Thursday, August 27, 2009
هفتهنامهی ِ ایرانشناخت (نوشتاری- دیداری- شنیداری)، سال پنجم- شمارهی ۱۱، فراگیر ِ ۲۸ عنوان
شهریور روز از شهریورماه
(چهارم شهریور)
فرخنده باد!
چهارم شهريورماه (شهريورْ روز از شهريورْ ماه در گاه شمار ِ باستاني ي ايرانيان) جشن ِ شهريورگان، ششمين جشن ِ ساليانه (درهنگام همْ نامي ي روز و ماه) است. نياگان ما اين جشن را براي بزرگداشت ِ شهريور، يكي از فروزه هاي «خِرَد ِ برترين» (اهوره مزدا) برمي گزاردند.
گل ِ شاسْپَرغَم / شاهسْپَرَم / شاسْپَرَم / ريحان
ويژه ي اين فروزه ي اهورايي و جشن ِِ او بود.
↓ (درباره ي ريشه ي تركيبْ واژه ي «شهريور»
اوستا، كهن ترين سرودها و متن هاي ايراني، گزارش و پژوهش جليل دوستخواه، جلد دوم، صص ١٠١٥-١٠١٦ انتشارات مرواريد، چاپ سیزدهم، تهران -١٣٨٦
در همین زمینه، گفتار
دکتر رضا مرادی غیاث آبادی
با عنوان ِ:
جشن شهریورگان
زادروز ِ داراب (کورش؟) و مرگروز ِ مانی
را در این جا بخوانید ↓
http://www.ghiasabadi.com/shahrivargan.html
جمعه ششم شهریور ماه ۱۳۸۸
(بیست و هشتم اوت ۲۰۰۹)
گفتاوَرد از دادههاي اين تارنما بي هيچگونه ديگرگونگردانيي متن و با يادكرد از خاستگاه، آزادست.
You can use any part of this site's content without any change in the text, as long as it is referenced to the site. No need for permission to use the site as a link.
Copyright-Iranshenakht © 2005- 2009
۱. مروری در تاریخ ِ کودتاهای رویداده در ایران: گفت و شنود رادیو صدای ِ آلمان با «دکتر ماشاءالله آجودانی»
در این جا بخوانید ↓
http://www.dw-world.de/dw/article/0,,4571440,00.html
خاستگاه: رایانپیامی از دکتر ماشاءالله آجودانی، کتابخانهی ِ مطالعات ِ ایرانی- لندن
۱- الف. ضدّ ِ کودتا: کتابی نونشریافته در بارهی ِ کنش ِ آزادی ستیزانهی ِ «کودتا»
ضدّ ِ کودتا، پژوهشی است تازه در تاریخچه ی کودتاهای دو سدهی ِ اخیر در گوشه و کنار جهان و از جمله در میهن ما از جین شارپ و بروس جنکینز که از سوی انستیتوی آلبرت اینشتین در بوستون آمریکا (http://www.aeinstein.org/)
فارسیی این کتاب، امروز به این دفتر رسید. امّا به سبب آن که در ساختار پی دی اف بود، نتوانستم آن را به این صفحه بیاورم.
۲. یادکردی تلخ و دردناک از کودتای ِ ۲۸ امرداد ۱۳۳۲ (۱۹ اوت ۱۹۵۳)
ویراستار مینگارد:
کودتای ِ ۲۸ امرداد ۱۳۳۲ (۱۹ اوت ۱۹۵۳) که با طرح و توطئه و همدستیی ِ سازمانهای ِ جاسوسیی آمریکا (سیا) و انگلستان (ام آی6) و دربار پهلوی و با شرکت ِ نظامیان ِ سرسپردهی ِ محمّدرضاشاه و اوباش و چاقوکشان (لمپنها) و روسپیان ِ خودفروخته، با نام ِ رمز ِ
نام ِ رمز ِ برگزیدهی ِ کودتاگران ِ آمریکایی و انگلیسی برای این شبیخون ِ سیاه ِ ایرانستیزانه، ترکیبی بود از
در پنجاه و شش سال ِ گذشته، از یک سو سایهی سیاه و کابوسوار ِ رویداد شوم ِ امرداد سی و دو بر سر (و بلکه بر دل و جان) همهی دوستداران ایران سنگینیکرده و دهها کتاب و صدها گفتار در بارهی ِ چهگونگیی شکلگیری و کیستیی ِ دستآلودگان در طرح و توطئه و اجرای ِ آن، به نگارش درآمدهاست و از سوی دیگر (و در نقطهی ِ مقابل آن) کسانی از همان دستآلودگان و یا کوچک ابدالهاشان در تلاشی مذبوحانه و خندستانی، هنوز که هنوزست نعل وارونه میزنند و میکوشند تا روی ِ آفتاب را به گِل بپوشانند و نه تنها دخالت جهان خواران باختری در آن واقعهی هولناک را دروغ وامینمایند؛ بلکه از ریشهداشتن آن حادثه در – به اصطلاح – "خیزش ِ خودجوش ِ مردمی" (؟!) سخنمیگویند و "عِرض ِ خود (هرگاه عِرضی داشتهباشند) می برند و زحمت ما میدارند"!
طُرفه این که در میانهی این معرکهگیری و شَعبَدهبازی، دستاندرکاران ِ رسانهی ِ آنچنانیی ِ بی. بی. سی. هم خود را به کوچهی ِ علیچپ میزنند و کسی همچون اردشیر زاهدی پسر فضلالله زاهدیی ِ سرسپردهی ِ بیگانگان و عامل ِ جاسوسان آمریکایی در تهران و مأمور اجرای کودتا را که خود نیز از مهرههای آن بود، به گفت و شنود میخوانند تا چشم در چشم ِ میلیونها ایرانی و جزایرانی بدوزد و با بیشرمیی ِ تمام، دخالت بیگانگان در آن تباهکاریی بزرگ را دروغ بشمارد! انگار این سر آنتونی ایدن، نخست وزیر ِ وقت ِ انگلستان نبود که در روز ِ پس از فاجعه، از خواب ِ آسودهی ِ شب ِ پیش ِ خود، سخن گفت و یا جک استراو، وزیر ِ امور ِ خارجه ی ِ پیشین بریتانیا نبود که دخالت دولت ِ فخیمه (!) در آن شبیخون ِ ضدّ ِ ایرانی و انسانی را نادرست و زیانبار و سرآعاز ِ پیآمدهای ناگوار و مستمر در همهی دهههای پسین و تا به امروز شمرد و یا مادلین آلبرایت وزیر ِ امور ِ خارجه ی ِ پیشین و باراک اوباما، رییس جمهور کنونی آمریکا نبودند که با لحنی پوزشخواهانه از دست داشتن ِ دولت ِ وقت ِ کشورشان در آن فاجعه یادکرند.
۲- الف. اعتراف گرفته شد؛ اکنون زمان محاکمه است!
در تارنمای تاریخ و ادبیّات ایرانزمین، گزارشی مستند و خواندنی از اعتراف ِ شماری از سران دولتهای بریتانیا و آمریکا به دخالت دولتهایشان در طرحافکنی و اجرای کودتای ِ ۲۸ امرداد ۱۳۳۲ (۱۹ اوت ۱۹۵۳) نشریافته و بحث ِ بایستگیی ِ محاکمهی ِ بازماندگان ِ ایرانینمای ِ آن تباهکاران، به پیش کشیده شدهاست.
در این جا بخوانید ↓
http://reirazi.persianblog.ir/post/616/
خاستگاه: رایانپیامی از محسن قاسمی شاد - تهران
۳. پیام تاریخی و رهنمود ِ جاودانهی ِ «دکتر محمّد مصدّق» به همهی ِ ایرانیان
متن ِ این پیام ِ همیشه تازه و روزآمد ِ مصدّق را در یک فیلم کوتاه بشنوید و نماهایی از قلعهی ِ احمدآباد، خانه و آخرین حبسگاه و سرانجام، آرامگاه ِ ناخواستهی ِ او را در زمینهی ِ فیلم بنگرید و آه ِ حسرت از نهاد برآورید و آآب ِ درد و دریغ در چشم بگردانید.
۴. ارج و پایگاه ِ والای ِ «دکتر محمّد مصدّق» از دیدگاه ِ یکی از بزرگترین دولتمردان ِ سدهی ِ بیستم
دکتر حسن کامشاد، در کتاب ِ ارزنده و خواندنی اش حدیث ِ نفس (↓ زیربخش ۵)،خاطرهای از دیدار و گفت و شنودی کوتاه با جواهر لعل نهرو، نخست وزیر ِ بلندآوازه و فرهیخته و مبارز هندوستان در سالهای پس از جنگ دوم جهانی را نقلمیکند که بسیار عبرتآموز و مایهی ِ مباهات و در همان حال شرمساریی ِ هر ایرانیی ِ میهن دوست است.
पं. जवाहरलाल नेहरू
جواهر لعل نهرو
Jawaharlal Nehru
کامشاد که پس از سخنرانیی ِ نهرو در دانشگاه کمبریج، به وسیلهی ِ دانشجویی هندی به نخست وزیر هند معرّفی شده بوده، در بارهی ِ این گفت و شنود ِ کوتاه و سر ِ پایی، نوشتهاست:
"... در مجلس ِ ضیافت ِ پس از سخنرانی، سینک مرا به او معرّفیکرد. سخن از اوضاع ایران پس از کودتای ِ بیست و هشت ِ مرداد پیشآمد. خواستم خودشیرینی کنم. گفتم: اگر ماهم در ایران شخصیّتی چون شما میداشتیم ... مهلتم نداد جملهام را تمامکنم. با تغیّر گفت: «شما مصدّق داشتید! با او چه کردید؟»
سرخشدم. شرمگین سر به زیر انداختم. این مهمّترین برخورد ِ من با یک شخصیّت ِ بینالمللی بود." (حسن کامشاد، حدیث ِ نفس، نشر نی، تهران- ۱۳۸۷، ص ۱۵۶).
۵.چکیدهی ِ آزمونهای یک زندگانیی ِ پُربار
حدیث ِ نفس
حسن کامشاد
رُقعی، سخت جلد، ۳۲۸ ص.
نشر ِ نی، چاپ یکم، تهران- ۱۳۸۷
نام نویسندهی فرزانهی این کتاب، برای اهل فرهنگ و ادب ناشناخته نیست. دستآورد بیش از نیم سده کوشش و کنش نویسندگی و ترجمانیی او به دو زبان فارسی و انگلیسی در زمینههای گوناگون ادبی و فرهنگی، برای خوانندگان جویا و پویا ارجمند و آموزنده بودهاست و هست.
دفتر کنونی، گونهای جمعبندی ِ فرارَوَند ِ این پویش و کوشش راهگشا و بارآورست و خوانندهی آشنا ( و – حتّا – ناآشنا) با کارهای دکتر کامشاد را از نخستین مرحلههای زندگیی اجتماعی و فرهنگیی او، گام به گام تا امروز میآورد و در هر قدم با تجربهای دیگرگون و روشنگر، از برخوردهای وی با رویدادها و کسان، آشنامیکند.
گسترهی زندگی و مشغلههای گوناگون نویسنده در ایران و فراسوی آن و نیز سفرهای فراوانش به سرزمینهای مختلف و دیدارهایش با کسان زیادی (هریک – در حدّ و نوع خود – نقشورزی مهمّ و چه بسا دارای شهرتی ایرانگیر یا جهانگیر)، خاطرههایش را رنگ و درونمایهی ویژهای بخشیده و تبدیل به گونهای راهنمای شناخت نامآوران روزگار وی (چندین دهه از سدهی چهاردهم خورشیدی / سدهی ِ بیستم میلادی و دنبالهی آن تا امروز) کردهاست و این، خود دستآورد کمی نیست. تصویرهای بسیارشمار نگارنده در کنار این کسان، خاطرهنگاریاش را جلوه و جمال بیشتری بخشیدهاست و خواننده با انگاشت خود در صحنههای دیدارها، به دریافت زندهتری از آنها میرسد.
به دیگر سخن، میتوان گفت که این کتاب، در واقع، تنها روایت و حکایت ِ زندگیی شخصی یا حَسب ِ حال ِ یک تن نیست؛ بلکه بسیار فراتر از آن، به سبب کارهای اداری و دانشگاهیی نویسنده و حضورش در عرصهی روشنفکری و ادب و فرهنگ معاصر، طیف بزرگی از چهرههای شاخص را دربرمیگیرد و آگاهیهای مهمّ و دست اوّلی از زندگانیی آنان و حوزههای کارشان را شاملمیشود که خود، غنیمتیست ارزنده و سودمند.
بیشتر کسانی که در این دفتر از آنها نام و گزارشی به میان میآید، از دستاندرکاران شهیر زندگیی اجتماعی و سیاسی و فرهنگیی معاصرند که در لحظههای حسّاسی از تاریخ عصر ما جلوهگرشده و سخنگفته و نقشورزیدهاند و نویسنده، آنان را در برخوردهای معیّنی شناخته و شناساندهاست.
یکی از نکتههای سخت چشمگبر و ارزشمند در تدوین این "حسب ِ حال"، پرهیز آگاهانهی ِ نویسنده از لاپوشانیی نقطه ضعفها و خطاهای شخصی و پردهکشیدن بر سویههای سزاوار انتقاد ِ باورداشتها و کردارهای خود در درازنای زندگی است. چنین رویکردی در میان ما ایرانیان که هنوز انتقاد از خود و تجزیه و تحلیل خطاها و کژرویهای شخصی در زندگیمان و "[درس]آموختن از گذشت ِ روزگار"، نهادینه نشده است، اهمیّتی ویژه دارد و مایهی ِ اعتماد هرچه بیشتر خواننده به اندیشه و گفتار و کردار نگارنده میشود. برای نمونه، او آشکارا و بی هیچ پروا و پرهیزی، از جزمباوری و یکسونگری و دنبالهرویی ِ چشمبسته و برداشتهای قالبیی خود که متأثر از مغزشوییهای «حزب توده» در سالهای جوانیاش بودهاست، انتقادمیکند و «بُت»های برساختهی ِ آن جریان سیاسی را از پایگاه دروغینشان فرومیکشد و پرده از چهرههای فریبکارشان برمیدارد. بازنگری در رویدادهای کلیدیی عرصههای زندگیی اجتماعی و سیاسیی ایرانیان و نقش بازیگران در آن صحنهها، بخشی از این تجزیه و تحلیل انتقادیی تاریخ معاصرست که نویسنده با فاصلهگیری از کژرویهای ناخواستهی ِ گذشتهی خویش، بدان میپردازد و نسلهای امروزین را با صورت درست مسأله و چگونگیی رویارویی با آن و پیآمدهایش آشنامیکند.
از جمله آزمونهای ارزندهی ِ دکتر کامشاد که بازتاب آن را در این کتاب میبینیم، برآیند ِ برخوردهایش با گروه مشهور ِ "خاورشناسان ِ غربی"است که همهی اهل فرهنگ، هرگاه آشناییی نزدیک با آنها نداشته باشند، چیزهایی در بارهشان شنیده یا خواندهاند؛ امّا در کمتر جایی میتوان تا بدین اندازه به آنها نزدیکشد و نیمهی ِ پنهان ِ اندیشه و گفتار و کردارشان را دید و بازشناخت و سویههای متفاوت ِ کارهاشان را دریافت.
از همه چیز گذشته، زبان ِ پخته و سَخته و در همان حال بی تکلّف ِ نویسنده و طنز ِ ساده و شیوای درآمیخته با بافت کلام وی، هیچ دیواری در میان او و خواننده بر جا نمیگذارد و حالت ِ مرور بر خاطرههای دیگری را تا احساس ِ یادآوریی تجربههای شخصیی ِ خویش در او فرامیبرد.
برآیند ِ سخن، ین که حدیث نفس ِ دکتر حسن کامشاد، رویدادی سزاوار و ستودنی در گسترهی ِ فرهنگ ایران است و باید به این استاد فرهیختهی ِ زبان و ادب فارسی، برای کار ارزندهاش، درود و آفرین بگوییم.
۶."ایران کهن" : ترانه سرود ِ شیوا و شورانگیزی با آوای ِ«شهرام ناظری»
http://www.youtube.com/watch?v=5UIAvggGI30
شعر و آهنگ از فریدون مشیری، پژمان طاهری و شهرام ناظری
اى خشمِ به جان تاخته، توفانِ شرر شو
اى بغضِ گل انداخته، فريادِ خطر شو
اى روىِ برافروخته، خود پرچمِ ره باش
اى حافظِ جانِ وطن، از خانه برون آى
گر شعله فرو ريزد، بشتاب و مينديش
خاكِ پدران است كه دستِ دگران است
ديوارِ مصيبتكده ىِ حوصله بشكن
تا خود جگرِ روبهكان را بدرانى
مسپار وطن را به قضا و قدر اى دوس
فرياد به فرياد بيفزاى، كه وقت است
ايرانىِ آزاده! جهان چشم به راه است
مشتى خس و خارند، به يك شعله بسوزان
خاستگاه ِ زیربخشهای ِ ۵ و ۶: رایانپیامی از آلما قوانلو- کالیفرنیا
۷.شهربانو، شهربانوی من: داستان ِ کوتاه ِ شیوایی از «مرتضی محمودی لاوری»، نویسندهی ِ بوشهری
در این جا بخوانید ↓
http://rouznamak.blogfa.com/post-559.aspx
۸. ستاره چرا برفرازد کلاه؟: پیگیریی ِ کوشش برای دریافت ِ نگاشت ِ درست ِ بیتهایی از "داستان ِ رستم و سهراب" در شاهنامه
نقد ِ مجید پوراسماعیل بر پاسخ ِ علیرضا حیدری به نوشتهی ِ دکتر مجید ساسانی را – که پیشتر در همین تارنما نشریافت – در این جا بخوانید ↓
http://rouznamak.blogfa.com/post-558.aspx
۹. بررسیی ِ یک کتاب ِ جامعهشناختی: خروج ِ اضطراری
برداشت ِ مسعود لقمان از کتاب ِ خروج ِ اضطراری، نوشتهی ِ اینیا تسیو سیلونه به ترجمهی ِ مهدی سحابی را در این جا بخوانید ↓
http://rouznamak.blogfa.com/post-557.aspx
۱۰. گشایش ِ خانهی تازهی فرهنگ، در شبکهی ِ جهانی
تارنمای ِ نوبنیاد ِ دکتر چنگیز ِ پهلوان را در این جا ببینید و بخوانید. ↓
http://rouznamak.blogfa.com/post-553.aspx
۱۱. بررسیی ِ کوتاه ِ تاریخ مشروطیّت ِ ایران اثر ِ ماندگار ِ «احمد کسروی»
گفتار رشید اسماعیلی را در این جا بخوانید ↓
http://rouznamak.blogfa.com/post-552.aspx
خاستگاه ِزیربخشهای ِ ۷ تا ۱۱ : رایانپیامهایی از مسعود لقمان- تهران
۱۲. ابراز ِ شگفتیی ِ پژوهشگران از برخورد ِ برخی از ایرانیان با "پرچم ِ ملّیی ِ ایران"
گفتار ِ دکتر نوید فاضل را در این جا بخوانید ↓
http://www.fazel.de/20090816.htm
در همین زمینه، گفتاری از دکتر رضا مرادی غیاث آبادی را هم در این جا بخوانید. ↓
http://reza.irania.ir/1388/06/04/1212/
خاستگاه: رایانپیامهایی از دکتر نوید فاضل- آلمان و دکتر رضا مرادی غیاث آبادی- تهران
۱۳. جای ِخالیی ِ اِدّی*: شعر ِ ساده و تأثیرگذاری از «مجید نفیسی»
POETRY
The Empty Place of Eddie
by Majid Naficy
در این جا بخوانید ↓
http://www.iranian.com/
خاستگاه : رایانییامی از مجید نفیسی- کالیفرنیا
*میتوان به جای ِ ادّی، هر نام ِ دیگری (ندا، سهراب و ...) را گذاشت. صورت ِ مسأله تغییر نمیکند!
در این جا بخوانید. ↓
http://saghebfar.ilssw.com/pages.php?id=31&cat=art
خاستگاه: رایان پیامی از ایمان خدافرد- تهران
۱۵. پیوند ِ زمین و آسمان : تصویری زیبا و ابتکاری از «منار ساربان»، اثری تاریخی در اصفهان با نمایی از ماه و ناهید در کیهان
محمّد سلطان الکتّابی در رایان پیامی از اصفهان، نوشته است:
"در بامداد روز سه شنبه ۲۷ امرداد ۱۳۸۸ تصویری از منار ساربان با نمایی از ماه و ناهید بر فراز ِ آن گرفتم.
منار ساربان در شمال محلّهی ِ جوباره جای دارد که بخشی از سکونتگاه ِ یهودیان اصفهان است. پیشینهی ِ معماریِ و ساخت ِ این منار با بلندای ِ۵۴ متر، به دورهی ِ سلجوقیان میرسد.
افزودهی ِ ویراستار:
در بارهی ِ این اثر ِ تاریخی، در این جا بخوانید و نماهای بیشتری از آن را ببینید ↓
http://www.google.com/search?q=Sarban+Minaret&rls=com.microsoft:en-us:IE-SearchBox&ie=UTF-8&oe=UTF-8&sourceid=ie7
١۶. "همچون عروسکهای ِ کوکی!": رنجنامهی ِ یک ایرانیی ِ جوان
دوست ِ جوانی در رایان پیامی از میهن، رنجنامهای کوتاه و دردمندانه نوشته و شعری از فروغ فرّخزاد را زبان ِ حال و بیانگر ِ رنج و شکنج ِ خود و نسل ِ حویش گردانیدهاست:
« درود بر شما...
این روز ها ایران وضعیّت عجیب و غریبی دارد که خودتان کم و بیش در جریان هستید. دورویی و بی عدالتی،بیش از پیش دردناک شده است.می توان چون صفر در تفریق و جمع و ضرب،
حاصلی پیوسته یکسان داشت...
میتوان چون آب در گودال خود خشکید...
می توان در قاب ِ خالی ماندهی یک روز،
نقش یک محکوم یا مصلوب یا مغلوب را آویخت.
با دو چشم ِ شیشه ای دنیای خود را دید...
١۷. برنامهی ِ موزیک زیبا و خیرهکنندهی ِ گروه ِ رازبر (دفنوازی)
در این جا ببینید و بشنوید ↓
خاستگاه: رايانْ پيامي از اسد هفشجانی- سیدنی
۱۸. زندگینامه و دو غزل ِ «محمّد ذُکایی (هومن)» و دیدنیها و خواندنیهای تازهی ِ دیگری در تارنمای ِ ادبی- فرهنگیی ِ «مهدی خطیبی»
در این جا ↓
http://mehdikhatibi.blogfa.com/
خاستگاه: رایان پیامی از مهدی خطیبی - تهران
۱۹. پیگیریی ِ گفتمان ِ ویرایش ِ متن ِ شاهنامه و بررسیی ِ سنجهها و راهکارهای پذیرفتنی ی ِ این کنش: گفت و شنود ِ «شهداد حیدری» با «دکتر ابوالفضل خطیبی»
در این جا بخوانید↓
خاستگاه: رایان پیامی از دکتر ابوالفضل خطیبی- دفتر فرهنگستان ِ زبان و ادب ِ فارسی - تهران
۲۰. گرامیداشت ِ روز ِ همدان: آگاهینامهی ِ انجمن ِ ایرانشناسیی ِ کهندژ
يکم شهريورماه
روز ِهمدان
پايتخت ِِ تاريخ و تمدّن ِِ ايرانزمين
گرامي باد!
انجمن ايرانشناسيی ِ کهن دژ
همدان- يکم شهريور ماه۱۳۸۸ خورشيدي
خاستگاه: رایان پیامی از دفتر انجمن ایرانشناسیی کهندژ- همدان
۲۱. نوزایش و نورویش در پی ِ آتش و مرگ و فاجعه: عبرتآموزی از طبیعت!
این تصویر امروز بر روی درگاه تارنمای معتبر نشنال جیوگرافیک قرار گرفته و در شمار ۵ تصویر برتر هفته جای دارد:
http://news.nationalgeographic.com/news/2009/05/photogalleries/week-in-news-pictures-129/photo3.html
تصویری که روز ۱۷ اردیبهشت ۱۳۸۸ (۷ می) سوختهای را در استرالیا نشان میدهد که کمتر از سه ماه پیش (۹ فوریه ۲۰۰۹) اینچنین در آتش سوخت و با خود جان ۱۷۳ انسان را هم گرفت و بیش از دو هزار خانه را سوزاند …
اما امروز دوباره دارد میروید و تو میتوانی شوق رویش دوباره و برق آن رنگ سبز دوستداشتنی را باز هم بر خاکستر آن زمین نفرین شده ببینی و اوج بکشی … اگر که یادت باشد، زندگی همواره و در سختترین شرایط کوره راههایی از امید دارد تا به آدمهای مثبتاندیشش ارایه دهد …
و البته این تصویر میتواند همچنان حامل پیامهای بیشتری هم باشد:
این که هرگز گمان مبرید که به انتها رسیدهاید؛ حتا اگر در تیرهترین یا کسلکنندهترین دوران زندگیتان قرار گرفتهاید …
این که زندگی بسیار مهربانتر از آن چیزی است که گمان میکنید؛ به شرط آن که آن مهربانی را باور کنید …
این که همیشه میتوان از دل سیاهترین و سوزانترین رخدادها، ترترین احساسات انسانی را درک کرد و آفرید …
این که مزهی گس و استثنایی حیات را نمیتوان و نباید با هیچ مزهی دیگری برابر دانست …
این که رویش دوبارهی عشق میتواند در هر سرزمین خاکستری و در پس هر آتش سوزاندنی شکل بگیرد …
فقط کافی است نگاهمان را عادت ندهیم به بد دیدن!
و یادمان بماند که:
مردی که کوه را از میان برداشت، همان مردی بود که شروع به برداشتن سنگریزهها کرده بود! همین.
تهیّهکنندهی ِ گزارش: محمّد درویش
خاستگاه: رايانْ پيامي از دکتر کاظم ابهری - ادلاید، استرالیا
افزودههای ویراستار:
یک) برای دیدن تصویرهای دیگری از آتشسوزیی ِ هولناک ِ ماه فوریهی ِ امسال در استرالیا، به این پیوند نشانی، بروید. ↓
http://news.nationalgeographic.com/news/2009/05/photogalleries/week-in-news-pictures-129/photo3.html
دو) حافظ بزرگ، در بارهی ِِ "عشقورزیدن خویش [ به زندگی]" و پرهیز از "دیده آلودن به بد دیدن"، به خود میبالد:
منم که شُهرهی ِ شهرم به عشقورزیدن / منم که دیده نیالودهام به بددیدن" "
۲۲. بررسیی ِ درونمایهی ِ نمایشنامهی ِ پسر ِ زیبای ِ من، نوشتهی ِ «قاضی ربیحاوی»: مشکل یا مقولهای بزرگ در پیش ِ روی ِ جامعهی ِ ایران
نوشتهی ِ نوشین شاهرخی را در این جا بخوانید. ↓
http://www.shahrzadnews.org/index.php?page=2&articleId=1814
خاستگاه: رايانْ پيامي از نوشین شاهرخی- هانوور، آلمان
٢۳. تندیسساز ِ کنار ِ خیابان: نمونههایی از کارهای یک هنرمند ِ آفریننده و فروتن
نمونههایی از تندیسهای ساخته از مفتول، کارهایی از اکبر فردی پناه را در فیلمی ساختهی ِ مریم آموسا ببینید و به سخنان ِ این هنرمند، گوشکنید. ↓ http://www.jadidonline.com/images/stories/flash_multimedia/Akbar_fazlipanah_test/akbar_high.html
۲۴. !گزافه سخن تا به کجا؟
پاسخ مجید ساسانی را به سخنان علیرضا حیدری در دفاع ِ ناروا از دستکاریهای ِ ناروشمند و ناسزاواری که در "شاهنامهی ِ نشرداده ی آقای جُنیدی" در متن ِ سخن ِ استاد توس واردآوردهشدهاست، در این جا بخوانید. ↓
http://rouznamak.blogfa.com/post-564.aspx
خاستگاه ِ زیربخش های ٢۳ و ۲۴ : رايانْ پيامهایي از مسعود لقمان- تهران
۲۵. واپسین نگاه ِ «ندا» به زندگی، یکی از ده عکس ِ برتر ِ جهان: نمادهای اعتراض و دادخواهی در روزنامهی ِ «تایمز»
تصویر ِ تکاندهنده ای كه در سراسر ِ جهان پخش شد.
بیشتر رویدادهای پس از انتخابات در ایران، با دوربینهای معمولی عکسبرداریشد و از راه ایمیل و اس ام به همه جا رسید ,شاید ندا آقا سلطان ، دانشجوی ۲۷ساله، هیچ موقع فکرنمیکرد که تصویر ِ واپسین دم ِ زندگی اش، بدین گونه جهانگیرشود. این تصویر، صحنه ای را نشان می دهد که وی تیر خورده است و هنوز به دوربین نگاه می کند. نشر این تصویر، خیلیها را ناراحتکرد و گریاند. ندا به زبان فارسی یعنی صدا یا صدا کردن. پس از پخش ِ جهانیی ِ این تصویر، ندا به نماد ِ اعتراض و دادخواهی و حقجویی تبدیل شد.
به نقل از تایمزترجمهی:
٢۶. اگر کوسهها آدم بودند...: طنزی شیوا در بارهی ِ فریبکاریها و دُژرفتاریهای ِآدمی نمایان با همنوعان خویش
برتولت برشت
اگر کوسه ها آدم بودند...
دختر كوچولوی صاحبخانه از آقاي كي پرسيد:
-- اگر كوسه ها آدم بودند با ماهي هاي كوچولو مهربانتر ميشدند؟
آقای كي گفت:
-- البته! اگر كوسه ها آدم بودند، توی دريا براي ماهي کوچولوها جعبه های محكمي ميساختند. همه جور خوراكي توی آن ميگذاشتند و مواظب بودند كه هميشه پر از آب باشد. هوای بهداشت ماهی كوچولوها را هم داشتند. برای آن كه هيچوقت دل ماهي كوچولوها نگيرد، گاهگاه مهمانيهای بزرگ برپا ميكردند؛ چون كه گوشت ماهيی ِ شاد از ماهيی ِ دلگير لذيذترست! برای ماهی کوچولوها، مدرسه ميساختند وبه آنها ياد ميدادند كه چه جوری به طرف دهان كوسه شناكنند. درس اصلي ماهي کوچولوها، اخلاق بود. به آنها مي قبولاندند كه زيباترين و باشكوهترين كار برای يك ماهي اين است كه خودش را در نهايت خوشوقتي تقديم يك كوسه کند. به ماهی كوچولوها ياد ميدادند كه چهطور به كوسهها معتقدباشند و چهجوری خود را برای يك آيندهی ِ زيبا مهيا كنند؛ آيندهای كه فقط از راه اطاعت به دست ميآيد.
اگر كوسه ها آدم بودند، در قلمروشان البته هنر هم وجود داشت. از دندان كوسه تصاوير زيبا و رنگارنگي مي كشيدند. ته ِ ريا نمايشنامه به روی صحنه ميآوردند كه در آن ماهي كوچولو های قهرمان، شاد و شنگول به دهان كوسهها شيرجهميرفتند. همراه نمايش،آهنگهاي مسحوركنندهای هم مينواختند كه بي اختيار ماهيهای كوچولو را به طرف دهان كوسهها ميكشاند. در آن جا بي ترديد مذهبی هم وجود داشت كه به ماهيها می آموخت: “زندگيی واقعي در شكم كوسهها آغاز ميشود!"
خاستگاه: رایاننپیامی با نام مستعار کتاب
۲۷. هفت پژوهش تازهی ِ ایرانشناختی در تارنمای ِ شهربراز
در این پیوندنشانیها، بیابید و بخوانید ↓
کیانیان:
http://shahrbaraz.blogspot.com/2009/08/blog-post.html
*
راهنمای کامل پاسارگاد:
http://shahrbaraz.blogspot.com/2009/08/blog-post_21.html
*
یادگار زریران:
http://shahrbaraz.blogspot.com/2009/08/blog-post_23.html
*
گشتاسپ و کتایون:
http://shahrbaraz.blogspot.com/2009/08/blog-post_24.html
*
خا طرهی ادگار جیمز بنکس:
http://shahrbaraz.blogspot.com/2009/08/blog-post_25.html
*
چهرههای قدرت
(Faces of The Power)
*
بررسیی ِ یک کتاب:
http://shahrbaraz.blogspot.com/2009/08/blog-post_26.html
خاستگاه: رایاننپیامی از شهربراز
۲۸. سفرنامهی سُغد و خوارزم (۷)
در این جا بخوانید ↓
http://rouznamak.blogfa.com/post-565.aspx
خاستگاه: رایانپیامی از مسعود لقمان- تهران