Thursday, January 22, 2009
٣٢:٤. هفتادمين هفتهنامه: فراگير ِ ٢٧ زيرْ بخش ِ تازه ي ِ خواندني، ديدني و شنيدني
يادداشت ويراستار
جمعه چهارم بهمن ماه ١٣٨٧ خورشيدي
(بيست و سوم ژانويه ٢٠٠٩)
گفتاوَرد از دادههاي اين تارنما بي هيچگونه ديگرگونگردانيي متن و با يادكرد از خاستگاه، آزادست.
You can use any part of site's content as long as it is referenced to this site. No need for permission to use the site as a link.
Copyright © 2005- 2009
All Rights Reserved
١. فراخوان براي ِ جشن ِ زادْروز ِ فردوسي در كاليفرنياي ِ شمالي
خاستگاه: رايانْْپيامي از اردلان عنصري، انجمن ِ دوستداران ِ شاهنامه- كاليفرنياي شمالي
٢. سه يادْكرد ِ ديگر از هنرمند ِ بزرگ، زندهياد رضا ارحامصدر
يك) مجيد نفيسي- كاليفرنيا : اصفهانیي ِ حاضرجواب: نگاهی به ریشههای ِ تاریخیي ِ نقش ِ "رضا ارحام صدر"
در اين جا بخوانيد ↓
دو) مجيد روشنگر- كاليفرنيا، فصلْنامهي ِ بررسيي ِ كتاب، شمارهي ٥٥، لوس آنجلس- پاييز ١٣٨٧
سه) خاطره ي ِ زنده یاد ارحام صدر از ٢٨ امردادماه سال ١٣٣٢ در رادیو اصفهان از زبان خودش ↓ http://drshahinsepanta.blogsky.com/1387/11/01/post-178/
در متن ِ اين "خاطره"، آمدهاست: این صحنه از فیلم "شکرپاره" (ساخته ي ِ رضا مُهِيمن) را که ارحام صدر در آن خاطره اش از ٢٨ امرداد ماه سال ١٣٣٢ را بازمي گوید ، می توانید از اینجا بردارید و ببینید و شرح رویداد را از زبان خودش بشنوید. پس از كوبهزدن
[Click]
روي ِ اینجا، صفحهي ِ "مديا فاير" گشودهميشود. بعد از طيّ ِ مرحله هاي "دانلود" و ضبط بنا بر رهنمودهاي ِ داده شده، پنجرهي ِ
Real Player
بازميشود و مي توانيد بخشي از فيلم ِ مستند ِ شكرپاره را تماشاكنيد و به چشم خود ببينيدو به گوش ِ خود بشنويد كه شخص ِ شخيص ِ ارحامصدر ِ زندهياد، خاطرهاش از رويداد ِ شامگاه ِ روز ِ ٢٨ امرداد ١٣٣٢ در راديو اصفهان را بازميگويد و دريابيد كه – بر خلاف ِ ادّعاي ِ "داييجان ناپلئون" – ويراستار ِ اين صفحه، چيزي از خود برنساخته و براي – به اصطلاح –"بهرهگيري" از نام و آوازهي ِ هنرمند ِ بزرگِ اصفهان و ايران، به وي نسبت ندادهاست؛ بلكه عين ِ همين خاطره را – كه زماني از شخص ِ ارحامصدر شنيدهبوده – بهسادگي و بي هيچ شيلهپيله و غرض و مرضي در يادوارهي ِ او آوردهاست.
خاستگاهها: رايانْْپيامهايي از مجيد نفيسي - كاليفرنيا و دكتر شاهين سپنتا- اصفهان و نيز فصلْنامهي ِ بررسي ِ كتاب، مجيد روشنگر- كاليفرنيا
٣. شناختْنامهي ِ جاويدانْخِرَد: اثري برجامانده از فرهنگ كهن ِ ايراني
در اين جا بخوانيد ↓
خاستگاه: رايانْْپيامي از مسعود لقمان، دفتر ِ روزنامك- تهران
٤. نامْآوران ِ ايراني: بررسيي ِ يك كتاب ِ نونشريافته
در اين جا بخوانيد ↓
خاستگاه: رايانْْپيامي از شهربراز
٥. ايران: هفت چهرهي ِ تمدّن در يك فيلم (بخش ِ يكم)
در اين جا ببينيد ↓
خاستگاه: رايانْپيامي از سعيد اوحدي - سوئد
٦. بيانْنامهي ِ انجمن ِ ايرانْ شناسيي ِ کهنْدِژ و خبرگزاريي ِ کهنْدِژ
همه با هم، دوش به دوش ِهم، براي ِ دفاع از ميراث ِ فرهنگي و زيستْبوم ِ در حال ِ نابوديي ِ ميهن ِِ خويش، همْصدا شويم!
در اين دو جا بخوانيد ↓
و براي تماس با دفتر ِ انجمن و خبرگزاري، اين رايانْنشاني را بهكارببريد ↓
خاستگاه: رايانْپيامي از بابك مغازهاي- دفتر ِ انجمن و خبرگزاري ي ِ کهنْدِژ
٧. دخو (دهخدا) بُنيادگذار ِ طنز ِ نوين ِ فارسي
تحليل ِ نوشين شاهرخي در اين زمينه را در يكي از اين سه جا بخوانيد ↓ http://www.shahrzadnews.org/article.php5?id=1395 http://www.noufe.com/ http://www.iooinewz.org/article.php5?id=1395 خاستگاه: رايانْپيامي از نوشين شاهرخي- هانوور، آلمان
٨. از شاهنامه تا خداينامه: پژوهشي بُنيادْشناختي در بارهي ِ خاستگاهها و پُشتوانههاي ِ سرْراست و ناسرْراست ِ شاهنامهي ِ فردوسي (همْراه با يك پيوست: فهرست ِ پارهاي از متنهاي ِ گمْشده به زبان پهلوي)
جُستار ِ كليدي و آگاهانندهي ِ استاد دكتر جلال خالقي مطلق را (در بيش از ٨٠ صفحه متن + بيش از ٢٠ ↓صفحه بازْبُردها و يادداشتْها)، در اين جا بخوانيدhttp://www.noufe.com/persish/Khaleghi/pdf/azshahnametakhodayname.pdf
جُستار ِ كليدي و آگاهانندهي ِ استاد دكتر جلال خالقي مطلق را (در بيش از ٨٠ صفحه متن + بيش از ٢٠ ↓صفحه بازْبُردها و يادداشتْها)، در اين جا بخوانيدhttp://www.noufe.com/persish/Khaleghi/pdf/azshahnametakhodayname.pdf
خاستگاه: رايانْپيامي از نوشين شاهرخي- هانوور، آلمان
٩. تارنماي ِ ويژهي ِ شناخت ِ زندگي و هنر ِ زندهياد "حبيبالله بديعي"، استاد ِ ممتاز ِ موزيك ِ ايراني
خاستگاه : رايانْپيامي از دكتر كاظم ابهري، دانشگاه ِ استرالياي ِ جنوبي- ادلايد
١٠. يك خبر ِ مهمّ ِ ادبي- فرهنگي: شناخت ِ ٤٩ غزل و تكْبيتي ازحافظ، نگاشته در واپسين سالهاي ِ زندگيي ِ شاعر قدیمترین نسخهي ِ غزلهای ِ حافظ كشف شد.
به گزارش شبكهي ِ خبر به نقل از بنیاد آفرینشهای هنری نیاوران، قدیمی ترین نسخه از نخستین مجموعه غزل های حافظ در كتابخانه بادلیان دانشگاه آكسفورد پیدا شد و در هفته آینده در ایران رونمایی میشود. براساس این گزارش نسخهای كه اكنون پیدا شده مربوط به سالهای ٧٩١-٧٩٢ هـجری قمری و هم زمان با آخرین روزهای زندگی حافظ است. این نسخه ارزشمند به كوشش دكترعلی فردوسی رئیس بخش تاریخ و علوم سیاسی دانشگاه نوتردام دو نامور دركالیفرنیا در كتابخانهي ِ بادلیان دانشگاه آكسفورد كشف شده است و وی، این نسخهي ِ غزلیّات یافت شده را با همهي ِ نسخ معتبر موجود مقایسه و تصحیح كرده است. این در حالی است كه پیش از این قدیمی ترین نسخههای غزلیات حافظ یافت شده مربوط به سال های ٨٠٣- ٨٠٥ هجری قمری بوده و حافظ پژوهان همواره به دنبال نسخهای از دیوان وی بودهاند كه در زمان حیاتش تحریر شده باشد. این مجموعه در دل ِ جُنگ ِ شعری ست به قلم شخصی به نام علا مرندی یكی از هم عصران ِ حافظ كه شامل ٤٩ غزل و یك تك بیت از خواجهي ِ شیرازست. این غزل ها همگی (شاید به استثنای پنج غزل) در هنگام حیات شاعر به ثبت رسیده اند. به همین مناسبت، طی مراسمی روز دوشنبه هفتم بهمن، تنها نسخهي ِ يافتْْشده از غزلهای حافظ، نگاشته در زمان ِ حیات ِ شاعر، در فرهنگْسرای ِ نیاوران رونماییمیشود.
خاستگاه: رايانْْپيامي از دكتر نويد فاضل - آلمان
١١. قونیّه و مولوی: پژوهشي در بارهي ِ زندگی و زيستگاه ِ عارف و شاعر ِ بزرگ ِ ايراني
در اين جا بخوانيد ↓
خاستگاه: رايانْپيامي از فرشيد ابراهيمي- تهران
١٢. زبان و ادب ِ فارسي در ژاپن
اشاره: دكتر موريو فوجى از برجستهترين اساتيد بخش فارسى دانشگاه توكيو است. او نقش مؤثرى در ترويج زبان پارسى و فرهنگ ايرانى ايفا كرده است. مقالهاى كه پيش روى شماست ترجمة مقالهاى است كه دكتر موريو فوجى در مجلة شرق(Orient)به زبان انگليسى نگاشته است و به پژوهشهايى كه در باب زبان پارسى از دهة 1920 تا 1980 در ژاپن صورت گرفته مىپردازد. 1 - رويكرد زبان شناسانه به «فارسى مدرن (فارسى جديد) و ادبيات آن در ژاپن، تحقيق در مورد زبان و ادب فارسى عصر اسلامى، از اوايل دهة 1920 با تحقيقات آكادميك يكى از اساتيدى كه علاقة زيادى به زبانشناسى تاريخى داشت آغاز شد. كتاب ملاحظاتى به تاريخ ادب فارسى (1922) به قلم «شيگرو آراكى» زبانشناس، شاگرد ويليام جكسون استاد زبانهاى ايرانى و سانسكريت دانشگاه كلمبيا، اولين معرفى مدون ادبيات فارسى به مردم ژاپن محسوب مىشود. آراكى در اين كتاب، براى اولين بار در ژاپن، مرورى تاريخى بر زبان و ادب فارسى از دوران قبل از اسلام (هخامنشيها) تا عبدالرحمن جامى، آخرين شاعر فارسى عصر تيموريان، عرضه كرده است. آراكى همچنين مطالبى در مورد رباعيات عمر خيام (1920) به زبان ژاپنى به چاپ رسانده است. تحقيق زبانشناسانة ژاپنىها در مورد زبان فارسى در عصر اسلامى (فارسى جديد) در مقايسه با تحقيقات انجام گرفته مربوط به دوران ماقبل اسلام، ضعيف بوده است. به عنوان مثال، مرور زبان فارسى در تقويم تاريخ توسط آتسوجى آشى كاگا (1964) و رويكرد كيگونودا به «فارسى جديد» (1988)، تحقيقات ارزشمندى هستند كه بر برخى ابعاد زبانشناسانه تأكيد ورزيده و ساختار دستورى «فارسى جديد» را بر مبناى زبانشناسى و از زاويه ايرانشناسى معرفى كردهاند. به هر حال «فارسى جديد» به خودى خود موضوع اصلى اين گونه تحقيقات نبوده است. در اين زمينه لازم است به كار كامتارتوياگى اشاره شود. ياگى با تجربهاى كه در زمينة زبانشناسى داشت، مطالعات و تحقيقاتى جديد در زبانشناسى با تأكيد بر «فارسى جديد» (فارسى كلاسيك و جديد در دورة اسلامى) و ادبيات آن ارائه كرد. در مقالات او براى اولين بار تحليل مدنى از موضوعات زبانشناسى فارسى جديد ظاهر شد، مانند «زبان محاورهاى فارسى معاصر» (1959)، «اصول واژههاى قرضى فارسى مدرن» (1964)، «تحقيق واژگانى در كتب درسى رسمى فارسى جديد» (1964). بررسيهاى آكادميك ياگى در مورد ادبيات فارسى مانند «ترجمة ديگرى از گلستان» (1953) و «مجموعهاى از ادبيات داستانى: دورنما و شعبههاى داستان فارسى» (1961) بخوبى رويكرد ژرف و كاملاً علمى او را به كتابهايى كه در مورد «فارسى جديد» نگاشته شدهاند توضيح مىدهد. با مقالات او تحقيق آكادميك در مورد ادبيات فارسى، در معناى خاص آن، آغاز شد و شكل گرفت. در خصوص رويكرد زبانشناسانه به متون ادبى فارسى لازم است به تحقيق ايچى ايموتو در مورد نظم شاهنامه خوانى اشاره شود كه تحقيقى بهرهمند از شيوههاى علمى بوده است (1959) مقالة مشروح شوجى ماتسوشيتا با عنوان «لهجة تهرانى» (1970) اولين گام در ژاپن براى شناخت لهجههاى زبان فارسى بوده است. تحقيق ميدانى كوجى كامى اوكا در مورد «لهجة لارستانى» (كامى اوكا، يامادا 1979) را بايد به عنوان اصيلترين مشاركت اساتيد ژاپنى در اين زمينه دانست. زبانهاى افغانى (پشتو و درى) اضافه بر زبان فارسى توجه خاص اساتيد دانشگاهى ژاپنى را به خود جلب كردهاند. بعد از مطالعات تاكيشى كاتسو فوجى در مورد مردم پشتو و زبان آنها (1964) اولين كتاب كامل دستور زبان پشتو در ژاپن توسط تتسو ناواتا (1985) كه متخصص زبانهاى افغانى بود تأليف شد. 2 - معرفى «فرهنگ ايرانى» از طريق ترجمة متون ادبى كلاسيك فارسى از ابتداى آشنايى با فرهنگ ايرانيان، عمر خيام مورد توجه ويژة اساتيد ژاپنى قرار گرفته است؛ شاعر و فيلسوفى كه با رباعياتش كه شبيه به جهانبينى بدبينانة بوديستى است شهرت جهانى كسب كرد. در ميان ترجمههاى رباعيات به زبان ژاپنى، ترجمة ريوساكو اوگاوا كه بر مبناى نسخة بازبينى شدة صادق هدايت نويسندة ايرانى انجام گرفته (ترانههاى خيام 1934) بيشترين شهرت را در ژاپن كسب كرده است. طى پنجاه سال گذشته، تعداد زيادى متون ادبى كلاسيك فارسى به ژاپنى ترجمه شدهاند. متن گلستان توسط ايزوساوا (1951) به ژاپنى ترجمه شد و در سال 1964 ترجمة معتبر و مقبولى به زبان ژاپنى از اين كتاب مشهور فارسى با عنوان گلستان با داستانى روشنفكرانه از ايران قرون ميانى توسط ريچى گامو انجام پذيرفت. گامو كه بدون شك از پيشگامان اين امر در ژاپن بود دو مقاله در مورد اين متن فارسى نوشته است (63-1952) لازم است اشاره كنيم كه گامو همچنين تاريخ ادبى ايران را بر مبناى زمينههاى فرهنگى، به رشتة تحرير درآورده است (1941). اين كتاب ارزشمندترين و بزرگترين تلاش بعد از آراكى براى نگارش تاريخ فرهنگى و ادبى ايران اسلامى توسط يك پژوهشگر ژاپنى است. يكى از شاگردان گوما به نام تسونئو كورياناگى در دانشگاه مطالعات خارجى توكيو از شخصيتهاى بسيار فعال در اين زمينه بوده است. او قابوس نامه و چهار مقاله (1963) و هفت پيكر (1971) را ترجمه كرد و مهمتر از همه ترجمه غزلهاى حافظ از نسخة قزوينى (1977) است كه به همت او صورت گرفته است. با ترجمة اين گونه متون كلاسيك فارسى، راه براى مطالعه ادبيات فارسى بسيار مهياتر شد و آشنايى با جوهرة فرهنگ فارسى براى ژاپنيها آسانتر گرديد. اميكو اوكادا كه در دانشگاه تهران ادبيات فارسى آموخته بود اشعار حماسى عشقى فارسى را مخصوصاً خسرو و شيرين (1977) و ليلى و مجنون (1981) نظامى و ويس و رامين گوركانى (1991) را به ژاپنى بسيار روان و جذاب ترجمه كرد. بخشهاى مشهورى از شاهنامه، كتاب بزرگ شعر حماسى، توسط كورياناگى و اوكادا به ژاپنى ترجمه شد. اخيراً گزيدههايى از تذكرهالاولياء عطار كتاب عرفانى مشهور فارسى، توسط موريو فوجى به ژاپنى برگردانده شده است. كورياناگى و اوكادا در مقالات خود موضوعات ادبى مربوط به ايران قرون ميانى را مورد بحث قرار دادهاند. مقالة اوكادا با عنوان «چهرة زن در حماسههاى عاشقانه ادبيات كلاسيك فارسى» (1985) نشان توجه عميق و خاص او به ادبيات فارسى بود. «تاريخ ادبيات فارسى» به قلم كورياناگى، كه بحثهاى خود را نه تنها بر نظريات شرق شناسان اوايل قرن بيستم بلكه بر مطالعات جديد آكادميك قرار داده، توسط شمارى از اساتيد برجستة ايرانى مانند «تاريخ ادبيات ايران» نوشتة صفا قرار داد. كتاب كورياناگى مشهورترين توصيف تاريخى ادبيات فارسى به زبان ژاپنى است. فرهنگ لغات فارسى ژاپنى او هم ضمن نقش ويژهاى كه براى آموزش زبان فارسى به ژاپنيها دارد جايگاه رفيعى در مطالعات آكادميك در مورد متون فارسى يافته است. 3 - آشنايى با جامعة ايران از طريق ادبيات جديد ايران در ژاپن دو رويكرد براى مطالعه و تحقيق در زمينة ادبيات عصر جديد، قابل مشاهده هستند. هيروشى كاگايا ضرورت مطالعة شرايط اجتماعى و سياسى را براى هر تحقيق ادبى در مورد ايران مدرن مورد تأكيد قرار مىدهد (1962). بايد ذكر كرد كه كاگايا اولين تحصيل كردة ژاپنى است كه به طور خاص در مورد احمد كسروى كتاب نوشته است. هايدمى هيداكا هم با شيوة تحقيقى كاگايا در مورد ادبيات مدرن ايران موافق بوده است و موقعيت ادبى ايران معاصر را با ارائة اطلاعاتى در مورد تغييرات سياسى از زمان سقوط رضاشاه تا برهة فراز و نشيبهاى نهضت ملى شدن نفت توضيح داده است. كتاب «صادق هدايت و حزب توده» (1983) نوشته هيداكاهم براى درك موضع اجتماعى صادق هدايت و آگاهيهاى سياسى اجتماعى او در بطن تاريخ سياسى معاصر ايران مرجع بسيار خوبى است. هيداكاهم همچنين بزرگ علوى نويسندة ايرانى را بخوبى معرفى كرده است. با توجه به رابطة نزديك سياست و ادبيات در ايران جديد، اگر كسى بخواهد تحقيق قابل قبولى در زمينة ادبيات ارائه نمايد نمىتواند نسبت به فهم زمينههاى سياسى و اجتماعى متون ادبى بىتوجه باشد. هرچند دقت نظر نسبت به ابعاد ادبى متون نيز لازم است. موريو فوجى در خصوص شرايط ادبى برهة انقلاب مشروطه تحقيقاتى در مورد سه روشنفكر برجسته آن عصر ارائه كرده است (1982، 1983، 1987). جلال آل احمد يكى از نويسندگان ايرانى (و منتقد اجتماعى) كه نظرات متفاوتى در مورد او ارائه شده، با تلاشهاى ارزشمند مينورو يامادا، يكى از متخصصان برجستة ژاپنى در خصوص فرهنگ عاميانه و زبانهاى محاورهاى ايران، به ژاپن معرفى شده است.يامادا با ترجمه «نفرين زمين» آل احمد تلاش كرد بعضى موضوعات مهم اجتماعى را كه توسط اين نويسندة ايرانى مطرح شده مورد توجه قرار دهد (1918). تلاشهاى يامادا قابل تقدير است چون سعى كرد بعضى مشكلات اجتماعى را كه در ايران معاصر ريشه دوانده بيان كند و با تحليل اين كتاب داستانى كمك كرد كه مشكلات مزبور در جامعة ژاپن قابل فهم شوند. كتاب يوكوكاگاوا (فوجى موتو) در مورد آل احمد (1983) تنها كتابى است كه به ژاپنى در مورد زندگى و كارهاى آل احمد منتشر شده است. كتب ادبى فارسى فراوانى به ژاپنى ترجمه شدند، اما تحقيقات روشمند در مورد ادبيات فارسى به همان ميزان در ژاپن شكوفا نشد. در ژاپن تحقيقات نقادانهاى كه با جسارت مباحث جديد روششناسى را براى بررسى ادبيات فارسى به كار گيرند، در كنار تلاشهايى كه مجموعهاى از ترجمة متون ادبى فارسى را ارائه مىدهند مورد نياز هستند. مجله ي ِ چشم انداز خاستگاه: رايانْپيامي از فرشيد ابراهيمي - تهران ١٣. فرهنگ ایرانی در آسیای جنوب شرقی و تأثيرگذاريي ِ آن بر فرهنگهاي ِ بوميي آن منطقه اسماعيل مارسينكوفسكى* مقدمه
به دنبال پيدايش هستههاى سياسى كه در پى شكلگيرى تمدن اسلامى بخصوص پس از يورش ترك ها و مغول ها در قرون 10 تا 13 ميلادى به وجود آمدند، زبان عربى كه در همه جا معمول بود جاى خود را به زبان فارسى داد. زبان فارسى از آن پس هم به عنوان يك گويش مختلط و هم به عنوان پيش برندة تمدن اسلامى در ايران، آناتوليا، آسياى مركزى و شبه قارة هند همه گير شد. در نتيجه، حدود زبان عربى كه ديگر براى مردم عادى قابل فهم نبود در حد نماز و مناجاتها باقى ماند. تأثير زبان فارسى در مسلمان كردن مردم شبه قارة هند از نمونههاى بارزى است كه بايد در اين مجال مورد تأمل قرار بگيرد. از ديگر موارد تأثير زبان فارسى مىتوان به مبادلات فرهنگى خاورميانه و بالاخص ايران با منطقه آسياى جنوب شرقى در قبل از اسلام، يعنى دورة ساسانى، نام برد. دربارة نفوذ فرهنگى ايرانيان در منطقه مالايا و اندونزى قبل از ورود اسلام به اين مناطق مطالعات زيادي صورت گرفتهاند ولى متأسفانه اثرى وجود ندارد كه تمام جنبههاى اين مقوله را در خود گنجانده باشد. اما تحقيق جك هرگول (Jacq-Hergoualc'h) كه بخشى از آن جايگزين تحقيق پيشين توسط وتيلى (Wheatly) شده است، تا به امروز جامعترين تحقيق دربارة اولين مراودات دريايى همسايگان آسياى جنوب شرقى با كشورهاى منطقه بوده است. تحقيق درباره ترتيب زمانى حضور فرهنگى ايرانيان در اين منطقه اگر نگوييم غيرممكن، مشكل مىنمايد. اين مشكل به علت گوناگونى جوامع آسياى جنوب شرقى است. آنچه در پى مىآيد از جمله برجستهترين خصوصيتهاى نفوذ ايرانيان بر فرهنگ اسلامى منطقه آسياى جنوب شرقى به حساب مىآيد. تأثير زبان پارسى بر زبان و ادبيات آسياى جنوب شرقى نفوذ ايرانيان حتى در لغات زبانهاى مالايى (كه زبان رايج مسلمانان مجمعالجزاير اندونزى و مالايا است) و تايلندى (از قرن 16 و زمان آيوتايا به اين طرف) قابل تشخيص است. در زبان تايلندى كلماتى كه داراى ريشة فارسى هستند وجود دارند. كلماتى همچون درك كلاپ (Drok Kulaap) يا كلاپ (Kulaap) به معنى گل رز كه از ريشة فارسى گرفته شدهاند. علاوه بر اين، در كلمات كلم پلى (گل كلم) و كلم درك (كلم) ريشة فارسى كلم وجود دارد. كلم درك در زبان تايلندى دقيقاً معادل كلمه فارسى گل بكم است. اصطلاح تايلندى براى كلمة خالص نيز داراى ريشة فارسى «ناب» است. ولى يكى از مهمترين كلمات عاريتى فارسى در زبان تايلندى اصطلاح فارنگ (Farang) است كه به اروپاييان اطلاق مىشود (كلمهاى كه براى هر جهانگردى كه چند روزى در تايلند اقامت كند آشنا است). ريشة اين كلمه به زمان جنگهاى بين اعراب و دشمنان خارجى (فرنگيش( Farankish بر مىگردد. كلمه گواوا (Guava) كه هنوز در زبان تايلندى به نام تن فارنگ (Ton Farang) خوانده مىشود و معناى آن درخت خارجى است توسط پرتغاليها به سيام آورده شد. بدون شك، تاريخ ورود اين كلمات فارسى را بايد در زمانى جستوجو كرد كه گروه موفقى از تجار فارسى زبان از قرن 16 به اين طرف در آيوتايا پايتخت آن زمان سيام سكونت داشتند. من در كتاب از اصفهان تا آيوتايا - روابط بين ايران و سيام در قرن هفده كه در ماه مارس 2004 به چاپ رسيد به اين موضوع پرداختهام. در اينجا فقط يادآورى كنم كه مهاجران ايرانى نقش بسيار مهمى در سيام قرن هفده ايفا كردند. به خصوص در زمان شاه ناراى كه از 1656-1688 تاج سلطنت را بر سرداشت ايرانيان داراى مقامات عالى رتبة دربارى و مقامات محلى بودند. اوج فعاليت ايرانيان در تايلند زمانى بود كه دولتهاى صفوى و سيام در نيمة دوم قرن هفده به تبادل مقامات سفارتخانهاى پرداختند. آخرين آن هم البته هيئتى بود كه از طرف شاه صفوى كه منشى آن هيئت، ابن محمد ابراهيم، گزارش آن سفر را در كتابى به نام كشتى سليمان گرد آورده، است. با اين حال نفوذ فرهنگى ايرانيان در مجمع الجزاير مالايا و اندونزى قدرى متفاوت است، عناصر فرهنگ فارسى را مىتوان بيشتر در گويش قديم و جديد مالايا جستوجو كرد. در خلال چند دهة اخير چندين مطالعة ارزشمند در اين زمينه انجام شدهاند. كار محمد عبدالجبارى بيگ به نام كلمات عاريتى فارسى و تركى در زبان مالايايى را نمىتوان يك اثر علمى شمرد زيرا وقتى بحث ريشة لغات به ميان مىآيد نويسنده فقط به حدسيات اقتضا مىكند، ولى كار خوش هيكل آزاد (Khush-Haikal Azad) را كه خود به زبانهاى مالايايى و اندونزى تسلط دارد مىتوان از لحاظ تحقيقاتى جامعتر دانست. كلمات عاريتى عربى و سانسكريت در گويش قديم و جديد مالايايى بسيار بيش از كلماتى هستند كه اصالت فارسى آنان مشخص شده است. ولى استفادة مكرر از لغات فارسى در كلمات روزمره همچون شاه (كه فقط به حكام مالايايى اطلاق مىشود) گندم، انگور و ديوان (ديوان ركيت Dewan Rakyat مجلس مالزى) نشان از اين دارد كه حضور زبان فارسى در زبان مالايايى قابل انكار نيست. در خلال دهههاى60-70 ميلادى الساندرو باسانى Alessandro Bausani) ) به انتشار مقالاتى دربارة كلمات و حكايات فارسى در زبان مالايايى پرداخت. حكايات داستان شيعى قدرتمندى به نام محمد ابن حنفى است كه در نبرد با بنى اميه است. نصايح نيز از ديگر انواع داستانهاى فارسى است. اين اثر توسط يك منبع ناشناخته فارسى كه در خدمت سلاطين آچهاى آن زمان سوماترا بوده وارد زبان مالايايى شده است. موضوعات اين كتاب نشان دهندة ارتباط نزديك آن با الگوهاى فارسى همچون سياستنامة نظامالملك است كه نويسنده بعضاً ترجمههايى از آن را مورد استفاده قرار مىدهد. علاوه بر اين، نويسنده هر جا كه از آغاز سال نو صحبت به ميان مىآورد از لفظ فارسى نوروز بهره مىبرد. از كتاب بوستان السلاطين (Bustan al-Salafin ) نورالدين الرانينى هم مىتوان نام برد كه هر چند حالتى دايره المعارفى دارد ولى عكسالعمل خشمآلودى است نسبت به شاعر صوفى مرتد اهل مالايا به نام حمزه فنصورى. اين كتاب نيز در نيمة قرن هفده نگاشته شده است. موضوع نفوذ فرهنگى ايرانيان در آسياى جنوب شرقى نيز به مانند موضوع تاريخ مسلمان شدن مردم منطقه از حساسيت خاصى در بين محققان برخوردار است. سؤال اين است كه آيا اسلام اول بار از ايران، عربستان سعودى و يا هند وارد اين منطقه شده است و ديگر اينكه چه وقت اين مهم رخ داده است؟ من قصد ندارم كه به اين بحث در اين جا دامن بزنم. در حقيقت اكثر مسلمانان كشورهاى مالزى و اندونزى سنى (شافعى مذهب) هستند. اين موضوع برعكس شمال هند كه حنفى مذهب هستند در مورد جنوب هند نيز صدق مىكند. از طرف ديگر، نبايد فراموش كرد كه جنوب هند تا دهة 1680 كه پادشاهى گل كندا (Golkonda) حاكميت داشت از مراكز شيعه به حساب مىآمد. نفوذ ايرانيان بر تفكرات مذهبى در آسياى جنوب شرقى را مىتوان بيشتر در سلاطين آچهكه، پس از سقوط مالاكا (Malacca) در سال 1511 جست و جو كرد. بنا به گفتة هرگرانج (Hurgranje) كه در اوايل قرن 20 به كار نويسندگى اشتغال داشته، محرم (ماه اول تقويم اسلامى)، توسط آچهايها به ميمنت نوههاى حضرت رسول (ص) يعنى حسن (ع) و حسين (ع) به نام آسن - اسن (Asan-Usen) خوانده مىشد و روز دهم اين ماه را به نام آچورا (عاشورا) مىناميدند. نويسنده ادامه مىدهد كه هر چند بعضى از آچهايها سنى بودند ولى در ايام سوگوارى به عزادارى مىپرداختند، گرچه مراسم آنها در مقياس كوچكترى برگزار مىشد. او اضافه مىكند كه آچهايها حتى ده روز اول محرم را بديمن مىپنداشتند. به هر جهت نفوذ ايرانيان در آچه كه، از لحاظ مراودات دريايى ارتباط تنگاتنگ با هند و منطقه خليج فارس داشت و در دورة تفكر و عرفان اسلامى قرن 17 به منصة ظهور رسيد. در اين ميان حمزه فنصورى اصلىترين اشاعه دهندة تفكر وحدت الوجود بود كه اين مكتب برگرفته از تعاليم عارف اندولسى معروف، ابن عربى، به حساب ميآمد. نفوذ فرهنگى ايرانيان را همچنين مىتوان يكى ديگر از بخشهاى قلمروى مالايا يعنى مالاكا كه بازار بزرگ تجارى منطقه به حساب مىآمد جستوجو كرد. اين كشور از اوايل قرن 15 ميلادى تا سال 1511 زمانى كه به دست نيروهاى اشغالگر پرتغالى افتاد پابرجا بود. هر چند مالاكا در ظاهر به عنوان خراجگزار سيام كه حتى داعية تمامى شبه جزيرة مالايا را داشت مطرح بود ولى مىتوانست خود را به عنوان ابرقدرتى در مجمعالجزاير معرفى كند و نيروى پيش برندة جديدى براى اشاعه اسلام شود. در اين زمان زبان فارسى، زبان بازرگانان دريايى منطقة اقيانوس هند بود و جامعة كوچكى از تجار فارسى زبان در مالاكا سكونت داشتند. ادارة شاه بندر كه عنوان فارسى داشت و در اكثر بنادر اصلى اقيانوس هند و چندين بندر در امپراتورى عثمانى موجود بود، در مالاكا نيز تأسيس شد. اين موضوع علاقة چندين محقق غربى را به خود جلب كرده است. اين طور به نظر مىآيد كه اين دفتر از سال 1350 در منطقة اقيانوس هند موجود بوده است. اكثريت مسلمانان منطقة آسياى جنوب شرقى از لحاظ مذهب شافعى هستند و از لحاظ چشم انداز كلامى نيز اشعرى به حساب مىآيند. مردم منطقة مالايا و اندونزى (بخصوص سوماترا و مناطقى از جاوه) در خلال قرن 14 و 13 توسط اعراب تاجر اهل حضرالموت در جنوب شبه جزيرة عربستان و جنوب هند، مناطقى كه اكثريت آن سنى شافعى مذهب بودند در سطحى وسيع به اسلام روى آورند. عليرغم اينكه مسلمانان خاورميانه و هند بسيار بيش از اين به آسياى جنوب شرقى سفر كرده بودند بسيارى از اين مسلمانان جزو كيشهاى مذهبى بودند كه در آن زمان در خاورميانه و هند مرسوم بودند. در زمان غزنويان كه بر افغانستان امروز، بخشهايى از ايران و شمال غربى هندوستان از نيمة دوم قرن تا پايان قرن 12 حكومت كردند زبان فارسى، زبان مسلمانان تحصيلكردة هند شد. ولى اين فرايند از زمان تأسيس سلاطين دهلى در قرن 13 سرعت بيشترى به خود گرفت. گسترش اسلام در آسياى جنوب شرقى در آن زمان بيشتر از طريق بازارهاى تجارى هند جنوبى و غربى صورت گرفت. اسلام در جامة عرفان كه با رنگ و جلاى ولايت عرفان قديم ايران آميخته شده بود و با عقايد و داستانهاى محلى جادوگرى قبل از اسلام تركيب شده بود تأثير خود را بر مردم اين منطقه گذاشت. علاوه بر عرفان، عناصرى از مذهب شيعه، نيز از طريق جنوب هند وارد اسلام منطقه مالايا و اندونزى شد. در حال حاضر هيچ گونه اطلاعاتى دال بر اين موضوع كه آيا فعاليت اسماعيليان در هند تأثيرى بر اسلام مالايا و اندونزى داشته است در دست نيست اما تا پايان قرن سيزده ميلادى شيعيان كه توانسته بودند در خانوادة سلطنتى پرلاك (Perlak) كه ظاهراً از اولين سلاطين مسلمان ساحل شمال شرقى سوماترا به حساب مىآمدند جدايى ايجاد كنند، تأثيرات شيعى خود را بر ادبيات مسلمانان مالايا و اندونزى نمايان ساختند. اين تأثيرات توسط چندين محقق غربى و اندونزيايى كه از مهمترين آنها بريد (Baried) و ويرينگا (Wieringa) هستند مورد مطالعه قرار گرفتهاند. تأثير شيعيان بر ادبيات مالايا و اندونزى بيشتر در بخش حكايات نمايان است. حكايات محمد حنفى كه نويسنده آن مشخص نيست از جمله كارهايى است كه بخوبى مورد مطالعه قرار گرفته و توسط براكا (Brakel) به انگليسى برگردانده شده است. حكايات محمد حنفى از جمله قديمىترين كارهاى ادبى منطقه مالايا است كه تا به امروز مورد علاقة خاص مسلمانان آسياى جنوب شرقى است. به نظر مىآيد اين كتاب به طور كلمه به كلمه در شمال شرقى سوماترا (به احتمال زياد در پاساى (Pasai از اصل فارسى ترجمه شده باشد. براساس مستندات داخل ترجمة مالايايى كتاب «براكا»، تاريخ نوشته شدن اصل فارسى كتاب جلوتر از نيمة دوم قرن 14 نيست. حكايات محمد حنفى كه بخشى از ميراث مسلمانان منطقه آسياى جنوب شرقى به حساب ميآيد داستان نبردهاى يك قهرمان شيعه و فرزند امام على (ع) با بنىاميه است. آنچه بسيار جالب است وابستگى بين اين كتاب و كتاب ديگري به نام ابومسلم نامه است كه توسط ايرانيان و تركها نگاشته شده و توسط براكل مشخص گرديده و حتى او عنوان مىكند كه بخشهايى از حكايات محمد حنفى كه اظهارنظرهاى خصمانهاي نسبت به معاويه، ابوحريره و وابستگان آنها در خود داشته است از اين كتاب حذف شده است. هر چند در خلال قرون 15 تا 17 اسلام در مناطق مالاكا و آچه به سرعت در حال گسترش بود ولى در ديگر نواحى آسيا جنوب شرقى همچون اندونزى و فيلىپين گسترش در مرحله اولية خود بود؛ تا آنجا كه پس از سقوط مالاكا به دست پرتغاليها در سال 1511 وقتى مردم كده (Kedah) دوباره اعتقاد به عالم روح پيدا كردند، آچهايها برآن شدند تا مردم را تحت تعاليم اسلام قرار دهند. يادداشتى تاريخى درباره حمزه فنصورى دورة حكمرانى علاءالدين رعيت شاه (1588-1604) كه از سلاطين آچه بود با شكوفايى عرفان ابن عربى همراه بود. همچنين در اين دوره حركتى عليه شاعر عارف، حمزه فنصورى، صورت گرفت. در همين زمان در هند امپراتور مغول اكبر (1556-1603) حكومت مىكرد كه دربارة او اطلاعات چندانى نيست. ولى با روى كار آمدن نورالدين الرانين (مرگ 1656) كه متولد هندوستان و يكى از مخلصان شافعى مذهب بود، دورهاى از افراطىگرى در فقه كه نتيجهاش آزار رساندن و سركوب پيروان عارفان بود، شروع شد. حمزه فنصورى در آيوتايا كه محل زندگى جامعهاى از شيعيان تاجر اهل ايران بود، متولد شده است. حتى حمزه فنصورى در يكى از شعرهايش به زبان مالايايى، وقتى دربارة محل تولدش، شهر ناو (آيوتايا)، سخن به ميان مىآورد از تشبيه عرفانى - فلسفى «وجود» بهره مىبرد. علاوه بر اين مىتوان اين طور برداشت كرد كه شهر ناو جايى است كه او وجود دوباره پيدا مىكند، وجودى كه او را به طرف جادة عرفان هدايت مىكند. ولى در يكى از نوشتههايش به زبان مالايايى او بصراحت مىگويد: «او (حمزه فنصورى) وجودش را در سرزمين شهر ناو بدست آورد.» اگر با دقت به كارهايش بنگريم درخواهيم يافت كه او نه تنها با زبان مادريش بلكه با گويشهاى عربى و فارسى نيز آشنايى داشته است. مىتوان مدعا شد كه او با ادبيات كهن فارسى همچون كارهاى عبدالرحمن جامى (مرگ 1492) آشنايى داشته است. پروفسور سيد محمد نقيب العطاس، حاذقترين محقق حمزه فنصورى، تحقيق جامع و منحصر به فردى دربارة او به همراه ترجمه و تدوين متون به زبان انگليسى ارايه داده است. در گذشته نبرد ارتداد و افراطىگرى دينى را نبرد بين را نيرى و فنصورى پنداشتهاند كه اين دو فقط در مقولة عرفان مورد مطالعه قرار گرفته است. بنا به گفتة العطاس گردش تغييرات در كيش سنىهاى راست دين مانند عقايد النسفى (Al-Nasafi) براى مقابله با كيش ارتداد بيان كنندة نبرد پنهان اين دو گرايش است. ولى نبايد نفوذ تفكر شيعى را در ميان عارفان كيش ارتداد در آچه ناديده انگاشت خود فنصورى مثلاً در چندين كار از امام اول شيعيان امام على (ع) نام برده است. آنچه او در عراق، قبلة آمال شيعيان زاير انجام داده در حد حدس و گمان باقى مانده است. قرن 16 را مىتوان زمانى دانست كه عراق مركز علم مسلمانان به حساب مىآمده است و به نظر بسيارى از محققان و از جمله من، حمزه فنصورى بسيار پيش از آن به مذهب شيعه گرويده بود. آنطور كه در كتاب تاريخ ارتباطات ايران و سيام آوردهام در قرون 17 و 16 شيعيان دوازده امامى در سيام داراى مركزيت بودند. در همين كتاب به ارتباط گستردة ديپلماتيك بين اين دو كشور پرداختهام كه در اينجا مجال براى پرداختن به اين موضوع وجود ندارد. موخره رواج كشتيهاى بخار توسط قدرتهاى استعمارى هلند و انگليس در منطقة اقيانوس هند در نيمه اول قرن نوزده، ارتباط مسلمانان آسياى جنوب شرقى با خاورميانه و كشورهاى عربى به خصوص با مكانهاى مقدس در شبه جزيرة عربستان و مراكز علمى مصر را آسان كرد. زوار و طلاب دينى كه از آنجا برمىگشتند شروع به گسترش عقايد مذهبى همچون وهابيت كردند. در اين ميان عقايد فنصورى و مذهب شيعه كه از ايران به منطقه آمده بود جزو عقايد منحرف به حساب ميآمد. اين محدوديت كه تا زمان حال ادامه يافته است حتى باعث از بين رفتن آزادى عمل در زمينة تحقيق شده است. تا آنجا كه اطلاع دارم تنها مؤسسهاى كه به تدريس زبان فارسى در منطقه اشتغال دارد مؤسسة تمدن و تفكر اسلامى در كوالالامپور است. وقتى در حال آماده كردن اين مقاله بودم آينده كرسى آموزش زبان فارسى در اين مؤسسه را هم درهالهاى از ابهام ديدم. آنچه در اين مقاله بررسى شده نشان مىدهد كه حضور ايرانيان در اين منطقه بسيار زياد است. حتى مىتوان آن را جزوى از فرآيند روى آوردن مردم آسياى جنوب شرقى به اسلام قلمداد كرد. معتقدم كه مىتوان تحقيقاتى از جنبة تاريخى دربارة حضور ايرانيان به عمل آورد. اميدوارم كه اين مقاله عارى از هرگونه تعصب فرقهاى و نژادى باشد. مطمئناً مىتوان با پرهيز از نگاه تعصبآميز به مسائل، جوى منصفانه به وجود آورد. هر چند متأسفانه اخيراً حركت هايى انجام پذيرفته كه عكس اين موضوع را نشان مىدهد.
__________________
*دكتر اسماعيل مارسينكوفسكى استاد دانشگاه بين المللى اسلامى مالزى است و اين مقاله را در «همايش بررسى تأثير عرفان ايرانى در شرق آسيا» كه بهمن ماه سال ١٣٨٢ در بانكوك برگزار شد، ايراد كرد.
به دنبال پيدايش هستههاى سياسى كه در پى شكلگيرى تمدن اسلامى بخصوص پس از يورش ترك ها و مغول ها در قرون 10 تا 13 ميلادى به وجود آمدند، زبان عربى كه در همه جا معمول بود جاى خود را به زبان فارسى داد. زبان فارسى از آن پس هم به عنوان يك گويش مختلط و هم به عنوان پيش برندة تمدن اسلامى در ايران، آناتوليا، آسياى مركزى و شبه قارة هند همه گير شد. در نتيجه، حدود زبان عربى كه ديگر براى مردم عادى قابل فهم نبود در حد نماز و مناجاتها باقى ماند. تأثير زبان فارسى در مسلمان كردن مردم شبه قارة هند از نمونههاى بارزى است كه بايد در اين مجال مورد تأمل قرار بگيرد. از ديگر موارد تأثير زبان فارسى مىتوان به مبادلات فرهنگى خاورميانه و بالاخص ايران با منطقه آسياى جنوب شرقى در قبل از اسلام، يعنى دورة ساسانى، نام برد. دربارة نفوذ فرهنگى ايرانيان در منطقه مالايا و اندونزى قبل از ورود اسلام به اين مناطق مطالعات زيادي صورت گرفتهاند ولى متأسفانه اثرى وجود ندارد كه تمام جنبههاى اين مقوله را در خود گنجانده باشد. اما تحقيق جك هرگول (Jacq-Hergoualc'h) كه بخشى از آن جايگزين تحقيق پيشين توسط وتيلى (Wheatly) شده است، تا به امروز جامعترين تحقيق دربارة اولين مراودات دريايى همسايگان آسياى جنوب شرقى با كشورهاى منطقه بوده است. تحقيق درباره ترتيب زمانى حضور فرهنگى ايرانيان در اين منطقه اگر نگوييم غيرممكن، مشكل مىنمايد. اين مشكل به علت گوناگونى جوامع آسياى جنوب شرقى است. آنچه در پى مىآيد از جمله برجستهترين خصوصيتهاى نفوذ ايرانيان بر فرهنگ اسلامى منطقه آسياى جنوب شرقى به حساب مىآيد. تأثير زبان پارسى بر زبان و ادبيات آسياى جنوب شرقى نفوذ ايرانيان حتى در لغات زبانهاى مالايى (كه زبان رايج مسلمانان مجمعالجزاير اندونزى و مالايا است) و تايلندى (از قرن 16 و زمان آيوتايا به اين طرف) قابل تشخيص است. در زبان تايلندى كلماتى كه داراى ريشة فارسى هستند وجود دارند. كلماتى همچون درك كلاپ (Drok Kulaap) يا كلاپ (Kulaap) به معنى گل رز كه از ريشة فارسى گرفته شدهاند. علاوه بر اين، در كلمات كلم پلى (گل كلم) و كلم درك (كلم) ريشة فارسى كلم وجود دارد. كلم درك در زبان تايلندى دقيقاً معادل كلمه فارسى گل بكم است. اصطلاح تايلندى براى كلمة خالص نيز داراى ريشة فارسى «ناب» است. ولى يكى از مهمترين كلمات عاريتى فارسى در زبان تايلندى اصطلاح فارنگ (Farang) است كه به اروپاييان اطلاق مىشود (كلمهاى كه براى هر جهانگردى كه چند روزى در تايلند اقامت كند آشنا است). ريشة اين كلمه به زمان جنگهاى بين اعراب و دشمنان خارجى (فرنگيش( Farankish بر مىگردد. كلمه گواوا (Guava) كه هنوز در زبان تايلندى به نام تن فارنگ (Ton Farang) خوانده مىشود و معناى آن درخت خارجى است توسط پرتغاليها به سيام آورده شد. بدون شك، تاريخ ورود اين كلمات فارسى را بايد در زمانى جستوجو كرد كه گروه موفقى از تجار فارسى زبان از قرن 16 به اين طرف در آيوتايا پايتخت آن زمان سيام سكونت داشتند. من در كتاب از اصفهان تا آيوتايا - روابط بين ايران و سيام در قرن هفده كه در ماه مارس 2004 به چاپ رسيد به اين موضوع پرداختهام. در اينجا فقط يادآورى كنم كه مهاجران ايرانى نقش بسيار مهمى در سيام قرن هفده ايفا كردند. به خصوص در زمان شاه ناراى كه از 1656-1688 تاج سلطنت را بر سرداشت ايرانيان داراى مقامات عالى رتبة دربارى و مقامات محلى بودند. اوج فعاليت ايرانيان در تايلند زمانى بود كه دولتهاى صفوى و سيام در نيمة دوم قرن هفده به تبادل مقامات سفارتخانهاى پرداختند. آخرين آن هم البته هيئتى بود كه از طرف شاه صفوى كه منشى آن هيئت، ابن محمد ابراهيم، گزارش آن سفر را در كتابى به نام كشتى سليمان گرد آورده، است. با اين حال نفوذ فرهنگى ايرانيان در مجمع الجزاير مالايا و اندونزى قدرى متفاوت است، عناصر فرهنگ فارسى را مىتوان بيشتر در گويش قديم و جديد مالايا جستوجو كرد. در خلال چند دهة اخير چندين مطالعة ارزشمند در اين زمينه انجام شدهاند. كار محمد عبدالجبارى بيگ به نام كلمات عاريتى فارسى و تركى در زبان مالايايى را نمىتوان يك اثر علمى شمرد زيرا وقتى بحث ريشة لغات به ميان مىآيد نويسنده فقط به حدسيات اقتضا مىكند، ولى كار خوش هيكل آزاد (Khush-Haikal Azad) را كه خود به زبانهاى مالايايى و اندونزى تسلط دارد مىتوان از لحاظ تحقيقاتى جامعتر دانست. كلمات عاريتى عربى و سانسكريت در گويش قديم و جديد مالايايى بسيار بيش از كلماتى هستند كه اصالت فارسى آنان مشخص شده است. ولى استفادة مكرر از لغات فارسى در كلمات روزمره همچون شاه (كه فقط به حكام مالايايى اطلاق مىشود) گندم، انگور و ديوان (ديوان ركيت Dewan Rakyat مجلس مالزى) نشان از اين دارد كه حضور زبان فارسى در زبان مالايايى قابل انكار نيست. در خلال دهههاى60-70 ميلادى الساندرو باسانى Alessandro Bausani) ) به انتشار مقالاتى دربارة كلمات و حكايات فارسى در زبان مالايايى پرداخت. حكايات داستان شيعى قدرتمندى به نام محمد ابن حنفى است كه در نبرد با بنى اميه است. نصايح نيز از ديگر انواع داستانهاى فارسى است. اين اثر توسط يك منبع ناشناخته فارسى كه در خدمت سلاطين آچهاى آن زمان سوماترا بوده وارد زبان مالايايى شده است. موضوعات اين كتاب نشان دهندة ارتباط نزديك آن با الگوهاى فارسى همچون سياستنامة نظامالملك است كه نويسنده بعضاً ترجمههايى از آن را مورد استفاده قرار مىدهد. علاوه بر اين، نويسنده هر جا كه از آغاز سال نو صحبت به ميان مىآورد از لفظ فارسى نوروز بهره مىبرد. از كتاب بوستان السلاطين (Bustan al-Salafin ) نورالدين الرانينى هم مىتوان نام برد كه هر چند حالتى دايره المعارفى دارد ولى عكسالعمل خشمآلودى است نسبت به شاعر صوفى مرتد اهل مالايا به نام حمزه فنصورى. اين كتاب نيز در نيمة قرن هفده نگاشته شده است. موضوع نفوذ فرهنگى ايرانيان در آسياى جنوب شرقى نيز به مانند موضوع تاريخ مسلمان شدن مردم منطقه از حساسيت خاصى در بين محققان برخوردار است. سؤال اين است كه آيا اسلام اول بار از ايران، عربستان سعودى و يا هند وارد اين منطقه شده است و ديگر اينكه چه وقت اين مهم رخ داده است؟ من قصد ندارم كه به اين بحث در اين جا دامن بزنم. در حقيقت اكثر مسلمانان كشورهاى مالزى و اندونزى سنى (شافعى مذهب) هستند. اين موضوع برعكس شمال هند كه حنفى مذهب هستند در مورد جنوب هند نيز صدق مىكند. از طرف ديگر، نبايد فراموش كرد كه جنوب هند تا دهة 1680 كه پادشاهى گل كندا (Golkonda) حاكميت داشت از مراكز شيعه به حساب مىآمد. نفوذ ايرانيان بر تفكرات مذهبى در آسياى جنوب شرقى را مىتوان بيشتر در سلاطين آچهكه، پس از سقوط مالاكا (Malacca) در سال 1511 جست و جو كرد. بنا به گفتة هرگرانج (Hurgranje) كه در اوايل قرن 20 به كار نويسندگى اشتغال داشته، محرم (ماه اول تقويم اسلامى)، توسط آچهايها به ميمنت نوههاى حضرت رسول (ص) يعنى حسن (ع) و حسين (ع) به نام آسن - اسن (Asan-Usen) خوانده مىشد و روز دهم اين ماه را به نام آچورا (عاشورا) مىناميدند. نويسنده ادامه مىدهد كه هر چند بعضى از آچهايها سنى بودند ولى در ايام سوگوارى به عزادارى مىپرداختند، گرچه مراسم آنها در مقياس كوچكترى برگزار مىشد. او اضافه مىكند كه آچهايها حتى ده روز اول محرم را بديمن مىپنداشتند. به هر جهت نفوذ ايرانيان در آچه كه، از لحاظ مراودات دريايى ارتباط تنگاتنگ با هند و منطقه خليج فارس داشت و در دورة تفكر و عرفان اسلامى قرن 17 به منصة ظهور رسيد. در اين ميان حمزه فنصورى اصلىترين اشاعه دهندة تفكر وحدت الوجود بود كه اين مكتب برگرفته از تعاليم عارف اندولسى معروف، ابن عربى، به حساب ميآمد. نفوذ فرهنگى ايرانيان را همچنين مىتوان يكى ديگر از بخشهاى قلمروى مالايا يعنى مالاكا كه بازار بزرگ تجارى منطقه به حساب مىآمد جستوجو كرد. اين كشور از اوايل قرن 15 ميلادى تا سال 1511 زمانى كه به دست نيروهاى اشغالگر پرتغالى افتاد پابرجا بود. هر چند مالاكا در ظاهر به عنوان خراجگزار سيام كه حتى داعية تمامى شبه جزيرة مالايا را داشت مطرح بود ولى مىتوانست خود را به عنوان ابرقدرتى در مجمعالجزاير معرفى كند و نيروى پيش برندة جديدى براى اشاعه اسلام شود. در اين زمان زبان فارسى، زبان بازرگانان دريايى منطقة اقيانوس هند بود و جامعة كوچكى از تجار فارسى زبان در مالاكا سكونت داشتند. ادارة شاه بندر كه عنوان فارسى داشت و در اكثر بنادر اصلى اقيانوس هند و چندين بندر در امپراتورى عثمانى موجود بود، در مالاكا نيز تأسيس شد. اين موضوع علاقة چندين محقق غربى را به خود جلب كرده است. اين طور به نظر مىآيد كه اين دفتر از سال 1350 در منطقة اقيانوس هند موجود بوده است. اكثريت مسلمانان منطقة آسياى جنوب شرقى از لحاظ مذهب شافعى هستند و از لحاظ چشم انداز كلامى نيز اشعرى به حساب مىآيند. مردم منطقة مالايا و اندونزى (بخصوص سوماترا و مناطقى از جاوه) در خلال قرن 14 و 13 توسط اعراب تاجر اهل حضرالموت در جنوب شبه جزيرة عربستان و جنوب هند، مناطقى كه اكثريت آن سنى شافعى مذهب بودند در سطحى وسيع به اسلام روى آورند. عليرغم اينكه مسلمانان خاورميانه و هند بسيار بيش از اين به آسياى جنوب شرقى سفر كرده بودند بسيارى از اين مسلمانان جزو كيشهاى مذهبى بودند كه در آن زمان در خاورميانه و هند مرسوم بودند. در زمان غزنويان كه بر افغانستان امروز، بخشهايى از ايران و شمال غربى هندوستان از نيمة دوم قرن تا پايان قرن 12 حكومت كردند زبان فارسى، زبان مسلمانان تحصيلكردة هند شد. ولى اين فرايند از زمان تأسيس سلاطين دهلى در قرن 13 سرعت بيشترى به خود گرفت. گسترش اسلام در آسياى جنوب شرقى در آن زمان بيشتر از طريق بازارهاى تجارى هند جنوبى و غربى صورت گرفت. اسلام در جامة عرفان كه با رنگ و جلاى ولايت عرفان قديم ايران آميخته شده بود و با عقايد و داستانهاى محلى جادوگرى قبل از اسلام تركيب شده بود تأثير خود را بر مردم اين منطقه گذاشت. علاوه بر عرفان، عناصرى از مذهب شيعه، نيز از طريق جنوب هند وارد اسلام منطقه مالايا و اندونزى شد. در حال حاضر هيچ گونه اطلاعاتى دال بر اين موضوع كه آيا فعاليت اسماعيليان در هند تأثيرى بر اسلام مالايا و اندونزى داشته است در دست نيست اما تا پايان قرن سيزده ميلادى شيعيان كه توانسته بودند در خانوادة سلطنتى پرلاك (Perlak) كه ظاهراً از اولين سلاطين مسلمان ساحل شمال شرقى سوماترا به حساب مىآمدند جدايى ايجاد كنند، تأثيرات شيعى خود را بر ادبيات مسلمانان مالايا و اندونزى نمايان ساختند. اين تأثيرات توسط چندين محقق غربى و اندونزيايى كه از مهمترين آنها بريد (Baried) و ويرينگا (Wieringa) هستند مورد مطالعه قرار گرفتهاند. تأثير شيعيان بر ادبيات مالايا و اندونزى بيشتر در بخش حكايات نمايان است. حكايات محمد حنفى كه نويسنده آن مشخص نيست از جمله كارهايى است كه بخوبى مورد مطالعه قرار گرفته و توسط براكا (Brakel) به انگليسى برگردانده شده است. حكايات محمد حنفى از جمله قديمىترين كارهاى ادبى منطقه مالايا است كه تا به امروز مورد علاقة خاص مسلمانان آسياى جنوب شرقى است. به نظر مىآيد اين كتاب به طور كلمه به كلمه در شمال شرقى سوماترا (به احتمال زياد در پاساى (Pasai از اصل فارسى ترجمه شده باشد. براساس مستندات داخل ترجمة مالايايى كتاب «براكا»، تاريخ نوشته شدن اصل فارسى كتاب جلوتر از نيمة دوم قرن 14 نيست. حكايات محمد حنفى كه بخشى از ميراث مسلمانان منطقه آسياى جنوب شرقى به حساب ميآيد داستان نبردهاى يك قهرمان شيعه و فرزند امام على (ع) با بنىاميه است. آنچه بسيار جالب است وابستگى بين اين كتاب و كتاب ديگري به نام ابومسلم نامه است كه توسط ايرانيان و تركها نگاشته شده و توسط براكل مشخص گرديده و حتى او عنوان مىكند كه بخشهايى از حكايات محمد حنفى كه اظهارنظرهاى خصمانهاي نسبت به معاويه، ابوحريره و وابستگان آنها در خود داشته است از اين كتاب حذف شده است. هر چند در خلال قرون 15 تا 17 اسلام در مناطق مالاكا و آچه به سرعت در حال گسترش بود ولى در ديگر نواحى آسيا جنوب شرقى همچون اندونزى و فيلىپين گسترش در مرحله اولية خود بود؛ تا آنجا كه پس از سقوط مالاكا به دست پرتغاليها در سال 1511 وقتى مردم كده (Kedah) دوباره اعتقاد به عالم روح پيدا كردند، آچهايها برآن شدند تا مردم را تحت تعاليم اسلام قرار دهند. يادداشتى تاريخى درباره حمزه فنصورى دورة حكمرانى علاءالدين رعيت شاه (1588-1604) كه از سلاطين آچه بود با شكوفايى عرفان ابن عربى همراه بود. همچنين در اين دوره حركتى عليه شاعر عارف، حمزه فنصورى، صورت گرفت. در همين زمان در هند امپراتور مغول اكبر (1556-1603) حكومت مىكرد كه دربارة او اطلاعات چندانى نيست. ولى با روى كار آمدن نورالدين الرانين (مرگ 1656) كه متولد هندوستان و يكى از مخلصان شافعى مذهب بود، دورهاى از افراطىگرى در فقه كه نتيجهاش آزار رساندن و سركوب پيروان عارفان بود، شروع شد. حمزه فنصورى در آيوتايا كه محل زندگى جامعهاى از شيعيان تاجر اهل ايران بود، متولد شده است. حتى حمزه فنصورى در يكى از شعرهايش به زبان مالايايى، وقتى دربارة محل تولدش، شهر ناو (آيوتايا)، سخن به ميان مىآورد از تشبيه عرفانى - فلسفى «وجود» بهره مىبرد. علاوه بر اين مىتوان اين طور برداشت كرد كه شهر ناو جايى است كه او وجود دوباره پيدا مىكند، وجودى كه او را به طرف جادة عرفان هدايت مىكند. ولى در يكى از نوشتههايش به زبان مالايايى او بصراحت مىگويد: «او (حمزه فنصورى) وجودش را در سرزمين شهر ناو بدست آورد.» اگر با دقت به كارهايش بنگريم درخواهيم يافت كه او نه تنها با زبان مادريش بلكه با گويشهاى عربى و فارسى نيز آشنايى داشته است. مىتوان مدعا شد كه او با ادبيات كهن فارسى همچون كارهاى عبدالرحمن جامى (مرگ 1492) آشنايى داشته است. پروفسور سيد محمد نقيب العطاس، حاذقترين محقق حمزه فنصورى، تحقيق جامع و منحصر به فردى دربارة او به همراه ترجمه و تدوين متون به زبان انگليسى ارايه داده است. در گذشته نبرد ارتداد و افراطىگرى دينى را نبرد بين را نيرى و فنصورى پنداشتهاند كه اين دو فقط در مقولة عرفان مورد مطالعه قرار گرفته است. بنا به گفتة العطاس گردش تغييرات در كيش سنىهاى راست دين مانند عقايد النسفى (Al-Nasafi) براى مقابله با كيش ارتداد بيان كنندة نبرد پنهان اين دو گرايش است. ولى نبايد نفوذ تفكر شيعى را در ميان عارفان كيش ارتداد در آچه ناديده انگاشت خود فنصورى مثلاً در چندين كار از امام اول شيعيان امام على (ع) نام برده است. آنچه او در عراق، قبلة آمال شيعيان زاير انجام داده در حد حدس و گمان باقى مانده است. قرن 16 را مىتوان زمانى دانست كه عراق مركز علم مسلمانان به حساب مىآمده است و به نظر بسيارى از محققان و از جمله من، حمزه فنصورى بسيار پيش از آن به مذهب شيعه گرويده بود. آنطور كه در كتاب تاريخ ارتباطات ايران و سيام آوردهام در قرون 17 و 16 شيعيان دوازده امامى در سيام داراى مركزيت بودند. در همين كتاب به ارتباط گستردة ديپلماتيك بين اين دو كشور پرداختهام كه در اينجا مجال براى پرداختن به اين موضوع وجود ندارد. موخره رواج كشتيهاى بخار توسط قدرتهاى استعمارى هلند و انگليس در منطقة اقيانوس هند در نيمه اول قرن نوزده، ارتباط مسلمانان آسياى جنوب شرقى با خاورميانه و كشورهاى عربى به خصوص با مكانهاى مقدس در شبه جزيرة عربستان و مراكز علمى مصر را آسان كرد. زوار و طلاب دينى كه از آنجا برمىگشتند شروع به گسترش عقايد مذهبى همچون وهابيت كردند. در اين ميان عقايد فنصورى و مذهب شيعه كه از ايران به منطقه آمده بود جزو عقايد منحرف به حساب ميآمد. اين محدوديت كه تا زمان حال ادامه يافته است حتى باعث از بين رفتن آزادى عمل در زمينة تحقيق شده است. تا آنجا كه اطلاع دارم تنها مؤسسهاى كه به تدريس زبان فارسى در منطقه اشتغال دارد مؤسسة تمدن و تفكر اسلامى در كوالالامپور است. وقتى در حال آماده كردن اين مقاله بودم آينده كرسى آموزش زبان فارسى در اين مؤسسه را هم درهالهاى از ابهام ديدم. آنچه در اين مقاله بررسى شده نشان مىدهد كه حضور ايرانيان در اين منطقه بسيار زياد است. حتى مىتوان آن را جزوى از فرآيند روى آوردن مردم آسياى جنوب شرقى به اسلام قلمداد كرد. معتقدم كه مىتوان تحقيقاتى از جنبة تاريخى دربارة حضور ايرانيان به عمل آورد. اميدوارم كه اين مقاله عارى از هرگونه تعصب فرقهاى و نژادى باشد. مطمئناً مىتوان با پرهيز از نگاه تعصبآميز به مسائل، جوى منصفانه به وجود آورد. هر چند متأسفانه اخيراً حركت هايى انجام پذيرفته كه عكس اين موضوع را نشان مىدهد.
__________________
*دكتر اسماعيل مارسينكوفسكى استاد دانشگاه بين المللى اسلامى مالزى است و اين مقاله را در «همايش بررسى تأثير عرفان ايرانى در شرق آسيا» كه بهمن ماه سال ١٣٨٢ در بانكوك برگزار شد، ايراد كرد.
خاستگاه: رايانْپيامي از فرشيد ابراهيمي - تهران
١٤. رهْنمود به ١٤ پژوهش ِ تاريخي، جامعهشناختي و فرهنگي
در اين پيوندْنشاني ها بخوانيد ↓
I
The Reality of Belief, by Dr. Aramesh Doustdar
http://www.aramesh-dustdar.com/index.php/article/63/
II
Planning and our Mentality, by Dr. Esmail Nooriala http://www.newsecularism.com/2009/01/16-Friday/011609-Esmail-Nooriala-Planning-and-our-mentality.htm
III
Citizenship in Iran, A Conversation with Dr. Naser Fakouhi by the Newspaper of Sarmaye
http://www.anthropology.ir/node/3289
IV
Gender from Post-Modernism's Viewpoint, by L. Rahbari http://www.anthropology.ir/node/3310
V
The Theories of Culture and Ethnicity, by E.L.Cerroni-long http://www.anthropology.ir/node/3303
VI
Post-Modernism in Iran
http://www.etemaad.ir/Released/87-10-25/181.htm VI
About the Blending of Islam and Iran, by Dr. Aramesh Doustdar http://www.aramesh-dustdar.com/index.php/article/64/
VIII
About Louis Althusser, by Arash Veysi http://www.etemaad.ir/Released/87-10-28/181.htm
IX
http://www.anthropology.ir/node/3293
X
http://www.etemaad.ir/Released/87-10-24/279.htm
XI
http://www.anthropology.ir/node/3291
http://www.aramesh-dustdar.com/index.php/article/63/
II
Planning and our Mentality, by Dr. Esmail Nooriala http://www.newsecularism.com/2009/01/16-Friday/011609-Esmail-Nooriala-Planning-and-our-mentality.htm
III
Citizenship in Iran, A Conversation with Dr. Naser Fakouhi by the Newspaper of Sarmaye
http://www.anthropology.ir/node/3289
IV
Gender from Post-Modernism's Viewpoint, by L. Rahbari http://www.anthropology.ir/node/3310
V
The Theories of Culture and Ethnicity, by E.L.Cerroni-long http://www.anthropology.ir/node/3303
VI
Post-Modernism in Iran
http://www.etemaad.ir/Released/87-10-25/181.htm VI
About the Blending of Islam and Iran, by Dr. Aramesh Doustdar http://www.aramesh-dustdar.com/index.php/article/64/
VIII
About Louis Althusser, by Arash Veysi http://www.etemaad.ir/Released/87-10-28/181.htm
IX
http://www.anthropology.ir/node/3293
X
http://www.etemaad.ir/Released/87-10-24/279.htm
XI
http://www.anthropology.ir/node/3291
XIV
خاستگاه: رايانْْپيامي از پيام جهانگيري - شيراز
١٥. متن ِ كامل ِ ديوان ِ كبير ِ شمس تبريزي: ٣٢٢٩ غزل ِ مولوي در شبكهي ِ جهاني
در اين جا بخوانيد ↓
خاستگاه: رايانْْپيامي از مهرداد رفيعي، انجمن ِ كتاب- بريزبن، استراليا
١٦. فرهنگْسرا: جُنگي از درونْمايههاي ِ تاريخي، اجتماعي، ادبي، هنري و فرهنگي
در اين جا ببينيد و بخوانيد و بشنويد ↓
خاستگاه: رايانْْپيامي از مهرداد رفيعي، انجمن ِ كتاب- بريزبن، استراليا
١٧. تاريخ ِ تحوّل ِ فكري و عقيدتيي ِ يك نسل: بررسي و تحليل ِ گستردهي ِ يك كتاب
كاظم رنجبر در بررسيي ِ گستردهي خود، تحليلي فرا گير و ريشهشناختي از كتاب ِ من خودْ ايران هستم، نوشتهي ِ مجيد نفيسي، به دست دادهاست.
متن ِ اين بررسيي ِ سه بخشي را در سه پيوندْ ْنشانيي زير، بخوانيد ↓
C:\Documents and Settings\Owner\My Documents\Man khod Iran-Bar-rasi.mht
C:\Documents and Settings\Owner\My Documents\Man khod Iran-Bar-ras2.mht
C:\Documents and Settings\Owner\My Documents\Man khod Iran-Bar-ras3.mht
مجيد نفيسي
خاستگاه: رايانْْپيامي از مجيد نفيسي - كاليفرنيا
١٨. فراخوان ِ برنامهي ِ موزيك ِ بانوان ِ هنرمند ِ سرشناس ِ ايراني در لندن
Iranian Women Voices:Pari Maleki - Mahsa Vahdat Concert11 February 2009 Cadogan Hall5 Sloane TerraceLondon SW1X 9DQ A programme dedicated to two Iranian female music groups Organisation Bar-Ax in association with Iran Heritage Foundation Introduction A concert presenting works by two Iranian female music groups who despite the challenges of being women vocalists in modern-day Iran, where public performances by women are partly banned, are working to safeguard Persian traditional music. Pari Maleki, has been performing and teaching music since 1986 and currently leads Khonya Musical Ensemble and has been touring Europe since 1988. Mahsa Vahdat is professor of the maqam traditions that have forged classical Persian music. She first came to international prominence in 2004 with her participation in the compilation 'Lullabies from the Axis of Evil'. In April 2008 she gave a concert at the prestigious 'Theatre de la Ville' in Paris . Media Coverage January 16, 2009 - Guardian Date & Time 11 February 20087:00 pm Tickets £25 / 20 / 15Group booking - 10 or more 5% discount Box Office + 44 (20) 7730 4500 or Online Note Certain ticket prices are currently only available via telephone. Enquiries http://au.mc01g.mail.yahoo.com/mc/compose?to=Concerts@bar-ax.com
Pantea Modiri: +44 (20) 8992 0686
خاستگاه: رايانْْپيامي از دفتر ِ بُنياد ِ ميراث ِ ايران - لندن
[Iran Heritage Foundation]
١٩. فرَوَهَر، نگارهي ِ نامدار ِ ايراني در نمايي ناروا و اهانتْآميز در يك فيلم ِ سينمايي!
همْميهني – كه خواستهاست نامي از او بردهنشود – در رايانْپيامي از تهران، آگاهيدادهاست كه:
"... در یک فیلم سینمایی به نام چهارچنگولی، جوانی که نقش یکی از ولگردان و اوباش مردم ستیز را بازیمیکند، همواره در هنگام نقشْآفرینی، جامهاي که با نگارهي ِ مشهور و محبوب ِ فرَوَهَر، آذین شدهاست، بر تن دارد. در بخشی از این فیلم، چامههای ِ کهن ِ ادب ِ فارسی نيز با دستْکاری به ريشخند گرفتهمیشود..."
ويراستار ميافزايد:
در سالهاي اخير، شاهدبوديم كه "هاليووديها" در فيلم ِ اسكندر، همين نگارهي ِ فرَوَهَر (نماد ِ پيروي از راه ِ راست و باورْمندي به سه رهْنمود ِ جاودانهي ِ انديشهي ِ نيك، گفتار ِ نيك و كردار ِ نيك) را در جايي بسيار ناسزاوار (بر پشت ِ گردونهي ِ تازشْگر ِ ايرانْستيز ِ مقدوني)، به نمايش گذاشتند و سپس در فيلم ِ رسواي ِ خْشايارشا، بيشرمي و دَغَلْبازي و ايرانْستيزي را به حدّ ِ نهايت رساندند و در هر دو مورد، ديديم كه انبوهي از ايرانيان ِ درونْمرز و برونْمرز، با خشمي برحق و دريافتني، به وقاحت ِ دشمنان ِ فرهنگ ِ ايران، اعتراضكردند و به دادْخواهي پرداختند. با رويْكرد به چُنان پيشينهاي، اكنون كه شاهد ِ اين رسوايي در فيلمي نه ساختهي ِ "هاليووديها"؛ بلكه پرداختهي ِ كساني در درونْمرزيم، چه بايد بگوييم و چه ميتوانيم بكنيم؟! آيا بايد فردوسيوار بانگ ِ درد و دريغ برآوريم: "دريغست ايران كه ويران شود ..." يا سخن ِ حكمتْآميز ِ آوارهي ِ يمكان را اندوهْگينانه زمزمهكنيم؟: "... گفتا: ز كه ناليم كه از ماست كه بر ماست؟!" يا سعديوار، دردمندانه بر خود بپيچيم و بگوييم: "همه از دست ِ غير مينالند/ سعدي از دست ِ خويشتن فرياد!"؟ و يا همچون پير ِ بهدردآلودهي ِ يوش در شب ِ دامنْگسترده برميهن، سراسيمه و هراسان از دُژْمََنِشيها و دُژْكرداري هاي ِ نااهلان ِ روزگار، پناهْگاهي در ناكجاآباد بجوييم: "به كجاي ِ اين شب ِ تيره بياويزم قباي ِ ژندهي ِ خود را/ وَ كَشَم از سينهي ِ پُرْدرد ِ خود بيرون / تيرهاي ِ زخم را دلْخون ..."؟
به راستي، چه بايد كرد؟
٢٠. برگماريي ِ يك استاد ِ جوان ِ ايراني به سِمَت ِ رايْزن ِ رييس ِ جمهور ِ آمريكا در امور ِ خاورمیانه
دکتر ولی رضا نصر که فرزند دکتر سید حسین نصر، اسلام شناس معروف است، در سال ١٣٣٩ (١٩٦٠) در تهران زادهشد. وی دکترای علوم سیاسی خود را در سال ١٩٩١ از دانشگاه ماساچوست (M.I.T.)
دریافت کرد. از مهمترین آثار او می توان به کتابهای ِ زير، اشارهكرد:
احیاء شیعه
(The Shia Revival)
لویاتان اسلامی
(The Islamic Leviathan)
دموکراسی در ایران
(Democracy in Iran)
پیشقراول انقلاب اسلامی
(The Vanguard of the Islamic Revolution)
براي ِ آشناییي ِ بیشتر با كارنامهي ِ او، می توانید به پیوندْنشانيهای زیر، بنگريد
↓ http://www.cfr.org/bios/11622/ http://en.wikipedia.org/wiki/Vali_Nasr http://www.wwnorton.com/catalog/spring07/032968.htm http://www.cfr.org/publication/11179/shia_revival.html
خاستگاه: رايانْْپيامي از پيام جهانگيري - شيراز
٢١. دهخدا در دهکرد: سرودهاي با پيشْزمينهاي تاريخي از رويدادهاي ِ ِجنبش ِ مشروطهخواهي
سرودهي ٍ مجيد نفيسي را در اين جا بخوانيد ↓
٢٢. شهر ِ زيرْزمينيي ِ كيش: سازهاي بر فراز ِ بستر ِ يك كاريز ِ كهن در ژرفاي ِ رويهي ِ جزيرهي ِ كيش با كشف ِ سنگْوارههايي از ميليونها سال پيش
نماهايي از اين سازه را در يك فيلم ِ كوتاه ببينيد و گزارشي را در بارهي ِ آن بشنويد ↓ http://www.jadidonline.com/images/stories/flash_multimedia/Kish_underground_city_test/city_high.html
خاستگاه: رايانْْپيامي از دكتر سيروس رزّاقي پور، دفتر ِ كتابخانهي ِ ايرانيان- سيدني
٢٣. از آرزو تا واقعيّّت: "دريغ است ايران كه ويران شود!" امّا ...
<br>
محمدرضا عبداللهی نسب:
روزنامهي ِ فرهنگ آشتي يكم بهمن ١٣٨٧: نابودیي ِ نخستین شهر ِ دایرهایي ِ ایران
عبور راهآهن جنوب از محوطه ساسانی تنگاب در شهرستان فیروزآباد فارس، قلعهدختر و نقش برجستههای ساسانی را نابود خواهد کرد.راهآهن جنوب (شیراز - عسلویه) پس از عبور از شهرستانهای فیروزآباد و فراشبند استان فارس در اهرم استان بوشهر به دو مسیر تقسیم میشود که یکی به سمت بوشهر و دیگری به سمت عسلویه ادامه پیدا میکند. این خط راهآهن در شهرستان فیروزآباد با حفر تونل در کوه و عبور از شهر باستانی گور، به قلعه «دختر، نقش تاجگذاري اردشير، نقش برجسته پيروزي اردشير بر اردوان، شهر دایرهای شکل باستانی گور» و آثار تاریخی دیگر منطقه آسیب میرساند.علیرضا بذرگر، رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری استان فارس که به سختی حاضر به گفتوگو شد، به فرهنگ آشتی گفت: «با من هماهنگی نشده، هنوز خبر ندارم و نقشهای هم ندیدهام». او تاکید کرد که در قسمتهایی که میراث فرهنگی قرار دارد تا طرحی به تصویب نرسد کاری هم انجام نمیشود.برزگر با بیان اینکه در خصوص عبور قطار از منطقه تنگاب، پیگیریهای لازم و هماهنگیها بین میراث فرهنگی و اداره راه در حال انجام است، از ادامه گفتوگو خودداری کرد. انفجار،آثار ساسانی را تخریب میکند علیرضا جعفریزند، باستانشناس و استاد دانشگاه که در سال ١٣٨٤ بهعنوان عضو هیئت کاوش ایران و آلمان در شهر ساسانی گور در شهرستان فیروزآباد حضور داشته است، در گفتوگو با فرهنگ آشتی از طرحی سخن میگوید که براساس آن قرار است راهآهن از تنگاب عبور کند: «تا جایی که میدانم قرار بود این طرح تغییر کند و شهر ساسانی را دور بزند ولی باتوجه به جریانات اخیر شنیدهام که بعد از مدتها قرار است این ریل از تنگاب فیروزآباد رد شود».جعفری زند با اشاره به اینکه منطقه تنگاب یک محوطه باستانی است، هشدار داد که انفجارات برای ایجاد تونل، آثار تاریخی مانند قلعهدختر و نقش برجستههای ساسانی را در معرض تخریب قرار میدهد.این باستانشناس خاطرنشان میکند: «نقشه راهآهن را بهطور کامل ندیدهام ولی در زمانی که ما در فیروزآباد بودیم،متوجه شدم که قرار است از همان تنگاب فیروزآباد که بالای آن قلعهدختر است و پائین آن نقش برجستهها ست، تونل زده شود». نابودی شهر باستانی گور شهر ساساني گور که به نخستين شهر دايرهاي شکل ايران شهرت دارد در سده سوم میلادی به دستور اردشیر بابکان ساخته شده و در نزديکي فيروزآباد قرار دارد. در نخستين فصل کاوشهاي باستانشناسي شهر گور در سال ١٣٨٤، نقش چهارشاهزاده ساساني روي بقاياي کاخي از دوره اردشير بابکان به همراه کف منقوش رنگي کشف شد. راهآهن جنوب در حالی قرار است در این نقطه احداث شود که هیچیک از مقامات سازمان میراث فرهنگی در فارس به جزئیات آن اشارهای نمیکنند. جعفریزند اما معتقد است که مقامات میراث فرهنگی در شهرستانها، هیچگاه به نقشههای اداره راه دسترسی پیدا نمیکنند. او میگوید که تنها در صورت حساسیت روزنامهها و اطلاعرسانی، مسئولان وزارت راه نقشههای خود را در اختیار سطوح بالای سازمان میراث فرهنگی کشور قرار میدهند. او خاطرنشان میکند: «اداره راه تا زمانی که کار به ردههای بالا نرسد نقشههایش را در اختیار میراث فرهنگی نمیگذارد و تا پیش از آن نیز کسی در میراث فرهنگی از جزئیات این نقشه به صورت دقیق آگاه نیست». جعفریزند همچنین میگوید: «اداره راهآهن سعی میکند راحتترین و سادهترین راه را در نظر بگیرد. یعنی میآید ضمن آنکه میخواهد مخارج را پائین بیاورد سریعترین راه دستیابی را پیدا میکند. خیلی از کسانی که این طرحها را میدهند از اتفاقاتی که بعد از احداث این جادهها و ریلها و تونلها برای این آثار تاریخی میافتد، آگاهی و اطلاع کافی ندارند. به همین دلیل این طرحها را بدون هماهنگی با میراث فرهنگی انجام میدهند و بعد که قرار است اجرا شود مشخص میشود که تمام اینها به آثار باستانی ضربه میزند».همچنین علیرضا عسکری چاوردی، معاون پژوهشی مرکز باستانشناسی کشور نیز میگوید: «متاسفانه، آنقدر خرابههای شهر تاریخی فیروزآباد را شخم زدیم و آنقدر در برنامههای توسعه به وجود بزرگترین نقش برجستههای تاریخی کشور در تنگاب فیروزآباد بیتوجهی کردیم که امروزه، باید از قلب تمدن ملی یک کشور راهآهن بگذرد. در تنگاب فیروزآباد، قلعهدختر وجود دارد که این بنا به دست معماران ایرانی و در سده دوم میلادی نخستین گنبد در معماری ایران و جهان در این تنگه ساخته شده است. در همین تنگه دو نقش برجسته وجود دارد که صحنه نمایش انتقال قدرت از دو حکومت 800 ساله تمدن ایرانی است». سازمانهای دولتی باید مراقب آثار تاریخی باشند معاون پژوهشی مرکز باستانشناسی کشور تاکید میکند هرگونه اعمال برنامه در مجموعه تاریخی ساسانیان در فیروزآباد باید با نظر بهترین و متخصصترین باستانشناسان سازمان میراث فرهنگی انجام شود و باید تمام مجموعه مدیریتی استان فارس بهویژه وزارت راه و ترابری استان در صورت آگاه شدن از اهمیت موضوع با برنامه محور تاریخی این حوزه همکاری کنند. شهرستان فيروزآباد که از آن به عنوان اولين پايتخت امپراتوري ساساني یاد میشود، در ۹۰ كيلومتري جنوب غربي شيراز قرار دارد. اردشیر بابكان، سرسلسله ساسانی، پس از كشتن والی فارس و تسخیر تمام فارس، منطقه فیروزآباد را كه از نظر سوقالجیشی دارای ویژگیهای مثبتی بود، انتخاب كرد. دشتی كه شهر فیروزآباد كنونی در آن قرار دارد، تقریباً دایرهوار است و اطراف آن را كوهها فرا گرفتهاند و تنها راه ورود به این دشت، راه تنگاب به طول ٣٠ كیلومتر است كه رودخانه تنگاب در آن وجود دارد. تنگاب، تنگهاي باريک و کهن است که مسير شيراز به فيروزآباد را بههم متصل ميکند. به همین دلیل نخستین اثری كه توسط اردشیر درین منطقه ساخته شد، ساختمانی است بر بالای كوه تنگاب كه امروزه به نام «قلعهدختر»مشهور است.
خاستگاه: رايانْْپيامي از فرشيد ايراهيمي - تهران
٢٤. جايزهي ِ معتبر و مهمّ ِ "سيمون دو بوار" به كارزار ِ حقْجوييي ِ زنان ِ ايران دادهشد.
بانو سيمين بهبهاني، شاعر ِ سرشناس، به نمايندگي از سوي ِ كارزار ِ حقْجوييي ِ زنان ِ ايران (مشهور به "كمپين ِ يك ميليون امضاء")، براي ِ دريافت ِ اين جايزه، رهْسپار ِ پاريس شد. ↓
٢٥. رودرروييي ِ ديدگاهها و برداشتها در بررسي و نقد ِ يك نوشتار
علي ميرفطروس، نوشتاري دارد با عنوان ِ دکتر محمّد مصدّق: آسیبشناسی یک شکست – كه نخست، بخشبخش در رسانههاي ِ الكترونيك و سپس، يكجا در يك كتاب (کانادا، ٢٠٠٨) – نشريافت و بحث هايي را در ميان ِ صاحبْنظران و آگاهان از فرارَوَندهاي ِ تاريخ ِ معاصر ِ ايران، برانگيخت كه بازتاب ِ ديدگاههاي ِ گوناگون و گاه ناهمْساز با يكديگرست. پيوندْنشانيهاي ِ تازهترين ِ اين برداشتها را – كه در اين هفته به اين دفتر رسيد – بي هيچ گونه ارزشْ داوري از سوي ِ خود، در اين جا ميآورم تا درونْمايه هاي ِ آنها را در معرض ِ برداشت و بررسي و نقد خوانندگان ِ ارجمند ِ اين رسانه، گذاشته باشم. ↓
١. گفت وشنود ِ مسعود لقمان با علي ميرفطروس (بخش ِ نخست) http://rouznamak.blogfa.com/post-435.aspx
٢. بررسيي ِ تحليلي و انتقاديي احمد افرادي" در بارهي ِ كتاب ِِ "ميرفطروس"، زير ِ عنوان ِ آسیب رسانی به حافظهی ِ تاریخی.
خاستگاه: رايانْْپيامي از مسعود لقمان، دفتر ِ روزنامك- تهران و مهدي خطيبي
٢٦. سال ٢٠٠٩ ميلادي، سال ِ جهانيي ِ اخترْشناسي، تعيينشده از سوي ِ يو. ان.
Space View
بخشی از منظومهي ِ شمسی(عکس: رویترز)
دوست ِ دانشمند، آقاي دكتر محمّد حيدري ملايري، استاد ِ نِپاهشگاه ِ (/ رصدخانهي ِ) پاريس، پيام ِ زير را براي ِ آگاهيرساني، به اين دفتر فرستاده و به گفت و شنود ِ خود با بخش ِ فارسيي ِ راديو جهاني ي ِ فرانسه در همين زمينه، پيوندداده اند:
………………
Reiterating my wishes for a very successful new year, as you may know,2009 is declared by the United Nations as the Astronomy Year. If you areinterested, this is an audio file of an interview I have given on this matter (Radio France Intersnationale, Persian):
http://www.rfi.fr/actufa/articles/109/article_5085.asp
Reiterating my wishes for a very successful new year, as you may know,2009 is declared by the United Nations as the Astronomy Year. If you areinterested, this is an audio file of an interview I have given on this matter (Radio France Intersnationale, Persian):
http://www.rfi.fr/actufa/articles/109/article_5085.asp
Bâ dorudhâ-ye dustâné,
M. Heydari-Malayeri.
٢٧. دو نشريّه ي ِ سرشار ِ كتابْ شناختي در دو سوي ِ مرز ِ جغرافيايي ي ِ ايران
فصل نامه ي بررسي كتاب، شماره ي ٥٥ دوره ي جديد، سال هيجدهم، پاييز ١٣٨٧ - لوس آنجلس
و ماهنامه ي جهان كتاب، سال سيزدهم، شماره هاي ٩ و ١١(پي در پي ٢٣٥- ٢٣٦)- تهران، آذر- دي١٣٨٧
در اين هفته به اين دفتر رسيد.
اين دو نشريّه ي ارزشمند در درون سو و فراسوي ِ مرزهاي جغرافيايي ي ايران، وابسته و پيوسته به گستره ي يگانه ي سرزمين ِ بي مرز ِ انديشه و فرهنگ و ادب ِ ايراني و همچون مشعل هايي فروزان، فراراه ِ جويندگان و پويندگان اند و با شور و شوق و كوشش و كُنش ِ بي چشم داشت و بي دريغ، در اين راه ِ دشوار، خويشكاري مي ورزند. براي سردبيران، همكاران ِ قلمي و ياوران ِ اين نشريّه هاي ِ بايسته و سودمند، پايداري و پويايي آرزومي كنم.
اين دو نشريّه ي ارزشمند در درون سو و فراسوي ِ مرزهاي جغرافيايي ي ايران، وابسته و پيوسته به گستره ي يگانه ي سرزمين ِ بي مرز ِ انديشه و فرهنگ و ادب ِ ايراني و همچون مشعل هايي فروزان، فراراه ِ جويندگان و پويندگان اند و با شور و شوق و كوشش و كُنش ِ بي چشم داشت و بي دريغ، در اين راه ِ دشوار، خويشكاري مي ورزند. براي سردبيران، همكاران ِ قلمي و ياوران ِ اين نشريّه هاي ِ بايسته و سودمند، پايداري و پويايي آرزومي كنم.