Friday, April 25, 2008
چهار پيوست بر درآمد ِ ٣: ٧٦
يادداشت ويراستار
جمعه ٦ ارديبهشت ماه ١٣٨٧ خورشيدي
(٢٥ آوريل ٢٠٠٨)
در پي ِ نشر ِ سي و چهارمين هفتهنامه (درآمد ِ ٣: ٧٦)، همين امروز چهار خواندني ي ِ تازه و يادكردني به اين دفتر رسيد. دريغمآمد كه نشر ِ آنها را به زمان ِ بازگشتم از سفر ِ ايرانيكا و انتشار ِ هفتهنامهي ِ پسين واگذارم. پس، آنها را در اين پيوست ميآورم:
١. بازداريي ِ انديشه و بيان در كانون ِ انديشه و دانش و فرهنگ ِ ميهنمان!
اعتماد، روزنامهي ِ بامداد ِ تهران، در شمارهي ١٦٥٩ خود به تاريخ پنجشنبه ٥ ارديبهشت ١٣٨٧(ديروز)، گزارش ِ زير را نشرداده كه با همهي ِ كوتاهي، بسيارگويا و بينياز به هيچگونه شرحي، بيانْگر ِ حال و روز ِ انديشه و بيان در ميهن ِ ماست!
لغو ِ سخنراني ي ِ «ديهيمي» در دانشگاه تهران
سخنراني ي ِ خشايار ديهيمي در دانشکده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران لغو شد.
ديهيمي در اين سخنراني و در ادامه سلسله نشست هاي نگاه امروز در زمينه فلسفه و ادبيات قرار بود به موضوع دروغ بپردازد. مسؤلان دانشکده ادبيات دليل ممانعت از برگزاري اين جلسه را سخنراني هفته ي ِ پيش بابک احمدي با موضوع ِ انديشه ي ِ انتقادي بيان کردند. ديهيمي با حضور در ميان عده ي کثيري از دانشجويان قول داد كه متن سخنراني اش را در قالب يک مقاله منتشر کند. جامعه ي ِ فرهنگي ي ِ دانشجويان ِ اين دانشکده ( برگزارکننده ي ِ سلسله نشستها) ابراز اميدواري کرد كه جلسه ي ِ هفته ي ِ آينده، با حضور حسين پاينده پي گرفته شود.
٢. پيوندْنشانيي ِ يك تارنماي ِ فرهنگي- هنريي ِِ روزْآمدشده
آقاي ِ ياغش كاظمي، پژوهندهي ِ جوان و پويا و كوشا در راياپيامي از دانشگاه ِ هنر ِ اصفهان به اين دفتر، روزْآمدشدن ِ تارنماي ِ خواندني و سودمند ِ خود به نام ِ از اين اوستا را آگاهيدادهاست. در اين جا بخوانيد ↓
http://asha.blogsky.com/
٣. ياد ِ بيدار ِ يك ايراني ي روشن انديش و روشنْ گر: بيانْنامهي ِ تحليلي و توصيفيي ِ ٥٣ تن از اهل ِ انديشه و فرهنگ در راستاي ِ ارزيابيي ِ كارنامهي ِ درخشان ِ «دكتر فريدون آدميّت»
یاد ِ بیدار ِ
فریدون آدمیّت
(١٢٩٩- ١٣٨٧/ ١٩٢١- ٢٠٠٨)
فروردبن ١٣٨٧/ آوريل ٢٠٠٨
فریدون آدمیّت
(١٢٩٩- ١٣٨٧/ ١٩٢١- ٢٠٠٨)
فروردبن ١٣٨٧/ آوريل ٢٠٠٨
فریدون آدمیّت پس از چند هفتهای بر بستر بیماری در یکی از بیمارستانهای تهران، در ساعات نخستین بامداد روز دهم فروردین ١٣٨٧(٢٩ مارس ٢٠٠٨) درگذشت و با درگذشت او، فرهنگ ایران یکی از چهرههای یکتا و درخشان خود را از دست داد.
آدمیّت از جملۀ نخستین بنیانگزاران تاریخ نویسی علمی در ایران بود. پژوهش تاریخی آدمیّت در پیوندگاه "تاریخ سیاسی و فلسفۀ سیاسی" شکل میگیرد. "تفکر تاریخی عنصر اصلی تاریخ نویسی جدید است... آنچه به تاریخ روح و معنا میدهد،... دست یافتن به گذشتۀ زنده و شناخت جریان تاریخ است". پژوهش تاریخی آدمیت، به مثابه دستاورد "تاریخنویسی جدید"، "از مظاهر پدیدۀ آزاداندیشی و انتقاد عقلانی" است.
آدمیّت دربارۀ زمینۀ اصلی پژوهشهای خود مینویسد که "تحقیق من در تاریخ افکار اجتماعی و سیاسی" جدید در ایران است "که از قرن گذشته آغاز میشود و با ایدئولوژی مشروطیت تمام میشود". این تحقیق "چند جهت مشخص دارد: بررسی اندیشههای متفکران اجتماعی به طور اخص، شناخت شیوۀ تفکر کلی روشناندیشان و نوآوران افکار، تحول فکر سیاسی درون نظام کهن و ریشههای فکری مشروطهخواهی". توجه آدمیّت درین زمینه، از جمله به "عقاید متفکران و نویسندگان اجتماعی" بود که "ترجمان جریانهای فکری جدید بودند و به طرد ابهامات ذهنی و تاریکاندیشی برخاستند". "در سرتاسر جامعههای مشرق زمین"، این چنین " متفکران و نویسندگان اجتماعی" از عوامل مؤثر بر "تحول جامعه" بودند و اینهمه با اینکه "اندیشههای جدید از درون... [این] جامعهها برنخاست" چرا که "عامل تبدل افکار در سرتاسر جامعههای مشرق زمین تماس با مغرب زمین بوده است".
نوشتن دربارۀ علم تاریخ و روش تحقیق در تاریخ زمینۀ پراهمیت دیگری از کارنامۀ علمی پایدار آدمیّت بود. وی به نقد نوشتههایی از معاصران هم همت کرد تا "آشفتگی فکر تاریخی" در میان ایشان را بنمایاند. این نوشتههای آدمیّت که از اصول تاریخْنویسی و روششناخت تاریخ و نقد تاریخی بحث میکند تا سالها همچون راهنما و دست افزار کارسازی پژوهندگان علوم اجتماعی را به کار خواهد آمد.
نوشتههای آدمیّت، دستاورد عمری بلند در پرسش و پژوهش، روشنائیهای تازه و دیگری بر تاریخ دوران معاصر ایران انداخت، هم در آنچه دربارۀ تحوّل اندیشة سیاسی و اجتماعی در ایران در دوران جدید و معاصر نوشت و هم آنجا که به تحلیل این یا آن برهة تاریخ ایران پرداخت. پژوهش تاریخی آدمیّت بر دقت علمی و نقد عقلی تکیه دارد و بر انبوهی اسناد و مدارک معتبر و نشناخته استوار است. در نوشتن دقیق بود و در گزیدن واژهها و پرداختن عبارات طریق اضافه و گزافه و افراط نمی رفت. هرگز از گفتن آنچه درست میدانست سر باز نمیزد. با جسارت میاندیشید و به صراحت مینوشت. و آنچه نوشت، شوق خواندن تاریخ و پرداختن به تاریخ و اندیشیدن دربارۀ گذشته و گذشتهها را در میان بسیاران و خاصه جوانان برانگیخت.
آدمیّت نه به پیمودن راههای رفته بسنده کرد و نه تاریخ را با داستانْسرایی و افسانهپردازی یکی دانست: "تاریخْنویسی غیر از فنّ نقالی است". تاریخ، دانش اندیشیدن در چرائی رویدادهای زمانهای گذشته است. اندیشیدن دربارۀ سلسله و مجموعهای از "معلولها"یی که در پی و در کنار هم به "توالی"، "جریان" یافتهاند. بی آنکه علتالعللی هم باشد که همواره و در همه حال، چند و چون چگونگی "جریان" واقعات و حادثات را روشن کند. تنها خرد و خرداندیشی است که میتواند فهم و درک رویدادها را ممکن کند و پژوهش تاریخی را از خصلت پژوهشهای علمی برخوردار گرداند.
تاریخ آدمیّت از مسائل و ضروریات عصر تاریخی ما غافل نبود. آن صفحات که نوشت تاریخ گذشتهها نبود، شرح و روایت زمانۀ ما هم بود. از لابلای صفحات و جملهها و واژههای تاریخ آدمیت، زمانۀ ما و مسائل و ضروریات آن است که در برابر دیدگان پدیدار میشود و در ذهن نقش میگیرد: ضرورت دموکراسی اجتماعی، ضرورت آزادی، ضرورت طرد سیطرۀ قدرتهای بیگانه و تحکیم استقلال و حاکمیّت ملی، ضرورت تجدد و ترقیخواهی، ضرورت آزاداندیشی و طرد خشکاندیشی و تحجر، ضرورت خردگرائی و خردمداری و طرد کهنهپرستی و خرافهانگاری. گزینههای آدمیت صریح و روشن است و بی مجامله و محابا.
آدمیّت، زمانۀ معاصر را زمانۀ اعتلاء و تفوق و چیرگی فرهنگ و تمدّن غرب میشناخت و بهره گیری از دستاوردهای این تمدّن را ضرور میدانست بیآنکه در این بهرهگیری تا مرزهای " تقلید کورکورانه" به پیش رود. در بحث میان "قدیم" و "جدید" و "شرق" و "غرب"، آدمیّت نفس تجددخواهی بود و روشنگری. نه سیطرهجویی و سلطهطلبی "غرب" را از یاد می برد و نه از ضرورت طرد و دفع آن غافل میماند. آدمیّت، نه "غرب زده " و نه " غرب ستیز". و آگاه به ضرورتهای زمانه.
آدمیّت شهروند بیداردل زمانۀ ما بود. آزاداندیشی روشنبین که ظلم و ستم و سرکوب و جهل و جمود را منکوب و مطرود و زدوده میخواست. با سودای بهروزی و بهزیستی مردمان زیست. آدمیّت دوران پایانی زندگی را در عزلتی ناخواسته و تحمیلی سپری کرد در حصاری ساخته و پرداختۀ حاکمان و متشرعان و برافراخته از لعن و طعن و تهمت و نفرین. خشکاندیشان و شریعتپناهان نه پیام آزاداندیشانۀ او را تاب میآوردند و نه این سخن او راکه مصلحت کار مردمان در یاری جستن از خرد و خردمندی و تبرّی از خرافه و وهم و نامعقولات است. به طبع و نشر نوشتههایش رخصت نمیدادند و او را فرو رفته در خاموشی و فراموشی و نیستی میخواستند. دوران پایانی زندگی آدمیّت، در تبعید و در درون مرزها گذشت. آدمیّت، تداوم ِ سنّت ِ عُرفْزيستي و عُرفْاندیشی در فرهنگ ما بود. در برابر خُرافه، کهنهاندیشی و نوستیزی، سنّتشکنی بيهراس و در بزرگْداشت خِرَد و دانش و تجدّدخواهی، سنت گذاری پرتوان .
آدمیّت، حقانیّت تجدد و روشنگری بود. در قلم او روشنائی بود. قلم او روشنائی بود: چراغ راهی برای همۀ نسلها، همواره، از دیروز تا همیشه.
سیروس آرینپور ـ نعمت آزرم میرزازاده ـ مهدی استعدادی شاد ـ بهمن امینی ـ کاظم ایزدی ـ رضا براهنی ـ سهراب بهداد ـ شهرنوش پارسی پور ـ ناصر پاکدامن ـ محمد جلالی سحر ـ فرشید جمالی ـ علیاصغر حاج سیدجوادی ـ سروش حبیبی ـ حسن حسام ـ محسن حسام ـ تراب حقشناس ـ منصور خاکسار ـ نسیم خاکسار ـ مهدی خانبابا تهرانی ـ هادی خرسندی ـ اسماعیل خویی ـ حسین دولتآبادی ـ جلیل دوستخواه ـ ناصر رحمانی نژاد ـ علی رضوی ـ سعید رهنما ـ ناصر زراعتی ـ حماد شیبانی ـ علی شیرازی ـ بتول عزیزپور ـ آنا عنایت ـ محمود عنایت ـ شهرام قنبری ـ داریوش کارگر ـ هوشنگ کشاورز صدر ـ سیما کوبان ـ مهناز متین ـ علی متین دفتری ـ مریم متین دفتری ـ هدایت متین دفتری ـ اردشیر محصص ـ رضا مرزبان ـ بهروز معظمی ـ عبّاس مُعیّری ـ هایدۀ مغیثی ـ ابراهیم مکی ـ باقر مؤمنی ـ ناصر مهاجر ـ شیدا نبوی ـ فرهاد نعمانی ـ مجید نفیسی ـ بهمن نیرومند ـ محسن یلفانی.
خاستگاه: راياپيام هايي از دكتر ناصر پاك دامن و دكتر هدايت الله متين دفتري - پاريس
٤. فراخوان ِ همايش ِ ايرانيان ِ «شهرْبَند» ِ بريزبن ِ استراليا در هفتهي ِ جهانيي ِ ايرانيكا