Thursday, August 23, 2007

 

٣: ٣٨. چهارمين هفته نامه ي «ايران شناخت»: پانزده، گزارش، گفتار، نقد و پيوند



يادداشت ويراستار


جمعه دوم ِ شهريورماه ١٣٨٦

چهارمين هفته نامه ي«ايران شناخت» -- كه فراگير ِ پانزده گزارش، گفتار، نقد و پيوند به تارنماهاي ديگرست -- با سپاسگزاري از همه ي ياران شناخته و ناشناخته ام كه با فرستادن تازه هاي ايران شناختي به اين دفتر، با من همدلي و همزباني كرده اند، به خوانندگان ارجمند ِ اين تارنما پيشكش مي كنم:




١. جشن ِ شهريورگان فرخنده باد!

پس فردا، چهارم شهريورماه (شهريورْ روز از شهريورْ ماه در گاه شمار ِ باستاني ي ايرانيان) جشن ِ شهريورگان، ششمين جشن ِ ساليانه (درهنگام همْ نامي ي روز و ماه) است. نياگان ما اين جشن را براي بزرگداشت ِ شهريور، يكي از فروزه هاي «خِرَد ِ برترين» (اهوره مزدا) برمي گزاردند. گل ِ شاسْپَرغَم / شاهسْپَرَم / شاسْپَرَم (ريحان) ويژه ي اين فروزه ي اهورايي و جشن ِِ او بود. (درباره ي ريشه ي تركيبْ واژه ي «شهريور» در اوستا، ←
،اوستا، كهن ترين سرودها و متنهاي ايراني، گزارش و پژوهش جليل دوستخواه، جلد دوم، صص ١٠١٥-١٠١٦ انتشارات مرواريد، چاپ يازدهم، تهران -١٣٨٦)


در باره ي اين جشن، آقاي دكتر احمد پناهنده گفتار زيبا و شيوا و شورمند ِ زير را به اين دفتر فرستاده است:


شهریاري ی ِ جشن ِ شهریورگان، شادمان باد!


هنوز شادی و شادابی ِ جشن ِ بی مرگی، امُردادگان را در پهنای ِ دیده و دل، شادمانیم که نم نمک شهریور ماه از راه می رسد و جشنی دیگررا با خود به سرای ِ جانان، سرزمین ِ جشن سالاران ارمغان می آورد.
ماهی سزاوار ِ شادمانی که پاره های جگر زمین، پس از پختگی و رسایی در امردادگان، رونق ِ فراوانی ِ محصول را در همه سویش به برداشت می رساند.
برنجزاران و گندم زاران خوشه های پر دانه و بر شان را چون فرشی طلا گون در ازدحام شادمانی برزگران، هوای ِ مطبوع ِ شهریور ماه را به نسیمی دلفروز، معطر می کنند.
طبیعت ِ سبز ِ پر نشاط، پس از تلاش ِ سرشار از باروری، آنچه را که در دامن خود پرورده است، به زمین می گذارد تا برای رفع خستگی، به آهستگی، در پائیز در راه، به استراحتگاه ِ زمان برود و خوابی به چشمان بیاورد.
خورشید از بالا بلند ِ نردبان ِ زمان، آهسته آهسته فرود می آید و داغی ي هوای امُردادگان را به خنکی ي مطبوع شهریورگان، فرو می کشد.
نور و روشنایی پس از فرمانروایی در تیرگان و امُردادگان، قله خورشید را در شهریورگان، آهسته آهسته پائین می آیند تا به تعادل ِ روز و شب، به مهرگان برسند.
برگهای ِ درختان و بوته ها هر آنچه که در گرمای ِ امردادگان اندوخته و پرورده کرده بودند، به بَرَشان بخشیدند تا به ثمر برسند و خود رنگ ِ رخساره را رنگا رنگین به انتظار نشستند تا در پائیز ِ در راه فرو ریزند.
ارتش کبوتران و گنجشکان شادمانند از فراوانی دانه و قوت، در کشتزاران و شادابند از شادی ِ جشن شهریورگان، نشسته بر خوشه های برنج، در برنجزاران و سیرابند از زندگی ِ با صفا در گندم زاران.
بچه های ِ مدرسه رو، شادمان از خنده ی زندگی ِ پر تلاش، بر لب پدران ومادران، که محصول را به پایانه ی برداشت رساندند، خود را برای پوشاک ِ نو آماده می کنند که پدران از پس ِ برداشت ِ حاصل، آن را ارمغان می آورند.
آه . . .
چه می گویم و چه حالی مرا به آن سرای ِ دل و جان در پرواز است؟
آن روزهای ِ جوانسالارم که دل در کشتزار و جان در باغ و گلزار داشتم و بلوغ ِ شدن ِ برنج را در برنجزاران، از جوی ِ باردار در خزانه، تا دانه های سوار بر خوشه ها ی ِ برنج، همواره تماشاگر بودم و با دست های ِ خود برگ ِ نرم ِ لطیف ِ توت را با ساطور خرد می کردم ودر دهان ِ کِرمک های ابریشم می گذاشتم تا به کِرم شدن بالغ گردند و آنگاه با بلعیدن ِ برگ ِ توت، بزرگ ودرازتر شوند تا به خواب بروند و پیله ای به دور خود بتنند، سی سال گذشته است.
اما هنوز شادمانی ِ برزگران را با خانواده، پس از تلاش ِ برداشت ِ محصول، در آینه ی ِ نگاهم حس می کنم و جمع کردن پیله ها از جای جای ِ لای ِ شاخه های خشکیده را در بند بند انگشتانم در خاطر دارم که خیال ِ پرواز، در شهریورگان به سرم زده است تا با مهربانیاران ِ ایام ِ عشقسالار ِ جوانیم باشم و شریک گردم در شادمانی آنان، به درازای سی سال.


جشن ِ شهریورگان
در جشن ِ بی مرگی، امُردادگان نوشته بودم:
" بی گمان فرهنگ ِ گوهر آفرین و سنن ِ سالار ِ ملی ِ ملت ِ ایران، سرشار است از جشن و سرور و شادمانی و شاد خواری و شادخوانی و شاد گویی و شاد رقصی و فرهنگ عزا و ماتم و مصیبت و گریه و سینه زنی و قمه زنی را در آن، جایگاهی نبوده است و نیست؛ زیرا ایرانیان در هرماه، یک روز را به مناسبت هم نام شدن با ماه، جشن می گرفتند و شادمانی می کردند.
نام این جشن ها، در تاریخ ایرانیان فروردینگان، اردیبهشتگان، خردادگان، تیرگان، امردادگان، شهریورگان، مهرگان، آبانگان، آذرگان، دیگان، بهمنگان و اسفندگان ثبت شده است."
اکنون بر آن می افزایم که: گذشته از این، در عهد نیاکانمان در ایران ِ باستان، هر روزی از ماه نامی داشت.
به عنوان مثال روز اول ِ هر ماه بنام اهوره مزدا بود، روز دوم بنام بهمن یا سرشت وخرد ِ پاک نام داشت، روز سوم بنام اردیبهشت یعنی نماد ِ پاکی و راستی و زُلالی ِ خرد وجان ودل بود، روز چهارم بنام شهریور، نماد فرمانروایی، شهریاری، پادشاهی ودادگری بود علیه بیداد و ... درفرهنگ ِ نیاکانمان ثبت شد.
بنا براین روز چهارم هرماه شهریور نام دارد و این روز چون با نام ِ ماه ِ شهریور، همنام می گردد، نیاکانمان این روز را جشن می گرفتند.
اما همانگونه که در نوشته ی جشن امُردادگان آمد، به دلیل تغییرات ِ سالشمار ِ باستان با اکنون، این جشن بایستی منطبق با زمان برگزاری در باستان، پنج روز جلو تر یعنی در ٣٠ امرداد ماه برگزار شود که البته هر چند از نظر ِ تطابق ِ زمانی ِ کنونی، با باستان درست است اما دیگر در شهریور ماه ِ کنونی نیست. به همین منظور گفته استاد جلیل دوستخواه، در این باره را باید پذیرفت.
آنجا که می گوید این جشن ها را باید در همان روز تعیین شده در ایران ِ باستان، جشن گرفت نه یک روز جلوتر و نه یک روز عقب تر.
اما به دنبال ِ این پذیرش، پیشنهاد می کنم که در کنار ِ برگزاری این جشن های ماهانه در همان روزهایی که نیاکانمان برگزار می کردند، در روزهایی که سالشمار کنونی، مطابق ِ زمانی، منطبق بر سالشمار باستان می شود، چنین روزهایی را هم جشن بگیریم و از این طریق بگذاریم بر اعیاد ِ سرور و شادمانی ما افزون و افزونتر گردد و غم و ناله ولابه هر چه منزوی تر.
ابوريحان بيروني مي نويسد " شهريور ماه روز چهارم آن شهريور روز است و آن به مناسبت توافق دو اسم جشن مي باشد و آنرا شهريورگان گويند . معني شهريور دوستي و آرزو است شهريور فرشته اي ست که به جواهر هفتگانه از قبيل طلا و نقره و ديگر فلزات -- که برقراري صنعت و دوام دنيا و مردم بآنها بستگي دارد -- موکل است."
زرتشت در یسنا ٢٨ در نیایش اهوره مزدا می سراید:
" ... پس به نیایش برخیزید، به سرودهای من گوش فرا دهید و به یاری من بشتابید تا آرمش و آسایش را به جهان باز برگردانیم و نیروی خلل ناپذیر ِ شهریاری ِ اهورایی ( خشترا ) را در جهان استوار کنیم ..." ١
آری:
" سومین فروزه ی اصلی ِ اهوره مزدا "خْشَتْرَ" یا شهریور است که به معنای توان و شهریاری ِ اهورایی است.
نیروی بدنی و مادی با نیروی اهورایی و مینوی تفاوت دارد. نیروی اهورایی می تواند با توان بدنی همراه باشد ولی هر نیروی بدنی الزاماٌ با نیروی مینوی همراه نیست." ٢
در یسنا ٥١، بندهاي ١ و ٢ آمده است:
" گرانبهاترین بخشش اهورایی به خردمندان ِ نیکوکار و راستکار، شهریاری ِ اهورایی است. شهریاری ِ اهورایی، نیروی مینوی است که در اندیشه، گفتار و کردار ِ آدمی، به شکل ِ منش نیک، خوبی و مهر و فروتنی جلوه گر می شود و آدمی را به خدمت به دیگران، سازندگی و تازه کردن ِ جهان وا می دارد. به این شهریاری و نیرو، تنها با کردار نیک و راستی می توان دسترسی یافت. این نیرو و شهریاری (خشترا )، داده ی خدایی است و به آن کس که به رسایی برسد، ارزانی می شود." ٣
آری:
همان گونه که در نوشتۀ امُردادگان آمده است، پاره های جگر ِ طبیعت ِ سبز ِ شاداب پس از عبور از آبریزگان ( تیرگان )، در امردادگان، به پختگی و رسایی در همه سویش می رسد و نیروی " خشتر " را در شهریورگان کسب می کند و آن را در طبق اخلاص به ما زمینیان ارزانی می دارد.
حال ما آدمیان بکوشیم که آن پختگی ِ سزاوار ِ امردادگان را با انديشه و گفتار و کردار نیک، در خود به رسایی برسانیم تا از پس ِ این پختگی و رسایی ِ سزاوار، نیروی "خشتر" را در خود جشن بگیریم
شهریاری ِ جشن ِ شهریورگان شادمان باد!
_____________________
١و٢و٣: بر گرفته از کتاب ِ دیدی نو از دینی کهن اثر ِ دکتر فرهنگ مهر، چاپ ِ دوم، صفحه های ٢٠٧ و ٢٤١


٢. يك تكّه رَخت ِ زنانه


مجيد نفيسي



از شعرها و پژوهشهاي اين شاعر و پژوهنده ي شهربند ِ لُس آنجلس، بارها در اين تارنما سخن گفته ام. در اين زيرْبخش، به شعر ِ ديگري از او كه آزمون كامياب ِ تازه اي است در گستره ي شعر ِ "تنْ كامه خواهي"

(Erotic)
در ادب ِ امروز ِ فارسي، پيوند مي دهم:
http://www.iranian.com/main/2007/piece-womans-clothing


٣. نوآورده هاي ادبي و فرهنگي در تارنماي عرفان قانعي فرد


در اين جا بخوانيد:
سفرها و دیدارها
به دنیای فرهنگ و هنر- تاریخ و اندیشه - زبانشناسی و ترجمه



گفت و شنود با ابراهيم يونسي، مترجم بلندآوازه ي معاصر، از جمله خواندنيهاي اين تارنماست.



همچنين است:
جلیل دوستخواه : تا تواني شكّ كن و باور مكن!
http://erphaneqaneeifard.blogfa.com/
مطلب کامل را در اینجا مطالعه بفرمایید


٤. هجوم ِ حاشيه به متن: هم نوايي ي ِ يادماني ي ِ مردم با خُنياگر ِ بزرگ ِ زمان

به گزارش روزنامه ي اعتماد، در پايان يك نشست ِ آوازخواني ي استاد محمّد رضا شجريان در تهران،
هزاران نفر مرغ سحر خواندند !
http://erphaneqaneeifard.blogfa.com/
مطلب کامل را در اینجا مطالعه بفرمایید
















٥.نقدي روشنگر و آموزنده بر بخش مهمّي از تاريخ ادب ايران



استاد دكتر پرويز رجبي نقدي آگاهانه و نكته سنجانه با عنوان ِ نـظامي عـروضي و داسـتان بي‌مقدار او درباره ي فردوسي و سلطان محمود غزنوي، نوشته است. در آغاز ِ اين نقد، مي خوانيم‌
"دربارۀ فردوسي بيشتر از همۀ شاعران گذشته ايران سخن رفته است‌، اما بيشتر و يا حتي همۀ پردازندگان به فردوسي حكايتي را كه نظامي عروضي دربارۀ فردوسي آورده است كم و بيش پايۀ حدس و گمان‌هاي خود كرده‌اند و تقريباً همه دست كم بخشي از داستان نظامي را در چهار مقاله پذيرفته‌اند .
شايد هيچ نوشته ي ديگري را نتوان يافت كه به اندازۀ داستان نظامي به آن تكيه شده باشد. واقعاً اعتماد زيادي كه به اين آبشخور سطحي و کدر شده است حيرت ‌انگيز است‌. بنا بر اين ناگزيريم يك بار ديگر و با همديگر اين داستان را بي‌كم و كاست بخوانيم‌:
اینجا را بخوانید








اين روزْنوشت ِ استاد رجبي در بيان ِ رفتار ِ ما ايرانيان با يكديگر نيز، بسيار آگاهاننده است. بخوانيم و دچار تأسّف شويم و به حال خود و آنچه نبايد باشيم و هستيم و آنچه بايد باشيم و نيستيم، بيشتر بينديشيم.



ناتنی ها (١٧)



ابزار مکانیک، الکتریک و الکترونیک پوست کلفت و تنه لش! بیش از چند روز است که یکی از خوانندگان میهمان وبلاگم با پیام های پی در پی و خستگی ناپذیر خود، دشنام های آبداری نثار من ٦٨ ساله می کند که تحقق بعضی از آن ها به کلی منتفی است! واقعیت این است که من هم سر سوزنی از این دشنام ها و فحش ها نگران و یا آزرده نمی شوم. دلیلش هم ساده است: هنگامی که ما عادت کرده ایم که از صبح زود و از لحظه ای که چشم باز می کنیم تا هنگامی که به رختخواب می رویم، از صفحۀ تلویزیون گرفته تا دنده و گیربکس ماشین و یا کامپیوتر و پیاز تند و تیز و هندوانه ای که شیرین از آب در نیامده است و یا خودکاری که جوهرش روانیش را از دست داده است، فحش های ناموسی آبدار می دهیم، چرا باید به دشنام به انسان حساس باشیم؟ ما به بالش فحش می دهیم. ما به جاده ها، بدون شرم از دور و درازیشان، با هر چاله ای ده ها فحش نثار می کنیم. ما به پشه دشنام می دهیم. فندک را بدمذهب می خوانیم و اجاق و یا منقلی را که آتشش با کمی درنگ می گیرد نفرین می فرستیم، در سرزمین آتش بازان... ما از دشنام به گور مردگان هم صرف نظر نمی کنیم. ما به کفن پوسیدۀ مرده ها بی احترامی می کنیم. و... و... و... پس من چرا دلگیر شوم؟ چرا اعتراف نکنم که ما برخلاف تکیه ای که به «مهر» و مهربانی های خودمان می کنیم، با یکدیگر ناتنی هستیم؟ من هم می توانم، مانند ماشینی قراضه که آخرین زورهایش را می زند، به دشنام عادت کرده باشم... فقط چون من آدمیزادم و قائل به شعور هستم، باید که مانند ماشین قراضه جوش نیارم...



با فروتنی



پرویز رجبی



٦. پرتغال، خليج ِ فارس و ايران ِ عصر ِ صفوي: همايشي ايران شناختي



آگاهينامه و فراخوان ِ زير، امروز از دفتر ِ بنياد ِ ميراث ايران





به اين دفتر رسيده است:


PORTUGAL, THE PERSIAN GULF AND SAFAVID PERSIA


Conference
8-9 September 2007


Freer & Sackler Galleries, Independence Avenue , Washington DC


On the 500th anniversary of Afonso de Albuquerque's attempts to take Hormuz in the Persian Gulf, this conference will focus on the contacts of the Portuguese with Safavid Persia and various aspects of their activities in the Persian Gulf basin.


Organised by:
The Iran Heritage Foundation and the Freer Gallery of Art and Arthur M. Sackler Gallery, Smithsonian Institution.

Supported by:
Julius Baer (Middle East) Ltd.


Convenors
Prof. Jorge Flores and Prof. Rudi Matthee.
Conference committee
Prof. Jorge Flores, Dr. Ann Gunter and Prof. Rudi Matthee.


Introduction


This year we are witnessing the 500th anniversary of contacts and relations between Portugal and the Persian Gulf region, most notably Safavid Persia , which began with the attempts by Afonso de Albuquerque to take Hormuz in 1507. As part of an exploration of the wider contacts of Portugal with Asia, Africa and South America, the Freer and Sackler Galleries (Smithsonian Institution) in Washington DC will commemorate this important historical moment with a series of exhibitions in the summer of 2007 entitled 'Encompassing the Globe: Portugal and the World from the Fifteenth to the Eighteenth Centuries.'This quincentennial is also the occasion for a conference on Portuguese relations with the Persian Gulf and Safavid Persia between 1500 and 1700. The meeting is scheduled to take place on 8-9 September 2007 at the Freer and Sackler Galleries, coinciding with the last week of the exhibitions.The meeting aims to examine various aspects of the activities of the Portuguese in the Persian Gulf basin and their interaction with other forces and powers in the region. These include Safavid Persia , the Ottoman Empire, Arab principalities around the Gulf's littoral, India , and rival European merchants active in the area. Topics to be discussed include sources and historiography, mutual perceptions, trade, diplomacy, politics and warfare, missionary activities, and cross-cultural exchange.


Reception


A reception and private viewing of the 'Encompassing the Globe: Portugal and the World from the Fifteenth to the Eighteenth Centuries' exhibition will take place on 7 September from 18.00 to 20.00 hours in the Sackler Gallery of Art. The registration fee for the conference includes admission to this event.


Additional Information


- Click here for the conference programme
- Click here for abstracts of the papers that will be presented at the conference plus short biographies of the speakers
- Click here to register for the conference (the conference registration fee of 30 GBP (approx. 60 US Dollars) [full price] and 15 GBP (approx. 30 US Dollars) [full time students], and includes admission to reception / private viewing described above; no other catering will be provided at the conference)
- Click here for contact details of suitable accommodations close to the


conference venue.
Publication of proceedings



A selection of the papers presented in the conference will be published in a volume of proceedings, edited by Prof. Jorge Flores and Prof. Rudi Matthee.


Enquiries


Iran Heritage Foundation:
+44 20 74934766 (tel), +44 20 74999293 (fax), http://au.f511.mail.yahoo.com/ym/Compose?To=info@iranheritage.org


Freer & Sackler Galleries:
Ann Gunter, +1 202 6330401 (tel), +1 202 6339105 (fax), http://au.f511.mail.yahoo.com/ym/Compose?To=guntean@si.edu.


If you wish not to receive any more emails from the Iran Heritage Foundation, please email your request to:
http://au.f511.mail.yahoo.com/ym/Compose?To=info@iranheritage.org.



٧. گفت و شنود ِ شهروند با محمّد علی کشاورز بازیگر نامدار تئاتر و سینما



http://www.shahrvand.com/?c=120&a=1119



٨. اندوهْ ياد ِ ديگري براي يكي از سياه ترين روزهاي تاريخ ميهنمان



اين يادداشت ِ دردمندانه را هم ميهن ِ ناشناخته اي با امضاي "پسر ِ ايران"، به ياد روز ِ سياه و شرم آور ِ ٢٨ امرداد ١٣٣٢، چندروزي پس از سالروز ِ آن، به اين دفتر فرستاده است؛ روزي كه شاعر معاصر، زنده ياد م. آزاد درباره ي تباهكاري ي آن سروده است:
"در ماه ِ سرخ ِ بي مرگي،
مرگ ِ تناور آمد و آشفت و رفت!
"..................


سروده اي از خسرو فرشيدورد، پيوست ِ يادداشت است.



براي ايران ارجمند و گرانْ قدرم
كه در روز ننگين ٢٨ امرداد ١٣٣٢چه تنها مانده بود
در برابر لشكر جيره خواران استعمار و ارتجاع و خودفروختگان و چماقداران!
گرچه بسياري از ايرانْ دوستان پس از آن روز ننگين، ناچار شدند ايران را ترك گويند؛ امّا هيچ كجا براي آنان ايران نشد!



ايران



این خانه قشنگ است؛ ولی خانۀ من نیست
این خاک چه زیباست؛ ولی خاک وطن نیست
آن دختر چشم آبی گیسویْ طلایی
طناز سیه چشم چو معشوقه من نیست
آن کشور نو آن وطــــن دانش و صنعت
هرگز به دل انگیزی ایران کهن نیست
در مشهد و یزد و قم و سمنان و لرستان
لطفی است که در کلگری و نیس و پکن نیست
در دامن بحر خزر و ساحل گیلان
موجی است که در ساحل دریای عدن نیست
در پیکر گلهای دلاویز شمیران
عطری است که در نافه ی آهوی ختن نیست
آوارهام و خسته و سرگشته و حیران
هرجا که روم هیچ کجا خانه من نیست
آوارگی وخانه به دوشی چه بلایست
دردی است که همتاش در این دیر کهن نیست
من بهر که خوانم غزل سعدی و حافظ
در شهر غریبی که در او فهم سخن نیست
هرکس که زند طعنه به ایرانی و ایران
بی شبه که مغزش به سر و روح به تن نیست
پاریس قشنگ است ولی نیست چوتهران
لندن به دلاویزی شیراز کهن نیست
هر چند که سرسبز بود دامنه آلپ
چون دامن البرز پر از چین وشکن نیست
این کوه بلند است ولی نیست دماوند
این رود چه زیباست ولی رود تجن نیست
این شهرعظیم است ولی شهرغریب است
این خانه قشنگ است؛ ولی خانه من نیست


دکتر خسرو فرشید ورد

اسپانیا، مادرید


٩. تحليلي بر پنداشتي از مفهوم ِ "مردم" در روز بيست وهشتم امرداد سال سي و دو



در همان زمينه ي درونْ مايه ي زيرْبخش ِ پيشين، تحليلي در تارنماي ايران فرا آمده كه سردبير ِ آن رسانه به اين دفتر فرستاده است:



مردمي كه صبح گفتند:" درود بر مصدّق!" و بعدازظهر: "مرگ بر مصدّق!"



http://iranfara.blogfa.com/post-5.aspx


١٠. اعلام موجوديّت بنياد ميراث پاسارگاد: سازمان بين المللی برای حفظ ميراث فرهنگی ايران



http://www.pasargadfoundation.com/index.html


اگر مايليد، از اين بنياد که خويشكاري ي آن نگاهداشت ونجات گنجينه های ملی و بشری ايران زمين است، پشتيبانی کنيد.



Announcing the Inauguration of
Pasargad Heritage Foundation (PHF)
An International Organization for Protection of Iranian Cultural Heritage
http://www.pasargadfoundation.com/index.html



١١. شب بزرگداشت ِ مرتضي مُميّز در تهران



آگاهي نامه ي زير امروز از دفتر ِ ماهنامه ي بُخارا در نهران، به اين دفتر رسيده است:



پنجاه و پنجمين نشست از شب هاي مجلّۀ بُخارا در سالروز تولّد مرتضي مُميّز به وي اختصاص يافته است . گرافيك معاصر ايران در پرتو كوشش هاي هنرمندانه و مديريّت درخشان او بود كه به اعتلاء و گسترش امروز خود رسيد و عنوان « پدر گرافيك ايران » قطعاٌ برازندۀ شخصيّت و كار او خواهد بود. مُميّز در طي عمر پربارش ، زمينه سازي ارتباط ميان هنر گرافيك ايران و جهان را با شايستگي تمام بر عهده داشت .
علي دهباشي درباره انگيزه مجلّۀ بُخارا در برپايي ِ شب مُميّز گفت : در دوران سردبيري چهار نشريّه تنها سردبيري بودم كه بيست و دو سال از هنر گرافيك مرتضي مُميّز بهره مند بودم و « شب ِ مميز » فرصت اداي ديني براي من و مجلۀ بُخاراست .» در اين شب مسعود كيميايي كه تعدادي از فيلم هايش با طرّاحي ِ پوستر مُميّز همراه است سخنراني خواهد كرد . ناصر نيّرمحمّدي سردبير مجلۀ فرهنگ و زندگي از دوران همكاري با مُميّز مي گويد . ابراهيم حقيقي و مصطفي اسداللهي از همكاران ممّيز از خاطرات خود از دوران همكاري با مُميّز صحبت خواهند كرد. همچنين آريانا بركشلي قطعاتي از باخ را اجرا خواهد كرد.
«شب مرتضي ممّيز» ساعت پنج بعد از ظهر يكشنبه چهارم شهريور ماه در خانۀ هنرمندان ايران برگزار مي شود.


١٢. گزارشي گفتاري از يك نشست ِ رونمايي ي كتاب در انتشارات ققنوس در تهران:

نقد و بررسی ي ِ کتاب ِ تجدّد ِ آمرانه نوشتة دکتر تورج اتابکی در دو بخش


این کتاب در اصل به انگلیسی و با عنوان
Men of order
نوشته شده وتوسّط آقای مهدی حقیقت خواه به فارسی برگردانده شده است.


بخش اول را در اینجا بشنوید
بخش دوم را در اینجا بشنوید


١٣. بررسي و تحليل تاريخي و جامعه شناختي ي يك گفتمان مهم



گفتاري كه در اين زيرْبخش بدان پيوند مي دهم، امروز از دفتر ِ تارنماي روزنامك در تهران به اين دفتر رسيده است :





زمینه های پیدایش بحران قومی در ایران (بخش یکم) جستاری از تيرداد بنکدار
http://rouznamak.blogfa.com/post-132.aspx

١٤. بخشهاي روزْآمد در بوي ِ كاغذ، تارنماي ادبي و فرهنگي ي مهدي جليل خاني
http://www.jmahdi1.blogfa.com/


١٥. زادْروز ِ زرتشت: آغاز ِ پرتوافشاني ي ِ انديشه و گفتار و كردار ِ نيك در جهان



سروده ي زير را سراينده از كانادا به اين دفتر فرستاده است:






!Happy Birthday Asho Zarathushtra


We know not
When he was born
Nor for that matter where?
We can remember Him
By spreading HisPristine Teachings
To show that we care
If we could call him
Mail Him a greeting card
Better yet email him
The message that
Emanates from the heart
I don't think He'd like all
The fuss on His very Special day
If I am not mistaken
All He would like Us to practice
Good Thoughts; Good Words; Good Deeds
Every single day
Happy Birthday!
Choicest Blessings


Farida Bamji,


Ontario, Canada



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?