Thursday, March 17, 2011
«ایرج افشار» حرمت دانش و فرهنگ بود!
ایرج افشار
(۱۳۰۴ -۱۳۸۹)
گفت یکی: ایرج افشار مُرد!
"مرگ ِ چُنین خواجه، نه کاری ست خُرد!"
شماری از اهل فرهنگ، به پاس ِ ارج ِ والای ِ استاد ایرج افشار، بیان نامه ای را در
شماری از اهل فرهنگ، به پاس ِ ارج ِ والای ِ استاد ایرج افشار، بیان نامه ای را در
iran-emrooz.net
Thu, 17.03.2011, 13:56
نشرداده اند که متن ِ آن را در زیر، می خوانید:
افشار حرمت گذشته و گذشتهها بود و در گردبادهای حوادث و رویدادهای زمانه، و در پی مصلحت روز، قلم به پلیدیها نیالود. پاس اندیشه و علم، کلام و کلمه را رها نکرد. در قلم او، زبان فارسی روانی، روشنی، صحت و دقت دیگری یافت. افشار حرمت دانش و فرهنگ بود.
ایرج افشار دیگر نیست. خواندن، دیدن، جستن، نوشتن و باز هم و همواره جستن و نوشتن، زیستن او بود.
افشار بیش از نیم قرنی تلاش و کوشش و حضور فعال در ادب و فرهنگ ایران بود. به یمن کوشش و پشتکار او "تحقیقات و مطالعات ایرانی" رونقی تازه یافت. هر جا که بود، در هر زمان به گردآوری اسناد و متون و نوشتهها و ماندههای ایام دیرینه همت گماشت. این چنین بود که درین و آن کتابخانه و مرکز اسناد به همت او، انبوه بیشماری از دست نوشتها، فرمانها، نامهها، متنها، عکسها، نقشهها و نشریهها و کتابها و روزنامهها گردآوری شد. چند صد کتاب و مقاله و رساله و دست نوشته و مجموعه و بررسی و پژوهش که از او، به قلم و پژوهش او، و یا به همت و نظر او طبع و نشر یافت، این و آن زمان و دورانِ فرهنگ و تاریخ ایران را از تاریکی، فراموشی و جهل و ابهام به دور کرد و گسترۀ دانش به گذشتهها و گذشتگان را وسعت بخشید. نسل هایی از پژوهندگان در جستوجوی پاسخی به پرسشهای خود، همچنان و همچنان، و تا زمانهای بسیار، ناگزیر به مراجعه، مطالعه و بهره گیری از آثار او خواهند ماند.
تفحص و تحقیق در پست و بلند ِ روند ِ تجدد و تجددخواهی در ایران و در تغییراتی که به انقلاب مشروطه انجامید، یکی از زمینههای اصلی و مهم پژوهشها و بررسیهای ایرج افشار بود که با نوشتههای خود جلوهها و برهههای کم شناخته و یا ناشناختهای از عصر مشروطیت ر ا به روشنائی آورد و باز شناساند. این چنین بود که هم از عکس و عکاسی، طبع و چاپ و روزنامه تا دگرگونی در پوشاک و نوآوری در خوراک و آشپزی سخن نوشت و هم چهره و کار و کارنامۀ مردمان و بزرگانی از آن عصر، از اعتمادالسلطنه تا عینالسلطنه، از سید جمالالدین اسدآبادی تا محمّد قزوینی، از سید حسن تقی زاده تا محمدعلی فروغی و از علیاکبر دهخدا تا محمّد مصدّق...، را بهتر و بیشتر شناساند.
افشار از نخستینها بود. از نخستینهای کتابداری. از نخستینهای کتابشناسی. از نخستین های کتابنامه نویسی. از نخستینهای چاپ و بازچاپ متون کهن و اسناد نایاب و کم یاب.
افشار در جدال گنگ "غرب" و "شرق"، "تقلید امروز" و "اصالت دیروز"، "معنویّت این" و "مادّیت" آن دیگر، گرفتار نیامد. ایران بود و جهانی. جهان بود و ایرانی. ذره ذرۀ جهان را در جست و جوی ایران می پیمود و در ذره ذر ۀ ایران خبر از جهان میجست. و میجست و مییافت و مینوشت. و همواره با آزادگی و شکیبائی و گشادهروئی. و بر کنار از هر آنچه رنگ تعلق پذیرد.
افشار حرمت گذشته و گذشتهها بود و در گردبادهای حوادث و رویدادهای زمانه، و در پی مصلحت روز، قلم به پلیدیها نیالود. پاس اندیشه و علم، کلام و کلمه را رها نکرد. در قلم او، زبان فارسی روانی، روشنی، صحت و دقت دیگری یافت. افشار حرمت دانش و فرهنگ بود.
افشار "راهنمای کتاب" بود، "فرهنگ ایران زمین" بود. افشار، "جهان نو" بود، "آینده" بود. گریزان از تاریکیها و دل نگران روشنائیها. افشار، از روشن دلان بود. افشار، از بیداریادان است.
ابیست و چهارم اسفند ماه ۱۳۸۹ - ۱۵پانزدهم مارس ۲۰۱۱
سیروس آریانپور، نعمت آزرم، تورج اتابکی، کامبیز اسلامی، آذر اشرف، احمد اشرف، رضا براهنی، علی بنوعزیزی، سهراب بهداد، شهرنوش پارسی پور، ناصر پاکدامن، ایرج پزشکزاد، محمد جلالی (م. سحر)، علی اصغر حاج سیدجوادی، سروش حبیبی، نسیم خاکسار، هادی خرسندی، اسماعیل خویی، مهدی دانشپژوه، جلیل دوستخواه، مجید روشنگر، علی رهنما، بتول عزیزپور، آنا عنایت، محمود عنایت، فرهنگ قاسمی، شهرام قنبری، کیان کاتوزیان (حاجسیدجوادی)، داریوش کارگر، احمد کریمی حکاک، هوشنگ کشاورز صدر، جان گرنی، مریم متین دفتری، هدایت متین دفتری، رضا مرزبان، باقر مؤمنی، فرهاد نعمانی، مجید نفیسی، وحید نوشیروانی، محسن یلفانی.