Thursday, August 02, 2007

 

٣: ٣٥. ده گفتار، نقد ِ كتاب، گزارش و گفت و شنود ِ فرهنگي و ايران شناختي در يك هفته



يادداشت ويراستار


جمعه ١٢ امردادماه ١٣٨٦


به سبب ِ بزرگي ي حجم ِ كارهاي پژوهشي ام، برآن شدم (و دوستان مهرورز و دل سوز نيز مرا تشويق كردند) كه از اين پس، افزودن درآمدهاي تازه بر اين تارنما را به جاي روزانه يا هرگاه كه پيش آيد، تنها به پايان هرهفته واگذارم. بر اين پايه، تنها در روزهاي جمعه، به كارنامه ي هفته روي خواهم آورد و تازه ترين گفتارها، گفت و شنودها و گزارشهاي روزآمد ِ فرهنگي و ايران شناختي را به گونه ي يك «هفته نامه» نشرخواهم داد.
هفته نامه ي يكم را در ده بخش، مي خوانيد:

يك. آموزش روزنامه نگاري


مسعود لقمان در تارنماي روزنامك به امر ِ مهمّ روزنامه نگاري -- كه امروزه به سبب ِ گسترش ِ رسانه هاي الكترونيك، كاربُِردي همگاني يافته است -- پرداخته و بنيادي ترين اصلها را در اين زمينه شرح داده كه براي همه ي روزنامه نگاران (خواه حرفه اي، خواه جُز آن)، آموزنده و سودمندست.
http://rouznamak.blogfa.com/post-122.aspx


دو. جمع بندي ي كارنامه ي پنجاه شب ِ ويژه ي بُخارا

يوسف عليخاني در تارنماي فرهنگي ي تادانه، دست به كاري سزاوار زده و كارنامه ي پنجاه شب ِ ويژه ي بزرگداشت ِ نام آوران ِ ايراني و جُزايراني ي فرهنگ و ادب و هنر را -- كه از سوي ماهنامه ي بُخارا با كوشش علي دهباشي در خانه ي هنرمندان تهران برگزارگرديده -- نشرداده است.
http://tadaneh1.blogspot.com/2007/07/50-night-bokhara.html


سه. سالروز ِ خيزش ِ مشروطه خواهي


پس فردا، چهاردهم امُردادماه، يكصدمين سالروز ِ خيزش ِ آزادي خواهي و رهايي جويي ايرانيان به نام ِ انقلاب مشروطه يا مشروطيّت است كه وقوع ِ آن در جامعه ي بسيار واپس مانده ي ميهن ما و فراهم نبودن ِ زمينه هاي بايسته براي آگاهي از گذشته و برآورد ِ آْينده و راه ِ دشوار ِ پيش ِ رو، به تعبير بسياري از پژوهندگان صاحب نظر، زايشي پيش از وقت و آن هم به شيوه ي رستمْ زادي بود و نتيجه آن شد كه آن كودك نارسْ زاده، چنان كه بايد و شايد نباليد و برومند نشد و از همان روز نخست با انبوهي از سدّ و مانع هاي ساخته و پرداخته ي دست هاي "خودي" (؟!) و بيگانه رو به رو گرديد و از رشد ِ سالم محروم ماند و سرانجام نيز در سحرگاه روز سوم اسفند ١٢٩٩، تير ِ خلاص ِ آن شليك شد!

* * *


امروز، يك سده پس از آن رويداد مهمّ، با دريغ فراوان مي بينيم كه والاترين آرمانهاي ِ آگاه ترين و جان بازترين دست اندركاران آن خيزش ِ ناكام، از انديشه و گفتار، به كردار درنيامده و همچنان آماج و خواست ِ اكنونيان است.
در اين زمينه دهها كتاب و صدها گفتار به فارسي (از تاريخ مشروطه ي زنده ياد كسروي تا مشروطه ي ايراني و پيشزمينه ي نظريّه ي ِ ولايت فقيه و يا مرگ يا تجدّد، دو پژوهش دكتر ماشاءالله آجوداني) و نيز به زبانهاي ديگر نوشته شده كه كمك شاياني به شناختِ آن فرآيند بوده؛ امّا هنوز هم سردرگمي ِ ما به طور كامل به پايان نرسيده است.
درواقع هريك از ايرانيان سوخته دل امروزي، با نگاهي به تاريخ يكصد ساله ي ميهن خود، به زباني سعدي وار با خود زمزمه مي كند كه: «قرني گذشت و اين همه افسانه خوانده ايم / ما همچنان در اوّل ِوصف ِ تو مانده ايم!»

دوست دانشمند تاريخ پژوه، استاد دكتر پرويز رجبي، در پيامي گويا و رسا و دردمندانه كه به اين دفتر فرستاده اند، حكايت اندوهبار ِ دل ِ همه ي ما ايرانيان را بيان داشته اند:



.................
سالروز انقلاب مشروطیّت دارد نزدیک می شود. پیداست که از چند روز دیگر برخی برآن خواهند شد که نشان بدهند که خسته نشده اند از شعار دادن!

ستّارخان قراچه داغي
سردار ملّي و گُرد ِ آزادي

انقلاب مشروطیّت، رستمْ زادي ي ِ (سِزاریَن ِ ) بچۀ ناقص الخلقه ای بود که آش تولّدش را در سفارتخانه های روس و انگلیس می دادند و میهمانان آن آش شله قلمکار، روسوفیل ها و آنگلوفیل ها و ... بودند...
چند تا از شگفت انگیزترین عکس های این انقلاب مربوط به همین آشخوران ها هستند...
... و اما در قرن بيست و يكم که هرلحظه معجزه ای علمی و فنی تازه ای دارد، همان به که عدو سبب خیر شود و کرور کرور از این علامه ها را بریزند دور...
در روزگار ما علامه کسی است که سرم و واکس می سازد و قرص تب بر و بال هواپیما و همین کامپیوتر که وسیلۀ ارتباط میان من و شما و دیگر مردم جهان است...و لاغیر!
از قرن نوزدهم برخی از سوء تفاهم ها به تحول مشهور شدند و هنوز سوء تفاهمی نداریم که باری مثبت داشته بوده باشد. از نمونه های غربی آن می توان از مرحوم علامه ناپلئون یاد کرد و از خاطرات سفر مسکو او...
*
هیچ فکر کرده ایم که اگر مشروطیّت را نمی داشتیم چه چیزی کمتر از امروز می داشتیم؟ نخستین دستاوردهای انقلاب مشروطیّت تاسیس عدالتخانه بود... و پیدایش مطبوعات... و تاسیس زندان های قانونی...ادبیات ِ دوران مشروطیّت را اگر بار هزاران الاغ بکنیم، باز انبوهی چرند و پرند می ماند روی دستمان. مگر آنچه که پس از مشروطیّت تا پایانش اتفاق افتاد برای اثبات نظر من کفایت نمی کند؟...
چندی پیش موزه ای را در کنار آرامگاه مرحوم جنّت مکان باقرخان افتتاح کردند... به خدا اگر آن مرحوم امروز


زنده می بود، هرگاه خود دست به خودکشی نمی زد، رسم بودن را به او می آموختند! من نخستین کسی بودم که در وجود آن یکی کاوۀ آهنگر هم تردید کردم و داستان را خوابی پنداشتم که باید به مُعَبّرش سپرد. من مایوس نیستم و ترویج یاس نمی کنم. برعکس، امیدوارم و نهال امید می کارم... فقط می گویم برای کاشتن نهال فراموش کنیم علامه ها ی ملال آور را و شعارها را...
به رستاخیز کوچکی در درون خودمان بسنده کنیم...که صد روزگار را کفایت می کند... اگر دست از طواف نمی توانیم کشیدن، کعبۀ درونمان هم نزدیک است و هم به باورمان نزدیک تر... صاحب خانه هم که خودمان هستیم...

با فروتنی
پرویز رجبی
* * *
در همين زمينه ويژه نامه اي در پنج بخش در تارنماي روزنامك نشريافته كه فراگير ِ بسياري از دانستني ها و آموختني ها درباره ي مشروطه است.
http://rouznamak.blogfa.com/post-118.aspx
همچنين بررسي ي تحليلي ي آقاي مهندس منوچهر پيشوا از كتاب روشنگر و آموزنده ي مشروطه ي ايراني و پيشزمينۀ نظريّه ي ولايت فقيه، پژوهش دكتر ماشاءالله آجوداني را كه در روزنامك نشريافته و سردبير با مهر براي بازْتشر بدين دفتر فرستاده است، مي توانيد در اين نشاني بيابيد و بخوانيد:
http://rouznamak.blogfa.com/post-119.aspx

و سرانجام، پژوهشي خواندني از بانو نوشين شاهرخي درباره ي نقشْ ورزي ي زنان در جنبش مشروطه: http://www.shahrzadnews.org/article.php5?id=504

چهار. فروزه ي ِ ديگري از ادب ِ مهاجرت ِ ايرانيان

پيش از اين، چند بار در همين تارنما از ادب ِ مهاجرت ِ ايرانيان معاصر -- كه ديگر اكنون درختي سي ساله و برومند شده است -- سخن گفته و به دست اندركاران و دستاوردهاي آن اشاره كرده ام. اين هم نمونه و شاهدي ديگر:
مريم منصوري در گفت و شنودي خواندني با اميرحسين افراسيابي، معمار، نگارگر، طرحْ نگار، شاعر و مترجم
مقيم هلند كه در روزنامه ي شرق، شماره ي ٩١١ - شنبه ٣٠ تير ١٣٨٦ نشر يافته است، اين چهره ي شاخص
هنر و ادب امروز را به دوستداران فرهنگ و ادب ايران شناسانده است.



در آغاز اين گفت و شنود، مي خوانيم :
اميرحسين افراسيابي معمار سال هاي دور و همراه پياده روي شب هاي اصفهان در سال هاي ١٣٤٠ است که آن روزها در دوستي با اهالي جُنگ ِ اصفهان دلي هم در گرو شعر داشت. اما خودش مي گويد سال ها بعد، در دوران مهاجرت بود که ادبيّات برايم بسيار جدي شد.«افراسيابي» از جمله اهالي جُنگ ِ اصفهان است که شايد حاصل همکاري او به انتشار چند شعر و يک مقاله و البته طرح جلد جُنگ ِ اصفهان محدود شود، امّا به دليل پيوند نزديک با اين جريان ادبي سال هاي ٤٠، حافظه اش گنجينه اي براي مرور تاريخ شفاهي آن سال ها است.حالا بيست سالي مي شود که افراسيابي در هلند زندگي مي کند. از اين شاعر مجموعه هايي نظير «ايستگاه»، «حرف اضافه»، «بر عرض راه» و «تا ايستگاه بعدي» توسط ناشران داخلي و خارجي منتشر شده است. فارغ از اين چند ماه پيش ترجمه هلندي وي از اشعار «فروغ فرّخزاد» توسط ناشري در هلند به بازار کتاب عرضه و با استقبال مواجه شد. گويا قرار است مجموعه اشعار وي، به همراه ترجمه فارسي رماني از يک نويسنده هلندي توسط نشر ثالث منتشر شود.
دنباله ي اين گفت و شنود، در اين نشاني آمده است:
http://www.sharghnewspaper.ir/Released/86-04-30/255.htm#12193


پنج. پذيره ي پرشور ِ ژاپني ها از نمايشگاه فرهنگ و هنر باستاني ي ايران


خبرگزاري ي ميراث فرهنگي - دهم امرداد ١٣٨٦




بيش از هفتصد هزار نفر از مردم چهار شهر ژاپن در سفر يك ساله نمايشگاه «شكوه پارسي» در كشور آفتاب تابان به تماشاي آثار تاريخي ايران نشستند. در اين نمايشگاه آثار باستاني مربوط به تاريخ هفت هزار ساله ايران باستان منتهي به دوران ساسانيان به نمايش گذاشته شده است.
http://www.chn.ir/news/?section=2&id=40621

شش. كوششي سزاوار در زنده نگاه داشت ِ ياد و ديدگاههاي يك استاد بزرگ


دكتر صدرالدّين الهي روزنامه نگار توانا، پژوهنده و ناقد ادبي و نويسنده ي پاورقي هاي پُرخواننده در هفته نامه هاي دهه ي چهل كه سالهاست دور از ميهن در كاليفرنيا به سر مي برد، دست به كاري سزاوار زده و متن گفت و شنودي را كه چهل سال پيش از اين با استاد زنده ياد دكتر پرويز ناتل خانلري به عمل آورده بوده و در بايگاني خود داشته، در كتابي با عنوان ِ نقد ِ بي غش در كاليفرنيا انتشار داده است.




مرضيّه حسيني در تاريخ پنجشنبه ١١ امردادماه ١٣٨٦ در نشريّه ي الكترونيك روز، اين كتاب را كه فراگير نقد و نظر استاد خانلري در باره ي نامداراني چون صادق هدايت، بزرگ علوي، ملك الشّعرا بهار، نيمايوشيج و صادق چوبك است، به دوستداران ادب معاصر ايران شناسانده است.

http://www.roozonline.com/archives/2007/08/006557.php


هفت. هر دوره و زمانه اي «دُن كيشوت» دارد!


دُن كيشوت، نقشْ ورز ِ فراموش نشدني ي رُمان بزرگ ِ سروانتس به همين نام -- كه نماد و چهره نماي بسياري از آدميان در دوره هاي مختلف زندگي ي بشري به شمار مي آيد -- آشنا تر و شناخته تر از آن است كه نياز به شناساندن داشته باشد.




دُن كيشوت و يار و همگام وفادارش سانچو پانزا


(از ويكيپديا)


عرفان قانعي فرد، پژوهنده و مترجم پويا و كوشا در تاريخ پنجشنبه ١١ امردادماه ١٣٨٦ گفتاري تحليلي و هوشمندانه را با عنوان هر دوره و زمانه اي «دُن كيشوت» د ارد، در تارنماي خبرگزاري ي انتخاب نشرداده كه سزاوار بازخواني است.


دُن كيشوت، كار ِ سالوادور دالي

(از ويكيپديا)



http://www.tiknews.net/display/?ID=45451&page=1


هشت. پژوهشي در شناخت ِ موسيقي ي ِ ايراني



گفتاري خواندني و آموزنده با عنوان ِ بررسی ي موسیقی ي تلفیقی ي ایران از بهرام روشن ضمير در تارنماي روزنامك نشريافته است:
http://www.rouznamak.blogfa.com/post-124.aspx


نُه. شب طنز و كاريكاتور در خانه ي هنرمندان


آگاهي نامه ي زير، هم اكنون از دفتر ماهنامه ي بُخارا در تهران، به اين دفتر رسيد:





به مناسبت آغاز هجدهمين سال انتشار ماهنامه «طنز و كاريكاتور» به سردبيري جواد عليزاده ، مجله بخارا پنجاه و دومين شب از شب هاي بخارا را به تجليل از سردبير اين ماهنامه و همكاران كاريكاتوريستش اختصاص داده است.
ماهنامه طنز و كاريكاتور از سال ١٣٦٩ كار مطبوعاتي خود را آغاز كرده و موفق شده است در طي هجده سال جايگاه ويژه اي در عرصه طنز و كاريكاتور به دست آورد.
در شب ماهنامه « طنز و كاريكاتور » ، جواد عليزاده مدير و سردبير اين مجله گزارشي از هجده سال فعاليت « طنز و كاريكاتور » ارائه خواهد كرد. علي دهباشي درباره جواد عليزاده و جايگاهش در عرصه كاريكاتور ايران و فرزان انگار و حميد رضا ميرزاده از همكاران ماهنامه سخنراني خواهند داشت . همچنين فيلم مستندي از چگونگي هجده سال فعاليت مجله طنز و كاريكاتور به نمايش درخواهد آمد.
اين مراسم ساعت پنج بعد از ظهر دوشنبه پانزده مرداد ماه در خانه هنرمندان ايران برگزار خواهد شد.


ده. بررسي ي تازه ي يك رُمان نه چندان تازه ي فارسي


بانو نوشين شاهرخي، نويسنده و پژوهنده ي ايران شناس مقيم آلمان، در تارنماي شهرزاد نيوز به بررسي و تحليل يك رُمان مشهور فارسي پرداخته و به نوشته ي خود، عنوان ِ مدرنیسم پوشالی در اسرار گنج درّه جنّی نوشته‌ی ابراهیم گلستان داده است.


اين رمان كه نويسنده ي صاحبْ سبك ايراني، بيش از سه دهه پيش از اين (در سال ١٣٥٣) منتشركرد و يك فيلم سينمايي نيز بر بنياد آن ساخته شد، از همان آغاز نشر با پذيره ي دوستداران ادب معاصر فارسي و ناقدان و تحليل گران ادبي رو به رو شد و بررسي ها و نقدهاي گوناگوني در پيرامون آن به نگارش درآمد و انگاره هاي جامعه شناختي ي فرامتني درباره ي درونْ مايه ي آن مطرح گرديد. چاپ ششم اين اثر در سال ١٣٨٥ از سوي انتشارات بازتاب نگار در تهران نشريافت.
اكنون بانو شاهرخي، بار ِ ديگر و از ديدگاه نسلي جوان تر به سراغ اين اثر رفته و ويژگي هاي ادبي و اجتماعي ي آن را بررسيده است:
http://www.shahrzadnews.org/article.php5?id=500



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?