیدی، که شعرش با زندگی عجین شده بود، در مرگی خودخواسته، در هیجدهم مارس ۲۰۱۰، برابر با بیست و هفتم اسفند ۱۳۸۸، با خانواده، دوستان و علاقهمندانش وداع گفت و در فقدان خود، همگی را به بهت و اندوهی عمیق فرو برد.
خاکسار، در سال های عمدهی ِ عمر ۷۱ ساله اش، به حضور اجتماعی هنر، به عنوان شکننده سکوت رسمی، به عنوان صدایی برای کسانی که صدایشان ناشنوده شده است و بهعنوان حقّی انسانی که با او زاده میشود، ایمان داشت. به همین دلیل، شعر او هرگز زینت بخش مجلس هیچ قدرتی نگردید.
گرچه بخش مهمی از زندگی منصور خاکسار در فعالیت های اجتماعی - سیاسی، دستگیری و شکنجه در زندان های شاه و خمینی گذشت و بخشی دیگر نیز از گزند زندگی در تبعید، مصون نماند، طیّ چهار دهه نوشتن و سرایش شعر، آثارش همواره آینهای شفاف از عواطف انسانی و مایهگرفته از ذهنیّتی خلاق و نوجو و سرشار از دوست داشتن، احترام به شأن آدمی و ستایش زیبایی بوده است.
منصور خاکسار، پس از چند سال زیستن در اروپا، به سال ۱۹۹۰، به آمریکا رفت و در شهر لس آنجلس اقامت گزید. او از اعضای قدیمیی کانون نویسندگان ایران و همچنین کانون نویسندگان ایران در تبعید بود، و از یاران همیشگیی ِ گروه ادبی ی دفترهای شنبه در لس آنجلس بهشمار می رفت.
از منصور خاکسار سیزده مجموعه شعر به نامهای کارنامهی ِ خون، حیدر و انقلاب، شراره های ِ شب، سرزمین شاعر، با طرّهی ِ دانش ِ عشق و قصیدهی ِ سفری در مه، به فارسی و لس آنجلسی ها، از این نقطه، آن سوی برهنگی، و چند نقطه دیگر و با آن نقطه، به دو زبان فارسی و انگلیسی منتشرشده است.
از جمله کارهای آمادهی چاپ او کتاب دو جلدی ی گفتارهای پراکنده پیرامون شعر و ادبیات مهاجرت، گفتگویی بلند با عنوان من هرگز به سکوت نیندیشیدهام و مجموعهی ِ شعر از سحرخیزان است که کتاب آخر، به چاپ سپرده شده است.
همچنین منصور خاکسار همراه با ناصر تقوائی، در سال های دههی ِ ۱۳۴۰، در ایران، سردبیریی ِ نشریّهی ِ ادبیی ِ هنر و ادبیات جنوب را به عهده داشت. نشریه ای که هشت شماره از آن منتشرشد و نویسندگان و شاعران صاحب نام با آن همکاری می کردند. خاکسار در تبعید نیز، همراه با مجید نفیسی، ویراستار صفحهی ِ شعر نشریّهی ِ آرش و هشت شماره از دفترهای کانون نویسندگان ایران در تبعید بود.
ما امضاء کنندگان زیر درگذشت شاعر توانا و انسان فرهیخته، منصور خاکسار را به خانواده محترم خاکسار، دختران برومندش و بویژه به برادر و یار و همراه او، نویسنده ارزشمند معاصر، آقای نسیم خاکسار، و همچنین به یاران و دوستان، و علاقهمندان شعر منصور، تسلیت می گوییم و یادش را گرامی می داریم.
" بگذار رونده ای که همواره میان گور و ماه سرگردان بوده است بر پوستی بازیافته درنگ کند، مگر به رازی پی ببرد."
(بر گرفته از پیشگفتار ِ مجموعهی ِ شعر ِ از این نقطه از منصور خاکسار)
نامهای ِ امضاء کنندگان به ترتیب حروف الفبا:
سرژ آراکلی. سودابه اشرفی . هلن افشان . شایان افشار . رضا اغنمی . نسرین الماسی . الهه امانی . خسرو باقرپور . منیره برادران . رضا براهنی . مازیار بهروز . کیخسرو بهروزی . محمود بهروزیان . بیژن بیجاری . قاسم بیک زاده . ماری بیک زاده . روشنک بیگناه . سیروس بینا . کوشیار پارسی . شهرنوش پارسی پور . ناصر پاکدامن . ف تابان . نیره توحیدی . ملیحه تیره گل . محمد جلالی ( سحر) . جمشید چالنگی . علی اصغر حاج سید جوادی . حسن حسام . محسن حسام . تراب حقشناس . مهرداد حقیقی . کریم خوشاب . اسماعیل خویی . شیرین دخت دقیقیان . خسرو دوامی . جلیل دوستخواه . حسین دولت آبادی . منوچهر راستا . ناصر رحمانی نژاد . حمید رضا رحیمی . ریمورخشانی . نظام رکنی . فضل الله روحانی . مجید روشنگر . مهناز روشنگر . حسن زرهی . علیرضا زرّین . آذر زهرابی . شهرزاد سپانلو . اکبر سردوزامی . بهمن سقایی . اسد سیف . نوشین شاهرخی . ناصر شاهین پر . مسعود شب افروز. فریده شعبانفر. بهروز شیدا . فریدا صبا . عباس صدرائی . فریبا صدیقیم . عباس صفاری . فرح طاهری . علیرضا طبیب زاده . سیاووش عبقری . شهلا عبقری . بتول عزیز پور. عزیز عطائی . رضا علامه زاده . کاظم علمداری . محمد غروی . داوود غلامحسینی . کیوان فتوحی . آزاده فرهمند . امیرعلی فصیحی . ثریا فلاح . مهدی فلاحتی . کامبیز قائم مقام . محسن قائم مقام . پرویز قلیچ خوانی . الهام قیطانچی . بهزاد کشمیری پور. منصور کوشان . ژینوس کیافر . علی کیافر . عزت گوشه گیر . رضا گوهرزاد . علی لیمونادی . شیدا محمدی . آزاد مرادیان . رضا مرزبان . مهرنوش مزارعی . علی مسعودی نیا . پروین ملک . نجمه موسوی . ناصر مهاجر . اردشیر مهرداد . شکوه میرزادگی . فیروزه میزانی . باقر مومنی . مینا نراقی . مجید نفیسی . مسعود نقره کار . اعظم نوراله خانی . اسماعیل نوری علا . پرتو نوری علا . پروانه نوری علا (قائم مقام) . بهمن نیرومند . اصغر واقدی . پیمان وهاب زاده . عباس هاشمی . محمود هاشمی . کوروش یزدانی . الهام یعقوبیان . محسن یلفانی . ایرج یمین اسفندیاری
کانونها و نهادهای ِ همراه:
تلویزیون ایرانیان - کانون فرهنگ و هنر فرزنو - کانون سخن لس آنجلس - گروه ادبیی دفترهای شنبه – نشریّهی ِ شهروند کانادا - نشریه اینترنتیی ِ سکولاریسم نو – نشریّهی ِ اینترنتیی ِ اخبار روز.
در هشتم اوت ۲۰۰۸، به مناسبت سالگرد مشروطیّت، منصور خاکسار، به دعوت کانون فرهنگ و هنر فرزنو در شمال کالیفرنیا، در برنامهی ِ سخنرانی و شعرخوانی شرکت کرد. پیوندنشانیی ِ زیر بخش کوتاهی از شعرخوانی او را در این برنامه نشان می دهد.
و پیوندنشانیی ِ جدیدی از شعر خوانیی ِ منصور خاکسار که به دعوت حامیان ِ "مادران عزادار ایران" در لس آنجلس، در برنامه شرکت کرده بود:
۱
شاید قرار ِ آخر باشد
می گویمش: -- به گاه ِ گذر-- "بدرود!"
می گویدم: " قرار دگر فرداست
چک کن دقیق، دیدار ما کجاست!"
۲
در گرگ و میش ِ حادثه و دام
سالِ ِ کدام کیفر
سالِ ِ کدام؟
گویی هزار سایه کمین کرده ست
در برگ و باد
و مرگ، پنجره ها را بسته ست
ای باژگونه ماه!
شب، از کدام سوی به من می وزد
کان سوی خاک
گوئی در انتهای جهانم
آوارِ گور و نمک و شب
از مغزِ استخوان و کفن می وزد!
آه...
من سر خطِ چیستم
که مرگم طلیعهی آزادی ست
و جهان در نام من تولد می یابد
با کدام صراحی مستم
که در صدفِ عشق، پنهانم
و با نفسم، آفتاب، پَر می گشاید
گاهی پدر به تلخی می گفت: "منصور"
از باد- خانه تمکین مکن
که تقدیر تا گور
چونان طنابی محتوم، حلق آویز ماست!
و من به جِدّ می گفتم:
"خواهی دید ما، خود، حقیقت تقدیریم
که خوابِ جهان را برمی آشوبیم
و تقدیر،
راز هویّت ِ شبخیز ِ ماست!"
خاستگاه: رایان پیامهای ِ همزمانی از پرتو نوریعلاء و مجید نفیسی (لوس آنجلس) و سرژ آراکلی (سیدنی)
افزودهی ِ ویراستار:
نمونهی ِ دستنوشت ِ منصور خاکسار
Saturday, March 20, 2010
چشمانداز ِ پیوند و پیمان ِ دیگربارهیِ ِ ایرانیان و همهی ِ ایرانیفرهنگان در گسترهای فرهنگی: پیوست ِ چهارم بر «جُنگ ِ نوروزی»
يادداشت سردبیر و ويراستار
یکشنبه یکم فروردین ماه ۱۳۸۹
(بیست و یکم مارس ۲۰۱۰)
آرماننامهی ِ نوروز: بیان نامهی ِ ۲۱ سازمان ِ مردمنهاد در آغاز سال ۱۳۸۹ خورشیدی
نقشه ی ایران ِ بزرگ
پیش از دست یازی ها و کشورسازی های ِ استعمارگران ِ انگلیسی و روسی از سده ی ِ نوزدهم میلادی
در این جا ↓
خاستگاه: رایان پیامی از شاهین سپنتا
Friday, March 19, 2010
پیوست سوم بر «جُنگ ِ نوروزی»
نوروز ایستاده بر آستانه: سروده ی «ا. ماهان» به جای "شادباش ِ نوروزی"*
فرستنده: ا. ماهان - سوئد
____________________________
* برای درشت کردن ِ متن، روی آن، چپ کوبه بزنید. (ویراستار)
____________________________
* برای درشت کردن ِ متن، روی آن، چپ کوبه بزنید. (ویراستار)
پیوست ِ دیگری برهفتهنامهی ِ «ایرانشناخت»، سال پنجم- شمارهی ِ ۴۰ در پنج بخش
همکاران:
دوستخواه، جلیل - استرالیا
دوستخواه، جلیل - استرالیا
رناسی، احمد - فرانسه
سپنتا، شاهین- ایران
کارگر، داریوش - سوئد
مهدوی، گیتی - استرالیا
مهدوی، گیتی - استرالیا
نقاشی، حسن - ایران
یارشاطر، احسان - آمریکا
یارشاطر، احسان - آمریکا
یادداشت ِ سوم ِ سردبیر و ویراستار
جمعه ۲۸ اسفند ۱۳۸۸
(۱۹مارس ۲۰۱۰)
۱
پیام ِ مهرآمیز ِ نوروزی ی ِ «استاد دکتر احسان یارشاطر»
ِ نوروز و آغاز ِ بهار را صمیمانه به شما تبریک می گویم
احسان یارشاطر
خاستگاه: رایان پیامی از استاد دکتر احسان یارشاطر (دفتر ی دانشنامه ی ایرانیکا - نیویورک)
۲
پرنده ی ِ آشتی و آزادی در بهاران ِ میهن: ارمغان دوست («داریوش کارگر»، پژوهنده، نویسنده و ایران شناس) در شادباش پیام ِ نوروزی
سمفونی ی زیبای خلیج فارس با سرودی شورانگیز در متن ِ آن
۳
سمفونی ی زیبای خلیج فارس با سرودی شورانگیز در متن ِ آن
در این جا بشنوید:
فرستنده: احمد رناسی
(با سپاسگراری از احمد رناسی برای فرستادن ِ این اثر ِ هنری ی ِ ارزنده و گیتی مهدوی برای تبدیل ِ پرونده به پیوندنشانی)
۴
هدیه ای یادمانی از «حسن نقاشی»، پژوهشگر و فیلم ِ مستندساز ِ ایران شناس، همراه با «خجسته باد» ِ نوروزی
جهان انجمن شد بران تخت ِ اوي "...
شگفتی فرو مانده از بخت ِ اوي
به جمشيد بر گوهر افشاندند
مر آن روز را روز ِ نو خواندند
سر سال نو هُرمَز ِ فوردين
بر آسوده از رنج تن، دل ز كين
بزرگان به شادي بياراستند
مي و جام و رامشگران خواستند
چنين جشن فرّخ از آن روزگار
به ما ماند از آن خسروان يادگار."
فردوسی
دوستان و همكاران گرامي،
نورزتان خجسته باد!
سالي سرشار از عشق و شادماني برايتان باد!
حسن نقاشي
عكس هايي از فيلم جديدم : نوروز جمشيدي↓
"شاد باش بر تخت زرين ، و انوشه خور به جام جمشيد و رسم نياكان در همّت بلند و نيكو كاري و داد و راستي نگاه دار. سرت سبز باد و جواني چو خويد. اسپت کامگار و پيروز و تيغت روشن و كاري به دشمن
و بازت گيرا و خجسته به شكار و كارت راست چون تیر. پيشت دانا گرامي و درم خوار و سرايت آباد و زندگاني ات بسيار."
نوروزنامه- خيّام
۵
نیایش سرودی برای آغاز ِ سال ِ نو بر سر ِ خوان ِ نوروزی در همایش ِ خانواده
فرستنده: شاهین سپنتا
پیوستی برهفتهنامهی ِ «ایرانشناخت»، سال پنجم- شمارهی ِ ۴۰ در دو بخش
همکاران:
اوحدی، سعید - سوئد
رناسی، احمد - فرانسه
غیاثآبادی، رضا - ایران
ناقد، خسرو - آلمان
یادداشت ِ دوم ِ سردبیر و ویراستار
جمعه ۲۸ اسفند ۱۳۸۸
(نوزدهم مارس ۲۰۱۰)
۱
والاترین پیام ِ نوروزی: پیام ِ جاودانهی ِ استاد ِ توس، «حکیم ابوالقاسم فردوسی»
بکوشیم تا رنج ها کم کنیم
دل ِ غمگنان شاد و بیغم کنیم
بسازید و از داد باشید شاد
تن آسان و ازکین نگیرید یاد
کسی باشد از بخت پیروز و شاد
که باشد همیشه دلش پر ز داد
شود آن زمان بر دل ما درست
که از کینه دلها بخواهیم شست
سخنهای دیرینه یاد آورید
به گفتار لب را به داد آورید
مدار ایچ اندیشهی ِ بد به دل
همه شادی آرای و غم برگُسل
بیا تا همه دست ِ نیکی بریم
جهان ِ جهان را به بد نسپریم
همه ساله پیروز بادی و شاد
سرت پر ز دانش، دلت پر ز داد
سُراینده باش و فزاینده باش
شب و روز با رامش خنده باش
کنون خورد باید می ِ خوشگوار
که می بوی مُشک آید از جویبار
فراهم آورنده از شاهنامه و فرستنده: سعید اوحدی از سوئد
پیام دبیرکل سازمان ملل متحد به مناسبت ِ نوروز و آغاز ِ سال ِ ۱۳۸۹ خورشیدی
در این جا ↓
خاستگاه: نشریّه ی ِ الکترونیک ِ اخبار ِ روز
متن ِ قطعنامهی ِ سازمان ملل ِ متحد در بارهی ِ پذیرش «نوروز» به عنوان ِ "روز ِ جهانیی ِنوروز"
General Assembly Recognizes 21 March as International Day of Nowruz
در این جا ↓
نگرشی به پیشینه و ساختار ِ جشنآیین ِ «نوروز» از دیدگاهی دیگر
چند نکته پیرامون جشن نوروز
مسئله تحویل سال و به رسمیت نشناختن نوروز در دین زرتشتی
رضا مرادی غیاث آبادی
برگرفته از گفت و شنود با نادر صدیقی در رادیو فردا
متن ِ این گفت و شنود را در این جا، بخوانید یا بشنوید. ↓
یک ترانه ی شادیانگیز ِ نوروزی از «شکیلا»
در این جا ↓
۲
درس عبرتی برای آنان که اهل عبرت گرفتن و پیرو ِ راه ِ زرّین ِ «اندیشه و گفتار و کردار ِ نیک» اند
پژوهشگر، نویسنده و مترجم ِ گرامی آقای خسرو ناقد، نامهی ِ سرگشادهی ِ زیر را به سردبیر ِ "ایران امروز" نوشته و رونوشتی از آن را نیز به این دفتر فرستادهاست.
از آن جا که رفتار ِ حقناشناسهی ِ مورد بحث در این نامه، منحصر به همین یک نمونه نیست و همانندهای آن را بارها دیدهایم و – چون نیک بنگریم – یکی از نابههنجاریهای ِ رایج در جامعهی ِ فرهنگیی ماست، متن ِ نامهی ِ نویسنده را در این پیوست، بازنشرمیدهم تا بلکه مایهی عبرتی باشد و انگیزهی ِ پایبندشدن ِ ما مردم به حقشناسی و امانتداری گردد. چُنین باد!
نامه ی سرگشاده
نامه ای از سر ِ ناگزيری
مسئول سايت "ايران امروز"
امروز اين جملات را در صفحه اول "ايران امروز" خواندم.↓
زندگی و سرنوشت نسل انقلاب شباهت زیادی به سرنوشت آن بخش بزرگ از روشنفکران جهان دارد که در قرن بیستم ابتدا با شور و هیجانی وصف ناپذیر، مجذوب و مسحور اتوپیایی آرمانگرایانه شدند و در جست وجوی ناکجا آباد، "سرمست از رویای عالمی زیبا"، سر از برهوتی درآوردند که تنها جمود فکری و ویرانی فرهنگی و از هم پاشیدگی اجتماعی را با خود به همراه داشت.
با ديدن اين پاراگراف که آقای محسن حيدريان در مطلب «رؤيای "بهار ايران"» در ميان ذکر خاطراتِ رؤيايی خود از گذشته آوردهاند، چنان از جسارت و جنبل جادوی ايشان به شگفت آمدم که ناگزير شدم اين نامه کوتاه را برای آگاهی خوانندگان بنويسم.
دوست و همکار شما آقای محسن حيدريان، دقيقاً و بدون يک کلمه کم و زياد، بخشی از نوشته من در پيشگفتار کتاب "زندگی به رغم تاريخ" را از بافت و منظور و معنای متن بيرون کشيده و با سوءاستفاده از آن، به اسم خودشان منتشر کردهاند؛ بدون آن که حتی اشارهای به نام کتاب يا نويسنده بکنند. ("زندگی به رغم تاريخ" گفتارها و گفتوگوهايی از لشک کولاکوفسکی. به انتخاب و ترجمه خسرو ناقد. انتشارات جهان کتاب. چاپ اول تهران بهار ۱۳۸۸. چاپ دوم زمستان ۱۳۸۸. پيشگفتار مترجم، صفحه ۱۴ پارگراف آخر).
من نمی دانم اين کار ناپسند و ناشايست ايشان را "سرقت" بنامم يا "تقلب" يا چيزی ديگر. اما راستی در اين دنيای وانفسا کار به جايی کشيده است که ديگر اخلاق و عرف و شرف انسانی هم بیارزش شده است؟ آيا همين بیاخلاقیها و کجرویها يکی از علل بر باد رفتن آنچه «رؤيای "بهار ايران"» خواندهاند، نيست؟ به هر حال، اميدوارم که مابقی «رؤيای "بهار ايران"» از قلم خودشان تراوش کرده باشد و نه "رؤياهای دروغين" که از اين جا و آن جا کپی کرده و به اسم خود برای خلق الله بازگو کردهاند.
بگذريم که در چنين مواردی اغلب پيش میآيد که کسانی که نوشتههايی از ايندست را میخوانند و چندی بعد احتمالاً کتاب "زندگی به رغم تاريخ" را مطالعه میکنند، بدون آن که تاريخ انتشار اين دو متن را در ياد داشته باشند، اين شبهه میتواند برايشان به وجود آيد که من اين پاراگراف از پيشگفتار کتاب را که بيش از يک سال پيش از اين نگاشته و منتشر کردهام، از نوشتهی امروز ايشان اخذ کردهام!
به هر حال، اين نامه کوتاه را برای انتشار در سايت "ايران امروز" خدمتتان می فرستم تا هم خوانندگان از اين رفتار دور از عرف و اخلاق ايشان آگاه شوند و هم شايد اعتراض من باعث عبرت و بيداری آقای محسن حيدريان از خواب غفلت شود و از اين پس در "رؤياهای" خود از نوشتههای ديگران سوءاستفاده نکنند.
لطف کنيد و اين توضيح کوتاه را در سايت "ايران امروز" منتشر کنيد!
پايدار باشيد و سربلند.
خسرو ناقد
Thursday, March 18, 2010
هفتهنامهی ِ «ایرانشناخت»، سال پنجم- شمارهی ۴۰
بنیادگذار، سردبیر و ویراستار: جلیل دوستخواه
همکاران ِ این شماره:
اسدیپور، بیژن - آمریکا
اکبرزاده، پژمان - هلند
پارسی، تورج - سوئد
پاکدامن، ناصر - فرانسه
پایا، ؟ - ؟
جعفری،علی اکبر- آمریکا
جنیدی، فریدون - ایران
دوستخواه، جلیل - استرالیا
دهباشی، علی - ایران
رفیعی، مهران - استرالیا
رنّاسی، احمد - فرانسه
زرّین کِلک، نورالدّین - ایران
سپنتا، شاهین - ایران
کاظمی، یاغش - ایران
لاله - استرالیا
مرادی غیاثآبادی، رضا - ایران
مغاره ای، بابک - ایران
سازمانها و نهادهای خاستگاه:
انجمن ایران شناسیی ِ کهندژ - همدان - ایران
انجمن دوستداران ِ زرتشت- کالیفرنیا - آمریکا
بُنیاد ِ میراث ِ ایران - لندن
Iran Heritage Foundation-London
بنیاد نیشابور- تهران - ایران
سازمان هم یاری ی ِ ایرانیان - سیدنی، استرالیا
یادداشت ِ سردبیر و ویراستار
جمعه ۲۸ اسفند ۱۳۸۸
(۱۸مارس ۲۰۱۰)
گفتاوَرد از دادههاي اين تارنگاشت، بي هيچگونه ديگرگونگردانيي متن و با يادكرد از خاستگاه، آزادست.
You can use any part of this site's content without any change in the text, as long as it is referenced to the site. No need for permission to use the site as a link.
Copyright-Iranshenakht ©2005-2010
All Rights Reserved
جُنگ ِ نوروزی
۱۳۸۹
فراگیر ِ مجموعهای از پژوهشها، گزارشها، نگارهها، نغمهها و ترانههای نوروزی
همکاران ِ این شماره:
اسدیپور، بیژن - آمریکا
اکبرزاده، پژمان - هلند
پارسی، تورج - سوئد
پاکدامن، ناصر - فرانسه
پایا، ؟ - ؟
جعفری، دکتر علی اکبر- آمریکا
جنیدی، فریدون - ایران
دوستخواه، جلیل - استرالیا
دهباشی، علی - ایران
رفیعی، مهران - استرالیا
رنّاسی، احمد - فرانسه
زرّین کِلک، نورالدّین - ایران
سپنتا، شاهین - ایران
کاظمی، یاغش - ایران
لاله - استرالیا
مرادی غیاثآبادی، رضا - ایران
مغاره ای، بابک - ایران
سازمانها و نهادهای ِ خاستگاه:
انجمن ایران شناسیی ِ کهندژ - همدان - ایران
انجمن دوستداران ِ زرتشت- کالیفرنیا - آمریکا
بُنیاد ِ میراث ِ ایران - لندن
Iran Heritage Foundation-London
بنیاد نیشابور - تهران - ایران
سازمان همیاریی ِ ایرانیان - سیدنی، استرالیا
یادداشت ِ سردبیر و ویراستار
جمعه ۲۸ اسفند ۱۳۸۸
(۱۸مارس ۲۰۰۲)
گفتاوَرد از دادههاي اين تارنگاشت، بي هيچگونه ديگرگونگردانيي متن و با يادكرد از خاستگاه، آزادست.
You can use any part of this site's content without any change in the text, as long as it is referenced to the site. No need for permission to use the site as a link.
Copyright-Iranshenakht ©2005-2010
All Rights Reserved
نوروز: جشن ِ جاودانهی ِ ایرانیان
و هم تباران ِ فرهنگی ی آنان
………………………...
ما که در پیش چشممان رقصید،
این همه دود زیر چرخ کبود،
سر ِ راه ِ شکوفه های ِ بهار
گریه سر می دهیم با دل شاد
گریهی ِ شوق ، با تمام وجود!
زندهیاد فریدون مُشیری
در گیر و دار ِ تازش ِ خونبار و هولناک مغولان به میهن ما
پیری چنگنواز در کوی و برزن ِ نیشابور ِ به یغما رفته و در خون تپیده،
نغمهای شادمانه سردادهیود.
دلافسردهای پریشان روزگار، با نیشخندی دردآلود، از او پرسید:
-- در این تیرهروزی، چه جای ِ نشاط و نغمهی ِ شادست؟!
و پیر ِ خونیندل ِ رنج و شکنج دیده با چشمانی خسته و پُر از اشک
و در همان حال، با دلی امیدوار به بهروزی،
پاسخ داد:
-- "با این همه غمان، اندکی شادی بایذ!"
برای ِ نشر ِ اثر ِ هنریی ِ والای ِ دوستم
استاد دکتر نورالدّین زرّینکلک
Zarrin-Kelk
در جُنگ ِ نوروزی،
به رسم ِ ادب، ازیشان، روادید خواستم.
استاد با مهرورزی و بلندنظریی ِ همیشگیشان، خشنودی ی خود را
از این کنش، ابرازداشتند.
نوروز ِ سبز و گلافشان، بر همه ی ِ ایرانیان فرخنده باد!
تحویل سال نو (ساعت ۲۱ و ۱۳ ثانیه ی روز شنبه ۲۹ اسفند ۱۳۸۸ خورشیدی
برابر با ۴ ربیع الثانی ۱۴۳۱ هجری قمری و ۲۰ مارس ۲۰۱۰ میلادی به وقت تهران
نرمنرمک میرسد اینک بهار
خوش بهحالِ روزگار
خوش بهحالِ چشمهها و دشتها
......................................
↓
بهاران خجسته باد!
↓
ترانه- سرودها و نغمههای نوروزی:
زنده یاد بانو دلکش:
↓
آمد نوبهار
↓
زنده یاد بانو هایده:
↓
نوروز آمد
↓
بانو مرضیّه:
↓
نسیم ِ فروردین
↓
دوازده ترانه و سرود ِ بهاری و نوروزی ی ِ دیگر
↓
به شرح ِ زیر ↓
بديع زاده: گل پونه نعنا پونه ...
ویگن: شکوفه می رقصد، از باد ِ بهاری؛ شده سر تا سر ِ دشت، سبز و گلناری
پوران: گل اومد بهار اومد می رم به صحرا عاشق صحراییام بی نصیب و تنها
الهه: بهار اومد پنجره ها رو وا کن! آسمونا نگا کن !
گلوریا: دونهی ِ انارم دونهی ِ انارم؛ آی شکوفهی بهارم
*
سمنوی ِ گرم و داغ و خوب و شیرین / سمنوی ِ پای ِ هفت سین ...
*
چهار شنبه سوری: از رو آتیش بپر بیا برگرد برو از سر بیا بگو، بگو با من، بگو: "سرخیی تو از من؛ زردیی ِ من از تو!"
گلچين: آمد نوبهار!
وحید و هنگامه (خوانندگان ِ تاجیک) : هله نوروز آمد!
↓
یک ارمغان ِ ارزندهی ِ نوروزی از دوست ِ هنرمند، بیژن اسدی پور
برای خوانندگان ِ گرامیی ِ ایران شناخت
↓
دکتر دوستخواه عزیزم،
این را برای شمارهی نوروزیی ِ «ایرانشناخت» میفرستم.
نیکبختیی ِ مردم ِ شریف ِ ایران را آرزومیکنم.
بیژن
باربَد بَربَط نواز
شعری دوزبانی از: مجید نفیسی
پیشکش ِ نوروزیی ِ شاعر، به خوانندگان ِ ایرانشناخت
تندیس ِ باربَد
یادوارهی ِ ۱۴۰۰ اُمین سال ِ زادروز ِ او
در شهر ِ "دَرواز" در کوههای پامیر (تاجیکستان)
در روز ِ پردهبرداری از آن
(دهم اردیبهشت ۱۳۶۹/ سی ام آوریل ۱۹۹۰)
استادان محمّدرضا شجریان و دکتر جلال متینی
در پای تندیس دیدهمیشوند.
بربط (/ عود)
سازی که «باربد» مینواخت.
بهاران
با باربد بازآ
با بربطی در بر
و شولای سبزی بر دوش
از جویبار باغ شاه ، شبانه به درون رو
شتابان از پشت شمشاد ها بگذر
به سیب چرخان روی فواره ازگوشه ی چشم نگاه کن
و در میانه ی بیدها و سروها پنهان شو
در آنجا کاج کهنسالی را می یابی
که ترا به آسمان پیوند می دهد
بربط را بر شانه بیاویز
و از شاخه های سترگ کاج
پله به پله بالا رو
و در لابلای گیسوان سبزش
چون مرغی خوشخوان آشیان کن
خسرو به ایوان خواهد آمد
و بر تخت نوروز خواهد نشست
پیاله دار جام ها را پر می کند
و "مردو" ی پیشکار شمعدان ها را می افروزد
و خنیاگران خرامان به صحنه می آ یند
اما پیش از این که میر مطربان "سرکش" فسونکار
به زخمه ای چند، چنگ را کوک کند
و دف زن ها و کمانچه کش ها به جای خود بنشینند
و خوانندگان به تک سرفه ای گلو صاف کنند
بربط را از زانوان برگیر
و شور" دادآفرید" را بنواز
گزمه ها با گاوسرها شان
و سرکش ها با گاودُم هاشان
خاموش می نشینند
و بربط به جای تو سخن می گوید
و سرپنجه های سحرآمیز تو
که رشک "سرکش" را بر می انگیزند
آهنگ "سبز در سبز" ات را
در خلوت باغ خواهند نواخت
آنگاه هنگامی که خسرو هنوز در افسون است
از آشیان سبزت به زیر آی
و همچنان که به چهره ی خود در حوض آب می نگری
از حاشیه ی شمشادها بی شتاب بگذر
و این بار از دروازه ی نیمه باز باغ
بلند و سرفراز بیرون آی
و چونان گذشته
خنیاگری خانه بدوش باقی مان
بربط، اسبی ست
که در چراگاه های بزرگ می بالد
و در خانه های کوچک می افسرد.
BARBAD
The Lute Player
In the Spring
Come back with Barbad *
Carrying a lute
And wearing a green cape.
Sneak into the royal garden and straddle the brook
Pass with haste from behind the hedges
Look from the corners of your eyes at the suspended apple
Floating on the fountain of the garden pool
And hide in the middle of willows and pine trees.
There, you will find an ancient pine
Connecting you to the sky.
Hang the lute from your shoulder
And step by step
Climb the overarching limbs
And nest like a singing bird
Behind the green canopy.
The king will come to the balcony
And sit at the New Year's throne.
The cup bearer fills the cups with wine
And Mardooy, the butler, lights the candlesticks
And minstrels walk to the floor gracefully.
But before the trickster Sarkesh, the chief of royal musicians,
Tunes his harp lightly with a few strums
And percussionists and fiddlers sit in their places
And the singers clear their throats with shallow coughs,
Take the lute from your lap
And play the "Born with Justice" sonata.
The court guards with their clubs
And the Sarkeshites with their horns
Will sit in silence
And the lute will talk instead of you,
And your enchanting fingers
Which make Sarkesh envious
Will play the "Green all Green" sonata
In the sanctuary of the royal garden.
Then,
While the king is still enchanted
Climb down from your green nest
Look at your reflection in the water
Walk without haste from behind the hedges
And this time, tall with head high
Pass through the half-open gate,
and as before
Stay a wandering minstrel.
Lute is a horse.
It grows in grand ranches
But dies out in small homes.
_______________________________________________________________
*Barbad was a famous Persian musician at the time of King Khosrow Parviz (590-628). According to the national epic of The Shahnameh, composed by Ferdowsi (935-1020), Sarkaesh, the chief of royal musicians, envied Barbad and did not allow him to appear before the king. One Spring, at the time of Nowruz's celebration, Barbad sneaked into the royal garden and by playing a "barbat" (lute) mesmerized the king and became his favorite musician.
هدیهای نوروزی برای دوستداران ِ فرهنگ و هنر ایران
جُنگی گرانمایه از کارکرد ِ استاد جواد معروفی در برنامهی ِ گلهای رنگارنگ و نیز تکنوازیهای این هنرمند بزرگ با پیانو
Ma'roufi, Javaad
خاستگاه: رایانپیامی از: لاله
نوروز ِ ایران بر شما خجسته باد !
۱۳۸۹
پایان هزارمین سال سرایش شاهنامه
بنیاد نیشابور - فریدون جنیدی
↓
نوروز از زبان ِ نوباوگان ِ امروز (/ نسل ِ جوان ِ فردا)
روز ِ جهانیی ِ نوروز
پذیرفتهی ِ نشست ِ همگانیی ِ سازمان ملل ِ متحد
در چهارم اسفند ۱۳۸۸
(۲۰۱۰ ۲۳فوریه)
↓
اتّحادیّهی ِ نوروز
Nowruz Union
شاهین سپنتا
پیشنهادی آرزومندانه و بلندپروازانه
در این جا بخوانید. ↓
شناخت ِ نوروز در کنگرهی ِ آمریکا
مجلس نمایندگان آمریکا با تصویب قطعنامه ای 'اهمیت فرهنگی و تاریخی' مهم ترین عید باستانی ایرانیان را به رسمیت شناخته و نوروز را به ایرانی ها و همه کسانی که آن را جشن می گیرند، تبریک گفته است.
مایکل هوندا، یکی از نمایندگان ایالت کالیفرنیا در کنگره، تهیه کننده اصلی این قطعنامه است. بیشترین تعداد ایرانی ها در آمریکا در کالیفرنیا زندگی می کنند.
او دوشنبه ۲۴ اسفند (۱۵ مارس) در صحن مجلس نمایندگان گفت: "برای همه آمریکائیان ایرانی تبار و تمام مردمی که نوروز را جشن می گیرند سال جدید پر رونقی آرزو می کنم."
مجلس نمایندگان قطعنامه مذکور را عصر دوشنبه تویب کرد. این قعطنامه با ۳۸۴ رای مثبت در برابر ۲ رای مخالف تصویب شد.
این قطعنامه از کوروش، پادشاه هخامنشی تمجید می کند و "منشور کوروش" که بعد از فتح بابل به دستور او تدوین شد را تحولی مهم در تاریخ حقوق بشر می داند.
قانونگذاران آمریکایی گفته اند: "۵۳۹ سال قبل از میلاد مسیح کورش کبیر یکی از اولین منشورهای حقوق بشر را بنیان گذاشت، منشوری که برده داری را لغو کرد و آزادی دینی را اجازه داد."
نمایندهی ِ کالیفرنیا گفت: "این جشن باستانی از گزند قرن ها اختلافات دینی و رقابت های سیاسی مصون مانده است. مردم اقوام مختلف با اعتقادات دینی متفاوت نوروز را جشن می گیرند."
علاوه بر ایران، نوروز در چند کشور از جمله افغانستان، تاجیکستان، جمهوری آذربایجان، ازبکستان، قزاقستان، پاکستان و ترکیه نیز جشن گرفته می شود.
در قطعنامه نوروز آمده: "بیش از ۳۰۰ میلیون نفر در جهان از جمله در آمریکا، ایران و کشورهای آسیای میانه، جنوب آسیا، قفقاز و مناطق دریای سیاه و بالکان نوروز را جشن می گیرند."
جودی بیگرت، از نمایندگان ایالت ایلینوی نیز گفت مهم است که در آستانهی ِ نوروز از سهمی که ایرانیان در جامعه آمریکا داشته اند قدردانی شود.
او گفت: "ایرانی تبارها بافت اجتماعی و اقتصادی جامعه آمریکا را غنی کرده اند".
گروه های مدنی ایرانیان از جمله اتحادیه روابط عمومی ایرانیان آمریکایی، پایا، برای تصویب این قطعنامه که پیش نویس آن حدود یک سال پیش توسط مایکل هوندا به مجلس نمایندگان تسلیم شده بود، تلاش زیادی کردند.
در این قطعنامه تاکید شده: "بیش از یک میلیون آمریکایی ایرانی تبار از هر دینی از جمله بهایی، مسیحی، یهودی، مسلمان، زردشتی و کسانی که اعتقاد دینی ندارند، نوروز را جشن می گیرند."
مجمع عمومیی ِ سازمان ملل متحد نیز روز چهارم اسفند (۲۳ فوریه) با صدور قطعنامه ای نوروز را به عنوان یک مناسبت جهانی به رسمیت شناخت.
خاستگاه: رایانپیامی از: مهران رفیعی
مهرورزی و شادباش نوروزیی ِ یک دوست و همکار
برای سردبیر ِ ایران شناخت
جلیل دوستخواه
نوروز
جشنِ ِ نوگردانیی ِ جهان و زندگی و آیین ِ نمادین ِ رستاخیز
↓
Nowruz-N.Now1
Nowruz-N.Now2
همین گفتار را در این جا نیز میتوانیدبخوانید. ↓
همچنین، گفتار دکتر تورج پارسی با عنوان ِ تاریخ نبود که نوزوز بود را در این جا بخوانید. ↓
***
در بارهی ِ نوروز ، در این جاها نیز بخوانید. ↓
Celebrate
Nowruz with Iran Heritage Foundation
in the romantic setting of Old Billingsgate, overlooking the River Thames
on Saturday 20th March 2010
نگاره ی برگرفته از کاشیکاریی ِ مسجد ِ شیخ لطفالله - اصفهان
Venue
Old Billingsgate
1 Old Billingsgate Walk
(Riverside Entrance)
16 Lower Thames Street
London EC3R 6DX
The evening's entertainment will include
Dariush
Pop Idol finalist and the winner of “Popstar to Operastar”
Vida Edalat & Saba Ensemble
and dance your way into the early hours of morning
Reception 7:00 pm
Dinner 8:15 pm
Tickets and Sponsorship
Black Tie
For enquiries contact Iran Heritage Foundation 5 Stanhope Gate London W1K 1AH
T +44 20 7306 2060 F +44 20 7499 9293 E rsvp@iranheritage.org
گاهشمار ِ سال ِ ۱۳۸۹ خورشیدی
صفحهی ِ ویژهی ِ سالنمای ِ سال ِ ۱۳۸۹ ایرانی با توضیحها و پیوندهای ِ بارفروگذاری در آن
↓
http://www.ghiasabadi.com/persian_calendar_1389.html
بهرام مراوندی، مدیر فایرفاکس فارسی- نیز همچون هر سال، راهنمای زمان تحویل سال در شهرهای گوناگون ِ سراسر ِ جهان را تهیه کرده که برخلاف ِ کارهای ِ بسیاری دیگر، دقیق و سنجیده و بر بنیاد ِ گاهشماریی ِ ایرانی است.
↓
http://calendar.mozillafirefox.ir/newyear.html
او سالنمای خوبی نیز همراه با زمان جشن ها ترتیب داده، که در اینجا در دسترس است.
↓
http://calendar.mozillafirefox.ir
خاستگاه: رایان پیامی از دکتر رضا مرادی غیاثآبادی (به درخواست ِ ویراستار)
همزمانی و همزیستیی ِ جشنآیینی کهن ( نوروز ِ ایرانی) و جشنی نوآیین (Harmony Day استرالیایی)
Nowruz & H3
نوروز در کنسرت چندفرهنگیی ِ جشنوارهی ِهارمونیی ِ سیدنی
(با بلیت ِ رایگان)
آیا می دانستید که هارمونی دی (Harmony Day) -- که جشنی نوین در استرالیاست – همزمان با نوروز ایرانی در روز 21 مارچ برگزارمیشود؟ این جشن توسط سازمان های دولتی ایالتی و شهرداری ها با برنامه های گوناگون موسیقی و رقص فرهنگ های مختلف در سراسر شهر ها اجرا می شود. http://www.harmony.gov.au/harmony-day
امسال برای نخستین بار، سازمان همیاریی ِ ایرانیان در همکاری با برگزار کنندگان جشنوارهی ِ هارمونیی شهرداریی ِسیدنی موفق شده است تا درونمایهی ِ اصلیی ِ کنسرت چندفرهنگی این جشنواره را به جشن نوروز اختصاص دهد. در این کنسرت که با حضور بیش از 2000 نفر در روز دوشنبه 22 مارچ از ساعت 12:30 تا 4 بعد از ظهر در تاون هال سیدنی برگزار خواهد شد هنرمندان کشورهای مختلف از جمله ایران برنامه خواهند داشت.
پوسترها و آگاهینامه های این جشن بزرگ با تصاویری از تخت جمشید و شادباش نوروزی آرایش شده است. اجرای موسیقی فولکلوریک ایرانی با حضور هنرمندان برگزیده چهار جشنواره موسیقی در ایران آقایان رضا کرمی (نوازنده نی)، مهدی فرخ سرشت (سنتور)، مصطفی کرمی (دف)، علی نورالهی (تنبک) و با حضور مجدد هنرمند افتخار آفرین جمال رکابی برگزار خواهد شد. هنرمندان برجستهی ِ موسقی پاپ ایرانی در سیدنی و گروه های رقص محلی کشورمان نیز در کنار هنرمندان کشورهای دیگر در این جشن بزرگ هنرنمایی خواهند کرد.
نوروز به شرکت کنندگان در کنسرت معرفی خواهد شد و سفرهی ِ هفت سین نیز در تاون هال سیدنی زینت بخش برنامه خواهد بود.
*
ورود به این جشن بزرگ با داشتن بلیـت امکان پذیر است. شهرداری سیدنی شماری بلیت در اختیار سازمان همیاری ایرانیان قرار داده است تا به هم وطنانی که مایل به شرکت در این برنامه هستند داده شود.
*برای ذخیرهی ِ جا و دریافت این بلیتها میتوانید با سازمان همیاری ایرانیان به روش های زیر تماس بگیرید:
تلفن های تماس : 96351249، 0432926702، 0411757893
ایمیل : info@aic.org.au
نشانی دفتر : 38 Marion Street, Harris Park
*
لطفا نام، شماره تلفن و تعداد بلیت را ذکر کنید. بلیتها به ترتیب ورود درخواست ها توزیع خواهندشد.
***
و نوروزی دیگر ...
ویژهنامهای نوروزی، دیدنی و خواندنی از پژوهندهی ِ جوان و شورمند، یاغش کاظمی
↓
تارنگاشت ِ او، از این اوستا
کتاب ِ نوروز: پذیرهی ِ «نوروز» در تهران
↓
سرانجام پس از مدتها کتاب « نوروز» در هزار و یکصد و چهل صفحه از سوی نشر افکار منتشر شد.
کتاب « نوروز» در واقع دایرة المعارف پژوهشی دربارۀ آیین ها و جشن های نوروز است که به کوشش علی دهباشی ارائه شده است.
کتاب « نوروز» در دوازده فصل تنظیم شده و دارای مباحثی است دربارۀ : ۱- فلسفه نوروز ۲- آیین ها و رسوم نوروز ۳- نوروز در ایران باستان ۴- نوروز و اسطوره ها ۵- نوروز در تاریخ ۶- هفت سین ۷- سیزده به در ۸- نوروز در مناطق مختلف ایران ۹- نوروز در کشورهای دیگر ۱۰- نوروز در متون کلاسیک ادبیات فارسی ۱۱- نوروز در سفرنامه ها ۱۲- اشعار نوروزی از سعدی تا ضیاء موحد .
در کتاب « نوروز» نویسندگان و استادان برجسته ای مقالاتشان منتشر شده است . از جمله می توان به شخصیت هایی همچون : غلامحسین یوسفی ـ مهرداد بهار ـ محمد معین ـ ژاله آموزگار ـ جلیل دوستخواه ـ مجتبی مینوی ـ حبیب یغمایی ـ عبدالحسین زرین کوب ـ انجوی شیرازی ـ جعفر شهری ـ محمود روح الامینی ـ ثمین باغچه بان ـ کیکاووس جهانداری ـ فریدون مشیری ـ نادر نادرپور ـ سیاوش کسرایی ـ محیط طباطبایی ـ پرویز رجبی و ... اشارهکرد.
در کتاب « نوروز» از جمله به مراسم و آیین های نوروزی در بخارا، سمرقند ، آذربایجان، هند، بدخشان، پاکستان و چند کشور دیگر پرداخته شده است.
با بخشی از شعر فریدون مشیری معرفی کتاب « نوروز» را به پایان می رسانیم :
با همین دیدگانِ اشک آلود،
از همین روزنِ گشوده به دود،
به پرستو، به گُل، به سبزه درود!
به شکوفه، به صبحدم، به نسیم،
به بهاری که می رسد از راه ،
چند روز دیگر به ساز و سرود.
ما که دل هایمان زمستان است ،
ما که خورشیدمان نمی خندد،
ما که باغ و بهارمان پژمرد،
ما که پای امیدمان فرسود،
ما که در پیش چشممان رقصید،
این همه دود زیر چرخ کبود،
سر راه شکوفه های بهار
گریه سر می دهیم با دل شاد
گریۀ شوق ، با تمام وجود!
کتاب « نوروز» در کلیۀ کتابفروشی های معتبر در دسترس علاقهمندان قرار دارد.
خاستگاه: رایانپیامی از: علی دهباشی
«اینشتین» بر سر ِ خوان ِ نوروزی («هفت سین»)
زنده یاد دکتر محمود حسابی، ریاضیدان ِ نامدار ِ میهنمان، در زمان تدریس در دانشگاه پرینستون، تصمیم گرفت خوان ِ نوروزی («هفت سین») برای اینشتین و جمعی از بزرگترین دانشمندان دنیا: "بور"، "فرمی"، "شوریندگر" ، "دیراگ" و دیگر استادان، دانشگاه بچیند و ایشان را برای جشن ِ سال نو دعوتکند. آو، خود، کارت ِ دعوت را طرّاحی و حاشیهی آن را با گلهای نیلوفر که زیر ستون های تخت جمشید هست، تزیین کرد و منشاء و مفهوم این گلها را هم توضیح داد؛ چون می دانست وقتی ریشه مشخّص شود، برای طرف مقابل دلدادگی ایجاد میکند.
او می گفت:
" برای همه کارت دعوت فرستادم و چون می دانستم اینشتین بدون ویولن اش جایی نمی رود، تاکید کردم که سازش را هم با خود بیاورد.
همه سر وقت آمدند؛ اما اینشتین ۲۰دقیقه دیرتر آمد و گفت چون خواهرم را خیلی دوست دارم، خواستم او هم جشن سال نو ایرانیان را ببیند. من فورا یک شمع به شمع های روشن اضافه کردم و برای اینشتین توضیح دادم که ما در آغاز سال نو به تعداد اعضای خانواده شمع روشن میکنیم و این شمع را هم برای خواهر شما اضافه کردم. به هر حال بعد از یک رشته صحبتهای عمومی، اینشتین از من خواست که با دمیدن و خاموش کردن شمع ها جشن را شروع کنم. من در پاسخ او گفتم : ایرانی ها در طول تمدن ۱۰هزار ساله شان حرمت نور و روشنایی را نگه داشته اند و از آن پاسداری کرده اند.
برای ما ایرانی ها شمع نماد زندگیست و ما معتقدیم که زندگی در دست خداست و تنها
او می تواند این شعله را خاموش کند یا روشن نگه دارد."
آلبرت اینشتین و دکتر محمود حسابی
در دانشگاه پرینستون
او می خواست اتصال به این تمدن را حفظ کند و می گفت بعدها اینشتین به من گفت: " وقتی برمی گشتیم به خواهرم گفتم حالا می فهمم معنی یک تمدن ۱۰هزارساله چیست. ما برای کریسمس به جنگل می رویم درخت قطع می کنیم و بعد با گلهای مصنوعی آن را زینت می دهیم اما وقتی از جشن سال نو ایرانی ها برمی گردیم همه درختها سبزند و در کنار خیابان گل و سبزه روییده است."
سرانجام، او جشن نوروز را با خواندن دعای تحویل سال آغازکرد و بعد این دعا را تحلیل و تفسیر می کرد. به گفتهی ِ وی، همه در آن نشست، از معانی ی ِ این دعا و دیگر معانیی ِ ارزشمندی که در تعالیم مذهبی ماست، شگفتی زده شده بودند. بعد با شیرینی های محلی از مهمانان پذیراییکرد. آنگاه، کوک ویلون اینشتین را عوضکرد و یک آهنگ ایرانی نواخت. همه از این آوا متعجب شدند و از او توضیح خواستند. او گفت: "موسیقیی ایرانی یک فلسفه، یک طرز تفکر و بیان امید و آرزوست."
اینشتین از وی خواست که قطعهی دیگری بنوازد. پس از پایان ِ نواختن ِ این قطعه -- که بهعمد، بلندتر انتخاب شده بود -- اینشتین چشمهایش راکه بسته بود، گشود و گفت:" دقیقا من هم همین را برداشت کردم و بعد بلند شد تا سفرهی ِ "هفت سین" را ببیند.
دکتر حسابی، تمام وسایل آزمایشگاه فیزیک را که نام آنها با "س" شروع می شد توی سفره چیده بود و یک تکه چمن هم از باغبان دانشگاه پرینستون گرفته بود. بعد توضیح داد که این در واقع هفت چین یعنی هقت انتخاب بوده است. تنها سبزه با "س" شروع می شود به نشانه ی رویش. ماهی با "م" به نشانه ی جنبش، آینه با "آ" به نشانه ی یکرنگی، شمع با "ش" به نشانه ی فروغ زندگی و ... همه متعجب می شدند و اینشتین گفت: آداب و سنن شما چه چیزهایی را از دوستی، احترام و حقوق بشر و حفظ محیط زیست به شما یاد می دهد؛ آن هم در زمانی که دنیا هنوز این حرفها را نمی زد. "
نخبگانی مانند ِ اینشتین، بور، فرمی و دیراک این مفاهیم عمیق را درک می کردند. بعد یک کاسه آب روی میز گذاشته بودند و یک نارنج داخل آب قرار داده بودند. آقای دکتر برای مهمانان توضیح می دهند که این کاسه ۱۰هزارسال قدمت دارد. آب نشانه ی فضاست و نارنج نشانه ی کره ی زمین است و این بیانگر تعلیق کره زمین در فضاست. اینشتین رنگش می پرد عقب عقب می رود و روی صندلی می افتد و حالش بد می شود. از او می پرسند که چه اتفاقی افتاده؟ می گوید : "ما در مملکت خودمان ۲۰۰ سال پیش دانشمندی داشتیم که وقتی این حرف را زد کلیسا او را به مرگ محکوم کرد اما شما از ده هزار سال پیش این مطلب را به زیبایی به فرزندانتان آموزش می دهید. علم شما کجا و علم ما کجا؟!"
*
خیلی جالب است که آدم به بهانه ی نوروز، فرهنگ و اعتبار ملی خودش را به جهانیان معرفی کند.
خاستگاه: رایان پیامی از احمد رناسی
نوروز
زماني براي همدلي و همراهيی ِ تماميی ِ ايرانيان
بابک مغازهاي
دبير انجمن ايران شناسي کهن دژ
همه با هم به نام ايران , به عشق ايران و براي ايران در اين گاه شادماني و همدلي و با تکيه بر اين محور اتحاد در پاسداشت پر اهميت ترين جشن ايرانيان براي ساختن ايراني شاد و آباد هم صدا شده و به سرور مي نشينيم چرا که اين مناسبت به دلايل بسياري داراي اهميت ويژه اي نزد ايرانيان است که ذکر برخي از آنها خالي از لطف نيست
1) نوروز تنها جشني است که در بيش از سه هزار سال تقريبا به صورتي دائمي توسط ايرانيان برگزار مي شود
2) تاريخ برگزاري اين جشن درتمام دورانها و نزد تمامي افراد زماني مشخص و يکسان بوده و هست در صورتي که برخي ديگر از جشنهاي ملي ايران گاه در مناطق مختلف و يا نزد افراد و گروه هاي گوناگون در تاريخهاي مختلفي برگزار مي گردد
3) نوروز را به راستي مي توان ديرينه ترين جشن آغاز سال نو در بين تمامي ملل و مذاهب دانست که همچنان نيز برگزار مي گردد
4) جشن نوروز را تنها جشني مي توان دانست که با وجود برگزاري آن در چندين هزاره متمادي کمترين تغييرات و اضافات را داشته و همچنان با اندک تغييراتي به صورت کهن خود برگزار مي گردد
5) نوروز تنها جشن ايراني است که تمامي باشندگان ايران با هر مرام , مسلک , دين , آيين , قوميت , نژاد وابستگي سياسي , گروهي و ائدولوژيکي آن را بر گزار مي کنند
6) نوروز تنها جشني است که تقريبا اکثريت حکومتها در برگزاري آن کوشيده اند و حتي بسياري از حکومتهاي مذهبي در ايران نيز در برگزاري عمومي آن نقش داشته و يا حداقل برپايي مردمي آن جلوگيري ننموده اند
7) نوروز تنها جشني است که در تمامي نقاط ايران با حداقل تفاوت و تقريبا به شکلي واحد برگزار مي شود
8) نوروز تنها جشن ايراني است که تمامي ايراني تباران در سرتاسر جهان حتي اگر در کشورهايي سکونت داشته باشند که آغاز سال نو در آن کشورها به مبدا ديگري وابسته باشد , خود را مکلف به برگزاري آيين نياکان خود مي دانند
9) نوروز را تنها جشن کهن با ريشه در نياخاک ايران زمين مي توان دانست که برخي ملل غير ايراني به دلايل فرهنگي و تاريخي در دوره هاي مختلف و حتي در دوران حاضر آن را برگزار نموده اند
10) نوروز تنها مناسبت ملي است که در آن تمامي افراد خانواده از پير و جوان و حتي با وجود کسالت و ناتواني جسمي به صورتي يکپارچه و هم زمان در برگزاري آن کوشا هستند
11) يکي ديگر از نکات ويژه اين جشن در اين است که تمامي مردم در برگزاري اين جشن داراي هدفي مشترک مي باشند
12) نوروز را مي توان به عنوان مهمترين عامل پيوند تمامي ايرانيان در سرتاسر جهان به حساب آورد
13) در برگزاري اين جشن بسياري از نمادهاي نيکو و ارزشمند ايراني که حاصل تمدن غني و چندين هزار ساله ايران زمين بوده و ياد آور آرزوهاي نيک ايرانيان براي سالي پر بار مي باشد به کار گرفته مي شود
14) اين جشن تنها جشني است که علاوه بر داشتن ريشه عميق فرهنگي , ارتباط تنگاتنگي با فعاليتهاي اقتصادي جامعه داشته که اين موضوع به نوبه خود سبب توجه هر چه بيشتر عمومي به آن گرديده است
15) و در آخر نوروز باستاني تنها جشني است که در زماني مشخص تمامي باشندگان ايران اعم از غني و فقير را با ظاهري آراسته , کاشانه اي پاکيزه و چهره اي گشاده و خندان در کنار آناني که دوستشان مي دارند گرد مي آورد و به آنان مي آموزد که براي لحظه اي هم که شده دشمني , خشم و کينه را کنار گذاشته و قلب خود را مملو از محبت , عشق و وطن دوستي کنند
با کمي تامل بيشتر مي توان موارد بسياري را به مطالب ذکر شده در بالا افزود اما آنچه بيش از همه اهميت دارد اين است که بنا بر تمامي اين دلايل نوروز به عنوان ديرينه ترين , بزرگترين و پر اهميت ترين کنش مشترک تمامي ايرانيان فارغ از هرگونه تعلقات شخصي و يا گروهي شان و به منزله ستون استوار اتحاد ملي تمامي شهروندان ايران و محور ارزشمند همدلي باشندگان ايران فرهنگي بزرگ مي بايد به نيکويي پاسداشته شود و تمامي ما ايران دوستان نيز هر سال و به ويژه امسال که اين مناسبت ملي به ثبتي جهاني نيز رسيده است بيش از پيش در هر چه باشکوه تر برپا داشتن آن کوشا باشيم.
پس همه با هم براي نوروز خويش به پيش!
با آرزوي سالي پر از آبادي , سرفرازي , شادي و سرور براي ايران و ايراني و يک دلي تمامي هم وطنان در سرتاسر کره خاکي که مي تواند حقيقتا سرآغاز روزي نو براي فرداي سرزمينمان باشد.
« پيشاپيش نوروزتان شاد باد »
همدان اسفند ماه 1388 خورشيدي
انجمن ایران شناسی کهن دژ
سازمان غیردولتی جمعی از علاقه مندان به
شناخت میراث فرهنگی, تاریخ و تمدن ایران زمین
NOWRUZ,
THE ZARATHUSHTRIAN NEW YEAR
Ali A. Jafarey,
Buena Park, Southern California
CALENDAR
Almost all of us know that the year is approximately 365.25 days long. All of us in the Northern Hemisphere know that the seasons are regular and March means the coming of spring, June the beginning of summer, September the beginning of fall, and December means the coming of winter. The reverse is the case in the Southern Hemisphere.
Many know that spring begins with the vernal equinox on about 21 March, summer with the summer solstice on about 22 June, fall with the autumnal equinox on about 23 September, and winter with the winter solstice on about 23 December.
Some know that the "tropical," solar, or seasonal year is of 365 days, 5 hours, 48 and 45.5 seconds. In other words, it is 365.242+ days. They also know that one day is added every four years to compensate for the loss of four 5 hours 48+ minutes, that each of the equinoxes and solstices have their precise time of beginning pre-calculated and published by many world observatories and other astronomical establishments, and that the astronomical and astrological worlds follow the tropical year. A few know that the minutes and seconds in the length of the year vary, from year to year, mainly because of the movements of the moon and the planets and that the present shift from 21 to 20 March is due to the fact that instead of calculating exactly 5 hours and 48+ minutes, the Common Era (Gregorian Calendar) has full 6 hours, which advances it by 12+ minutes every year. This is corrected to an extant by having a leap year every four years. But it still has its flaw. Therefore, a year is a leap year if either (i) it is divisible by 4 but not by 100 or (ii) it is divisible by 400. In other words, a year which is divisible by 4 is a leap year unless it is divisible by 100 but not by 400 (in which case it is not a leap year). Thus the years 1600 and 2000 are leap years, but 1700, 1800, 1900 and 2100 are not. Even this does not make it precise like the Iranian calendar and further measures are anticipated to precisely correct it.
Very few know that the official Iranian and Afghani calendars, both of Zarathushtrian origin, are tropical. Only a very small number know that if the beginning of the year is considered from the precise start of vernal equinox, there shall never be any need to have a leap year at all -- the reason why the ancient Zarathushtrians did not have it!
The Iranians of old had a tropical calendar for many centuries. The downfall of the Sassanian Empire in the 7th century disrupted the astronomical structure of the religion and the state. The 365-day year, followed by the majority of Zarathushtrians in India and Pakistan with little astronomical knowledge, for the last eleven hundred years, has advanced the calendar to where Nowruz now occurs in the late summer. However, almost all Zarathushtrians in Iran and a minority of Parsis of India and Pakistan follow the "Fasli" or seasonal calendar. It is an almost tropical calendar. It is corrected by observing the leap year.
Meanwhile, although the Iranians, who were converted to Islam, observed and are observing the Muslim lunar calendar for religious purposes, the Iranian calendar was soon restored within a century for administrative and economical reasons and that it continues to be their daily time reckoning.
LEGEND AND HISTORY
Nowruz [pronounced NO-ROOZ] in Persian means "New-[year]- day". It is the beginning of the year for the people of Afghanistan , Azerbaijan , Iran , and Tajikistan . Other Asian republics of the former Soviet Union are joining the group, and the latest report says that Turkey too has decided to declare Nowruz a holiday. It is also celebrated as the new year by the people of the Iranian stock, particularly the Kurds, in the neighboring countries of Georgia , Iraq , Syria , and Turkey . It begins precisely with the beginning of spring on vernal equinox, on about March 21.
Tradition takes Nowruz as far back as 15,000 years and that goes beyond the last ice age. King Jamshid (Yima or Yama of the Indo-Iranian lore) symbolizes the transition of the Indo-Iranians from animal hunting to animal husbandry and a more settled life in human history. Seasons played a vital part then. Everything depended on the four seasons. After a sever winter, the beginning of spring was a great occasion with mother nature rising up in a green robe of colorful flowers and the cattle delivering their young. It was the dawn of abundance. Jamshid symbolizes the person/people who introduced Nowruz celebrations.
Avestan and later scriptures show that Zarathushtra improved, as early as 1725 BCE, the old Indo-Iranian calendar. The prevailing calendar was lunisolar. The lunar year is of 354 days. An intercalation of one month after every thirty months kept the calendar almost in line with the seasons. Zarathushtra, the Founder of the Good Religion, himself an astronomer, founded an observatory and he reformed the calendar by introducing an eleven-day intercalary period to make it into a lunisolar year of 365 days, 5 hours and a fraction.
Later in the post-Gathic period, the year was made solely a solar year with each month of thirty days. An intercalation of five days, and a further addition of one day every four years, was introduced to make the year 365 days, 5 hours, and a fraction. Still later, the calendar was further corrected to be a purely solar year of 365 days 5 hr 48+ min. The year began precisely with the vernal equinox every time and therefore, there was no particular need of adding one day every four years and there was no need of a leap year. This was [and still is] the best and most correct calendar produced that/this far in history.
Some 12 centuries later, in 487 BCE, Darius the Great of the Achaemenian dynasty (700 to 330 BCE) celebrated the Nowruz at his newly built Persepolis in Iran . A recent research shows that it was a very special occasion. On that day, the first rays of the rising sun fell on the observatory in the great hall of audience at 06-30 a.m., an event that repeats itself once every 1400-1 years. It also happened to coincide with the Babylonian and Jewish new years. It was, therefore, a highly auspicious occasion for the ancient peoples. The Persepolis was the place the Achaemenian king received, on Nowruz, his peoples from all over the vast empire. The walls of the great royal palace depict the scenes of the celebrations.
We know the Parthians (250 BCE to 224 CE) celebrated the occasion but we do not know the details. It should have, more or less, followed the Achaemenian pattern. During the Sassanian time (224 to 652 CE), preparations began at least 25 days before Nowruz. Twelve pillars of mud bricks, each dedicated to one month of the year, were erected in the royal court. Various vegetable seeds--wheat, barley, lentils, beans, and others--were sown on top of the pillars. They grew into luxurious greens by the New Year Day.
The great king held his public audience and the High Priest of the empire was the first to greet him. Other priests and government officials followed next. Each person offered a gift and received a present. The audience lasted for five days, each day for the people of a certain profession. Then on the sixth day, called the Greater Nowruz, the king held his special audience. He received members of the Royal family and courtiers. Also a general amnesty was declared for convicts of minor crimes. The pillars were removed on the 16th day and the festival came to a close. The occasion was celebrated, on a lower level, by all peoples throughout the empire.
Since then, the peoples of the Iranian culture, whether Zarathushtrians, Jews, Christians, Muslims, Baha'is, or others, have, under Arab, Turk, Mongol, and Iranian rulers, celebrated Nowruz precisely at the time of vernal equinox, the first day of the first month, on about March 21.
ERAS
Zarathushtrians have six seasonal thanksgiving festivals, called "Gâhânbârs," to celebrate in a year. Vernal Equinox, called Hamaspathmaidhaya in Avesta, meaning "Middle of Equal Paths," or in simpler rendering "vernal equinox" is the top celebration. It was called in later days as "Nava Saredha" and still later Now Sal, both meaning "New Year". Today it is known as Nowruz, New Day. It is the first day of spring in the Northern Hemisphere.
The early Zarathushtrians counted their era, the Zarathushtrian Religious Era (ZRE), from Nowruz (vernal equinox) of 1737 BCE. It may be noted that the credit of precisely calculating ZRE goes to an Iranian scholar, the late Zabih Behruz. Right now, we are going through the last days of the last month of 3742 ZRE. It was practically revived by the Zarathushtrian Assembly 15 years ago and has been happily adopted by the Zarathushtrians in Iran and abroad, including in North America .
The Zarathushtrian era was abandoned when the Achaemenian monarchy was influenced by the prevailing custom in the Mesopotamia . The year started with the accession to the throne of every monarch. That is the reason why Zarathushtrians -- followers of the Fasli (solar), the Shahenshahi (majority of Parsis), the Qadimi (a minority of Parsis and Iranis of India and Pakistan ) calendars -- have the Yazgerdi era, the year King Yazdgerd ascended the throne in 632 CE. Both Shahenshahi and Qadimi reckoning have a year of 365 days only. They have advanced almost seven months by gaining one day every four years. It means that they gave up the leap year (avardâd sâlgâh -- literally "perfection of year-time) about 852 years ago -- in about 1150 CE. All Iranian Zarathushtrians follow the Fasli, the seasonal or the solar calendar.
When Iranian Muslims returned to the solar year, they reckoned with the Hejra year in solar terms. It will be 1384 Khorshidi (solar) this Nowruz. The months are Zarathushtrian -- Farvardin, Ordibehesht, Khordad, Tir etc. -- in Iran and Zodiac – Aries, Taurus, Gemini, Cancer -- in Afghanistan .
NOWRUZ TABLE
Every house gets a thorough cleaning almost a month before. Wheat, barley, lentils, and other vegetable seeds are soaked to grow on china plates and round earthenware vessels some ten days in advance, so that the sprouts are three to four inches in height by Nowruz.
Today, the ceremony has been simplified. A table is laid. It has a copy of the sacred book (the Gathas for Zarathushtrians) , picture of Zarathushtra (or a Saint's picture by other creeds), a mirror, candles, incense burner, bowl of water with live gold fish, the plates and vessels with green sprouts, flowers, fruits, coins, bread, sugar cone, various grains, colorfully painted boiled eggs like "Easter eggs," and above all, seven articles with their names beginning in Persian with the letter "S" (seen) or "SH" (sheen). The usual things with "S" are vinegar (serkeh), sumac (somâgh), garlic (sîr), samanu (consistency of germinating wheat), apple (sîb), sorb (senjed), and sabzi (herbs). Those with an initial letter "SH" include wine (sharâb), sugar (shakar), syrup (shîreh), honey (shahd), candy (shîrîni), milk (shîr), and rice pudding (shîr-berenj). The seven articles are prominently exhibited in small bowls or plates on the table.
The table is laid with a white cloth. White represents spotless purity.
The copy of the Gathas symbolizes guidance for a good life. The picture of Asho Zarathushtra reminds us of the author of the Gathas, the founder of the Good Religion and the Conveyer of the Divine Message. The mirror reflects our past and shows us our present so that we thoughtfully plan our future. The candles are light, warmth, and energy to lead a righteous life that would, in turn, radiate light, give warmth, and provide energy for others. The incense burner gives the fragrance we need to meditate, pray to God, and ask for help and guidance. The gold fish symbolizes a happy life, full of activity and movement. The plates of green sprouts represent creativity and productivity, and so do the colorfully painted eggs.
As you see, the whole table is beautifully laid. It symbolizes the Message and the Messenger, light, reflection, warmth, life, love, joy, production, prosperity, and nature. It is, in fact, a very elaborate thanksgiving table for all the good and beautiful things bestowed by God.
Family members, all dressed in their best, sit around the table and eagerly await the announcement of the exact time of vernal equinox over radio or television. The head of the family recites the Nowruz prayers, and after the time is announced, each member kisses the other and wishes a Happy Nowruz. Elders give gifts to younger members. Next, the rounds of visits to neighbors, relatives, and friends begin. Each visit is reciprocated.
Zarathushtra' s Birthday and Nowruz festival are celebrated by Zarathushtrians at social centers on about 6 Farvardin (26 March).
Singing and dancing is, more or less for the first two weeks, a daily routine. The festivity continues for 12 days, and on the 13th morning, the mass picnic to countryside begins. It is called SIZDEH-BE-DAR, meaning "thirteen-in- the-outdoors. " Cities and villages turn into ghost towns with almost all the inhabitants gone to enjoy the day in woods and mountains along streams and riversides. People sing, dance, and make merry. Girls of marriageable age tie wild grass tops into knots and make a wish that the following Nowruz may find them married and carrying their bonny babies!