Friday, November 20, 2009

 

هفته نامه ی ایران شناخت، سال پنجم- شماره ی ،۲۳ فراگیر ِ۱۴ درآمد


يادداشت ويراستار


شنبه سی ام آبان ماه ۱۳۸۸
(بیست و یکم نوامبر ۲۰۰۹)


گفتاوَرد از داده‌هاي اين تارنما بي هيچ‌گونه ديگرگون‌گرداني‌ي متن و با يادكرد از خاستگاه، آزادست.



You can use any part of this site's content without any change in the text, as long as it is referenced to the site. No need for permission to use the site as a link.


Copyright-Iranshenakht © 2005- 2009


All Rights Reserved



۱. مجید نفیسی: بازسازی‌ی ِ خاطره‌ی ِ دفاع ِ تاریخی‌ی ِ «دکتر محمّد مصدّق» از حقّ ِ ملّت ِ ایران در دادگاه جهانی‌ی ِ داوری (هلند) در پنجاه و هفتمین سالگرد آن رویداد ِ فراموش نشدنی




مصدّق ِ زنجیرگسل
اثر هنرمند ِ زنده یاد اردشیر محصّص




متن ِ نوشتار ِ "مجید نفیسی" را در این جا به دو زبان ِ فارسی و انگلیسی بخوانید. ↓
http://www.iranian.com/main/2009/nov/mosaddeq-hague


خاستگاه: رایان‌پیامی از مجید نفیسی


۲. استاد شجریان و دیگر هنرمندان ایران در سوگ ِ زنده‌یاد "پرویز مشکاتیان"






در این جا ↓
http://www.farsnews.net/imgrep.php?nn=8808210504


خاستگاه ِ :ر رایان پیامی از دکتر سیروس رزّاقی‌پور بر پایه‌ی ِ گزارشی در تارنمای ِ خبرگزاری‌ی ِ فارس

۳. سوگ‌آوای ِ «سالار عقیلی» به یاد ِ «استاد پرویز مشکاتیان» در تالار ِ رودکی (/ وحدت)


سالار عقيلي به همراه "گروه گوشه"، یکشنبه شب گذشته (بیست و چهارم آبان)، كنسرت ‌‌‌خود را به‌ ياد پرويزمشكاتيان در‌تالاروحدت‌برگزاركرد.


تالار وحدت مملو از جمعيتي بود كه براي ديدن كنسرت «سالار عقيلي» به همراه "گروه گوشه" به تالار آمده بودند. بعد از باز شدن درب‌هاي تالار با تاخير بیست دقيقه‌اي و پرشدن تمامي صندلي‌هاي تالار وحدت، «سيامك آقايي» شاگرد مرحوم مشكاتيان به روي سن آمد و با نشستن پشت سنتور خود گفت: "مي‌خواستم از لحظه‌هاي ناب بودن در كنار او و محبت بي‌دريغش بگويم .از فضاي استاد و شاگردي . در اين خيال بودم كه سالها زمان براي ديدنش دارم. گمان مي‌كردم سالها در كنارش هستم و از او مي‌آموزم كه اين خود خيالي خام بود!" وي ادامه داد: ديگر مشكاتيان نيست كه در مواجهه با كوه مشكلات كار كند. ديگر مشكاتيان نيست‌ كه ‌در پس‌ بي‌اعتنايي‌ها در حضورهنرپافشاري‌كند. اينك‌برگ ‌‌سياه‌ ديگري ‌ورق‌خورد! اين نوازنده‌ی سنتور به نام مشكاتيان -- كه به گفته او لحظات خوشي را براي همه به جاي گذاشت -- يك دقيقه سكوت اعلام كرد و سپس به ياد استاد خود به تك‌نوازي‌ی سنتور پرداخت .او با اختصاص يك بخش از كنسرت به سنتورنوازي، به مشكاتيان -- كه سالها از آموخته‌هاي او بهره گرفته‌بود -- . اداي دين كرد. بنا بر اين گزارش، با استراحتي كوتاه و با تشويق‌هاي مردم،"گروه گوشه" متشكل از سالار عقيلي، پدرام خاورزميني نوازنده تنبك و سيامك آقايي نوازنده سنتور به روي سن آمدند و آقايي و خاور زميني به اجراي پيش در آمدي در "نوا" پرداختند و به دنبال آن، گروه، تصنيف "مدامم مست" و "چهار مضراب نوا" را -- كه برگرفته از چهار مضراب بيات ترك استاد شهنازي بود -- اجرا كردند. اين گروه كه كنسرت خود را به ياد مشكاتيان برگزاركرده بود، تصنيف ِ "ياد باد" را به اين هنرمند فقيد تقديم كرد كه البته شعر آن، وصف كامل زندگي هنري مشكاتيان بود. كنسرت گروه گوشه با اجراي قطعه‌ی "نوري زكجا" در تالار وحدت به پايان رسيد.

خاستگاه: رایان پیامی از امین فیض پور

افزوده‌ی ِ ویراستار:

برای تماشای این برنامه‌ی ِ هنری، در این جا بارگذاری کنید و بشنوید. ↓
"Gousheh" Ensemble's Concert Facebook

"Gousheh" Ensemble's Concert. In memory of Grand Master Parviz Meshkatian. Vocalist : Salar Aghili Tombak : Pedram Khavarzamini Santour : Siamak Aghaei …



۴. انسانی اندیشیدن و درد ِ مشترک داشتن: سنجشی میان ِ برداشت ِ «سعدی» و «نیما یوشیج»


گفتار ِ نوشین شاهرخی در این زمینه را در این جا، بخوانید. ↓
http://www.shahrzadnews.org/index.php?page=2&articleId=1989


خاستگاه: رايانْ پيامي از نوشین شاهرخی


۵. آشنایی با زندگی و هنر ِ «شمس لنگرودی»، شاعر ِ معاصر



در این جا ببینید و بشنوید. ↓
http://jadidonline.com/images/stories/flash_multimedia/Shams_langeroodi_test/shams_high.html

خاستگاه: رايانْ پيامي از دکتر سیروس رزّاقی‌پور)


۶. روی لیمویی‌ی ِ ماه: نوشتاری تازه از «فرشته مولوی»


نشریافته در تارنمای ِ ادبی - فرهنگی‌ی ِ مُشت ِ خاکستر
http://www.fereshtehmolavi.net/


نه، انگار دیگر هیچ‌وقت خوابم نمی‌برد. بلند می‌شوم و پنجره را باز می‌کنم. حیاط و باغچه و حوض در خوابند. جادوی مهتاب سایه‌های آشنای زمین را میخکوب کرده است. خیره می‌مانم. حیاط حقیر کوچکم می‌کند. تماشای باغچه‌ی خشک غمگینم می‌کند. بوی کدورت حوض نفسم را تنگ می‌کند. بادی اگر می‌وزید و طلسم را می‌شکست، شاید ...
شب از کجا آمد و در حیاط منزل کرد؟ من حیاط را در روزهای آفتابی دیده‌ام؛ یا خیال می‌کنم که دیده‌ام. فرقی نمی‌کند. ابر و بارانی به یادم نمی‌آید، شب هم همین‌طور. حیاط بود و هرم گرمای خورشید تابستان. و ذره‌ها و ذره‌ها و ذره‌ها که ولنگار و پرسه‌ زن شناور بودند. از زمین به آسمان می‌رفتند و از آسمان به زمین می‌آمدند؛ جایی بند نمی‌شدند. میان دیوا‌رهای بلند کنگره‌ دار چه ایمن بودم! پرده‌ی روشن بالای سرم، آجر فرش گرم زیر پایم. حیاط آن‌قدر بزرگ بود که سرخوش و سبک همه‌ی دنیا را در آن به گردش‌های روز می‌بردم.
به راه آشنا باید رفت. باران نرم نقره بر من ببارد و کرک‌ پنبه‌های پریشان خواب مرا بپوشاند. با سایه‌های قدیمی سرگردان در سکوت فرو بروم و آرام بمانم تا مویه‌ی سمج جیرجیرک ماتم‌ زده مرا به بیداری خاموش حیاط تنگ بکشاند.
شب از کجا آمد و در باغچه ریشه دواند؟ من باغچه را در روزهای سبز دیده‌ام؛ یا خیال می‌کنم که دیده‌ام. پاییز و زمستانی به یادم نمی‌آید، شب هم همین‌طور. درخت‌ها بلند و شاخ و برگ‌ها درهم و گل‌ها رنگ به رنگ بودند. و گنجشک‌ها و گنجشک‌ها و گنجشک‌ها که لابلای برگ‌ها پرحرفی می‌کردند، از شاخه‌ای به شاخه‌ای دیگر می‌جستند، بر خاک می‌نشستند و به هوا می‌پریدند. کنار شمشادهای جوان چه بی تشویش بودم! توری سبز و آبی بالای سرم، خاک نمناک زیر پایم. باغچه آن‌قدر پر بود که سرخوش و سبک همه‌ی باغ‌ها را در آن به گردش های خرم می‌بردم.
به راه آشنای خواب باید رفت. باران سرد آبی بر من ببارد و سرم به دواری سنگین بگردد. با سایه‌های ترسیده‌ی بی پناه در خاک فرو بروم و آرام بگیرم تا بوی نازک نرگس‌های غمگین مرا به بیداری افسرده‌ی باغچه‌ی خالی بکشاند.
شب از کجا آمد و آب را تیره کرد؟ من حوض را در روزهای آبی آب دیده‌ام. برف و یخبندانی به یادم نمی آید، شب هم همین‌طور. حباب‌های هم اندازه‌ی آه -- دایره‌هایی که در فراوانی هلاک می‌شدند؛ چین و شکن حریر؛ و، دلِ بلوری بی وسواس شکستن. آب از دهان باز شیر سنگی پلوق پلوق بیرون می‌ریخت و در شکم کاشی حوض قلپ قلپ فرو می‌رفت؛ بر حاشیه لب پر می‌زد و در پاشویه سر ریز می‌شد. و ماهی‌ها و ماهی‌ها و ماهی‌ها -- گل بهی‌ها، نارنجی‌ها، نقره ای‌ها؛ دم جنبان، بی جنبش، در قیقاج. با روشنایی‌های آب چه خوشدل بودم! مخمل نیلی بالای سرم، ساتن لغزان زیر پایم. حوض آن‌قدر روشن بود که سرخوش و سبک همه‌ی دریاها را در آن به گردش‌های نور می‌بردم.
به خواب آشنا باید رفت. باران جادوی لاژورد بر من ببارد و سِحر کبود افسونم کند. با سایه های گیج گریزان در آب فرو بروم و آرام بشوم تا روی لیمویی ماه مشوش مرا به بیداری تاریک حوض بویناک بکشاند.
شب از کجا آمد و حیاط و باغچه و حوض را مکدر کرد؟ در نیمه‌ی تاریک ماه مانده‌ام. بر پوسته‌ای سخت می‌خزم. نه صدایی، نه بویی، نه نوری. با پلک‌های بسته خوابی نمی‌بینم. با چشم‌های باز چیزی نمی‌یابم. از سرمای شب دلتنگم -- شبی که آسمانی ندارد. در تاریکی آسمان گم می‌شوم -- آسمانی که ماهی ندارد. به تنهایی ماهی می‌رسم که زمینی ندارد. در رویای زمینی فرو می‌روم که از بوی نرگس‌ها و صدای جیرجیرک و رنگ ماه تهی شده است. سایه‌های قدیمی سرگردان، سایه‌های ترسیده‌ی بی پناه، سایه های گیج گریزان. نه ماه می گردد، نه زمین می‌چرخد. دیگر خوابم نمی‌برد. پنجره را باید بست. اما بادی اگر می‌وزید و طلسم را می‌شکست، شاید ...


خاستگاه: رایان‌پیامی از فرشته مولوی - کانادا


۷. سه نوشتار ِ خواندنی و آموزنده‌ی ِ تازه در «تارنمای ِ فرهنگی‌ی ِ شهربراز»


سخنی حکیمانه از خواجه نصیرالدین توسی (؟!) ↓
http:// shahrbaraz.blogspot.com/2009/11/blog-spot_08.html

*
مناظره‌های اسدی توسی ↓
http://shahrbaraz.blogspot.com/2009/11/blog-post_11.html
*
تاراج در تاراج! ↓
http://shahrbaraz.blogspot.com/2009/11/blog-post_13.html


خاستگاه: رایان‌پیامی از شهربراز



۸. زمان: شعری از "بیژن باران"
























در تارنمای ِ شهر ِ شعر، بخوانید ↓

http://bejanbaran.blogfa.com/


خاستگاه: رایان‌پیامی از بیژن باران


۹. بررسی‌ی ِ یک کتاب: سندها و نامه‌های «امیرکبیر» و داستان‌هایی در باره‌ی ِ او


در این جا ↓
http://rouznamak.blogfa.com/post-608.aspx


خاستگاه: رایان‌پیامی از مسعود لقمان


۱۰. شناخت‌نامه‌ی «تبریز» و پیرامون ِ آن و یادمان‌های تاریخی و فرهنگی‌ی ِ منطقه در یک فیلم کوتاه با موزیک ِ آذربایجانی در زمینه


در این جا ↓
http://www.youtube.com/watch?v=TJ68DJHkQW4


خاستگاه: رایان پیامی از دکتر سیروس رزّاقی پور



۱۱. سه جُستار و تحلیل انتقادی در باره‌ی ِ «نیچه» و برداشت‌های او از فرهنگ ایرانی و آموزه‌ی «زرتشت» در کتاب ِ چُنین گفت زرتشت



نیچه در جوانی



دو جُستار را در این دو جا بخوانید. ↓
نيچه، زرتشت و ايران (داريوشِ آشوری)
*
نقدی بر آرای فریدریش ویلهلم نیچه پیرامون اشوزرتشت، پیامبر ایران باستان (فرید شولیزاده)

خاستگاه: رايانْ پيام‌هایي از داریوش آشوری و مسعود لقمان


این هم گفتاری انتقادی در باره ی نیچه از دیدگاهی دیگر ↓

نیچه: "نمایندۀ انحطاط بورژوازی در عصر امپریالیسم"

ناصر اعتمادی

برای خواننده فارسی زبان نیچه و آثار او اسامی ناآشنا نیستند. از بیش از سه دهۀ پیش به همت شماری از مترجمان بسیاری از آثار اصلی او به مرور به زبان فارسی برگردانده شده اند. با این حال اغراق نیست اگر بگوئیم که برغم کثرت ترجمه آثار نیچه به فارسی، هنوز حتا یک مطالعۀ انتقادی جامع در مورد اندیشه ها و آثار وی به همین زبان در دست نیست. نیچه، فیلسوف ارتجاعی انتشارات فرانسوی دولگا تقریباً به طور همزمان دو مطالعۀ جدید در مورد افکار این متفکر آلمانی سده نوزدهم به فرانسه ترجمه و منتشر کرده که نه تنها از حیث نگاه، عمق و وسعت نظر مطالعاتی بس انتقادی و خواندنی هستند، بلکه به همین خاطر جایشان در زبان فارسی بسیار خالی است. اولین کتاب، نیچه فیلسوف ارتجاعی* نام دارد به قلم موّرخ صاحب سبک ایتالیایی دومینیکو لوزوردو و دیگری نابودی عقل** به قلم ژورژ لوکاچ - از نادر نوابغ فلسفی سدۀ بیستم که برخی آثارش از جمله تاریخ و آگاهی طبقاتی و هگل جوان به همت زنده یاد محمدجعفر پوینده به فارسی برگردانده شده اند. *** آنچه نقطه اشتراک آثار لوزوردو و لوکاچ به شمار می رود این است که افکار نیچه را به هیچ عنوان جهان بینی ای بی جانب تعبیر نکرده اند که گویا فرای تاریخ و تعارضات درونی آن قرار دارد. بالعکس : هر دو نویسنده کل آثار نیچه یا در حقیقت عقل ستیزی او را واکنشی بی پرده به آرمان های برابری خواهانه و آزادی خواهانه در تاریخ تمدن تفسیر نموده اند. و این خلاف غالب تعابیر معاصر است که کوشیده دفاع جانانه نیچه از "بربریت" و "برده داری جدید"، "نابودی نژادهای منحط" و یا "میلیون ها انسان عاطل" را به کنایات و استعاره هایی فروبکاهند که گویا معانی کاملاً متفاوت و یا متضاد با آنچه می گویند، در دل دارند. دومینیکو لوزوردو در نیچه فیلسوف ارتجاعی نشان می دهد که دفاع از برده داری که غالبث آثار نیچه را به اشکال مختلف آکنده کرده در اصل نمودار گرایش های راست افراطی در فلسفه است که در نیمۀ دوم سدۀ نوزدهم در غرب به اوج می رسند. لوزوردو تأکید می کند که نه تنها نخستین کتاب نیچه زایش تراژدی همزمان است با تجربۀ کمون پاریس، و نوعی واکنش، گیرم در قالب اسطوره، علیه آن، بلکه در پی این تجربه نیچه به طور پی گیر مروج و مدافع تدابیر شدید علیه "برده های" عاصی مُدرن می شود که ادبیات جدید از آنان بعضاً با عنوان "پرولتاریای جدید" یاد کرده است. از نگاه لوزوردو، آثار نیچه به رغم پراکندگی سبک و مشغله شان هدفی واحد را دنبال می کنند که همان نابودی سوسیالیسم، دموکراسی و ایدۀ ترقی است. *** نابودی عقل در واقع، می توان گفت که الهام بخش کتاب لوزوردو به نوعی کتاب نابودی عقل اثر لوکاچ فیلسوف مجاری تبار است که برای اولین بار در سال ١٩٥٥ یعنی در آخرین دورۀ زندگی نویسنده منتشر شد و در کنار دیگر اثر مهم او، درآمدی بر هستی شناسی وجود اجتماعی، دو اثر مهم دورۀ پختگی وی به شمار می روند که همانند غالب آثار نویسنده به آلمانی نوشته شده اند. نابودی عقل بی اغراق تا هنوز تنها مطالعۀ جامع انتقادی از افکار نیچه است که برغم گذشت بیش از نیم قرن از انتشار اول آن به زبان آلمانی هیچ از قدرت و درستی گزاره هایش کاسته نشده است. بالعکس این اثر به طرزی مرموز بازخوانی افول اندیشه در دورۀ معاصر، دورۀ ظهور و انحطاط امپراتوری های جدید، به شمار می رود. در نابودی عقل لوکاچ نشان می دهد جهشی که انقلاب فرانسه در فلسفه آفرید در واکنش گرایش قوّی از عقل ستیزی در آلمان سدۀ نوزدهم (و در آغاز از خلال شخصیت هایی چون شلینگ و شوپنهاور) به وجود آورد که در پی نخستین انقلاب های کارگری اروپا در ١٨٤٨ و سپس ١٨٧١ مطرح ترین نمایندۀ خود را در شخصیت و آثار نیچه یافت. لوکاچ تصریح می کند که نیچه به چنین مقامی دست نمی یافت اگر فعالیت فکری او با نخستین نشانه های ظهور امپریالیسم همزمان نمی شد. انتخاب این دو تاریخ به ویژه تاریخ انقلاب ١٨٧١ فرانسه به هیچ وجه تصادفی نیست تا آنجا که در پی این دو تجربۀ تاریخی فلسفۀ بورژوازی مجادلات خود را بیش از پیش علیه دشمن جدید خود، یعنی سوسیالیسم، هدایت کرد. علاوه بر ملاحظات و اشاره های وسیع خود نیچه در آثار و مکاتباتش، زمینه تاریخی فعالیت فکری او نیز نشان می دهد که نه تنها کمون پاریس و رشد احزاب توده ای سوسیالیستی به ویژه در آلمان، بلکه نبردهای پیروزمند بورژوازی علیه این احزاب تاثیری ماندگار بر اندیشه های او داشته و به یک معنا سمت و سوی آنها را نیز تعیین کرده اند. در واقع، نفوذ خارق العاده اندیشه های نیچه که او را به نمایندۀ گرایشی از روشنفکران متعصب آلمان بدل نمود این است که نگارش آثارش با دورۀ بیسمارکی و اولین تلاش ها برای تأسیس دولت امپریالیستی در آلمان همزمان است. لوکاچ می گوید : "نقطۀ مرکزی که حول آن اندیشه های نیچه به هم می پیوندند ستیز با سوسیالیسم و مبارزه برای ایجاد آلمانی امپریالیستی است هر چند این ایدۀ مرکزی آهسته آهسته در نزد او شکل گرفت." او تأکید می کند که از نظر نیچه کاملترین دفاع در مقابل آنچه وی "خطر سوسیالیسم" می داند تشکیل یک دولت ارتجاعی و عمیقاً خشن در خدمت اهداف بورژوازی امپریالیستی است. باری، به دلیل همین تقارن، نیچه در قالب اسطوره و یا گزاره های اسطوره وار مسائلی را پیش بینی و حتا حل می کند که نسل بعد تنها از نزدیک با آنها آشنا می شود. به اعتقاد لوکاچ بر زمینه همین تقارن است که نیچه تاریخ گذشته و به ویژه تفسیر خود را از فرهنگ یونان باستان می پرورد تا از آن دست مایه توجیه برده برداری معاصر را بسازد. آنچه، در واقع، اساس این تفسیر به شمار می رود، این است که همانند یونان باستان برده داری نیاز حیاتی هر شکلی از تمدن است. خود نیچه می نوشت : "اگر این درست است که یونانیان به دلیل برده داری از میان رفتند این نیز درست است که ما نیز در نبود برده داری از میان خواهیم رفت." از این باصطلاح "فکر راهنما" نیچه هرگز دست نکشید. او نجات تمدن را مشروط به وضعیتی می دانست که در آن اقلیتی برتر تمام قدرت و امتیاز خود را بر کار طاقت فرسا و استثمار اکثریت محرومان بنا ساخته باشد. او مدعی بود که "فرهنگ بالنده تنها در جامعه ای زاده می شود که به دو کاست متمایز تقسیم شده باشد : کاست کارگران و کاست فارغان از کار، یعنی کاست کسانی که برای لذت و فراغت حقیقی ساخته شده باشند." با این همه، لوکاچ تصریح می کند که نفوذ خارق العادۀ نیچه نزد نسل های بعدی در عین حال مرهون استعداد خاص اوست تا آنجا که وی قدرتی خیره کننده در پیش بینی داشت و در قیاس با روشنفکران دورۀ خود حساسیت ویژه ای نسبت به مسائل زمانه اش از خود نشان می داد. لوکاچ می گوید : به عنوان روانشناس فرهنگ، نیچه بدون شک با استعدادترین نمایندۀ خودآگاهی روشنفکران بورژوازی از انحطاط خود بود که می توانست به یاری همین استعداد غرایز شورشی آنان را ارضاء کند. اما، آنچه، در هر حال، چنین برتری ای به نیچه می بخشد آمیزشی است از ضدیت افراطی با سوسیالیسم و همزمان انتقاد هایی به جا و موشکافانه از مقوله های فرهنگ و هنر. لوکاچ همچنین می گوید : تاثیر فراتاریخی این استعداد بر سبکی از نگارش در نزد نیچه نیز مبتنی است که بجای بهره گیری از نثر منظم یا نثر سنتی فلسفه از گزاره های کوتاه سود می جوید که گاه در شکل پند ظاهر می شوند و گاه در قالب پیشگویی و احکامی که به این عنوان خصلت افسانه ای و رازآمیز گفتار او را تشدید می کند.

خاستگاه: رايانْ پيامي از سرژ آراکلی


۱۲. جایزه‌ی ِ "پژوهشگر ِ ایران‌شناس ِ همه‌ی ِ عمر" در سال میلادی‌ی ِ ۲۰۱۰
برای دو استاد ِ نامدار و پُرکار ِ آمریکایی (دانشگاه هاروارد) و ایرانی (دانشگاه تهران)

انجمن ِ جهانی‌ی ِ پژوهش‌های ایران‌شناختی

(International Society For Iranian Studies / ISIS)





استاد ریچارد نلسون فرای، ایران‌شناس نامدار آمریکایی
دریابنده‌ی ِ لقب ِ فِرای ِ ایران دوست از زنده‌یاد استاد علی اکبردهخدا


































و

استاد دکتر ژاله آموزگار

پژوهشگر‌ زبان‌ها و ادب‌های ِ باستانی‌ی ِ ایران را برندگان ِ جایزه‌ی ِ پژوهشگر ِ همه‌ی ِ عمر در ایران‌شناسی در سال میلادی‌ی ِ ۲۰۱۰ شناخت.
















متن ِ آگاهی‌نامه‌ی ِ انجمن را در این جا بخوانید. ↓



Announcement of the 2010 Recipients of the ISIS Lifetime Achievements Awards Dear Colleagues,I am pleased to be able to inform you that, after due deliberation, consultation and selection, Professors Jaleh Amouzgar and Richard Nelson Frye have been selected as the 2010 recipients of the ISIS Lifetime Achievements Award, to be awarded at the ISIS biennial conference in May 2010. The Selection Committee was made up of Ahmad Ashraf ( Columbia ), Monsoureh Ettehadieh ( Tehran ), Maria Subtelny ( Toronto ) Mohamad Tavakkoli-Targhi (ISIS president) and myself. With four votes in favour and one abstention, the selection was unopposed. It has now received the ISIS Council’s seal of approval as well.
As you know, this year we decided to open the nominations to all ISIS members. Many were nominated, a good number of whom do deserve to be honoured for their scholarly achievements. These included Mehdi Mohaqqeq, Seyyed Abdollah Anwar, Nasrollah Purjavadi and Mohammad Reza Bateni (Iran), and Charles-Henri de Fouchecour, Bert Fragner, Gilbert Lazar and Peter Chelkowski (outside Iran).
It has not been the tradition in the past for ISIS to present the recipients of the Lifetime Achievement Award with any kind of honorarium. However, we feel that the recipients should be compensated for their travel expenses and receive modest financial awards. We urge members to make a donation towards these expenses by using the donation link on the ISIS website. Whatever contribution you choose to make, it will help ISIS to convey our gratitude and admiration for the lifetime work of these learned scholars.


With best wishes
Homa Katouzian
Chair of the Selection Committee



خاستگاه: رایان پیامی از
Rivanne Sandler
دفتر
ISIS


۱۳. فراخوان ِ همایش ِ گرامی‌داشت ِ یاد ِ بیدار ِ «غلامحسین ساعدی» در پاریس در بیست و دومین سالگرد ِ خاموشی‌ی ِ زودهنگام و خُسران‌بار ِ او در غربت از میهن





اکنون که بیست و دومین سالگرد درگذشت غلامحسین ساعدی، فرامی رسد، در ساعت ِ پانزده ِ روز شنبه سی‌ام آبان ماه ۱۳۸۸، برابر با بیست و یکم نوامبر ۲۰۰۹ بر مزار او گرد ِ هم می آییم تا یاد ِ همواره بیدار ِ نویسنده‌ی ِ بزرگ ِ ایران را گرامی داریم.


همسر ودوستان



گورستان ِ پرلاشز، قطعه‌ی ِ ۸۴
مترو: خطّ ِ ۳، ایستگاه ِ گامبتا




خاستگاه : رایان پیامی از دکتر ناصر پاکدامن - پاریس


۱۴ . گزارش ِ یک صد و پانردهمین برنامه‌ی ِ انجمن مثنوی‌پژوهان، همراه با فیلمی از آیین سماع و غزلی از دیوان کبیر شمس با رهبری و آهنگ از کیخسرو، تهمورث و سهراب پورناظری و آواز ِ سهراب پورناطری، نجمه تجدّد و فرشاد جمالی






در این جا و با رویکرد به پیوندنشانی‌های درون ِ متن، بخوانید و ببینید و بشنوید ↓
http://panevis.net/molana/masnawi115.htm


خاستگاه: رایان‌پیامی‌ از پانویس



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?