Friday, October 05, 2007

 

مهرگان را به پيشباز رويم! و دو بخش ِ كوتاه از فيلم ِ «مهرا»: دو پيوست بر درآمد ِ ٣: ٤٨ (زيربخش ِ يكم)



يادداشت ويراستار


شنبه چهاردهم ِ مهرماه ١٣٨٦
(ششم اكتبر ٢٠٠٧)


پس از نشر ِ دهمين هفته نامه -- كه نخستين زيرْبخش ِ آن ويژه ي جشن ِ مهرگان است -- گفتار ِ ارزنده و آگاهاننده اي از دوست ِ دانشور ِ پژوهنده ام آقاي دكتر تورج پارسي به اين دفتر رسيد كه دريغم آمد آن را بازْ نشر ندهم و همگاني نكنم. پس، متن ِ آن را با سپاس ِ فراوان از ايشان، در اين پيوست مي آورم.







مهرگان را به پيشباز رويم!

تورج پارسى



بگشاييم کفتران را بال
بفروزيم شعله بر سر کوه
بسراييم شادمانه سرود
وينچنين با هزار گونه شکوه
مهرگان را به پيشباز رويم .
( ه. ا. سايه)



مهر يا ميترا نامى است با آيين و ماندگار تاريخ . دوستى و پيمان معنا وخويشكارى اين واژه است . از سويى ايزد روشنايى و فروغ است. در اوستا و ويد هندوان ميترا خدايي آريايي است يعنى پيش از دين زرتشت صاحب قلمروى بوده است اما در دين زرتشتى -- اوستاى ِ پسين -- به دليل سنّت گرايى جامعه با رنگ و بوى زرتشتي به صحنه بازمى گردد و رخت ِِ فرشته مى پوشد. در گات ها -- كه كلام آهنگين زرتشت است -- يك بار ميثره
(mithre)
آورده شده كه به چَم ِ خويشكارى و پيمان است . در خُرده اوستا نيز دومين نيايش از پنج نيايش، مهرنيايش نام دارد كه فراگير ِ هفده بند است. مهر نيايش را زرتشتيان هر روز در سه گاه ِ بامداد، نيمروز و پسين، پس از خورشيد نيايش مى خوانند. نيايشگاه زرتشتيان نيز در ِ مهر نام دارد.

نام مهر در سنگْ نوشته ها


نخستين بار نام مهر در سنگْ نوشته ى اردشير هخامنشى يا ارت خشثر يعنى نهمين پادشاه از اين سلسله، در سنگْ نوشته ى همدان آورده شده كه البته همراه با اهوره مزدا و اناهيتاست :
اين اپدانه را به خواست اهورامزدا ، اناهيتا و ميثره ما ساختيم.
اردشير سوم دهمين پادشاه هخامنشى و فرزند اردشير دوم نيزنام مهر يا ميثره رادر سنگْ نوشته ى تخت جمشيد آورده است :
اهوره مزدا و ميثره مرا بپايند.
در مجموع، در هر دو دوره، نام ميثره پنج بار در سنگْ نوشته ها آمده است.


يشت دهم اوستا ۱


يشت دهم اوستا با سى و پنج كرده و ۱۴۶ بند به نام مهريشت است اين يشت پس از فروردين يشت
بلندترين يشت به شمارمي آيد. در اين يشت ، مهر -- كه قلمروى بيكرانه دارد -- به صفاتى همچون فراخْ چراگاه ژرف بين، نيرومندترين آفريدگان، داناى ِ تواناى ِ نافريفتنى، زبان آور ِ هزار گوش و ده هزار چشم كه سوار بر اسبان سپيد است، وصف شده است. او نگهبان پيمان است و به همين دليل هرگز خواب به چشم او نيايد؛ چون آگاه است كه " مهرْ دروج يا پيمانْ شكن، سراسر كشور را خراب كند" ؛ امّا آيين، براى اعتبار بخشى هر چه بيشتر به پيمان، به عنوان يك اصل تعيين كننده، حتا " پيمان شكنى با دروند را جايز نمى داند. در كرده ي يكم، بند ۲ مهريشت مي خوانيم:
اي سپيتمان!
مبادا كه پيمان بشكنى نه آن پيمان كه با يك دروند بسته اى و نه آن پيمان كه با يك اشون بسته اى؛ چه، پيمان با هر دوان درست است؛ خواه با دروند خواه با اشون.


درفرهنگ ايرانى يك نكته ى ظريف هست و آن به هم آميختگى استوره و تاريخ است كه همچون دو شاخه ى رودخانه در يك نقطه به هم مى پيوندند و شطّى پرخروش را مى آفرينند. خويشكارى انسان چنين امتزاجى را سامان مى بخشد و بى گمان، انسان با بهره گيرى از خِرَد و آزادى ي ِ گزينش، به چنين اصلى مى رسد و در صحنه ى زندگى، اوراق تاريخ آنرا مى نماياند كه بايد با منش نيك وسرود نوآيين خواستار اشه باشد . انسان در ميدان عملى باور، دروج را به دست اشه مى سپارد تا با گفتارو آموزش پاك شود. اين چنين بايد دروندان را شكست داد و فريب شان را خنثى كرد يا به گفته ى چينيان: " به جاى لعنت بر تاريكى ، شمعى روشن كن!"
صداى مهر در ميدان عملى زندگى همچون نمايشنامه هاى يونانى نيازمند به همْ سرايى يا آرى ي ِ مردمان است؛ چرا كه گام هاى گفتارى و كردارى ي ِ همْ سرايان تعيين كننده است. در راستاى تاريخ تمام اين تلاش ها و پيكار ها درواقع، به خاطر ِ نگاهداشت ِ فضيلت انسان است كه حق آشكارو مسلم طبيعى اوست. گويي زال نيز در اين مهم با اين قلم هم صداست كه به رستم مى گويد:
"،همانا كه از بهر اين روزگار
ترا پرورانيد پروردگار."

بنا به گواهى ي ِ تاريخ، سرانجام آيين ِ مهر ِ " فراخ چراگاه ، ژرف بين ،نيرومندترين آفريدگان، داناى ِ تواناى ِ نافريفتنى ، زبانْ آور ِ هزارْگوش و ده هزارْ چشم كه سوار بر اسبان سپيد است "، جهان را درنورديد و كيشي جهانى شد.

جشن ِ هزاران ساله ى ِ مهرگان، پاسداشت ِ پيمان و راستى

درسالْ شمار ِ ايرانى، روزها هر كدام نامى دارند روز شانزدهم هر ماه و ماه هفتم سال به نام مهر، ايزد ِ پيمان، دشمن دروغ و دروغگو است تا يادآور آن گردد كه چشمان وجدان رابايد باز نگهداشت تا مهرْدروج يا پيمانْ شكن سراسر كشور را خراب نكند !
چون روز و ماه همْ خوان شوند، آن را جشن مي گيرند تا اعتبار چنين انديشه اى را در راستاى تاريخ ارج- بگذارند. مهرگان يا ميتراكانا شش روز به درازا مى كشيد يعنى از مهر روز تا رام روز كه نخستين روز مهرگان همگانى و روز فرجامين جشن ِ مهرگان ِ ويژه نام داشت . اگر نوروز، نام جمشيد را بر پيشانى دارد، مهرگان نيزنام فريدون را دارد . البته در اين جا اين نكته را بايد يادآور شد كه شناخت انسان نسبت به تغييرهاي زمانى يا تغيير فصل ها ، شب روز و ... ريشه ي اصلى ي ِ بيشتر ِ جشن هاى ايرانى است و در نتيجه، رابطه اى تنگاتنگ با كار و طبيعت دارند.
ونديداد، فرگرد نخست، بندهاى دو و سه از مدّت تابستان دوماهه و زمستان ده ماهه حكايت مى كند و شايد اين مربوط مى شود به دوران پيش از كوچ هندو-اروپاييان. در سرزمين اسكانديناوى هم در زمانى دور، سال را به تابستان دو ماهه و زمستان ده ماهه بخش مى كردند. پس تر با سال شمارى روبرو مى شويم كه سال را به زمستان پنج ماهه و تابستان هفت ماهه، بخش مي كند و در تغيير فرجامين به چهار فصل بهار، تابستان و پاييز و زمستان مى رسيم . نقطه هاى آغازين ِ سال، نوروز و مهرگان هستند. به گواهى ي ِ تاريخ، آثار مهرگانى در روستاهاى ايران هم چنان دست نخورده مانده اند به اين معنا كه شايد حلقه هاى گم شده ي آيين ها، موسيقى و رقص و ... يا ديگر ميراث هاى دور دست تاريخ را در آن جا بتوان يافت.
گواه در اين راستا، گزارش هايي است كه درباره مهرگان در نوشته ى پيشين خود زير عنوان ِ نگاهى ديگر به
مهر و ميتراييسم
آورده ام . در آن مقاله از آيين مهرگانى در روستاهاى گوران، قلخانى و كوه پايه هاى دالاهو، بهبهان و جاماز كردستان ياد شد. در اين جا گزارشى از روستاهاى گيلان و مازندران آورده مي شود كه اميد است پژوهندگان مردم شناسى، درهاي ِ گنجينه ي اين ميراث فرهنگي را به روى همگان باز نمايند.
زمان همه اين جشنها مصادف است با پايان فصل برداشت محصولات کشاورزی. در واقع اين جشنها، مراسم ِ سپاسگزاری از ايزد ِ مهر و بار آوری است که ياور ِ چند هزارساله ی دهقانان در امر ِ کاشت و داشت و برداشت می باشد. در بسياری از روستاهای گيلان و مازندران جشن خرمن در اين ايام برگزار می شود. در توسکامحله ي قاسم آباد در گيلان هر سال در سه آدينه مردم در شاه شهيدان جمع مي شوند و جشن می گيرند. در آدينه ي آخر که جشن مهرگان اصلی است مردم بسياری از شهرها و روستاهای شرق گيلان و غرب مازندران نيز به آن جا می آيند. تا حدود بيست سال پيش، دختران و پسران روستايی در اين روز بهترين لباسهای خود را ،چون ايام نوروز، می پوشيدند. مبدأ بسياری از آشنايی ها و احتمالاً پيمان تشکيل خانواده بين دختران و پسران مجرّد، همين آدينه در توسکامحله بود. در همين ايام در گيلان و مازندران در چندين آدينه ي پياپی مراسم کشتی گيری برگزار می شد و در آدينه ي ِ آخر، با گذاشتن بَرمُ ( داربست يا نردبانی که جوايزی مثل پيراهن، ظرف و مشابه آنها را به آن آويزان می کردند) به کشتی گيران برنده جايزه می دادند.
اواخر تابستان و اوايل پاييز، در ايّام خرمن محصولات کشاورزی (که هوای آفتابی از ضروريات آن است)، هرگاه ابر و بارندگی زياد مانع اين کار شود در روستاهای شرق گيلان نوجوانان با رقص و پايکوبی از خورشيد می خواهند که با تابش گرما آفرين خود کشاورزان را
ياری دهد. معمولا يک نفر با گذاشتن يک د مُ که از ساقه ي برنج درست می کنند، نقش اهريمن را بازی مي کند و می رقصد و بقيّه دورش جمع شده و با دست زدن و هو کردنش همزمان می خوانند:
" ای خدا آفتاب بنه / منگ منگتاب بنه"
و بدين سان، خورشيد را به تابيدن دعوت می کنند.
به در هر خانه ي روستايی که می رسند صاحب خانه اندکی برنج در توبره يا کيسه ای که به
گردن ملعون آويزان است می ريزد. بعد، برنج را به بقال ِ محل مي دهند و او نيز بهای برنج را با نخودچي، کشمش، شکلات و يا ديگر تنقلات می پردازد" ۲
خانم ثابت زاده، پژوهشگر رقص، مى نويسد : در شرق خراسان، رقص ِ«ابهريا » رقص ِ کشاورزی است و
احتمالاً اين رقص، با جشن های مهرگان و آيين ميترايسم ارتباط دارد.

پس بياييم به آيين مهرگانى -- كه در واقع بزرگداشت پيمان و دوستى است -- جانى تازه بدهيم و به ميدان پيوند انسانى، گستره ي بيشترى ببخشيم . همچون نوروز خوان مهرگانى بگسترانيم وايمان بياوريم كه راستى بهترين نيكى است و گفتار ِ زشت شيوه ى ِ دشمن ِ مهر است.
نكته اى را به ياد آوردم از دوران كودكى كه زبانْ زد بود و ما كودكان هر روزه آن را مى شنيديم :
دروغگو دشمن خداست و اگر بچه اى دروغ بگويد شير مادرش خشك مي شود !
مهرگان را به همگان شادباش مى گويم به ويژه آنانى كه در روز شانزدهم مهر ماه به دنيا آمده اند يا نام مهرى و ميترا و مهرداد و... دارند.
"مهرگان جشن فريدون ِ مَلِك ، فرّخ باد
بر تو اي همچو فريدون ِ مَلِك، فرّخْ فال"
(فرّخي سيستاني)
___________________
سرچشمه ها:
۱ -آنچه كه از اوستا برگرفته ام از اوستا كهن ترين سروده ها و متن هاى ايرانى ، گزارش
وپژوهش جليل دوستخواه ، چاپ يازدهم است
http://www.shomaliha.com/mehrgan.htm - ۲
* * *
همچنين دوست ِ ارجمند ِ ديگرم، فيلم ِ مُستَنَدساز ِ جويا و پويا، آقاي حسن نقّاشي پيام ِ شادباش ِ زير را همراه با



نشاني هاي ِ پيوند به دو بخش ِ كوتاه ِ نمونه وار از فيلم ِ «مهرا» براي خوانندگان ِ گرامي ي اين تارنما، ارمغان فرستاده است كه با سپاسي گرم از او، در پي مي آورم:



مهرگان خجسته باد!


دو بخش از فيلم «مهرا» را در نشاني هاي ِ زير مشاهده كنيد :
http://naqashi.persiangig.com/video/Mehra40.wmv


http://www.naqashi.com/




<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?