Thursday, April 24, 2008
٣: ٧٦. سي و چهارمين هفته نامه: فراگير ِ ٢٥ زيرْ بخش ِ تازه ي ِ خواندني، ديدني و شنيدني
هفتهي ِ جهانيي ِ ايرانيكا
The International Iranica Weekدر شهرهاي بِريزْبِن، سيدني و ملبورن
در سفر خواهمبود.
به همين سبب، سي و پنجمين هفتهنامهي ايرانْشناخت
– اگر روزگار اماندهد –
در تاريخ ِ جمعه ٢٠ ارديبهشت ماه ١٣٨٧
(٩ مِي ٢٠٠٨)
نشرخواهديافت.
يادداشت ويراستار
جمعه ٦ ارديبهشت ماه ١٣٨٧ خورشيدي
(٢٥ آوريل ٢٠٠٨)
گفتاوَرد از دادههاي اين تارنما بي هيچگونه ديگرگونگردانيي متن و با يادكرد از خاستگاه، آزادست.
You can use any part of site's content as long as it is referenced to this site. No need for permission to use the site as a link.
١. كليدْواژههاي ِ موزيك ِ رزم و بزم در شاهنامه و شعر ِ حافظ: پژوهشي از كوشنده اي جوان و پويا
نگاهی به نقش ِ ساز و موسیقی در شاهنامۀ فردوسی و دیوان حافظ (در دوبخش) ↓
http://www.rouznamak.blogfa.com/post-247.aspx
http://rouznamak.blogfa.com/post-269.aspx
خاستگاه: رايا پيامي از پيام جهانگيري- شيراز
٢. جشنْآيين ِ آغاز ِ سال ِ نو ِ قومهاي ِ پيرامون ِ فرهنگ ِ ايراني در زماني نزديك به نوروز ِ ايرانيان: دنبالهي پيوستي بر ويژهنامهي ِ نوروزي: نوروز در عراق و تركيّه ...
Novruz In Iraq
Sulaymaniyah ,Erbil ,Dahuk ,Diyala ,Kirkuk , Ninawa
Novruz in Sulaymaniyah:
http://www.youtube.com/watch?v=2A61QQJnDVU
Novruz In Turkey
Erzincan, Erzurum, Kars, Malatya, Tunceli, Elazýð, Bingöl, Muþ, Aðrý, Adýyaman, Diyarbakýr, Siirt, Bitlis, Van, Þanlýurfa aka Urfa, Mardin and Hakkâri,
Turkish Song:
http://www.youtube.com/watch?v=tJb1w4k8g4E
Nevruz kutlu olsun!
Turkish speech:
http://www.youtube.com/watch?v=HXedlpdjZkY&eurl
Gorani song:
http://www.youtube.com/watch?v=xfPTg4S9k3w
Nowruz in Hakkari :
http://video.google.com/videoplay?docid=3932100787348164764&q
Newruz we piroz be!
Kurdish Speech:
http://www.youtube.com/watch?v=UXN7XSaJjwU&feature
خاستگاه: رايا پيامهايي از آرمان وزيري - ونكوور، كانادا
۳. راهْنمايان ِ راهْناشناس: حكايت ِ حال ِ ما!
به گفتهي ِ دوست ِ زندهيادم هوشنگ گلشيري: "همه چيزمان، مثل ِ همه چيزمان است!" حالا حكايت ِ گماشتگان به كار ِ راهنمايي در پايگاههاي يادمانهاي فرهنگيمان است. خبرگراريي ِ فارس، گزارشي دارد از بلبلْزباني هاي يكي از اينان در پاسارگاد با عنوان:
در اين جا بخوانيد ↓
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8701240181
خاستگاه: راياپيامهايي از پيام جهانگيري - شيراز
٤. خليج ِ فارس را بهتر بشناسيم: گفتمان ِ پژوهشهاي ِ زيستْشناختي در اين آبْْراهه
نام خليج فارس و زيست شناسان خارجي
همشهری
دكتر حسين آخانی*:
درست 13 سال پيش كه نگارنده مقالهاي تحت عنوان نام خليج فارس و بحران زيستشناسي در ايران در مجله نشر دانش(1373) منتشر كردم، فكر نميكردم كه دفاع از يكي از مهمترين افتخارات تاريخي و ملي ما هزينهاي بس گزاف دربرداشته باشد.
در آن نوشتار به گسترش روزافزون كاربرد نام خليج عربي به جاي خليج فارس در مقالات زيست شناسی اشاره شده بود.
افزون بر آن، به ضعفهاي دانش زيست شناسي كشور در جلوگيري از موجي اشاره شده بود كه با اعمال سياست های كشورهاي عربي در حمايت از محققان جوان كشورهاي غربي، آنان را به كاربرد نام غلط خليج عربي تشويق ميكردند. ضعف بنيه علمي كشور از جمله نكاتی بود كه در آن مقاله به تفصيل بحث شده بود.
در آن زمان بهدليل انگشت شمار بودن مقالات علمي ايرانيان در سطح بينالمللي نميتوانستيم با موجي كه توسط كشورهاي عربي ايجاد شده بود، مقابله كنيم.
از سال 1993 موارد استفاده از نام خليج عربی در مجلات معتبر بينالمللی افزايش يافته، بهطوري كه در نمايهSCI - كه فقط مقالات علوم تجربي در آن فهرست شده است - در سالهای 1994، 1995، 1998 و 2007 اين موارد از نام خليج فارس نيز پيشی گرفته است.
در سالهای اخير دولت جمهوري اسلامي ايران فعاليتهاي گستردهاي را در پاسداری از نام خليج فارس شروع كرد.
نامگذاري بزرگراههاي منتهي به جنوب ايران (از جمله تهران) به نام خليج فارس از جمله اقدامات سمبليك در اين زمينه است. رخداد ميمون ديگر حمايت و تشويق دولت به فعاليتهاي پژوهشي در دانشگاهها و مراكز تحقيقاتي بود. اين حركت اثر خود را به خوبي نشان داد بهطوري كه شتاب انتشار مقالات علمي دانشمندان و دانشگاهيان ايراني در مجلات بينالمللي و بهخصوص ISI افتخاري بزرگ و قابل ستايش است.
متأسفانه ضعف ما در زمينه علوم زيستي، زمين شناسی و بسياری از شاخههای علوم باعث شده است نتوانيم آن طور كه شايسته است توليدات علمي خود را در زمينه تحقيقات خليج فارس گسترش داده تا با انتشار مقالات علمي جلوي انتشار ويروس تزريق شده كشورهاي عربي به نام خليج عربي را بگيريم.
يكي از نكاتي كه در مقاله سال 1373 ذكر شده بود ضعف ارتباطات علمي مراكز داخلي با محققان خارجي بود كه آنها را به سوي تحقيقات علمي در كشورهاي عربي سوق ميداد كه نهايتا در مقالات خود از نام خليج عربي استفاده ميكردند.
اين انتظار ميرفت كه با گسترش فعاليتهاي علمي و بازديدهاي مستمر تيمهاي تحقيقاتي و دانشگاهي كشورهاي غربي و بهخصوص اروپايي از ايران شاهد روند معكوس در استفاده از نام خليج عربي در مقالات خارجي باشيم اما متأسفانه شواهدي كه اين نگارنده در اختيار دارد بهدليل فقدان سياست منسجم و هدايت شده در فعاليتهاي علمي ناكامي ما را در اين خصوص نشان ميدهد. بهخصوص آن كه در سال 2007 مجددا استفاده از نام خليج عربی شتاب بيشتری گرفته است.
ذكر دو مورد زير مشتي از خروار است كه ميتواند تامل برانگيز باشد:
1 - در سال 2001 و قبل از آن يك گروه حشره شناس اتريشي به سرپرستي آقاي برنارد گوتلب به ايران آمده و با حمايت گسترده سازمانهاي دولتي و بهخصوص سازمان حفاظت محيطزيست حشرات ايران را در بسياري از مناطق حفاظت شده مانند پارك ملي گلستان جمع آوري نمودند.
سپس كتابي تحت عنوان تحقيقات سفر علمي جانورشناسان اتريشي به مناطق شمالي ايران در سال 2001 در اتريش منتشر نمودند كه در صفحه 105 آن نقشه ايران با نام خليج عربي چاپ شده بود.
جالب آن است كه اين كتاب داراي عنوان و خلاصه فارسي است و در بخش تشكر از تعداد زيادي از مقامات سازمان حفاظت محيطزيست و از جمله رياست سابق آن خانم ابتكار تشكر شده است.
بهرغم آن كه اين موضوع به اطلاع سازمانهاي دولتي رسانده شد، مشخص نيست آيا اقدامي در اين خصوص صورت گرفت؟ به تازگي شنيدم كه همين فرد براي چندمين بار به ايران آمده است.
سؤال اين است آيا ايشان اشتباه خود را تصحيح كرده است؟ آيا از توهيني كه به افتخارات ملي ما نموده است عذرخواهي كرده كه دوباره با فرش قرمز از ايشان استقبال كنيم؟ ژ
2 - در حال حاضر چندين مركز دانشگاهي و پژوهشي آلماني كه در مورد تنوع زيستي ايران با همكاران دانشگاهي ايران فعاليت ميكنند بهطور مرتب به انتشار مقالات و كتب علمي با استفاده از نام خليج عربي ميپردازند.
در يكي از اين موارد در مقالهاي كه در آخرين شماره ژورنال معتبر Taxon (شماره 56، سال 2007، صفحههای 1151، 1157 و 1163) منتشر شده است، يك تيم بينالمللي به سرپرستي محققان دانشگاه ماينز آلمان (Kadereit و همكاران) مقالهاي در مورد جنس ساليكورنيا منتشر كردند كه در تمام مقاله از نام خليج عربي استفاده شده است.
لازم به ذكر است كه اين گياه از مقاومترين گياهان شورپسند است كه تنوع خاصي در ايران دارد. آنچه بيش از همه سؤال برانگيز است اين است كه نمونههاي گياهي ايران در اين مقاله توسط يك دانشجوي سابق كارشناسي ارشد يكي از دانشگاههاي معتبر تهران با استفاده از امكانات آن دانشگاه جمع آوري و در اختيار آنها قرار داده شده است.
حتي آقاي كادرايت سال گذشته با كمك يكي از دانشجويان ايراني خود و همكاران دانشگاهي به ايران سفر داشته و در همان دانشگاه سخنراني نمودند.
در زير به چند پيشنهاد اشاره ميشود:
1 - حمايت خاص از كليه مقالات بينالمللي محققان داخلي كه در آنها بهطور مشخص و برجسته (بهخصوص در نقشهها) از نام خليج فارس استفاده شده است. براي نمونه تشويق مادی ميتواند نقش مهمي در اين زمينه ايفا كند.
2 - حمايت مالي از طرحهاي تحقيقاتي داخلي و بينالمللي كه بهطور مستقيم به تحقيقات در خليج فارس ميپردازند. براي نمونه ميتوان شركتهاي درگير در طرحهاي نفت و گاز و پتروشيمي را موظف به پرداخت هزينههاي پژوهشي محققان و بهخصوص زيست شناسان، بوم شناسان، باستان شناسان و زمين شناسان كرد كه به مطالعات پايهاي در مورد خليج فارس ميپردازند و در قراردادها بهطور مشخص آنها را موظف به استفاده از نام خليج فارس نمود.
برای نمونه در سال 2007 جمعا 133 مقاله با نام خليج فارس در SCI فهرست شده است كه در 67 مورد نام خليج فارس را به نادرست استفاده كردهاند. با توجه به گسترش فعاليتهای پژوهشی در كشور و افزايش تعداد دانشگاهها و مراكز پژوهشی با كمی درايت و برنامهريزی میتوان تعداد مقالات با نام خليج فارس را به دو و حتی چند برابر فعلی افزايش داد.
فرض كنيم دولت در سال كليه هزينههای طرح ها و پايان نامههايي كه منتج به انتشار مقالات ISI در مورد خليج فارس میشود را تا سقف 10 ميليون تومان حمايت كند؛ فقط با يك ميليارد تومان می توان در سال 100 مقاله معتبر در مورد خليج فارس منتشر كرد كه به راحتی اختلاف فاحشی در وضع فعلی بهوجود می آورد.
3 - انجام مكاتبات رسمي يا ارسال نامه گروهي از طرف استادان دانشگاه به محققاني كه در مقالات و كتابهاي خود از نام خليج عربي استفاده ميكنند و توصيه و تشويق آنها به اصلاح در مقالات بعدي.
برخوردهاي مدني مي تواند نقش بسيار مهمي در اين خصوص داشته باشد. براي نمونه اقدام اينترنتي دهها هزار ايراني در برخورد با اقدام National Geographic Society باعث اصلاح اشتباه توسط آن مؤسسه شد.
4 - درصورتي كه انجام مكاتبات نتواند تأثيري در عملكرد اين افراد داشته باشد، لازم است از طريق مراجع ذيصلاح (مانند وزارت امور خارجه و نمايندگيهاي جمهوري اسلامي ايران) به اين افراد اجازه سفر به ايران داده نشود و انجام همكاری با چنين افرادی ممنوع گردد.
5 - ابلاغ آيين نامهاي به دفاتر روابط بينالمللي دانشگاهها و وزارتخانهها و سازمانهاي دولتي و خصوصي و بهخصوص استادان دانشگاه جهت جلوگيري از دعوت استادان و محققاني كه در مقالات خود از نام خليج عربي استفاده ميكنند. با توجه به گسترش اطلاع رساني الكترونيكي هيچ عذري در اين مورد پذيرفته نيست چرا كه در چند دقيقه ميتوان اين افراد را شناسايي كرد.
6 - برخورد جدي با كساني كه بدون رعايت مصالح ملي حاضرند بهدليل منافع كوتاه مدت مانند امكان دريافت پذيرش، قرار گرفتن نامشان در مقالات خارجي، دريافت پول يا بورس تحصيلي يا انجام يك سفر خارجي ذخاير ژنتيكي كشور را به دست محققان خارجي دهند كه كوچكترين اهميتي براي افتخارات تاريخي و ملي ما قائل نيستند
*عضو هيات علمی دانشگاه تهران
خاستگاه: راياپيامي از:
"Havadarane Pan Iranism"
٥. پايگاهي استوار براي مثنويپژوهي و راهيابي به هزارتوهاي انديشهي ِ مولوي
در تارنمايي ويژهي ِ مثنويپژوهي و مولويشناسي با عنوان:
ميتوانيد به جهان ِ شگفت و درياگونهي ِ جلالالدّين محمّد مولوي بلخي، راهيابيد.
در اين جا بكاويد و بخوانيد و بشنويد و بياموزيد و سرشارشويد ↓
http://masnawi.persianblog.ir/
خبرنامهي روزْآمدشدهي ِ اين برنامهي فرهنگي (شمارهي ِ ١٢٤) را در اين پيوندْنشاني، بخوانيد ↓
http://newsletter-latest.blogspot.com/
و نيز برنامهي ِ شمارهي ٨٢ اين زنجيره پژوهشها را در اين پيوندْنشاني، بشنويد ↓
http://panevis.com/molana/masnawi82.htm
خاستگاه: رايا پيامهايي از فريده عماديان- بريزبن، استراليا و پانويس- تهران
٦. دو همايش ِ بررسي و تحليل و نقد ِ كتاب در نشستهاي هفتگيي ِ «شهر ِ كتاب» در تهران
رمان ِ فلسفیي ِ ژاک قضا و قدری و اربابش از دیدرو نقد میشود / رستم و سهراب به روایت ِ ميرجلالالدّين کزّازی در پنجمين مجموعه از درسْگفتارهاي ِ او، بررسيميشود.
در اين جا بخوانيد ↓
http://www.mehrnews.ir/NewsPrint.aspx?NewsID=667936
خاستگاه: راياپيامي از پيام جهانگيري - شيراز
٧. همايش ِ سهروزهي ِ دانشگاهي براي ِ بررسيي ِ روايتهاي ِ نوين ايراني از جداماندگي و بازگشت
Modern Iranian Narratives of Departure and Return
اين همايش از جمعه تا يكشنبه ٦- ٨ ارديبهشت ١٣٨٦ (٢٥- ٢٧ آوريل ٢٠٠٨) در چهارچوب ِ برنامهي American Comparative Literature Association (ACLA) Annual Meeting
Long Beach, CA
برگزارميشود.
درباره ي ِ اين كوشش ِ پژوهشي – كه بررسيي ِ سويههاي گوناگون ِ زندگيي ِ ايرانيان ِ "شهرْبند" ِ غربت از سدهي ِ نوزدهم ميلادي بدين سو، در برنامهي ِ آن گنجانيدهشدهاست – در اين پيوندْنشانيها بخوانيد ↓
http://www.acla.org/acla2008/
http://www.acla.org/acla2008/modern-iranian-narratives-of-departure-and-return
خاستگاه: راياپيامي از
Amy Motlagh
٨. يك همايش ِ دانشگاهيي ِ ايرانْشناختيي ِ ديگر در آمريكا
همْزمان با همايشي كه فراخوان ِ آن را در زيرْبخش ِ ٧ آوردم، آگاهي يافتم كه در دانشگاه ييل در ايالت كنهتيكت آمريكا نيز، همايش ِ سهروزهاي با عنوان ِ رودررو با ديگران: مرزهاي ِ كيستيي ِ ايراني و فرهنگ سياسيي ِ نوين سازماندادهشدهاست. متن ِ فراخوان ِ اين همايش را در اين جا ميآورم:
Yale Iranian Studies Initiative
Council on Middle East Studies
MacMillan Center for International and Area Studies
April 25th-27th 2008
Luce Hall, Yale University
Program
Friday 25 April 2008
3:00-3:30pm Registration
3:30-4:00pm Opening Remarks
Abbas Amanat (Yale University)
4:00-6:00pm Panel One: Legacy of Cultural Exclusion
Room 203
Dick Davis (University of Ohio), “Iran and Aniran: The Shaping of a Legend”
Stephen Dale (University of Ohio), “Perso-Islamic, Turco-Mongol: the Varieties of Identity and the Nature of the Boundaries in the Autobiography of Zahir al-Din Muhammad Babur”
Sunil Sharma (Boston University), “Redrawing the Boundaries of ‘Ajam in Early Modern Persian Literary History”
Discussant: Kishwar Rizvi (Yale University)
Chair: Abbas Amanat (Yale University)
6:30-7:30pm Keynote Address
Auditorium Bert Fragner (Austrian Academy of Sciences, Institute of Iranian Studies, Vienna), “Elements of Iranian Identities: Historical Dimensions of a Contemporary Discourse"
7:30- 9:00 Dinner, Common Room
Saturday 26 April 2008
8:00-8:30am Coffee, Common Room
8:30-10:30am Panel Two: The Internal Frontiers
Lois Beck (Washington University), “Locating Identity at the Margins and at the Center”
Touraj Atabaki (University of Leiden), “Iranian History in Transition: Recasting the Symbolic Identity of Babak Khorramdin”
Arash Khazeni (Claremont-McKenna College), “Across the Black Sands and the Red: Travel and the Frontiers of Nineteenth-Century Central Asia”
Discussant: Gene Garthwaite (Dartmouth College)
Chair: Fakhreddin Azimi (University of Connecticut, Storr)
10:30-11:00am Break, Common Room
11:00-1:00pm Panel Three: Empires and Encounters
Auditorium
Rudi Matthee (University of Delaware), “Facing a Rude and Barbarous Neighbor: Iranian Perceptions of Russia and the Russians from the Safavids to the Qajars”
Sabri Ates (Southern Methodist University), “Dividing the Umma, Defining the Citizen: Ottoman Occupation of Northwestern Iran”
H. Lyman Stebbins (University of Chicago), “British Imperialism, Regionalism, and Nationalism in Iran, 1889-1919”
Discussant: Fakhreddin Azimi (University of Connecticut, Storr)
Chair: Kishwar Rizvi (Yale University)
1:00-2:30pm Lunch, Common Room
2:30-4:30pm Panel Four: Self-Fashioning and Othering
Auditorium
Mohamad Tavakoli-Targhi (University of Toronto), “Orientalism, Europism and the making of Iranian Islamism”
Afshin Matin-Asgari (California State University), “The Academic Debate on Iran and Iranian Identity: Challenging Nationalist and Orientalist Narratives”
Houchang Chehabi (Boston University), “Some Thoughts on Inter-Societal Linkages between Iran and Iraq”
Discussant: Arang Keshavarzin (Connecticut College)
Chair: Farzin Vahdat (Vassar College)
4:30-5:15pm Break
5:15-6:15pm Persian Classical Music
Afshin Goodarzi
Shahram Karoori
7:00-9:00pm Dinner, New Haven Lawn Club
Sunday 27th April 2008
8:30-9:00am Coffee
9:00-11:00am Panel Five: Domestic and Globalized Anxieties
Orly Rahimiyan (Ben-Gurion University), “Iranian Jewish Identity: Between Diaspora and Homeland”
Mahmoud Sadri (Texas Women’s University), “The Iranian Caper (Irani-bazi): Notes on a Culture of Liminal Predation”
Mina Yazdani (University of Toronto), “Dolgoruki’s “Memoirs”: From Fiction to Master Narrative”
Manochehr Dorraj (Texas Christian University), “How Iran Copes with the Challenges of Globalization: Neo-Populism as a Strategy of Regime Survival”
Discussant: Farzin Vahdat (Vassar College)
Chair: Farzin Vejdani (Yale University)
11:00-11:30am Break
11:30-12:30pm
Plenary Session
Concluding Remarks: Ehsan Yarshater (Center for Iranian Studies, Columbia University)
Chair: Abbas Amanat (Yale University)
12:30-1:30pm Lunch
2:30-3:30 Tour of Exhibitions at the Yale Center for British Art: “Lure of the Orient” and “From Pearls to Pyramids” (optional)
خاستگاه: راياپيامي از فرزين وجداني، دانشگاه ييل - آمريكا
٩. سعدي، افلاطون ِ زبان ِ فارسي: سخنْرانيي يك استاد فلسفه
متن سخنراني استاد دكترعزتالله فولادوند در نشست ِ «در ستايش سعدي» در "شهر ِ كتاب ِ مركزي" در تهران در تاريخ ٢٧ فروردينماه ١٣٨٧↓
http://tehranemrooz.net/v2/Default_view.asp?NewsId=55516
خاستگاه: راياپيامي از پيام جهانگيري - شيراز
١٠. يك شعر و يك گفتار از يك شاعر ِ همْروزگارمان
مجيد نفيسي شاعر، پژوهنده و ناقد ِ ادبيي ِ "شهربَند" ِ غُربت ِ كاليفرنيا، شعر ِ تازهاش به نام ِ كوه ِ ويتني و گفتاري در تحليل ِ آزمونهاي شعرياش با عنوان ِ شاخههاي ِ شعر ِ من را در هفتهنامهي ِ شهروَند، چاپ كانادا نشردادهاست.
در اين جا بخوانيد ↓
http://www.shahrvand.com/?c=117&a=4022
خاستگاه: راياپيامي از مجيد نفيسي - آمريكا
١١. دري گشوده به گسترهي ِ «كتاب» و «نقد ِ كتاب» در غرب: پيوند به يك خبرنامه
در اين جا بخوانيد ↓
١٢. دهم ارديبهشت، روز اعتراض همگانی به كُنِش ِ ستيهندگان با نام ِ خليج فارس
خليج فارس، نامی واقعی و قانونی است و هر نوع تغييری در آن از سوی هر فرد يا سازمان و کشوری، جُرمی بين المللی به حساب می آيد.
در اين پيوندْنشاني بخوانيد ↓
http://savepasargad.com/April/rooz_khalij_fars.htm
خاستگاه: راياپيامي از شكوه ميرزادگي- آمريكا
١٣. دو ترانه - تصوير ِ خواندني و ديدنيي ِ ديگر
پيشتر، ترانه - تصويرهاي زيبايي از كارهاي عَميدْرضا مَشايخي را با عنوان ِ "دلْسرودها" – كه بدانها دادهبودم – در اين صفحه بازْنشردادم. اكنون دو نمونهي ِ خواندني و ديدنيي ِ ديگر از آنها را – كه بدين دفتر رسيدهاست – از سوي ِ فرستنده، به خوانندگان ِ ارجمند ِ ايرانْشناخت پيشْكشميكنم:
خاستگاه: راياپيامي از عَميدْرضا مَشايخي
١٤. پيوند به چهار گفتار در زمينههاي فرهنگ و جامعهشناسي از «دكتر محمّدرضا نيكْفر»
http://www.nilgoon.org/archive/mohammadrezanikfar/pages/mohammadrezanikfar_008.html
http://www.nilgoon.org/archive/mohammadrezanikfar/pages/mohammadrezanikfar_009.html
و نقدي از علي اصغر سيّدآبادي بر پژوهش ِ م. - ر. نيكْفر در چهارمين پيوندْنشاني از نشانيهاي بالا، در اين جا ↓
http://nilgoon.org/articles/seidabadi_on_faith_and_technique.html
١٦. پي گير ي ي ِ پژوهشي واژهشناختي در شاهنامه
پژوهندهي ِ پويا و جويا داريوش آشوري، ژرفاكاويي ِ خود در شماري از واژگان ِ ناشناختهي ِ شاهنامه را – كه پيشتر بدان اشارهكردم – پيگرفته و يافتههاي خود را با عنوان ِ زير، نشرداده است:
پيجوييِ چند لغت در شاهنامه - ۴
بخشِ چهارم: جمعبنديِ دادهها تاکنون
در اين جا بخوانيد ↓
http://www.ashouri.malakut.org/
خاستگاه: راياپيامي از داريوش آشوري- پاريس
١٧. نگرشي جامعهشناختي به بُنيادهاي ِ دينْباوريي ِ ايرانيان
ایران سرزمین مقدّس عنوان ِ گفتار ِ كوتاه ِ روشنْگر و آموزندهايست دربارهي ِ يكي از كليديترين بحثهاي ِ جامعهشناختي از آرش نورآقايي. اين گفتار را در اين پيوندْنشاني بيابيد و بخوانيد ↓
http://www.hamshahrionline.ir/News/?id=50924
خاستگاه: راياپيامي از: فرامرز- تهران
١٨. سخن ِ اهل ِ دل براي ِ ايران : چكامهاي شيوا از سرايندهي توانا محمّد جلالي چيمه (م. سحر)
چو بشنوی «سخن اهل دل» مگو که خطاست!
(حافظ)
سخن اهل دل
برای ایران
سلام اگرچه کسی چون تو راست حیف سلام
که هست فکر ملال آورت مُفید ِ مَلام !
نگفتمت که مگو یاوه بیش ازین و ملاف
که بر کلام تو خندند اهل ذوق و کلام؟
خزعبلات فرستی و غافلی که تراست
به گفته قامت ناسازوار ِ بی اندام
چه یافتی که چنین درکمال بی ادبی
زبان به کام تو گویی بریده است لگام؟
برون زحد جسارت فزوده ای به فریب
چو ظلمتی که فزاید برون ز حد ظُلام
به لفظ لودهء نا سازمند و ناهموار
سخن به حکم عداوت گشوده ای درکام
زحق و ناحق و از عدل و جور و پاک و پلید
ز نور و ظلمت وخوب و بد و حلال و حرام
بساط معرکه افشانده ای که هان بنشین
کلاس مدرسه بگشوده ای که هین بخرام
نه از نظارهء اهل خرد ترا شرمی ست
نه در رهایی ازین مسکنت کنی اقدام
تو را که داد کفالت به خلق ترک و عرب؟
تو را که داد وکالت ز قوم یافث و سام؟
تو کیستی که حقوق مرا به من بخشی؟
گهی به قول و قضاوت ، گهی به قهر و قیام؟
ترا که گفت که : ایران «حصار ملت ها» ست
کدام یاوه ترا داده این تصوّر خام؟
که گفت: «ملت ایران یکی نبوده و نیست!»؟
کدام غول ترا کرده غرق این اوهام؟
که گفت : رابطهء ظالم است با مظلوم
وجود رابطهء «قوم پارس» با اقوام؟
کدام پارس؟ چه ظلمی؟ کدام مظلومی؟
حضور ظلم کدام است و« قوم پارس » کدام؟
من و تو زادهء یک سرزمین و یک وطنیم
که هردو همچو دو مغزیم در یکی بادام
زبان پارسی آن راز و رمزمشترکی است
که یادگار زمانست و حاصل ایام
از او من و تو به یک نسبتیم برخوردار
از او من و تو به یک جرعه ایم شیرین کام
که گفت : آنکه سخن گفت با زبان دری
ستمگری ست که بیگانه گشته با اقوام؟
که خاک ننگ تشعب به بوم ِ ایران بیخت
که کرد خنجر بیگانگی برون زنیام؟
مگر نبُد که بدآموزی بداندیشان
ز بام ِ قدرت بیگانه داشت نـَقل و پیام؟
مگر نبُد که به هفتاد سال پیک شمال
متاع تفرقه می بُرد زی گذرگه عام؟
مگر نه عرضهء جعل و فریب ده ها سال
به نزد اهل زمان بود درخور اکرام؟
مگر نبُد که تزاران سرخ می بستند
به شیوه های رذیلانه راه استفهام؟
مگر شعار «پراکنده ساز و حاکم شو»
به اعتقاد فریبنده شان نبود ادغام؟
مگر نه آز عرب قرن ها بر ایران داشت
چو رهزنان نظر ِ دزد ِ راه بر اغنام؟
مگر بلند نبُد در لوای استعمار
صدای غارت تاریخ و صیت سرقت نام؟
به زر نبود عرب را مگر ز شرق و ز غرب
مورخان فریب آفرین در استخدام؟
مگر دروغ نمی بافت خدعهء ناصر؟
مگر به طبل نمی کوفت کینهء صدّام؟
مگر نبُد که پس از انحلال عثمانی
نژاد بود و زبان در پی فریب عوام؟
مطالبات سیاست بنام عنصر تـُرک
نهال شائبه می کِشت و بوتهء ابهام ؟
دعاوی مغول و ازبک و غـُز و تاتار
خروس بی محلی بود و صوت بی هنگام
چه شد که حاصل ِ این دستکار جعل و فریب
شده ست مرجع و مأوای فکر مشتی خام؟
چنین سر از تو و افکار در سر از دشمن؟
چنین دل از تو و آئینهء دل از اوهام؟
ربوده شوق ترا مُهرهء کدام ابلیس؟
خریده روح ترا سکهء کدام انعام؟
کدام چنگ دغا رخنه کرد در عقلت؟
کدام دستِ عداوت به ره نهادت دام؟
نظر به دفتر بتخانه بسته ای زنهار
نظر ببند بر این دفتر و بر این اصنام!
رسوب باور بد خواه در سر است هنوز
ترا که بستهء وَهمی و فتنهء سرسام
برآی ازین ره ناراست سوی کژ رفتار
مزن درین گذرستان نادُرستی گام
مَدار ِ دهر نگردد هماره گِرد فریب
دروغ و یاوه نسازد همیشه با ایام
بسا کسا که ز خون جگر به صدها سال
غمی نخورده مگر در مسیر عزّت و نام
بسا کسا که همه عمر دیده داغ و درفش
ز ماورای خزر تا حجاز و حیره و شام
بسا کسا که ز اروند تا به آمویه
زدل عطش ننشانده ست لحظه ای آرام
بسا کسا که به زندان فسرده شعلهء جان
که رقص، نو کند آن رایت وطن بر بام
هزاره هاست که ما را به بوی صبح سپید
شب سیاه ندیم است و اشگ تلخ مُدام
مگر به سر رسد این روزگار ناهموار
مگر گذر کند این شوخ چشم خون آشام
مگر فنا شود اسباب فتنه و تزویر
مگر به سر رسد ایام محنت و آلام
ستم بمیرد و باغ و بهار زنده شوند
دل از طلیعهء شادی شود خوش و پدرام
درین هواست که صدنسل ، سر گرفته به دست
دوچشم در پی چشم است و گام در پی گام
در این ره است که صد نسل با امید وصال
نهد دو دیده به راه و دو گوش بر پیغام
هزار یوسف گم گشته دارد این کنعان
هزار آرش اُفتاده دیده این اجرام
هزار خون سیاوَ ش دویده در هر جوی
هزار کینهء ایرج دمیده با هرگام
نه هست در همهء دشت خاوران سنگی
که خود به خون ِ وجودی نگشته رنگین فام
هنوز نعرهء رستم به کوه می پیچد
هنوز دست یلان جام می زند بر جام
هنوز جامه دران است ناله ء تنبور
هنوز جام مُغان می بَرَد ز دل آلام
هنوز چشم جوانان به عرصهء پیکار
بود به جستجوی تازیانهء بهرام
هنوز تیشهء فرهاد می خورد برکوه
هنوز ازلب شیرین صلا زند الهام
عرب نبود و کتابش نبود و ایران بود
یکی دو ده سده ای پیش از اُمّت اسلام
نه تـُرک بود که غازی شود خلافت را
نه داشت جور عرب ، تـُرک را در استخدام
مغول نبود و سکندر نبود و ایران بود
مغول گذشت و سکندر گذشت و او به دوام
دَدان که خوی پلنگی رها نمی کردند
کجا کسی ست کز آنان بَرَد به نیکی نام؟
هزار قوم مهاجم به شهر ایران تاخت
یکی نشد که نبد سرکش و نیامد رام
چه یاوه لافد آنکو خیال خام پزد
چه هرزه پوید آنکو به بد سپارد گام
دوباره روز سیاه آمده ست و دشمن پَست
نهاده سفرهء نهب و گشوده حلقهء دام
از آن زهر طرفی گرگ کرده دندان تیز
یکی به نام امیر و یکی به نام امام
از آن به هر قدمی مفتخواره ای به کمین
یکی به فکر شکار و یکی به بوی طعام
گشوده دشمنی از هرطرف بر ایران دست
یکی به خدعهء دین و یکی به عشق ِ مرام
یکی به خنجر تور و یکی به نیزهء سَلم
یکی به کینهء یافث ، یکی به حیلهء حام
چنین سگالش بدکارگان و بدخواهان
زمُفتیان کـرام و ز اولیاء عظام
ز جابران جدید و ز فاجران پلید
ز مؤمنات کنیز و ز محسنین غلام
به روی هستی ملـّت فشرده چنک رذیل
به قلب روشن ایران نشسته قشر ظلام
کلاغ و کرکس و بومند آنچنان به فغان
که وحشت اوفتد آزاده را به هفت اندام
یکی به ضجّهء وحشت پریده بر سر دار
یکی به نعرهء تهمت نشسته بر لب بام
یکی تسلط اوباش را کند اظهار
یکی تباهی و بیداد را کند اعلام
به خاک خود همه در غربتند جز جُهـّال
به خوان ِ خود همه در حسرتند جز حُکـّام
اگر وطن همه در آتش است نندیشد
کس از میانهء اینان مگر به حفظ نظام
زمان چنین و تو با دشمنی به بزم اندر؟
جهان چنین و تو در کوی کین گرفته مُقام؟
کس این بدی که تو با خویشتن کنی کرده ست؟
فکنده است کسی خویش را از آن سوی بام؟
مباد تا به جهان آبرو ندانی داشت!
مباد تا به بَد آزادگان برَندت نام!
گرسنه مان و جهان واسپار و حق مفروش
که این معامله بی عزت است و بی فرجام
مگـَرد گـِرد ِ بداندیش و بدسگال ِ وطن
به دام هالهء اوهام یا به بوی مقام
«زفکر تفرقه بازآی تا شوی مجموع»
که جمع ، صلح جهان است و فرقه دشمنْکام
مباش غافل ازین بیش اگرچه سعدی گفت
«تو غافلی و بر افسوس می رود ایام!»
محمّد جلالی چیمه (م. سحر)
پاریس، يكم ارديبهشت ١٣٨٧
http://www.msahar.blogspot.com/
١٩. يافتهي تازهاي از روزگار ِ هخامنشيان در جزيرهي ِ خارك
كانون پژوهشهاي ايران باستان
CAIS
The Circle of Ancient Iranian Studies
پيوندْنشاني به اين گزارش ِ مهمّ را با سپاس از فرستنده، در اين جا ميآورم ↓
http://www.cais-soas.com/News/2008/April2008/19-04.htm
٢٠. ايراني تباران و فارسي زبانان در چين: گزارشي خواندني و آگاهاننده
گستره ي فرهنگي ایران تا چین
به كوشش مهرداد
گستره تباری و فرهنگی ایران تنها محدود به مرزهای جغرافیایی ایران کنونی و حتا آنسوتر نیست و هم تبارهای ایرانی در گستره ای بسیار دورتر از ایران کنونی با دشواری های فراوان به زندگی خود ادامه می دهند.از جمله اینان گروهی از باشندگان(ساکنان) ایرانی تبار پارسی گوی بخش های باختری(غربی) چین هستند.
گرچه روابط تاریخی، سیاسی، فرهنگی همواره بین ایران و چین وجود داشته و گاه برخوردهایی نظامی در درازای تاریخ رخ داده است اما آن چه که به آن می پردازیم زندگی گروهی از ایرانیان است که در استان "سین کیانگ" چین زندگی می کنند. بخش باختری چین با تاجیکستان،افغانستان،کشمیر(هند و پاکستان)،قرقیزستان و قزاقستان هم مرز است و بخش سین کیانگ بیشترین مرز را با تاجیکستان و افغانستان دارد. بیشتر مردم این استان مسلمان هستند و فرهنگ و آیین های ایرانی هنوز در آنجا رواج بسیار دارد و گروهی زیادی از مردم به زبان پارسی سخن می گویند و زیر فشارهای سنگین حکومت کمونیستی دلبستگی فراوانی به فرهنگ خود داشته و تلاش زیادی برای پاسداشت آنچه از نیاکانشان به ایشان رسیده است ،دارند.
آنچه که در زیر می آید چکیده ای از جستار آقای قادربایف از انستیتوی خاور شناسی آکادمی علوم روس است.بایسته است یادآوی شود بیشتر این گزارش ها متعلق به واپسین سال های سده ی نوزدهم و آغاز سده ی بیستم می باشد و همچنین گمان می رود که حاکمیت کمونیستی چین آمارها و گزارش های دقیقی نسبت به این بخش و فرهنگ ایرانی مردمان آن سامان ارایه نمی دهد و این آمارها و گزارش ها مربوط به سال های بسیار دور است(نزدیک به سد سال پیش که روش های آمارگیری امروزی رایج نبوده و گزارشگران به صورت ابتدایی و با حدس و گمان به گردآوری داده ها پرداخته اند) .بایسته است که هم میهنان و دوست داران فرهنگ وتمدن کهن و درخشان ایران زمین با تیزنگری این نوشتار را بخوانند تا نسبت به وابستگان فرهنگی و نژادی خویش که ما پان ایرانیست ها پیاپی از آن سخن گفته و در پی نزدیکی آنها هستیم آشنا گردیده و اگر در این زمینه داده هایی دارند ما را نیز آگاه سازند.
زبان فارسی نه تنها زبان فرهنگی بلکه زبان دینی نیز بود و بر زبان عربی برتری داشته و همچنان دارد و اثر آنچنان زیادی از زبان عربی در آن منطه دیده نمی شود.آثار این نفوذ بسیار آشکار است . برای نمونه بخش ضمیمه ی فرهنگ واژه های زبان اُیغور کنونی ، از زبان فارسی اقتباس شده است که انتقال دهندگان آن از گروه های غیر چینی منطقه خود مختار سین کیانگ- اُیغور هستند.
***
جمعیت ایرانی – چینی در چین به شکل گسترده ای با اقوام پامیری شناسانده می شود. "ساری کول سام"ها، "واهان سام"ها ، "عِنیا"ها،" پاهپو"ها،"تاجیک"ها، نژادهای باستانی بومی در منطقه چین، واقع در بخش خاوری(شرقی) آسیای میانه اند.هم اکنون آنها در جنوب باختری منطقه خود مختار "سین کیانگ" در چین و در جوار کوههای "پامیر" و "تیان شان" روزگار می گذرانند. تا آنجا که پردازشِ داده های مردم شناسی،تاریخی و زبان شناسی به ما اجازه می دهد ساکنان تیره های خاوریِ نژادِ ایرانی، هزاره نخست پیش از میلاد(بیش از سه هزار سال پیش)در این بخش ساکن شده و تا سده ی چهارم هجری خورشیدی، ایرانی زبان بودند. "اُیغورها" با یورش به این بخش، زبان ترکی را به آنها تحمیل نمودند. پس از فروپاشی حکومت طایفه ای شان در "آرخون مغولستان"(سال 218 خورشیدی) مجبور به کوچ شده و در دهه های پس از فروپاشی، به این بخش یورش های سنگینی بردند.اُیغورها پس از زدوخوردها و جنگ های خونین فراوان، گروه های ایرانی را در خود حل کرده و زبان خود را به آنان تحمیل نمودند اما خود ایشان نیز با پذیرش فرهنگ و تمدن اقوم ایرانی که بسیار پیش از آنان از باشندگان(ساکنین) آنجا بودند دستخوش دگرگونی های فرهنگی و زبانی ژرفی شدند.
در زمان شاهنشاهی ساسانیان مهاجرت گروهی از سُغدیان ایرانی زبان به خاور(شرق) و چین آغاز شد، در ساحل جنوبی دریاچه "لاب نور"، در مسیر جاده ابریشم چهار شهر بنیان نهاده شد که در میان آنها شهرهای پرآوازه ی "پوتایوچِن" و"اِنگور" قرار دارد. گروه های پرجمعیت سغدی در درون چین و در پایتخت های آن "چان آنی" و "لویان" نیز بودند. تعداد زیادی از سغدیان در این کشور به قله های نیرومندی و قدرت ،دارایی و پرآوازگی رسیدند و در تاریخ فرهنگ چین زمان"یوآن" و زمان "تان"در سده های نخست تا پنجم هجری خورشیدی نفوذ درخور توجهی یافتند.در زمان چیرگی مغول های غارتگر وتمدن سوز در چین ،زبان فارسی همراه زبان های مغولی و چینی زبان رسمی چین شد.
بخش سین کیانگ- اُیغور در جمهوری خلق چین نیز خود بر اثر نفوذ آیین های ایرانی بوجود آمد زیرا در خاور جهان اسلام که این منطقه نیز بخشی از آن بود "ساری کول"ها با اصالت ایرانی، یگانه ملیت پامیری هستند که فقط در محدوده ی سرزمین چین زندگی می کرده اند. آنها در راستای رودخانه ی ساری کول (تاشکورخان) اقامت گزیدند.گزارشی از پژوهش های علمی ابتدایی درباره آنها در پایان سده ی نوزدهم میلادی به دست آمده و بر پایه این گزارش ها کار اصلی آنها کشاورزی در بلندی های کوهساران ،پرورش اسب، گاو، گوسفند، شتر و بز بوده است. امروزه تعداد آنها را تا بیش از 20.000 نفر تخمین زده اند. تاجيكها نيز در "ساری کول" زندگی می کنند و شیعه اسماعیلی هستند.همچنین در منطقه خود مختار سین کیانگ- اُیغور بیش از 5000 "واهانس" ایرانی نژاد در همسایگی مرزهای چین و تاجیکستان و افغانستان زندگی می کنند.آنها نیز شیعه اسماعیلی اند و دامداران بلندی های کوهساران و پرورش دهندگان گوسفند هستند.بر اساس گزارش هایی از سده ی نوزدهم گروه دیگری از ایرانی زبان ها به نام"پاهپو" در کوه های جنوب باختری "کاشغاری"(کاشغَر) زندگی می کردند که آنها نیز از دیدگاه نظام زندگی به "ساری کول"ها و "واهانس"ها نزدیک اند.در آغاز سده ی بیستم میلادی تعداد آنهارا بیش از 8.000 تخمین زده اند اما هم اکنون آمار روشنی از آنها وجود ندارد.
"عِنیا"ها گروه دیگر ایرانی از زبانان هستند و جمعیت بخش جنوبی "تیان- شان" و گذرگاه های "خوکان" را تشکیل می دهند که اُیغورها آنها را "آدال" سدا می زنند. شوربختانه آماری در مورد تعداد این جمعیت وجود ندارد.بنابر باورشان ،نیاکان آنها از زمانی که از ایران به آنجا کوچ کرده اند همواره به کشاورزی،باغداری،دامپروری و صنایع دستی مشغول بوده اند.گزارش هایی وجود دارد که اینان نیز خود را از فزندان شیعیان ایرانی( احتمالاً اسماعیلیه) می دانند.
نوشته شده در پنجشنبه پانزدهم فروردین ١٣٨٧ به دست مزدک
خاستگاه: راياپيامي از تریبون آزاد پان ایرانیست - خوزستان
٢١. همْكاري با «نيك» و ستيز با «بد»، دو بُنْمايهی ِ زندگي: فروزهاي از آموزهي ِ زرتشت خِرَدْوَرز ِ گاهانْسرا
Shallow is the optimism, teaches Zarathushtra, that looks at things superficially and ignores the facts. Imperfection and evil are facts of life. Evil is not the passive negation of good but is the active enemy of good.
Co-operation with good and conflict with evil are the two cardinal principles of life. The operation of this dual rule of life by co-operation and conflict in the physical sphere is already noted. In the moral and spiritual world, however, they work on the basis of altruistic impulse. The division that conflict introduces in the higher life of man is between moral issues. Man's two folded duty is to commend right and condemn wrong. The moral world of goodness and the world of evil. Existence is divided between the hostile camps of good and evil and an incessant warfare if raging between them. Man's co-operation is with good wherever found, either in the "we" group or "others" group and his conflict is likewise against evil, whether it is in his inner nature or within his fold or without. Life, then, is co-operation with good and conflict with evil.
خاستگاه: راياپيامي از آرمان وزيري، ونكوور- كانادا
٢٢. يادوارهي ِ سالْروز ِ خاموشيي ِ اندوهْبار ِ هنرمندي بزرگ
تارنماي روزنامك دست به كاري سزاوار زده و به مناسبت ِ دوم ارديبهشت، بيست و يكمين سالْروز ِ درگذشت ِ زودْهنگام و زيانْبار ِ محمود محمودي خوانساري استاد نامدار آواز ايراني، گفتاري از حميد رضا صانعي را با عنوان ِ يادي از مرغ شباهنگ نشردادهاست. متن ِ اين يادْواره را در اين جا بخوانيد ↓
به مناسبت بیست و یکمین سالروز خاموشی زنده ياد محمود محمودي خوانساري
http://www.rouznamak.blogfa.com/post-271.aspx
و سرانجام به گفتهي ِ «فروغ» ِ جاودانهي ِ شعرمان: "تنها صداست كه ميمانَد!" پس مرغ ِ شباهنگ و گزينهاي از ديگر يادگارهاي ِ ماندگار ِ استاد محمودي را در اين پيوندْنشاني، بشنويد ↓
http://astaneh.com/music/Khonsari.htm
خاستگاه: راياپيامي از مسعود لقمان - تهران
٢٣. شگفتيهاي ِ زندگيي ِ ايرانيان: نماهايي از يك روستا با زيستْگاههايي ١٢٠٠٠ساله در كوهْكندها
ميمند، روستاييست كهن در نزديكيي ِ شهر ِبابك در استان كرمان كه زيستْگاههاي فراعادي و ديدنيي ِ مردمانش در كوهْكَندها جايدارد.
كانون ِ پژوهشهاي ِ ايران ِ باستان
CAIS
The Circle of Ancient Iranian Studies
اين كوهْكندها را ١٢٠٠٠ ساله خوانده و دربارهي ِ آنها نوشتهاست:
A 12,000 years old village of Maymand carved in living rocks located in Shahr-e Babak, Kerman-Iran; whose enjoy impressive architecture representing the peaceful coexistence of man and Nature…
(
image001.jpg (119KB), image002.jpg (96KB), image003.jpg (93KB), image004.jpg (96KB)
, image005.jpg (96KB), image006.jpg (76KB), image007.jpg (117KB), image008.jpg (112KB), image009.jpg (98KB), image010.jpg (134KB), image011.jpg (65KB), image012.jpg (79KB), image013.jpg (75KB), image014.jpg (142KB), image015.jpg (84KB), image016.jpg (48KB), image017.jpg (139KB), image018.jpg (146KB), image019.jpg (61KB), image020.jpg (45KB)
خاستگاه: راياپيامي از دكتر تورج پارسي - استكهلم، سوئد
افزودهي ِ ويراستار:
١٢٦ تصوير ِ ديگر را در اين جا ↓
http://fz-az.fotopages.com/?entry=747109
و سرانجام، ١٩ تصوير ِ ديگر را در اين جا ↓
http://www.cais-soas.com/CAIS/Geography/meymand.htm
ببينيد.
خاستگاه: تارنماهاي ↓
و
CAIS
The Circle of Ancient Iranian Studies
٢٤. تاريخچهي شكلْگيريي ِ يك سرود ِ مردمي: با ياد ِ مبارزي جانْباخته در راه ِ آزاديي ِ ايران
بهارانْ خُجستهباد!
با ياد ِ كرامت دانشيان
در اين جا بخوانيد و بشنويد ↓
http://www.parand.se/t-baharan-khojasteh-bad.htm
خاستگاه: راياپيامي از دكتر ناصر پاكدامن- پاريس
٢٥. يادگاري كوتاه و ارزنده از شاعر- نگارگر ِ بزرگمان سُهراب سپهري
دوست ِ پژوهنده و هنرمند ِ گرامي و همْكار ِ شورمند ِ ايرانْشناخت، آقاي حسن نقاشي، پيوندْنشاني به يك فيلم ِ كوتاه ِ ويديويي از سهراب سپهري، هنرمند ِ نامدار و يگانهي ِ روزگارمان را – كه شايد تنها فيلم ِ برجامانده از او باشد – براي خوانندگان ِ ارجمند ِ اين رسانه، ارمغان فرستادهاست. "يك دستهگل ِ دماغْپرور/ از خرمن ِ صد گياه خوشْتر!" آفرين بر او باد!
براي ِ ديدن ِ اين فيلم ِ تاريخي – كه موزيك ِ سنفونيك ِ زيبايي نيز در زمينه دارد – با فشردن روي ِ پيوندْنشانيي ِ زير، در رايانگر ِ خود، بارْگذاريكنيد و ببينيد ↓
sohrab.wmv (1382KB)
و براي آشنايي با زندگينامه و كارنامهي ِ فرهنگي - هنريي ِ حسن نقاشي ↓http://www.naqashi.com/http://irandocfilm.org/membersen.asp?id=28http://irandocfilm.org/membersfa.asp?id=49
خاستگاه: راياپيامي از حسن نقاشي - يزد