Sunday, April 20, 2014
یکم اردیبهشت، روز گرامی داشت ِ «سعدی»، فرخنده باد! (رویکردی به شناخت نامه ی سعدی در جهان)
آوازه یِ ديرپایِ سخن ِ سعدی در جهان
خسرو ناقد
نويسنده و پژوهشگر فرهنگی
اول ارديبهشت ماه را "روز گرامي داشت سعدی" نام گذاردهاند. اول ارديبهشت روزی سرنوشتساز در زندگی شيخ مصلحالدين سعدی شيرازی و روز خجسته برای ايرانيان و دوستداران ادبيات فارسی در سرتاسر جهان است. سعدی پس از سالها سير و سياحت و گشتوگذار در سرزمينهای دور و نزديک و نشست و برخاست با خواص و عوام و گفتوشنود با مردمانی با کيش ها و آيين ها و آداب گوناگون و تجربهآموزیهای بسيار، پيرانهسر، به زادگاهش شيراز بازمیگردد.
طرح گلستان و بوستانی جاودانه
سعدی آنگاه که در اول ارديبهشتماه جلالی، به سال ششصد و پنجاه و شش هجری، در شيراز راه صحرا و باغ میگيرد و سايه درختان میجويد و ناپايداری گُل و بیوفايی گلستان به ياد میآرد، طرح بوستانی هماره پُر گُل و گلستانی هميشه خوش را میريزد که تا امروز نه از تطاول باد خزان بر برگهای سبز و پُر طراوتش آسيبی رسيده و نه گزند گردش زمان، بر سخن روشن و معانی دلنشين غباری نشانده است.
سعدی با گلستانش، با بوستانش و با حکايات شيرين و آموزنده و با غزلهای دل انگيزش، نقشی از خود بر جای گذاشته است که امروز نه تنها بر دیوار آرامگاه او در شیراز و بر کتیبهها و کتابهای بسياری نقش بسته و بر زبان مردمان سرزمینهای فارسیزبان جاری است، بلکه آوازه سخن او دیری است جهانگير شده و مردمانِ هر سرزمینی – اگر بخت یارشان باشد – سخن او را با زیبایی ی تمام، به زبان خود توانند خواند.
سعدی در عرصه ادبيات کلاسيک جهان و تاريخ انديشه از جايگاهی يگانه برخوردار است. نوآوریهای او در نثر فارسی و تلاش او در ترويج اخلاقمداری و رواداری، از سعدی شخصيتی استثنايی ساخته است. نثر او به رغم سادگی، از زيبايی و شيرينی و گيرايی ويژهای برخوردار است که شگفتی و ستايش خواننده را برمیانگيزد.
داروی تلخ نصيحت به شهد ظرافت
سعدی در عصر خود مصلحی آگاه و پيشرو در عرصه اجتماع بود و همواره دلنگران گسترش بیاخلاقی و بیعدالتی در جامعه. اين سخن محمد علی فروغی بسيار بجاست؛ آنجا که میگويد، گلستان و بوستان سعدی يک دوره کامل از حکمت عملی است. سعدی گوهر علم سياست و اخلاق و تدبير را در اين دو کتاب به گونهای دلنشين گردآورده است. سخنان او در نهايت سنگينی و متانت، از مزاح و خوشطبعی خالی نيست. و چنان که خود گويد: "داروی تلخ نصيحت بهشهد ظرافت برآميخته تا طبع ملول از دولت قبول محروم نماند".
در نصيحت به ملوک و پادشاهان، گاه او را با نيکولو ماکياولی مقايسه میکنند؛ و اين در حالی است که ماکياولی عمل نيک و بد پادشاهان را معيار موفقيت در کشورداری نمیداند، بلکه پيروزی و شکست سياستهای آنان را ملاک قرار میدهد.
اما سعدی با نگاهی واقعگرايانه و با تکيه بر خِرد و اخلاق و با پرهيز از يکسونگری، با دليری، آينهای در برابر پادشاهان و صاحبان اقتدار میگيرد تا خود، رفتار خويش در آن ببيند و چه بسا که عبرت گيرند. او آنان را به نيکويی در سياست و دادگری و مردمداری فرامیخواند. سعدی نه تنها حاکمان، که درويش و توانگر و زاهد و عارف و کاسب و تاجر و عاشق و رند و مست و آخرتدوست و دنياپرست را از مصالح و مفاسد اعمالشان آگاه میکند.
'جدال سعدی با مدعی'
سعدی در باب هفتم از گلستان، در "جدال با مدعی"، با زيرکی و هوشياری بسيار، صحنهای پديد میآورد تا در آن نمايشی از يکسونگری و تندروی به تماشا گذارد و سرانجام طريق مدارا و راه اعتدال در پيش روی ما گذارد.
سعدی نقد بیپروایِ ثروت و قدرت را بر زبان درويشی میگذارد تا بگويد که "توانگر را پای ارادت شکسته است" و آن که "کريمان را به دست اندر درم نيست/ خداوندان نعمت را کَرَم نيست". سعدی اما در اين داستان، نقش ثناگويی توانگران و نقادی درويشی و تنگدستی را خود به عهده میگيرد و بیمحابا در وصف تنگدستی میگويد که "از معده خالی چه قوّت آيد وز دست تهی چه مروِت و از دست گرسنه چه خير".
اين سخن مبالغهآميز بر درويش سخت میآيد و عنان طاقت از دست میدهد و توانگران را "مشتی متکبر مغرور و مفتتن جاه و ثروت" میخواند که "سخن نگويند الا به سفاهت و نظر نکنند الا به کراهت. علما را به گدايی منسوب کنند و فقرا را به بیسروپايی معيوب گردانند و به عزّت مالی که دارند و عزّت جاهی که پندارند برتر از همه نشينند و خود را به از همه ببينند".
سعدی برآشفته میشود و میگويد "مذمت اينان روا مدار که خداوند کَرَمند. بر بخل خداوندانِ نعمت وقوف نيافتهای الا به علت گدايی، وگرنه هر که طمع يکسو نهد، کريم و بخلش يکی نمايد. و سنت جاهلانه است که چون به دليل از خصم فرو مانند، سلسله خصومت بجنبانند".
چنان که از ديرباز تا امروز، جدل و جدال ميان طرفداران توانگران و سرمايهداران با هواداران تنگدستان و زحمتکشان ادامه دارد، جدال سعدی و مدعی نيز چنان بالا میگيرد که چه بسا به گريبانگيری برسد. سعدی در اينجا بازيگر ديگری را وارد صحنه نمايشش میکند. او قاضی را به داوری فرامیخواند تا "مرافعه اين سخن" را با حکم عادلانه خود فيصله دهد. قاضی راه اعتدال در پيش میگيرد و هم ثناگوی توانگران و هم طرفدار تهیدستان را از مبالغه و تندروی پرهيز میدهد و به مدارا و اعتدال میخواند و آنکه: "مقربان حقتعالی توانگرانند، درويشسيرت و درويشانند، توانگرهمت".
و چنين است که سخن سعدی در جهان پراکنده میشود و آنچه بيش از همه انديشمندان اروپايی را به سوی آثار سعدی میکشاند، ژرفای انديشه و زيبايی سخن اوست و اخلاقگرايی و روادری نهفته در آثارش.
جهانی به پيشواز سخن سعدی میرود
با نگاهی گذرا، تنها به ترجمه آثار سعدی به برخی زبانهای اروپایی، نشان میدهد که سعدی بسیار پیشتر از دیگر سخنسرایان نامدار پارسیزبان، شهرت جهانی یافته و در دل پیر و جوان جای گرفته و بر زبان خاص و عام افتاده است.
در سال ۱۶۳۴ میلادی آندره دوريه، شرقشناس و ديپلمات فرانسوی، بخشهایی از گلستان را به زبان فرانسوی ترجمه میکند. دوريه با آن که ترجمه قرآن را پيشتر از ترجمه گلستان آغاز کرده بود، اما "قرآن محمد" او سيزده سال پس از گلستان منتشر میشود.
یک سال بعد، نخستین ترجمه آلمانی ِ گلستان از روی متن ترجمه فرانسوی منتشر میشود. گئورگيس گنتيوس، نويسنده و ديپلمات آلمانی، در سال ۱۶۵۱ میلادی ترجمهای کامل از گلستان را به زبان لاتین به صورت دوزبانه (فارسی و لاتين) در آمستردام به چاپ میرساند.
اما يکی از ترجمههای تأثيرگذار، ترجمهای است که آدام اولئاریوس برای نخستين بار بر اساس متن فارسی به زبان آلمانی انجام میدهد و در سال ۱۶۵۴ میلادی در آمستردام منتشر میکند. آغاز هر فصل از اين ترجمه، با تصاويری جالب و جذاب آراسته شده است. آشنايی انديشمندان اروپايی عصر روشنگری با سعدی نيز نخستين بار با همين ترجمه اولئاریوس از گلستان صورت گرفت و آشنايی کسانی چون لافونتن، ولتر، يوهان گوتفريد هِردِر و وُلفگانگ گوته را با آثار سعدی فراهم آورد.
از گلستان و بوستان سعدی تنها در میان سالهای ۱۸۰۰ تا ۱۹۰۰ میلادی سه ترجمه به زبان فرانسه، هفت ترجمه به انگلیسی، يک ترجمه به زبان لهستانی و بیش از هشت ترجمه به زبان آلمانی انتشار مییابد. تمام اين ترجمهها بر اساس نسخه ی کليات سعدی صورت گرفت که جان هارينگتون در سال ١٧٩١ ميلادی به خط نستعليق در کلکته منتشر کرده بود.
ستايش بزرگان ادبيات آلمان از سعدی
هِردِر و گوته در آثارشان از سخنان آموزنده و اخلاقگرایانه سعدی و رواداری او بهره بسیار گرفتهاند. هردر در جايی میگويد: "بس است، به اندازه کافی غزلهای حافظ را شنيدهايم. سعدی بهمراتب برايمان مفيدتر است... سعدی برای من در دوران جوانی آموزگارِ دوستداشتنی اخلاق بود".
گوته در یادداشتها و رسالههایی که برای درک بهتر "دیوان غربی- شرقی" نگاشته است، در کنار ديگر بزرگان ادب فارسی، به معرفی سعدی میپردازد و در شرح ساقینامه و شرط شاهدبازی، دو حکایت از گلستان را نیز به مثل بازگو میکند؛ از آن جمله حکایتی که در باب "عشق و جوانی" آمده و ماجرای آشنایی سعدی با پسری است .در کاشغر که "مقدمه نحو زمخشری در دست داشت
در میان ترجمههایی که از گلستان به زبان آلمانی صورت گرفته است، بیگُمان ترجمه منظوم اشعار گلستان که "فریدریش روکرت"، زبانشناس و شاعر آلمانی در سال ۱۸۴۷ میلادی به انجام رساند، از بهترین و زیباترین ترجمههايی است که تا کنون از این دفتر منتشر شده است.
ترجمه روکرت از گلستان بیش از سی سال پس از مرگ او، نخستین بار به سال ۱۸۹۵ میلادی در "مجله تاریخ ادبیات تطبیقی" منتشر شد. او بوستان سعدی را نیز به صورتی زیبا به آلمانی ترجمه کرد. انتشار این کتاب نیز در زمان حیات او صورت نگرفت. اين ترجمه از بوستان، تاکنون چندين بار در آلمان منتشر شده است که واپسين نوبت آن در سال ٢٠١٣ ميلادی بود.
روکرت گزیدهای از غزلیات سعدی را نیز بهآلمانی ترجمه کرد. طرفه آنکه ترجمه او از غزلیات هم در زمان حیات او منتشر نشد و بیست و هفت سال پس از مرگش، در سال ۱۸۹۳ میلادی بهچاپ رسید.
با اين همه، ترجمههای بوستان نسبت به ترجمههايی که از گلستان سعدی صورت گرفته است، چندان با اقبال علاقهمندان به ادبيان کلاسيک فارسی در اروپا روبرو نشد. شاید "جان آربری" حق داشت که میگفت از ترجمههایی که تا کنون از بوستان به انگلیسی منتشر شده است چنان برمیآید که این درخت در خاک اروپا به بار نمینشیند.*
___________________
با سپاسگزاری از پژوهنده و نویسنده ی گفتار- ویراستار*