Sunday, July 13, 2014
تازه های ایران شناسی در "ایران نامه"
جلد چهارم اعلام اصفهان مجوز چاپ نگرفت
ایران نامه- شاهین سپنتا: چهارمین جلد کتاب "اعلام اصفهان" که تاکنون 3 جلد از آن منتشر شده است، به خاطر صادر نشدن مجوز نشر از سوی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان اصفهان از انتشار بازماند.
اعلام اصفهان نوشته مصلح الدین مهدوی با تصحیح غلامرضا نصراللهی، شرح حال بیش از 12000 نفر از شاعران، هنرمندان، عارفان، دانشمندان و دیگر ناموران اصفهان است که اکنون پس از 10 ماه سرگردانی جلد چهارم در راهروهای اداره ارشاد اصفهان و صادر نشدن مجوز نشر، سرنوشت سایر مجلدات آن نیز مبهم است.
غلامرضا نصراللهی مصحح کتاب که بیش از 2 سال به کار ویرایش جلد چهارم اعلام اصفهان مشغول بود در این مورد به ایران نامه گفت: «امیدواریم با تغییر شرایط دشوار فعلی در پرتو اقدامات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و کنار گذاشته شدن تنگ نظری ها و کج سلیقگی ها اهالی فرهنگ بتوانند آثار خود را زودتر و راحت تر منتشر نمایند.»
این در حالی است که سال گذشته، معاون مرکز اصفهان شناسی و خانه ملل گفته بود: «جلد چهارم کتاب "اعلام اصفهان" به زودی منتشر خواهد شد و از آنجایی که ما تنها یک نسخه دست نوشته از این مجموعه را در اختیار داریم نمی توانیم در مورد تعداد قطعی جلدهای این مجموعه اظهار نظر کنیم اما پیش بینی میکنیم این مجموعه به 10 جلد برسد.»
| |
09:42 ق.ظ | ویراستار | پیام ها [0] | |
19 تیر 1393 | |
کشف یک دژ ساسانی در اصفهان | |
گووارت دژ، بازمانده از دوران ساسانی در اسپهان شناسایی شد
مهرناز شهباز
دژ تاریخی گووارت بازمانده از دوره ساسانی، پس از گزارش مردم گورت و بازدید باستان شناسان سازمان میراث فرهنگی در خاور اسپهان شناسایی شد.
این دژ با دیرینگی بیش از 1600 سال، بازگوکننده بخشی از گذشته پیش از اسلام شهر تاریخی اسپهان است که در کوهی به همین نام در نیمروز شهر گورت یافت شده است .
گووارت دژ از سنگ، ملات گچ و ساروج ساخته شده و بخش هایی از آن دست نخورده است. این دژ دارای 15 اتاق، آب انبار، تالار، برج نگهبانی و پلکان دسترسی است که در زمان ساسانیان کاربری ارتشی داشته و از آنجا کار پاسداری از شهر انجام می شده است.
| |
01:21 ب.ظ | ویراستار | پیام ها [1] | |
18 تیر 1393 | |
یعقوب لیث در سروده استاد هما ارژنگی | |
یعقوب پسر شمشیر1
سروده استاد هما ارژنگی
تابلوی یعقوب لیث اثر استاد رسام ارژنگی
شب پرده می کشد به سرِ کلبه با درنگ / بر بوریا نشسته یـَلی ، چهره آذرنگ
از تنگنای فتنه بیگانگان به تنگ / اندیشه اش رهایی از آن یوغ و بند و ننگ
مامِ وطن به گوش دلش می زند نهیب: / تا کِی از این شکیب! تا چند از این درنگ؟!
اندوهگین، به دفترِ میهن کند نگاه / خواند به برگ برگِ وطن سوکنامه ای
نقشی نه از امیدی و رنگی نه از نشاط / نی چنگ و رود و بانگِ سرود و چکامه ای
کشور نِزارِ فقر و اسیرِ غمِ خراج / مردم دچار نیستی و رنج و احتیاج
ای بس غرورِ خم شده در جست و جوی نان / دیگر نه از سخنور و از پارسی نشان
در کشورِ غریب به بازارِ تازیان / چوبِ حراج خورده به بالای گلرخان
وان دلبران که گلبنِ این خانه بوده اند / از دیده سیلِ اشکِ دمادم گشوده اند
|