Thursday, October 25, 2007
بُخاراي ٦٢ هم چشم به جهان ِ فرهنگ و ادب گشود: پيوستي بر درآمد ِ ٣: ٥٢
جمعه چهارم آبان ماه ١٣٨٦
(بيست و ششم اكتبر ٢٠٠٧)
(بيست و ششم اكتبر ٢٠٠٧)
امروز پس از نشر ِ درآمد
٣: ٥٢ -- كه گزارش ِ نشر ِ بُخارا - ٦٠ را در آن آوردم -- علي دهباشي گزارش زير را از تهران به اين دفتر فرستاد. دريغم آمد كه بگذارمش براي جمعه ي آينده و بر آن شدم كه همين امروز تا تنور ِ درآمد ِ تازه نشريافته هنوز داغ است، اين را هم بدان بچسبانم.
نشر ِ دفتر ِ تازه و گرانْبار ِ تازهي بُخارا را به دهباشي و ياران همْگامش، فرخندهباد مي گويم و كاميابيي بيشتر ِ ايشان را در ورزيدن ِ اين خويشْكاريي دشوار، آرزوميكنم.
* * *
شصت و دومین شماره ی مجله بخارا به سردبیری علی دهباشی منتشر شد. این شماره همچون شماره های پیشین با بخش های متنوعی عرضه شده است. این مجله شامل گفتگوها، ترجمه ها، نقدهای کتاب، ایران شناسی، شعر فارسی، شعر جهان، نقد ادبی، نقد اجتماعی، گزارش شبهای بخارا، و بخش ویژه ایی برای دکتر عزت الله فولادوند است.
گروهی از معتبرترین نویسندگان با این شماره ی بخارا همکاری کرده اند: عزت الله فولادوند- هوشنگ دولت آبادی- شهلا حائری- داریوش شایگان- نصرالله پورجوادی- محمد علی موحد- مصطفی ملکیان- عبدالحسین آذرنگ- ایرج افشار- شهریار عدل- گلی امامی- عبدالله کوثری- حورا یاوری- منوچهر بدیعی- هرمز همایون پور- تورج دریایی- امیر پیشداد و ...
بخارای شصت و دوم در ششصد صفحه به بازار کتاب عرضه شده است. فهرست مقالات این شماره را با هم مرور می کنیم :
سرمقاله
دانشنامه نگاری در ایران و آینده آن از دید کلان/ عبدالحسین آذرنگ
دکتر فولادوند و عرصه متون فلسفی/ علی دهباشی
کتابشناسی دکتر عزت الله فولادوند
چرا به ترجمه روی آوردم؟ ( گفتگوی سیروس علی نژاد با دکتر فولادوند)
نقد ادبی
سودای گشودن مازندران/ دکتر هوشنگ دولت آبادی
مگر می شود لسان الغیب را ترجمه کرد؟/ دکتر شهلا حائری
جنسیت در شعر پروین ( گفتگو با دکتر محمد صنعتی)/ لعیا درفشه
بزرگ بانوی ما... ( در ستایش دکتر سیمین دانشور)/ غلامرضا امامی
کامران فانی ای که من می شناسم/ دکتر داریوش شایگان
گزارش شب ابن عربی/ زینت افسری
ابن عربی و فصوص الحکم/ دکتر نصرالله پورجوادی
ویژگی های چاپ جدید فصوص الحکم و نقدهایی بر اندیشه های ابن عربی/ دکتر مصطفی ملکیان
ابن عربی و فصوص الحکم/ دکتر محمد علی موحد
تاریخ معاصر
دنیس رایت و خاطره او از ماموریتش در ایران(٢) / دکتر محمد علی موحد
علی امینی و ریشه های شکست اصلاحات/ عبدالحسین آذرنگ
تنبیه قوام السلطنه به دستور امیر مفخم/ حمید رضایی
ایران شناسی
تازه ها و پاره های ایران شناسی (٥٦) / ایرج افشار
یادگارهایی از هوشنگ اعلم/ ایرج افشار
از چشمه خورشید ( یادداشت هایی از ژاپن) ( ١٨) / دکتر هاشم رجب زاده
جنگل حرا و درخت پنبه در جزایر خلیج فارس/ همایون صنعتی
داستان ثبت تخت جمشید، نقش جهان و چغازنبیل در یونسکو/ دکتر شهریار عدل
مطالعات ایرانشناسی/ سارا احمدی
چند کتاب و مجله از تاجیکستان (٧) / مسعود عرفانیان
جایزه سعی مشکور
آویزه ها
آویزه ها (١) / میلاد عظیمی
شعر فارسی
نماز / مهدی اخوان ثالث- تنها مرو / ضیا موحد- زمستان هشتاد و پنج / سیروس شمیسا- دیروز / قمر آریان- ساقی غم / همایون صنعتی- به فرزند سینا / توران شهریاری ( بهرامی)- بهار من / حسین اکبری ( سمن)- در خانه ات / شیدا دیانی- تو بودی / اسد بدیع- حاصل هستی / محمد گلبن- خیال دوستان / حسن نیک بخت- پاسخی از عزلت / واصف باختری- تا کوچه های سنگی آفتاب / محمود معتقدی- آوازهای مادر / خسرو شافعی- شبهای رویایی / پوران کاوه- وطن / رستم عجمی- دو شعر از حسین اسماعیلی- صدای تو / یاسین نمکچیان- در یک کلام: عمران رفت / مصطفی شفافی- دشت سترون / بهروز شادلو
شعر جهان
عشق / میروسلاو هلوب / پرویز امین زاده
شش شعر از مارینا تسوتایوا / احمد پوری
نقد اجتماعی
عشق ها و پاساژها/ معصومه علی اکبری
شب شوارتسنباخ
گزارش شب آنه ماری شوارتسنباخ/ ترانه مسکوب
شوارتسنباخ در ایران/ فیلیپ ولتی / دکتر سعید فیروزآبادی
شوارتسنباخ آنگونه که من شناختم/ دکتر الکسیس شوارتسنباخ / مهشید میر معزی
آخر جهان/ آنه ماری شوارتسنباخ/ دکتر سعید فیروزآبادی
چهل ستون/ آنه ماری شوارتسنباخ/ مهشید میر معزی
شب ترجمه
گزارش شب مجله مترجم/ نسرین لطفی
چگونه مترجم منتشر می شود/ عبدالله کوثری
زبان متفاوت/ علی صلح جو
ترجمه علم نیست/ علی خزاعی فر
نقد ترجمه/ فرزانه فرحزاد
به مناسبت هفده سالگی مترجم/ مجدالدین کیوانی
وضعیت ترجمه ادبیات معاصر ایران/ حورا یاوری
واحد ترجمه در رمان و شعر/ منوچهر بدیعی
موسیقی
چراغ روشن شبهای روزگار تویی/ میلاد عظیمی
گزارش
گزارش جشن رونمایی قصه های ایرانی/ شهاب دهباشی
بررسی و نقد کتاب
شهر شعر و گل و بلبل/ گلی امامی
یاد گذشته/ دکتر هرمز همایون پور
سازمانهای اخلاقی در کسب و کار/ علی پوشش دوست
نگاهی به کتاب بازاندیشی در مباحثی از نشر و ویرایش/ رضا یکرنگیان
یاد یار مهربان/ بهروز شادلو
نگاهی دیگر به زنی در برلن/ سیما سلطانی
ارزشی به نام فضیلت/ هاشم بناپور
یاد و یادبود
پرویز ورجاوند رفت/ پاندورا کلانتری
سالها بگذرد شنبه به نوروز افتد/ صادق سمیعی
با طالقانی آن پیر پاک ما/ غلامرضا امامی
یادی از استاد و همکارم آلن کی/ دکتر تورج دریایی
بهشتی که سراب از آب درآمد/ دکترامیر پیشداد
٣: ٥٢. سيزدهمين هفته نامه: فراگير ِ ٣٠ زيرْ بخش ِ تازه ي ِ خواندني، ديدني و شنيدني
يادداشت ويراستار
جمعه چهارم آبان ماه ١٣٨٦
(بيست و ششم اكتبر ٢٠٠٧)
گفتاوَرد از داده هاي اين تارنما بي هيچ گونه ديگرگون گرداني ي متن و با يادكرد از خاستگاه، آزادست.
You can use any part of site's content as long as it is referenced to this site.
No need for permission to use the site as a link.
No need for permission to use the site as a link.
Copyright © 2005-2007.
All rights reserved.
١. گنجينهيِ ِ بزرگ ِ موزيك ِ ايراني (با فهرستِ الفبايييِ ِِ نامهاي ِ استادان، آهنگْسازان، آوازخوانان و ترانهخوانان و زيرْبخش ِ فهرستهاي ِ گزينهي اثرهاشان، فراگير ِ ١٢١درآمد)
در اين جا بيابيد و برگزينيد و بشنويد:
http://astaneh.com/music/
٢. روزْنوشتهاي تازهي ِ دكتر پرويز رجبي
ناتنی ها (٦٢- ٦٧)
٢٦مهر- ٣ آبان ١٣٨٦
در اين نشاني، بخوانيد:
http://parvizrajabi.blogspot.com/
٣ . ناصر زراعتی، جلیل بزرگمهر و فیلم مستند "وکیل ِعاشق"
در اين جا بيابيد و برگزينيد و بشنويد:
http://astaneh.com/music/
٢. روزْنوشتهاي تازهي ِ دكتر پرويز رجبي
ناتنی ها (٦٢- ٦٧)
٢٦مهر- ٣ آبان ١٣٨٦
در اين نشاني، بخوانيد:
http://parvizrajabi.blogspot.com/
٣ . ناصر زراعتی، جلیل بزرگمهر و فیلم مستند "وکیل ِعاشق"
دكتر محمّد مصدّق و سرهنگ جليل بزرگمهر در بيدادگاه نظامي ي شاه
متن ِ گفت و شنود ِ راديو زمانه با ناصر زراعتي درباره ي اين فيلم ِ تاريخي و مهمّ را در نشانيي ِ زير بخوانيد:
http://radiozamaneh.biz/ravi/2007/10/post_172.html
٤. زبان مادری و کیستیي ِ ملی
گفتار ِ پانزدهم: آذربایجان و کیستی ایرانی - بخش نخست
مزدک بامدادان
در اين نشاني بخوانيد:
http://www.iran-emrooz.net/index.php?/politic/more/14438/
دنباله دارد ...
*
گفتارهاي چهاردهگانهي پيشين از اين رنجيره گفتارها را در پيوندهاي زير بيابيد و بخوانيد:
١. فروپاشی از درون، جایگزینی برای جنگ رودَررو٢. آن "سد" و آن "سی سد"۳. زبان مادری، زبان رسمی، زبان سراسری۴. ملت سازی، ملت چیست؟٥. ملت سازان، پیشینه سازی و بازی با آمار٦. قبیله گرا کیست؟ ۷. آن قبیله دیگر٨. گفتمان پارسی ستیزی٩. گفتمان شاهنامه ستیزی١٠. گفتمان ستیز با ایران باستان۱۱. سخنی چند در ميانه راه۱۲. و چند سخن ديگر ...۱۳. قره باغ، فلسطين قبيلهگرايان۱۴. بيست و يكم آذر، عاشوراى قبيلهگرايان
ريچارد ن. فراي: هويّت ايراني در دوران باستان
نادر نادرپور: ايرانيان: يکّه سواران دوگانگي
ويليام هنوي: هويّت ايران از سامانيان تا قاجاريه
شاهرخ مسکوب: ملّي گرائي، تمرکز و فرهنگ در غروب قاجاريه و طلوع پهلوي
جليل دوستخواه: هويّت ايراني: وَهْم يا واقعيّت؟*
احمد اشرف: بحران هويّت ملّي و قومي در ايران
در اين نشاني، بيابيد و بخوانيد:
http://fis-iran.org/index.php/iran123
_________
* متن ِ سخنرانيي ِ نگارنده در همايشهاي ايرانيان در سه شهر كانادا: تورنتو، مونترآل و اتاوا در سال ِ ١٣٧٣ است.
٥. انتقاد ِ ويراستار از خود و درخواست ِ درستْگردانيي ِ يك نادرستي در ترجمهي پژوهشي اوستاشناختي
ويراستار با انتقاد از يك مورد ِ بيدقتي و سهو ِ خود و با پوزشخواهي از همهي خوانندگان ِ ارجمند ِ كتاب ِ رهيافتي به گاهان ِ زرتشت و متنهاي ِ نواوستايي، درخواست ميكند سطري را كه براثر ِ خطاي ِ چشم در خواندن يك واژهي ِ انگليسي، اشتباه ترجمهكردهاست، به شرح ِ زير، درستگردانند:
-- در صفحهي ِ ٥١٨، ستون ِ يكم، سطر ِ ٥، به جاي ِ "رَف ِ بالاي ِ بُخاري / سرْبُخاري"، بيايد: "جامه، روپوش، رَدا"
(از دوست ِ دانشورم آقاي دكتر محمّد حيدري ملايري كه با نگاه ِ تيزبين ِ خود، اين خطاي ِ مرا دريافتند و يادآوري كردند، سپاسميگزارم.)
٦. كاري كارستان و كوششي بايسته با ٢٥٠٠ سالْ ديركرد!
در اين نشاني، بيابيد و بخوانيد:
http://fis-iran.org/index.php/iran123
_________
* متن ِ سخنرانيي ِ نگارنده در همايشهاي ايرانيان در سه شهر كانادا: تورنتو، مونترآل و اتاوا در سال ِ ١٣٧٣ است.
٥. انتقاد ِ ويراستار از خود و درخواست ِ درستْگردانيي ِ يك نادرستي در ترجمهي پژوهشي اوستاشناختي
ويراستار با انتقاد از يك مورد ِ بيدقتي و سهو ِ خود و با پوزشخواهي از همهي خوانندگان ِ ارجمند ِ كتاب ِ رهيافتي به گاهان ِ زرتشت و متنهاي ِ نواوستايي، درخواست ميكند سطري را كه براثر ِ خطاي ِ چشم در خواندن يك واژهي ِ انگليسي، اشتباه ترجمهكردهاست، به شرح ِ زير، درستگردانند:
-- در صفحهي ِ ٥١٨، ستون ِ يكم، سطر ِ ٥، به جاي ِ "رَف ِ بالاي ِ بُخاري / سرْبُخاري"، بيايد: "جامه، روپوش، رَدا"
(از دوست ِ دانشورم آقاي دكتر محمّد حيدري ملايري كه با نگاه ِ تيزبين ِ خود، اين خطاي ِ مرا دريافتند و يادآوري كردند، سپاسميگزارم.)
٦. كاري كارستان و كوششي بايسته با ٢٥٠٠ سالْ ديركرد!
پاسخی به هرودوت (یادداشت استاد مرتضى ثاقب فر بر کتاب یونانی ها و بربرها)
http://www.rouznamak.blogfa.ir/post-165.aspx
اميرمهددي بديع نويسنده ي يونانيان و بربرها
٧ . سخني بزرگ و يادماني از استادي شايسته دربارهي ِ زبان ِ فارسي و ميهن ِ ايرانيان
"من فارسی را عزیز می دارم و به خود می بالم که این زبان من و کسان من است. زبانی که شیرینی آن را دشمن و دوست و خویش و بیگانه چشیده اند ...نزد من وطن آن نیست که شما می پندارید. هرجا که فرهنگ ایرانی هست، وطن من است.نمی گویم که فرهنگ همان زبان است؛ امّا زبان هم یکی از اجزای فرهنگ است و جزو بزرگی از آن است. پس آنان که به زبان فارسی تاخته اند (و می تازند)، به وطن من می تازند. چرا در دفاع درشت نباشم؟ خاصّه که می بینم دست غرض دشمنان در این کار است."
دکتر پرویز ناتل خانلری
(گفتاورد از تارنماي روزنامك)
٨. فراخوان به «آشيانهي ِادبي»ي ِ يك شاعر و نويسندهي ِ تبعيديي ِ ايراني
(گفتاورد از تارنماي روزنامك)
٨. فراخوان به «آشيانهي ِادبي»ي ِ يك شاعر و نويسندهي ِ تبعيديي ِ ايراني
محمود فلكي شاعر، نويسنده و ناقد ادبي
http://www.mahmood-falaki.com/Farsi/farsi.html
٠۹ يك گفت و شنود و يك بررسيي ِ ادبي: دو كوشش تازه از بانوي ادب و فرهنگ ايران در آلمان
ناصر زرافشان: جنبش های اجتماعی به پائین نظر دارند نه به بالا
نوشین شاهرخی
الآن بیشتر نگاهها از بالا برگشته و به پایین معطوف شده. یک دوره همه نگاه میکردند که در بدهبستانهای قدرت در بالا، در اختلاف بین جناحهای خودِ قدرت در داخلِ ساختارِ قدرت چه اتفاقی میافتد و منتظر بودند سرنوشت جامعه این جوری تعیین بشود. دورانی که آقای خاتمی در قدرت بودند. بعد از آن، مقارن با سقوط صدام و اشغال عراق، این توهم کمکم زائل شد و کنار رفت.
نوشین شاهرخی
منظومهی عاشقانهی "ویس و رامین" از زیباترین منظومههای عاشقانهی ایرانیست که به زمان اشکانیان بازمیگردد. پس از آن که فخرالدین اسعد گرگانی در قرن پنجم این منظومه را بهزبان فارسی سرود و ١٥٠سالی بعد بهزبان گرجی ترجمه شد، این منظومه به اروپا راه یافت و پژوهشگرانی چون زنکر برآنند که منظومهی تریستان و ایزولده از ویس و رامین تاثیر پذیرفته است و یا هر دو منشأیی مشترک دارند. صحنههای اروتیک ویس و رامین نیز به عنوان زیباترین تصویرهای اروتیک ادبیات جهان محسوب میشوند.
متنهاي كامل را در اين نشانيها بيابيد و بخوانيد:
http://www.shahrzadnews.org/article.php5?id=652
http://www.shahrzadnews.org/article.php5?id=653
http://www.noufe.com/
١٠. جايزه براي ِ شاهرخ ِ مسكوب !
خبريافتم كه در تهران، جايزهي ِ بهترين كتاب ِ سال، به كتاب ِ ارمغان ِ مور، واپسين يادگار ماندگار ِ زندهياد شاهرخ مسكوب دادهشده است! با يادآوريي ِ تلخْكاميها و رنج و شكنجهايي كه آن فرهيخته مرد ِ يگانه و شاهنامه پژوه ِ بيهمتاي روزگارمان بر اثر ِ ناسپاسيهايي كه در ميهن ديد، درغربت ِ غريب ِ خويش كشيد و چشيد، چه ميتوانم بگويم جُز گفتهي ِ آميخته به طنز ِ تلخ ِ مادربزرگ ِ زندهيادم :
"بعد از مماتَم، مي كارند لاله بر مُغاتم (گورم)!"
١١. نگارگريي ِ سيماي ِ آرش ِ كمانْگير
متنهاي كامل را در اين نشانيها بيابيد و بخوانيد:
http://www.shahrzadnews.org/article.php5?id=652
http://www.shahrzadnews.org/article.php5?id=653
http://www.noufe.com/
١٠. جايزه براي ِ شاهرخ ِ مسكوب !
خبريافتم كه در تهران، جايزهي ِ بهترين كتاب ِ سال، به كتاب ِ ارمغان ِ مور، واپسين يادگار ماندگار ِ زندهياد شاهرخ مسكوب دادهشده است! با يادآوريي ِ تلخْكاميها و رنج و شكنجهايي كه آن فرهيخته مرد ِ يگانه و شاهنامه پژوه ِ بيهمتاي روزگارمان بر اثر ِ ناسپاسيهايي كه در ميهن ديد، درغربت ِ غريب ِ خويش كشيد و چشيد، چه ميتوانم بگويم جُز گفتهي ِ آميخته به طنز ِ تلخ ِ مادربزرگ ِ زندهيادم :
"بعد از مماتَم، مي كارند لاله بر مُغاتم (گورم)!"
١١. نگارگريي ِ سيماي ِ آرش ِ كمانْگير
حميدرضا يزدانْخواه با همكاريي ِ ياغش كاظمي در دانشگاه ِ هنر ِ اصفهان
در اين نشاني ها، بخوانيد و ببينيد:
http://pardis.150m.com/newhy04.htm
http://isfahan.web1000.com/arash.htm
١٢. گفت و شنود ِ پوريا گلْمحمدّي با دكتر جلال خالقي مطلق در بارهي فردوسي و شاهنامه (دو بخش)
در اين نشاني، بخوانيد:
http://www.atiban.com/article.aspx?id=1213
١٣. رویْكردِ ایرانیان ِ امروز به یادمانهای ِ فرهنگیی ِ كهن
گفتاري از ويراستار ِ اين تارنما، به انگيزهي ِ بزرگْداشت ِ هفتادمين سال ِ زادْروز ِ استاد جلال خالقي مطلق.
در اين نشاني، بخوانيد:
http://www.atiban.com/article.aspx?id=1204
افزون بر اين گفتار، چندين گفتار وپژوهش ايران شناختي و شاهنامه شناختيي ديگر نيز در تارنماي يادكرده، درجگرديدهاست.
١٤. راهْبُردي به نمونههايي از هنرنماييي زُهره جويا، خوانندهي ايراني - افغاني
در اين نشاني ببينيد و بشنويد:
http://www.zohreh-jooya.org/
١٥. سخنرانيي ِ مهمّ ِ گاهانْپژوه و اوستاشناس ِ نامدار ِ فرانسوي دربارهي ِ تاريخيبودن ِ زرتشت
در اين نشاني ها، بخوانيد و ببينيد:
http://pardis.150m.com/newhy04.htm
http://isfahan.web1000.com/arash.htm
١٢. گفت و شنود ِ پوريا گلْمحمدّي با دكتر جلال خالقي مطلق در بارهي فردوسي و شاهنامه (دو بخش)
در اين نشاني، بخوانيد:
http://www.atiban.com/article.aspx?id=1213
١٣. رویْكردِ ایرانیان ِ امروز به یادمانهای ِ فرهنگیی ِ كهن
گفتاري از ويراستار ِ اين تارنما، به انگيزهي ِ بزرگْداشت ِ هفتادمين سال ِ زادْروز ِ استاد جلال خالقي مطلق.
در اين نشاني، بخوانيد:
http://www.atiban.com/article.aspx?id=1204
افزون بر اين گفتار، چندين گفتار وپژوهش ايران شناختي و شاهنامه شناختيي ديگر نيز در تارنماي يادكرده، درجگرديدهاست.
١٤. راهْبُردي به نمونههايي از هنرنماييي زُهره جويا، خوانندهي ايراني - افغاني
در اين نشاني ببينيد و بشنويد:
http://www.zohreh-jooya.org/
١٥. سخنرانيي ِ مهمّ ِ گاهانْپژوه و اوستاشناس ِ نامدار ِ فرانسوي دربارهي ِ تاريخيبودن ِ زرتشت
بر پايهي ِ گزارش ِ آبتين ساسانفر از پاريس كه در هفتهنامهي كيهان، چاپ لندن نشريافت، استاد ژان دوشن گيمن
(John Duchene Cuillemin)
گاهانْپژوه و اوستاشناس ِ نامدار ِ فرانسوي در يك سخنرانيي ِ مهمّ و روشنگر كه در فرهنگستان ِ فرانسه (آكادمي دو فرانس) ايرادكرد، بر تاريخيبودن ِ زرتشت تأكيدورزيد و اسطورگي شمردن ِ او را نادرست شمرد. نماي ِ اين گزارش را از كيهان، صفحهي ِ ۶ شماره ي ِ ۱۱۷۷، پنجشنبه ۱۹ تا چهارشنبه ۲۵ مهر ماه ۱۳۸۶ در پي مي آورم:
١٦. فصلْنامهاي سرشار و پُربار از ادب ِ غُربت ِ ايرانيان
آگاهينامهي ِ زير را آقاي مسعود مافان، مدير ِ نشر ِ باران، از سوئد به اين دفتر فرستادهاست كه با سپاسْگزاري از او در پي ميآورم. مايهي خشنودي و سرافرازيست كه ادب ِ غُربت ِ ايرانيان، همهي رنج و شكنجهاي ِ باليدن را برتافته و اكنون به چُنين بَرومندي و رسايي رسيدهاست.
شانزدهمین شمارهی فصلنامهی باران در سوئد منتشر شد
در این شماره که با سردبیریي بهروز شیدا منتشر شده است، در یادداشتی تحت عنوان سخن سردبیر چنین آمده است:
« ... میگویم غربت تا همهی تقسیمبندیهای ممکن در مورد ادبیّاتِ خارج از کشور را زیر یک واژه گرد آورده باشم؛ همهی داوریهایی را که نویسندگان این شمارهی باران در موردِ متنِ خویش و متن دیگران دارند: ادبیّات تبعید، ادبیّات مهاجرت، هیچکدام. میگویم غربت چه خویش ِ این واژه را در واژهی تبعید باز میخوانم. چه میخواهم بگویم که تاریخ ادبیّات خارج از کشور، بیش از هر چیز تاریخِ متن ِ تبعیدی است. چه میخواهم بگویم که ادبیّات ِ تبعید ما «تنها» «گزارش حوادث سیاسی» نیست؛ که ادبیّات ِ زبان دیگر، رابطهی دیگر، فضای دیگر، نگاه دیگر هم هست؛ صحنهی جولان «تخیّلها»، پرسشها، شورشها، جانهای تراژیک، صداها؛ حاصل تسلط صدای حاکمیّتی که رؤیا میکُشد، وَهْن میپراکند، نگاه حبس میکند، کاتب و مکتوب از بسترشان میراند؛ حاصل تقابل خشکْبامِ ِ سکوتِ هراس و باران ِ صدا. میگویم غربت تا به تنهاییی انسان در جهانِ هراس اشاره کرده باشم؛ به تنهاییی انسان در هراسِ جهان.»
شانزدهمین شمارهی فصلنامهی باران با یادداشتی از مسعود مافان، در بارهی نکاتی از جمله طرّاحیهای لارش ویلکس از محمّد پیامبر اسلام و عدم بردباری در فرهنگ اسلامی، و همچنین توّابْکُشی آغازشدهاست.
مطالبِ این شمارهی باران عبارت اند از:
در حوزهی طنز، مطلبی با عنوان خشم خشایارشا! نوشتهی بیژن اسدیپور.
در حوزهي رمان و داستان کوتاه، بریدهای از رمان بوسه در تاریکی، نوشتهی کوشیار پارسی، جشنِ پتو، بخشی از رمان اتوبیوگرافیِ شیطان، نوشتهی هومن عزیزی، تکهای از رمانِ جاده، نوشتهی کورمک مککارتی (برگردان: حسین نوشآذر)، هفت ناخدا، نوشتهی شهریار مندنیپور، پدرجان، نوشتهی حسن زرهی، اد، زياد كشش نده. اين آقا نصف حرفهاي تو را نميفهمد، نوشتهی نسیم خاکسار، طرفهای مغربِ اکبرِ کپنهاگی، نوشتهی یاشار احد صارمی، سُرسُره، نوشتهی قاضی ربیحاوی، نامه، نوشتهی محسن حسام، مراسم تدفین نوشتهی الف. خلفانی، فقط در یک دقیقه عقل، عشق، نوشتهی مرتضی میرآفتابی.
در حوزهی مقاله، نقد و نگاه، یک نکته در حاشیهی جُستاری از اریش اوئرباخ، نوشتهی علی لالهجینی، چیستیِي داستان نوشتهی محمود فلکی، نگاهی به روایتگری از دیدِ دانش ِ شناخت، نوشتهی سعید هنرمند، چگونه ادبیّات جهانی میشود؟ یا، چگونه ادبیّات جهانی آلوده میشود؟ نوشتهی پیمان وهابزاده، تنِ رام، روان پریش، نوشتهی اسد سیف، «پرندهی روح» و درد غربت، نوشتهی شکوفه تقی، اینگمار برگمن، نوشتهی امیر مومبینی، نگاهی به قصیدهی مجلس چهاردهم سرودهی ملکالشعرای بهار، نوشتهی شهین سراج، ردِّ پاهایی از زنان در ادبیّاتِ ایران در آینهی کتابِ اغوای ژان بودریار، نوشتهی بهروز شیدا.
در حوزهی شعر آثاری از مریم هوله و سهراب رحیمی.
در حوزهی ادبیّات ِ زندان، تکْپنجرهای به زندگی، نوشتهی شکوفه مبینی، به گزینشِ ناصر مهاجر.
در حوزهی گفتوگو، گفتوگوی مهران صادقی با مسعود نقرهکار و گفتوگوی فرزین ایرانفر با حورا یاوری.
چند کتاب تازه هم در این شمارهی باران معرفی شدهاند.
عکس روی جلد این شمارهی باران از فتحالله زند است.
برای حمایت از انتشار باران میتوانید این فصلنامه را آبونه شده و یا آنرا از کتابفروشیهای محل خود تهیه کنید!
info@baran.st
١٧. چند مجموعهي ِ ديدني از تصويرهاي يادمانيي ِ مُردهريگ ِ نياكان در فارس و چشمْاندازهاي طبيعت ِ سميرم و ياسوج
در اين نشاني، ببينيد:
http://www.isfahan.ir/amehrani/p010_1.html
اين يک سکوت نيست ، ديوان شعری است که با سنگ سروده اند.
١٨. بررسي و پژوهش ِ گفتمان ِ ميهن، ملّت، ملّيگرايي: دنبالهي ِ بخشهاي پيشين ِ اين بحث
در اين نشاني، بخوانيد:
http://rouznamak.blogfa.com/post-166.aspx
نگاهی به روند شکل گیری مفاهیم میهن دوستی، ملت، ناسیونالیسم و دولت ملی در ایران (تیرداد بنکدار)
١٩. جوجههاي ققنوس از درون ِ خاكستر ِ او پرميكشند و زبانميگشايند
ققنُس / ققنوس نام ِ مرغي است اسطورگي، بسيار خوشرنگ و خوشآوا (لاتيني: cycnus، يوناني: kuknos / phoiniks و انگليسي: phoenix ) كه هزار سال زندگيكند و چون زندگانياش به پايان رسد، تودهاي هيزم فراهمآورد و بر سر ِ آن نشيند و بال برهمزند. از بالش آتشي برجهد و هيزم را فروزانكند. مُرغ در آن آتش بسوزد و از خاكسترش تخمي بماند و از آن، جوجهي او زادهشود. (براي آگاهيي ِ بيشتر در بارهي اين مرغ – كه در ادبيّات جهان، نماد ِ جاودانگي است – ← لغتنامهي دهخدا، فرهنگ فارسيي ِ مُعين و ويكيپديا: http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%82%D9%82%D9%86%D9%88%D8%B3 )
*
اكنون به گونهاي تمثيلي و نمادين، شاهد ِ آنيم كه جوجگان ققنوس، از دل ِ خاكستر ِ وي پرميگشايند و رو به افقهاي آينده، به پرواز درميآيند. نسلهاي ِ جوان را ميگويم كه با برخورداري از برآيند ِ آزمونهاي نسلهاي پيشين (ققنوس ِ در آتش ِ بيداد ِ زمانه سوخته)، گام در راه ِ دشوار ِ زندگي ميگذارند و با سختيها و نامُراديها دست و پنجه نرمميكنند تا سخن ِ دل ِ خويش را به بانگ ِ رسا بازگويند و پويايي و جويايي را جايگزين ِ ايستايي و واماندگي گردانند. نواي ِ ساز و سرود ِ آنان، بانگ ِ دَراي ِ كاروان ِ فرداست.
نوهي ِ جوان ِ من آريا، يكي از اين جوجهققنوسهاست كه همْراه و همْسو با ديگرْ همْسالانش در راه ِ فرخندهي ِ پژوهش و شناختي آگاهانه و امروزين گام برمي دارد و ساختن ِ آيندهي تابناك ِ ايران را خويشكاريي ِ بزرگ ِ خود ميشمارد. امكانهاي ِ شبكهي ِ جهانيي ِ رسانههاي كنوني، او و ديگرْ همْنسلانش را در گوشه و كنار ِ دهكدهي ِ جهاني، به يكديگر پيوسته و در اين پويش ِ بزرگ و دورانْساز، همْگام و همْدوش و همْآوا گردانيدهاست.
براي ِ نسل ِ «آردْبيخته و غربالْآويخته»ي ِ من، مايهي ِ بسي خشنوديست كه پيرانهسر، تماشاگر ِ شور و شتاب و پويايي و جوياييي ِ اين راهْنوردان ِ استوارْگام و تازهنفس باشد و اطمينانيابد كه كاروان از راه نميمانَد و اين كاروانيان ِ جوان، «بارِ امانت» را به شايستگي بر دوش خواهندگرفت و به نوبهي خويش، به آيندگان خواهندسپرد.
آريا به تازگي، تارنماي يكي از دوستان ِ همْنسل ِ خود به نام ِ «ياز» (نام ِ مُستعار) را كه ويژهي ِ گفتار و موزيك ِ برگزيدهي اين نسل است، به من شناساند. اين شخص – كه جوانيست ٢٥ساله – با همْكاريي ِ يكي ديگر از همْترازان ِ خود به نام ِ «راستي»، متنهايي از همْآميزيي ِ گفتار ِ آهنگين با بيان ِ ساده و درد ِ دلْوار و همانا به دور از هرگونه پروا و پرهيز و "آداب و ترتيب"ي و موزيك (تلفيقي از موزيك ِ "رَپ" ِ پُرْضربْآهنگ و جوانْ پسند ِ امروزين و نغمههايي از موزيك ِ سنّتيي ِ ايراني) را به اجرا درآوردهاند كه گوش دادن ِ با حوصله و دقت بدانْها، ميتواند دري به گسترهي ِ زندگيي ِ اجتماعي و فرهنگيي ِ نسلهاي جوان ِ كنوني بگشايد و پيچ و تابهاي ِ طاقتْسوز ِ فراراهشان را به نمايش بگذارد.
به اميد ِ ايران، بايد بتونيم، هويّت ِ من و دنياي بيرحم، عنوان ِ چند بخش از اجراهاي ِ درونْمايهي اين تارنماست كه حرف ِ دلهاي ِ سوخته و رنجور ِ نسل ِ جوان ِ امروز ِ ميهنمان را به خوبي آفتابيميكند؛ يعني پردهي ستبر ِ سكوت و سكون را مي شكافد تا نشان دهد كه «در اندرون ِ خستهدلان» ِ جوان و خاموشْنما، چه كسي «در فغان و در غوغاست» و حرف ِ حساب و شنيدنياش چيست.
متن ِ نوشتهها و گفتارها و نغمههاي ِ آمده در اين تارنما را در نشانيي زير، بخوانيد و بشنويد:
http://www.myspace.com/yaspersian2
٢٠. پيام ِ مِهر و پيوند: ارمغان ِ يك شاعرْبانو به خوانندگان ِ ايرانْشناخت
ژيلا مُساعد، شاعرْبانوي ِ ايرانيي ِ شهربند ِ سوئد، شعر ِ تازهاي از خود را به اين دفتر فرستادهاست كه با سپاسْگزاري از او، در اين جا به خوانندگان ِ ارجمند، پيشكشميكنم.
پیام
تا ماه پستانش را
از دهان چاه بیرونکشد
من کنار شب ایستادهام
تا دوباره آن خرگوش رمنده
به بیشه ی ِ اندیشه ام بازگردد
من شک میکنم
تا گرسنگی دروازه های دروغ را بگشاید
به روی شعبده بازان دین
من سیرم
نه شمشیرم
و نه آن گونه ی ِ خودْآزار
نه راه ِ سوٌمم
و نه آن خطّ ِ نخوانده
انسانی ساده ام که قلبم
به اقیانوس ها
نقبْزدهاست
و قناتهای ِ مِهرم
به همهی ِ جهان راه دارد.
١٧. ٨. ٢٠٠٧
٢١. ويژهنامهاي سزاوار براي ِ بانوي ِ شايستهي ِ شعر ِ امروز ِ فارسي
ایران نامه
سال بیست و سوّم، شمارههاي ١- ٢، بهار و تابستان ١٣٨٥،
ویژهي سیمین بهبهانی با همکاری فرزانه میلانی
شانزدهمین شمارهی فصلنامهی باران با یادداشتی از مسعود مافان، در بارهی نکاتی از جمله طرّاحیهای لارش ویلکس از محمّد پیامبر اسلام و عدم بردباری در فرهنگ اسلامی، و همچنین توّابْکُشی آغازشدهاست.
مطالبِ این شمارهی باران عبارت اند از:
در حوزهی طنز، مطلبی با عنوان خشم خشایارشا! نوشتهی بیژن اسدیپور.
در حوزهي رمان و داستان کوتاه، بریدهای از رمان بوسه در تاریکی، نوشتهی کوشیار پارسی، جشنِ پتو، بخشی از رمان اتوبیوگرافیِ شیطان، نوشتهی هومن عزیزی، تکهای از رمانِ جاده، نوشتهی کورمک مککارتی (برگردان: حسین نوشآذر)، هفت ناخدا، نوشتهی شهریار مندنیپور، پدرجان، نوشتهی حسن زرهی، اد، زياد كشش نده. اين آقا نصف حرفهاي تو را نميفهمد، نوشتهی نسیم خاکسار، طرفهای مغربِ اکبرِ کپنهاگی، نوشتهی یاشار احد صارمی، سُرسُره، نوشتهی قاضی ربیحاوی، نامه، نوشتهی محسن حسام، مراسم تدفین نوشتهی الف. خلفانی، فقط در یک دقیقه عقل، عشق، نوشتهی مرتضی میرآفتابی.
در حوزهی مقاله، نقد و نگاه، یک نکته در حاشیهی جُستاری از اریش اوئرباخ، نوشتهی علی لالهجینی، چیستیِي داستان نوشتهی محمود فلکی، نگاهی به روایتگری از دیدِ دانش ِ شناخت، نوشتهی سعید هنرمند، چگونه ادبیّات جهانی میشود؟ یا، چگونه ادبیّات جهانی آلوده میشود؟ نوشتهی پیمان وهابزاده، تنِ رام، روان پریش، نوشتهی اسد سیف، «پرندهی روح» و درد غربت، نوشتهی شکوفه تقی، اینگمار برگمن، نوشتهی امیر مومبینی، نگاهی به قصیدهی مجلس چهاردهم سرودهی ملکالشعرای بهار، نوشتهی شهین سراج، ردِّ پاهایی از زنان در ادبیّاتِ ایران در آینهی کتابِ اغوای ژان بودریار، نوشتهی بهروز شیدا.
در حوزهی شعر آثاری از مریم هوله و سهراب رحیمی.
در حوزهی ادبیّات ِ زندان، تکْپنجرهای به زندگی، نوشتهی شکوفه مبینی، به گزینشِ ناصر مهاجر.
در حوزهی گفتوگو، گفتوگوی مهران صادقی با مسعود نقرهکار و گفتوگوی فرزین ایرانفر با حورا یاوری.
چند کتاب تازه هم در این شمارهی باران معرفی شدهاند.
عکس روی جلد این شمارهی باران از فتحالله زند است.
برای حمایت از انتشار باران میتوانید این فصلنامه را آبونه شده و یا آنرا از کتابفروشیهای محل خود تهیه کنید!
info@baran.st
١٧. چند مجموعهي ِ ديدني از تصويرهاي يادمانيي ِ مُردهريگ ِ نياكان در فارس و چشمْاندازهاي طبيعت ِ سميرم و ياسوج
در اين نشاني، ببينيد:
http://www.isfahan.ir/amehrani/p010_1.html
اين يک سکوت نيست ، ديوان شعری است که با سنگ سروده اند.
١٨. بررسي و پژوهش ِ گفتمان ِ ميهن، ملّت، ملّيگرايي: دنبالهي ِ بخشهاي پيشين ِ اين بحث
در اين نشاني، بخوانيد:
http://rouznamak.blogfa.com/post-166.aspx
نگاهی به روند شکل گیری مفاهیم میهن دوستی، ملت، ناسیونالیسم و دولت ملی در ایران (تیرداد بنکدار)
١٩. جوجههاي ققنوس از درون ِ خاكستر ِ او پرميكشند و زبانميگشايند
ققنُس / ققنوس نام ِ مرغي است اسطورگي، بسيار خوشرنگ و خوشآوا (لاتيني: cycnus، يوناني: kuknos / phoiniks و انگليسي: phoenix ) كه هزار سال زندگيكند و چون زندگانياش به پايان رسد، تودهاي هيزم فراهمآورد و بر سر ِ آن نشيند و بال برهمزند. از بالش آتشي برجهد و هيزم را فروزانكند. مُرغ در آن آتش بسوزد و از خاكسترش تخمي بماند و از آن، جوجهي او زادهشود. (براي آگاهيي ِ بيشتر در بارهي اين مرغ – كه در ادبيّات جهان، نماد ِ جاودانگي است – ← لغتنامهي دهخدا، فرهنگ فارسيي ِ مُعين و ويكيپديا: http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%82%D9%82%D9%86%D9%88%D8%B3 )
*
اكنون به گونهاي تمثيلي و نمادين، شاهد ِ آنيم كه جوجگان ققنوس، از دل ِ خاكستر ِ وي پرميگشايند و رو به افقهاي آينده، به پرواز درميآيند. نسلهاي ِ جوان را ميگويم كه با برخورداري از برآيند ِ آزمونهاي نسلهاي پيشين (ققنوس ِ در آتش ِ بيداد ِ زمانه سوخته)، گام در راه ِ دشوار ِ زندگي ميگذارند و با سختيها و نامُراديها دست و پنجه نرمميكنند تا سخن ِ دل ِ خويش را به بانگ ِ رسا بازگويند و پويايي و جويايي را جايگزين ِ ايستايي و واماندگي گردانند. نواي ِ ساز و سرود ِ آنان، بانگ ِ دَراي ِ كاروان ِ فرداست.
نوهي ِ جوان ِ من آريا، يكي از اين جوجهققنوسهاست كه همْراه و همْسو با ديگرْ همْسالانش در راه ِ فرخندهي ِ پژوهش و شناختي آگاهانه و امروزين گام برمي دارد و ساختن ِ آيندهي تابناك ِ ايران را خويشكاريي ِ بزرگ ِ خود ميشمارد. امكانهاي ِ شبكهي ِ جهانيي ِ رسانههاي كنوني، او و ديگرْ همْنسلانش را در گوشه و كنار ِ دهكدهي ِ جهاني، به يكديگر پيوسته و در اين پويش ِ بزرگ و دورانْساز، همْگام و همْدوش و همْآوا گردانيدهاست.
براي ِ نسل ِ «آردْبيخته و غربالْآويخته»ي ِ من، مايهي ِ بسي خشنوديست كه پيرانهسر، تماشاگر ِ شور و شتاب و پويايي و جوياييي ِ اين راهْنوردان ِ استوارْگام و تازهنفس باشد و اطمينانيابد كه كاروان از راه نميمانَد و اين كاروانيان ِ جوان، «بارِ امانت» را به شايستگي بر دوش خواهندگرفت و به نوبهي خويش، به آيندگان خواهندسپرد.
آريا به تازگي، تارنماي يكي از دوستان ِ همْنسل ِ خود به نام ِ «ياز» (نام ِ مُستعار) را كه ويژهي ِ گفتار و موزيك ِ برگزيدهي اين نسل است، به من شناساند. اين شخص – كه جوانيست ٢٥ساله – با همْكاريي ِ يكي ديگر از همْترازان ِ خود به نام ِ «راستي»، متنهايي از همْآميزيي ِ گفتار ِ آهنگين با بيان ِ ساده و درد ِ دلْوار و همانا به دور از هرگونه پروا و پرهيز و "آداب و ترتيب"ي و موزيك (تلفيقي از موزيك ِ "رَپ" ِ پُرْضربْآهنگ و جوانْ پسند ِ امروزين و نغمههايي از موزيك ِ سنّتيي ِ ايراني) را به اجرا درآوردهاند كه گوش دادن ِ با حوصله و دقت بدانْها، ميتواند دري به گسترهي ِ زندگيي ِ اجتماعي و فرهنگيي ِ نسلهاي جوان ِ كنوني بگشايد و پيچ و تابهاي ِ طاقتْسوز ِ فراراهشان را به نمايش بگذارد.
به اميد ِ ايران، بايد بتونيم، هويّت ِ من و دنياي بيرحم، عنوان ِ چند بخش از اجراهاي ِ درونْمايهي اين تارنماست كه حرف ِ دلهاي ِ سوخته و رنجور ِ نسل ِ جوان ِ امروز ِ ميهنمان را به خوبي آفتابيميكند؛ يعني پردهي ستبر ِ سكوت و سكون را مي شكافد تا نشان دهد كه «در اندرون ِ خستهدلان» ِ جوان و خاموشْنما، چه كسي «در فغان و در غوغاست» و حرف ِ حساب و شنيدنياش چيست.
متن ِ نوشتهها و گفتارها و نغمههاي ِ آمده در اين تارنما را در نشانيي زير، بخوانيد و بشنويد:
http://www.myspace.com/yaspersian2
٢٠. پيام ِ مِهر و پيوند: ارمغان ِ يك شاعرْبانو به خوانندگان ِ ايرانْشناخت
ژيلا مُساعد، شاعرْبانوي ِ ايرانيي ِ شهربند ِ سوئد، شعر ِ تازهاي از خود را به اين دفتر فرستادهاست كه با سپاسْگزاري از او، در اين جا به خوانندگان ِ ارجمند، پيشكشميكنم.
پیام
تا ماه پستانش را
از دهان چاه بیرونکشد
من کنار شب ایستادهام
تا دوباره آن خرگوش رمنده
به بیشه ی ِ اندیشه ام بازگردد
من شک میکنم
تا گرسنگی دروازه های دروغ را بگشاید
به روی شعبده بازان دین
من سیرم
نه شمشیرم
و نه آن گونه ی ِ خودْآزار
نه راه ِ سوٌمم
و نه آن خطّ ِ نخوانده
انسانی ساده ام که قلبم
به اقیانوس ها
نقبْزدهاست
و قناتهای ِ مِهرم
به همهی ِ جهان راه دارد.
١٧. ٨. ٢٠٠٧
٢١. ويژهنامهاي سزاوار براي ِ بانوي ِ شايستهي ِ شعر ِ امروز ِ فارسي
ایران نامه
سال بیست و سوّم، شمارههاي ١- ٢، بهار و تابستان ١٣٨٥،
ویژهي سیمین بهبهانی با همکاری فرزانه میلانی
و نوشته هائی ازرضا قنّادان، شکوه میرزادگی، جواد مجابی، سعید یوسف، احمد کریمی حکّاک،فرشته مولوی، ریوان ساندلر، محمدرضا قانون پرور، کامران تلطف،احمد ابومحبوب، استیو زیند و فرزانه میلانی
گزیدۀ اشعار
در اين نشاني ببينيد و بخوانيد:
http://fis-iran.org/
٢٢. پيام و سرود ِ مهرْآميز ِ همْميهني از مردم ِ كردستان: از غربتْگاهي به غربتْگاهي ديِگرِ
هم ميهن ِ فرهيخته، آقاي سيّد جمال الدّين نقشبندي از مردم كردستان، در پيامي شيوا و بسيارمهرآميز كه از شهر اربيل در كردستان عراق به اين دفتر فرستاده، از كارهاي گذشته و اكنون خود سخنگفته و از پيشينهي آشنايياش با اين نگارنده و همْگامان فرهنگيي او يادكرده و پس از خطاب، نوشتهاست:
«... با شاياترينِ درود و باياترين فروتني، جايِآن داردكه اين كمينه شاگرد، برايِ سرازنو " سرْنهادن، برآستانِ ِ جانان" ، "از سرِ ِ جان برخيزد". هماو كه اندكي بيش از دو دههيِ پيش، درپيشگاهِ آن ... وگردنفرازْ كوهْمرداني چون جاودانْ ياد "احمد ميرعلايي"و ديگر جَنگْ آوران ِ جُنگ ِ اصفهان، زانوي ِآموختن برخاكِ خاكساري نهاد تا به نيكي ، دل از پندار و جان از گفتار و خامه ازكردارِ آن مينَوي مردان بپروراند."تا باد چنين بادا".
...
اين واژهآموز، پس از آن ساليان و هنوز، به تشنگانِ ِ زبان ِ جان و فرهنگ ِ ايران در دانشگاههايِ درونْمرز، آنچه را كه آموخته بود، آموخت و اكنون كه دست ِ ناچار و خواستِ روزگار، او را به برونْمرز(كُردستانِعراق) آورده است، همْچنان بر همان سر است كه بود:
به همْزبانانِ كُردِخويش در بخش ِ فارسيِ ِ دانشگاهِ صلاح الدّينِ اربيل (پايتخت ِِاقليمِكُردستان)، پارسي مي آموزاند. به پارسي و كُردي مي نويسد و مي سرايد و از هر يك به ديگري بازمي گرداند.
باري اكنون، دراين ميانْسالي وتا هنوزسويي درديده و جاني در تن و تواني در اندام ماندهاست، سر ِ آن دارد كه در آستانهيِ آن استادِ فرهمند، به خواندن ِ"اسطورهشناسي" (آنگونه كه آن خداوند فرمايد) دل و جان بسپارد.
*
چكيدهْسخن اينكه: دريافتِ پذيرش ازآن دانشيمرد و "مركزِ مطالعات ِ ايرانْشناسي ِ دانشگاه ِتانزويل" را چون پژوهشگر يا دانشجوي دكترا، آرزومند است. تا آن دانشْفرما چه فرمايند.
وامْدار ِ هَماره
سيّد جمال الدّين نقشبندي
نگارنده در پاسخي به پيام و درخواست ِ اين همْميهن، روشنگريكرد كه دانشگاه جيمز كوك در تانزويل ِ استراليا، بخشي با عنوان ِ "مركزِ مطالعات ِ ايرانْشناسي" ندارد و كانون ِ پژوهشهاي ِ ايرانْشناختي، نهاديست ناوابسته كه با شماري از انجمنها و مركزهاي ِ ايرانْشناسي و پژوهندگان در اين زمينه، در ايران و بيرون از آن، داد و ستد و همكاري دارد.
آقاي نقشبندي، جدا از پيامي كه بدان اشارهرفت، سرودهاي با زباني شاملووار از خود را نيز براي ِ اين نگارنده، ارمغان فرستادهاست كه وي با سپاس از مهر ِ سرشار و بيدريغ ِ ايشان، ميپذيرد و به نشانهي پيوند و پيمان در ميان ِ دلْها و جانهاي ِ بهظاهر جُدا و دور از يكديگر و به راستي يگانه و دوستدار ِ فرهنگ و ادب ِ ايراني، در پي مي آورد:
به استادم : دكتر دوستخواه
وَ هرگزم ...
وَ هرگزم كس، چُنين نديده بود .
وَ هرگزم كس، چُنان ننموده بود.
آنك!
بي خوارْداشت ِ نيشْخند، برلب و
بي ِناچيزْانگاشت ِ افسوس، درنگاه
تفديده ْدل ْرهيدهْ مردي با من سخنگفت
كه آفتاب
بندي ي ِ ديدگان ِ اوست
و آسمانش از دهان مي بارد
هرچه كرد
مرا برسينهي ِسنگ
گل برويانيد و
گل را بر لبان ِسپيده
اين ترانه بجوشانيد!
اينك!
بختيارا كـَسا كه منم !
آنك !
نوبختيا روزا كه مراست !
بيست و سوم اكتبر دو هزار و هفت
اربيل- كردستان عراق
٢٣. حقّ به حقّدار مي رسد: كارْبُرد ِ نام ِ درست ِ (خليج ِ فارس) در يك رسانهي مهمّ ِ استراليايي
گزیدۀ اشعار
در اين نشاني ببينيد و بخوانيد:
http://fis-iran.org/
٢٢. پيام و سرود ِ مهرْآميز ِ همْميهني از مردم ِ كردستان: از غربتْگاهي به غربتْگاهي ديِگرِ
هم ميهن ِ فرهيخته، آقاي سيّد جمال الدّين نقشبندي از مردم كردستان، در پيامي شيوا و بسيارمهرآميز كه از شهر اربيل در كردستان عراق به اين دفتر فرستاده، از كارهاي گذشته و اكنون خود سخنگفته و از پيشينهي آشنايياش با اين نگارنده و همْگامان فرهنگيي او يادكرده و پس از خطاب، نوشتهاست:
«... با شاياترينِ درود و باياترين فروتني، جايِآن داردكه اين كمينه شاگرد، برايِ سرازنو " سرْنهادن، برآستانِ ِ جانان" ، "از سرِ ِ جان برخيزد". هماو كه اندكي بيش از دو دههيِ پيش، درپيشگاهِ آن ... وگردنفرازْ كوهْمرداني چون جاودانْ ياد "احمد ميرعلايي"و ديگر جَنگْ آوران ِ جُنگ ِ اصفهان، زانوي ِآموختن برخاكِ خاكساري نهاد تا به نيكي ، دل از پندار و جان از گفتار و خامه ازكردارِ آن مينَوي مردان بپروراند."تا باد چنين بادا".
...
اين واژهآموز، پس از آن ساليان و هنوز، به تشنگانِ ِ زبان ِ جان و فرهنگ ِ ايران در دانشگاههايِ درونْمرز، آنچه را كه آموخته بود، آموخت و اكنون كه دست ِ ناچار و خواستِ روزگار، او را به برونْمرز(كُردستانِعراق) آورده است، همْچنان بر همان سر است كه بود:
به همْزبانانِ كُردِخويش در بخش ِ فارسيِ ِ دانشگاهِ صلاح الدّينِ اربيل (پايتخت ِِاقليمِكُردستان)، پارسي مي آموزاند. به پارسي و كُردي مي نويسد و مي سرايد و از هر يك به ديگري بازمي گرداند.
باري اكنون، دراين ميانْسالي وتا هنوزسويي درديده و جاني در تن و تواني در اندام ماندهاست، سر ِ آن دارد كه در آستانهيِ آن استادِ فرهمند، به خواندن ِ"اسطورهشناسي" (آنگونه كه آن خداوند فرمايد) دل و جان بسپارد.
*
چكيدهْسخن اينكه: دريافتِ پذيرش ازآن دانشيمرد و "مركزِ مطالعات ِ ايرانْشناسي ِ دانشگاه ِتانزويل" را چون پژوهشگر يا دانشجوي دكترا، آرزومند است. تا آن دانشْفرما چه فرمايند.
وامْدار ِ هَماره
سيّد جمال الدّين نقشبندي
نگارنده در پاسخي به پيام و درخواست ِ اين همْميهن، روشنگريكرد كه دانشگاه جيمز كوك در تانزويل ِ استراليا، بخشي با عنوان ِ "مركزِ مطالعات ِ ايرانْشناسي" ندارد و كانون ِ پژوهشهاي ِ ايرانْشناختي، نهاديست ناوابسته كه با شماري از انجمنها و مركزهاي ِ ايرانْشناسي و پژوهندگان در اين زمينه، در ايران و بيرون از آن، داد و ستد و همكاري دارد.
آقاي نقشبندي، جدا از پيامي كه بدان اشارهرفت، سرودهاي با زباني شاملووار از خود را نيز براي ِ اين نگارنده، ارمغان فرستادهاست كه وي با سپاس از مهر ِ سرشار و بيدريغ ِ ايشان، ميپذيرد و به نشانهي پيوند و پيمان در ميان ِ دلْها و جانهاي ِ بهظاهر جُدا و دور از يكديگر و به راستي يگانه و دوستدار ِ فرهنگ و ادب ِ ايراني، در پي مي آورد:
به استادم : دكتر دوستخواه
وَ هرگزم ...
وَ هرگزم كس، چُنين نديده بود .
وَ هرگزم كس، چُنان ننموده بود.
آنك!
بي خوارْداشت ِ نيشْخند، برلب و
بي ِناچيزْانگاشت ِ افسوس، درنگاه
تفديده ْدل ْرهيدهْ مردي با من سخنگفت
كه آفتاب
بندي ي ِ ديدگان ِ اوست
و آسمانش از دهان مي بارد
هرچه كرد
مرا برسينهي ِسنگ
گل برويانيد و
گل را بر لبان ِسپيده
اين ترانه بجوشانيد!
اينك!
بختيارا كـَسا كه منم !
آنك !
نوبختيا روزا كه مراست !
بيست و سوم اكتبر دو هزار و هفت
اربيل- كردستان عراق
٢٣. حقّ به حقّدار مي رسد: كارْبُرد ِ نام ِ درست ِ (خليج ِ فارس) در يك رسانهي مهمّ ِ استراليايي
The Sydney Morning Herald changed A. Gulf to PERSIAN GULF :
http://www.smh.com.au/news/cruising/gulf-stream/2007/10/11/1191696067785.html
http://www.smh.com.au/news/cruising/gulf-stream/2007/10/11/1191696067785.html
در همين زمينه:
Payvand's Iran News ...
10/20/07
CGIE to republish ancient map of Persian Gulf
TEHRAN, Oct. 20 (Mehr News Agency) -- The Center for the Great Islamic Encyclopedia (CGIE) is to republish an ancient map of the Persian Gulf.
The map was designed by a French cartographer in 1724 in Paris, said head of CGIE Kazem Musavi Bojnurdi.
He noted that the center is planning to donate copies to universities, libraries, and scientific centers in Iran and across the world.
... Payvand News - 10/20/07 ...
٢٤. نمايش ِ نكبت و فاجعهي ِ جنگ در مجموعهي ِ تصويرهاي ِ "منصور نصيري" با عنوان ِ «لعنت بر جنگ!»
http://nasiriphotos.com/blog/2007/05/28/02,43,15/
٢٥. گراميداشت ِ روزي بزرگ در تاريخ ِ ايران و جهان
روز ِ هفتم ِ آبان (= ٢٩ اکتبر)، روز کورش بزرگ،
و سالگرد صدور ِ اوّلین مَنشور ِ حقوق ِ بشر را گرامي بداريم!
متن ِ بيانْنامهي كميتۀ نجات ِ آثار ِ دشت ِ پاسارگاد و گفتارها و تصويرهاي ديگري در همين زمينه (به ويژه گفتار ِ ارزندهي ِ دكتر تورج پارسي با عنوان ِ ايرانيم و هيچ حقوق بشرم نيست) را در اين نشاني، بخوانيد و بشنويد و ببينيد:
http://www.savepasargad.com/
٢٦. دهم آبان (آبان روز از آبان ماه)، جش ِ آبانگان و گراميداشت ِ ايزدْبانوي آبها، خُجستهباد!
گفتارنگارنده دربارهي آبانگان را كه در سال ١٣٨٥ نوشته است، در بايگاني ي ايران شناخت (نشاني ي زير) بخوانيد:
http://iranshenakht.blogspot.com/2006_10_01_archive.html
٢٧. درخشش ِ چشمْگير ِ فيلمْسازان ِ ايراني در جشنوارهي ِ فيلم ِ نيويورك
به گزارش ِ ناصر زراعتي در تارنماي ِ راديو زمانه، فيلمْسازان ِ ايراني در جشنوارهي فيلم نيويورك درخشيدند و چند جايزهي بزرگ را از آن ِ خود كردند. متن ِ كامل ِ اين گزارش را در نشانيي زير، بخوانيد: http://www.radiozamaneh.info/radiocity/2007/10/post_255.html
٢٨. پيوندي دوباره با يك پايگاه ِ ارزشمند ِ ايرانْْشناسي
از چندي پيش، راه ِ پيوند با ايرانْنامه، تارنماي ِ دكتر شاهين سپنتا، يكي از سودمندترين و آگاهانندهترين پايگاههاي ايرانْشناسي در شبكهي ِ جهاني، به سبب ِ برخي تباهكاريهاي از بيرون در آن، بستهشدهبود. خوشبختانه اكنون آگاهييافتهام كه اين ايرانيي ِ نمونه و دلْسوز، راهبندان ِ ايرانْستيزان ِ تباهكار را دَورْزده و دستْآورد ِ كوششهاي ِ خود را در دو نشانيي ِ تازهي زير، به ايرانْدوستان پيشكشكردهاست.
http://www.drshahinsepanta.persianblog.ir/
http://www.drshahinsepanta.blogsky.com/
همهي دادههاي اين تارنماها، خواندني و سودرسان و آگاهانندهاند و در ميان ِ آنها، روزْنگار ِ رويدادهاي مهمّ ِ تاريخي و فرهنگي و گزارشي تصويري از روستاي ِ ابيانه، به ويژه ستايشْْبرانگيزند.
٢٩. آشنايي با شش كتاب ِ ادبي و پژوهشي
يك) اَژدهاكُشان (مجموعهي ِ پانزده داستان)
از يوسف عليخاني، نويسنده و پژوهندهي ِ اهل ِ رودبار و الموت (قزوين)، ناشر ِ قابيل (مجلّهي الكترونيك ِ داستان و شعر):
http://www.ghabil.com/
و تارنماي ِ ادبي - فرهنگيي ِ تادانه:
http://yousefalikhani.blogspot.com/
تاكنون، چند مجموعه داستان و اثر ِ پژوهشي نشريافته و اكنون اَژدهاكُشان (مجموعهي ِ پانزده داستان)، به دوستداران ِ ادب ِ امروز، عرضهگرديدهاست.
بخش ِ فرهنگ و ادب ِ ايسنا (خبرگزاريي ِ دانشجويان ِ ايران) بررسيي ِ كوتاهي را دربارهي اين دفتر ِ تازه، نشردادهاست:
http://isna.ir/Main/NewsView.aspx?ID=News-1006432&Lang=P
دو) آتشگاه ِ اصفهان (پژوهشي گرانْمايه دربارهي ِ يادماني باستاني)
http://www.ghabil.com/
و تارنماي ِ ادبي - فرهنگيي ِ تادانه:
http://yousefalikhani.blogspot.com/
تاكنون، چند مجموعه داستان و اثر ِ پژوهشي نشريافته و اكنون اَژدهاكُشان (مجموعهي ِ پانزده داستان)، به دوستداران ِ ادب ِ امروز، عرضهگرديدهاست.
بخش ِ فرهنگ و ادب ِ ايسنا (خبرگزاريي ِ دانشجويان ِ ايران) بررسيي ِ كوتاهي را دربارهي اين دفتر ِ تازه، نشردادهاست:
http://isna.ir/Main/NewsView.aspx?ID=News-1006432&Lang=P
دو) آتشگاه ِ اصفهان (پژوهشي گرانْمايه دربارهي ِ يادماني باستاني)
با همهي كوششها و پژوهشهاي اصفهانْشناسان ِ پيشين و پيگيران ِ راهشان در روزگار ِ ما، تاكنون كسي اثري فراگير ِ همهي گفتنيها و بايستهها دربارهي ِ بازماندهي آتشگاه ِ باستاني در باختر ِ شهر ِ كهنْبُنياد ِ اصفهان، نشرندادهبود.
اكنون پژوهنده و دانشگاهيي ِ جوان و پويا آقاي ياغش كاظمي از دانشگاه ِ نيما در مازندران، اين كار ِ سزاوار را بر دست گرفته و به شايستگي به سرانجام رسانده است. اين اثر ِ ارجمند، فراگير ِ ٤٨٠ صفحه + ٦ صفحه درآمد به زبان انگليسي و انبوهي از تصويرها و نقشههاي دقيق از اين نيايشگاه ِ نياكان است و ميتوان گفت كه پژوهنده با اين كار ِ دامنهدار و مويشكافانه، خيالْنقش و چشمْاندازي تمامْعيار از روزگار ِ آبادانيي ِ اين يادمان ِ كهن به خوانندهي ِ امروزين، نشاندادهاست. بررسي و نقد ِ كارشناختيي ِ اين پژوهش ِ والا، فرصتي گستردهتر ميخواهد كه اميدوارم دستدهد. اكنون تنها به همين اشاره، بسندهميكنم و بر پژوهنده آفرين و دستْمريزاد ميگويم.
سه) گفت و گويي با فريدون ِ مُشيري، شاعر ِ ديار ِعشق و آشتي (٥٣ صفحه، نشر آموزش سوئد- ١٣٧٧)
ناصر زراعتي در پيگيريي كوششهايش براي شناساندن ِ چهرههاي سرآمد ِ تاريخ و فرهنگ و هنر و ادب معاصر(هم در نوشته ها و هم در فيلمهاي مستند)، در اين دفتر ِ كوچك (٥٣ صفحه) با طرح ِ پرسشهايي درخور و پاسخگيري از زندهياد فريدون مُشيري، توانستهاست دري به دنياي درون ِ اين شاعر ِ مردمْپسند ِ روزگارمان بگشايد و نكتههاي مهمّي از ديدگاههاي او را به خوانندگان بشناساند.
چهار) به سوي طبس، سفرنامهي ويلي شيرك لوند، ترجمهي ِ فرخنده نيكو و ناصر زراعتي (١١٨ صفحه، خانهي هنر و ادبيّات گوتنبرگ، سوئد- پاييز١٣٨٥)
نويسندهي ِ كهنْْسال ِ فنلاندي- سوئديي اين گزارش ِ سفر (زاده در ١٩٢١ميلادي)، در زمينههاي فلسفه، رياضي و زبان، آموزشديده و با گرايش به فرهنگها و زبانهاي كشورهاي ِ خاورزمين، زبانهاي فارسي، روسي و چيني را در دانشكدهي ِ زبانهاي خاوريي ِ شهر اوپسالا آموختهاست.
اين كتاب از ديدگاه ِ زمان ِ نخستين انتشارش ( ١٩٥٩ ميلادي) اثري تازه نيست؛ امّا انديشهي ژرف و بينش ِ فرهنگي و هنريي ِ نويسنده و شيوهي والاي نگارش او، تا كنون آن را اثري تازه و خواندني و دلپذير نگاهداشتهاست. به گفتهي مترجمان در يادداشت ِ آغاز ِ كتاب: "... به سوي طبس سفري است همْْزمان در سطح و ژرفاي زندگي. او رشتههاي ظريف و نامرئي ِ تداعي ِ معاني را در ذهن ِ خود با واقعيّت ِ اطراف، چون تار و پودي به هم مي بافد و حاصل، متني است در نهايت ِ ظرافت، زيبايي و ايجاز." (ص ٥).
مترجمان كتاب، با چيرهدستي از عهدهي كارِ ترجمه برآمدهاند و خوانندهي فارسيزبان ِ كتاب، آن را در سنجش با سفرنامههاي خشك و عصاقورتدادهي ِ باختريان، اثري متمايز و – در واقع – گونهاي متن ِ ادبي مييابد و از آغاز تا انجام، با دقّت و رويكرد ِ تمام ميخواند.
پنج) بيستون، كتيبۀ داريوش ِ بزرگ، پژوهش ِ رضا مُرادي غياثآبادي در مجموعهي ِ پژوهشهاي ايراني (٧٨ صفحه، چاپ سوم، انتشارات نويد، شيراز- ١٣٨٤)
ازهنگامي كه هنري كرسنويك راولينسون (١٨١٠ - ١٨٩٥) دانشمند انگليسي، سنگْنوشتهي ِ داريوش بزرگ هخامنشي را در بَغِستان (/ بهستان / بيستون) رازْگشايي كرد و براي پژوهشهاي زبانْشناختيي ِ دانشگاهي، رونوشتي از آن برگرفت و پس از او، دانشمندان ِ ديگري همچون جَكسُن آمريكايي كارش را پيگرفتند تا كنون، پژوهندگان ِ بسياري در باختر، به كار در شناخت ِ متن اين اثر ِ بزرگ پرداختهاند. امّا در ايران، جُز پژوهندگاني كه با خاستگاههاي غربي آشنابوده و چيستيي ِ درونْمايهي ِ آن را در آن كارها پيگرفتهاند، ديگران (انبوه ِ دوستداران ِ ناويژهكار ِ فرهنگ ِ باستاني)، تنها به اشارههايي جسته و گريخته بدان در برخي از كارهاي محقّقان برخوردهاند و اثري دست ِ يكم و به تمام معني روشنْگر در دستْرسشان نبودهاست.
اكنون جاي خشنوديست كه اين كار ِ بايسته به همّت و كوشش ِ آقاي دكتر رضا مُرادي غياثآبادي صورتپذيرفته و كتاب ِ موضوع ِ اين بررسي، ترجمهي ِ متن ِ كامل ِ سنگْنوشتهي داريوش در بَغِستان و ٢٨ تصويراز متن ِ پارسيي ِ باستان ِ آن و نيز سنگْنگارههاي آمده در زمينهاش – كه پژوهنده، خودْ آنها را در محل، عكسبرداريكرده – و پيشْگفتار و يادداشتها و روشنگريهاي بايسته را در بر گرفته و به عموم خواستاران ِ آگاهي از درونْمايهي اين سند ِ مهمّ ِ تاريخي، فرصت ِ اين كار را ارزاني داشتهاست.
شش) ايران سرزمين ِ هميشگي ِ آرياييان: مهاجرتهاي آرياييان و پيوند ِ آن با آب و هوا و درياهاي باستاني ِايران، پژوهش ِ رضا مُرادي غياثآبادي در مجموعهي ِ پژوهشهاي ايراني (٩٦ صفحه + ١٦صفحه به انگليسي، چاپ سوم، انتشارات نويد، شيراز- ١٣٨٤)
پژوهنده كوشيدهاست تا با رويْكرد به پشتوانههاي تاريخي، جغرافيايي، زيستْمحيطي و دادههاي متنهاي كهن ِ اسطورگي، ديني و ادبي، برداشت ِ مشهور ِ باختريان در چند سدهي ِ اخير، مبني بر كوچ ِ آرياييان از فرازْرود (آسياي ِ ميانهي ِ كنوني) به درون ِ نجد ِ ايران و ديگرْ سرزمينها را بيپايه و نادرست بشمارد و تيرههاي گوناگون ِ آريايي را ساكنان بومي و اصليي ِ اين نجد، بشناساند.
اين چالشيست بزرگ با ديدگاههاي ِ قومْشناختي و باستانْشناختيي ِ تا كنون رايج و – كم و بيش – پذيرفته بوده و هرگاه بتواند از بوتهي ِ آزمون و نقدي دقيق، صافي بهدرآيد و پاسخْگوي ِ همهي پرسشهاي دشوار باشد، بيگمان فصل ِ تازهاي را در فرآيند ِ اين زمينهي پژوهشي خواهدگشود. پس بايد در فرصتي مناسب، آن را به كارگاه ِ نقد بُرد و عيارسنجيد و برآيند ِ واپسين ِ كار را ديد.
٣٠. نگاهي كوتاه به سه ماهْنامهي ِ تازه رسيده از ميهن
يك) ماهنامهي بُخارا، شمارهي ٦٠، فروردين- ارديبهشت ١٣٨٦، همْراه با ويژهنامهي ِ جشن هشتاد سالگي ي ِ ه. ا. سايه (هوشنگ ابتهاج) شاعر معاصر
اين دفتر ِ بُخارا (در٥٣٠ صفحه) مانند ِ همهي دفترهاي پيشين ِ آن، فراگير ِ زنجيرهي ِ بلندي از نوشتهها، سرودهها، گزارشهاي فرهنگي و ادبي و بررسي و نقد ِ كتابهاست و خوانندهي جويا و پويا را به فراخْناي ِ ادب و فرهنگ ايران امروز رهنمونميشود. بخش ِ ويژهي ِ بزرگْداشت ِ سايه، غزلْسراي تواناي ِ روزگارمان، بر اعتبار ِ اين شمارهي ِ بُخارا افزودهاست.
دو) چهار شمارهي ِ جهان ِ كتاب (٢١٦ - ٢١٩، ارديبهشت تا امرداد ١٣٨٦) در دو دفتر
اين ماهنامهي گرانْمايه و ارجْمند، در پي ِ بيش از يك دهه كار ِ دشوار و حرفهاي، به پايْگاه مهمّ ِ آگاهيرساني در كتابْشناسيي ِ پويا و پيشْرَو ِ معاصر تبديلشدهاست و براي ِ دوستْداران كتاب، چراغ ِ راهنماي ِ ارزشمندي به شمارميآيد. در اين دو دفتر ِ جهان كتاب نيز، همچون دفترهاي پيشين ِ آن، انبوهي از گفتارها، گزارشها، بررسيها و نقدهاي كتابشناختي و برخي گفتارهاي فرهنگيي همگاني عرضهگرديدهاست و اميدميرود كه با كوششهاي دلْسوزانهي ِ دستاندركارانش، جامعهي ايران نيز در زمرهي جامعههاي كتابخوان جهان درآيد.
سه) ماهنامهي ِ ادبي- فرهنگي- هنري- اجتماعي- سياسيي ِ چيستا (٢٥:١، مهر ١٣٨٦)
در اين دفتر ِ تازهي چيستا، افزون بر شمار زيادي گفتارهاي خواندني در زمينههاي گوناگون ِ موضوعيي ِ آن، سه يادواره نيز آمدهاست: براي ِ زنده ياد عمران صلاحي، طنزپرداز ِ نامدار روزگارمان، زنده ياد دكتر يحيي ماهيارنوّابي ايران شناس ِ مُبَرّز و زوج دانشمند آمريكايي اتل و ژوليوس روزنبرگ كه در سال ١٩٥٣ ميلادي، بر پايهي اتّهام ِ دروغين ِ جاسوسي براي شوروي، با صندليي الكتريكي اعدامشدند. در همان زمان، پيام ِ شعرگونهي ِ اتل روزنبرگ براي فرزندانش مايكل (ده ساله) و روبرت (شش ساله)، در رسانههاي آمريكا و جهان نشريافت:
"شما خواهيددانست پسران ِ من، خواهيددانست
چرا ما سرود ِ زندگي را شكستيم
كتاب را همچنان بازگذاشتيم و كار را به پايان نرسانديم
تا در زير ِ خاك بياراميم.
بيش از اين اشك مريزيد پسرانم،
سراسر ِ گيتي از چراي ِ اين ناراستي آگاه خواهدشد؛
در سراسر ِ جهان خواهند دانست اين بُهتان را،
اشكهاي ما، دردهاي ما را.
شاد و سرسبز پسران ِ من، شاد و خُرّم
جهان به روي ِ فراز ِ ما پايدارخواهدماند،
كشتارها پايان ميپذيرد، گيتي شكوفان خواهدشد،
در صلح و برابري."
شگفت آن كه همين چند سال ِ پيش به مناسبت ِ پنجاهمين سال ِ آن آدمْكشيي تباهكارانه درهمان آمريكا، فيلم مستندي از زندگيي ِ روزنبرگها و پايان ِ اندوهبار ِ آن تهيّه و از رسانههاي آنجا و ديگرْ كشورها پخششد كه در آن به استناد ِ شاهدها و پشتوانههاي معتبر و انكارناپذير بر دروغينْبودن ِ اتّهام و بيگناهيي ِ آن زوج ِ دانشمند، تأكيدوزريدهشدهبود.
Wednesday, October 24, 2007
نامهي ِ همْدلانه و سپاسْگزارانهي ِ ايرانيان به صلحْخواهان ِ آمريكايي - پيوست ِ دوم بر درآمد ِ ٣: ٥١
«ز ِ جنگ، آشتي بي گمان بهترست.»
(فردوسي)
يادداشت ويراستار
چهارشنبه دوم آبان ماه ١٣٨٦
(بيست و چهارم اكتبر ٢٠٠٧)
در پي ِ نشر ِ درآمد ِ ٣: ٥١ در روز ِ دوشنبه ي گذشته (فراگير ِ نامه ي ِ نویسندگان و فرهيختگان آمریکایی به نظامیان آن كشور و دعوت ِ آنان به سرپيچي از فرمان ِ حمله به ایران)
و نيز نشر ِ پيوستي بر آن درآمد در روز ِ سه شنبه (ديروز)، امروز آگاهي يافتم كه گروهي از ايرانيان، نامه اي براي همْ دلي با صلحْ خواهان ِ آمريكايي و سپاسگراري از كردار ِ نيكْ منشانه و انساني ي آنان نوشته و سرگرم گردآوري ي امضا در زير ِ آنند. عنوان و سرآغاز ِ اين نامه، چُنين است:
قدردانی و حمایت از نویسندگان نامه آمریکایی ها به نظامیان آمریکایی به ایران حمله نکنید!
گروهی از فعّالان سیاسی ي ِ ایرانی در نامه ای خطاب به نویسندگان نامه ی «نظامیان ما، از دستور بوش و چینی سرپیچی کنید!»، از آن نامه اعلام حمایت کردند:
ما بعنوان بخشی از روشنفکران و سیاسیون انساندوست و صلحجو و آزادیخواه ایرانی، اقدام انساندوستانه و شجاعانه شما را فراموش نخواهیم کرد و همراه شما از نظامیان آمریکا می خواهیم "به ایران حمله نکنید"! ...
اخبار روز- يکشنبه ۲۹ مهر ۱٣٨۶- ۲۱ اکتبر ۲۰۰۷
متن ِ كامل ِ اين نامه را در اين نشاني، بخوانيد:
Monday, October 22, 2007
پاسخ ِ همْ دلانه ي يك شاعر و سخنور: پيوستي بر درآمد ِ ٣: ٥١
يادداشت ويراستار
سه شنبه يكم آبان ماه ١٣٨٦
(بيست و سوم اكتبر ٢٠٠٧)
(بيست و سوم اكتبر ٢٠٠٧)
در پي ِ نشر ِ درآمد ِ ٣: ٥١، شاعر و سخنور ِ گرامي ي ِ شهربند ِ پاريس آقاي محمّد جلالي چيمه (م. سحر)، سرودي كوتاه و پرشور در فراخواندن ايرانيان به ايستادگي در برابر ِ تهديدهاي جنگ افروزان نسبت به ايران، نگاشته و به اين دفتر فرستاده است كه با سپاسگزاري از او، به پيوست ِ درآمد ِ ديروز، نشرمي دهم.
ای دلیــران ِ وطــن ...
دوستداران وطن گـِرد هم آیید
پاس تاریخ کهن گــِرد هم آیید
وطن امروز غریبانه تر از پیش
غرق رنج است و محن گــِرد هم آیید
جمله جمعید به جان ، کینه مجویید
گرچه فردید به تن گــِرد هم آیید
مگذارید که این خانه بسوزند
آتش است این به سخن ، گــِرد هم آیید
باغ عشق است مخواهید بهارش
خالی از یاس و سمن گــِرد هم آیید
دشت شوق است مبینید گیاهش
عرصهء زاغ و زغن گــِرد هم آیید
کوی یار است مجویید صفایش
بر در ِ لای و لجن گــِرد هم آیید
بیش ازین از صف ِ دشمن نهراسید
به خفا یا به عَلـَن گــِرد هم آیید
وطن است این و شمایید و قراری
ای دلیران وطن گــِرد هم آیید !
م.سحر
پاریس - ٢٢. ١٠. ٢٠٠٧ http://msahar.blogspot.com
Sunday, October 21, 2007
٣: ٥١. نداي ِ وجدان ِ بيدار ِ فرهيختگان ِ آمريكايي: فراخوان ِ نظاميان به نافرماني از فرمان ِ احتمالي ي ِ تازش به ايران
فوق ِعادي، فوري و بسيارمهمّ
يادداشت ويراستار
دوشنبه سي ام مهرماه ١٣٨٦
(بيست و دوم اكتبر ٢٠٠٧)
متن ِ كامل ِ ترجمه ي فارسي ي ِ فراخوان ِ تاريخي ي ِ شماري از شاخص ترين چهره هاي دانشگاهي و فرهيخته ي آمريكايي خطاب به نظاميان آن كشور براي ِ سرپيچي و نافرماني از فرمان ِ احتمالي ي ِ جنگ افروزان براي تازش به ايران -- كه چند روزي است در رسانه هاي خبري بازتاب يافته -- امروز بامداد به گفتاورد از پايگاه خبري ي اخبار ِ روز، به اين دفتر رسيد كه با سپاس از فرستنده، بي درنگ به بازْنشر ِ آن مي پردازم و از همه ي خوانندگان ارجمند، خواهش مي كنم كه آنان نيز بي هيچ گونه ديركردي، آن را در تارنماهاي خود، نشردهند و يا به پيوست ِ راياپيام براي همه ي خويشان و دوستان و آشنايان خود بفرستند و همين سفارش را به يكايك ِ گيرندگان نيز بكنند.
با اميد ِ كوتاه شدن ِ دستهاي خون آلود ِ سرمايه سالاران ِ آزمند ِ جهانخوار و جنگ افروز از سر ِ مردم ِ عراق، افغانستان و همه ي ديگرْ كشورهاي جهان و ناكام ماندن ِ توطئه ها و خوابهاي اهريمني شان براي تازش به ميهن بلاكشيده ي ما ايران. چُنين باد!
نظامیان مااز دستور بوش و چِینی سرپیچی کنید!
نامهای از برجسته ترین چهرههای سیاست و فرهنگ و هنر آمریکا
• شماری از سرشناس ترین نویسندگان، حاخام ها، مادران سربازان کشته شده در جنگ، همچون چهره ی محبوب و شاخص آمریکایی، خانم «سیندی شی اِن» (شهان)، افشاگران معروف توطئه های پنهان کاخ سفید، افسران کناره گیری کرده یی چون سرهنگ «آن رایت»، نمایندگان و سناتورها، چهره های رادیو تلویزیونی، آهنگسازان و خوانندگان افسانه یی جون «ویلی نلسون»، و... در نامه یی خطاب به مقامات عالی رتبه و تمام پرسنل نظامی آمریکا، آنان را به عدم اطاعت از دستور حمله به ایران، فراخوانده اند ...
فارسی شده ی این نامه، همراه با اسامی امضاء کنندگان اوّلیّه، و بقیّه ی امضاء کنندگانِ تاکنونی آن، که توسط آقای محمدعلی اصفهانی ترجمه و در اختیار اخبار روز قرار گرفته است، در زیر آمده است:
به فرماندهان عالی رتبه ی نیروهای زمینی، دریایی، و هوایی آمریکا،
به تمام پرسنل نظامی آمریکا،
به ایران حمله نکنید!
هر حمله ی «پیشگیرانه» ی آمریکا به ایران، غیرقانونی است. هر حمله ی «پیشگیرانه» ی آمریکا به ایران، جنایتکارانه است. ما شهروندان آمریکا، محترماً، از شما می خواهیم که در برابر هرگونه دستور حمله ی پیشگیرانه به ایرن، نافرمانی کنید. از حمله به ملّتی که هیچگونه خطر جدّی و یا فوری، برای ملّت آمریکا نیست. حمله به ایران، به یک ملّت مستقل و دارای حقّ حاکمیّت بر سرنوشت خویش، با هفتاد میلیون جمعیّت، جنایت است. جنایتی با ابعاد بزرگ. دلیل قانونی درخواست ما از شما پرنسیب های نورنبرگ است، که جزء قوانین آمریکا هم قرار گرفته اند و تصریح می کنند که:
«پرسنل نظامی، موظّفند که از فرامین غیر قانونی سرپیچی کنند.»
The Army Field Manual 27-10, sec. 609 and UCMJ, act. 92
مادّه ی ۹۲ -- كه پرنسیب های نورنبرگ را در خود جا داده است -- تصریح می کند: «یک فرمان عمومی، یا یک آیین نامه، فقط زمانی قانونی است که با قانون اساسی آمریکا در تناقض نباشد.» همه ی قرارداد های بین المللی که به وسیله ی آمریکا امضاء شده اند، جزئی از قوانین آمریکا به حساب می آیند. آمریکا قانون اساسی ي سازمان ملل متّحد را امضاء کرده است. بند چهارم مادّه ی ۲ این قانون می گوید:
«اعضای سازمان ملل متّحد، در روابط بین المللی خود، موظّفند که از توسّل به تهدید، و یا از به کار بردن زور، علیه تمامیّت ارضی، و یا علیه استقلال سیاسی هر دولتی خودداری کنند.»
با توجّه به این که ایران، به آمریکا حمله نکرده است، و با توجّه به این که آمریکا ملتزم به رعایت قانون اساسی سازمان ملل، و از امضاء کنندگان آن است: هرگونه حمله یی توسّط آمریکا به ایران، غیر قانونی خواهد بود. نه فقط از نظر قوانین بین المللی؛ بلکه همچنین از نظر قانون اساسی خود آمریکا، که قانون اساسی سازمان ملل را به عنوان قانون برتر، و برترین قانون، پذیرفته است. شما، وقتی که وارد ارتش شدید، سوگند وفاداری به این قانون یاد کردید. اطاعت کردن از فرامین دولتتان، و یا از فرامین فرماندهانتان، شما را از مسئولیّتی که در قبال قوانین بین المللی دارید، مبرّا نمی کند. بر مبنای پرنسیب های بین المللی، شاخته شده و تأیید شده و مصرّح در قانون اساسی «تریبونال نورنبرگ»، همکاری و همراهی در انجام یک جنایت جنگی، خود، جنایتی بین المللی به حساب می آید. زمینه ی بحث هیچ یک از اتّهامات دستگاه بوش به ایران، ثابت نشده است. نه ساختن بمب اتمی و نه کمک به مقاومت عراق در برابر آمریکا. این اتّهامات اگر، بر فرض، ثابت هم می شدند، باز هم نمی توانستند یک جنگ غیر قانونی را توجیه کنند و به آن مشروعیّت بخشند. حمله به ایران می تواند ارتش نیرومند ایران را به حمله به نیرو های آمریکایی مستقرّ در عراق تحریک کند. هزاران تن از سربازان آمریکایی می توانند کشته و یا اسیر شوند. حمله ی آمریکا به مراکز اتمی ایران، یعنی: مرگ ده ها هزار ایرانی بی گناه در پی تشعششات اتمی. مردم ایران، نفوذ بسیار اندکی بر حاکمان خود و توان ناچیزی در کنترل آنان دارند و در عین حال با حمله ی آمریکا به ایران باید رنج ودرد و محنت بسیار وحشتناکی را تحمّل کنند. بمباران هوایی ایران یعنی: تنبیه دسته جمعی یک ملّت. بمباران هوایی ایران یعنی: زیر پا گذاشتن کنوانسیون ژنو. بمباران هوایی ایران یعنی: کاشتن بذر کینه در نسل های آینده. کودکان، یک چهارم مردم کشور ایران را تشکیل می دهند. گذشته از همه ی این ها: ما از شما می خواهیم که به نتیجه ی کار در عراق نگاه کنید. کاری که محصول آن، فراهم آوردن و ساختن یک دلیل، یک علّت، یک توضیح، برای «جهادیست» ها شد. و این موضوع را خود سرویس های اطّلاعاتی آمریکا تأیید می کنند. چنین موقعیّتی، قبل از حمله به عراق وجود نداشت. باید که از روبرو، به این واقعیّت نگاه کنیم که استفاده ی جنون آمیز ما از راه حلّ نظامی، تا چه اندازه برای ما دشمن به وجود آورده است و تا به چه اندازه خانواده های آمریکایی را به خطر انداخته است. بدانید که شما با اطاعت از فرامین غیر قانونی، و یا با امضای این نامه، به استقبال خطر می روید. ما این درخواست را آگاهانه، و با اندیشیدن کامل به جوانب کار، امضاء کرده ایم و دیگران را به امضاء کردن این درخواست دعوت می کنیم. در حالی که می دانیم که برخلاف
First Amendment rights
می توانند ما را با استناد به
Remaining sections of the unconstitutional Espionage Act
یا چیز های دیگری از این نوع -- که همه برخلاف قانون اساسی آمریکا هستند -- دستگیر کنند، به زندان بیندازند و یا کار و شغلمان را از ما بگیرند و اجازه ی اشتغال به ما ندهند.
این دعوت همگانی از شما را، ما همچنین، با آگاهی از این انجام می دهیم که انتخابی که شما خواهید کرد، انتخابی آسان نخواهد بود:
ـ اگر شما از فرمان غیرقانونی حمله به ایران پیروی کنید، این امکان وجود خواهد داشت که به عنوان جنایتکاران جنگی، مورد تعقیب قرار بگیرید.
ـ اگر شما، از درخواست ما تبعیّت کنید، و آنچه را نوشته ایم به حساب بیاورید، و از فرمان غیرقانونی حمله به ایران، اطاعت نکنید، این امکان وجود خواهد داشت که به صورتی مغایر با قانون، به اتّهام «جنایت خیانت» تحت تعقیب حکومت آمریکا قرار بگیرید.
این امکان وجود خواهد داشت که شما را، بر خلاف قانون، به دادگاه های نظامی بکشانند و زندانی تان کنند.
برای کسب اطّلاعات بیشتر، و برای دسترسی به یک وکیل، با آدرس زیر تماس بگیرید:
The Central Committee for Conscientious Objectors, Courage to Resist, Center on Conscience and War , Military Law Task Force of the National Lawyers Guild 415-566-3732, or the GI Rights Hotline at 877-447-4487.)
درخواست نهایی
مسؤولان سیاسی، غالباً می گویند که راه حلّ نظامی، با ید آخرین احتمال باشد. ما مصرّانه از شما می خواهیم که این ادّعای [دروغین و توجیه گرانه و فریبکارانه و آماده کننده ی افکار عمومی برای تجاوز نظامی] را به واقعیّت نزدیک کنید: با عدم اطاعت از دستور حمله به ایران.
ما به شما قول می دهیم که در آن صورت، از شما حمایت کنیم و به یاریتان بشتابیم. به خاطر حمایت از توده های مردم آمریکا. به خاطر حمایت از مردم عادّی و بی گناه یک سرزمین دیگر. آینده ی ما، آینده ی فرزندان ما، و آینده ی فرزندانِ ِ فرزندانِ ما، در دست های شماست. شما، دهشت و شناعت و قباحت جنگ را می شناسید. شما می توانید مانع جنگ شوید.
با بهترین درود ها
Daniel Ellsberg,
Thom Hartmann,
Rabbi Michael Lerner,
Rabbi Steven Jacobs,
Cynthia McKinney,
Willie Nelson,
Cindy Sheehan,
Norman Solomon,
Elizabeth de la Vega,
Gore Vidal,
Ann Wright,
*
James Abourezk, former U.S. Senator, (D) South Dakota Stacy Bannerman, Author, "When the War Came Home", Military Families Speak Out Charter Board member John Bonifaz, constitutional attorney and author of "Warrior-King : The Case for Impeaching George W. Bush." Amy Branham, Gold Star Mother of Sgt. Jeremy R. Smith, US Army Reserves, Nov. 1981-Feb. 2004 Blase Bonpane, Ph.d, Director OFFICE OF THE AMERICAS David Clennon, Actor/activist Tim Carpenter, Executive Director, Progressive Democrats of America Daniel Ellsberg, author of "Secrets : A Memoir of Vietnam and the Pentagon Papers." David Cobb, 2004 Green Party Presidential Candidate Jeff Cohen, author/media critic Elizabeth de la Vega, former federal prosecutor and author of U.S. v. George W. Bush Karen Dolan, Director, Cities for Progress/Cities for Peace Anne Feeney, activist/folksinger or Local 1000, AFM Mike Ferner, Navy corpsman ; Secretary, Veterans for Peace Bob Fertik, President Democrats.com Laura Flanders, Radio Host on Air America Bruce K. Gagnon, Coordinator Global Network Against Weapons & Nuclear Power in Space Lila Garrett, KPFK Host of "Connect the Dots" Liberty Godshall, writer, Defenders of Wildlife, Natural Resources Defense Council Hon. Jackie Goldberg, California Assembly Member (AD 45), retired. Kevin Alexander Gray, writer, and organizer with the Harriet Tubman Freedom House Project Representative Betty Hall, Hillsborough District 5, New Hampshire General Court David L. Harris, MD Tom Hayden Thom Hartmann, author and Air America radio host Valerie Heinonen, o.s.u., Ursulines of Tildonk for Justice and Peace Jenny Heinz , member of CodePink, member of Granny Peace Brigade Rabbi Steven Jacobs, Los Angeles Michael Jay, Steering Committee, Progressive Democrats of Los Angeles Charles Jenks, co-founder and editor of traprockpeace. org Justice Through Music Antonia Juhasz, author, The Bush Agenda : Invading the World, One Economy at a Time Jerry Kass, playwright and professor at Columbia University Dr, Nazir Khaja ,Chairman, Islamic Information Service, Los Angeles, CA. Mimi Kennedy, National Chair, Progressive Democrats of America Rabbi Michael Lerner, Editor, Tikkun and Chair, the Network of Spiritual Progressives Summer Lipford, Gold Star Mother,NC 28677 David Lindorff, Author, The Case for Impeachment Alice Lynn, Delegate, California Democratic Party (41st AD) Ben Manski, Executive Director, Liberty Tree Ray McGovern, Army infantry/intelligen ce officer, 1962-64 ; CIA analyst 1964-90. Cynthia Mckinney, former Congresswoman Barbara Mills-Bria, Be The Change-USA Bill Moyer, Executive Director, Backbone Campaign Willie Nelson, Entertainer, Peace Activist Annie Nelson, Sustainable Biodiesel/Peace Activist Honorable Eric Oemig - Washington State Senator Geov Parrish, Executive Director Peace Action of Washington Jacob Park, Founder, A28. Brad Parker, Officer of the Progressive Caucus of the California Democratic Party Bill Perry, Director, Delaware Valley Veterans For America Gareth Porter, investigative journalist and historian Marcus Raskin, member of National Security Council Staff under President Kennedy Dorothy Reik, President, Progressive Democrats of the Santa Monica Mountains Coleen Rowley, retired FBI Agent and former Chief Division Counsel of Minneapolis Division of the FBI Bill Scheurer, Editor, PeaceMajority Report Randi Scheurer, IL-Dist. 8, Congressional Candidate Cindy Sheehan, Gold Star Families for Peace Alice Slater, Abolition 2000 New York Norman Solomon, Author and syndicated columnist David Swanson, Afterdowningstreet. org John Stauber, Co-author, "Weapons of Mass Deception : The Uses of Propaganda in Bush’s War on Iraq" Jonathan Tasini, PDA NY Ethel Tobach, Ph. D., member of Psychologists for Social Responsibility Tina Richards CEO Grassroots Americaredith, Gold Star Mother, Proud Mom of Lt Ken Ballard- KIA 5.30.04 Gore Vidal, Author Marcy Winograd, President, Progressive Democrats of Los Angeles Ann Wright, US Army Colonel (Retired) and US diplomat who resigned in March, 2003 in opposition to the Iraq war. Kevin Zeese on behalf of Voters for Peace and Democracy Rising Velvet Revolution
Thursday, October 18, 2007
فراخواني براي يك نكوداشت ِ سزاوار: تازه ترين گزارش از تهران - پيوستي بر درآمد ِ ٣: ٥٠
يادداشت ويراستار
جمعه بيست و هفتم ِ مهرماه ١٣٨٦
ساعت ٣٠: ٢ پس از نيمروز به وقت ِ خاور ِ استراليا (= ٨ بامداد به وقت ِ تهران)
فراخوان ِ زير را مسعود لقمان هم اكنون از تهران به اين دفتر فرستاده و خبر از برگزاري ي همايش سزاواري براي نكوداشت ِ زنده ياد فريدون مُشيري شاعر معاصر داده است كه هشت ساعت و سي دقيقه ي ديگر، آغاز خواهدشد.
نکوداشتِ زنده یاد فریدون مشیری
با سخنرانی ي: دکتر علیقلی محمودی بختیاری و دکتر حسین وحیدی
آدینه بيست و هفتم ِ مهرماه ١٣٨٦- ساعت ٣٠: ٤ پسین
نشانی:دبیرستان فیروز بهرام،خیابان جمهوری،پس از حافظ، خیابان میرزا کوچک خان
برگزارندگان: بنیاد جمشید و تارنمای چالدران
برگزارندگان: بنیاد جمشید و تارنمای چالدران
٣: ٥٠. دوازدهمين هفته نامه: فراگير ِ ٢٤ زيرْ بخش ِ تازه ي ِ خواندني، ديدني و شنيدني
يادداشت ويراستار
جمعه بيست و هفتم ِ مهرماه ١٣٨٦
(نوزدهم اكتبر ٢٠٠٧)
گفتاوَرد از داده هاي اين تارنما بي هيچ گونه ديگرگون گرداني ي متن و با يادكرد از خاستگاه، آزادست.
You can use any part of site's content as long as it is referenced to this site.
No need for permission to use the site as a link.
Copyright © 2005-2007. All rights reserved
No need for permission to use the site as a link.
Copyright © 2005-2007. All rights reserved
١. آيا حقّ ِ مسلّم ِ ملّت ايران در درياي خزر با يك قرارداد ِ تحميلي زير ِ پا گذاشتهميشود؟
هُشدار ِ بُنياد ِ ميراث ِ پاسارگاد: امكان ِ امضاي ِ قرارداد ِ دوم ِ تركمانچاي!
حقوق تاریخی ایران در دریای مازندران (کاسپیان) دکتر هوشنگ طالع - عبدالله مرادعلی بیگیhttp://rouznamak.blogfa.com/post-162.aspx
٢. روزْنوشتهاي تازهي ِ دكتر پرويز رجبي
ناتنی ها (٥٨-٦١)
بيست و دوم تا بيست و پنجم مهرماه ١٣٨٦
در اين نشاني، بخوانيد:
http://parvizrajabi.blogspot.com/
٣. نام ِ من بغداد است: بانگ ِ دلْخراش ِ ملّتي در زير ِ چنگال ِ تازشگران
در اين نشاني ببينيد و بشنويد:
http://www.youtube.com/watch?v=aiRugtbQGA8
٤. همْدلي و همْزبانيي ِ دانشجوي دانشگاه كاليفرنيا با دانشجويان ايراني: بازخواني ي ِ سرود ِ «يار ِ دبستانيي ِ من» به زبان ِ فارسي
"From Los Angeles with Love"
UCLA Students in Support of Iranian Students
inside IRAN
A dutch student at UCLA sings the Persian song,
"Yaar-e Dabestaani-ye Man"
This song has become the students' uprising trademark against the atrocities of the Islamic Republic occupiers of Iran
Listen here:
٥. گفته ها و نماهايي از واپسين روزهاي ِ زندگيي ِ احمد شاملو
در نشاني ي ِ زير ببينيد و بشنويد:
دراين نشاني بيابيد و بشنويد:
http://sarapoem.persiangig.com/link7/eftekhri344.htm
٧ . پايگاهي بزرگ براي ِ شعر و موزيك ايران و جُزْايرانِ
در اين نشاني، بيابيد و برگزينيد و بخوانيد و بشنويد:
http://sarapoem.persiangig.com/
٨. فراخوان براي تدريس ِ زبان ِ فارسي و زبانْشناسيي ِ ِايراني در آمريكا
آقاي دكتر احمد كريمي حكّاك،* استاد ِ زبان و ادب فارسي در آمريكا، فراخواني را از سوي ِ انجمن ِ ميراث ِ فرهنگيي ِ روشن، وابسته به مركز ايرانْشناسيي ِ دانشگاه واشنگتن در مريلند، به اين دفتر فرستادهاست كه نشانيي آن و راهنماي تماس با او را براي آگاهيي ِ خواستاران، در پي ميآورم:http://www.languages.umd.edu/persian/
*Ahmad Karimi-Hakkak,
Director The Roshan Cultural Heritage Institute
Center for Persian Studies
1220 Jimenez Hall
University of Maryland College Park, MD 20742
USATEL: 301-405-3147FAX: 301-314-9752
٠۹ نگرشي به پايگاه ِ والاي ِ زبان ِ فارسي در يگانگيي و پايداريي ِ ملْيي ِ ايرانيان و رفتار تازشگران ِ بدين پايگاه
درخت ِ زبانهاي هندو- اروپايي
١٠. نگاهی به کتاب "روزها در راه" نوشته ی «شاهرخ مسکوب»
(فردوسي) ! همان نام باید که ماند بلند
م. الف. گوران
م. الف. گوران
در اين نشاني بخوانيد:
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=11749
١١. مروري كوتاه بر ساختار ِ شعر ِ فارسيي ِ امروز در ايران و بيرون از آن
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=11749
١١. مروري كوتاه بر ساختار ِ شعر ِ فارسيي ِ امروز در ايران و بيرون از آن
مجيد نفيسي در يكي از نشستهاي اخير ِ "كانون ِ سخن" در لُس آنجلس، با شناساندن ِ دو شاعر ِ ايراني ي تبعيدي، شهروز رشيد و شيدا محمّدي، بررسيي ِ كوتاهي داشته است از چگونگيي ِ شعر ِ امروز ِ فارسي در درونْمرز و برونْمرز و نكتههايي كليدي را يادآورشده است .
اينجا بشنوید
١٢. كليدي مشكلْگشا براي ِ شاهنامهپژوهي در شبكهي ِ جهاني
دستْاندركاران ِ تارنماي ِ «شاهنامه»، كاري شايسته و ارزشمند را عهدهدارشده و متن ِ كامل ِ فرهنگ ِ واژهنامك، دربارهي ِ واژههاي ِ دشوار ِ شاهنامه، اثر ِ هنرمند و پژوهندهي نامدار ِ ميهنمان، زندهياد عبدالحسين نوشين
را از آ تا ي، در ٣٧٩ صفحه و در٩ پروندهي
PDF
در شبكهي جهاني، به دوستداران ِ شاهنامه و خواستاران ِ راهيابي به هزارتوهاي ِ اين اثر ِ – به گفتهي ِ استاد دكتر جلال خالقي مطلق – "دشوار ِ آسانْنما" پيشكشكردهاند.
با سپاس و آفرين بر آنان براي اين خدمت ِ سزاوار ِ فرهنگي، نشانيي ِ پروندههاي نُهگانه را در اين جا ميآورم:http://www.shahnameh.eu/noushin_0001.pdf
http://www.shahnameh.eu/noushin_0002.pdf
http://www.shahnameh.eu/noushin_0003.pdf
http://www.shahnameh.eu/noushin_0004.pdf
http://www.shahnameh.eu/noushin_0005.pdf
http://www.shahnameh.eu/noushin_0006.pdf
http://www.shahnameh.eu/noushin_0007.pdf
http://www.shahnameh.eu/noushin_0008.pdf
http://www.shahnameh.eu/noushin_0009.pdf
١٣. بخش ِ ديگري از پژوهشي در ادبيّات براي ِ شناخت ِ تاريخ
تاريخ در ادبيات* (٣) جُستاری از دکتر علی میرفطروس
بر سمرقند اگر بگذری ای بادِ سحر! ( بخش ۲)
http://rouznamak.blogfa.com/post-161.aspx
١٤. رسانهاي جهانْشمول براي به كرسي نشاندن ِ حقّهاي انسانيي ِ زنان ِ ايران
با سپاس و آفرين بر آنان براي اين خدمت ِ سزاوار ِ فرهنگي، نشانيي ِ پروندههاي نُهگانه را در اين جا ميآورم:http://www.shahnameh.eu/noushin_0001.pdf
http://www.shahnameh.eu/noushin_0002.pdf
http://www.shahnameh.eu/noushin_0003.pdf
http://www.shahnameh.eu/noushin_0004.pdf
http://www.shahnameh.eu/noushin_0005.pdf
http://www.shahnameh.eu/noushin_0006.pdf
http://www.shahnameh.eu/noushin_0007.pdf
http://www.shahnameh.eu/noushin_0008.pdf
http://www.shahnameh.eu/noushin_0009.pdf
١٣. بخش ِ ديگري از پژوهشي در ادبيّات براي ِ شناخت ِ تاريخ
تاريخ در ادبيات* (٣) جُستاری از دکتر علی میرفطروس
بر سمرقند اگر بگذری ای بادِ سحر! ( بخش ۲)
http://rouznamak.blogfa.com/post-161.aspx
١٤. رسانهاي جهانْشمول براي به كرسي نشاندن ِ حقّهاي انسانيي ِ زنان ِ ايران
«تغيير براي برابري» نام تارنمايي است بازتابانندهي ِ كوششهاي ِ زنان ِ ايران.
http://www.wechange.info/
١٥. كوششي براي ِ شناخت ِ بهتر ِ نخستين نمايشنامهنويس ِ ايراني
١٦. دو فصل از مهاجرت، اثري از مجيد نفيسي
http://www.shahrvand.com/?c=117&a=1926
١٧. يادي از يك پژوهنده و كوشندهي ِِ خدمتْگزار ِ ايران
روزنامهي اعتماد، در شمارهي ِ ١٥١٢، پنجشنبه، ١٩ مهر ١٣٨٦ خود، در زير ِ عنوان ِ تعیین کننده مرز ایران و عراق خاموش شد، خبر از درگذشت ِ دکتر مهدی انصاری آذربایجانی، يكي از خدمتگزاران ِ شايستهي ايران و مؤلف ِ فرهنگ جغرافیایی ایران در ٢٥ جلد دادهاست كه در نيمهشب سوم مهرماه در تهران چشم از جهان فروبست.
اعتماد در اين گزارش و يادْكرد، به بزرگداشت ِ خدمت ِ ارزنده ي اين ايراني ي پژوهنده و كوشنده پرداخته و نوشته است:
«... دکتر مهدی انصاری آذربایجانی، ٥٥ سال پیش با هشت گروه ِ سه نفره به مدت ٢٥ سال متوالی با پای پیاده
یا سوار بر قاطر و اسب در بیابانها، کوهستانها و دشت های ایران برای اولین بار اقدام به تهیّۀ فرهنگ جغرافیایی کشور یعنی نام تمام آبادی ها با مختصات جغرافیایی و ارتفاع از سطح دریا، تعداد خانوار، دین، کار و پیشه از قبیل دامداری، کشت های دیم، آبی و کشاورزی، پوشش گیاهی و فرآورده های آنان با آب چشمه، چاه، قنات یا انهار، وضعیت جوی و امکانات تحصیلی و... کرد؛ وظیفهای که هم اکنون چندین سازمان عریض و طویل با امکانات و تجهیزات پیشرفته مسؤولیت استمرار ِ آن را به عهده دارند...»
*
متن ِ كامل ِ اين مطلب را در نشانيي ِ زير بخوانيد:
http://www.etemaad.com/Released/86-07-19/271.htm
١٨. بررسي و نقد ِ يك رُمان ِ تازهي ِ ايراني به زبان ِ انگليسي
*
متن ِ كامل ِ اين مطلب را در نشانيي ِ زير بخوانيد:
http://www.etemaad.com/Released/86-07-19/271.htm
١٨. بررسي و نقد ِ يك رُمان ِ تازهي ِ ايراني به زبان ِ انگليسي
(Caspian Rain)
متن ِ نقد را در اين نشاني بخوانيد:
http://www.star-telegram.com/books/story/266913.htmsl
(از دوست ارجمند آقاي پيام جهانگيري كه نشانيهاي پيوند به درونْمايههاي دو زيرْبخش ِ اخير را بدين دفتر فرستاد، سپاسگزارم.)
١٩. «حمله ي ِ احتمالی به ایران»: بحثي داغ در بریتانیکا
بريتانيکا، معروفترين دانشنامهي ِ انگليسیي ِ جهان، در تارنماي ِ خود (http://www.britannica.com/ )
(از دوست ارجمند آقاي پيام جهانگيري كه نشانيهاي پيوند به درونْمايههاي دو زيرْبخش ِ اخير را بدين دفتر فرستاد، سپاسگزارم.)
١٩. «حمله ي ِ احتمالی به ایران»: بحثي داغ در بریتانیکا
بريتانيکا، معروفترين دانشنامهي ِ انگليسیي ِ جهان، در تارنماي ِ خود (http://www.britannica.com/ )
موضوع «حملهي احتمالی به ايران» را با عنوان ِ «هدف: ايران؟» به بحث گذاشته و از چند نفر از نويسندگان و متخصّصان آمريکايیي ِ مسايل ايران، دعوت کرده تا بين روزهای ۸ تا ۱۲ اکتبر در اين مورد مطلبی بنويسند
دنبالهي اين گزارش و نيز هفت گزارش و مطلب ديگر در همين زمينه را در نشانيي زير بخوانيد:
http://www.radiofarda.com/Article/2007/10/13/f3-Iranattack.html
٢٠. خُنياگري ي ِ "پريسا" در كانون ِعشق (آرامگاه ِ خواجه ي ِ رندان ِ جهان)
در اين نشاني ببينيد و بشنويد:
دنبالهي اين گزارش و نيز هفت گزارش و مطلب ديگر در همين زمينه را در نشانيي زير بخوانيد:
http://www.radiofarda.com/Article/2007/10/13/f3-Iranattack.html
٢٠. خُنياگري ي ِ "پريسا" در كانون ِعشق (آرامگاه ِ خواجه ي ِ رندان ِ جهان)
در اين نشاني ببينيد و بشنويد:
http://www.youtube.com/watch?v=Cpt3v-q86qw&mode=related&search=
٢١. پيگيريي ِ گفتمان ِ ملّيگرايي: نقدي بر يك گفتار
گفتار تيرداد بنكدار دربارهي ملّيگرايي (ناسيوناليسم) را پيشتر در اين تارنما بازْنشردادم. اكنون نقدي را كه بهرام روشن ضمير بر آن گفتار نوشته است، در اين جا ميآورم. در نشانيي ِ زير، بخوانيد: http://www.rouznamak.blogfa.com/post-163.aspx
٢٢. بُنياد ِ ايرانيي ِ واژهي ِعربينماي ِ «عشق»: جُستاري ريشهشناختي از يك دانشمند ايراني
٢١. پيگيريي ِ گفتمان ِ ملّيگرايي: نقدي بر يك گفتار
گفتار تيرداد بنكدار دربارهي ملّيگرايي (ناسيوناليسم) را پيشتر در اين تارنما بازْنشردادم. اكنون نقدي را كه بهرام روشن ضمير بر آن گفتار نوشته است، در اين جا ميآورم. در نشانيي ِ زير، بخوانيد: http://www.rouznamak.blogfa.com/post-163.aspx
٢٢. بُنياد ِ ايرانيي ِ واژهي ِعربينماي ِ «عشق»: جُستاري ريشهشناختي از يك دانشمند ايراني
آقاي دكتر محمّد حيدري ملايري، استاد نِپاهِشگاه ِ (رصدخانه ي) پاريس گفتار پژوهشي ي ارزنده اي را در ريشه يابي ي واژه ي «عشق» و ريشه ي ايراني و اوستايي و سنسكريتِ آن، به دو زبان فارسي و انگليسي، به اين دفتر فرستاده اند كه نشاني ي پيوند بدان را با سپاس از ايشان، در اين جا مي آورم:
http://aramis.obspm.fr/~heydari/dictionary/esq_pers.html
http://aramis.obspm.fr/~heydari/dictionary/esq_pers.html
٢٣. پنجره اي نوگشوده از گستره ي ادب و فرهنگ ِ امروز ِ ايران به فراخناي ِ جهان
با خشنودي خبريافتم كه تارنمايي به نام ِ
Glimmer In The Mist
(اخگر در مِه)
با خشنودي خبريافتم كه تارنمايي به نام ِ
Glimmer In The Mist
(اخگر در مِه)
آغاز به كار كرده است. اين تارنما، ويژه ي نشر ِ ترجمه ي انگليسي ي دستْ آوردهاي ِ ادبي ي ِ ايرانيان امروز در شبكه ي جهاني است و از فهرست نامهاي دست اندركارانش مي توان دريافت كه كساني از هر دو نسل ِ سالخورده و جوان، دوش به دوش يكديگر، كوشندگان در راه تدوين و نشر ِ آنند و مي خواهند جاي ِ به ناروا خالي ي دستْ آوردهاي ادبي ي ايرانيان اين روزگار را در عرصه ي جهاني پركنند. همّت و پشتكار و پويايي، بدرقه ي راهشان باد!
پيشانه نوشت كوتاه؛ امّا گويا و شيواي اين پايگاه فرهنگي، چُنين است:
پيشانه نوشت كوتاه؛ امّا گويا و شيواي اين پايگاه فرهنگي، چُنين است:
This is a window through which you can see
some views of Iran today. With this window we hope to contribute
to a better understanding of the Iranian people
and our society,
as well as join the stream of connections in a united world.
some views of Iran today. With this window we hope to contribute
to a better understanding of the Iranian people
and our society,
as well as join the stream of connections in a united world.
متن ِ اين تارنماي ارزشمند را در اين نشاني بنگريد:
http://www.mistyglimmer.com/default.asp
٢٤. پايگاه ِ والاي ِ زبان ِ فارسي از ديدگاه ِ همهي ِ ايرانيان: گفتاري تحليلي
http://www.mistyglimmer.com/default.asp
٢٤. پايگاه ِ والاي ِ زبان ِ فارسي از ديدگاه ِ همهي ِ ايرانيان: گفتاري تحليلي
"زبان فارسي ستونِ فقراتِ يک ملت عظيم است."
دکتر غلام حسين ساعدي
الفباي شماره ي ٧ - چاپ پاريس
دکتر غلام حسين ساعدي
الفباي شماره ي ٧ - چاپ پاريس
آذربايجان و زبان فارسي
( گناه زبان فارسي چيست؟)
محمد جلالي چيمه (م- سحر)
پرسشي است و شکوه اي که تو نيز همچون من با خويشتن تواني داشت. خاصه اگر اهل زبان باشي و از پيوندي که شاعران و نويسندگان با زبان دارند نصيبي برده باشي، اين پرسش را طرح خواهي کرد: گناه زبان فارسي چيست؟
خاصه، اگر، زبان فرهنگ و ادب و تاريخ کشورت را نشانه تيرهاي بي مهري يافته باشي. از سر درد و به ناگوارشکوه خواهي کرد، هنگامي که اين بي مهري از جانب دوستي و برادري بوده باشد و آنگاه که تير از کمان خودي رها شده باشد، يعني به هنگامي که تيشه خويش در کمين ريشه خويش ديده باشي!
و نخستين بار که از خود چنين پرسيدم؛ روزي بود از روزهاي دراز غربت، که در خانه دوستي با هموطني روبرو شدم و دريافتم که پس از سلامي که با او، گفتم و پاسخ کوتاهي که شنيدم، کلامي با من نگفت تا مبادا به فارسي سخني گفته باشد، در آنجا من از خود پرسيدم: براستي گناه زبان فارسي چيست؟
از آن پس نيز بارها اين پرسش را طرح کرده ام، به ويژه آنگاه که با برخي از هم ميهنان خود روبرو شده ام که متأسفانه تکيه بر قوميت را مُقدم بر ايرانيتِ خود شمرده اند و پرستشِ زبان ها و گويش هاي منطقه اي را در کشور ما تا به حدي رسانيده اند که متکلمين و گويندگان ايراني اين زبان ها را "ملَت" جداگانه اي اِنگاشته و مردم ايران را تنها بر مبناي گويش ها و زبان هاشان به "ملل" و "فِرَقِ" گوناگون تقسيم کرده و در برابر يکديگر قرار داده اند.
و امروز بار ديگر اين پرسش را با شما در ميان مي گذارم، نه از سر خشمي، يا مصلحتي، يا سياستي، که نه مصلحت انديش و نه سياست پيشه ام، بل از سر دردي که اهل درديم و بس.
پس چيست؟ براستي گناه اين زبان چيست؟
زباني که در دربار پادشاهان ترک باليد و رونق يافت، در خورد کدام بي مهري شماست؟ زباني که شاهنامه فردوسي اش و بوستان و گلستان سعدي اش و بسياري ديگر از آثار ارجمند ادبي، علمي، فلسفي، ديني اش به پادشاهي ترک هديه شده است، سزاوار کدام ناسپاسي ترکانه مي تواند بود؟ بنگريد، به تاريخ ادبيات اين زبان بنگريد،عظيم تر بخش آن در ستايش شاهان و سرهنگان و اميران و غلامان ترک است. بيش از هزار سال شاعران ايراني به اين زبان، در ستايش حکومتگران ترک سروده اند، و بسا بيش از بسياري از قطعه ها و قصيده و نيز غزل ها و رباعي هاي پارسي سرود ستايش سبکتگين و آلپتکين و محمود و مسعود و آلب ارسلان و طغرل و طغتگين و چغري و طغري و سلجوق و تگين و تموچين و هلاکو و سنقر و سلغُروخان و بک و خاقان و اتابک و تيموري و غوري و آق قويونلو و قره قويونلو صفوي و افشار و قاجار بوده است.
و نيز جائي براي پيراهن عثمان کردن از سلسله اخير که ترک تبار نبود نيز باقي نمانده است، زيرا ديدم و ديدند که اينجا نه شاهنامه اي در وجود آمد و نه بوستان و گلستاني به ثمر نشست، که ميراث عظيم شعر و ادب فارسي يادگار دوران هاي پيشين است. پس بهانه ها را کوتاه تر کنيم و از خود بپرسيم: به راستي گناه اين زبان چيست؟ که در طول بيش از هزار سال در ستايش و نيز در سايه حمايت سلسله هاي ترک تبار باليد و رونق يافت؟ و چه بسيار بودند از اين شاهان و اميران، که اگر ذوقي داشتند، خود به زبان فارسي مي سرودند. گناه اين زبان چيست که تقريبا همه مفاخر بزرگ ادبي، فرهنگي، تاريخي، فلسفي که شما آنان را آذربايجاني مي دانيد، شاهکاريشان را، در اين زبان آفريده اند و اينچنين به سهم خود در اعتلاي اين زبان کوشيده اند؟ چگونه است که شما نظامي و خاقاني و قطران و صائب و شهريار را که از شاعران بزرگ ايرانند و از اران و آذربايجان برخاسته اند از آن خود مي دانيد اما، حاصل رنج و ميراث بزرگ فرهنگي و ادبي آنان را به بي مهري مي نگريد. از حکماي ارجمندي همچون سهروردي به نيکي ياد مي کنيد و او را از آن خود مي شماريد، اما بياد نمي آوريد که فلسفه اشراق او احياي حکمت باستاني ايران بود.
از بابک خرمدين به حرمت سخن مي گوئيد و با شوق و شور از او نام مي بريد و بپاس آنکه از آذربايجان برخاسته بود، فرزندان خود را به ياد او بابک نام مي نهيد، اما در عين حال فراموش مي کنيد که بابک مزدکي بود و ايراني بود و بيش از بيست سال در برابر سيطره خلفاي عرب درايستاد و جنبش هاي مردمي ايران را در آذربايجان راهبري کرد؟ راستي را، چگونه مي توان به ستار و باقر و ثقةالاسلام و خياباني باليد، و آخوندزاده و صابر و ميرزايوسف تبريزي و ميرزا آقا تبريزي و مشيرالدوله پيرنيا و مستشارالدوله و بسياران ديگر را که فهرست نامشان به صد دفتر نشايد برشمرد، از مفاخر قومي و ولايتي خود دانست، اما آرزوهاي نيک خواهانه آنان را به خُردي نگريست و به رنج هائي که بردند و خون دل هائي که در راه آزادي مردم ايران خوردند، به ديده اعتنا ننگريست؟ به راستي چگونه مي توان اين بزرگان را بزرگ انگاشت و صالح انگاشت و خودي انگاشت، اما افکار آنان و آمال آنان را از آن خود ندانست؟ اين بزرگان و نيکان و صالحان، بي حاصل رنج و ميراث بزرگي که در همه زمينه ها از براي ما ايرانيان بيادگار نهاده اند چگونه مايه فخر و مباهات شما توانند بود؟ چنانچه خداي ناخواسته، اينان را که از مردان بزرگ سرزمين ما هستند، تنها به گناه آنکه در مقام فرهنگسازان ايراني همه نبوغ خود را به زبان فارسي بخشيده اند و در قلمرو اين زبان به اعتلاي فرهنگي، ادبي، فلسفي اجتماعي و سياسي جامعه خود کوشيده اند، در حاشيه قرار دهيد، آنوقت از آذربايجاني که اينهمه عزيزش مي داريد و هويتي جدا از پيکرۀ بزرگ ايران براي او تصور مي کنيد، چه چيزي باقي خواهد ماند؟ از اين سپس به کدام يک از مفاخر قومي خود خواهيد باليد؟ به کدام يک از شخصيت هاي فرهنگي، هنري، سياسي يا تاريخي خود مباهات خواهيد کرد؟ راستي را چگونه مي شود که پيکره نظامي را از طلا ريخت و در شهر گنجه از براي او زيارتگاه ساخت، اما به آثار او و به زبان او مهر و دوستي نورزيد؟ نظامي بيروني از آثارش چيست به جز مشتي خاک و يک مقبره؟ به راستي از شهريار تبريزي، بيرون از ديوان فارسي هزار صفحه اي اش و بيرون از غزل هاي ناب و دلنشيني که او را در کنار سعدي و حافظ قرار داده است، چه بر جاي خواهد ماند؟ و ديگر اينکه براستي، اگر در وجود شهريارِ غزل معاصر فارسي، ذره اي بي مهري و يا زبانم لال، کمترين کينه اي از آنگونه که ديگران در دل گروه اندکي از ايرانيان نسبت به زبان فارسي برانگيخته اند، راه يافته بود، در اينصورت آيا او به سرودن حتي يک بيت از آنهمه شعرهاي زيبا توانا مي بود؟ پس چگونه مي توان شهريار را عزيز داشت اما زباني که او وجود خويش و انديشه خويش و درد و رنج و عشق و عواطف خويش را در آن بيان کرده است، دوست نداشت؟
مي شنوم گاه، که از پان فارسي سخن مي گوئيد، از شوينيسم فارس شکوه مي کنيد! کدام فارس؟ کدام پان؟ کدام شوينيسم؟ اگر منظور شما از شوينيست فارس آنهايند که "به پارسي سخن مي رانند" يا از زبان فارسي دفاع مي کنند، هيچ مي دانيد که بر آنان چه تهمت ناسزاواري روا مي داريد؟
بيادآريد که اين زبان ارث پدر هيچ يک از ايرانيان نيست. خواه آذري باشند يا شيرازي، کُرد باشند يا لُر، يا اصفهاني و خوزي و بلوچ. باري همه ايرانيان در ساختن و آفرينش هاي فرهنگي – ادبي اين زبان مشارکت داشته اند و سهيم اند و در اين ميان سهم آنان که از ارّان و آذربايجان برخاسته اند اندک نيست. نظامي را بياد آوريد، مزار او در گنجه است و آثار او در سراسر ايران پراکنده است خاقاني در شروان است و شمس از تبريز بود و صائب و شهريار و ساعدي و بسياران ديگر نيز. پس من که زبان مادريم پارسي است، چگونه بيش از تو هموطنم، که زبان مادريت آذري است نسبت به اين زبان مدعي ارث و ميراث توانم شد؟ من چگونه بيش از تو بر زباني ادعاي مالکيت کنم که طوطيان پارسي گويش از تبريز به بنگاله و هند رفته اند و
جلال الدين بلخي، اين شيفته شمس تبريزش، ملاي روم و مِولاناي ترکيه امروزي است؟ من چگونه بيش از تو ارث و ميراث از زباني طلب کنم، که پادشاهان ترک رواجش داده اند و بخش اعظم آثار ادبي اش پيشکش به آنها يا در ستايش از آنان است؟ و نيز خالي از معنايي نيست که انديشمنداني همچون آخوندزاده، طالبوف تبريزي و ميرزا آقا تبريزي، پيرنيا، رشديه، کسروي و پورداود که از نخستين طرح کنندگان و آورندگان انديشه هاي جديد درباره مليت، ايرانيت، دولت ملي، احياي عظمت پيشين، و نيز زبان فارسي و آموزش فراگير ملي در ايران هستند، غالبا آذربايجاني يا آذري نسب بودند. پس چگونه تهمت پان فارسي يا شوينيست فارس بيش از تو برازنده من تواند بود؟ اما اگر خداي ناخواسته در پسِ ضمير خويش به نژاد و خون تکيه زني و خود را از تخمه حکومتگران و سرهنگان و غازيان و اميران ترک پنداري، آنگاه من به تلخي با تو خواهم گفت، باري بدان و آگاه باش که سهم پدران و تبار تو در اين زبان از پدران و تبار من بيشتر بوده است، زيرا پدران من رعاياي پدران تو شدند و خراج گزار و يا سپاهي پدران تو بودند و يا از کله هاي آنان منارهاي پدران تو ساخته مي شد.
با اينهمه اين حاکمان قدرقدرت قوي شوکت اعلي مرتبت، هيچ و هرگز با اين زبان دشمني نکردند. به اين زبان ستوده شدند، و از اين زبان مشروعيت يافتند و پايه هاي حکومتشان را استوار کردند. اما نه، اين که گفتم بيش از مثالِ آغشته به طنزي سياه نبود. نه، آن حاکمان هم پدران تو نبودند. پدران تو نيز همانا پدران من بودند و سرگذشت آنان يکي بود و سرنوشتي يگانه يافتند، با هم زيستند، با هم عاطفه ورزيدند، با هم به ديني اعتقاد يافتند، باهم در جنگها به قتل رسيدند، با هم در ترانه هاي روستايي من يا باياتي هاي تو و در نواي ني من يا در ساز تو به نغمه هاي بيات شيراز و بيات ترک و اصفهان و شوشتري و سه گاه قفقازي و ديلمان گريستند، و ابراز عشق کردند و با هم در مينياتورها نقش هاي شگفت آفريدند و گج بُر و کاشي گر شدند و با هم نستعليق و نسخ و شکسته و تعليق نوشتند و با هم شعر سرودند و تاريخ نگاشتند و حکمت آموختند و با هم ملا و مکتبي و تعزيه خوان و اديب و پهلوان و جهانگرد شدند و با هم طغيان کردند و آزادي خواستند. کوتاه سخن، آنکه، با هم زيستند و با هم مردند و هرگز و هيچگاه در ذهن هيچيک از آنان اين انديشه نابرادرانه شگفت انگيز خطور نکرد که: زبان فارسي از من نيست. آنان اين زبان را که خود آفريده بودند و ميراث مشترکشان بود همواره از آن خود مي دانستند و بود و بود وبود، تا رسيد به افسانه پردازي ها و هويت تراشي ها و تاريخ سازي هاي دشمنان تاريخي ايران. تا رسيد به بازماندگان تزارها و بدبختانه اين بار در جلوه اي مردم فريب و رنگ آميز و جهان فريب. در جامه مذهب جهاني کارگراني که کعبه آنرا در تزارستان برپا داشته بودند. نيرنگ تزاري اين بار جامه اردوگاه خلق ها پوشيد و تفرقه افکند و هويت ساخت، تاريخ آذربايجان نگاشت، هويت آذري ساخت، تاريخ تاجيکستان و هويت اُزبکستان تراشيد و افسانه خلق هاي خاور پرداخت.
و چنين بود که نظامي در فرهنگنامه هاي دست ساخته آنان همچون حسين بن منصور حلاج که به افتخار رهبري طبقات ستمکش خلق هاي خاور نائل شده بود، فيلسوف ماترياليست خلق هاي خاور ناميده شد! اما، هرگز در شرح حال وي کلامي درباره اينکه او به فارسي سرود و شيرين او به زبان فارسي برکُشته فرهاد ناليد و مجنون او به زبان فارسي صبا را پيغامگزارِ عشق ليلي کرد، و پنج گنج او پنج گنچ پارسي بود، سخني نرفت. بيش از هفتاد سال خاقاني شرواني شاعر خلق هاي ستمکش خاور خوانده شد اما در فرهنگ پرداخته هاي آنان سخني درباره آنکه او به فارسي بر ويرانه هاي مدائن گريست و برشکوه و شوکت برباد رفته ديرين ايران زاري کرد، سخني به ميان نيامد. و چنين بود که هويتي در برابر هويتي قد برافراشت و تاريخي در برابر تاريخي و زباني در برابر زباني درايستاد تا بساط سلطه گسترده تر تداوم يابد و زور و نيروي قدرتي بزرگ، با همه توان تاريخ تراشي بين المللي اش و هويت سازي جهانگيرش و آکادميسين هاي رسمي و حزبي و امنيتي اش کارکرد و کرد و کرد، تا شد آنچه شد. پس بنگريم و باز بنگريم به آنچه مي انديشيم.
به خاستگاه و آبشخور انديشه هاي خود بنگريم و باز بنگريم تا مبادا از زبان دشمن سخن گفته باشيم! و مبادا آنکه بيرق آرزوهائي را که همواره بر شانه هاي زخمي بزرگان ياد شده سرزمين ما برده مي شد به کناري بيفکنيم و ني سواري ميدان باقرف ها و غلام يحيي ها پيشه کنيم! تا مبادا آن برادري که پدران ما به يکديگر مي ورزيدند، از ميان ما که امروزه در اين آشوب هاي بنيان کن خانگي و جهاني به برادري هاي بزرگتر و استوارتري نيازمنديم رخت بربندد و هريک از ما يوسف خود را به زر ناسَره بفروشيم.
مبادا برادران! هرگز چنين مبادا!
باري، پس با تو مي گويم
درياب گوهري که ترا نيست
کم گير باوري که ترا هست
محمد جلالي چيمه (م-سحر)
پاريس 21/2/1992
و اما بعد (...):
اين مطلب درست ١٣ سال پيش نوشته شد و نخستين بار در نشريه اجتماعي، فرهنگي، سياسي "اختر" چاپ پاريس انتشار يافت و سپس در مجله "راه آزادي" از انتشارات "حزب دموکراتيک مردم ايران" انتشار مجدد يافت و نشريه فرهنگي – ادبي "ايران نامه" چاپ آمريکا نيز آن را حروف چيني کرد، اما در لحظات نهايي، به دليل آنکه قبلا به چاپ رسيده بوده است، از نشر مجدد آن صرف نظر کرد و زحمت حک و ويرايش آن بر دوش دوست و استاد ارجمند آقاي شاهرخ مسکوب باقي ماند!
اکنون بار ديگر برخي از دوستان به جد از من خواستند که اين نوشته تجديد چاپ شود، زيرا چنانکه دليل مي آورند، موضوع و مضمون آن همچنان به اهميت خود باقي است و گويا تحولات سياسي و منطقه اي سال هاي اخير در دو کشور همسايه ما عراق و افغانستان، نغمه هاي شوم کُهن را نيرو و توان جديدي بخشيد، به ويژه آنکه، کژبيني و کژآئيني و کژانديشي هاي حکومتگران ناشايست و نابايست کشور ما، وضعيت مصيبت باري آفريده که ملت و کشور ما را بار ديگر در چنبره بدخواهي ها و بدسُگالي هاي نيروهاي منطقه اي و جهاني گرفتار کرده است.
از اين رو درخواست اين دوستان را ناديده نمي توان گرفت، اما همراه با چاپ مجدد آن، از بيان اين مطلب ناگزيرم که، حق تکلم و خواند و نوشت و نشر به زبان ها و گويش هاي متنوع ايران را نمي شايد و نمي بايد ناديده انگاشت. حقيقت آن است که در ميان خواستاران و مدافعان اين حق، بسياري از ايرانيان هستند که در آزادي خواهي و ايران دوستي و ميهن پرستي آنان شبهه و ترديدي نمي توان داشت و من، خود، دوستان و برادراني در ميان آنان دارم که حشر و نشر و همدلي و هم سخني با ايشان، اين حقيقت را بر من مسلم داشته است
بنابراين تکيه بر اهميت زبان فارسي به عنوان زبان مشترک و زبان ملي ايرانيان، نبايد ما را به افکاري رهنمون شود که از اهميت و ارزش ديگر زبان ها و گويش هاي رايج در کشور خود غافل شويم و آنها را بخشي از ميراث معنوي و فرهنگي سرزمين خود محسوب نداريم.
نويسنده اين اسطوره، آرزومند آن است که به يمن آزادي و دموکراسي در ايران فردا، شرايطي فراهم گردد که مردم اين سرزمين، ضمن حراست و کوشش در راه اعتلاي زبان فارسي- به عنوان ميراث مشترک و زبان ملي و سراسري ايران – بتوانند در راه رُشد و اعتلاي زبان ها و گويش هاي ديگر خود نيز، آزادانه و به دلخواه بکوشند و کودکان کشور ما در همه ايالات و ولايات خود، بتوانند آزادانه به زبان هاي مادري خود تکلم کنند، آزادانه بنويسند و آزادانه نشر دهند، زيرا در جامعه دموکراتيک ايران فردا، رُشد زبان هاي ايراني به منزله رُشد فرهنگ ايران در همه ابعاد و جلوه هاي متنوع و رنگارنگ آن است.
پس اميدوار و کوشنده در فراهم ساختن شرايط و موقعيتي براي کشور خود باشيم که زبان ها و گويش ها به رُشد و خلاقيت آزاد ادبي و ذوقي خود توانا گردند و شُعب و شاخه هاي گوناگون هنر و فولکلور و آداب و آئين هاي زيباي ملي و مردمي در سراسر ايران، بي مانع و رادعي به بيان و بازتوليد و تعالي خود قادر شوند و داد و ستد جلوه هاي متنوع فرهنگ در ايران، به آفرينش جمال و آزادي بيانجامد و بدين گونه دشمنان وحدت و سعادت سرزمين ما ايران براي هميشه نوميد گردند.
با اين وجود، مي بايد تأکيد کنم که: اين خواسته هاي مشروع و برحق به شرطي تحقق پذيرند که خواستاران و مطالبه کنندگان، استيفاي آنها را مقدم بر استقرار آزادي و دموکراسي در ايران نيانگارند، چراکه تحقق چنين حقي، تنها در جامعه اي آزاد و دموکراتيک ميسر خواهد بود.
يعني جامعه اي که در آن، همه نظرات و انديشه ها، در کمال آزادي با يکديگر برخورد خواهند کرد و پيچيدگي هاي امور مربوط به نظام اداري کشور و سيستم آموزشي و روان شناسي تعليم و تربيت کودکان (و...)، به کوشش کارشناسان و روشنگران خردمند و کاردان، به وضوح طرح و بررسي خواند شد و آحاد مردم کشور با آگاهي کامل درباره چند و چون مشکلات، قضاوت خواند کرد و در مورد ابعاد مختلف زندگي اجتماعي و فرهنگي و سيستم اداري کشور خود به شيوه مرسوم کشورهاي پيشرفته و دموکراتيک، آزادانه اظهار رأي خواهند کرد و همراه با شناخت کافي و وافي به تمييز سره از ناسره و درست از نادرست خواهند پرداخت و سرنوشت خود را رقم خواهند زد.
بنابراين نخست مي بايد براي تحقق دموکراسي در ايران کوشيد چراکه به قول مولانا جلال الدين:
چونکه صد آمد، نود هم پيش ماست!
به اميد آن روز
محمد جلالي چيمه (م- سحر)
مونترال 20/2/2005
Asr-e-Now