Sunday, March 30, 2008

 

نمايش ِ بخشي از شاهنامه‌ي ِ فردوسي در پاريس - فراخواني به يك برنامه ي ِ فرهنگي - هنري ي ِ مشترك ِ ايرانيان و فرانسويان





نمايش ِ شاهنامه‌ي ِ فردوسي در پاريس



ازبرخواني‌ي ِ نمایشي ي ِ شاهنامه ، همْ‌راه با موزيك‌
به زبان فرانسه
کارگردان: محمود شاه‌علی


متن ِ فرانسه‌ي ِ فراخوان ِ اين برنامه‌ي ِ فرهنگي-هنري را كه براي پنجشنبه ١٥ فروردين (٣ آوريل تدارك‌ديده
↓‌شده‌است)، در اين جا ببينيد و بخوانيد

http://msahar.blogspot.com/2008/02/blog-post.html


برگردان ِ فارسي‌ي ِ فراخوان را همراه با پيشْ‌گفتار ِ كاركردان، در اين جا بخوانيد ↓


خانه متالوس ها و تئاتر حماسه
با حمایت بنیاد بومارشه برگزارمی‌کند:
اجرای صحنه ای و موزیکال ِ شاهنامه
متن نمایشی از: محمود شاه‌علی
با همْ‌کاری‌ي ِ : کلر ـ لیز شاربونیه
بربنیاد ِ سروده‌ي ِ حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی


دوشنبه ١٩فروردين ١٣٨٧
(٧ آوريل ٢٠٠٨)
از ساعت ِ ١٥ تا ٢٣


همکاران نمایش :
هوگو آلبینیاک ، الوال ، بنجامن باکله ، کریم بوزیوان، ماریا پیا براچّیهروه دوبوآ ، گزاویه ـ والری گوتیه ، سینتیا گاوا، هانری کوشمن ، کاترین کوپسیو وسکی، دانتیلا لابّه کاررا، سیریل لوی ـ پرووانسال، سرژ بون سله ، آرسا رئیس، پیر ریموند ، گزاویه سوبستر و عمر یامی.


کارگردانی و هدایت صحنه : محمود شاه‌علی
موسیقی : کریستین کوتچی
با همکاری ي ِ: کریستوف سوران
فضای صحنه ای: اریک نوسبیکر
نور: ایو دریان


نشاني:
Maison des métallos
94 rue jean Pierre Timbaud-75011-Paris
www.maisondesmetallos.org


شماره‌ي ِ تلفن برای ذخيره‌ي ِجا:
٠١٤٧٠٠٢٥٢٠
* * *
پيشْ‌گفتار ِ كارگردان



« تو این را دروغ و فسانه مَخوان
به یک‌ْسان رَو ِشْن ِ زمانه مَدان
ازو هرچه اندر خورد با خِرَد
دگر بر رَه ِ رَمز معني‌بَرَد.»
(فردوسي)




هر ملتی در طول ِ زندگی ِ اجتماعی ِ خود متن‌هایی آفریده‌است تا به واسطه‌ي ِ آنها بتواند حضور ِ خود را اعلام دارد، سنّت‌ها و آداب و شعائر ِ خود را حفظ‌‌ کند و دانسته‌ها و باورهای خود را انتقال‌دهد، هویّت ِ خود را شکل بخشد و جهانْ‌بینی ِ خود را بیان‌دارد.
این متن‌ها در قالب ِ قصّه، افسانه و حماسه، ستون‌های گزیرناپذیری هستند که هر ملتی، فرهنگ خود را بر آن‌ها بنامی نهد و حضور ِ خود را به عنوان ِ ملتی و سازنده‌ي ِ مدنیّتی به ثبوت می‌رساند.
امّا در میان ِ این متن‌ها، کمْ یابند متن‌ها و اثرهايی که شکوفایی ِ آن‌ها به قلمْ‌رو ِ جامعه و خاستْ‌گاه اصلی ِ خویش محدودنمانند، بلکه به سراسر ِ تمدّن ِ بشری گسترش‌یابند.
همچنین نادرند نوابغی که به نیروی ِ هنر ِ خود و به واسطه‌ي ِ جهانْ‌بینی و انسانْ‌نگری ِ فراگسترده و جهانْ‌رَوای ِ خود، توانسته‌باشند بر بنیاد ِ این متن‌ها، گنجینه‌های ِ ارجمند ِ معنوی و فلسفی و هنری بیافرینند، از خطّه‌های ِ جغرافیایی برگذرند و مرزهای زمان و مكان را درنوردند. این متن‌ها دیگر متعلّق به قبیله یا فرقه یا ملت، نیستند؛ بلکه به همه‌ي ِ جهان تعلق‌می‌یابند.
شاهنامه، حماسه‌ي ِ ملی‌ي ِ ایرانیان، یکی از این گنجینه‌ها و فردوسی (٣١٩- ٣٩٨ ه. خ./٩٤٠- ١٠١٩م.)، یکی از این نوابغ است.
شاهنامه به نحو ِ ناعادلانه و شگفتي‌انگیزی در میان ِ توده‌ي ِ مردم ِ مغربْ‌زمین، ناشناخته‌مانده‌است؛ درحالی که یکی از زنده‌ترین حماسه‌های ِ همه‌ي ِ دوران‌ها محسوب‌می‌شود. از کرانه‌های ِ آمویه تا بمبئی، از دامنه‌های هندوکُش تا دجله و فرات، ميلیون‌ها زن و مرد، در ضمن ِ ستایش ِ قهرمانان و ابراز ِ بیزاری از بدْکُنشان، هویّت ِ خود را در قهرمانان ِ شاهنامه بازمی‌شناسند. در مرگ قهرمانان می‌گریند و به عشق‌هاي ِ آنان، درود و ستایش می‌فرستند.
ویژگی‌ي ِ شاهنامه در اندیشه‌هایی‌ست که از آن برمی ترواد. این اثر از شور و هیجان ِ نیک یا بد لبْ‌ریزست. شور و هیجان‌هايی که همواره در وضعیّت ِ دستْ‌نخورده و سربه‌مُهر ِ خویشند و قهرمانان را به پیش می‌رانند و به کُنش برمی‌انگیزند. انسان معمّاست و کلید ِ این معمّا (/چیستان)، همانا اختیار ِ انسانی‌ي ِ اوست. شاهنامه به یُمْن ِ نیروی ِ کاوِشْ‌گر ِ خود، از محدوده‌ي ِ پرسش‌های آدمیانی که به یک کشور یا به یک طبقه یا وضعیّت ِ اجتماعی‌ي ِ خاصّی متعلقند، فراترمی‌رود و به انسانی که جهانْ‌رَواست؛ یعنی به انسان ِ دیروز و انسان ِ امروز و انسان ِ همیشه و همه جا می‌پردازد.
ضَحّاک، روح ِ خود را به اهریمن می‌فروشد. فاوست نیز در فرهنگ ِ دیگری به همین کُنِش دست‌می‌یازد. آیا «جنایت ِ نخستین» ِ ضحّاک، ریشه در همان شیفتگی ندارد که «جنایت ِ نخستین» ِ مکبث داشت؟ آيا فرانک با گریختن از قبیله‌ي ِ قاتلان، در نجات ِ فرزند ِ خود نمی کوشد، به همان سان که در کتاب ِ مقدّس، مریم، کودک خود را از مرگ می رهاند؟ آيا حکایت ِ فریدون که سرزمین ِ خود را میان فرزندان تقسیم‌می‌کند، ماجرای کسی همچون شاه لیر را فرایاد ما نمی آورد؟ به طور ِ قطع، مکبث در کُنِش ِ انجام‌ْیافته‌ي ِ خود، همان‌ْقدر اسکاتلندی ست که ضحّاک ایرانی یا فاوست آلمانی ست.
بی‌شکّ شاهنامه یکی از انسانی‌ترین حماسه‌هاست. قهرمانان در این اثر، نه خدا هستند و نه موجوداتی مغلوب و قربانی‌ي ِ امیال و بوالهوسی‌های ِ خدایان. کُنِش ِ آنان، کنش ِ انسان‌هایی ست آزاد. آنان برای پیوستن به قلمْ‌رو ِ خدایان (نور و روشنایی) یا به قلمْ‌رو اهریمن و ديوان (سیاهی و ظلمت)، صاحبْ‌اختیار ِ گزینش‌های ِ خویشتن‌اند.


محمود شاه‌علی
برگردان ِ م.سحر


خاستگاه: راياپيامي از محمّد جلالي چيمه (م. سحر) - پاريس



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?