Wednesday, September 30, 2009
هفتهنامهی ِ ایرانشناخت (نوشتاری- دیداری- شنیداری)، سال پنجم- شمارهی ۱۶،فراگیر ِ ۱۶ درآمد
(دوم اکتبر ۲۰۰۹)
گفتاوَرد از دادههاي اين تارنما بي هيچگونه ديگرگونگردانيي متن و با يادكرد از خاستگاه، آزادست.
Copyright-Iranshenakht © 2005- 2009
All Rights Reserved
۱. فراخوان ِ کمیتهی ِ بین المللیی ِ بنیاد ِ دانشنامهی ِ ایرانیکا برای برگزاریی ِ نودمین سالگرد ِ زادروز «استاد دکتر احسان یارشاطر»، بنیادگذار و مهینویراستار ِ دانشنامه در سال ِ آینده
Prof. E. Bosworth (U.K.), Prof. J.T.P. de Bruijn (Netherlands), Prof. M. Dandamayev (Russia), Prof. B. Fragner (Austria), Prof. R. Frye (U.S.A.), Prof. G. Gnoli (Italy), Prof. W. L. Hanaway (U.S.A.), Prof. G. Lazard (France), Prof. T. Kuroyanagi (Japan), Prof. M. Macuch (Germany), Prof. X. de Planhol (France), Prof. D. Potts (Australia), Prof. R. Schmitt (Germany), Prof. W. Sundermann (Germany) , Prof. B. Utas (Sweden)
Announces
on the Occasion of Professor Ehsan Yarshater's90th Birthday in April of 2010
Dear Friends of the Encyclopaedia Iranica,
As you may already know, the mainstay of the Encyclopaedia Iranica is the Encyclopaedia Iranica Foundation, which depends to a large extent on the generosity and devotion of its supporters and benefactors. Given the task ahead, and considering the present economic situation, it is estimated that the project needs capital in the amount of five million dollars, the income of which will assure its uninterrupted completion. By raising this sum, we will not only honor the life achievements of this remarkable scholar, but will also ensure that the work of all these years will finally come to full fruition. Please join us in this tribute to a great man and a great civilization.
Checks may be made payable to the Encyclopaedia Iranica Foundation and mailed to the following address:
Encyclopaedia Iranica Foundation450 Riverside Dr., Suite 24New York, NY 10027Gifts in kind that could be auctioned to benefit the Encyclopaedia will be also accepted with great appreciation. The names of the donors will be posted, with their permission, on Encyclopaedia Iranica's website, http://www.iranica.com/.
۲. جاودانگان: سرگذشت ِ فرزندان و نوادگان «یزدگرد سوم» در چین - پژوهش در بخش ِ مهمّی از تاریخ ِ ایران
خاستگاه: رایان پیامی از فرشید ابراهیمی- تهران
۳. شعری شیوا و یادمانی برای «سهراب اعرابی»، یکی از دهها جانباختهی ِ جنبش دادخواهی و حق جوییی ِ ایرانیان
دوستم رضا مقصدی، شاعر ِ توانا، در رایانپیامی از آلمان، نوشتهاست:
.......................
درود بر شما،
این هم شعری [است] برای ِ عزیز ِ جنبش ِ جوان ِ ایران، سهراب اعرابی که برای نشر در ایرانشناخت، فرستادم ↓
سهراب را صدای ِ صمیمانه، سرخ کرد
در آرزوی عاطفه وُ آب، زیسته ست
جانی که از جوانی ی سرشار، سبز بود.
در جنگلی که در گذر ِ باد های سرد
از دیر تا هنوز، نَفَس می کشد به درد
در سایه ی ترانه ی مهتاب زیسته ست .
سهراب را صدای صمیمانه، سرخ کرد
وقتی که در برابر ِ چشم ِ بهاره اش
پاییز ِ روزگار
آتش به جان ِ تاره ی آوازها کشید
او خواند آنچه را که به دل عاشقانه دید
آن دل که با جوانه ی بی تاب زیسته ست.
پیغام ِ پَهنه گُستر ِ مرگِ تگرگ را
سهراب با ترانه ی تابان ِ تازه اش
بر سینه ی سپیده ی فردا نوشته است.
تهمینه را چه غم
یک باغ، بر حماسه ی یک گل، سلام کرد
باغی که واژه های شکوفای ِ شاخه اش
زیبایی ی شناور ِ شمشاد ِ شاد را
شور ِ کلام کرد.
زیباست زندگی
باور کن ای سپیده ی فردای سربلند!
با ماست زندگی.
شادا دلی که در تپش ِ آب وُ آینه
همچون دل ِ شکفته ی سهراب زیسته ست.
برای بیشتر دانستن در بارهی ِ سهراب اعرابی ↓
http://www.google.com/search?q=Sohrab+Arabi&rls=com.microsoft:en-us:IE-SearchBox&ie=UTF-8&oe=UTF-8&sourceid=ie7
۴. حلّاج از تصوّف تا طغیان: کوشش و پژوهش دیگری برای شناخت ِ چهرهای شگفت و رازآمیز در تاریخ ِ فرهنگ ایران
رهنمود به پژوهش علی میرفطروس در این زمینه را در این جا بخوانید. ↓
http://rouznamak.blogfa.com/post-582.aspx
۵. سومین دفتر ِ فصلنامهی ِ ایرانشناختیی ِ «فروزش» در تهران نشریافت.
رهنمود به درونمایهی ِ این دفتر ِ فروزش، ویژه نامهای ِ سزاوار و پُر و پیمان ِ سالگرد ِ خیزش و جنبش مشروطهخواهی و کوشش در راستای ِ بنیادگذاریی ِ ایرانی آزاد و آباد – که آرزوی سوزان ِ بیش از یکصد سال اخیر ِ ایرانیان بودهاست و هست – در این جا آمده است. ↓
http://rouznamak.blogfa.com/post-583.aspx
خاستگاه ِ درآمدهای ِ ۴ و ۵ : رایان پیامهایی از مسعود لقمان- تهران
۶. نگرشی کوتاه به نماهایی یادمانی از نیشابور، شهر ِ «خیّام» و «عطّار»
در این جا ببینید ↓
http://www.iranyellowpages.net/fa/about_iran/Art_gallery/Neyshaboor/Neyshaboor_01.asp
بنای ِ یادمان ِ حکیم عمر خیّام بر فراز ِ گورگاه او
خاستگاه : رایان پیامی از فرشید ابراهیمی- تهران
۷. ایرانیان در روزگاران ِ باستان، میانه و امروز: یک پژوهش دانشگاهیی ِ تازه
THE PERSIANS
Ancient, Mediaeval and Modern Iran Publication
Publication Date: October 2009
Author
Dr Homa Katouzian. Iran Heritage Foundation Research Fellow, Oxford University; Editor, ISIS Iranian Studies Book Series. Dr. Katouzian's research interest is in Iranian history and politics, the comparative sociology of Iranian and European history, and modern and classical Persian literature.
Publisher: Yale University Press
Visit
Book Summary
In recent years, Iran has gained attention mostly for negative reasons - for its authoritarian religious government, disputed nuclear program, and controversial role in the Middle East - but there is much more to the story of this ancient land than can be gleaned from the news. This authoritative and comprehensive history of Iran, written by Homa Katouzian, an acclaimed expert, covers the entire history of the area from the foundation of the ancient Persian Empire to today's Iranian state.
Writing from an Iranian rather than a European perspective, Katouzian integrates the significant cultural and literary history of Iran with its political and social history. Some of the greatest poets of human history wrote in Persian - among them Rumi, Omar Khayyam, and Saadi - and Katouzian discusses and occasionally quotes their work. In his thoughtful analysis of Iranian society, Katouzian argues that the absolute and arbitrary power traditionally enjoyed by Persian/Iranian rulers has resulted in an unstable society where fear and short-term thinking dominate.
A magisterial history, this book also serves as an excellent background to the role of Iran in the contemporary world.
Retail Price
30.00 GBP Hardback, including postage and packing
Sales enquiries and orders
Visit
خاستگاه: رایانپیامی از دفتر بنیاد میراث ایران - لندن
۸. بررسیی ِ کارنامهی ِ هنریی ِ زندهیاد «پرویز مشکاتیان»: پیوستی بر درآمد ِ ۱۶ در ایرانشناخت ۵: ۱۵
گفت و شنود ِ گزارشگر ِ رادیو فردا با دکتر محمود خوشنام را در این جا بخوانید. ↓
http://www.radiofarda.com/content/F7_Khoshnam_IV_on_Meshkatian/1837175.html
در همین زمینه، امین فیضپور گزارش آیین یادبود و بدرود استاد مشکاتیان را که فراگیر ِ پیوندنشانیهایی نیز هست، به این دفتر فرستاده است. ↓
▪ وداع مشکـاتیـان با آواز همــایــون
پنجشنبه دوم مهر 1388، ساعت 14:0
گزارش اختصاصی وبلاگ دوستداران همایون شجریان: صبح امروز دوم مهرماه، مراسم تشییع پیکر نوازنده و آهنگساز بزرگ موسیقی ایران، شادروان پرویز مشکاتیان در میان استقبال باشکوه مردم هنرشناس و قدردان برگزار شد. این مراسم که از ساعت ۱۰ صبح و در مقابل تالار وحدت آغاز شده بود، همدردان بسیاری را با خود همراه کرده بود که بعضی از شهرستانهای دور و نزدیک و برخی از نقاط مختلف تهران آمده بودند تا برای آخرین بار با پرویز مشکاتیان وداع کنند. مشتاقان این اسطورهی موسیقی ایرانی، از نخستین ساعات صبح امروز، با جامههای مشکی بر تن و عکسهای استاد در دست، در خیابان شهریار گرد هم آمده بودند تا او را بدرقه کنند.
در ابتدای برنامه و بهدلیل ازدحام جمعیت، اندکی ناهماهنگی و بینظمی پدید آمد؛ ولی با درخواستهای مکرر عباس سجادی، مجری برنامه، همگی حاضران به احترام پرویز مشکاتیان سکوت کرده و آمادهی شنیدن صحبتهای سخنرانان مراسم شدند. پیش از آغاز سخنرانیها، ابتدا پیامی از جانب استاد حسن کسایی، نوازندهی شهیر نی قرائت شد:
ديروز شهريار فريوسفی و امروز پرويز مشكاتيان! هر لحظه خبری میرسد از رفتن ياری و من در اين ميان ماندهام به چه كاری؟ خبر كوتاه است؛ اما جانكاه... فيروزهای كه از ديار نيشابوری به انگشتری ما رسيد و امروز كه اشكی به ياد يار از دست رفته و و آهی برای آنها كه امروز ماندهاند، میريزيم.
و سپس استاد حسین علیزاده، همکار قدیمی مشکاتیان، چند کلامی پیرامون این فاجعهی دردناک سخن گفت:
شايد پرويز اين دلگرمی را ساليان سال در وجود تکتک شما حس كرده بود. برای من راحت نيست دربارهی كسی حرف بزنم كه امروز در ميان ما نيست؛ هر چند كه همهی ما معتقديم پرويز نمرده است. آثار او و ياد او جاودانه است و معتقدم از بزرگترين ويژگیهای او زلال بودن موسيقیاش بود كه در دل مردم مینشست و بیشک اين بزرگترين مرحله برای يک هنرمند است كه آثارش بر دل مردم بنشيند. با پرويز از دوران نوجوانی زندگی كرديم و باور نخواهيم كرد كه امروز اين زندگی از دست رفته است. او روح خود را فشرده كرد تا عصارهی وجودش اهميت يابد. پس ما با او وداع نمیكنيم؛ زيرا شما بهعنوان پشتيبانان موسيقی دل ما را گرم نگه میداريد تا ما راه خود را ادامه دهيم. اگر شما نبوديد، شايد اين موسيقی تا امروز خاموش شده بود.
پس از علیزاده، داریوش پیرنیاکان، نوازندهی تار و سخنگوی خانهی موسیقی با خواندن شعری، سخنش را آغاز کرد: «رفتی و رفتن تو آتش نهاد بر دل / از كاروان چه ماند جز آتشی به منزل» و ادامه داد:
پرويز را از نوجوانی میشناختم. چهارده، پانزده سال با هم همنوايی كرديم و بعد در دانشگاه تهران و مركز حفظ و اشاعهی موسيقی و در ادامه در گروه «عارف» سازهايمان را كوک كرديم تا زيبايیهايی را كه مشكاتيان میآفريد، به صدا درآوريم. از اينروست كه از لحظهی شنيدن اين خبر تا به الآن در شوک و ترديد هستم و باور ندارم كه پرويز از ميان ما رفته باشد. او هميشه جاودانه است و با زيبايیهايی كه در موسيقی آفريده، هيچگاه از ياد ما نخواهد رفت. پس نيازی به معرفی او نيست، چون در اين جمع كسی نيست كه او را نشناسد. اما، امروز فرصت آن است تا دردهای يک جامعهی هنری بازگو شود. امروز اين سؤال مطرح است كه چرا مشكاتيان در اوج پختگی و سازندگی و توانايی كه برای ساخت قطعات جديد داشت، بايد خانهنشين شود و چرا بايد هنرمندان در گوشهی منزل خود دق كنند؟ چرا متوليان به وضع اسفبار موسيقی چاره نمیكنند و چرا اين وضعيت مثل خوره به جان موسيقیدانان و هنرمندان میافتد تا آنها را گوشهنشين کند؟ چرا او در اوج پختگی نبايد كارهايش را ادامه دهد؟ در واقع او وضعيت موسيقی و جايگاه آن را مناسب نمیديد و به همين دليل مشتاقانش سالها از او كار جديدی نشنيدند و اين بیشک به مسائل پيچيدهی فرهنگ امروز موسيقی ما برمیگردد.
به اعتقاد پیرنیاکان، پرویز مشکاتیان نیازی به معرفی ندارد و دربارهی ویژگیهای او سخن گفتن، توضیح واضحات است؛ اما باید به دنبال عواملی گشت که موجب «گوشهگیری، سکوت و مرگ» مشکاتیان شد. محمدرضا درویشی، آهنگساز و یار دیرین مشکاتیان هم سخنان پیرنیاکان را در همان جهت پی گرفت و گفت:
بسیاری از موسيقیدانان نسل ما امروز خانهنشين هستند و خيلیها فرصت هنرنمايی ندارند؛ چون وقتی صحنه را از هنرمند بگيرند، دقمرگ خواهد شد. پرویز مشكاتيان نمرد، او به قتل رسيد و نه بهدست يک شخص، بلكه توسط شرايط ناجوانمردانهی فرهنگی كه چند نسل در كشور ما حاكم بوده است و اگر ما بخواهيم دنبال مسئولان اين قتل بگرديم، جای كندوكاو بسياریست. آيا مديران فرهنگی در اين دهه يک قدم برای موسيقی برداشتهاند؟ اين اتفاق مگر در دورههای بسيار كوتاهی رخ داده باشد. مثلاً اولين اركستر سمفونيک خاورميانه در دورهی پرويز محمود در همین تالار وحدت تشكيل میشود؛ اما اين اركستر امروز به چه روزی افتاده است؟ از آن زمان كدام هنرستان موسيقی تشكيل شده است؟ پس اين سؤال مطرح است كه جای حمايت مسئولان از موسيقی و موسيقیدانان چه میشود؟ اين صندلیهای چرک كه مخصوص موسيقی كشور در نهادهای مختلف است، هيچ خدمتی به موسيقی نكرده است هیچ، چوب هم لای چرخ موسیقی گذاشته است، و در اين ميان بزرگمردی چون پرويز مشكاتيان میميرد و اين سؤال مطرح میشود كه چه بر او گذشته كه او در این سن دقمرگ می شود؟ چه اتفاقی در موسيقی ما در حال شکلگیری است؟ آيا فرهنگ موسيقی ايرانزمين برای مديران اهميت دارد؟ آيا هر روز كه يكی از بزرگان موسيقی مقامی در گوشهی خانهاش دق میكند، كسی دربارهی آنها حرفی میزند؟ آيا ما امروز بر سر خاک حاج قربانها میرويم و حواسمان به غلامحسين سمندری كه در حال مرگ است، هست؟ اين مرگها برای چه كسی مهم است؟ اين كه امروز بياييم در اينجا جمع شويم و بگوييم او استاد بزرگی بود، كافی نيست. زيرا اين جريان همچنان ادامه دارد.
سخنان هوشمندانه، شجاعانه و بجای درویشی این بار بهجای «صلوات» با تشویق گسترده و تأییدآمیز حضار مواجه شد. در این لحظه «آیین»، فرزند و یادگار استاد مشکاتیان به سختی و با اندوه فراوان به بالای سکو آمد و با بغض تکاندهندهاش از همگی حضار خواهش کرد به هنگام تشییع پیکر پدرش همچون او ساکت و نجیبانه رفتار کنند. اما بخش کلیدی و تأثربرانگیز مراسم را همایون شجریان، فرزند استاد آواز ایران رقم زد که علیرغم اندوه و بغض فراوان بلندگو را به دست گرفت و گفت: «از خودم چیزی ندارم که قابل پرویز را داشته باشد، یکی از آثار خودشان را اجرا میکنم.» اشکش را از گوشهی چشم پاک کرد و شروع به خواندن تصنیف زیبای «قاصدک» از ساختههای مشکاتیان بر روی شعر مهدی اخوان ثالث کرد و انصافاً با وجود درد و غمی که آشکارا در صدایش نهفته بود، بهخوبی از عهده برآمد:
"قاصدک! هان چه خبر آوردی؟
۱۳۳۸
آخرین سخنرانی اما جالبترین قسمت بود؛ جایی که محمدحسین ایمانی خوشخو، معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی اندکی پس از شروع سخنانش با دست زدن و سوتهای ممتد و اعتراضآمیز مردم نکتهسنج و باریکبین مواجه شد و حتی خواهشهای ملتمسانهی مجری برنامه هم کارگر نیفتاد و کار به هو کردن آقای معاون وزیر کشید! مردم به سخنان ایمانی خوشخو وقعی ننهادند و او با وضعی حقارتآمیز و خفتبار سخنان خود را در میان هیاهوی حاضران به اتمام رساند. بغض مصنوعی و اندوه ساختگیاش هم کمکی به او نکرد؛ هرچند ادعا کرد «من هم از شما هستم!»، اما مردم نپذیرفتند.
حضور هنرمندان سرشناس موسیقی در این مراسم بسیار چشمگیر بود. محمد سریر، حسن ریاحی، نصرالله ناصحپور، پری ملکی، هادی منتظری، بهمن رجبی، جمشید محبی، حسین پرنیا، داود گنجهای، کامبیز گنجهای، بیژن، پشنگ، اردشیر و اردوان کامکار، سعید فرجپوری، بهداد بابایی، مسعود شعاری، کیوان ساکت، شهرام میرجلالی، شروین مهاجر، علی جهاندار، صدیق تعریف، قاسم رفعتی، سیدعبدالحسین مختاباد، حسامالدین سراج، حمیدرضا نوربخش، سالار عقیلی، سینا سرلک، علیرضا شاهمحمدی، علی قمصری، علی بوستان و... دیگر هنرمندان حاضر در این مراسم بودند.
گزارشهای تصویری:
فرهنگ و آهنگ: { بخش اول بخش دوم } خبرگزاری ایسنا: { بخش اول بخش دوم } خبرگزاری مهر: { بخش اول بخش دوم بخش سوم } خبرگزاری فارس خبرگزاری ایرنا خبرگزاری ایلنا خبرگزاری ایسکا خبرگزاری برنا باشگاه خبرنگاران جوان جامجم آنلاین مردمک تحریر
http://homayounshajarian.blogfa.com/
۹. «مرغ ِ سحر، ناله سرمکن!»: رویکردی دیگرگونه و پویا به رویداد های ِ اجتماعی در برداشتی هنری
اجرای ِ ترانهی ِ ابتکاریی ِ «مرغ ِ سحر ناله سرمکن!» را – که پاسخ و نقیضهایست به ترانهی ِ بلندآوازهی ِ «مرغ ِ سحر ناله سرکن!» – در این جا به تماشا بنشینید و به آواز ِ شورمندانهی ِ «هُمای» با همنوازیی ِ گروه ِ بزرگ ِ نوازندگان ِ «مستان» به رهبریی ِ «شهداد روحانی»، گوش کنید. ↓
http://www.youtube.com/watch?v=_3VG2CelDBw
«مرغ سحر، ناله سر مکن!
«....................
خاستگاه: رایانپیامی از سعید اوحدی - سوئد
۱۰. سه کار ِ تازهی ِ دیگر در تارنمای فرهنگی و ایرانشناختیی ِ شهربراز
یک) عارف قزوینی و پانترکان ↓
http://shahrbaraz.blogspot.com/2009/09/blog-post_23.html
دو) مجموعهی هنر اسلامیی ِ «ناصر خلیلی» ↓
http://shahrbaraz.blogspot.com/2009/09/blog-post_24.html
سه) اردوغان و تاراج فرهنگی
۱۱. نشر ِ «بُخارا"ی ِ هفتاد و یکم با یادی از استاد نام دار ادب وفرهنگ ایران، «دکتر محمّد امین ریاحی»
علی دهباشی در رایانپیامی از تهران، نوشتهاست:
هفتاد و يكمين شماره مجلة بخارا با تصويري از دكتر محمد امين رياحي منتشر شد و از شنبه چهارم مهر ماه در دسترس علاقمندان قرار ميگيرد. آنچه در اين شماره بخارا ميخوانيم:
سرمقاله
گوشة امن / دكتر هوشنگ دولتآبادي 8
فلسفه
نويسندگان و ايدئولوژي / جرج ارول / دكتر عزتالله فولادوند 17
ياد استاد
سيرة استاد ما اديب / دكتر محمدرضا شفيعي كدكني 32
نقد ادبي
زياد و كم گوگول / احمد اخوت 64
ايرانشناسي
تازهها و پارههاي ايرانشناسي (63) / ايرج افشار 75
باريابي نزد امپراطور ژاپن پس از يك قرن / دكتر هاشم رجبزاده 134
مشكلات مطالعة تاريخ جهان و ايران باستان / دكتر تورج دريايي / سيما سلطاني 148
ايرانشناسي و تاريخ از فراسوي آبها / خداداد رضاخاني 151
معرفي نشريه مطالعات ايراني به سردبيري دكتر كاتوزيان / ياسمين ثقفي 161
تاجيكستان
معرفي كتابها و نشرياتي از تاجيكستان / مسعود عرفانيان 170
تاريخ
تاريخ، خاطره، افسانه / دكتر احمد اشرف 180
كتاب و كتابخواني
تاريخ نشر كتاب در ايران (3) / عبدالحسين آذرنگ 194
آويزهها
آويزهها (6) / ميلاد عظيمي 210
گفتگو
دربارة روشنفكري دهة چهل / گفتگو با دكتر محمد صنعتي / سيروس علينژاد 228
داستان
علي مردان خان (اثر منتشر نشده) / همايون صنعتي 262
شعر جهان
جنگل / ميروسلاو هلوب / پرويز امينزاده 268
از روزهاي كودكي / هرمان هسه / دكتر علي غضنفري 270
پندي به خودم / لوييس اردريچ / سيما سلطاني 271
شعر فارسي
براي كه؟ / محمد ابراهيم باستاني پاريزي 274
نگو هيچكس نيست / سيروس شميسا 275
هفت شعر از شهزادة سمرقندي 276
حيرت! / حسين اكبري (سَمن) 284
بخارايم / مريم يادگاروا 285
به كجا بايد پناه برد؟ / حسن گل محمدي (فرياد) 287
بخارا / سلامت رجبوا 288
سبز قباي اميد / حسن نيكبخت 289
حكايت قلم
با قلم زندگي كردن (به همراه طرحها) / كامبيز درمبخش 291
در غرب چه خبر؟ (49) / مهندس ايرج هاشميزاده 300
سينما
معني سينما / فيليپ دولرم / افشين معاصر 314
گزارش
گزارش كنفرانس ميراث عمر خيام در دانشگاه ليدن (هلند) / علي دهباشي 317
گزارش بزرگداشت فردوسي در كانون زرتشتيان تهران / سحر كريميمهر 352
عصر پنجشنبهها در بخارا
گفتگو با علي محمد افغاني در عصرپنجشنبههاي بخارا / ساناز چيتساز 363
گفتگو با روحانگيز شريفيان در عصرپنجشنبههاي بخارا / شهاب دهباشي 370
بررسي و نقد كتاب
سخني دربارة ايرج ميرزا / دكتر ناصرالدين پروين 377
غريبانههاي سياسي بازماندههاي چپ / مجيد يوسفي 387
دايرةالمعارف كتابفروشي در ايران / مسعود عرفانيان 394
حكايت دو برادر در دربار شاه عباس صفوي / سحر مازيار 401
يادداشتي در معرفي لوح مطبوعات فارسي / محمد گلبن 408
مرثيه خوان دل ديوانه... / كاوه گوهرين 413
پيروزي اراده (نقد كتاب آلبوم خاطرات) / جواد ماهزاده 415
ياد و يادبود
در سوگ امان قرشي / دكتر مازيار بهروز 422
از اين جا و آن جا
از اين جا و آن جا ... دربارة درگذشت دكتر محمد امين رياحي ـ خاموشي اسماعيل فصيح ـ تجديد چاپ دورة بيست ساله راهنماي كتاب و نقل مقدمة ايرج افشار به همين مناسبت از چاپ جديد ـ درگذشت جلال كسروي در گفتگو با بزرگ حيدري نوري ـ گزارش مراسم رونمايي كتاب «بر بال بحران» ـ گزارش مراسم انتخاب روزنامهنگاران برتر سال 1387 / علي دهباشي 427
تماس با بخارا :
تلفن همراه سردبير : 1300147-0912
فاكس : 88958697
پست الكترونيك :
نشاني مجله بخارا در اينترنت :
http://www.bukhara-magazine.com/
شرايط اشتراك مجله بخارا :
بهاي اشتراك سالانه مجله بخارا در داخل كشور و شش شماره با احتساب هزينه پست پنجاره هزار تومان است. متقاضيان مي توانند وجه اشتراك را به حساب جاري 0100009347007 بانك صادرات شعبه 774 اوايل خيابان ميرزاي شيرازي به نام علي دهباشي واريز كنند و اصل برگه را با نشاني دقيق ( با قيد كد پستي ) به نشاني : تهران ـ صندوق پستي 166-15655 ارسال كنند يا به شماره 88958697 فاكس كنيد.
۱۲. تدقیقات ِ زرتشتی (بخش دوم): کوششی دیگر برای آشنایی با درونمایهی ِ نامهی ِ کهن ِ «وندیداد»
در این جا بخوانید. ↓
http://www.asha.blogsky.com/
خاستگاه : رایانپیامی از یاغش کاظمی - رامسر
۱۳. «ای شادیی ِ آزادی!»: پیوندنشانیی ِ دیگر
«ای شادی ی ِ آزادی!»، آواز ِ درخشان ِ استاد شجریان را – که پیوندنشانیی ِ پیشتر دادهشده، به درستی رهنمون بدان نبود – در این جا گوش کنید. ↓
http://www.youtube.com/watch?v=2a_k91iOths&feature=related
خاستگاه : رایانپیامی از سعید اوحدی - سوئد
١۴. در آستانهی ِ مهرگان ِ فرخنده: نشر ِ دفتری از پژوهشهای جهانیی ِ مهرشناختی
در این جا بخوانید. ↓
http://rouznamak.blogfa.com/post-585.aspx
خاستگاه: رایان پیامی از مسعود لقمان - تهران
۱۵. دومین نمایشگاه ِ هنرهای ِ معاصر ِ مردم ِ خاور ِ میانه در لندن
Routes II – Second Exhibition of Contemporary Middle Eastern Art in London
Exhibition
7-23 October 2009
Waterhouse & Dodd26 Cork StreetLondon W1S 3ND
Organised by
Waterhouse & Dodd
Supported by
Iran Heritage Foundation
Introduction
Routes II is an exhibition of 50 works of art created by contemporary Middle Eastern and other Arab artists. This second Routes exhibition will showcase the works of 16 eminent and emerging artists and will bring together sculptors, photographers, printmakers and painters of contemporary Middle Eastern Art.
Iranian artists represented in Routes II will include modern masters such as Parviz Tanavoli and Farhad Moshiri as well as other contemporary artists like Shadi Ghadirian, Shirin Neshat, Reza Derakshani, Khosrow Hassanzadeh, Ala Ebtekar, Afshin Pirhashemi and more.
Dates & Times
7-23 October 2009Monday-Friday 9.30am - 6 pm
Enquiries
Jemimah Patterson, T: +44 (0) 20 7734 7800, email: http://au.mc01g.mail.yahoo.com/mc/compose?to=jjp@waterhousedodd.comWaterhouse & Dodd 26 Cork Street, London W1S 3ND
Further information
Full biographies of the artists taking part in Routes II can be accessed at:http://www.waterhousedodd.com/routes/
Exhibition Catalogue
A 48 page colour catalogue is available from the gallery on request £8 + postage and packing
خاستگاه: رایان پیامی از دفار بنیاد میراث ایران - لندن
۱۶. بخش دیگری از گفتارهای گاهان شناختیی ِ استاد علی اکبر جعفری
Ahyaa yaasaa nemanghaa
ustaanazasto rafedhrahyaa
mainyeush Mazdaa pourvim spentahyaa
ashaa vispeng shyaothanaa
vangheush khratoom mananghaa
yaa khshneveeshaa gueush chaa urvaanem.
Mazda, Wise God, with a bow and uplifted arms,
I pray. First, I ask for support
through the “progressive mentality.”
Then, I pray that I perform all my actions,
based as they are on the wisdom of “good mind,”
precisely according to the laws of righteousness;
so that I please You and the living world.
Prayer is an expression. It is either a request or a gratitude. When a person or an animal needs something from an elder, he makes a request. When granted, he thanks. Animals have their own ways to request and thank. Humans have their own.
A major requirement in life is security. Lack of it generates fear. Fear for life has been very instrumental in making requests and offering thanks, and consequently in shaping rituals. Going back to thousands of years, we find the weakling of the primitive human being surrounded by hostile forces in shape of ferocious animals and natural disasters. With his superior intellect and acquired skills, he could save himself and his kindred from animals. Natural disasters that he could not understand, made him imagine them to be the works of unknown superior powers, who, he thought, would listen to his entreaties and spare him the sequences. This led him to gods. Gods were far superior then his parents and elders. To them he ascribed his woes and weals. He pleaded them to help him enjoy happiness, and also thanked them for the good days he enjoyed his life.
His requests and thanks took certain forms. Further elaborated, they became institutionalized into rituals. In them, he was inspired by how he entreated his elders, and how he offered them his gratitude. Elaboration warrants specialization. Thus the priestly class was born. Human being loves beauty. Beautifying colors kept on adding more color, consequently more intricacies to the rituals. The elaborate Aryan rituals with burning and smoking fire (Avesta Âtar/Sanskrit Agni), the instant intoxicating Haoma/Soma juice, milk and water libations, BARESMAN/BARHIS twigs or grass, animal sacrifices, food offerings, and invocational or devotional songs addressed to favorite deities, speak for themselves.
Elaborate or intricate, ritualistic prayers gave eloquence to the tongue to communicate with, and wings to thoughts to fly to contact higher beings. Prayers led humans to God. He, in the sublimity of these prayers, discovered that God is above requests and thanks. It is man who needs to make the request and then feel overcome by love and say: Thanks!
This was a new turn in prayers. A prayer just for love’s sake. A prayer without requesting or thanking a personal favor, a prayer just to communicate, just to serve. The Gathic prayers are based on this principle. They are, however, more than devotional prayers. They act as the guide in life to the prayerful. They are both prayers to a loving and beloved God and guiding principles to righteous men and women in their mental and physical life.
Zarathushtra cleansed human mind of illusions and superstitions and simplified the rituals to give them both the meaning and the power they had lost in their superfluity. Zarathushtra uses different words to express himself to his God. Yasna (veneration) , vahma (esteem), namah (bow), sravah (chant), staota (praise), yas (implore), zava (call, invoke), and gerez (cry) have been used as nouns and verbs for some 60 times, all addressed to God.
In his rituals, he sings ever new songs to Mazda Ahura (1). He bows and at the same time he lifts up his hands (2). As against the old Indo-Iranian Zoatar/hotra priest, who “invoked” gods by offering sacrifices through fire and smoke, Zarathushtra, as a “straight INVOKER”, pays his homage to “Ahura Mazda’s fire”. He offers his thoughts on righteousness (3). Here the master-poet Zarathushtra beautifully portrays that he is not the ritual-ridden priest “zaotar,” (literally “invoker”) whose invocation and offerings go up in smoke but a true invoker whose invocation and offerings are simply subtle and sublime. The divine fire is strong through righteousness and its warmth gives one clear thinking and good mind (4). The divine fire is, furthermore, bright and related to the “progressive mentality” (5). All Gathic texts make fire a center of mental concentration, a light for spiritual meditation. It symbolizes light, warmth and energy for clear thinking and better judgment. The Aryan priest poured butter or fat in fire while presenting his invocations (âzuiti/âhuti), but Zarathushtra unites his conscience with good mind through his “aspirations and invocations” (îzhâ châ âzuitish châ) (6). While others before his era offered animal and agricultural sacrifices to their deities, he gives body, soul, and the first fruits of his good mind to God, and dedicates his deeds, words, attention, all the strength to righteousness (7).
His simple prayers, if at all termed as a ritual, are so absorbing that they cannot be put into an elaborate ceremony that would divert one’s attention to making certain material preparations and performing some physical movements. Fire, as already said, provides an object of concentration. Also, other objects of nature, sun, moon, stars, wind, water, and trees inspire him to break into new songs in praise of the Wise One.
From Haptanghaiti, seven songs by his close companions who survived him, we gather that the people gathered in an enclosure and stood around the blazing fire, or in day time, faced the sun only to praise God alone (8). Incidentally, this is the first time we hear of AATHRE-VEREZENA, a fire enclosure, the prototype of the open altars of the Achaemenian times. This supersedes the hearth fire invoked in Âtash Nyâish, a post-Gathic prayer. Fire-temples did not exist during the Gathic period. They were adopted long after from aborigines -- the Elamites, the neighboring Babylonians and other orders that coexisted during the Achaemenian period.
Therefore, the only prayer rituals mentioned in the Gathas and other texts in the Gathic dialect, are that a blazing fire was lighted within an enclosure, the prayerful stood around it, sang songs from the Gathas to God with bowed heads and uplifted hands. There was no priest who led the laity, was more attentive to his ritual gadgets than the prayers, and there were no lay persons who were led or had to sit silent, wait and watch. The Gathic was a collective prayer, a collective devotion, a congregation in which all participated.
The prayer mode is beautifully attested by some of the bas-reliefs left by the Medes and the Persians in the 6th century BCE and after. They show a fire altar, persons standing and praying with uplifted hands. They have also the sun and the moon as symbols of the divine light.
None of the texts in the Gathic dialect mention any of the objects and implements, liquid or solid, or the actions essentially required in performing rituals (9). This absolute lack of attention cannot be interpreted as accidental. Two terms, mada (intoxicant) and duraosha (death repeller), used for the haoma drink in the Younger Avesta, are found in a manner that shows complete rejection of the substance and as well as the cult connected to it. Haoma stands condemned in the Gathas (10). The priests who performed these elaborate and intricate ceremonies are all called Karapans, murmurers and moaners. Had there been an exception and had he and his “house” belonged to a special priestly order, such as the reported “Âthravans”, he would have mentioned it and would have praised them for their piety and purity. He knows no priests other than the Karapans.
The Gathas and other texts in the Gathic dialect are the only prayers specifically prescribed in the Younger Avesta (11) No other prayer has been mentioned to be included in a Gathic ritual, a sign that the Gathic texts continued to be the only recital part of the institutionalized rituals long after Zarathushtra. Although we find an innovation of conveniently dividing the day and night into five “Gatha” times for chanting the five Gathas and Haptanghaiti, neither the Gathas nor any other text, state that the Gathic prayers are to be chanted only in ceremonial prayers at specific times. On the contrary, Nirangistan, the Avestan book of rituals, makes it clear. Any wise person man, woman or minor, who has his or her girdle girded, may sing the Gathas and Haptanghaiti, whether the entire text or a line, while walking, running, standing, sitting, lying down, riding, driving, or tying the girdle at any time of the day and night, provided one puts his or her heart into it. The book recommends that if one hears a person or persons singing the sublime songs, he or she may join the chorus.
MEDITATION
The Gathas speak of the meditation that enlightens ones mind and invigorates one body. The entire Song 8 (Yasna 43) is dedicated to meditating to realize self, nature and God. It explicitly says: “I realized You, God Wise, to be progressive when I was encircled by [enlightenment] through good mind, and it showed that ‘silent meditation’ is the best.”
This is the earliest mention of meditation in silence in the Indo-Iranian lore and Song 8 proves that Zarathushtra is the first and foremost to meditate and get enlightened.
The Gathas guide us to meaningful meditation that would make a real difference in our thoughts, words and deeds.
INITIATION
Fravarti (literally “The Choice”) is the declaration of one’s choice of religion. It depicts the “initiation ceremonies” in which the adult initiates renounced their previous beliefs and professions polytheism, superstitions, sorcery, arbitrariness, robbery, and other “mental and physical illnesses,” each for his or her self, and join the Zarathushtrian Fellowship. It must have been quite interesting to see persons of diverse beliefs and practices come to share with those present by telling them of their past and how sorry they were for it, and how glad they felt to give it up, only to choose the Good Religion which “overthrows yokes, sheaths swords, promotes self reliance and is righteous.” The main part of Fravarti, which concerns the declaration of the choice of religion, is also known as Âstuye, meaning “appreciation”. It is this initiation for adults that has been elaborated as well as contracted into the modern “navjote” for minors among Parsis. Among Iranian Zoroastrians the age does not matter. (12)
MARRIAGE
Gatha Vahishta Ishti gives a glimpse of the marriage of Pouruchista, the youngest daughter of Zarathushtra. The girl was given the freedom to choose her partner. She did it with the sole aim of serving the noble cause of the Good Religion. Tradition says, it was Jamaspa, the sage, who later succeeded Zarathushtra as the Teacher. Zarathushtra found the opportunity to immortalize his marriage sermon addressed to all uniting couples: “The reward of the Magnanimity Fellowship; shall be yours as long as you remain united in weal and woe with all your in wedlock. ... May each of you win the other through righteousness.”
BIRTH AND DEATH
The Gathic texts are silent over the birth ceremony. Similarly they do not mention any rituals for the dead or prescribe any mode of disposal of corpses. Zarathushtra says, “The Wise God knows best every person of mine for his or her veneration done in accordance with righteousness. I shall, on my part, venerate such persons, passed away or living, by their names and shall lovingly encircle them” (13). This shows that he always remembered those who worked for the cause of righteousness. A sublime way to show respect to the dead and the living. It is this extraordinary respect and love shown by him that created the beautiful tradition of commemorating outstanding men and women for their services on the Memorial Day, the ten days at the end of the year, called Farvardegân in Persian and Muktâd in Gujarati.
In fact, the Gathic texts, followed by many liturgical pieces in the Vispered and the Yasna, are not concerned with death. To them every righteous person is “progressive, eternal, ever gaining, and ever growing ... because he or she lives a life of good mind.” (14) The texts speak of the soul as if it were in a living body and not of a departed person. Death does not scare or haunt the Gathic righteous. It appears that the Gathic texts have left the birth and death ceremonies to the discretion of the people to wisely act as time and place warrant.
Zarathushtra, enlightened and progressive as he was, did not present a ritual-less religion. He also did not give a ritual-ridden cult. As such, his Gathas focus on teaching us the Primal Principles of Life, and yet, as sublime songs, inspire us to offer our prayers to God and to begin every new turn in our life in a ceremonial way. They do offer adaptable guidelines to ceremonies, because, as beautifully put by the late Dastur Dr. Maneckjee N. Dhalla, the Zarathushtrian sage of our times: “Ritual is not religion; but it is a powerful aid to religious life. It feeds the emotional nature of man which plays the most prominent part in religious life. It inspires devotional fervour and purity of thought.”
Rituals, in and of itself, are neither good nor bad. If our rituals are true to the teachings of Zarathushtra, if they are beautiful and inspiring, leading us to a deeper understanding of and commitment to the Good Religion, then they are good. But if they are unintelligible, if they are devoid of meaning, if they do not impart the truths of the religion to the faithful, if they are a monopolized performance by a certain class of privileged persons, and if the laity have to sit silent and understand nothing, then they are worse than useless.
The Gathas do not prescribe rigid rituals but show us the way to sublime ceremonies in every walk of our life, from birth to death; ceremonies which are flexible enough to undergo changes to suit times, climes, and cultures, and yet raise our souls to greater heights, give us the encouragement we need, and help us to enjoy the commitments we make.
The ceremonies performed by the Zarathushtrian Assembly are reconstructed on Gathic basis. They have values and meanings that give joy, satisfaction, and above all, lasting inspiration. Many of the current ceremonies among the Zoroastrian community have some roots in the Gathic tradition. Therefore, with an eye to our long past, as much as possible of the traditional ceremonies has been retained without violating Gathic principles, and at the same time endeavoring to speak in a clear voice to a new generation, and a new age. While the Gathas continue to be our Guide in all our thoughts, words, and deeds, the model ceremonies, Gathic and in the Gathic traditions, will maintain for us one more living link with the pristine past, the progressive present, and a fruitful future.
The Gathas and their supplements in the Gathic dialects depict plain prayer rituals, a sincere marriage ceremony, interesting initiation rites, honoring the living for their services, and remembering the dead for their deeds. Above all, they impart a thought-provoking message, MÂÑTHRA, to humanity at large. Simple, sublime and suited to all times and climes!
References:
Source: ZARATHUSHTRIAN CEREMONIES, a reconstruction based on the Gathas