Thursday, November 13, 2008

 

٢٣:٤. شصت و يكمين هفته‌نامه: فراگير‌‌ ِ ٢٥ زيرْ بخش ِ تازه ي ِ خواندني، ديدني و شنيدني


يادداشت ويراستار


جمعه بيست و چهارم آبان ماه ١٣٨٧ خورشيدي
(١٤نوامبر ٢٠٠٨)

گفتاوَرد از داده‌هاي اين تارنما بي هيچ‌گونه ديگرگون‌گرداني‌ي متن و با يادكرد از خاستگاه، آزادست.


You can use any part of site's content as long as it is referenced to this site. No need for permission to use the site as a link.


Copyright © 2005- 2008


All Rights Reserved.


١. باز ْنشر ِ يكي از زيباترين داستان‌هاي كوتاه درگنجينه‌ي ِ ادب ِ معاصر ِ ايران


نشريّه‌ي ِ الكترونيك ِ روزآنلاين، دست به ابتكاري سزاوار زده و داستان ِ كوتاه ِ زيبا و پُرمايه و فراموش‌نشدني ‌‌ي
گيله‌مرد نوشته‌ي ِ زنده‌ياد مجتبي بزرگ علوي از نسل ِ يكم ِ داستان‌نويسان ِ روزگار ِ ما را باز ْنشرداده‌است.



٢. پيامي از "انجمن ِ جهاني‌ي ِ زرتشتيان"
(wznn)



Hi Dr Doostkhah,


I'm Rostam Shirmardian, the founder of the World Zoroastrian News Network (wznn.org). I saw that you have posted one of wznn articles (about Dina McIntyre) on your weblog which is our pleasure.We have recently launched our new website which has lot of new features and a better look! But because of this big chnage the previous links to the articles wont work anymore, so you may want to replace the link by the new url : http://wznn.org/?p=496
FYI, We have also gladly added link to your weblog in wznn, you can do so if you find it appropriate.
Would be our pleasure to be in touch with you and have you feedback and comments
Ushta
Rostam Shirmardian



٣. كوششي دل‌ْسوزانه براي ِ نگاهباني از برجامانده‌هاي ِ ميراث ِ فرهنگي و زيست‌محيطي‌ي ايرانيان


براي هيچ نگرنده‌ي ِ آگاه و دل‌ْسوزي جاي ِ كم‌ترين ترديدي نيست كه مجموعه‌ي ِ بي‌هم‌تاي ِ يادمان‌هاي ِ فرهنگي‌ي ِ بازمانده از هزاره‌ها و سده‌هاي گمْ‌شده و نيز سرمايه‌هاي ِ زيست‌ْمحيطي‌ي ِ ميهن ِ ما در دهه‌هاي اخير، بر اثر ِ ندانم‌به‌كاري‌ها، كوتاهي‌ها و بي‌پروايي‌هاي ِ برخي از كسان يا نهادهاي دست‌اندركار، آسيب ِ فراوان ديده و برجا مانده‌هاي آنها نيز همچنان با خطر ِ تباهي رو در روست.
براي ِ آگاهي از موردهاي ِ اين فرارَوَند ِ خُسرانْ‌بار ↓
http://www.savepasargad.com/


همين واقعيّت‌هاي تلخ و آه‌ازنهادْبرآور، ايرانيان ِ ميهن‌دوست و آينده‌نگر را به چاره‌انديشي واداشته و – حتّا – ناگزير از دستْ‌‌زدن به كارهايي كرده‌است كه از ديدگاه ِ برخي از كسان، شايد غير ِعادي و ناپذيرفتني بنمايد. آنان بدين برآيند رسيده‌اند كه فردا بسيار دير خواهدبود و همين امروز بايد دست به كار زد و بي‌درنگ از رسيدن ِ آسيب ِ بيش از اين به ته‌مانده‌ي ِ ارزش‌هاي ِ ملّي، پيش‌ْگيري كرد.
بر اين بُنياد و در پي ِ كوشش‌هاي ِ پيشين در همين راستا در ميهن و فراسوي ِ آن، نهادي ناوابسته و نادولتي به نام ِ دیده‌بان ِ یادگارهای ِفرهنگی و طبیعی‌ي ِ ایران، شكل‌گرفته و دست به كار زده‌است.




اين سازمان، به تازگي، نامه‌ي ِ سرگشاده‌اي را خطاب به يكي از نقشْ‌‌ورزان ِ كليدي در دولت ِ كنوني نوشته و با تحليل ِ موضوع و مويْ شكافي در آن، از وي خواسته‌است كه ‌پاسخْ‌گوي ِ خواست ِ همگاني‌ي ِ ايرانيان باشد و از به‌كارگرفتن ِ هرآنچه در توان دارد، كوتاهي‌نكند.
عنوان ِ اين نامه‌ي ِ مهمّ، چُنين است:
نامه‌ي ِ دبیرِ دیده‌بان ِ یادگارهای ِفرهنگی و طبیعی‌ي ِ ایران به دکترعلی‌اکبر ولایتی


متن ِ نامه را در اين جا بخوانيد ↓



http://reirazi.persianblog.ir/post/484/


همچنين، بیانیّه‌ی ِ تحلیلی‌ي ِ سازمان‌های ِ مردمْ‌نَهاد در اعلام ِ همراهی با موضع‌ْگیری‌ي ِ زیستْ‌محیطی‌ي ِ کار- شناسان و احزاب و درخواست ِ آنان برای ِ بازْنگری‌ي ِ پرونده‌ی ِ سدّسازی ِ کشور را در همان نشاني، بخوانيد


خاستگاه: رايانْ‌پيامي از محسن قاسمي شاد- تهران


در همين راستا، برداشت ِ تحليلي‌ي ِ يك كارشناس ِ ارشد ِ شهرسازي در مخالفت با طرح ِ متروسازي‌ي ِ اصفهان در كنار ِ بافت ِ تاريخي و فرهنگي‌ي ِ اين اَبَرْشهر ِ ميهن‌مان را در اين جا بخوانيد ↓
http://www.savepasargad.com/Nov.08/Dr.%20Mohamadizadeh.htm


٤. روزآمدشدن ِ هفته‌نامه‌ي ِ الكترونيك ِ ايران‌دُخت


ايران‌دُخت، هفته‌نامه‌ي ِ الكترونيك ِ بانوان ِ ايران به سردبيري‌ي ِ پري اسفندياري، با خواندني‌هاي تازه، روزآمد شد. در اين جا بخوانيد ↓
http://www.irandokht.com/newsletter/weekly/newsletter_latest.php


خاستگاه: رايانْ‌پيامي از پري اسفندياري، دفتر ِ ايران‌دُخت


٥. واگویه‌های زنی پنجاه ساله : نقد و تحليلي بر يك نمايشْ‌نامه


قاضی ربیحاوی، نویسنده‌ی مقیم لندن، نه ‌تنها در نگارش رمان و داستان کوتاه، بلکه در نمایش‌نامه‌نویسی نیز دستی دارد. "صدای زنگ محبوب"، نمایشنامه‌ای است که فقط یک زن پنجاه‌ساله کل نمایش را بازی می‌کند.
نوشين شاهرخي، نويسنده و ناقد ِ ادبي، نقد و تحليلي نوشته است بر اين نمایشنامه.
در اين جا بخوانيد ↓
http://www.shahrzadnews.org/article.php5?id=1281


خاستگاه: رايانْ‌پيامي از نوشين شاهرخي - هانوور، آلمان


٦. درسْ‌گفتارهايي در زمينه‌ي ِ شناخت ِ حماسه‌ي ِ ايران


در درآمد ِ ٤ :٢٢ زيرْ بخش ِ ١٥، به گفتاري از سعيد اوحدي درباره‌ي ِ شاهنامه در يك فيلم ويديويي، ‌پيوند دادم. اكنون به چند بخش ِ ديگر از دنباله‌ي ِ همان گفتار، پيوند مي‌دهم.
در اين جا ببينيد و بشنويد ↓

http://www.youtube.com/user/Mehraamin


خاستگاه: رايانْ‌پيامي از سعيد اوحدي - سوئد


٧. فراخوان ِ "كانون ِ فيلم" براي ِ نمايش ِ چند فيلم ِ مستند


New Email: http://au.mc511.mail.yahoo.com/mc/compose?to=info@filmsocietyhf.org
Web: http://www.filmsocietyhf.org/
Info: 818-667-8846
Sunday November 16, 2008, at 6:00 PM
Ardeshir Mohasses and His Caricatures
(1972, B&W, 20 min.)
Writer, Director, Producer: Bahman Maghsoudlou
Special Guests: Dr. Abass Toufigh, Majid Roshangar and Mahmood Nafisi
A documentary about the famous Iranian caricaturist, Ardeshir Mohasses, who has lived in America since 1976. He recently died on October 9, 2008 in New York .
Selected for the Leipzig Film Festival, 1996. Maghsoudlou is currently working on an updated and expanded hour-long version of this documentary. Ardeshir was born on 1938 in Rasht in the northwest of Iran . His mother was a poetess and his father was a judge. After receiving his degrees in political science and law from the University of Tehran, he began working with Iranian and international newspapers and magazines, such as Keyhan, Ettelaat, Ayandegan, Ferdousi, The New York Times, Harpers, Jeune Afrique, and Nation. His work has been featured in leading art magazines, such as Agraphis, Graphic Design, Graphic & Communication Arts, and he has had numerous one-man art shows in Iran , Europe, and the United States . Recently a collection of his works was purchased by the Library of the U.S. Congress to be presented in a show in the near future. Ardeshir works constantly. He takes his pen and paper everywhere he goes – even to the movie theater, nightclubs, or when he goes to see a circus.
Ghazale Alizadeh
A lyrical exploration of the short life of a young woman writer.
Featuring: Bahram Bayzaie, Javad Mojabi, Masood Kimiaie and ….
a film by: Pegah AhangaraniProduced by: Javad Karachi and Pegah Ahangarani
Pegah Ahangarani: born in 1984, is an Iranian actress. She is the daughter of actress and director Manijeh Hekmat and movie director Jamshid Ahangarani.
Filmography:
The Singing Cat (1991 - Directed by Kambozia Partoyi)The Girl in Sneakers (1999 - Directed by Rasul Sadr Ameli)Women's Prison (2001 - Directed by Manijeh Hekmat) Our Days (2002 - Directed by Rakhshan Bani-Etemad) Maxx (2005 - Directed by Saman Moghadam)Sweet Jam (2006 - Directed by Arezoo Petrossian)
Awards:
Best Actress Award, for The Girl in Sneakers, 23rd Cairo International Film Festival , Egypt , December 1999.Best Performance Award, for The Girl in Sneakers, 14th Isfahan International Film and Video Festival for Children and Young Adults, Iran , October 1999.
For more information, please visit our web: http://www.filmsocietyhf.org/
HOMESICK BLUES
Selected Poems of LANGSTON HUGHES
Translated into Persian by:
HASSAN FAYYAD
To See Promo Click Below:
http://www.filmsocietyhf.org/HughesDream.html
Published by Sales Publication
Price: $20.00 Including shipment to Europe, Canada ,
and United States. Contact:
http://au.mc511.mail.yahoo.com/mc/compose?to=info@filmsocietyhf.org
or 818-667-8846





خاستگاه: رايانْ‌پيامي از دفتر ِ كانون ِ فيلم - كاليفرنيا


٨. تايپوگرافي ي ِ شاهنامه‌ي ِ فردوسي


به گزارش ِ خبرگزاري‌ي ِ مهر، "تايپوگرافي"ي ِ شاهنامه منتشر شد. اين "تايپوگرافي"* را – که كُنشی نو در گستره‌ي ٍ ادب ِ کهن ِ فارسی به شمار می آید – داریوش مُختاری انجام داده و میرجلال الدین کزّازی نیز پيشْ‌گفتاري بر آن نوشته است. اين كتاب را انتشارات رسم منتشرکرده‌است.
در این کتاب، شماري از نقش‌ْوَرزان ِ و پهلوانان شاهنامه، بر بُنياد ٍ نگاره‌هاي یکی از شاهنامه‌های چاپ ِ سنگی، به گونه‌ای طرّاحی‌شده‌اند که چهره‌ي هر شخص با نامش شکل‌ْگرفته‌است.
مختاری کوشیده است كه با بهره‌گيري از آزموده‌ها و آموخته‌هایش، همْ‌آميزي‌ي ِ سزاواري از تصویرسازی و "تایپوگرافی" ارائه‌کند.
در اين زمينه، بيشتر بخوانيد ↓
http://www.mehrnews.ir/NewsPrint.aspx?NewsID=779639


خاستگاه: رايان‌ْْپيامي از پيام جهانگيري - شيراز
________________________
* دوست ِ پژوهنده‌ي ِ ارجمند، آقاي ِ داريوش آشوري در پاسخ به پرسش ِ نگارنده در باره ي برابر ِ فارسي ي احتمالي براي اين اصطلاح، نوشته‌است كه امروز در صنعت ِ چاپ ِ ايران، «صفحه‌آرايي» به جاي ِ «تايپو- گرافي»، به‌كارمي‌رود.



من در پاسخ بدو نوشتم :
امّا زنده‌ياد كريم امامي – كه كارشناس و ويژه‌كار در اين صنعت بود – در فرهنگ ِ فارسي - انگليسي اش، صفحه‌آرايي را
page make-up
و
layout
معني‌كرده‌است و نه
typography.
*
و آشوري درباره ي اين يادآوري ِ نگارنده نوشت:
layout
را تا آن جا که من به یاد دارم، در روزگار قدیم‌تر "صفحه‌بندی" می‌گفتند که بستن صفحه‌ی حروف سربی بود در
چاپخانه. اما
typography
گویا تازه‌تر باشد و بیشتر به صفحه‌آرایی ي کامپیوتری گفته می‌شود که کار تازه‌ای ست درآمیخته با گرافیک، با امکاناتی که کامپیوتر در اختیار کارشناس آرایشگری صفحه و کل کتاب می‌گذارد و پیش از آن به این آسانی و پرامکانی نبود. تایپوگرافی (صفحه‌آرایی) اکنون گونه‌ای فن و کار هنری به شمار می‌آید. نگاهی به این واژه‌ها درWikipedia
به گمان‌ام روشنگر باشد. امامی در فرهنگ‌اش "صفحه‌بندی" را نیاورده. به نظر می‌رسد فراموش کرده بوده باشد. به هر حال، در روزگار چاپ سربی اصطلاح بسیار رایجی بود و شما هم بی‌گمان به خاطر دارید.
برای
typography
هم امامی گویا برابری نگذاشته باشد. ولی در فرهنگِ سخن "صفحه‌بندی" و "صفحه‌آرایی" به دو معنا آمده است، مانند آنچه در بالا عرض شد.
Page make up
را در فرهنگ‌های وبستر و آکسفورد نیافتم. شاید برابرِ معنایی قدیم‌تری برای تایپوگرافی باشد که به "زباله‌دانِ تاریخ" رفته است، همراه خیلی چیزهای دیگر!"
*
در ويكيپيديا – كه آقاي آشوري مرا به پي‌جويي در آن، فراخوانده‌است – درباره‌ي ِ اين كليدْواژه مي‌خوانيم:


Typography is the art and techniques of arranging type, type design, and modifying type glyphs. Type glyphs are created and modified using a variety of illustration techniques. The arrangement of type involves the selection of typefaces, point size, line length, leading (line spacing), letter-spacing (tracking) and kerning.
Typography is performed by typesetters, compositors, typographers, graphic artists, art directors, comic book artists, and clerical workers. Until the Digital Age, typography was a specialized occupation. Digitization opened up typography to new generations of visual designers and lay users.


با رويْ‌كرد به اين تعريف‌ها و سنجش ِ آن‌ها با وصفي كه در گزارش ِ خبرگزاري‌ي ِ مهر از كار ِ داریوش مُختاری در مورد ِ نقش‌ْوَرزان ِ شاهنامه شده‌است، من نتوانستم به برابر ِ فارسي‌ي ِ رسا و گويا و فراگير و بازدارنده‌اي (/ جامع و مانعي) به جاي ِ "تايپوگرافي"ي ِ آمده در آن گزارشِ، برسم و ناخواسته و ناگزير، همان را به كاربردم. شايد با ديدن ِ كتاب و دريافت ِ درست و دقيق ِ چیستي و چه‌گونگي‌ي ِ درونْ‌مايه‌ي ِ آن، بتوانم پيشْ‌نهادي در اين زمينه بدهم.


٩. بررسي‌ي ِ يك كتاب: مطالعاتي درباره‌ي ِِ تاريخ، زبان و فرهنگ ِ آذربايجان






عقاب علي احمدي، بررسي‌ي ِ كوتاهي دارد درباره ي ِ اين كتاب ِ دو جلدي‌، پژوهش ِ فيروز منصوري.
در اين جا بخوانيد ↓
http://rouznamak.blogfa.com/post-391.aspx


خاستگاه: رايان‌ْْپيامي از مسعود لقمان، دفتر روزنامك - تهران


١٠. بررسي‌ي ِ وضع ِ آمريكا و جهان: نگرش ِ كارگران و زحمتْ‌كشان ِ آن كشور به گزينش ِ رييس ِ جمهورْ "اوباما" و پيْ‌آيندهاي ِ احتمالي‌ي ِ آن، در همايشي دو روزه


از ديدگاه ِ اهميّت ِ رويداد ِ جهاني‌ي ِ اخير، يعني گزينش ِ باراك حسين اوباما به عنوان ِ رييس ِ جمهور ِ آمريكا (و – چون نيكْ‌بنگريم – درواقع، رييس ِ جمهور ِ همه‌ي ِ جهان!) و تأثير ِ ناگزير ِ اين امر در سرنوشت ميهن و مردم ِ ما، بي هيچ گونه موضعْ‌گيري‌ي ِ سياسي – كه كار ِ ويراستار ِ اين تارنما نيست – و تنها به خواست ِ آگاهي‌رساني به خوانندگان ِ ارجمند، متن ِ فراخوان ِ زير را – كه به اين دفتر رسيده‌است – در اين جا، بازْنشرمي‌دهم.



Workers World Party Conference

November 15 - 16
The New Situation in the U.S. and the World





The Obama election


Worst capitalist crisis since the 1930s
The challenges facing the working class & the oppressed, socialists, revolutionaries here in the belly of the beast …



دنباله را در اين جاها ببينيد و بخوانيد ↓
http://www.workers.org/

http://www.workersworld.net/Workers World TV

در اين ميان هفته‌نامه‌ي شهروند ِ امروز،

ناپرهيزي كرد و از نشر بازداشته شد!




خاستگاه: رايان‌ْْپيامي از دفتر
حزب ِ جهاني ي كارگرانِ

WWP
(Workers World Party)


درهمين زمينه، پیام اتحاد جمهوریخواهان ایران به باراک اوباما را در اين جا بخوانيد ↓
http://www.iran-emrooz.net/index.php?/news1/16943/


خاستگاه: خبرنامه ي ِ الكترونيك ِ ايران ِ امروز


١١. گِلِه ي ِ "ليلي" از "مجنون": طنز ِ روزگار ِ رايانْگر و رايان‌ْْپيام


گِلِه مي‌كرد ز مجنون، ليلي/ كه شده رابطه‌مان ايميلي
حيف از آن رابطه‌ي ِ انساني / كه چُنين شد كه خودت مي‌داني
عشق وقتي بشود دات‌كامي / حاصلش نيست به جز ناكامي
نازنين، خورده مگر گرگ تو را / بُرده يا داتْ ‌نِت و دات‌ْ‌ اُرگ تو را
بَهرَت ايميل زدم پيشترك/ جاي ِ سابجكت نوشتم: به دَرَك!
به دَرَك گر دل ِ من غمگين است / به دَرَك گر غم ِ من سنگين است
به دَرَك رابطه گر خورده تَرَك / قطع ِ آن هم به جهنّم! به دَرَك!
آن قدر دلخور از اين ايميلم / كه به اين رابطه هم بي ‌ميلم
OFF
كن كامپيوتر را جانم / يار ِ من باش و ببين من
امON
مرگ ِ ليلي، نِت و مِت را وِل كن /
همه را جاي
OK
كنْسِل كن
اگرت حرفي و پيغامي هست / روي كاغذ بنويسش با دست
نامه يك حالت ِ ديگر دارد / خطّ ِ تو لطف ِ مكرّر دارد
خسته از
Font
و ز ِ
Format
شده‌ام / دلخور از گِردالي‌ي ِ @ (ات) شده‌ام
كرد ريپلاي به ليلي، مجنون / كه دلم هست از اين سابجكت خون
باشه، فردا تلفن خواهم‌كرد / هر چه گفتي كه بكن، خواهم‌كرد
زودتر پيش تو خواهم آمد / هِي مرتب به تو سر خواهم زد
راست گفتي تو، عزيزم، ليلي / ديگر از من نرسد ايميلي
نامه‌اي پُستْ نمودم بَهرَت / به اميدي كه سرآيد قهرَت...


هادي خُرسندي


١٢. گزارش ِ همايش ِ "كورش بزرگ" در تهران و "كارت ِ شادباش ِ روز ِ ملّي‌ي ِ كورش" و "ويره‌نامه‌ي ِ آبانگان"
در اين جاها بخوانيد و ببينيد ↓
http://bisoton.blogfa.com/post-10.aspx
http://reirazi.persianblog.ir/post/489/
http://reirazi.persianblog.ir/post/492/


خاستگاه: رايان‌ْْپيامي از محسن قاسمي شاد - تهران


در همين زمينه، فراخوان ِ زير درباره ي يك همايش باستانْ‌شناختي براي پژوهش در مورد ِ پاسارگاد، به اين دفتر رسيده‌است ↓


Forwarded by Dr. Touraj Daryaee,Orange County, Southern California
Dr. Ali MousaviCurator of Ancient Iranian and Near Eastern ArtLos Angeles County Museum of ArtPresents:Pasargadae 2006:Archaeological Research and Restoration Program at the Capital of Cyrus the Great
Thursday, November 137:00pmHIB 135UC Irvine



خاستگاه: رايانْ‌پيامي از دكتر تورج دريايي - دانشگاه كاليفرنيا- پرديس ِ ارواين


١٣. اعتراض ِ دانشجویان ِ اصفهانی به گذر مترو از چهارباغ ِ عبّاسی


در اين جا بخوانيد ↓
http://reirazi.persianblog.ir/post/487


خاستگاه: رايان‌ْْپيامي از محسن قاسمي شاد - تهران


١٤. لبخند: درسي گران‌ْبها از انساني بزرگ


بسياري از مردم، كتاب ِ "شاهزاده كوچولو" اثر آنتوان دو سنت اگزوپري را مي‌شناسند. امّا شايد همه ندانند كه او خلبان ِ جنگي بود و با نازي‌ها جنگيد وكشته‌شد…
قبل از شروع ِ جنگ ِ جهاني‌ي ِ دوم اگزوپري در اسپانيا با ديكتاتوري‌ي ِ فرانكو مي‌جنگيد. او تجربه هاي حيرت آو خود را در مجموعه‌اي به نام لبخند، گردآوري كرده‌است. در يكي از خاطراتش مي‌نويسد كه او را اسيركردند و به زندان انداختند. او كه از روي ِ رفتارهاي خشونت‌آميز ِ نگهبان‌ها حدس‌زده بود كه روز ِ بعد، اعدامش خواهندكرد، مي‌نويسد :
مطمئن بودم كه مرا اعدام خواهندكرد. به همين دليل بشدت نگران بودم. جيب‌هايم را گشتم تا شايد سيگاري پيدا كنم كه از زير دست آنها كه حسابي لباس‌هايم را گشته بودند، دررفته‌باشد. يكي پيدا كردم و با دست‌هاي لرزان آن را به لب‌هايم گذاشتم. ولي كبريت نداشتم. از ميان نرده ها به زندان‌بانم نگاه كردم. او حتي نگاهي هم به من نينداخت. درست مانند يك مجسّمه آن‌ جا ايستاده بود. فرياد زدم "هي رفيق، كبريت داري؟! " به من نگاه كرد. شانه‌هايش را بالا انداخت وبه طرفم آمد. نزديك تر كه آمد و كبريتش را روشن‌كرد. بي‌اختيار نگاهش به نگاه ِ من دوخته‌شد. لبخندزدم ونمي دانم چرا؟ شايد از شدت اضطراب، شايد به خاطر اين كه خيلي به او نزديك بودم و نمي توانستم لبخند نزنم. در هر حال، لبخندزدم و انگار نوري فاصله‌ي ِ بين ِ دل‌هاي ما را پُركرد. مي‌دانستم كه او به هيچ وجه چنين چيزي را نمي‌خواهد...
ولي گرماي لبخند من از ميله‌ها گذشت وبه او رسيد و روي لب‌هاي او هم، لبخندشكفت. سيگارم را روشن‌كرد، ولي نرفت و همان‌جا ايستاد. مستقيم در چشم‌هايم نگاه‌كرد و لبخندزد.
من حالا با علم ِ به اين كه او نه يك نگهبان ِ زندان، كه يك انسان است به او لبخندزدم. نگاه ِ او حال و هواي ديگري پيدا كرده بود.
پرسيد: " بچه داري؟ " با دست‌هاي لرزان، كيف ِ پولم را بيرون آوردم وعكس ِ اعضاي ِ خانواده ام را به او نشان دادم و گفتم :" آره ايناهاش "
او هم عكس بچه هايش را به من نشان داد ودرباره نقشه ها و آرزوهايي كه براي آنها داشت برايم صحبت كرد. اشك به چشمهايم هجوم آورد. گفتم كه مي ترسم ديگر هرگز خانواده ام را نبينم. ديگر نبينم كه بچه هايم چطور بزرگ مي شوند . چشم هاي او هم پر از اشك شدند. ناگهان بي آن كه كه حرفي بزند، قفل ِ در ِ سلول ِ مرا باز كرد ومرا بيرون برد. بعد هم مرا بيرون زندان و جاده پشتي آن كه به شهر منتهي مي شد، هدايت كرد. نزديك شهر كه رسيديم، تنهايم گذاشت و برگشت بي آنكه كلمه اي حرف بزند.


يك لبخند، زندگي ي ِ مرا نجات داد ...


بله لبخند بدون برنامه ريزي، بدون حسابگري، لبخندي طبيعي، زيباترين پل ِ ارتباطي‌ي ِ آدم هاست ما لايه‌هايي را براي حفاظت از خود مي سازيم. لايه‌ي ِ مدارج علمي و مدارك دانشگاهي، لايه‌ي ِ موقعيّت ِ شغلي واين كه دوست داريم ما را آن گونه ببينند كه نيستيم. زير ِ همه‌ي ِ اين لايه‌ها، من ِ حقيقي وارزشمند نهفته‌است.
من ترسي ندارم از اين كه آن را روح بنامم. من ايمان دارم كه روح‌هاي انسان‌هاست كه با يكديگر ارتباط برقرارمي‌كنند و اين روح ها با يكديگر هيچ خصومتي ندارد. متأسّفانه روح ما در زير لايه‌هايي ساخته و پرداخته‌ي ِ خود ما كه در ساخته شدنشان دقت هولناكي هم به خرج مي دهيم، ما از يكديگر جدامي‌سازند و بين ما فاصله‌هايي را پديدمي‌آورند وسبب ِ تنهايي و انزواي ِ ما مي شوند.


داستان اگزوپري داستان لحظه‌ي ِ جادويي‌ي ِ پيوند ِ دو روح است.
آدمي به هنگام عاشق شدن ونگاه كردن به يك نوزاد، اين پيوند روحاني را احساس مي كند. وقتي كودكي را مي بينيم چرا لبخند مي زنيم؟ چون انسان را پيش روي خود مي‌بينيم كه هيچ يك از لايه‌هايي را كه نام برديم روي من ِ طبيعي‌ي ِ خود، نكشيده‌است و با همه‌ي ِ وجود ِ خود و بي هيچ شائبه‌اي به ما لبخندمي‌زند و آن روح ِ كودكانه‌ي ِ درون ِ ماست كه درواقع به لبخند ِ او پاسخ مي‌دهد...


خاستگاه: رايان‌ْْپيامي از دكتر كاظم ابهري، دانشگاه استرالياي جنوبي - ادلايد


١٥. چه كسي از «ويس و رامين» هراسان است و چرا؟: فراخوان براي يك همايش ِ ايرانْ‌شناختي در لندن


بُنياد ِ ميراث ِ ايران و بخش ِ پژوهش‌هاي ِ خاور ِ ميانه‌شناختي در مدرسه‌ي ِ مطالعات ِ شرقي و آفريقايي‌ي ِ دانشگاه ِ لندن، همايشي ايرانْ‌شناختي را براي ِ روز ِ ٢٩ آبان ١٣٨٧ (١٩ نوامبر ٢٠٠٨) برنامه‌ريزي كرده‌اند كه قرارست در آن، دكتر ديك ديويس ايرانْ‌شناس ِ انگليسي و مترجم ِ شاهنامه، ويس و رامين و اثرهاي ديگري از ادب ِ كهن و نو ِ فارسي به زبان ِ انگليسي، درباره‌ي ِ ويس و رامين، كهن‌ْترين منظومه‌ي ِ غنايي در ادب ِ فارسي‌ي ِ دَري، سروده‌ي ِ فخرالدّين اسعد گرگاني، سخنْ‌بگويد.
متن ِ فراخوان ِ اين همايش را در دنباله، مي‌خوانيد ↓








WHO'S AFRAID OF VIS AND RAMIN, AND WHY?


Lecture
19 November 20087:00pmRoom 102, 22 Russell SquareSchool of Oriental and African Studies (SOAS)
Lecture by Prof. Dick Davis on 'Vis and Ramin' by Fakhraddin As'ad Gorgani





Organised by
Department of Near and Middle Eastern Studies, School of Oriental and African Studies ( University of London ) and the Iran Heritage Foundation.
Introduction
The talk will discuss Vis and Ramin, the first major Persian romance, written by the poet Fakhraddin Gorgani at some time between 1050 and 1055.
Gorgani's poem is one of the most fascinating and extraordinary love narratives of medieval literature, either Muslim or Christian, and arguably one of its most influential, and yet it is relatively unknown. Why is this so? The speaker has recently completed a verse translation of the poem (Mage Publishers, 2008; Penguin Classics 2009), and the talk will conclude with a reading of a few passages from the translation.
Dick Davis was born in Portsmouth , England , in 1945, and educated at the universities of Cambridge (B.A. and M.A. in English Literature) and Manchester (PhD. in Medieval Persian Literature). He lived in Iran for 8 years (1970-1978), and also for some time in both Italy and Greece . He is currently Professor of Persian and Chair of the Department of Near Eastern Languages and Cultures at Ohio State University . As author, translator or editor, he has produced over 20 books as well as academic works. These include translations from Italian (prose) and Persian (prose and verse), and eight books of his own poetry (the most recent of which is 'A Trick of Sunlight', 2006). His translations from Persian include Attar's 'The Conference of the Birds', a book of medieval epigrams ('Borrowed Ware'), Pezeshkzad's 'My Uncle Napoleon', and Ferdowsi's 'Shahnameh'. He has recently completed a verse translation of the 11th century poet Gorgani's ' Vis and Ramin', one of the most beautiful of Persian love stories.
Admission
Free
Date and Time
19 November 20087:00pm
Venue
Room 102, 22 Russell SquareSchool of Oriental and African Studies (SOAS)London WC1H 0XG
Enquiries
Dr. Nima Mina
http://au.mc511.mail.yahoo.com/mc/compose?to=pedram.khosronejad@st-andrews.ac.uk




خاستگاه: رايان‌ْْپيامي از دفتر ِ بُنياد ِ ميراث ِ ايران - لندن


١٦. نگاهي ديگرگونه به تاريخ ِ روابط ِ ايران و آمريكا


در پيوندْنشاني‌ي ِ زير، بخوانيد ↓
http://www.shahrvandemrouz.com/content/3528/default.aspx


خاستگاه: شهروند ِ امروز (با يادآوري‌ي ِ پيام جهانگيري در رايان‌ْْپيامي از شيراز)


١٧. "حقيقت دارد": شعري از احمدرضا احمدي با صداي ِ او


در اين جا بشنويد ↓
http://www.naqashi.com/


خاستگاه: رايان‌ْْپيامي از حسن نقاشي - يزد


١٨. نمايش ِ فيلمي مستند بر بُنياد ِ اسطوره‌ي ِ زروان


نمایش فیلم مستند زروان
اثري از:
حسن نقاشي
در جشنواره‌ي ٍ فیلم کوتاه تهران
پنج شنبه ٢٣ آبان / ساعت ِ ١٠ تا ١١
سینما فلسطین / تالار ِ شماره‌ي ِ ٣ / بخش سرزمین زیبای من





خاستگاه: رايان‌ْْپيامي از حسن نقاشي - يزد


١٩. يك فاجعه‌ي ِ زيستْ‌محيطي‌ي ِ ديگر‌: قطع درختان کهنسال گیلان به بهانه‌ی مبارزه با خرافات!


با اندوه ِ بسيار، آگاهي‌يافتم كه كارْبه‌دستان در استان ِ سبزْ‌ْْپوش ِ گيلا ن، به بهانه‌ي ِ فريبنده و خندستاني‌ي ِ "مبارزه با خُرافات" (؟!)، با كُنِشي اهريمني به جان ِ درختان ِ كهنْ‌سال افتاده‌اند و اين يادْمان‌هاي ديرينه‌ي ِ نياكان ِ آبادْگرمان را نابودمي‌كنند!

درخت ِ كهن و بي همتايي

كه حُكم اعدامش را صادركرده اند!




گزارش ِ اين فاجعه را در اين جا بخوانيد و مانند ِ من، آه از نهاد برآوريد و آب در چشم بگردانيد! ↓
http://www.greennews.ir/detail_fa/?iData=328&iCat=347&iChannel=1&nChannel=News


خاستگاه: رايان‌ْْپيامي از فرشيد ابراهيمي - تهران


يادآوري‌ي ِ دردمندانه‌ي ِ ويراستار:


اين خبر ِ تكانْ‌دهنده و هولْ‌انگيز، خاطره‌ي ِ تلخ ِ دو رويداد ِ همانند در شهر ِ زادگاهم اصفهان را در ذهن ِ دردمند و رنجورم بيداركرد و بر زخم‌هاي كهنه‌ام نمكْ‌پاشيد!
در فرارَوَند ِ رويداهاي ِ توفاني‌ي ِ سال‌هاي ِ ٥٧ و ٥٨، كساني به دستْ‌آويز ِ جاي ِ "فسق و فجور"بودن ِ حمّام ِ خسروآقا، با پرتاب ِ افزار ِ انفجاري‌ي ِ دستْ‌ساخته‌ي ِ رايج ِ آن روزها به نام ِ "سه‌راهي" به درون ِ آن بناي ِ تاريخي و فرهنگي، بخشي از آم را به تباهي كشاندند كه همانا خشنودي‌ي ِ خاطر ِ كامل‌شان را فراهمْ‌نكرد و سال‌ها بعد، در يك تازش ِ شبانه، همه‌ي ِ آنِ يادمان ِ ارزشْ‌مند را در كنار ِ مجموعه‌ي ِ "نقش ِ جهان"، يكْ‌باره از صفحه‌ي ِ روزگار محوكردند تا نشاني از "فسق و فجور" بر دامن ِ آن "دارُالعِباد"‌ نمانَد!
*
درهمان سال‌ها، بازهم كساني از همان قبيل و قبيله، درخت ِ چناري را كه در پناهْ‌گاه و آرامشْ‌گاهي به نام ِ خاجيك (نام ِ همْ‌ميهن ٍ ارمني‌ي ِ كارنده‌ي ِ آن درخت و آبادْگر ِ آن پناهْ‌گاه) در دامنه‌ي ِ كوه ِ صُفه در جنوب ِ اصفهان، با قناعت به آب ِ چشمه‌اي همْ‌چند ِ اشك ِ چشم ِ كور، باليده و تنومند و سايه‌افكن شده‌بود، بازهم به بهانه‌ي ِ اين كه كساني در آن جا به "هرزگي و فساد" مي پرداخته‌اند، با انداختن ِ يكي از همان «سه‌راهي»هاي ِ ويرانگر به شكاف ِ درون ِ تنه‌ي ِ آن، بر خاك افكندند و به توده‌اي زغال، مبدّلْ‌كردند و داغ ِ سايه‌سار ِ آرامشْ‌بخش ِ آن را بر دل ِ خستگان از پياده‌روي در آن كوه ِ آفتاب‌ْپوش ِ بي‌آب و گياه، گذاشتند!


٢٠. رشته جُستارهايي درباره‌ي ِ تاريخ ِ كهن ِ ايرانْ‌زمين


بخش ِ سوم ِ اين پژوهش ِ بهرام روشنْ‌ضمير را با دو عنوان ِ تاريخ ِ ايلام و بحث درباره‌ی‌ ِ ريشه‌يابي‌ي ِ نام زرتشت، در اين جا بخوانيد ↓
http://rouznamak.blogfa.com/post-390.aspx


خاستگاه: رايان‌ْْپيامي از مسعود لقمان، دفتر ِ روزنامك - تهران


٢١. بازی‌های ِ آوازی در بُرج ِ آزادی: كوششي براي نگاهباني از فرهنگ ِ توده و انتقال ِ آن به كودكان و نوجوانان ِ امروز


در اين جا بخوانيد ↓
http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?pr=s&NewsID=779174


خاستگاه: رايان‌ْْپيامي از فرشيد ابراهيمي - تهران


٢٢. ورود ِ "ویکی‌پدیای ِ فارسی" به باشگاه ِ ۵۰ هزارتایی‌ها


در اين جا بخوانيد ↓
http://www.radiofarda.com/Article/2008/11/12/f3_wikiepdia_persian_50thousands.html


خاستگاه: تارنماي ِ راديو فردا


٢٣. جایزه ي ِ ادبی ي ِ گنکور به "عتيق رحيمی" نویسنده ي ِ افغان رسید










نام ِ رُمان ِ برنده ي ِ اين جايزه ي ٍ جهاني‌ي ٍ فرانسه، سنگ ِ صَبور، يادْآور ِ رُمان ِ مشهور ِ زنده ياد صادق چوبك به همين نام است.
گزارش ِ اين رويداد ِ مهمّ ِ فرهنگي و ادبي را در اين جا بخوانيد ↓
http://www.radiofarda.com/Article/2008/11/10/f14_Goncourt_prize_France_literature.html


خاستگاه: تارنماي ِ راديو فردا


٢٤. جايزه‌اي بزرگ براي يك باستانْ‌شناس و تاريخْ‌نگار ِ ايراني


دکتر کاوه فرّخ جايزه‌ي ِ بهترين کتاب ِ تاريخي‌ي ِ سال ِ 2008 به نام ِ بنجامين فرانکلين را از سوي ِ اتّحاديّه‌ي ٍ ناشران ِ مستقلّ ِ آمريكا براي ِ كتاب ِ سايه‌هاي ِ كوير[Shadows In The Desert] دريافت.
گزارش ِ اين كامْ‌يابي‌ي ِ فرهنگي را در اين دو جا بخوانيد ↓
http://www.savepasargad.com/Nov.08/Dr.%20kaveh%20farrokh.htm

"Shadows In The Desert"
Dr. Kaveh Farrokh wins the Benjamin Franklin Award
http://www.savepasargad.com/european_languages.htm



خاستگاه: رايان‌ْْپيامي از شكوه ميرزادگي، دفتر ِ بُنياد ِ ميراث ِ پاسارگاد، دِنْوِر- كُلرادو- آمريكا


٢٥. بررسي‌ي ِ دو كتاب ِ رسيده


يك) ابوالفضل خطيبي: درباره‌ي ِ شاهنامه- برگزيده‌ي ِ مقاله‌هاي ِ نشر ِ دانش (١١)، ٢٤٥ صفحه - انتشارات ِ مركز ِ نشر ِ دانشگاهي ، تهران - ١٣٨٥



شاهنامه، بي هيچ اغراقي، درياست و ناگفته پيداست كه شناخت ِ دريا را هرگز نمي‌توان پايانْ‌يافته انگاشت. فرارَوَند ِ شاهنامه‌پژوهي‌ي ِ سامانْ‌مَند و دانشگاهي – كه از دو سَده‌ي ِ پيش ازين، نخست از سوي ِ جُزْايرانيان آغازشد و سپس، از جانب ِ خود ِ ايرانيان ادامه‌يافت – در دهه‌هاي ِ اخير، به فرازها و پايگاه‌هاي والايي رسيده و رازْواره‌هاي بيشتري از هزارتوي ِ حماسه‌ي ِ ملّي‌ي ِ ايرانيان را آفتابي كرده‌است. با اين همه، كوشش و كُنِش در اين راه ِ فرخنده ادامه‌دارد و پيوسته شاهد ِ دستْ‌آوردهاي ِ تازه‌تر و يافته‌هاي ِ روشنْ‌گرتر و گرهْ‌گشاتري در اين زمينه هستيم. "تا باد، چُنين بادا!"
دكتر ابوالفضل خطيبي، ادبْ‌شناس، شاهنامه‌پژوه، ياورْويراستار ِ استاد دكتر جلال خالقي مطلق در ويرايش ِ دفتر ِهفتم ِ شاهنامه و عضو ِ فرهنگستان ِ ادب ِ ايران، يكي از راهْ‌پويان ِ راهْ‌شناس و سختْ‌گامْ در اين راه ِ دُشخوار و ناهموارست. او در دفتر ِ موضوع ِ اين بررسي، پانزده گفتار ِ شاهنامه‌شناختي‌ي خود را – كه پيشتر در مجلّه‌ي ِ نشر ِ دانش، درجْ‌كرده بوده – فراهم‌آورده و انتشارداده‌است تا دستْ‌رسْ نداشتگان ِ بدان مجلّه – همچون اين "شهرْبند ِ غُربت" – نيز بي‌بهره‌نمانند.
خطيبي، در اين پانزده پژوهش، طيف ِ گسترده‌اي از نادانسته‌هاي ِ دانستني در حوزه‌ي ِ شاهنامه شناسي را كاويده و بررسيده و به برآيندهاي ِ چشمْ‌گير و رازْگشا و آگاهاننده‌‌اي رسيده‌است. در اين بررسي‌ي ِ كوتاه، مجال ِ آن را ندارم كه به نقد ِ كارشناختي‌ي ِ يكايك ِ اين پژوهش‌ها بپردازم و ناگزير به همين شناختْ‌نامه‌ي ِ كلّي، بسنده‌مي‌كنم و خوانندگان ِ ارجمند را به خواندن ِ دقيق و باريكْ‌بينانه‌ي ِ اين دفتر ِ دانش و ادب و فرهنگ ِ ايراني فرامي‌خوانم.


دو) حورا ياوري: روانكاوي و ادبيّات: دو متن، دو انسان، دو جهان از بهرام ِ گور تا راوي ِ بوف ِ كور، چاپ ِ دوم، ٢٨٨ صفحه، انتشارات ِ سخن، تهران- ١٣٨٦





پيشينه ي ِ نقد ِ ادبي به مفهوم ِ امروزين و همخوان با سنجه هاي ِ جهاني ي ِ اين رشته از كُنِش ِ ادبيّات شناختي، در ايران و ديگر حوزه هاي ِ ادب ِ فارسي، از چند دهه ي پيش، بدان سو نمي‌رود. در اين دهه ها، كوشش هاي پراكنده و نه چندان سامان ْمَند و هم ْسويي در اين راستا شده كه بخش ِ عمده ي ِ آن، رويكرد به دست ْ آوردهاي ِ ادب ِ معاصر داشته است. در زمينه ي ِ شناخت ِ ادب ِ كهن ِ فارسي – از چند استثنا كه بگذريم – بيشتر كارها در چهار چوب ِ "تحقيق در متون" ِ دانشگاهي جاي مي‌گيرد كه، گرچه در نوع ِ خود بايسته و سودمندست، به هيچ روي نمي تواند جايگزين ِ نقد و تحليل ِ فرهيخته ي ِ ادبي شود.
نويسنده ي ِ اين كتاب، آگاهانه و دل سوزانه به جبران ِ اين كمبود همّت گماشته و با نقد و تحليل ِ روان كاوانه ي ِ دو اثر ِ نامدار از ادب ِ كهن و نو ِ فارسي در كنار ِ هم، ياري ي ِ شاياني به نهادينه شدن ِ گفتمان ِ نقد ِ ادبي ي ِ پيشرو و روزآمد در عرصه ي ِ ادب ِ ما كرده است.
چاپ ِ يكم ِ اين كتاب ِ رهنمون و سودمند در سال ١٣٧٤، با رويكرد ِ ناقدان و پذيره ي ِ خوانندگان، همراه شد و چاپ ِ دوم ِ آن با ويرايشي دوباره و روزآمد كردن ِ برخي از داده ها و افزودن ِ نقدهاي بر چاپ ِ يكم، در سال ِ گذشته روانه ي بازار ِ كتاب شد. در ميان ِ نقدهاي افزوده، نقدي هم با عنوان ِ ساختار ِ رواني و ساختار ِ روايي در هفت پيكر و بوف ِ كور از نگارنده ي اين سطرها آمده است كه نخستين بار در گاهنامه ي ِ سنگ، شماره ي ٢، سوئد - ١٩٩٧، نشريافته بود.
خواندن ِ اين كتاب ِ كليدي ي ِ نقد و تحليل ِ ادبي را به همه ي ِ اهل ِ ادب و دوستداران ِ ادب و فرهنگ، سفارش مي‌كنم.



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?