اشاره
پژوهنده ی ارجمند، آقای دکتر محمود دهقانی، گفتار آگاهاننده ی زیر را برای نشر در این سامانه، فرستاده اند که با سپاسگزاری از همکاری ی ایشان، انتشار داده می شود.
*
ویرانی ی کاخ شاه عباس به دست افسر قزاق روس!
*
پس از فرو خفتن نقاره ی جنگ میان عثمانی و صفوی در روزگار شاه
عباس یکم، در سایه آرامشی که گسترده شد نوبت به آبادانی رسید. بدنبال راه سازندگی
که امام قلی خان در فارس و گنجعلی خان در کرمان و سران لشکری و کشوری درهمه جا پیش گرفتند میرزا تقی
خان نیز با کمک شاه عباس غبار از چهره مازندران زدود وبا امنیت راه ها، ابریشم و
کالاهای ایران بیشتر به جهان صادر شد. اما سال ها پس از آن در پایان فرمانروائی شاه
عباس دوم و سال های نخست فرمانروائی شاه سلیمان، گروه ها ئی ماشک دماغ کشورهای
ایران و روسیه شدند که به گونه خلیفه داعش امروز در کشورهای سوریه و عراق، آن ها در کناره های رود ولگا عرض اندام کردند.
هر چند در آن سوی رود ولگا به یغماگری می پرداختند اما قدرت یافتن یاغیان این سوی
مرز را نیز با خطر بسیار روبرو کرد چرا که سران تزار برای امتیازات بازرگانی با
ایران و رهائی از دست یورشگران، آن ها را به این سو می تاراندند.
اگر خلیفه سده بیست
و یکم داعش، در روزگار کنونی با جنگجویان به آن گونه که خود گفته می خواهد از راه
دمشق و بغداد در آن سوی خلیج فارس به ایران به گونه روزگار ساسانیان پا بگذارد،
یورشگران قزاق نیز در آن سوی رود ولگا برای خود ثروت و قشونی تدارک دیده بودند و
به این سوی مرز به ایران روزگار صفوی پا می نهادند. هدف نگارنده در این نوشته خیلی کوتاه پرداختن
به یورش داعش در سوریه و عراق نیست بلکه هدف برافروختن شمعی در دالان تاریک پیشینه
دیگری از یک رویداد به فرماندهی افسر قزاق "استفان استینکو رازین" در کناره رود ولگا و
شبیخون به فرح آباد در کرانه دریای مازندران ایران روزگار صفوی است.۱
در ۲۵ کیلومتری ساری روستائی به نام "طاهان"، در کنار
رودخانه "تجن" قرار داشت واز دیرباز کشاورزی و شالیزارهای پرآوازه آن بر
سر زبان ها بود. مهندسان شهرسازی شاه عباس یکم به سرپرستی ساروتقی استاندار
مازندران که در گستره معماری و شهر سازی با دانشی فراگیر پر تجربه بود، با
طرح خانهها و ساختمانهای کاخی که شاه فرمان ساختن آن ها را داد، در انجا دست به کار
شدند. با آغاز شهر سازی و بالا رفتن ساختمانها و با ساختن پل، بازار و جاده
ها خیلی از خانوادههای گرجی و ارمنی و یهودی نیز در طاهان و پیرامون آن جاگیر
شدند و به کار و بازرگانی پرداختند. بیشتر مهاجران به آنجا کوچ داده شدند و برخی
نیز در بالا گرفتن آوازه طاهان خود به آنجا مهاجرت کردند. گزارش اسکندر بیگ منشی و گزارش "د لاواله" آغاز و روند
شکلگیری و توسعه شهر را نشان میدهند.۲
این شهر در حین ساخت، با مسجدی بسیار زیبا که از آن برای
مدرسه نیز استفاده می شد همراه کاروانسرا،
گرمابه و جاده سنگ فرش و گل ها و باغ ها و جویبارها آنچنان به سر و رویی زیبا و دل
انگیز دست یافت که بر آن "فرح آباد" نام نهادند. شاه عباس برای ساختن
خانه در شهرفرح آباد به مهاجران زمین واگذار می کرد و گاه با قیمتی ناچیز زمین در
اختیار برخی از اسرای جنگی که با ازدواج سرگرم زندگی و بازرگانی شده بودند می
گذاشت و آنان را به کار و پیشرفت تشویق می کرد. در گذر از بومیها و سران سپاه و
نزدیکان شاه، بیشتر شهروندان فرح آباد یهودی و مسیحی بودند. در آن روزگار فرح آباد
دارای نزدیک به سه هزار خانوار شد. کاخ "جهاننما" در انتهای شمالی شهر
بود. این کاخ نگارگریهای زیبا و خوش رنگ داشت و از ایوان آن چشمانداز دلپذیر
شالیزار، رود و دشت و دریا پیدا بود.
کاخ "جهان نما" به دست افسر قزاق " استفان
استینکو رازین" ویاغیان او در بهار شوم سال ۱۶۶۸ میلادی، در روزگار
"آلکس میخائیلویچ" پدر "پطر کبیر" در روسیه و هم زمان با سال
های پایان فرمانروائی شاه عباس دوم چپاول
و به آتش کشیده شد. نگارگری هائی که جهانگردان اروپائی از آن یاد کرده اند، همراه
آینه های بلند و همه تزیینات کاخ یکسره
ویران شد. یاغیان مسلح "رازین" با چند کشتی، با حقه داد و ستد به آنجا
آمده بودند. شب هنگام با یک یورش، کشتار بی گناهان شهر فرح آباد و چپاول خانه ها
را آغاز کردند. پس از کشته شدن انبوهی از مردم،
یاغیان متواری شدند.
آن رویداد ترمز روانی شد و مردم دلواپس کمبود امنیت بودند
چرا که با یورش های پیاپی، فرح آباد تاختگاه تراکمه و گروه های دیگر نیز شده بود. شهروندان
یکی پس از دیگری شهر را ترک نموده و به جاهی دیگری کوچ کردند. از ساختمان دو اشکوبه کاخ جهان نما با آینههای بزرگ همراه با
کاشیهای خوش رنگ گرمابه که در گمانهزنیهای باستانشناسی کنونی در آنجا دیده میشوند
تنها پلی شکسته و تکه ای از دیوار کاخ به جا مانده، اما مسجد شاه عباس فرح آباد با
معماری منحصر بفرد خود هنوز پا برجا است.
افسر قزاق " استفان استینکو رازین" برادرش در
مسکو محکوم به مرگ شده بود و از آن روی، نخست در اندیشه انتقام از دولت روسیه
برآمد. او از راه چپاول و راهزنی ثروت هنگفتی به دست آورده و یاغیان نقاط دیگر را
در کنار هم گرد آورده بود. پیش از آن وقتی از سوی روس ها احساس خطر کرد از دولت
صفوی درخواست تابعیت ایرانی نمود اما شاه عباس دوم درخواست او را نپذیرفت.
"رازین" از هر دو سو نگران جان
خود و جنگجویانش بود. او تا مدت ها نامش در کتاب های داستان روسی بود و حتا
دانشنامه روسیه نیز از او صحبت به میان آورده است.
شهر زیبای فرح آباد در سال های پایان فرمانروائی شاه عباس
دوم چند بار مورد یورش قرار گرفته بود. "استینکو رازین" از قزاقان ناحیه
رود "دن" با گروهی از مردم بخش "دنیتر" هم دست شده به سواحل
دربند و باکو حمله کردند و تا دروازه رشت پیشروی نمودند. فرمانفرمای گیلان به جنگ
با آن ها شتافت و بیرون رانده شدند. آن ها پس از مدتی دوباره برگشتند و این بار از
راه دریا در فرح آباد پیاده شدند. برای ترس مردم فرح آباد نخست چند نقطه شهر را به
آتش کشیدند و برای رعب و وحشت عده ای را در جا بجای شهر گردن زدند. خیلی ها را اسیر کرده و در خن کشتی ها زندانی
کردند و خود به میانکاله گریختند. در جزیره میانکاله از سوی مردم پیرامون جزیره مورد
هجوم قرار گرفتند و عده ای از آن ها با
هجوم پشه های مالاریا فرار را بر قرار ترجیح داده اما از پا درآمدند. بازمانده
قشون "رازین" در نزدیکی رود ولگا با سربازان تزار درگیر شدند و عده ای
از سربازان روس را کشتند و با خفه کردن اسرای ایرانی آن ها را به آب انداختند.
دولت شاه عباس دوم به روس ها اعتراض کرد و سرانجام پس از جنایت های بی شمار،
"رازین" دستگیر و روس ها با ساطور او را چهار شقه کردند.
این یورش ها درگذر از راهزنی گروه های ماجراجو، ریشه سیاسی
نیز داشت. چون در روزگار "الکسی میخائیلویچ " پدر "پطر کبیر"
فرستاده تزار به دربار شاه عباس دوم پیروزی سیاسی چندانی برای بازرگانی نیافت در
سال های نخست روزگار شاه سلیمان، در ١٠٧٩ قمری برابر با ١۶۶٨ میلادی شش هزار قزاق
را برانگیخت و به آن ها سفارش کرد که خود را به ستوه آمده از ستم پادشاه روس معرفی
کنند. پس از آن اشرار دسته دسته با چندین
ناو که هر یک با دو توپ مسلح بود از راه دریا روانه شدند. گفته می شود کار که از
کار گذشت پادشاه روس با حیله سیاسی به ایران گزارش داد که حدود شش هزار از اتباع
ما برای گرفتن تابعیت ایرانی بسوی مرزهای آبی شما می آیند و بهتر است از پذیرش آن
ها خودداری نمائید. ۳
یاغیان قزاق در سواحل گیلان و فرح آباد پیاده شده و گفته
بودند ما به سرزمین شما پناه آورده ایم. پس از چندی که با شهر آشنا شدند در یک
شبیخون مردم را کشتند و کاخ و بازار و همه جا را به آتش کشیدند. ناآرامی و یورش این
گونه یاغیان به ایران در روزگار شاه صفی نیز گزارش شده است. یاغیان گاه خود سرانه
و گاه با چشمک پادشاهان تزار که می خواستند به گونه ای از شر آن ها، رها شوند به
مرزهای ایران نزدیک می شدند. این یورش ها همیشه در روزگاری بود که ریخت و پاش و
اختلاس و دزدی و ریا و تزویر و خودخواهی های سیاسی درون این سوی آب بالا می گرفت و
از کسی نمی پرسیدند از کجا آورده ای. با نا آرامی درونی، شهرها ی کشور دستخوش
اغتشاش می شدند و شهروندان زخم خورده نیز سر در گریبان، با بهت و حیرت به خود
فراموشی رو می آوردند و آماج تیر و شمشیر دزدان غیر خودی نیز می شدند.
سند های بسیاری
جسته و گریخته از چپاول شهرهای ساحلی شمال ایران در درازنای تاریخ به ثبت رسیده
اما یاد آوری این نکته نیز لازم است که جنایتی که یاغیان قزاق در روزگار صفوی به
فرماندهی " استفان استینکو رازین" به اجرا درآوردند چیزی به گونه یورش
داعش به کشورهای سوریه و عراق امروز بود. اگر در روزگار شاه عباس دوم در مازندران
به زیر ساخت کشتی سازی و آن صنعت نیاز پیدا شد و "کشتی رانی دریای خزر رونق
گرفت و به تشویق او ایرانیان کشتی هایی چند ساختند که شاه عباس دوم خود برای تشویق
صنعت گران ایران در آن ها نشست"، برای یورش ها و تهدیدی بود که پی در پی در
مرزهای آبی دریای مازندران به خاک ایران صورت می گرفت.٤
پانوشت:
۱ – نگاه کنید به جلد نخست "تاریخ سیاسی" سعید
نفیسی ص ٨۵. "در تاریخ میهن ما" نوشته محمد حجازی
ص ١۲٤.همچنین بنگرید به "سفرنامه ملگانف به
سواحل دریای خزر"،با تصحیح مسعود گلزاری، ص ۱٠٤. انتشارات دادجو، تهران ۱٩٨۵.
۲ – در گذشته به تجن رود " تیزین رود " می گفته
اند. "پیترو د لاواله" جهانگرد ایتالیائی از ملازمان پاپ بود. در روزگار
شاه عباس یکم به ایران سفر کرد. سفرنامه او را شادروان شعاع الدین شفا به فارسی
برگردانده است. همچنین برای پیشرفت شهر فرح آباد نگاه کنید به اسکندر بیگ منشی: "تاریخ
عالم آرای عباسی"، ایرج افشار،ج دوم، تهران ۱۳۳٤.
۳ – "تاریخ مازندران". جلد دوم. اسمعیل مهجوری.
چاپ اول تیرماه ۱۳٤۵ چاپ اثر- ساری، ص ٩۱.
٤ – در مورد کشتی سازی و کشتی رانی در روزگار شاه عباس دوم
نگاه کنید به پاریزی، "سیاست و اقتصاد عصر صفوی"، ص ۲۲٩، به نقل از "روضه الصفا" ج ٨، ص ٤٨۳.
. ﺍﺳﺎﻣﯽ ﻋﺮﺑﯽ ﺩﺭ ﺗﺎﺟﯿﮑﺴﺘﺎﻥ ﻣﻤﻨﻮﻉ ﺷﺪ
ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ ۱۷ ﺍﺭﺩﯾﺒﻬﺸﺖ ۱۳۹۴ - ۷ ﻣﻪ ۲۰۱۵
ﺍﻣﺎﻣﻌﻠﯽ ﺭﺣﻤﺎن ﺭﺋﯿﺲ ﺟﻤﻬﻮﺭ ﺗﺎﺟﯿﮑﺴﺘﺎﻥ ﻃﯽ دستوري ﺑﻪ ﻣﺠﻠﺲ ﺁﻥ کشور، ﺧﻮﺍﺳﺘﺎﺭ تدوین ﻗﺎﻧﻮﻥ ممنوعيت ﻧﺎﻣﮕﺬﺍﺭﯼ عربی ﺑﺮ ﻧﻮﺯﺍﺩﺍﻥ ﺗﺎﺟﯿﮑﺴﺘﺎﻥ ﺷﺪ و در عوض از مردمش خواست نام فرزندان خود را از شاهنامه فردوسی انتخاب کنند..
ﻗﺎﻧﻮن ديگري ﮐﻪ ﺩﺭ ﭘﺎﺭﻟﻤﺎﻥ ﺗﺎﺟﯿﮑﺴﺘﺎﻥ ﺗﺼﻮﯾﺐ ﺷﺪﻩ ﺍست ، اينست ﮐﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﭼﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﻭ ﭼﻪ ﭘﺴﺮ ﺗﺎ ﺳﻦ 18ﺳﺎﻟگي ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺩﯾﻦ ﻭ ﻣﺬﻫﺐ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺗﺎ ﺍﺯ ﮐﻮﺩﮐﯽ نا خواسته ﺩﺭﮔﯿﺮ ﺗﺮﺱ ﻭ ﻭﺣﺸﺖ ﻧﺎﺷﯽ ﺍﺯ ﺩﯾﻦ و مذهب ﻧﺸﻮﻧﺪ ! ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﺍﺯ ﻭﺭﻭﺩ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﻭ ﻧﻮﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺯﯾﺮ 18 ﺳﺎﻝ ﺑﻪ ﻣﺴﺠﺪ، ﮐﻠﯿﺴﺎ ﻭ ﮐﻨﯿﺴﻪ ﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ مي شود . اما پس از 18 سالگي ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﻦ ﺗﺸﺨﯿﺺ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ در صورت ﺗﻤﺎﯾﻞ ِﺷﺨﺼﯽ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ می ﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﺩﯾن انتخاب كنند .
posted by Jalil Doostkhah @
5:33 PM
محمد علی فروغی جستار مشهوری با عنوان «فردوسی و اهمیت شاهنامه» نوشته که چکیده ی آن، چنین است:
"اگر فردوسی، شاهنامه را نظم نکرده بود روایات [تاریخی ایران باستان] بهحالت تاریخ بلعمی و نظایر آن در میآمد که از صدهزار نفر یک نفر آنها را نخوانده بلکه ندیده است، و شکی نیست در این که اگر سخن دلنشین فردوسی نبود، وسیله ابقای تاریخ ایران همانا منحصر به کتب امثال مسعودی و حمزه بن حسن و .ابوریحان میبود .که همه به زبان عربی نوشته شده و اکثریت عظیم ایرانیها از فهم آن عاجزند"
حماسه ی مذهبی و حماسه ی ملی
نقالی و شاهنامهخوانی که در قهوهخانهها اجرا میشد، از هنرهای مردمیست که تاریخ و اساطیر ایران باستان را با ابیات برانگیزاننده ی شاهنامه در اختیار عموم مردم میگذاشت. از همان آغاز این هنرهای ملی در کنار هنرهای نمایشی با بنمایههای مذهبی مانند پردهخوانی و تعزیه اجرا میشد. درگیری بین حماسه مذهبی و حماسه ملی در ایران تازگی دارد.
جلیل دوستخواه، استاد ادبیات فارسی درباره حماسه ی مذهبی و حماسه ی ملّیی:
«حماسهی مذهبی» – هرگاه بتوان چنین عنوانی را به کار برد – سوگنامهایست برای جان باختگان در راه یک عقیده یا مرام ویژه و مخاطبان آن، پیروان همان عقیده و مذهباند. کتاب روضهالشّهدای ملا حسین واعظ کاشفی – که واژهی روضه، کوتاه کردهی آن و ترکیب روضهخوانی، اشارهای بدان است و بیشتر، روایتهای وابسته به رویداد شهادت امام سوم شیعیان در رویداد عاشورای سال ۶۱ هجری را در برمیگیرد – نمونهی مشهور این سوگنامهنویسی به شمار میآید.
مضمون «شاهنامه دوم» که اردیبهشت ماه از آن رونمایی شد، زندگی، جنگها و خطبههای علی، خلیفه چهارم و امام اول شیعیان است. علی با رستم در رقابت قرار گرفته است. زور کدامیک بیشتر است؟ حماسه مذهبی یا حماسه ملی؟
حماسهی ملی، نمایشگر کنش و کوشش اجتماعی و فرهنگی و میهندوستانهی یک ملت، از همهی تیرههای قومی و فرقههای مذهبی بر زمینهای فراگیر و بدون گرایش محدود به گروه ویژهایست و سنی و شیعی و کافر را در کنار هم به خواندن یا شنیدن مینشاند تا دریابند و بدانند که نیاکان آنها در گذشت روزگاران، چگونه اندیشیدهاند و چه گفتهاند و چه کردهاند و چرا بر جا ماندن مجموعهی یک ملت، برآیندِ کوششها و کنشهای آنهاست. شاهنامهی فردوسی، آیینهی تمام نمای این فرارَوَند دیرپای است.
* * *
خودپرستی رهبر و نادانی مردم
در نخستین بخش شاهنامه، رهبر به خطا میرود، گرفتار خودپرستی میشود و سقوط میکند. مردم هم شتابزده و شورشی و ناداناند. دوزخ ضحاکی جانشین بهشت جمشیدی میشود و معنویات از دست میرود.
جلال خالقی مطلق، شاهنامهپژوه:
این وضعیت به نام یک مشیت الهی که باید پذیرفت و با آن ساخت تبلیغ نمی گردد. بلکه مردمی که خود موجب این وضع بودند، خود نیز باید اکنون برای رفع آن دامن همت ببندند. و این همان اندیشه مبارزه میان نیک و بد در جهانبینی ایرانی است.
خالقی مطلق در سال ۱۳۴۹ کار سترگ تصحیح شاهنامه فرودسی را آغاز کرد و سرانجام در سال ۱۳۸۷ آن را به پایان رساند. نخستین بار شاهنامه به تصحیح خالقی مطلق در خارج از ایران انتشار یافت. او این کار را تقریباً به تنهایی و بدون پشتیبانی دولتها به انجام رسانده است.
متولی پروژه تولید «شاهنامه دوم» سازمان تبلیغات اسلامی است که زیر نظر «مقام معظم رهبری» کار میکند و بودجه سالانه اعلام شده آن بیش از ۲۶۰ میلیارد تومان (۲۶۰۵۵۵۹۰۰۰۰۰۰ ریال) است. این سازمان اعلام نکرده که چقدر خرج تولید «شاهنامه دوم» شده است.
خالقی مطلق بر آن است که شاهنامه به این دلیل یگانه است که مورد استقبال مورخان و ادیبان و نقاشان و نقالان قرار گرفت و این امر سبب شد که آداب و رسوم خانوادگی و اجتماعی ایرانیان به فرهنگ اسلامی منتقل شود.
شاهنامه مانند پلی شد که دو فرهنگ پیش از اسلام و بعد از اسلام ایران را به یکدیگر متصل ساخت و آن استمرار فرهنگ ایران که با ورود عرب آسیب بزرگی دیده بود، به وسیله شاهنامه تا حد زیادی مرمت یافت.
با این حال گاهی برخی از روشنفکران پرسشهای رادیکالی را هم در برابر شاهنامه و آفریننده آن نهادهاند. احمد شاملو در سخنرانیاش در دانشگاه برکلی، فردوسی را به تحریف شخصیتهایی مانند ضحاک و کاوه و تحریف شورشهای مردمی متهم کرد. ظاهراً هرگاه بحث تاریخ در میان میآید، تحریف هم یکی از سویههای آن است. .
.علاقه سازمان تبلیغات اسلامی به زبان و بیان شاهنامه از این لحاظ هم قابل تأمل است.
The Persian Priceless Pearl in Poetry Realm: Ferdowsi
We gather together to commemorate the glory of “The Great Ferdowsi” on May 15 of each year. Under the firmament of poetry, we read and recite his “Shahnameh” as proudly as possible.
Ferdowsi was born in Khorasan in a village near Tous, in 935 CE His great epic The Shahnameh (The Epic of Kings), to which he devoted most of his adult life, was originally composed for the Samanid princes of Khorasan, who were the chief instigators of the revival of Persian cultural traditions after the Arab conquest of the seventh century. During Ferdowsi’s lifetime this dynasty was conquered by the Ghaznavid Turks, and there are various stories in medieval texts describing the lack of interest shown by the new ruler of Khorasan, Mahmoud of Ghaznavi, in Ferdowsi and his lifework. Ferdowsi is said to have died around 1020 CE in poverty and embittered by royal neglect, though confident of his and his poem’s ultimate fame.
The Shahnameh or The Epic of Kings is one of the definite classics of the world. It tells hero tales of ancient Persia. The contents and the poet’s style in describing the events takes the readers back to the ancient times and makes he/she sense and feel the events. Ferdowsi worked for thirty years to finish this masterpiece.
posted by Jalil Doostkhah @
7:39 PM
,br.
بیست و پنجم اردی بهشت ماه، روز بزرگداشت
فردوسی است. به این مناسبت حکایتی را از کتاب
چهلرمقاله ی
نظامی عروضی می آورم در باره ی
فردوسی
نیز به این مناسبت کتابی را از استادم جناب
بهمن حمیدی معرفی می کنم با عنوان: «فرهنگ زنان شاه نامه»
کتابی است در باب همه زنان در شاهنامه. از نامداران تا گمنامان و تا هر زنی که فردوسی حتی از او به اشاره ای یاد کرده است. این کتاب کار را در باب زن در شاهنامه تمام کرده و هیچ باقی نگذاشته است. در 795 صفحه است و نشر پژواک کیوان آن را به سال 1385 منتشر کرده است. پژوهشگاه وزارت فرهنگ و ارشاد هم کتاب را پژوهشی شایسته قدردانی شناخته است. نسخه های کتاب، به فروش رفته و اینک با حروف چینی جدید در آستانه چاپ و نشر دوباره قرار دارد.
و نیز نشانی نوشته ای را هم درج می کنم که خود سال هایی پیش در معرفی این کتاب در روزنامه
شرق، چاپ تهران، منتشر کرده بودم.
http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1137152
حکایت
(از چهار مقاله. نظامی عروضی سمرقندی.)
استاد ابوالقاسم فردوسی از دهاقین توس بود. از دیهی که آن دیه را پاژ خوانند و از ناحیت طبران است.. بزرگ دیهی است و از وی هزار مرد بیرون آید.
فردوسی در آن دیه شوکتی تمام داشت. چنان که به دخل آن ضیاع از امثال خود بی نیاز بود. و از غقب یک دختر بیش نداشت.
و شاهنامه به نظم همی کرد. بیست و پنج سال در آن کتاب مشغول شد که آن کتاب تمام کرد و الحق هیچ باقی نگذاشت و سخن را به آسمان علیین برد و در عذوبت به ماء مَعین رسانید و کدام طبع را قدرت آن باشد که سخن را بدین درجه رساند که او رسانیده است.
در نامه ای که زال همی نویسد به سام نریمان، در آن حال که با رودابه پیوستگی خواست کرد:
یکی نامه فرمود نزدیک سام
سراسر درود و نوید و خرام
وزو باد بر سام نیرم درود
خداوند شمشیر و گوپال و خود
چماننده چَرمه هنگام گرد
چراننده کرگس اندر نبرد
فزاینده باد آوردگاه
فشاننده خون ز ابر سیاه
به مردی هنر در هنر ساخته
سرش از هنرها برافراخته
من در عجم سخنی بدین فصاحت نمی بینم، و در بسیاری از سخن عرب هم.
محمود فاضلی بیرجندی
posted by Jalil Doostkhah @
5:33 PM
,br.
• سپانلو یکی از چهره های شاخص در میان شاعران نیم قرن اخیر ایران بود که با انتشار بیش از پانزده مجموعه شعر سهمی شایسته در شکوفایی شعر نو فارسی برعهده داشت ...
اخبار روز: www.akhbar-rooz.com سهشنبه ۲۲ ارديبهشت ۱٣۹۴ - ۱۲ می ۲۰۱۵
posted by Jalil Doostkhah @
5:32 AM
,br.
سه شنبه ۲۲ ارديبهشت
۱۳۹۴
,br.
!محمدعلی سپانلو درگذشت
محمد علی سپانلو، شاعر، نویسنده و مترجم سرشناس ایرانی و از اعضای کانون نویسندگان ایران، در سن ۷۵ سالگی درگذشت.
آقای سپانلو از روز سهشنبه ۱۵ اردیبهشت در پی ناراحتی ریوی و تنفسی در بخش مراقبت های ویژه بستری شده بود.
گزارش از:
posted by Jalil Doostkhah @
4:29 PM
,br.
منتخبی از شعر-ترجمههای قاسم صنعوی در چند دههی گذشته، در کتابی با نام «بوسههای غمگین یک سرخپوست» عرضه شد.
انتخاب و گردآوری این ترجمههای شاعرانه را فریبا شادلو و رضا عابدینزاده - از شاعران و مترجمان - انجام دادهاند که اعلام کردهاند:
«منتخب پنجاه سال ترجمهی شعرهای عشق و آزادی، به این دلیل گردآوری شد که کتابهای شعری که از قاسم صنعوی به چاپ رسیده، متاسفانه در سالهای اخیر، کمیاب یا نایاب شدهاند. همچنین بسیاری از شعرها، بعد از چاپ در نشریهها، بازنشر نشده است.»
نام قاسم صنعوی که اکنون برای سفری مطالعاتی در خارج از کشور بهسر میبرد، برای اهالی ادبیات، آشناست؛ چراکه بیش از 120 عنوان ترجمه و تالیف در زمینههای رمان، تاریخ، شعر و سالها فعالیت مطبوعاتی در نشریههایی چون سخن، تماشا، خوشه، رودکی و... چهرهای تاثیرگذار و ماندگار از او در دنیای معاصر ادبیات ساخته است.
مجموعهی «بوسههای غمگین یک سرخپوست» ترجمهی شعرهایی از شاعران 20 کشور را دربر میگیرد که تعداد قابل توجهی از آنها اسپانیولیزبان هستند. شعرهایی از نامهایی چون: فهدریکو گارسیا لورکا، راینر ماریا ریلکه، پابلو نرودا، موریس مترلینگ، لویی آراگون، ژاک پرهور، خوسه مارتی، یانیس ریتسوس، خوسه گارسیا، زف زوربا و...
*
این کتاب را انتشارات آرادمان منتشر و در نمایشگاه کتاب تهران در راهرو 23 غرفه 32 عرضه کرده است.
فرستنده ی گزارش: علیرضا بهرامی
posted by Jalil Doostkhah @
2:13 PM