Friday, August 27, 2010
پیوستی بر ماهنامه ی «ایران شناخت»، سال ششم - شماره ی سوم، شهریور ۱۳۸۹/ اوت - سپتامبر ۲۰۱۰
همکاران :
ابراهیمی، فرشید- ایران
اسدی پور، بیژن - آمریکا
اسدی پور، بیژن - آمریکا
ایران مهر - ؟
دوستخواه، جلیل - استرالیا
دوستخواه، جلیل - استرالیا
دهباشی، علی - ایران
رزاقی پور، سیروس - استرالیا
رناسی، احمد - فرانسه
سپنتا، شاهین - ایران
سپنتا، شاهین - ایران
سلطان الکُتّابی، محمّد - ایران
شهربراز - ؟
قاسمی شاد ، محسن - ایران
کارگر، داریوش - سوئد
مغازه ای، بابک - ایران
نفیسی، مجید - آمریکا
هفشجانی، اسد - استرالیا
شهربراز - ؟
قاسمی شاد ، محسن - ایران
کارگر، داریوش - سوئد
مغازه ای، بابک - ایران
نفیسی، مجید - آمریکا
هفشجانی، اسد - استرالیا
۱. منار ِ "دارُالضّیافة": یک اثر ِ تاریخی - هنریی ِ زیبا در اصفهان
در باره ی این اثر، در این جا بخوانید. ↓
http://spaceweather.com/submissions/large_image_popup.php?image_name=Mohamad-Soltanolkottabi-Daroz-Ziafeh-Minarets_1282796239.jpg
در باره ی این اثر، در این جا بخوانید. ↓
http://spaceweather.com/submissions/large_image_popup.php?image_name=Mohamad-Soltanolkottabi-Daroz-Ziafeh-Minarets_1282796239.jpg
خاستگاه: رایان پیامی از محمّد سلطانالکُتّابی
۱- ب. نگرشی به دیگر منارههای ِ کهن ِ اصفهان
یک) منار ِ کون (/ تَه) برنجی
این منار بسیار مشهور، امروز بر جا نمانده است و تنها تصویری از آن را در یک سفرنامه، در دست داریم. آقای دکتر شاهین سپنتا در پیامی از اصفهان، در این زمینه، نوشته است:
"تا آن جا كه من بررسي كردهام امروز اثري از منار ته برنجي باقي نمانده است و منار ته برنجي و منار خواجه عَلَم هر دو تا يك صد سال پيش پابرجا بوده اند.
منار ته برنجي -- كه شعري هم براي آن ساخته بودند و برخي زنان و دختران در جستجوي شوي مناسب به آن جا مي رفتند و شعررا مي خواندند و گردكاني را مي شكستند -- در نزديكي ی ِ بقعهی جعفريّهی كنوني در مسير خيابان هاتف (رو به روی ِ امامزاده اسماعیل) قرار داشته است.
در تصويري كه از منار ته برنجي در سفرنامه ی مادام ديولافوا به يادگار مانده است، بقعهی جعفريّه را در كنار آن مي توان ديد. فرم و تزئينات منار هيچ شباهتي به منار چهل دختران ندارد و بيشتر به معماري منارساربان شبيه است.
افزودهی ِ ویراستار:
در فرهنگ توده و زبان ِ بی تکلّف و پروا و پرهیز ِ مردم ِ اصفهان، این منار، کونبرنجی ( و نه مؤدّبانه، ته برنجي) نامیده میشود و کهنسالان، هنوز از نسلهای پیش از خود، نقل میکنند که دختران ِ جوان ِ آرزومند ِ شوهر، گردویی را بر پله ای از پلکان ِ ِ منار می گذاشتند و با باسن ِ خود بر آن میکوبیدند و می خواندند:
" مُناری کونبرنجی!
یه چیزی میگم، نرنجی!
مییونی من دسّه میخواد،
مردی کمربَسّه میخواد!"
(" مُنار ِ کونبرنجی!
یک چیزی میگویم، [از من] نرنجی!
میان ِ من دسته میحواهد؛
مرد ِ کمربسته میخواهد!")
هرگاه پوست گردو با کوبیدن ِ باسن بر آن، میشکست، آن را به فال ِ نیک میگرفتند و نوید ِ هرچه زودتر به خانهی ِ شوهر رفتن، میانگاشتند.
دو) منار ِ چهل دختران
درباره ی این مناره ی زیبا و شکوهمند، در این جا بخوانید و نماهای دیگری از آن را ببینید. ↓
http://www.drshahinsepanta.blogsky.com/1389/04/29/post-408/
سه) منار ساربان
چهار) منار جنبان
خاستگاه: رایان پیامی از داریوش سپنتا
۲. درس آموزی از بزرگان فرهنگ جهان: طنزی تلخ و شیوا از «برتولت برشت»
۱- ب. نگرشی به دیگر منارههای ِ کهن ِ اصفهان
یک) منار ِ کون (/ تَه) برنجی
این منار بسیار مشهور، امروز بر جا نمانده است و تنها تصویری از آن را در یک سفرنامه، در دست داریم. آقای دکتر شاهین سپنتا در پیامی از اصفهان، در این زمینه، نوشته است:
"تا آن جا كه من بررسي كردهام امروز اثري از منار ته برنجي باقي نمانده است و منار ته برنجي و منار خواجه عَلَم هر دو تا يك صد سال پيش پابرجا بوده اند.
منار ته برنجي -- كه شعري هم براي آن ساخته بودند و برخي زنان و دختران در جستجوي شوي مناسب به آن جا مي رفتند و شعررا مي خواندند و گردكاني را مي شكستند -- در نزديكي ی ِ بقعهی جعفريّهی كنوني در مسير خيابان هاتف (رو به روی ِ امامزاده اسماعیل) قرار داشته است.
در تصويري كه از منار ته برنجي در سفرنامه ی مادام ديولافوا به يادگار مانده است، بقعهی جعفريّه را در كنار آن مي توان ديد. فرم و تزئينات منار هيچ شباهتي به منار چهل دختران ندارد و بيشتر به معماري منارساربان شبيه است.
افزودهی ِ ویراستار:
در فرهنگ توده و زبان ِ بی تکلّف و پروا و پرهیز ِ مردم ِ اصفهان، این منار، کونبرنجی ( و نه مؤدّبانه، ته برنجي) نامیده میشود و کهنسالان، هنوز از نسلهای پیش از خود، نقل میکنند که دختران ِ جوان ِ آرزومند ِ شوهر، گردویی را بر پله ای از پلکان ِ ِ منار می گذاشتند و با باسن ِ خود بر آن میکوبیدند و می خواندند:
" مُناری کونبرنجی!
یه چیزی میگم، نرنجی!
مییونی من دسّه میخواد،
مردی کمربَسّه میخواد!"
(" مُنار ِ کونبرنجی!
یک چیزی میگویم، [از من] نرنجی!
میان ِ من دسته میحواهد؛
مرد ِ کمربسته میخواهد!")
هرگاه پوست گردو با کوبیدن ِ باسن بر آن، میشکست، آن را به فال ِ نیک میگرفتند و نوید ِ هرچه زودتر به خانهی ِ شوهر رفتن، میانگاشتند.
دو) منار ِ چهل دختران
درباره ی این مناره ی زیبا و شکوهمند، در این جا بخوانید و نماهای دیگری از آن را ببینید. ↓
http://www.drshahinsepanta.blogsky.com/1389/04/29/post-408/
سه) منار ساربان
چهار) منار جنبان
خاستگاه: رایان پیامی از داریوش سپنتا
۲. درس آموزی از بزرگان فرهنگ جهان: طنزی تلخ و شیوا از «برتولت برشت»
دختركوچولوی صاحب خانه، از آقاي " كي" پرسيد:
اگر كوسه ها آدم بودند، با ماهيهاي كوچولو مهربانتر ميشدند؟
آقای كي گفت :
البته! اگر كوسه ها آدم بودند،
البته! اگر كوسه ها آدم بودند،
توی دريا براي ماهيها جعبههای محكمي ميساختند،
همه جور خوراكي توی آن ميگذاشتند،
مواظب بودند كه هميشه پر آب باشد.
هوای بهداشت ماهیهای كوچولو را هم داشتند.
برای آن كه هيچ وقت دل ماهيهای كوچولو نگيرد،
گاهگاه مهماني های بزرگ بر پا ميكردند،
چون كه گوشت ماهيی ِ شاد از ماهيی دلگير لذيذتر است!
برای ماهیها مدرسه ميساختند وبه آنها ياد ميدادند
كه چه جوری به طرف دهان كوسه شنا كنند
درس اصلي ماهيها اخلاق بود
به آنها ميقبولاندند
كه زيباترين و باشكوهترين كار برای يك ماهي اين است
كه خودش را در نهايت خوشوقتي تقديم يك كوسه كند
به ماهی كوچولو ياد ميدادند كه چهطور به كوسه ها معتقد باشند
و چه جوری خود را برای يك آيندهی زيبا مهيّاكنند
آيندهای كه فقط از راه اطاعت به دست ميآيد! *
اگر كوسهها ادم بودند،
در قلمروشان البته هنر هم وجود داشت:
از دندان كوسه تصاوير زيبا و رنگارنگي ميكشيدند،
ته دريا نمايشنامه به روی صحنه ميآوردند كه در آن ماهي كوچولوهای قهرمان، شاد و شنگول به دهان كوسهها شيرجه ميرفتند!
همراه نمايش، آهنگهاي مسحوركنندهای هم مينواختند كه بي اختيار
ماهيهای كوچولو را به طرف دهان كوسهها ميكشاند!
*
در آن جا، بي ترديد مذهبی هم وجود داشت كه به ماهيها می آموخت:
"زندگيی واقعي در شكم كوسهها آغاز ميشود!"
خاستگاه ِ: رایان پیامی از اسد هفشجانی
۳. پور ِ سینا، پزشک ِ بلندآوازهی ِ ایرانی و جهانی
خاستگاه: رایان پیامی از فرشید ابراهیمی
۴. آرمانهای انقلاب مشروطهی ِ ایران: به مناسبت یکصد و چهارمین سال ِ صدور فرمان مشروطه
تفسیر و تحلیلی از: «دکتر حمید احمدی»، استاد علوم سیاسی در دانشگاه تهران
در این جا ↓
خاستگاه: رایان پیامی از محسن قاسمی شاد
۵. رخشان بنی اعتماد: «ما نیمی از جمعیّت ِ ایران هستیم.»
فیلمی مستند و گزارشگونه که با دیدن ِ آن میتوان تصویری دقیق از زندگیی ِ زنان ِ امروز ِ ایران، به دست آورد.
این فیلم را در پنج بخش، در نشانیهای زیر، ببینید. ↓
http://www.youtube.com/watch?v=l_BinbdFndI&feature=related N°
1/5
1/5
http://www.youtube.com/watch?v=UrZ9wQrYfdo&feature=related N° 2/5
http://www.youtube.com/watch?v=OHoqssYQNM4&feature=related N° 3/5
http://www.youtube.com/watch?v=LvBcdtqHSNA&feature=related N° 4/5
http://www.youtube.com/watch?v=e3NsiiUbMmI&feature=related N° 5/5
خاستگاه: رایان پیامی از احمد رناسی
۶. نشریّهی ِ الکترونیک ِ ادبی - هنری- فرهنگیی ِ «رسانه»، شمارهی هفدهم، سال اول- دهم امرداد ۱۳۸۹(یکم اوت ۲۰۱۰)، نشریافت.
در این جا ↓
خاستگاه: رایان پیامی از حبیب شوکتی (سردبیر)
۷. شمارهی ِ تازهی ِ «رندان»: نشریّهی ِ الکترونیک ِ ویژهی ِ شعر ِ پیشرو ِ امروز ِ فارسی، دهم امرداد ۱۳۸۹(یکم اوت ۲۰۱۰)، نشریافت.
در این جا ↓
خاستگاه: رایان پیامی از یاشار احد صارمی
۸. فریدون مشیری: "خانهای پُر ِ دوست"
من دلم میخواهد
خانهای داشته باشم پُر ِ دوست
کُنج ِ هر دیوارش،
دوستهایم بنشینند آرام
گل بگو، گل بشنو
هرکسی میخواهد
وارد ِ خانهی ِ پُر عشق و صفایم گردد،
یک سبد بوی ِ گل ِ سرخ
به من هدیه کند.
*
شرط وارد گشتن
شست و شوي دلهاست
شرط آن، داشتن ِ
يک دل ِ بي رنگ و رياست
*
بر درش برگ گلي مي کوبم
روي آن با قلم ِ سبز ِ بهار
مي نويسم: " اي يار!
خانهي ما اينجاست."
تا که سهراب نپرسد دیگر:
"خانهی دوست کجاست؟"
خاستگاه: رایان پیامی از اسد هفشجانی
۹. کتابی دیگر در بارهي ِ زمان و زندگیی ِ «زرتشت»: کِی سخنگفت زرتشت؟ نوگردانیی ِ دین و فرهنگ در دوران ِ نوسنگی
در این جا ↓
خاستگاه: رایان پیامی از شهربراز
۱۰. سنجش ِ "گاهشمار ِ انقلاب فرانسه" با «گاهشماریی ِ ایرانی »
خاستگاه: رایانیامی از شهربراز
۱۱. شناختنامهی ِ جادهی ِ چالوس؛ يکي از چهار جادهی زيباي ِ جهان
جنگل های انبوه، باغهای پر از میوه، رودخانههای ی گاه خروشان، آبشارها، چشمه سارها، تپههای باستانی، نمادهای زیبا، کوههای بلند و آب و هوای دلپذیر، همه در "جادهی ِ چالوس"، جمع آمده اند تا آن را به یکی از چند جادهی ِ بسیار زیبای جهان، تبدیل کنند؛ جاده ای که برخی آن را نخستین و برخی دیگر، تا چهارمین گذرگاه زیبای جهان، نام دادهاند و -- دست کم – شکّی نیست که از چهار جادهی ِ زیبای جهان به شمار می رود.
این جاده – که شهر کرج در استان تهران را به چالوس در کرانه ی دریای مازندران میپیوندد – به شکل ِماشین رو ِ امروزین، بیش از هشتاد سال، پیشینه ندارد.
تا اواخر دورهی قاجار اصلاً جاده کرج- چالوس وجود نداشته و تنها يک مسير خاکي و مالرو،
راه دسترسي به روستاهاي اين منطقه را تشکيل مي داده اما به گونه يي نبوده که ارتباط دهنده شمال و جنوب کشور باشد. اين جاده در سال ۱۳۱۲مورد بهره برداري قرار گرفت. از اين زمان به بعد انواع رستوران ها و واحدهاي اقامتي و پذيرايي در کنار اين جاده شکل گرفت و با ساخت سد اميرکبير (سد کرج) در سال ۱۳۴۰ به جاذبه ها و زيبايي هاي اين جاده افزوده شد و در اندک زماني اين جاده، به يکي از تفريحگاه هاي مهم گردشگري ايران تبديل شد.
به نقل از گفته هاي مردم قديم، کارگران را براي کندن اين تونل در دل کوه (چون کندن تونل کندوان آن هم بدون تجهيزات کار بسيار سخت و دشواري بود) با يک سکه پنج ريالي که در آن زمان ارزشمند بود تشويق مي کردند. ساخت ِ تونل کندوان به مسافت ۱۸۸۶ متر و عرض پنج الي هفت متر و ارتفاع شش متر، که در ارديبهشت ماه سال ۱۳۱۴ شمسي آغازشد چهار سال طول کشيد و در سال ۱۳۱۸ به بهره برداري رسید که البته طي سال هاي گذشته با زحمت بسيار، اندکی بر عرض آن افزوده شده است.
اين جاده قطر رشته کوه هاي البرز را مي پيمايد. براي ساخت اين جاده تونل ها و پل هاي طولاني بسياري ساخته شده که با توجه به زمان ساخت آنها کار و رنج زيادي لازم داشته است. بيشتر سفرهاي گردشگري مردم تهران به کرانه هاي درياي مازندران، به ويژه در تابستان، از طريق همين جاده صورت مي گيرد؛ اما به علت اين که طراحي آن در گذشته انجام گرفته است، براي سرعت هاي بالا مناسب نيست.
خاستگاه: رایان پیامی از احمد رناسی
۱۲. چرا دماوند را بایدکوه ملی ایرانیان بدانیم ؟
ای دیو ِ سپید ِ پای در بند!
ای گنبد ِ گیتی! ای دماوند!
م. ت. بهار (ملک الشعراء)
در این جا، بخوانید. ↓
خاستگاه: رایان پیامی از محسن قاسمی شاد
۱۳. پزشکیی ِ ایرانیان در روزگار ِ ساسانیان
در این جا، بخوانید. ↓
خاستگاه: رایان پیامی از شهربراز
۱۴. نشر ِ بُخارا- ۷۵ در تهران
هفتاد و پنجمین شمارهی ِ مجلّهی ِ بُخارا با تصویری از سیمین دانشور، بزرگ بانوی داستان نویسیی ِ ایران بر روی جلد، نشریافت.
تصویر روی جلد و فهرست ِ دادههای ِ این دفتر ادب و فرهنگ و هنر را در این جا، ببینبد و بخوانید. ↓
خاستگاه: رایان پیامی از علی دهباشی
۱۵. بررسیی ِ نکتهای آواشناختی در گونه (/ لهجه)ی ِ اصفهانیی ِ زبان ِ فارسی*
در این جا ↓
خاستگاه: رایان پیامی از شهربراز
____________________
* مطلبی که نویسنده ی گفتار ِ بالا در مورد ِ لهجه ی اصفهانی نوشتهاست، در کتاب فارسی ِ اصفهانی، تألیف ایران کلباسی، مؤسّسّۀ مطالعات و تخقیقات فرهنگی (پژوهشگاه علوم انسانی)، تهران - ∙۱۳۷، همراه با دیگر ویژگیهای این لهجه، به تفصیل شرح داده شدهاست. جلیل دوستخواه نیز در فرهنگ ِ فارسیی ِ اصفهانی (در دست ِ ویرایش ِ پسین)، نمونههای آن و نیز همهی ِ دیگردیسیهای این لهجه، نسبت به زبان فارسیی ِ معیار را برشمردهاست.
۱۶. یادوارهی ِ آغاز یک کوشش ِ سودمند ِ ایران شناختی: سالگرد تاسيس انجمن ايران شناسي کهن دژ
هفتم امرداد ماه مصادف بود با دوازدهمين سالگرد تاسيس انجمن ايران شناسي کهن دژ که اکنون نيزهمچنان در حد توان به تلاش خود در راستاي شناخت و معرفي تاريخ , تمدن و زيست بوم ايران مشغول است.
به همين مناسبت به نمايندگي از سوي ديگر ياران هيات راهبري اين مجموعه ضمن تبريک اين روز به تمامي فرزندان کهن دژ به صورتي اجمالي به معرفي اين مجموعه پرداخته و اميدوارم در سال پيش رو هموندان کهن دژ , دست در دست ديگر نهادها و فعالان مدني علاقه مند به فرهنگ ايران بتوانند به رسالت خويش عمل نمايند.
انجمن ايران شناسي کهن دژ سازمان غير دولتي جمعي از ايران دوستان و علاقه مندان به تاريخ , هنر , ميراث فرهنگي, زيست بوم وآداب و رسوم محلي ايران زمين است که نخستين گامهاي آن در روزهاي گرم تابستاني ۱۳۷۷ خورشيدي برداشته شد و اکنون مي کوشد تا در چارچوب منشور خويش با انجام فعاليتهاي تحقيقاتي , برگزاري جلسات پژوهشي , نمايشگاهاي تخصصي ,دوره هاي آموزشي و فعاليتهاي اطلاع رساني ظرفيتهاي فرهنگي ايران را به اعضاء و مخاطبين خود معرفي نمايد.
اين انجمن دفاع از فرهنگ , تمدن و تماميت ارضي ايران را وظيفه خود مي داند و در اين راه تاکنون کوشيده است با استفاده از توان اعضا خويش و تنها با ياري گرفتن از توان مالي هموندان خود و يا همراهان غير دولتي, برنامه هاي گوناگوني را به انجام رساند و يا با صدور ده ها پيام و بيانيه , انتشار جزوات آموزشي و پژوهشي و نگارش مقالات تحقيقاتي در نشريات و رسانه هاي عمومي رسالت خويش را در راستاي پاسباني از تمدن ديرين , کهن خاک خويش در حد توان به انجام رساند.
و در اين راه دشوار که پيمودنش همواره با افت و خيزهايي همراه بوده است، شايد دمي از حرکت باز ايستاده باشد؛ اما گامي از آرمانهاي خويش عقب نگذاشته است.
در حال حاضر نيز به لطف وجود ياراني که با پشت سر گذاشتن بيش از يک دهه فعاليت به خردورزي لازم به منظور اداره يک مجموعه مدني رسيده اند در سايه سار فرهنگ و تمدن غني ميهن خويش با تمام توان به منظور شناخت هر چه بيشتر آن مي کوشند , چرا که سرلوحه فعاليت خود را در شعار زير مي داند:
« ساختن ايران فردا نيازمند شناخت هر چه بيشتر آن است.»
به باور تمامي پويندگان اين مجموعه بنا بر به اصل ششم منشور انجمن , پيشرفت و توسعه همه جانبه ميهن تنها در سايه تقويت نهادهاي مدني امکان پذير مي¬باشد لذا با تاکيد بر انجام فعاليتهاي انجمن باتوجه به خرد جمعي , مي¬کوشد تا در حد توان به تقويت ارکان جامعه مدني ياري رسانده، پويشهاي تلاشگران اين عرصه را پاس دارد , از تداوم آن حمايت نموده و همواره از همکاري هاي تخصصي با ديگر نهادهاي فعال در حوزه اهداف خويش استقبال نمايد.
انجمن در طول سالهاي گذشته با توجه به امکانات و محدوديتهاي خويش، علاوه بر انجام فعاليتهاي اجرايي کوشيده است تا در حد امکان، اصول و زيرساختهاي بنيادين حرکت مدني در چارچوب سازماني و به صورتي هدفمند و نظام مند را دنبال نموده و زمينههاي فکري و عملي آن را فراهم سازد و در اين راستا از آنجا که انجمن کهن دژ, همچون ديگر سازمانهاي مدني به لزوم داشتن منشوري جامع که در حکم بينش مجموعه و معياري مشخص براي تمامي گفتار و کردار سازمان باشد باور دارد، با تنظيم و ارائه عمومي منشور خويش، مجموعه خود را به عنوان سازماني با بينش و کنشي مشخص و قابل پيش بيني معرفي مي نمايد و همواره مي کوشد ضمن داشتن نگاهي نقادانه از درون، پذيراي نظرات و راهنماييهاي کارشناسان و صاحبنظران اين حوزه باشد.
هموندان کهن دژ در طول اين مدت و به ويژه در دوسال گذشته با تشکيل واحدهاي يکانهاي پژوهشي و اجرایی ی ِ ويژه اي برنامه هاي گوناگوني را در چارچوب منشور خويش پيگيري نمودند که برخي از آنها عبارت است از برگزاري جمعه بازار کتاب به مدت هشت ماه , تشکيل يگان پاکسازي کوهستان , راه اندازي يگان پاسبانان ميراث فرهنگي وپيگيري وضعيت تپه ها و محوطه هاي باستاني که آخرين آنها پيگيري، ارائه گزارش و انتشار مقالات مختلف در رابطه با تهديد هاي موجود براي تپه هاي باستاني استان به ويژه تپه پر اهميت گونسپان ملاير به مدت دو ماه در ارديبهشت و خرداد امسال بود که همچنان نيز در ديگر مناطق باستاني ادامه دارد.
از سوي ديگر با برگزاري کارگاه هاي آموزشي و مطالعات ميداني و بازديداز بناهاي تاريخي به ويژه در غالب برنامه "آدينههاي کهن دژ "مخاطبين خود را با ظرفيتهاي تاريخي و فرهنگي ايران به ويژه استان همدان و استان هاي همجوار آشنا سازد و در گامي ديگر با تشکيل يکانهاي پژوهشي ديگري که در هر يک از آنها برخي از اعضا انجمن فعاليت دارند موضوعات مختلفي را در حوزه ايرانشناسي با توجه به جدولي که اين انجمن در قالب کميته تدوين بيانيه هاي راهبردي خود در يک برنامه شش ماهه به منظور ارائه سر فصلهاي مورد نظر در مطالعات ايران شناسي تدوين نمود، بررسي مي نمايند. براي نمونه بخشي از هموندان کهن دژ در يکي از آخرين فعاليتهاي اين مجموعه اقدام به جمع آوري يک بانک اطلاعاتي و تهيه طرحي در خصوص گردشگري ايران نموده اند که همچنان نيز ادامه دارد و در اين زمينه خود را نيازمند همراهي و راهنمايي کارشناسان و صاحبنظران اين بخش مي دانند.
هم رايي و همراهي با ديگر نهادهاي مدني به ويژه در جهت حفاظت از ميراث باستاني، کار ديگري بود که انجمن ايران شناسي کهن دژ در طول سالهاي گذشته همواره به آن همت گمارده و همچنان نيز معتقد است که اين مهم تنها در سايه يک کار مشترک و همگاني امکان پذير خواهد بود و بارها در بيانيه ها و اعلام مواضع رسمي خود بر لزوم تشکيل يک شورا و کارگروه مشترک از نمايندگان نهادها و فعالان مدني علاقه مند به ميراث فرهنگي و زيست بوم ايران زمين تاکيد ورزيده و از هرگونه تلاشي در اين خصوص حمايت نموده است
در پايان لازم به ذکر است علاقه مندان به همکاري , همراهي و يا راهنمايي در هر يک از زمينه هاي فعاليت انجمن مي توانند با رايان- نامه ، تماس حاصل فرمايند.
پاينده ايران
سرفراز باد ايراني
بابک مغازه اي
دبير و سخنگوی ِ انجمن ايرانشناسيی ِ کهن دژ
امرداد ماه ۱۳۸۹ خورشيدي
خاستگاه: رایان پیامی از بابک مغازهای
۱۷. کتابخانهی ِ الکترونیک ِ جهانی در دسترس و دیدرس ِ هر خواستار و جویندهای در جهان
کتابخانهی ديجيتال جهان، گشایش یافت. خواستاران از سراسر جهان ميتوانند از راه ِ تارنگاشت ِ این کتابخانهی ِ عظیم، به خاستگاههای الکترونيکيی ِ آن، دسترس داشته باشند.
اين تارنگاشت، از بیست و یکم آوريل امسال، در اداره ي مركزي يونسكو در پاريس كار خود را آغاز کرد. دراين تارنگاشت، كتابهاينادر، نقشههاي تاريخي، دستنوشتها، فيلمها و عكسها از كتابخانهها و بایگانیهاي سراسر جهان ارائه ميشود. مراجعه كنندگان به اين مرکز، خواهندتوانست به تمام اين موردها، به هفت زبان عربي، چيني، انگليسي، فرانسوي، پرتغالي، روسي و اسپانيائي، دسترس يابند. ۳۲ مؤسّسه از برزيل، بريتانيا، چين، مصر، فرانسه، ژاپن، روسيه، عربستان سعودي و آمريكا براي اجراي اين برنامه، به ياريی ِ سازمان يونسكو شتافتند.* اجراي اين برنامه، نخستين بار در سال ۵∙∙۲ از سوي بزرگ ترين كتابخانهي جهان، يعني كتابخانه ي کنگره ی ِ آمريكا به يونسكو پيشنهادشد.
شرکت گوگل و بنياد قطر،هرکدام با سه ميليون دلار، بنياد کارنگي با دو مليون دلار، دانشگاه علم و تکنولوژي ملک عبدالله با يک ميليون دلار و شرکت مایکروسافت با يک ميليون دلار کمک، از جمله پشتيبانان مالي اين طرح هستند.
" کتابخانه ديجيتال جهان" جلوههاي فرهنگيی نقاط گوناگون جهان را به صورت چندزبانه و رايگان در اختيار کاربران قرارميدهد .
هدفهای ِ راهاندازيی اين کتابخانه در چهار محور، خلاصه شدهاست :
- ارتقاي تفهيم و تفاهم ميان ملتها و فرهنگها
- افزايش ظرفيت و تنوع مضامين فرهنگي در اينترنت
- فراهم ساختن منابع براي آموزگاران، پژوهشگران و مخاطبان عام
- ظرفيتسازي براي مؤسّسههاي مشارکتکننده براي کم کردن خلاء ِ ديجيتاليی ِ درون و ميان کشورها
كتابخانه ي الكترونيكي جهاني به نشانیی ِ زیر ↓
در دسترس كاربَران است.
خاستگاه: رایان پیامی از دکتر سیروس رزّاقی پور (دفتر ِ کتابخانهی ِ ایرانیان - سیدنی)
______________________
* هرچند که در پس ِ پشت ِ این کار، نقش ِ پُررنگ ِ سرمایهسالاران ِ جهانی و همچشمی ی ِ آنان برای برتریجویی، آشکارا به چشم میخورد، از دیدگاه فرهنگی، نمی توان اهمیّت ِ آن را نادیده گرفت. امّا با دریع، باید پرسید که: "در این میان، جای ایران و زبان ِ فارسی، در کجاست؟!"
۱۸. مروری در تاریخ ِ کهن ِ ایران در فیلمی زیبا و شکوهمند
در این جا ↓
خاستگاه: رایان پیامی از داریوش کارگر
۱۹. جُنگی از ترانههای خاطرهانگیز
بنفشه
گیتا
ناوک مژگان
نادر گلچین
چشم به راه
امین الله رشیدی
غم عشق ( یاد اون روزهای خوب)
داریوش ، اونیک ، کیوان ، ماسیس
به سوی تو
کورس سرهنگ زاده
عاشق شدن فایده نداره
کورس سرهنگ زاده
نیاز
داریوش اقبالی
پرسپولیس
فردین
ترانه ای اجرا شده برای تیم فوتبال پرسپولیس دهه ی پنجاه
امشب شب مهتابه
سیما مافی ها
الهۀ ناز
بنان
شد خزان
جواد بدیع زاده
ای زلف سر کجت
علی اصغر زند وکیل
هوس میکده
گلپایگانی
شباهنگ
هوشمند عقیلی
خدا کنه که خوابم نبره
مرضیه
جوانی
ای حسین قوامی ( فاخته )
نرگس مست
قمر الملوک وزیری
هستی
بنان
آتش دل
تاج اصفهانی
شیطنت (شکوفه های گیلاس)
داریوش، کیوان و افشین
تنگه دلت
روح پرور
گم گشته
ایرج
دیدم صنمی (تصنیف عارف قزوینی)
ایرج بسطامی
آمان (تصنیف عارف قزوینی)
شهرام ناظری
شهرام ناظری
نمی دانم چه در ... (تصنیف عارف قزوینی)
پریسا
افتخار آفاق(تصنیف عارف قزوینی)
شجریان
هنگام می(تصنیف عارف قزوینی)
شجریان
هنگام می(تصنیف عارف قزوینی)
الهه
کتاب تصنیف های عارف قزوینی
مرا ببوس و ستاره مرد
گلنراقی
گلنراقی
به اصفهان رو
جلال تاج اصفهانی
گل مریم
گیتی پاشایی
کیه کیه در می زنه؟
پوران
غوغای ستارگان
پروین
پروین
شب های تهران
پروانه
گل اومد، بهار اومد
پوران
شد خزان
جواد بدیع زاده
جواد بدیع زاده
ز تو تنها شدم
سیمین غانم
سیمین غانم
شبگرد
کورس سرهنگ زاده
بت چین
شجریان
الف ب
ایرج
ایرج
پاییز
پری زنگنه
پری زنگنه
بیدل
ملوک ضرابی
ملوک ضرابی
نازنین مریم
محمد نوری
محمد نوری
تا تو بودی
محمد نوری
محمد نوری
عاشق شدم من
عهدیه
عهدیه
عاشقم من
دلکش
دلکش
∙۲. دیداری حُزن آمیز از انجمن ِ خاموش ِ بزرگان ِ ادب و هنر و فرهنگ ِ ایرانی
در این جا ببینید و بشنوید. ↓
خاستگاه ۱۹و∙۲: رایان پیامی از دکتر سیروس رزّاقی پور
۲۱.هنرمندان ِ ایرانیی ِ"شهربند ِغُربت": «پرواز هُمای» از «سوسن تسلیمی» و کارها و آرزوهای خود، میگوید.
" اَمَا اَنَا گیمی مُرغانه ، شوما چی گیدی؟!"
با شنیدن این جمله همه ی ایرانیان تنها به یاد یک نفر میافتند ، ستاره ی درخشان سینمای ایران سوسن تسلیمی، بازیگر توانای فیلم های « باشو،غریبه ای کوچک»، « مادیان»، « شاید وقتی دیگر» و « مرگ یزدگرد» .
آن روزها که «باشو غریبه ای کوچک» نمایش داده می شد ، من هم سن و سال همان باشو بودم و عاشق بازیگری و بزرگترین آرزوی من این بود که ای کاش به جای باشو می توانستم آن نقش را بازی کنم. من یک کودک روستایی بودم که با تمام وجودم آن فیلم را می فهمیدم. در مدرسه و جشنواره ی دانش آموزی در مسابقه های تئاتر شرکت می کردم .
*
آرزو داشتم تنها یک بار سوسن تسلیمی را از نزدیک ببینم .او در فیلم باشو غریبه ای کوچک مانند مادران همه ی ما روستایی ها بود. من او را مانند مادرم دوست داشتم. بارها و بارها از خدایم می خواستم تا روزی او را ببینم . من نه تنها عاشق هنرش بودم ، بلکه چهره ی زیبای گیلانی و روح بلند روستاییش را ستایش می کردم. پس از من کسان زیادی را دیدم که مانند من او را ستایش می کردند.
*
امروز سال ها از دوران نوجوانیم گذشته و من در برابر چشمان کسی آواز خواندم که آرزوی دیدارش را داشتم . کسی که امروز او هم عاشق هنر من گشته بود .... من به آرزویم رسیدم!
سوسن تسلیمی و پروازهمای
به روزهای نوجوانیم بازگشتم . او را عاشقانه در آغوش گرفتم ، برایش آواز خواندم و نواختم. نمی دانستم کجای دنیا ایستاده ام و در پوست خود نمی گنجیدم.
سوسن تسلیمی را در شبی فراموش نشدنی درشهراستکهلم در سوئد دیدم در حالی که هنوز همان مادر روستایی بود و همانگونه به گیلکی با من سخن می گفت و لبخند بر لبانش بود.
وقتی بچه های گروه مستان او را در کنار خودشان دیدند ، آنقدر شاد شدند که بیانش نمی توان کرد. فهمیدم که همه ی بچه های گروه هم مانند من عاشق این هنرمند بزرگ هستند . یکی شیفته ی بازیش در فیلم شاید وقتی دیگر بود . یکی عاشق فیلم مرگ یزدگرد و همه چون من آرزوی دیدارش را داشتند.
*
سوسن سال هاست که به کشور سوئد آمده و در صحنه های تئاتر و سینمای این جا می درخشد. او در این جا برای خودش دارای آوازه و نامیست که باور نکردنیست.
سریال کوچک جنگلی را به یاد می آورید؟ میرزا کوچک خان یادتان هست؟
وقتی کمی نمایش را حرفه ای تر دنبال می کردم ، پی به توانایی بازیگری بی نظیر بردم که او نیز از سرزمین گیلان بود و آرزو داشتم که آموزگار بازیگریام باشد. استادهایم همیشه بازی او را برایمان مثال میزدند. استاد علیرضا مجلل. او نیز مانند سوسن تسلیمی این جا نام و آوازه ای دارد و به نام میهنمان افتخار می آفریند.
من در این جا میهمان علیرضا مجلل بودم و امروز شیفته ی شخصیتش هم شدم.کسی که سالهاست در این جا پرچمدار هنر و حامی هنرمندان ایرانیست.
آرزوهایم :
این را برای کسانی می نویسم که آرزوهای بزرگ در سر دارند و سختی های فراوان پیش رو...
روزهایی که حتی کرایه ی رفتن به هنرستان از روستا به شهر را نداشتم ؛ راهم را ادامه می دادم و آرزو می کردم.
روزهایی که برای ادامه ی درسم در ساختمان های شهر و با کارگران کار می کردم ؛ شب و روز به سختی تمرین می کردم و تنها به هدفم می اندیشیدم.
روزهایی که در خیابان های تهران دستفروشی می کردم ، روزهایی که آهنگ ها وسروده هایم را هنگام مسافرکشی با موتور می ساختم...
و نمی دانستم که قرار است اینگونه مردم عاشق کارهای من باشند . نمی دانستم که روزی فرا می رسد که به هر شهری سفر می کنم هزاران نفر در انتظار دیدن کنسرت هایم باشند ...؛ اما عاشقانه بار سختی ها را به دوش می کشیدم و آرزو می کردم ...
امروز به بسیاری از آرزوهایم رسیده ام ، اما هنوز آرزو می کنم و برای رسیدن به آنها می جنگم و سختی ها را به جان می خرم.
آرزوهایمان خیلی به ما نزدیکند ، اما برای رسیدن به آنها باید تلاش کنیم ...
خاستگاه: رایان پیامی از ایران مهر
۲۲. پیشینهی ِ جزمํ باوری و دیگرํ اندیشํ کُشی در تاریخ ِ ما: یک نمونه
جزمํ باوری و پایํ فشاری بر "این است و جُز این نیست!"، در تاریخ ما، پیشینهای دیرینه دارد و –دست کم – از روزگار ِ ساسانیان، مستند و شناختهشدهاست. رفتار هولناک ِ موبدان ِ شریعتمدار ِ زرتشتی (آوازهگران ِ دروغین و فریبکار ِ آموزهی ِ گاهانیی ِ اندیشه و گفتار و کردار ِ نیک) و شاهان صاحب اقتدار ِ همدستشان با کسانی همچون مانی و مزدک و پیروانشان، مشهورتر از آن است که نیاز به بازگویی و شرح داشته باشد. هنوز فتواهای غلاظ و شداد ِ موبدانموبد کِرتیر/ (کِردیر) برای سرکوب و کشتار ِ دیگرํ اندیشان بر سینهی کوههای میهن، نقش بسته است و دیدن ِ آنها،عرق ِ شرم بر چهرهی ِ هر ایرانیی ِ آزاده و نیکمنشی مینشاند!
*
چند سده پس از آن دوران نیز همان رفتار با دیگرํ اندیشان را (که گویی نهادینه شده بوده باشد!)از سوی ِ دارندگان ِ مسند و تاج و تخت (هرچند با ظاهری دیگرگونه) می بینیم. نویسندهی ِ ناشناختهی ِ کتاب ِ مُجمَلالتواریخ و القِصَص (تصحیح ملکالشعراء بهار)، یکی از این صحنههای هولناک را توصیف می کند که محمود غزنوی در تازش به شهر ِ ری، فرمان ِ به دارآویختن ِ دویست تن از اندیشه ورزان ِ آن شهر ِ کهنبنیاد ِ فرهنگی و سوزاندن ِ کتابهاشان در زیر ِ دارها میدهد و فرّخیی ِ سیستانی، در ستایش آن سیاهکاریی ِ سلطان ممدوح و ولیّ ِ نعمتش، میگوید:
"دار بهپاکردی باری دویست/ گفتی کاین درخور ِ خوی ِ شماست / هرکه ازیشان به هوا کارکرد/ بر سر ِ چوبی خشک اندر هواست!"
"دار بهپاکردی باری دویست/ گفتی کاین درخور ِ خوی ِ شماست / هرکه ازیشان به هوا کارکرد/ بر سر ِ چوبی خشک اندر هواست!"
این نمونه، نیز یک استثنا نیست و در دورههای بعد، همتاهای مکرّر دارد. برای مثال، موردی از این دست را در دورهی ِ سلجوقیان – که سندش به دست ما رسیده است – در این جا ذکر میکنم.
در کتاب راحةالصُّدور و آیةالسُّرور، در تاریخ آل ِ سلجوق، اثر محمّد پسر ِعلی، پسر سلیمان راوندی (تصحیح، محمّد اقبال و مجتبی مینوی، امیرکبیر- ۱۳۶۴) در شرح ِ دستํگیری و شکنجه و زجرํ کُش کردن ِ احمد پسر عبدالملک عطّاش، داعیی ِ اسماعیلیان در شاهํ دِز (/ شاهํ دِژ) اصفهان، آمده است که گروهی از رجالگان و اوباش، به دنبال ِ خری که احمد را (با شکل ِ هِلالی، تراشیده در میان ِ موی ِ سر)، وارونه بر آن نشانده بودند و در شهر میگردانیدند، "حَراره کُنان" (با هیجانو هلهله)، میخواندند:
"...عطّاش ِ عالی! جان ِ من، عطّاش ِ عالی! میان ِ سر، هِلالی! ترا با دِز چه کارو؟!" (راحةالصُّدور...، همان، ص ۱۶۴).
نویسنده، سپس شرح بر دار آویختن و تیرباران کردن ِ احمد ِ عطّاش و سرانجام، آتش زدن ِ پیکر ِ او را آورده است.
«تو خود، حدیث ِ مُفصّل بخوان ازین مُجمَل!»
دو نما از بازماندهی ِ "شاه دژ" ، پایگاه احمد عطّاش
بر چکاد "کوه صفه" در جنوب اصفهان
(برگرفته از کتاب ِ شاه دژ اصفهان، پژوهش ِ كارو اوئن ميناسيان، گزارش و ويرايش: حشمت الله انتخابي، انتشارات نقش مانا- اصفهان.)
خاستگاه: رایان پیامی از شاهین سپنتا*
________________________
* با سپاس ِ ویژهی ویراستار از دکتر سپنتا برای فرستادن ِ تصویرهای صفحههای کتاب ِ راحةالصُّدور ... و نماهای ِ شاهدژ.
۲۳. پانزدهمین چاپ «اوستا» در دسترس دوستداران فرهنگ ِ کهن ایرانی
بر پایه ی گزارش ِ رسیده از دفتر ِ انتشارات مروارید در تهران، پانزدهمین چاپ ِ کتاب ِ اوستا، کهنترین سرودها و متنهای ایرانی (در دو جلد با ۸∙ ۱۲صفحه) نشریافت.
۲۴.«بیژن اسدی پور» و نشریّهی «توفیق»: کوششی برای ِ تدوین ِ تاریخچهی طنزنگاری در روزنامه نویسیی ِ ایرانی
روی جلد نخستین شمارهی ِ توفیق (۲۹اسفند ۱۳۳۶)
در پی چند سال بازداری به دنبال کودتای سیاه ِ امرداد ۱۳۳۲
(نگارنده، خود در روز نشر ِ آن شماره، در تهران شاهد ِ هیجان و پذیرهی ِ گستردهی ِ مردم، از آن بود.)
کارنامهی ِ توفیق از آغاز تا انجام را در این جا بخوانید. ↓
گفت و شنود ِ فیروزه خطیبی و بیژن اسدی پور در باره ی توفیق را در این جا، بشنوید. ↓
خاستگاه: رایان پیامی از بیژن اسدی پور
۲۵. فیلم مستند ِ مصدّق، نفت و کودتا: نمایش ِعینیی ِ بخش مهمّی از تاریخ معاصر ایران
در این جا ↓
خاستگاه: رایان پیامی از دکتر سیروس رزاقی پور
۲۶. «بُرج ِ کبوتر»، شعری غم ِ غُربتی و خاطرهانگیز از "مجید نفیسی"
در این جا ↓
خاستگاه: رایان پیامی از مجید نفیسی
۲۷. منظومه - سمفونیی ِ مولانا
۲۷. منظومه - سمفونیی ِ مولانا
ساخته ی هوشنگ کامکار
ارکستر سمفونیک لندن در تاون هال
تک خوان: علیرضا قربانی
همراه با گروه بزرگ ِ هم خوانان
در این جا↓
خاستگاه: رایان پیامی از دکتر سیروس رزاقی پور