Saturday, January 31, 2009
شكوه ِ آتش ِ فروزان ِ سَده در سراسر ِ ايران : پيوستي بر درآمد ِ ٤ : ٣٣، زيرْ بخش ١
کاندر این مُلک نخواهد که شب تار بُوَد
خرّم است این سَده و شادروان باد که گفت:
"شب ِ جشن ِ سَده را حُرمت ِ بسیار بُوَد"
از اینجا بارفروگذاري (دانلود) كنيد و بشنويد.
جشن ِ سَده در تهران با شركت ِ ده هزار تن، برگزارشد.
يادداشت دوم ِ ويراستار
در پي نشر ِ درآمد ِ ٤ : ٣٣، زيرْ بخش١، ويژه ي شادباش و گرامي داشت ِ جشن ِ باستاني ي سَده، امروز گزارشها و تصويرهايي از برگزاري ي اين جشن شكوهمند در تهران و برخي از شهرها و روستاهاي ميهن مان به اين دفتر رسيد كه با سپاسگزاري از فرستندگان، پيوندْنشاني هاي آنها را در اين پيوست مي آورم.
نماينده ايرانيان زرتشتي: جشنهايي چون سده را براي جهانيان ثبت جهاني كنيد
جشن سَده، يکي از جشنهاي همگاني ايران کهن، در آغاز شامگاه دهم بهمنماه برابر با آبان روز از بهمن ماه با افروختن هيزمي که مردمان، از پگاه بر بام خانه خود يا بر بلندي کوهستان گرد آوردهاند، آغاز ميشود. جشن سده يک جشن ملي ايرانيان است و به هيچ دين و مذهبي مربوط نيست.جشن «سَـدَه» بزرگترين جشن آتش و يكي از كهنترين آيينهاي شناخته شده در ايران باستان است.
در اين جشن در آغاز شامگاه دهم بهمنماه، همه مردمانِ سرزمينهاي ايراني بر بلنداي كوهها و بام خانهها، آتشهايي برميافروخته و هنوز هم كموبيش بر ميافروزند. مردمان نواحي مختلف در كنار شعلههاي آتش و با توجه به زبان و فرهنگ خود، سرودها و ترانههاي گوناگوني را خوانده و آرزوي رفتن سرما و آمدن گرما را ميكنند. همچنين در برخي نواحي، به جشنخواني، بازيها و نمايشهاي دستهجمعي نيز ميپردازند.
آنچنان که جابر عناصري در کتاب «تجلي دوازده ماه» و رضا مرادي غياث آبادي در کتاب «نوروز نامه» نوشته اند، امروزه اين مراسم در ميان روستانشينان شمال شرقي كشور (همچون آزادوَر و روستاهاي دشت جوين)، در بخشهايي از افغانستان و آسياي ميانه (با نام «خِـرپَـچار»)، در كردستان (پيرامون سليمانيه و اورامانات)، نواحي مركزي ايران (با نامهاي «هلههله»، «كُـرده»، «جشن چوپانان») و در ميان برخي روستانشينان و عشاير لرستان، كردستان، آذربايجان و كرمان رواج دارد.جشن سده هيچگاه به هيچيك از اقوام يا اديان باستان ارتباطي نداشته و همواره جشني ملي و برگرفته از شرايط اقليمي و رويدادهاي كيهاني بوده است. قدمت زياد اين مراسم باعث شده تا در باره دلايل برگزاري آن روايتهاي بسيار متعدد و متناقضي در منابع قديم ثبت شود.
با اينكه در هيچيك از متون پهلوي و منابع زرتشتي عصر ساساني و پس از آن، نامي از جشن سده و مراسم آن برده نشده و پيداست كه اين جشن در مغايرت با سنت زرتشتي بوده است؛ اما خوشبختانه در دوران معاصر اين مراسم در ميان همميهنان زرتشتي نيز رايج شده است كه البته در شيوه برگزاري، به برخي آيينهاي كهن و گاه مهم آن توجه نميشود.
معناي واژه ي سده
مهرداد بهار در کتاب «پژوهشي در فرهنگ ايران» و رضا مرادي غياث آبادي در کتاب ياد شده ي بالا، بر اين باورند که سَدَه در زبان اوستايي به معناي برآمدن و طلوع کردن است و ارتباطي با عدد
١٠٠ ندارد. عدد «سد» به شکل «صد» مُعرّب شده است در حالي که واژه «سده» به شکل «سَذق» مُعرّب شده است. روايتهايي که جشن سده را به صد روز گذشتن از زمستان و يا پنجاه شب و پنجاه روز مانده به نوروز تعبير مي کنند، همگي از ساخته هاي جديدتراست و در متون قديمي نيامدهاند.
جشن سده در شاهنامه
داستان پديدآمدن آتش و بنياد نهاندن جشن سده در شاهنامه بدين گونه آمده است که هوشنگ با چند تن از نزديکان از کوه ميگذشتند که مار سياهي نمودار شد. هوشنگ سنگ بزرگي برداشت و به سوي آن رها کرد. سنگ به کوه برخورد کرد و آتش از برخورد سنگها برخاست.داستان كشف آتش در زمان هوشنگ، هيچگاه باور ايرانيان نبوده و از ساختههاي جديدتر است. اين فرضيه امروزه مورد توجه بيشتر شاهنامهشناسان قرار گرفته و از جمله در نسخههاي تصحيح شده آقايان، استاد جلال خالقي مطلق و مصطفي جيحوني، داستان كشف آتش به دلايل بسياري در زمره بيتهاي افزوده شده و الحاقي شاهنامه آورده شدهاست. از سويي از اين داستان در هيچ يك از متون تاريخي مقدم بر شاهنامه و گاه متاخر بر آن ياد نشده است و همچنين ميدانيم كه كشف آتش بسيار كهنتر از عصر هوشنگ است كه با توجه به اشارههاي شاهنامه در باره چگونگي و دستاوردهاي زندگي انسان در آن دوره (ساخت ابزار ريزسنگي، يكجانشيني، آغاز كشتوزرع و اهلي كردن برخي حيوانات)، ميبايست با دورهاي منطبق باشد كه در باستانشناسي بنام «ميانسنگي/ مزوليت» (حدود ِ ٨٥٠٠ تا ٤٠٠٠ پبش از ميلاد) خوانده ميشود. و از سوي ديگر اين بيتها در برخي نسخههاي متقدم شاهنامه و از جمله كهنترين آن (دستنوشت فلورانس) وجود ندارد.
سدهسوزي
به هر روي، ماندگاري سده در فرهنگ ايراني بسيار مرهون اقوام گوناگون ايراني است. کرمان، در هشتاد سال گذشته مهد برگزاري سده بوده است و همه ساله باشکوهترين جشن سده نيز در آن جا توسط همه مردم برگزار ميشود. در سال هاي پس از انقلاب، زرتشتيان اين جشن را با روشهاي تازه اي که سابقه تاريخي ندارد، برپا مي کنند. روحالاميني، که خود کرماني است، درباره برگزاري سده در کرمان ميگويد:
شاهنامه فردوسي، تصحيح جلال خالقي مطلق، چاپ آمريکا: 1986، جلد يکم.
خاستگاه: رايانْ پيامي از شكوه ميرزادگي، كميته ي جهاني ي نجات ِ پاسارگاد- كلرادو، آمريكا
گزارش ِ ديگري از آتش جشن سده در پیر رهگذر چم در تفت ِ يزد، همراه با نماهايي ديدني
در اين جا:
http://drshahinsepanta.blogsky.com/1387/11/13/post-184/
خاستگاه: رايانْ پيامي از دكتر شاهين سپنتا- اصفهان
Friday, January 30, 2009
يك روشنگري ي بايسته: پيوستي بر درآمد ِ ٤ : ٣٣، زيرْ بخش ١٣
شنبه دوازدهم بهمن ماه ١٣٨٧ خورشيدي
(سي و يكم ژانويه ٢٠٠٩)
امشب هفتاد و یکمین هفته نامه ایران شناخت را خواندم و همچون همیشه با اخبار خوبی که دوستان فرستاده بودند، آشنا شدم. البته مدتی است که کمتر نوشته هایی از خودم را تقدیم می کنم و این بخاطر آن است که نوشته قابلی که مناسب ایران شناخت باشد، ننوشته ام.
چنانکه مطلع هستید، در این اواخر بسیاری از سوداگران و قاچاقچیان عتیقه و آثار باستانی راه تازه ای برای خود پیدا کرده اند که عبارت است از ساختن اشیای شبه باستانی و قلابی و انتشار آنها در نشریات چاپی و اینترنتی تا بهتر بتوانند آنرا بفروشند.
عکسی که جنابعالی با عنوان چوب نگاره هایی از روزگار هخامنشیان در درآمد ١٣ منتشر نموده اید نیز از همین نمونه ها است. این عکس را پیش از این وب سایت خبری آفتاب همراه با دروغ های فراوانی منتشر کرده بود و به باستان شناسان آلمانی و روزنامه فرانکفورتر آلگماینه منسوب نموده بود.
امیدوارم ترتیبی دهید تا گروهی از خوانندگان ایران شناخت به اعتبار شما، عکس این اثر قلابی را دیگر جاها منتشر ننمایند و صدمه ای دیگر به تاریخ تاراج شده این سرزمین وارد نیاوردند.
Thursday, January 29, 2009
٤: ٣٣. هفتاد و يكمين هفتهنامه: فراگير ِ ٢٢ زيرْ بخش ِ تازه ي ِ خواندني، ديدني و شنيدني
You can use any part of this site's content without any change in the text, as long as it is referenced to the site. No need for permission to use the site as a link.
Copyright © 2005- 2009
All Rights Reserved
در اين جا بخوانيد ↓
http://www.farhangiran.com/
خاستگاه: تارنماي فرهنِگ ِ ايران
اين شادباشْپيام نيز از سوي ِ انجمن ِ كهنْدژ – كه در درآمد ِ هفتهي ِ پيش (جمعه ٤ بهمن، زيرْبخش ِ ٦)، آن را شناساندم – به اين دفتر رسيدهاست كه با سپاسْگزاري از دوستان ِ كهنْدژي، در اين جا ميآورم ↓
فرارسيدن ِ جشن ِ فرخندهي ِ سَده را به تماميي ِ ايرانيان ِ پاکْنهاد در سرتاسر ِ ايران ِ فرهنگيي ِ بزرگ، شادباش ميگوييم.
هيأت ِ راهْبَريي ِ انجمن ِ ايرانْشناسي ي ِ کهنْ دژ
دهم بهمن ماه ١٣٨٧ خورشيدي
و اين هم شادباش ِ شهربراز براي ِ سَدِه، همراه با ستايشْسرود ِ منوچهري دامغاني، چكامهسراي ِ سدهي ِ پنجم ِ هجري، در وصف ِ شكوه ِ اين جشن ِ باستاني ↓
http://shahrbaraz.blogspot.com/2009/01/blog-post_28.html
٢. نگرشي دلْسوزانه به آسيبْشناسيي ِ رسانههاي ِ الكترونيك در گسترهي ِ فرهنگ ِ ما
گفتار ِ دكتر ناصر فكوهي با عنوان ِ ريشخندآميز ِ نیازی به فکر کردن نیست، «کامنت بگذارید!» را در اين جا بخوانيد ↓
http://rouznamak.blogfa.com/post-438.aspx
خاستگاه: رايانْ پيامي از مسعود لقمان، دفتر روزنامك - تهران
٣. "دشمن به دشمن آن نپسندد ...": مسجد جامع اصفهان، نماد ِ هزار سال تاریخ و فرهنگ و هنر در آستانهي ِ یک فاجعه
نور پردازی با شیوههای ابتدایی، خالی از خطر نیست. استفاده از تأسیسات برقیي ِ نا ایمن و سیم کشی های غیر اصولی احتمال بروز آتش سوزی در مسجد جامع را بالا برده است.
این تصویر تأسیسات برقیي ِ کار گذاشته شده کنار محراب الجایتو را نشان می دهد. این محراب با ٧٢٠ سال عمر، نفیس ترین محراب گچ بریي ِ ایران است.
گزارش تشریحی - تصویریي ِ خبرگزاريي ِ مهر در بارهي ِ اين تباهكاريي ِ هولناك را بخوانيد و نماهايي شرمْآور از آن را بنگريد و آه از نهاد برآوريد! ↓
http://www.mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=821345
خاستگاه: رايانْ پيامهايي همْزمان از محسن قاسميشاد - تهران و مهدي نفيسي- آلمان و شهربراز
٤. دريچهاي به حضور: آشنايي با كارنامهي ِ شاعر ِ ايراني "شمس لنگرودي" در آستانهي ِ ورود ِ او به استراليا
در اين جا بخوانيد ↓
http://shamselangeroodi.blogfa.com/
خاستگاه: رايانْ پيامي از دكتر سيروس رزّاقيپور، دفتر ِ كتابخانهي ِ ايرانيان - سيدني
٥. شعر ِ جهاني: تارنماي ِ "محمود كيانوش" شاعر، نويسنده و مترجم
در اين جا بخوانيد ↓
http://www.mahmudkianush.blogfa.com/
خاستگاه: رايانْ پيامي از مهدي خطيبي
٦. نقدي آگاهانه و روشنگر بر درونْمايه و كاركرد ِ برنامههاي ِ تلويزيون ِ فارسيزبان
نقد ِ پژوهندهي ِ باريكبين و نكتهسنج، شهرْبَراز را در اين جا بخوانيد ↓
تلویزیون پارسی بی.بی.سی و حمله به زبان پارسی
شنبه ۵/بهمن/۱۳۸۷ - ۲۴/ژانویه/۲۰۰۸
http://shahrbaraz.blogspot.com/2009/01/blog-post_24.html
خاستگاه: رايانْ پيامي از شهربَراز*
__________________
* در باره ي ِ پيشينهي ِ تاريخيي ِ نام ِ شهربَراز، در اين جا بخوانيد ↓
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D9%87%D8%B1%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D8%B2
٧. تا ثریا میرود دیوار کج ...
تارنماي ِ مُشت ِ خاكستر، با نوشتاري خواندني در زير ِ اين عنوان از فرشته مولوي، روزْآمد شد ↓
http://www.fereshtehmolavi.net/
خاستگاه: رايانْ پيامي از فرشته مولوي - كانادا
٨. نماي ِ گوشه اي از طهران (/ تهران) در دوران حکومت ناصرالدين شاه قاجار (سال ۱۲۵۰ خورشيدی/ ۱۲٩۰قمری)
٩. رهْنمود به ١٥ پژوهش ِ تاريخي، جامعهشناختي و فرهنگي
در اين پيوندْنشاني ها بخوانيد، ببينيد و بشنويد ↓
I
ما نیازمند فهمی درست از خود و غرب هستیم: گفتوشنود با مرتضی ثاقبفرـ بخش اول
http://www.farhangdaily.com/page/87-10-29/andishe.htm#1
I I
دموکراسی آتن چیزی جز الیگارشی نبود: گفتوشنود با مرتضی ثاقبفر ـ بخش دوم و پایانی
http://www.farhangdaily.com/page/87-10-30/andishe.htm#1
I I I
ترتيبها و نهادهاي جديد: گزارش درسْگفتارهاي سيّدجواد طباطبايي- بخش ٥
http://www.etemaad.ir/Released/87-11-01/181.htm
IV
اصغرایزدی جیران: جامعه شناسی هنر موسیقی - حسن زندباف
http://www.anthropology.ir/node/3339
V
دکتر محمدجواد زاهدي: عقلانيّت و توسعه
http://www.etemaad.ir/Released/87-11-03/181.htm
VI
هویّت قومی، هویّت ملّی و درگیری های گروهی (توماس هایلند اریکسن- ترجمهي ِ شاهده سعیدی (
http://www.anthropology.ir/node/3345
VII
آرامش دوستدار: تغذيهی اسلام نوزاد از کالبد ايران کهن
http://www.aramesh-dustdar.com/index.php/article/65/
VIII
http://www.pbs.org/now/shows/448/video-seg2.html
IX
http://www.etemaad.ir/Released/87-10-29/253.htm
X
http://www.etemaad.ir/Released/87-10-30/307.htm
XI
http://www.etemaad.ir/Released/87-11-01/150.htm
http://www.etemaad.ir/Released/87-11-01/308.htm
XIII
http://www.anthropology.ir/node/3337
IX
http://www.farsnews.com/imgrep.php?nn=8707280818
X
http://www.farsnews.com/imgrep.php?nn=8710280406
XI
http://www.farsnews.com/imgrep.php?nn=8710291004
XII
http://www.farsnews.com/imgrep.php?nn=8710160495
XIII
http://www.farsnews.com/imgrep.php?nn=8710110144
XIV
http://www.anthropology.ir/node/3349
XV
Seven Generation of Intellectualism in France, by Dr. Ramin Jahanbaglou".
http://www.iraninstitute.com/1384/840807/html/think.htm
http://www.iraninstitute.com/1384/840808/html/think.htm
http://www.iraninstitute.com/1384/840809/html/think.htm#s536922
خاستگاه: رايانْ پيامي از پيام جهانگيري - شيراز
١٠. گوشهنشين ِ فرهنگ ◄ شناختْنامهاي سرشار و سزاوار و ستودني براي مردي سرآمد و يگانه در گسترهي ِ فرهنگ ِ روزگارمان: "استاد ابوالحسن نجفي"
روزنامهي ِ اعتماد، دست به كاري كارستان زده و در شمارهي ِ ١٨٧٠ - دوشنبه ٣٠ دي ماه ١٣٨٧ خود، شناختْنامهاي پُرمايه براي ِ استاد ابوالحسن نجفي پژوهنده، نويسنده و مترجم ِ گران مايه و عضو ِ فرهنگستان ِ ايران، نشردادهاست كه من همْتاي آن را در نشريّههاي ايران، به ويژه روزنامهها، نديدهام و به راستي بايد به نويسندگان، تدوينكنندگان و ناشر آن، درود و آفرين گفت.
در اين جا بخوانيد ↓
http://www.etemaad.ir/Released/87-10-30/307.htm
خاستگاه: رايانْ پيامي از پيام جهانگيري - شيراز (با سپاس ِ ويژه براي ِ آگاهيرسانياش و يادي غريبانه از دوست ِ ديرينم استاد نجفي)
١١. تقیزاده و گاهشماريي ِ ایرانی
در اين جا بخوانيد ↓
http://rouznamak.blogfa.com/post-439.aspx
خاستگاه: رايانْ پيامي از مسعود لقمان، دفتر روزنامك - تهران
١٢. پیوستگیي ِ تاریخیي ِ ایران: گفتاري آگاهاننده و آموزنده در بارهي ِ پيشينهي ِ كاربرد ِ كليدْ واژهي ِ «ايران»، براي ناميدن ِ همهي ِ زيستْبوم ِ ايرانيان در هر دو دورهي ِ پيش و پس از اسلام
پژوهش ِ شهربراز را در اين جا بخوانيد ↓
http://shahrbaraz.blogspot.com/2008/12/blog-post_28.html
خاستگاه: تارنماي ِ شهربَراز
١٣. چوبْنگارههايي از روزگار ِ هخامنشيان
در اين جا بخوانيد ↓
http://au.mc01g.mail.yahoo.com/mc/welcome?.gx=1&.rand=egvg6pj1g7eak#_pg=showMessage&pSize=25&sMid=1&fid=Inbox&sort=date&order=down&startMid=0&filterBy=&.rand=50089849&midIndex=1&mid=1_13756_AJEmvs4AATD7SXeWYQ77OWgrqYo&m=1_10245_AIInvs4AAG8PSXqGVwQWBXL71g0,1_13756_AJEmvs4AATD7SXeWYQ77OWgrqYo,1_14558_AJAmvs4AANXzSXdf9QtLSlQogoM,1_15292_AFknvs4AABvMSXdYMQaeaHdGQgU,1_15955_AIInvs4AAVcLSXeXOA1n%2BW7C7zE,1_19091_AJQmvs4AAP%2FmSXZYpgksDS8MTbg,1_19662_AFknvs4AAVyRSXYR6g8V1yt%2FkYk,&hash=cfe2f95f75b3d4b28383be72d83dc8
خاستگاه: رايانْ پيامي از فرشيد ابراهيمي - تهران
١٤. نمونهاي از رقص و ترانههاي ِ لُري در يك فيلم ِ كوتاه
در اين جا ببينيد و بشنويد ↓
http://au.youtube.com/watch?v=_PX76Potkss
خاستگاه: رايانْ پيامي از دكتر سيروس رزّاقيپور، دفتر ِ كتابخانهي ِ ايرانيان - سيدني
١٥. پُرسون ... پُرسون ...: ترانه ي مهرورزانه ي زيبايي از زنده ياد دلكش، خواننده ي نرانه هاي مردمي
↓ در اين جا بشنويد
http://www..4shared.com/file/82081950/efea6b87/porsoon_porsoon_delkesh__wwwirtasnifblogfacom.html?dirPwdVerified=17017d2c
خاستگاه: رايان«پبامي از امين فيض پور- شيراز
١٦. گوگل راویي ِ تصویریي ِ بخشی از تاریخ ِ ایران
شرکت گوگل با بهره گيري از بايگانيي ِعکس ِ مجلهي ِ لایف یک تالار ِ عکس راه اندازیکرده و میلیونها عکس تاریخی را در شبكهي ِ جهاني، منتشرکرده است.
در میان دو میلیون عکسی که گوگل تا به حال از بايگانيي مجله لایف منتشرکرده، بیش از صد قطعه عکس مربوط به ایران است.
در اين جا ببينيد ↓
http://images.google.com/images?q=iran&q=source:life
خاستگاه: رايانْ پيامي از دكتر سيروس رزّاقيپور، دفتر ِ كتابخانهي ِ ايرانيان - سيدني
١٧. نمونههايي از آوازهاي ِ "دريا دادْوَر" خوانندهي ِ سوپرانوي ترانههايي از فرهنگ ِ توده
در اين جا ببينيد و بشنويد ↓
http://www.youtube.com/watch?v=ow7xqVk8Wjs
خاستگاه: رايانْ پيامي از دكتر سيروس رزّاقيپور، دفتر ِ كتابخانهي ِ ايرانيان - سيدني
١٨. حماسه، پديدهشناسيي ِ تطبيقيي ِ شعر ِ پهلواني: بررسي و تحليل ِ روشنگر ِ اثري ممتاز در شناخت ِ حماسههاي ايرانيان و جُزْايرانيان
نوشتار ِ نوشين شاهرخي دربارهي ِ اين كتاب ِ تازهي ِ استاد دكتر جلال خالقي مطلق، شاهنامهپژوه ِ نامدار را در اين جا بخوانيد ↓
http://www.noufe.com/persish/BarresiKetab/Matn/khaleghi-hamase.htm
خاستگاه: رايانْ پيامي از نوشين شاهرخي، هانوور- آلمان
١٩. پرداختن به فرهنگ ِ ايراني، زبان ِ فارسي و شاهنامهي ِ فردوسي: خدمت يا خيانت؟!
يك "پاسخ" به اين پرسش را (بي نياز از هرگونه شرح و تفسيري) در اين جا ميآورم. بخوانيد و خود، داوري كنيد ↓
گزينههایی از کتاب ِ نور ِ ملکوت ِ قرآن - تالیف آیت الله مُطهّری/ جلد چهارم / بخش ِ ششم
زنده کردن لغات فارسی باستانی، برگشت از تعالیم قرآن است ...
انجمن و مؤسّسهای بود برای این امور که با وزارت معارف و فرهنگ رابطه داشت؛ و برای از بین بردن لغات عربی و فرهنگ اسلام نهایت سعی و کوشش را داشتند. و در ادارهی فرهنگستانی که پشت مدرسهی سپهسالار بود، برای این موضوع مالهای ملّت بیچاره را میخوردند و میبردند. نام مسجد را دمرگاه، و قبرستان را گورستان، و اجتماع را گردهمایی، و جمعه را آدینه، و وسائل ارتباط جمعی را رسانههای گروهی، ... اینها همه برای دور کردن مردم از لغات قرآن است. برای قطع رابطه و بریدن با نهج البلاغه است. برای عدم آشنایی مردم به جمعه و جماعت است. برداشتن «طاء» از کلمات و به جای آن «تاء» نهادن، مانند تبدیل کتابت لفظ طهران به تهران روی همین زمینه است ...
برای ریاضیات از جبر و حساب استدلالی و فیزیک و شیمی در نمرهی امتحانی ضریب میگذارند؛ و برای عربی نه تنها ضریب نمیگذارند، آن قدر آن را بدون اهمّیت و در درجهی پست میگذارند که وجود و عدمش مساوی میباشد....
این همه سر و صدا برای عظمت فردوسی، و جشنواره و هزاره و ساختن مقبره، و دعوت خارجیان از تمام کشورها برای احیاء شاهنامه، و تجلیل و تکریم از این مرد خاسر زیان بُردهی تهیدست برای چیست؟! برای آن است که در برابر لغت قرآن و زبان عرب که زبان اسلام و زبان رسول الله است، سی سال عمر خود را به عشق دینارهای سلطان محمود غزنوی به باد داده و شاهنامهی افسانهای را گرد آورده است ...تبلیغات برای فردوسی و شاهنامه، تبلیغات علیه اسلام است. فردوسی با شاهنامهی افسانهای خود که کتاب شعر (یعنی تخیلات و پندارهای شاعرانه) است خواست باطلی را در مقابل قرآن عَلم کند؛ و موهومی را در برابر یقین برسر پا دارد. خداوند وی را به جزای خودش در دنیا رسانید و از عاقبتش در آخرت خبر نداریم. خودش میگوید: بسی رنج بردم در این سال سی / عجم زنده کردم بدین پارسی چو از دست دادند گنج مرا / نبد حاصلی دسترنج مرا ما در زمان خود هرکس را دیدیم که خواست عجم را در برابر اسلام عَلم کند، و لغت پارسی را در برابر قرآن بنهد، با ذلّت و مسکنتی عجیب جان داده است. فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الابْصَار!
خاستگاه: رايانْ پيامي از شهرْبَراز
٢٠. فرهنگ ِ ادبیّات فارسی در شهر کتاب: آگاهينامه و فراخواني براي يك نشست ِ بررسيي ِ كتاب
در اين جا بخوانيد ↓
http://www.anthropology.ir/node/3381
خاستگاه: رايانْ پيامي از پيام جهانگيري - شيراز
٢١. دو نامهي ِ تاريخي و مهمّ از دو چهرهي ِ نامدار ِ فرهنگ و ادب ِ روزگارمان
نامهی محمّدعلی جمالزاده به اميرمهدی بدیع
(پژوهنده و نويسنده ي كتاب ِ كليدي ي ِ يونانيان و بَربَرها)
↓
http://www.fravahr.org/spip.php?article18
و پاسخ بدیع به جمالزاده ↓
روزگار غلامرضا تختي در آمريكا
هفدهم ديماه امسال چهل و يكمين سالگرد مرگ غلامرضا تختي بود. از چند روز پيش تلويزيون مدام برگزاري مراسم يادبودش را به همت! اداره كل تربيتبدني شهرري زيرنويس ميكند. هر سال در همين روز در «ابنبابويه» مردم به ياد پهلوان اخلاق و جوانمردي ورزش ايران جمع ميشوند. مراسم هر سال تقريبا مثل سال گذشته است. فقط نام مديراني كه قرار است قول بازسازي آرامگاه را بدهند و چند ماه بعد يادشان ميرود، تغيير ميكند. مديراني كه همه هنرشان سردادن شعارهاي اخلاقي در چنين روزهايي است.امسال سومين سالي است كه ابنبابويه بدون خانواده تختي (پسرش بابك و نوهاش غلامرضا) ميزبان ميهمانان جهان پهلوان است. سه سال پيش بابك - كه هيچگاه دل خوشي از اين مراسم و از بالا و پايين پريدنهاي تبليغاتي مديران ورزش ايران در مراسم سالگرد نداشت- براي ادامه زندگي به آمريكا رفت.
طنز تلخي است. فرزند جهانپهلوان تختي و نوهاش ـ كه اتفاقا همنام پدربزرگ است ـ در كشوري زندگي ميكنند كه ما هر روز آرزوي <مرگ> حكومتش را فرياد ميزنيم. غلامرضا تختي حالا در آمريكا زندگي ميكند. در سايت اينترنتياش كريسمس و سال نو ميلادي را با عكسهايي از كاجهاي تزئينشده جشن ميگيرد. از «هالوين» مينويسد و عكس كدو تنبل به ما نشان ميدهد.غلامرضا تختي در آمريكا آرامآرام بزرگ ميشود و به فرهنگ آمريكا آرامآرام خو ميكند. او كه بايد بيش از هركسي شبيه پدر بزرگش باشد و احتمالا هم هست، هزاران كيلومتر از ايران دور شده. حقيقت تلخي است برادر!
او كه حالا ١٤ ساله است و به سختي تلاش ميكند در غربت همچنان غلامرضا تختي بماند، سال پيش در چنين روزهايي از پدربزگ نوشته بود. اين يادداشت كوتاه، سرشار از غم و شوق و لبخند و اشك است:
"... ديروز سالگرد پدربزرگم بود و ما نبوديم. آن سالهايي كه بوديم مامانم و بابام شير و موز ميآوردن مدرسه. بعد از مدرسه هم، من و مامانم ميرفتيم خانه مادربزرگم و صبر ميكرديم تا شب كه بابام بياد از ابنبابويه و حسينيه ارشاد... تلويزيون روشن بود اما پدرم را نشان نميدادند. اين بود كه همه خيال ميكردند بابام نرفته. ما مجبور بوديم به تلفنها جواب بدهيم و بگوييم كه بابام آنجا بود. بعد همه فهميدند كه چرا بابام را نشان نميدهند، با اينكه او از همه بلندتر و پرزورتر و قشنگتر است و تازه فرزند جهانپهلوان هم هست...من اينجا كه آمدم به مادرم گفتم هيچكس مرا نميشناسد و من چطور بروم مدرسه؟ تو ايران همه ميدانستند من كي هستم اما اينجا چه كسي ميفهمد؟ مادرم گفت چه بهتر، خودت بايد كاري كني كه همه تو را بشناسند. اين بود كه درس خواندم خيلي. تو زبان انگليسي اول شدم، بين دانشآموزان آمريكايي توي سه كلاس رياضي اول شدم و توي چهار كلاس علوم اول شدم و خيلي جايزه گرفتم؛ تازه بهخاطر اينكه به يك بچه چيني كمك كردم كارت مخصوص به من دادند و تازه آنوقت بود كه فهميدم من هم كمي خوب هستم. بعد يكي از معلمها به من گفت درباره شب يلدا كار كنم، تحقيق كنم. كردم. ديدم چقدر قشنگ است شب يلدا. همانوقت دلم ميخواست بيايم ايران اما مادرم همينجا شب يلدا گرفت و خلاصه بعد از اين تحقيق معلمم جلوي همه به من گفت تو با آن قهرمان ايراني كه توي اينترنت اسمش پر است چه نسبتي داري...؟ گفتم نوه او هستم. همه برگشتند به من نگاه كردند و از آن روز كارم سه برابر شده. يكي براي خودم درس ميخوانم يكي هم براي اينكه نگويند نوه جهانپهلوان چيزي سرش نميشود." *
Wednesday, January 28, 2009
پيوستي بر درآمد ِ ٣٢:٤، زيرْ بخش ِ ٢٥
http://www.ahmadafradi.blogfa.com/post-4.aspx
Friday, January 23, 2009
ويرايش ِ درآمد ِ ٣٢:٤، براي ِ هنجارمندگرداني ي ِ يك نابه هنجاري در زيرْ بخش هاي ِ ١٢ و ١٣
Thursday, January 22, 2009
٣٢:٤. هفتادمين هفتهنامه: فراگير ِ ٢٧ زيرْ بخش ِ تازه ي ِ خواندني، ديدني و شنيدني
يادداشت ويراستار
جمعه چهارم بهمن ماه ١٣٨٧ خورشيدي
(بيست و سوم ژانويه ٢٠٠٩)
گفتاوَرد از دادههاي اين تارنما بي هيچگونه ديگرگونگردانيي متن و با يادكرد از خاستگاه، آزادست.
You can use any part of site's content as long as it is referenced to this site. No need for permission to use the site as a link.
١. فراخوان براي ِ جشن ِ زادْروز ِ فردوسي در كاليفرنياي ِ شمالي
يك) مجيد نفيسي- كاليفرنيا : اصفهانیي ِ حاضرجواب: نگاهی به ریشههای ِ تاریخیي ِ نقش ِ "رضا ارحام صدر"
سه) خاطره ي ِ زنده یاد ارحام صدر از ٢٨ امردادماه سال ١٣٣٢ در رادیو اصفهان از زبان خودش ↓ http://drshahinsepanta.blogsky.com/1387/11/01/post-178/
در متن ِ اين "خاطره"، آمدهاست: این صحنه از فیلم "شکرپاره" (ساخته ي ِ رضا مُهِيمن) را که ارحام صدر در آن خاطره اش از ٢٨ امرداد ماه سال ١٣٣٢ را بازمي گوید ، می توانید از اینجا بردارید و ببینید و شرح رویداد را از زبان خودش بشنوید. پس از كوبهزدن
[Click]
روي ِ اینجا، صفحهي ِ "مديا فاير" گشودهميشود. بعد از طيّ ِ مرحله هاي "دانلود" و ضبط بنا بر رهنمودهاي ِ داده شده، پنجرهي ِ
Real Player
بازميشود و مي توانيد بخشي از فيلم ِ مستند ِ شكرپاره را تماشاكنيد و به چشم خود ببينيدو به گوش ِ خود بشنويد كه شخص ِ شخيص ِ ارحامصدر ِ زندهياد، خاطرهاش از رويداد ِ شامگاه ِ روز ِ ٢٨ امرداد ١٣٣٢ در راديو اصفهان را بازميگويد و دريابيد كه – بر خلاف ِ ادّعاي ِ "داييجان ناپلئون" – ويراستار ِ اين صفحه، چيزي از خود برنساخته و براي – به اصطلاح –"بهرهگيري" از نام و آوازهي ِ هنرمند ِ بزرگِ اصفهان و ايران، به وي نسبت ندادهاست؛ بلكه عين ِ همين خاطره را – كه زماني از شخص ِ ارحامصدر شنيدهبوده – بهسادگي و بي هيچ شيلهپيله و غرض و مرضي در يادوارهي ِ او آوردهاست.
در اين جا بخوانيد ↓
در اين جا بخوانيد ↓
تحليل ِ نوشين شاهرخي در اين زمينه را در يكي از اين سه جا بخوانيد ↓ http://www.shahrzadnews.org/article.php5?id=1395 http://www.noufe.com/ http://www.iooinewz.org/article.php5?id=1395 خاستگاه: رايانْپيامي از نوشين شاهرخي- هانوور، آلمان
جُستار ِ كليدي و آگاهانندهي ِ استاد دكتر جلال خالقي مطلق را (در بيش از ٨٠ صفحه متن + بيش از ٢٠ ↓صفحه بازْبُردها و يادداشتْها)، در اين جا بخوانيدhttp://www.noufe.com/persish/Khaleghi/pdf/azshahnametakhodayname.pdf
به دنبال پيدايش هستههاى سياسى كه در پى شكلگيرى تمدن اسلامى بخصوص پس از يورش ترك ها و مغول ها در قرون 10 تا 13 ميلادى به وجود آمدند، زبان عربى كه در همه جا معمول بود جاى خود را به زبان فارسى داد. زبان فارسى از آن پس هم به عنوان يك گويش مختلط و هم به عنوان پيش برندة تمدن اسلامى در ايران، آناتوليا، آسياى مركزى و شبه قارة هند همه گير شد. در نتيجه، حدود زبان عربى كه ديگر براى مردم عادى قابل فهم نبود در حد نماز و مناجاتها باقى ماند. تأثير زبان فارسى در مسلمان كردن مردم شبه قارة هند از نمونههاى بارزى است كه بايد در اين مجال مورد تأمل قرار بگيرد. از ديگر موارد تأثير زبان فارسى مىتوان به مبادلات فرهنگى خاورميانه و بالاخص ايران با منطقه آسياى جنوب شرقى در قبل از اسلام، يعنى دورة ساسانى، نام برد. دربارة نفوذ فرهنگى ايرانيان در منطقه مالايا و اندونزى قبل از ورود اسلام به اين مناطق مطالعات زيادي صورت گرفتهاند ولى متأسفانه اثرى وجود ندارد كه تمام جنبههاى اين مقوله را در خود گنجانده باشد. اما تحقيق جك هرگول (Jacq-Hergoualc'h) كه بخشى از آن جايگزين تحقيق پيشين توسط وتيلى (Wheatly) شده است، تا به امروز جامعترين تحقيق دربارة اولين مراودات دريايى همسايگان آسياى جنوب شرقى با كشورهاى منطقه بوده است. تحقيق درباره ترتيب زمانى حضور فرهنگى ايرانيان در اين منطقه اگر نگوييم غيرممكن، مشكل مىنمايد. اين مشكل به علت گوناگونى جوامع آسياى جنوب شرقى است. آنچه در پى مىآيد از جمله برجستهترين خصوصيتهاى نفوذ ايرانيان بر فرهنگ اسلامى منطقه آسياى جنوب شرقى به حساب مىآيد. تأثير زبان پارسى بر زبان و ادبيات آسياى جنوب شرقى نفوذ ايرانيان حتى در لغات زبانهاى مالايى (كه زبان رايج مسلمانان مجمعالجزاير اندونزى و مالايا است) و تايلندى (از قرن 16 و زمان آيوتايا به اين طرف) قابل تشخيص است. در زبان تايلندى كلماتى كه داراى ريشة فارسى هستند وجود دارند. كلماتى همچون درك كلاپ (Drok Kulaap) يا كلاپ (Kulaap) به معنى گل رز كه از ريشة فارسى گرفته شدهاند. علاوه بر اين، در كلمات كلم پلى (گل كلم) و كلم درك (كلم) ريشة فارسى كلم وجود دارد. كلم درك در زبان تايلندى دقيقاً معادل كلمه فارسى گل بكم است. اصطلاح تايلندى براى كلمة خالص نيز داراى ريشة فارسى «ناب» است. ولى يكى از مهمترين كلمات عاريتى فارسى در زبان تايلندى اصطلاح فارنگ (Farang) است كه به اروپاييان اطلاق مىشود (كلمهاى كه براى هر جهانگردى كه چند روزى در تايلند اقامت كند آشنا است). ريشة اين كلمه به زمان جنگهاى بين اعراب و دشمنان خارجى (فرنگيش( Farankish بر مىگردد. كلمه گواوا (Guava) كه هنوز در زبان تايلندى به نام تن فارنگ (Ton Farang) خوانده مىشود و معناى آن درخت خارجى است توسط پرتغاليها به سيام آورده شد. بدون شك، تاريخ ورود اين كلمات فارسى را بايد در زمانى جستوجو كرد كه گروه موفقى از تجار فارسى زبان از قرن 16 به اين طرف در آيوتايا پايتخت آن زمان سيام سكونت داشتند. من در كتاب از اصفهان تا آيوتايا - روابط بين ايران و سيام در قرن هفده كه در ماه مارس 2004 به چاپ رسيد به اين موضوع پرداختهام. در اينجا فقط يادآورى كنم كه مهاجران ايرانى نقش بسيار مهمى در سيام قرن هفده ايفا كردند. به خصوص در زمان شاه ناراى كه از 1656-1688 تاج سلطنت را بر سرداشت ايرانيان داراى مقامات عالى رتبة دربارى و مقامات محلى بودند. اوج فعاليت ايرانيان در تايلند زمانى بود كه دولتهاى صفوى و سيام در نيمة دوم قرن هفده به تبادل مقامات سفارتخانهاى پرداختند. آخرين آن هم البته هيئتى بود كه از طرف شاه صفوى كه منشى آن هيئت، ابن محمد ابراهيم، گزارش آن سفر را در كتابى به نام كشتى سليمان گرد آورده، است. با اين حال نفوذ فرهنگى ايرانيان در مجمع الجزاير مالايا و اندونزى قدرى متفاوت است، عناصر فرهنگ فارسى را مىتوان بيشتر در گويش قديم و جديد مالايا جستوجو كرد. در خلال چند دهة اخير چندين مطالعة ارزشمند در اين زمينه انجام شدهاند. كار محمد عبدالجبارى بيگ به نام كلمات عاريتى فارسى و تركى در زبان مالايايى را نمىتوان يك اثر علمى شمرد زيرا وقتى بحث ريشة لغات به ميان مىآيد نويسنده فقط به حدسيات اقتضا مىكند، ولى كار خوش هيكل آزاد (Khush-Haikal Azad) را كه خود به زبانهاى مالايايى و اندونزى تسلط دارد مىتوان از لحاظ تحقيقاتى جامعتر دانست. كلمات عاريتى عربى و سانسكريت در گويش قديم و جديد مالايايى بسيار بيش از كلماتى هستند كه اصالت فارسى آنان مشخص شده است. ولى استفادة مكرر از لغات فارسى در كلمات روزمره همچون شاه (كه فقط به حكام مالايايى اطلاق مىشود) گندم، انگور و ديوان (ديوان ركيت Dewan Rakyat مجلس مالزى) نشان از اين دارد كه حضور زبان فارسى در زبان مالايايى قابل انكار نيست. در خلال دهههاى60-70 ميلادى الساندرو باسانى Alessandro Bausani) ) به انتشار مقالاتى دربارة كلمات و حكايات فارسى در زبان مالايايى پرداخت. حكايات داستان شيعى قدرتمندى به نام محمد ابن حنفى است كه در نبرد با بنى اميه است. نصايح نيز از ديگر انواع داستانهاى فارسى است. اين اثر توسط يك منبع ناشناخته فارسى كه در خدمت سلاطين آچهاى آن زمان سوماترا بوده وارد زبان مالايايى شده است. موضوعات اين كتاب نشان دهندة ارتباط نزديك آن با الگوهاى فارسى همچون سياستنامة نظامالملك است كه نويسنده بعضاً ترجمههايى از آن را مورد استفاده قرار مىدهد. علاوه بر اين، نويسنده هر جا كه از آغاز سال نو صحبت به ميان مىآورد از لفظ فارسى نوروز بهره مىبرد. از كتاب بوستان السلاطين (Bustan al-Salafin ) نورالدين الرانينى هم مىتوان نام برد كه هر چند حالتى دايره المعارفى دارد ولى عكسالعمل خشمآلودى است نسبت به شاعر صوفى مرتد اهل مالايا به نام حمزه فنصورى. اين كتاب نيز در نيمة قرن هفده نگاشته شده است. موضوع نفوذ فرهنگى ايرانيان در آسياى جنوب شرقى نيز به مانند موضوع تاريخ مسلمان شدن مردم منطقه از حساسيت خاصى در بين محققان برخوردار است. سؤال اين است كه آيا اسلام اول بار از ايران، عربستان سعودى و يا هند وارد اين منطقه شده است و ديگر اينكه چه وقت اين مهم رخ داده است؟ من قصد ندارم كه به اين بحث در اين جا دامن بزنم. در حقيقت اكثر مسلمانان كشورهاى مالزى و اندونزى سنى (شافعى مذهب) هستند. اين موضوع برعكس شمال هند كه حنفى مذهب هستند در مورد جنوب هند نيز صدق مىكند. از طرف ديگر، نبايد فراموش كرد كه جنوب هند تا دهة 1680 كه پادشاهى گل كندا (Golkonda) حاكميت داشت از مراكز شيعه به حساب مىآمد. نفوذ ايرانيان بر تفكرات مذهبى در آسياى جنوب شرقى را مىتوان بيشتر در سلاطين آچهكه، پس از سقوط مالاكا (Malacca) در سال 1511 جست و جو كرد. بنا به گفتة هرگرانج (Hurgranje) كه در اوايل قرن 20 به كار نويسندگى اشتغال داشته، محرم (ماه اول تقويم اسلامى)، توسط آچهايها به ميمنت نوههاى حضرت رسول (ص) يعنى حسن (ع) و حسين (ع) به نام آسن - اسن (Asan-Usen) خوانده مىشد و روز دهم اين ماه را به نام آچورا (عاشورا) مىناميدند. نويسنده ادامه مىدهد كه هر چند بعضى از آچهايها سنى بودند ولى در ايام سوگوارى به عزادارى مىپرداختند، گرچه مراسم آنها در مقياس كوچكترى برگزار مىشد. او اضافه مىكند كه آچهايها حتى ده روز اول محرم را بديمن مىپنداشتند. به هر جهت نفوذ ايرانيان در آچه كه، از لحاظ مراودات دريايى ارتباط تنگاتنگ با هند و منطقه خليج فارس داشت و در دورة تفكر و عرفان اسلامى قرن 17 به منصة ظهور رسيد. در اين ميان حمزه فنصورى اصلىترين اشاعه دهندة تفكر وحدت الوجود بود كه اين مكتب برگرفته از تعاليم عارف اندولسى معروف، ابن عربى، به حساب ميآمد. نفوذ فرهنگى ايرانيان را همچنين مىتوان يكى ديگر از بخشهاى قلمروى مالايا يعنى مالاكا كه بازار بزرگ تجارى منطقه به حساب مىآمد جستوجو كرد. اين كشور از اوايل قرن 15 ميلادى تا سال 1511 زمانى كه به دست نيروهاى اشغالگر پرتغالى افتاد پابرجا بود. هر چند مالاكا در ظاهر به عنوان خراجگزار سيام كه حتى داعية تمامى شبه جزيرة مالايا را داشت مطرح بود ولى مىتوانست خود را به عنوان ابرقدرتى در مجمعالجزاير معرفى كند و نيروى پيش برندة جديدى براى اشاعه اسلام شود. در اين زمان زبان فارسى، زبان بازرگانان دريايى منطقة اقيانوس هند بود و جامعة كوچكى از تجار فارسى زبان در مالاكا سكونت داشتند. ادارة شاه بندر كه عنوان فارسى داشت و در اكثر بنادر اصلى اقيانوس هند و چندين بندر در امپراتورى عثمانى موجود بود، در مالاكا نيز تأسيس شد. اين موضوع علاقة چندين محقق غربى را به خود جلب كرده است. اين طور به نظر مىآيد كه اين دفتر از سال 1350 در منطقة اقيانوس هند موجود بوده است. اكثريت مسلمانان منطقة آسياى جنوب شرقى از لحاظ مذهب شافعى هستند و از لحاظ چشم انداز كلامى نيز اشعرى به حساب مىآيند. مردم منطقة مالايا و اندونزى (بخصوص سوماترا و مناطقى از جاوه) در خلال قرن 14 و 13 توسط اعراب تاجر اهل حضرالموت در جنوب شبه جزيرة عربستان و جنوب هند، مناطقى كه اكثريت آن سنى شافعى مذهب بودند در سطحى وسيع به اسلام روى آورند. عليرغم اينكه مسلمانان خاورميانه و هند بسيار بيش از اين به آسياى جنوب شرقى سفر كرده بودند بسيارى از اين مسلمانان جزو كيشهاى مذهبى بودند كه در آن زمان در خاورميانه و هند مرسوم بودند. در زمان غزنويان كه بر افغانستان امروز، بخشهايى از ايران و شمال غربى هندوستان از نيمة دوم قرن تا پايان قرن 12 حكومت كردند زبان فارسى، زبان مسلمانان تحصيلكردة هند شد. ولى اين فرايند از زمان تأسيس سلاطين دهلى در قرن 13 سرعت بيشترى به خود گرفت. گسترش اسلام در آسياى جنوب شرقى در آن زمان بيشتر از طريق بازارهاى تجارى هند جنوبى و غربى صورت گرفت. اسلام در جامة عرفان كه با رنگ و جلاى ولايت عرفان قديم ايران آميخته شده بود و با عقايد و داستانهاى محلى جادوگرى قبل از اسلام تركيب شده بود تأثير خود را بر مردم اين منطقه گذاشت. علاوه بر عرفان، عناصرى از مذهب شيعه، نيز از طريق جنوب هند وارد اسلام منطقه مالايا و اندونزى شد. در حال حاضر هيچ گونه اطلاعاتى دال بر اين موضوع كه آيا فعاليت اسماعيليان در هند تأثيرى بر اسلام مالايا و اندونزى داشته است در دست نيست اما تا پايان قرن سيزده ميلادى شيعيان كه توانسته بودند در خانوادة سلطنتى پرلاك (Perlak) كه ظاهراً از اولين سلاطين مسلمان ساحل شمال شرقى سوماترا به حساب مىآمدند جدايى ايجاد كنند، تأثيرات شيعى خود را بر ادبيات مسلمانان مالايا و اندونزى نمايان ساختند. اين تأثيرات توسط چندين محقق غربى و اندونزيايى كه از مهمترين آنها بريد (Baried) و ويرينگا (Wieringa) هستند مورد مطالعه قرار گرفتهاند. تأثير شيعيان بر ادبيات مالايا و اندونزى بيشتر در بخش حكايات نمايان است. حكايات محمد حنفى كه نويسنده آن مشخص نيست از جمله كارهايى است كه بخوبى مورد مطالعه قرار گرفته و توسط براكا (Brakel) به انگليسى برگردانده شده است. حكايات محمد حنفى از جمله قديمىترين كارهاى ادبى منطقه مالايا است كه تا به امروز مورد علاقة خاص مسلمانان آسياى جنوب شرقى است. به نظر مىآيد اين كتاب به طور كلمه به كلمه در شمال شرقى سوماترا (به احتمال زياد در پاساى (Pasai از اصل فارسى ترجمه شده باشد. براساس مستندات داخل ترجمة مالايايى كتاب «براكا»، تاريخ نوشته شدن اصل فارسى كتاب جلوتر از نيمة دوم قرن 14 نيست. حكايات محمد حنفى كه بخشى از ميراث مسلمانان منطقه آسياى جنوب شرقى به حساب ميآيد داستان نبردهاى يك قهرمان شيعه و فرزند امام على (ع) با بنىاميه است. آنچه بسيار جالب است وابستگى بين اين كتاب و كتاب ديگري به نام ابومسلم نامه است كه توسط ايرانيان و تركها نگاشته شده و توسط براكل مشخص گرديده و حتى او عنوان مىكند كه بخشهايى از حكايات محمد حنفى كه اظهارنظرهاى خصمانهاي نسبت به معاويه، ابوحريره و وابستگان آنها در خود داشته است از اين كتاب حذف شده است. هر چند در خلال قرون 15 تا 17 اسلام در مناطق مالاكا و آچه به سرعت در حال گسترش بود ولى در ديگر نواحى آسيا جنوب شرقى همچون اندونزى و فيلىپين گسترش در مرحله اولية خود بود؛ تا آنجا كه پس از سقوط مالاكا به دست پرتغاليها در سال 1511 وقتى مردم كده (Kedah) دوباره اعتقاد به عالم روح پيدا كردند، آچهايها برآن شدند تا مردم را تحت تعاليم اسلام قرار دهند. يادداشتى تاريخى درباره حمزه فنصورى دورة حكمرانى علاءالدين رعيت شاه (1588-1604) كه از سلاطين آچه بود با شكوفايى عرفان ابن عربى همراه بود. همچنين در اين دوره حركتى عليه شاعر عارف، حمزه فنصورى، صورت گرفت. در همين زمان در هند امپراتور مغول اكبر (1556-1603) حكومت مىكرد كه دربارة او اطلاعات چندانى نيست. ولى با روى كار آمدن نورالدين الرانين (مرگ 1656) كه متولد هندوستان و يكى از مخلصان شافعى مذهب بود، دورهاى از افراطىگرى در فقه كه نتيجهاش آزار رساندن و سركوب پيروان عارفان بود، شروع شد. حمزه فنصورى در آيوتايا كه محل زندگى جامعهاى از شيعيان تاجر اهل ايران بود، متولد شده است. حتى حمزه فنصورى در يكى از شعرهايش به زبان مالايايى، وقتى دربارة محل تولدش، شهر ناو (آيوتايا)، سخن به ميان مىآورد از تشبيه عرفانى - فلسفى «وجود» بهره مىبرد. علاوه بر اين مىتوان اين طور برداشت كرد كه شهر ناو جايى است كه او وجود دوباره پيدا مىكند، وجودى كه او را به طرف جادة عرفان هدايت مىكند. ولى در يكى از نوشتههايش به زبان مالايايى او بصراحت مىگويد: «او (حمزه فنصورى) وجودش را در سرزمين شهر ناو بدست آورد.» اگر با دقت به كارهايش بنگريم درخواهيم يافت كه او نه تنها با زبان مادريش بلكه با گويشهاى عربى و فارسى نيز آشنايى داشته است. مىتوان مدعا شد كه او با ادبيات كهن فارسى همچون كارهاى عبدالرحمن جامى (مرگ 1492) آشنايى داشته است. پروفسور سيد محمد نقيب العطاس، حاذقترين محقق حمزه فنصورى، تحقيق جامع و منحصر به فردى دربارة او به همراه ترجمه و تدوين متون به زبان انگليسى ارايه داده است. در گذشته نبرد ارتداد و افراطىگرى دينى را نبرد بين را نيرى و فنصورى پنداشتهاند كه اين دو فقط در مقولة عرفان مورد مطالعه قرار گرفته است. بنا به گفتة العطاس گردش تغييرات در كيش سنىهاى راست دين مانند عقايد النسفى (Al-Nasafi) براى مقابله با كيش ارتداد بيان كنندة نبرد پنهان اين دو گرايش است. ولى نبايد نفوذ تفكر شيعى را در ميان عارفان كيش ارتداد در آچه ناديده انگاشت خود فنصورى مثلاً در چندين كار از امام اول شيعيان امام على (ع) نام برده است. آنچه او در عراق، قبلة آمال شيعيان زاير انجام داده در حد حدس و گمان باقى مانده است. قرن 16 را مىتوان زمانى دانست كه عراق مركز علم مسلمانان به حساب مىآمده است و به نظر بسيارى از محققان و از جمله من، حمزه فنصورى بسيار پيش از آن به مذهب شيعه گرويده بود. آنطور كه در كتاب تاريخ ارتباطات ايران و سيام آوردهام در قرون 17 و 16 شيعيان دوازده امامى در سيام داراى مركزيت بودند. در همين كتاب به ارتباط گستردة ديپلماتيك بين اين دو كشور پرداختهام كه در اينجا مجال براى پرداختن به اين موضوع وجود ندارد. موخره رواج كشتيهاى بخار توسط قدرتهاى استعمارى هلند و انگليس در منطقة اقيانوس هند در نيمه اول قرن نوزده، ارتباط مسلمانان آسياى جنوب شرقى با خاورميانه و كشورهاى عربى به خصوص با مكانهاى مقدس در شبه جزيرة عربستان و مراكز علمى مصر را آسان كرد. زوار و طلاب دينى كه از آنجا برمىگشتند شروع به گسترش عقايد مذهبى همچون وهابيت كردند. در اين ميان عقايد فنصورى و مذهب شيعه كه از ايران به منطقه آمده بود جزو عقايد منحرف به حساب ميآمد. اين محدوديت كه تا زمان حال ادامه يافته است حتى باعث از بين رفتن آزادى عمل در زمينة تحقيق شده است. تا آنجا كه اطلاع دارم تنها مؤسسهاى كه به تدريس زبان فارسى در منطقه اشتغال دارد مؤسسة تمدن و تفكر اسلامى در كوالالامپور است. وقتى در حال آماده كردن اين مقاله بودم آينده كرسى آموزش زبان فارسى در اين مؤسسه را هم درهالهاى از ابهام ديدم. آنچه در اين مقاله بررسى شده نشان مىدهد كه حضور ايرانيان در اين منطقه بسيار زياد است. حتى مىتوان آن را جزوى از فرآيند روى آوردن مردم آسياى جنوب شرقى به اسلام قلمداد كرد. معتقدم كه مىتوان تحقيقاتى از جنبة تاريخى دربارة حضور ايرانيان به عمل آورد. اميدوارم كه اين مقاله عارى از هرگونه تعصب فرقهاى و نژادى باشد. مطمئناً مىتوان با پرهيز از نگاه تعصبآميز به مسائل، جوى منصفانه به وجود آورد. هر چند متأسفانه اخيراً حركت هايى انجام پذيرفته كه عكس اين موضوع را نشان مىدهد.
__________________
*دكتر اسماعيل مارسينكوفسكى استاد دانشگاه بين المللى اسلامى مالزى است و اين مقاله را در «همايش بررسى تأثير عرفان ايرانى در شرق آسيا» كه بهمن ماه سال ١٣٨٢ در بانكوك برگزار شد، ايراد كرد.
I
http://www.aramesh-dustdar.com/index.php/article/63/
II
Planning and our Mentality, by Dr. Esmail Nooriala http://www.newsecularism.com/2009/01/16-Friday/011609-Esmail-Nooriala-Planning-and-our-mentality.htm
III
Citizenship in Iran, A Conversation with Dr. Naser Fakouhi by the Newspaper of Sarmaye
http://www.anthropology.ir/node/3289
IV
Gender from Post-Modernism's Viewpoint, by L. Rahbari http://www.anthropology.ir/node/3310
V
The Theories of Culture and Ethnicity, by E.L.Cerroni-long http://www.anthropology.ir/node/3303
VI
Post-Modernism in Iran
http://www.etemaad.ir/Released/87-10-25/181.htm VI
About the Blending of Islam and Iran, by Dr. Aramesh Doustdar http://www.aramesh-dustdar.com/index.php/article/64/
VIII
About Louis Althusser, by Arash Veysi http://www.etemaad.ir/Released/87-10-28/181.htm
IX
http://www.anthropology.ir/node/3293
X
http://www.etemaad.ir/Released/87-10-24/279.htm
XI
http://www.anthropology.ir/node/3291
خاستگاه: رايانْْپيامي از پيام جهانگيري - شيراز
ويراستار ميافزايد:
Space View
دوست ِ دانشمند، آقاي دكتر محمّد حيدري ملايري، استاد ِ نِپاهشگاه ِ (/ رصدخانهي ِ) پاريس، پيام ِ زير را براي ِ آگاهيرساني، به اين دفتر فرستاده و به گفت و شنود ِ خود با بخش ِ فارسيي ِ راديو جهاني ي ِ فرانسه در همين زمينه، پيوندداده اند:
Reiterating my wishes for a very successful new year, as you may know,2009 is declared by the United Nations as the Astronomy Year. If you areinterested, this is an audio file of an interview I have given on this matter (Radio France Intersnationale, Persian):
http://www.rfi.fr/actufa/articles/109/article_5085.asp
٢٧. دو نشريّه ي ِ سرشار ِ كتابْ شناختي در دو سوي ِ مرز ِ جغرافيايي ي ِ ايران
اين دو نشريّه ي ارزشمند در درون سو و فراسوي ِ مرزهاي جغرافيايي ي ايران، وابسته و پيوسته به گستره ي يگانه ي سرزمين ِ بي مرز ِ انديشه و فرهنگ و ادب ِ ايراني و همچون مشعل هايي فروزان، فراراه ِ جويندگان و پويندگان اند و با شور و شوق و كوشش و كُنش ِ بي چشم داشت و بي دريغ، در اين راه ِ دشوار، خويشكاري مي ورزند. براي سردبيران، همكاران ِ قلمي و ياوران ِ اين نشريّه هاي ِ بايسته و سودمند، پايداري و پويايي آرزومي كنم.