Sunday, November 04, 2007

 

پاسخ ِ ويراستار به برافروختگي و شگفتي‌زدگي‌ي ِ يك دوست - پيوست ِ دوم بر درآمد ِ ٣: ٥٣ (زيرْبخش ِ٢٠)





يادداشت ويراستار


يكشنبه ١٣ آبان ١٣٧٦
چهارم نوامبر ٢٠٠٧


شامگاه جمعه‌ي گذشته، در پي نشر ِ درآمد ٣: ٥٣ (زيرْبخش ِ٢٠)، يكي ديگر از روزْنوشت‌هاي دوست ِ فرزانه‌ام دكتر پرويز رجبي – كه با مطلب ِ يادكرده، همْ‌سويي داشت – به اين دفتر رسيد و من آن را با يادداشت ِ كوتاهي از خود، در پيوست ِ يكم بر آن درآمد، بازْنشردادم.
امروز پيامي از دوستي كوشنده در راستاي ايرانْ‌شناسي به دفترم رسيد كه بازگوي ِ برافروختگي و شگفتي‌ زدگي‌ ي ِ او از يادداشت و برداشت ِ ويراستارست. او در پيامش، آورده‌است:


"درود
استاد گرامی،
با همه احترامی که برای شما قائلم و خواهم بود، اجازه دهید عرض کنم که از شما که همه ما را به پرهیز از بحث های بی مورد فرا می خواندید، بعید است که با علم به مغلطه آمیزبودن و مغرضانه بودن برخی سخنان – که هیچ هدف مثبتی را دنبال نمی کند – آن را گفتاري شيوا و گوشْ مالْ دهنده و ارمغانی از هفت دریا گذشته می نامید
.............................................
ما به پندهای شما عمل کردیم و از وارد شدن یه این بحث های تفرقه‌انگیز پرهیزکردیم؛ امّا خود شما جند بار بر خلاف نظر خودتان باز هم ناشرافکار این دوستان شدید؛ آن هم نه صرفا به عنوان بازتاب دهنده، بلکه با تعریف و تایید این سخنان. امّا من هنوزهم به سخنان پدرانه و دلسوزانه ای که شما پیش تر گفته بودید و همه ما را از وارد شدن بی بحث های پایه فرا خوانده بودید، احترام می گذارم
ارادتمند شما
"…



نويسنده و فرستنده‌ي اين پيام، از ويراستار خواسته‌است كه آن را بازْنشرندهد و براي ِ "آن دوستان" نيز نفرستد و نامي هم از او نبرد. بسيارخوب؛ او حرف گوش‌مي‌كند و آن را براي "آن دوستان"، نمي‌فرستد و به نام ِ نويسنده هم اشاره‌اي نمي‌كند. امّا از آن جا كه درونْ‌مايه‌ي پيام، هم اشاره‌اي آشكار به يك كُنش ِ فرهنگي و ايرانْ‌شناختي‌ي وي دارد و هم داراي سويه‌ي همگاني است، حقّ ِ خود مي داند كه متن آن را – با اندكي كوتاه كردگي‌ي ِ بايسته – در اين تارنما بياورد و اشاره‌اي پاسخْ‌گونه و روشنگرانه بدان داشته‌باشد.


* * *


پس مي‌گويد:
يكم. كانون ِ پژوهش‌هاي ايرانْ‌شناختي و رسانه‌ي ِ سخنْ‌گوي ِ آن تارنماي ِ ايرانْ‌شناخت، نه يك فراموشْ‌خانه و پسْ‌توي ِ سِرّي، بلكه نهادي فرهنگي و پژوهشي با بُنياد و شالوده در تاريخ و فرهنگ و ادب ِ ايران و درهايي گشوده به همه‌ي افق‌هاي باز ِ دانش و پژوهش ِ پيشْ‌رَو و امروزين در زمينه‌ي ِ درونْ‌مايه‌ي ِ آماج و آرمان ِ والاي خود (شناخت ِ هرچه بهتر و رساتر ِ ايران ِ گذشته و اكنون و راه‌گشايي به سوي ِ ايران ِ فردا) ست.
بُنيادْگذار ِ اين كانون و نگارنده و سامانْ‌بخش و ويراستار ِ تارنماي ِ آن، خود را نه "داناي ِ كلّ" و "مرجع ِ تقليد"، بلكه با فروتني‌ي راستين و بايسته (نه "برتني"ي "فروتني‌نما")، يك كوشنده و پژوهنده با دانشي كرانْ‌مَند و نارسا و نيازمند ِ كار و كوشش و آموزش پيوسته مي‌داند و در هيچ زمينه‌اي "حرف ِ آخِر" را نمي‌زند و خود را از جايْ‌ گزيني در زنجيره‌ي بلند ِ پژوهشْ‌گران پيشين و پسين، بي‌نياز نمي‌شمارد. از همين روست كه بهره‌گيري از داده‌ها و دستْ‌آوردهايِ كار همه‌ي پژوهشْ‌گران و بازْنشر آنها درهنگام و جاي سزاواررا، يك اصل كاربُردي مي شناسد. سنجه‌ي ِ او براي ِ ارزيابي‌ي ِ چيستي و چگونگي‌ي ِ هريك از اين بازْنشرداده‌ها نيز بررسي و نقدست و بس و هرگاه سخني در ارجْ‌گزاري بر كاري بگويد، تنها بر پايه‌ي همان ارزيابي‌ست و نه دوست‌ْستايي يا چيزي ديگر. او چشم و گوش بسته "ناشر افكار" ِ هيچ‌كس نيست و "تعريف و تأييد" ِ ناسنجيده از كسي و كاري نمي‌كند؛ مگر آن كه اثر ِ هركسي را نخست به كارگاه ِ نقد برده و عيارْسنجيده‌باشد و بتواند پاسخْ‌گوي سخني باشد كه درباره‌ ي ِ آن بيانْ‌مي دارد. از قديم گفته‌اند كه: "در خانه‌ي ِ قاضي گردوي بسيارهست؛ امّا شماردارد."
دوم. در مورد ‍ِ ويژه‌اي كه پيامْ‌نويس بدان اشاره‌كرده‌است، ويراستار به هيچ "رَمْل" و "اُسْطُرلاب"ي دستْ‌رس نداشته‌است تا به ياري‌ي ِ آنها به " مغلطه آمیز و مغرضانه بودن برخی سخنان" پي‌ببرد و بدين نتيجه‌ي قطعي و جزمي برسد كه آن سخنان "هیچ هدف مثبتی را دنبال نمی کند." (؟!)
ويراستار اگر نان ِ گندم نخورده‌باشد، آن را به دست ِ مردم ديده‌ و ريش ِ خود را هم در آسياب سفيدنكرده‌است! او از پس ِ ده‌ها سال دانشْ‌آموزي و دانشْ‌جويي – كه هنوز هم ادامه دارد و تا واپسينْ دم، ادامه‌خواهدداشت – اين قدر را درمي‌يابد كه "مغلطه‌آميز و مغرضانه‌بودن" يعني چه و "نقش ِ مار" را از "مار" بازمي‌شناسد!
پس، هرگاه در اشاره به برداشت ِ آگاهانه‌ي ِ دكتر پرويز رجبي در نقد ِ زياده‌رروي‌هاي ناپخته و ناسَخته‌ي ِ برخي از جوانان ِ امروز در بيان ِ غرور ِ ملّي و چنگْ‌زدن به دستْ‌آويزهاي ِ ساختگي، نوشته‌باشد: " گفتاري شيوا و گوشْ مالْ دهنده و ارمغانی از هفت دریا گذشته"، نه دوستْ‌ستايي‌ و نه زياده‌گويي‌كرده‌؛ بلكه واقعيّتي را از سر ِ دقّت، بيان داشته‌است. حقّ ِ استاد رجبي كه امروز اين همه رنج و شكنج ِ برنتافتني را بردبارانه برمي تابد و يك
دم از دلْ‌سوزاندن براي ِ اين تاريخ و اين فرهنگ و اين ميهن و اين مردم دستْ‌ برنمي‌دارد، بسي بيشتر از اين‌هاست و ويراستار در اين حقّ‌گزاري – به تعبير ِ شيخ ِ اجلّ سعدي – "اِلاّ يك از هزاران" نگفته‌است.
سوم. ويراستار هيچ‌گاه به قطعي و بي‌چون و چرابودن ِ سخن و برداشت ِ هيچ‌ كس – و از جمله، شخص ِ خود – باورمندْنيست و از نقد ِ راستين و سنجيده و فرهيخته‌ي گفته‌ها و كرده‌هاي خود، روترش‌نمي‌كند. امّا از هركس – و از جمله، نگارنده‌ي ِ پيام ِ موضوع ِ اين يادداشت – چشم ِ آن دارد كه در برخورد با هر گفتار و كرداري، نخست همه‌ي سويه‌هاي آن را با دقّت ِ تمام بررسند و ارزيابند و سپس به نقد ِ آن بپردازند.
ويراستار براي آن كه نمونه‌اي والا از انتقاد به اشتباه ِ سازمان ِ ميراث ِ فرهنگي‌ ي ِ فارس در فراخواندن ِ بي دقّت و پشتوانه‌ي ِ مردم به برگزاري‌ي آيينِ بزرگْ داشت در روز ِ هفتم ِ آبان به منزله‌ي زادْروز ِ كورش را نشان‌داده‌باشد، نشاني‌ي زير را در اين جا مي‌آورد كه در آن، بازْنشر ِ گفتار ِ موضوع ِ سخن از دكتر رجبي را مي توان ديد:
http://www.savepasargad.com/October/enteghad%20dr%20rajabi.htm
چهارم. نگارنده‌ي پيام با اشاره به يادداشت ِ دكتر رجبي كه ويراستار بدان‌ رويْ كرد داشته و آن را گفتاري آموزنده و هُشداري به‌هنگام ارزْيابيده، نوشته‌است كه: " هیچ هدف مثبتی را دنبال نمی کند."
ويراستار با شگفتي‌زدگي از اين ارزيابي‌ي شتابْ‌زده و خالي از ژرفانگري، مي‌پرسد: هرگاه آگاه‌گردانيدن ِ جوانان پاكْ‌دل و سرد و گرم ِ روزگار نچشيده از دامْ‌چاله‌هاي ِ طرحْ‌افكنده بر سر ِ راهشان "هدفي مُثبت" نيست، پس چيست؟!
پنجم. نگارنده‌ي پيام، در گذشته، بارها در پيام‌هايش به اين دفتر، از تازه‌هاي ايران‌ْْشناختي‌ي نشريافته در تارنماي خود، آگاهي‌داده و ويراستار ِ ايرانْ‌شناخت نيز با ارجْ‌گزاري به كوشش‌هاي ِ بارآور ِ او، نونشرداده‌هاي ِ وي را در اين تارنما بازْنشرداده و يا نشاني‌ي ِ پيوند بدان‌ها را آورده‌است. اين داد و ستد ِ فرهنگي و پژوهشي، غنيمتي‌ست شايان و ويراستار با آرزوي پويايي و كامْيابي‌يِ هرچه بيشتر ِ اين دوست، اميدوارست كه اين همْ‌دلي و همْ‌زباني‌ي سزاوار، ديربپايد و بَرومَند باشد. چُنين باد!



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?