Sunday, March 21, 2010

 

خاموشی‌ی ِ ناگهانی‌ی ِ انسانی والا و شاعری توانا در آستانه‌ی ی «نوروز»: سایه‌ی ِ سیاه ِ اندوه بر سر ِ دوستداران ِ فرهنگ و ادب ِ ایران


يادداشت ِ دوم ِ سردبیر و ويراستار

یکشنبه یکم فروردین ماه ۱۳۸۹
(بیست و یکم مارس ۲۰۱۰)

▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀

"آزَرده‌کرد کژدُم ِ غُربت جگر مرا!"
(ناصر ِ خسرو ِ قُبادیانی)

دیروز در شور و شتاب ِ آماده‌شدن برای ِ برگزاری ی ِ جشن‌آیین ِ نوروز بودم که ناگهان با دریافت ِ سوگ‌پیام‌هایی هم‌زمان از سه دوست، غرق در اندوه و انباز ِ ماتم ِ هزاران ایرانی در میهن و فراسوی آن، برای خاموشی‌ی ِ یک دوست فرهیخته و هنرمند و یک انسان ِ آزاده و پویا و جویا و مبارز ِ پرشور ِ راه ِ آزادی‌خواهی و حق‌جویی و حق‌گویی، منصور خاکسار، شهربند ِ غربت ِ غریب ِ غرب و "جگرآزرده ی ِ کژدم ِ غربت"، شدم.

خبر چُنان صاعقه‌آسا و غافل‌گیرانه بود که مرا یک‌سره گیج و منگ کرد و ذهن و زبان و دستم را از هرگونه اندیشیدن و گفتن و نوشتن بازداشت و تا امروز – که این سوگ‌سخن ِ نارسا را به سختی‌ی ِ هرچه تمام‌تر، می‌نگارم – مانع از گشودن ِ سفره‌ی ِ دل در دیدرس ِ یاران و هم‌دردانم – شناخته و ناشناخته – گردید.

اکنون نیزکه از سر ِ درد و ناگزیری به نوشتن روی‌آورده‌ام تا از درون ِ این غرقاب، گونه‌ای اندوه‌گزاری و فرافکنی کرده‌باشم، شرمسارم که نمی‌توانم حق ِ انسانی والا و شاعری توانا همچون منصور خاکسار را چنان که باید و شاید، اداکنم؛ چرا که – به گفته‌ی ِ بیهقی‌ی ِ بزرگ – "این قصّه را اَلَم باید که از قلم، هیچ برنیاید!"
پس، ناچار به همین چند سطر ِ ناقص – برآیند ِ پریشان‌حالی‌ام – بسنده‌می‌کنم و امیدوارم که بازماندگان ِ منصور، به ویژه برادر ِ هنرمندش نسیم خاکسار، پوزش ِ کوتاهی‌ی مرا بپذیرند و مرا در اندوه ِ بزرگ ِ خویش، انبازبدانند.
*
گروهی از یاران و دوستداران ِ منصور خاکسار، با نشر ِ بیان‌نامه‌ی ِ زیر، اندوه‌زدگی‌ی خود و هم‌دردی‌ی ِ خویش با خانواده و بازماندگانش و نیز همه‌ی ِ جامعه‌ی ِ ادبی و فرهنگی‌ی ِ ایران، ابرازداشته‌اند.

" دل دیوانه باد" در تبعید
درگذشت شاعر معاصر، منصور خاکسار
نویسنده و شاعری توانا و انسانی والا

▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀


▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀

 ۱۳۸۸ /۱۲ /۲۹

با نهایت تأسف، جامعه ادبی، فرهنگی و سیاسی ایرانیان، رهرو ِ دیگری را از دست داد. منصور خاکسار، شاعر تبعیدی، که شعرش با زندگی عجین شده بود، در مرگی خودخواسته، در هیجدهم مارس ۲۰۱۰، برابر با بیست و هفتم اسفند ۱۳۸۸، با خانواده، دوستان و علاقه‌مندانش وداع گفت و در فقدان خود، همگی را به بهت و اندوهی عمیق فرو برد.

خاکسار، در سال های عمده‌ی ِ عمر ۷۱ ساله اش، به ‌حضور اجتماعی هنر، به ‌عنوان شکننده سکوت رسمی، به ‌عنوان صدایی برای کسانی که صدایشان ناشنوده شده است و به‌عنوان حقّی انسانی که با او زاده می‌شود، ایمان داشت. به همین دلیل، شعر او هرگز زینت بخش مجلس هیچ قدرتی نگردید.

گرچه بخش مهمی از زندگی منصور خاکسار در فعالیت های اجتماعی - سیاسی، دستگیری و شکنجه در زندان های شاه و خمینی گذشت و بخشی دیگر نیز از گزند زندگی در تبعید، مصون نماند، طیّ چهار دهه نوشتن و سرایش شعر، آثارش همواره آینه‌ای شفاف از عواطف انسانی و مایه‌گرفته از ذهنیّتی خلاق و نوجو و سرشار از دوست داشتن، احترام به شأن آدمی و ستایش زیبایی بوده است.

منصور خاکسار، پس از چند سال زیستن در اروپا، به سال ۱۹۹۰، به آمریکا رفت و در شهر لس آنجلس اقامت گزید. او از اعضای قدیمی‌ی کانون نویسندگان ایران و همچنین کانون نویسندگان ایران در تبعید بود، و از یاران همیشگی‌ی ِ گروه ادبی ی دفترهای شنبه در لس آنجلس به‌شمار می رفت.

از منصور خاکسار سیزده مجموعه شعر به نام‌های کارنامه‌ی ِ خون، حیدر و انقلاب، شراره های ِ شب، سرزمین شاعر، با طرّه‌ی ِ دانش ِ عشق و قصیده‌ی ِ سفری در مه، به فارسی و لس آنجلسی ها، از این نقطه، آن‌ سوی برهنگی، و چند نقطه دیگر و با آن نقطه، به دو زبان فارسی و انگلیسی منتشرشده است.


از جمله کارهای آماده‌ی چاپ او کتاب دو جلدی ی گفتارهای پراکنده پیرامون شعر و ادبیات مهاجرت، گفتگویی بلند با عنوان من هرگز به سکوت نیندیشیده‌ام و مجموعه‌ی ِ شعر از سحرخیزان است که کتاب آخر، به چاپ سپرده شده است.
همچنین منصور خاکسار همراه با ناصر تقوائی، در سال های دهه‌ی ِ ۱۳۴۰، در ایران، سردبیری‌ی ِ نشریّه‌ی‌ ِ ادبی‌ی ِ هنر و ادبیات جنوب را به عهده داشت. نشریه ای که هشت شماره از آن منتشرشد و نویسندگان و شاعران صاحب نام با آن همکاری می کردند. خاکسار در تبعید نیز، همراه با مجید نفیسی، ویراستار صفحه‌ی ِ شعر نشریّه‌ی ِ آرش و هشت شماره از دفترهای کانون نویسندگان ایران در تبعید بود.

ما امضاء کنندگان زیر درگذشت شاعر توانا و انسان فرهیخته، منصور خاکسار را به خانواده محترم خاکسار، دختران برومندش و بویژه به برادر و یار و همراه او، نویسنده ارزشمند معاصر، آقای نسیم خاکسار، و همچنین به یاران و دوستان، و علاقه‌مندان شعر منصور، تسلیت می گوییم و یادش را گرامی می داریم.

" بگذار رونده ای که همواره میان گور و ماه سرگردان بوده است بر پوستی بازیافته درنگ کند، مگر به رازی پی ببرد."
(بر گرفته از پیشگفتار ِ مجموعه‌ی ِ شعر ِ از این نقطه از منصور خاکسار)

نام‌های ِ امضاء کنندگان به ترتیب حروف الفبا:

سرژ آراکلی. سودابه اشرفی . هلن افشان . شایان افشار . رضا اغنمی . نسرین الماسی . الهه امانی . خسرو باقرپور . منیره برادران . رضا براهنی . مازیار بهروز . کیخسرو بهروزی . محمود بهروزیان . بیژن بیجاری . قاسم بیک زاده . ماری بیک زاده . روشنک بیگناه . سیروس بینا . کوشیار پارسی . شهرنوش پارسی پور . ناصر پاکدامن . ف تابان . نیره توحیدی . ملیحه تیره گل . محمد جلالی ( سحر) . جمشید چالنگی . علی اصغر حاج سید جوادی . حسن حسام . محسن حسام . تراب حقشناس . مهرداد حقیقی . کریم خوشاب . اسماعیل خویی . شیرین دخت دقیقیان . خسرو دوامی . جلیل دوستخواه . حسین دولت آبادی . منوچهر راستا . ناصر رحمانی نژاد . حمید رضا رحیمی . ریمورخشانی . نظام رکنی . فضل الله روحانی . مجید روشنگر . مهناز روشنگر . حسن زرهی . علیرضا زرّین . آذر زهرابی . شهرزاد سپانلو . اکبر سردوزامی . بهمن سقایی . اسد سیف . نوشین شاهرخی . ناصر شاهین پر . مسعود شب افروز. فریده شعبانفر. بهروز شیدا . فریدا صبا . عباس صدرائی . فریبا صدیقیم . عباس صفاری . فرح طاهری . علیرضا طبیب زاده . سیاووش عبقری . شهلا عبقری . بتول عزیز پور. عزیز عطائی . رضا علامه زاده . کاظم علمداری . محمد غروی . داوود غلامحسینی . کیوان فتوحی . آزاده فرهمند . امیرعلی فصیحی . ثریا فلاح . مهدی فلاحتی . کامبیز قائم مقام . محسن قائم مقام . پرویز قلیچ خوانی . الهام قیطانچی . بهزاد کشمیری پور. منصور کوشان . ژینوس کیافر . علی کیافر . عزت گوشه گیر . رضا گوهرزاد . علی لیمونادی . شیدا محمدی . آزاد مرادیان . رضا مرزبان . مهرنوش مزارعی . علی مسعودی نیا . پروین ملک . نجمه موسوی . ناصر مهاجر . اردشیر مهرداد . شکوه میرزادگی . فیروزه میزانی . باقر مومنی . مینا نراقی . مجید نفیسی . مسعود نقره کار . اعظم نوراله خانی . اسماعیل نوری علا . پرتو نوری علا . پروانه نوری علا (قائم مقام) . بهمن نیرومند . اصغر واقدی . پیمان وهاب زاده . عباس هاشمی . محمود هاشمی . کوروش یزدانی . الهام یعقوبیان . محسن یلفانی . ایرج یمین اسفندیاری

کانون‌ها و نهادهای ِ همراه:

تلویزیون ایرانیان - کانون فرهنگ و هنر فرزنو - کانون سخن لس آنجلس - گروه ادبی‌ی دفترهای شنبه – نشریّه‌ی ِ شهروند کانادا - نشریه اینترنتی‌ی ِ سکولاریسم نو – نشریّه‌ی ِ اینترنتی‌ی ِ اخبار روز.

در هشتم اوت ۲۰۰۸، به مناسبت سالگرد مشروطیّت، منصور خاکسار، به دعوت کانون فرهنگ و هنر فرزنو در شمال کالیفرنیا، در برنامه‌ی ِ سخنرانی و شعرخوانی شرکت کرد. پیوندنشانی‌ی ِ زیر بخش کوتاهی از شعرخوانی او را در این برنامه نشان می دهد.
http://www.youtube.com/watch?v=cixC5RHOv3M

و پیوندنشانی‌ی ِ جدیدی از شعر خوانی‌ی ِ منصور خاکسار که به دعوت حامیان ِ "مادران عزادار ایران" در لس آنجلس، در برنامه شرکت کرده بود:
http://www.youtube.com/watch?v=n_3eqvWyGGU

۱

شاید قرار ِ آخر باشد

می گویمش: -- به گاه ِ گذر-- "بدرود!"

می گویدم: " قرار دگر فرداست

چک کن دقیق، دیدار ما کجاست!"

۲

در گرگ و میش ِ حادثه و دام

سالِ ِ کدام کیفر
سالِ ِ کدام؟
گویی هزار سایه کمین کرده ست
در برگ و باد
و مرگ، پنجره ها را بسته ست
ای باژگونه ماه!
شب، از کدام سوی به من می وزد
کان سوی خاک
گوئی در انتهای جهانم
آوارِ گور و نمک و شب
از مغزِ استخوان و کفن می وزد!

آه...
من سر خطِ چیستم
که مرگم طلیعه‌ی آزادی ست
و جهان در نام من تولد می یابد
با کدام صراحی مستم
که در صدفِ عشق، پنهانم
و با نفسم، آفتاب، پَر می گشاید

گاهی پدر به تلخی می گفت: "منصور"
از باد- خانه تمکین مکن
که تقدیر تا گور
چونان طنابی محتوم، حلق آویز ماست!
و من به جِدّ می گفتم:
"خواهی دید ما، خود، حقیقت تقدیریم
که خوابِ جهان را برمی آشوبیم
و تقدیر،
راز هویّت ِ شب‌خیز ِ ماست!"

خاستگاه: رایان پیام‌های ِ هم‌زمانی از پرتو نوری‌علاء و مجید نفیسی (لوس آنجلس) و سرژ آراکلی (سیدنی)

افزوده‌ی ِ ویراستار:

نمونه‌ی ِ دست‌نوشت ِ منصور خاکسار



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?