Monday, September 15, 2008

 

شاباشْ پيامي ديگر در هنگام ِ سالْ گرد ِ زادْروز ِ فرخنده ي استاد «جلال خالقي مطلق» - پيوستي بر شاباشْ نامه هاي پيشين در همين تارنما


يادداشت ويراستار


دوشنبه بيست و پنجم شهريور ١٣٨٧ خورشيدي
(١٥سپتامبر ٢٠٠٨)

در پي ِ نشر ِ شاباشْ نامه هاي دوستداران ِ شاهنامه و ستايندگان ِ كوشش ِ بزرگ ِ استاد دكتر جلال خالقي مطلق در راستاي ِ ويرايش ِ متن ِ حماسه ي ايران به مناسبت ِ سالْ گرد ِ فرخنده ي زادْ روز ِ استاد در اين تارنما، امروز شاباشْ نامه ي ِ شيوا و زيباي ِ ديگري از دوست ِ پژوهنده ي ايرانْ شناسم استاد دكتر تورج پارسي، از سوئد به اين دفتر رسيد كه دريغم آمد آن را تا هنگام ِ نشر ِ هفته نامه ي پنجاه و چهارم نگاه دارم و بي درنگ نشرندهم؛ به ويژه كه فراگير ِ خاطره اي از استاد خالقي مطلق در اشاره به رنجْ بُرداري ي ِ چند ده ساله ي ايشان در كار ِ شاهنامه ويرايي و شاهنامه شناسي ست.


↓ پس اين شما و اين هم متن ِ شاباشْ نامه ي ِ پُرشور ِ دكتر پارسي



استاد دوستخواه، درود.
زاد روز استاد خالقى مطلق و سركار را شادباش مى گويم . نيك آگاهيم كسى كه در راستاى شناخت و شناساندن شاهنامه گام بر مى دارد ، نخست گزينش چنين كارستانى، " راستى به آيين كيش است" كه آبادانى جهانى است به سوى روشنايي و پس تر او خود نشانْ واره ى نيكى هاى آموزشى شاهنامه مى گردد.
به ياد دارم كه شبى پاى سخن رانى استاد -- كه از تلويزيون پخش مي شد -- نشسته بودم. استاد در حين گفتار گريستند؛ آن هم در نهايت بزرگوارى، افتادگى و پوزش. فرمودند: تلاش در راه چنين مهمّى مرا از زندگى جدا كرد؛ به طوري كه گواه بر بزرگ شدن فرزندانم نبودم!
من صداى غمناك آن اشك و بغض را روى دل خسته ام حس كردم؛ امّا آگاه بودم كه او به چكاد خواهد رسيد و گواه خواهد شد بر لبخند پر معنا و ستايشگر تاريخ!
بى گمان اين حق طبيعى فرزندان است كه پدر و مادر، در بزرگ شدنشان هم انباز گردند تا فرصتى باشد كه پاى خنده، گريه و بال گشايي شان باشند. اما استاد با نيكْ خِرَدى، خويشكارى ي ِ تاريخى ي ِ خود را فراگيرنده تر مى نماياند تا سامانش ببخشد. بى گمان در اين مهمّ، هرگز فرزندانش را از چشم دور نداشته؛ بلكه با خون دل چند دهه اى را پاى اين خويشكارى ي تاريخى گذاشته كه سرفرازو با منش نيك، بهروزى را به قلمرو فرهنگى ايران زمين پيشكش كند.
اينك به نام يك دانشگاهى در زادْ روز پُربار ِ استاد به پاى مى ايستم، كلاه از سر بر مى دارم و هم آوا با پير ِ توس از نردبان جهان بالا مى روم و بلند مى خوانم:
"به هر كار بخت تو پيروز باد!
همه روزگار تو نوروز باد!"



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?