Monday, July 23, 2007

 

٣: ٢٠. پيوندهاي بُنيادين ِ فرهنگي ي ايرانيان و تاجيكان: پيوستي بر درآمد ِ ٢: ٣٩٨



يادداشت ويراستار

دوشنبه يكم امرداد ماه ١٣٨٦


در تاريخ ِ شنبه نهم تيرماه ١٣٨٦، درآمد ِ ٢: ٣٩٨ را با عنوان ِ سرافرازي يا شرمساري؟ پرسش اين است. ايران، افغانستان و تاجيكستان، سه گانه در جغرافياي سياسي و يگانه در تاريخ و زبان و ادب و فرهنگ، در اين تارنما نشردادم كه در آن، با اشاره به چاپ اسكناسهاي تاجيكي با تصويرهاي بزرگان فرهنگ و ادب ايراني و "ساماني" ناميدن ِ يكان ِ پول در تاجيكستان، به نقد ِ برداشتهاي ناسنجيده و نا درست ِ برخي از هم ميهنان مان از اين امر پرداختم.
*
امروز همراه با پيامي از دوست دانشمند گرانمايه ام آقاي دكتر پرويز رجبي، نامه اي از اقاي مسعود ميري به آقاي عليرضا تابش به دستم رسيد كه درونْ مايه ي آن، گلايه ي دوستانه اي است از برخورد پاره اي از هم ميهنان ما نسبت به كنشهاي اجتماعي و فرهنگي ي تاجيكان در چهارچوب فرهنگ يگانه ي ما و آنان. متن نامه به "فارگليسي" نوشته شده بود كه من آن را به دبيرۀ فارسي ي دري برگرداندم.
جا دارد كه در اين جا بار ِ ديگر بر يگانگي ي تاريخي و فرهنگي و ادبي ي ما و تاجيكان (به رغم ِ بريدگي ي جغرافيايي و دوگانگي ي دولت و نهادهاي اجتماعي و اداري ي پيش آمده در ميان ما)، تاكيد بورزم. سخن ِ پخته و سخته در اين زمينه، گفتمان ِ جهان ِ فرهنگي ي ايراني است كه مردم ِ رنج و شكنج ديده ي افغانستان را نيز شامل مي شود و حتّا (بدون ِ در كار بودن ِ نهادهاي جغرافيايي و سياسي) از اين سه كشور ِ ايراني فرهنگ و فارسي زبان نيز فراتر مي رود و فروزه هاي آن را در جاهايي همچون هند و پاكستان و بخش غربي ي چين و بخش تاجيك نشين ِ ازبكستان و جاهاي نزديك و دور ِ ديگر، مي توان ديد. (← دانشنامه ي ايران / انسيكلوپديا ايرانيكا). وقتي آگاهي يابيم كه گروهي از كوچيدگان از هند به آفريقاي جنوبي، در آغاز ِ هرسال ِ خورشيدي بر پايه ي گاه شمار ِ خيّامي، جشن ِ ايراني ي نوروز را با همه ي آيينها و رسمهاي ديرينه ي رايج در ايران برمي گزارند، ديگر تاجيكستان و افغانستان و ازبكستان كه جاي خود را دارند.
پس بر ماست كه نه تنها با دو كشور ايراني فرهنگ و فارسي زبان و ادب تاجيكستان و افغانستان، بلكه با همه ي جهان ِ ايراني در داد وستد ّ فرهنگي و اد بي و هنري باشيم و خواهرانه و برادرانه و مهر ورزانه براي همديگر دل بسوزانيم و انباز ِ شادي و اندوه يكديگر باشيم. همانا بايسته است كه چنين برخورد و رفتاري را با همه ي آدميان از هر كشور و تيره و تباري داشته باشيم؛ امّا هرگاه پاي ترتيب به ميان آيد، البتّه هم فرهنگان و هم زبانان را پيشتر به شمار مي آوريم؛ همچنان كه پيوند ِ خانوادگي مان با خواهران و برادران رنگين تر و فروزان تر از پيوند با دوستان است.
*
با سپاسگزاري از دكتر رجبي ي عزيز، متن ِ نامه اي را كه بدان اشاره رفت به عنوان ِ پيوستي بر درآمد
٢: ٣٩٨ در اين جا بازْنشرمي دهم تا اگر هنوز هم ابهامي در گفتمان ِ يگانگي ي ما و تاجيكان براي كسي برجامانده باشد، رفع گردد و درخت ِ دوستي ي كهن مان بارورترشود. چُنين باد!
* * *


عليرضا تابش عزيز،


سخت از اين غلط انگاري ي دوستان متاسّف شدم. مگر تاجيكان، خود را ملّتي جدا از آرياييان مي دانند؟ اين ما هستيم كه اوّل خود را مسلمان مي دانبم و سپس اگر جايي خالي ماند، خود را ايراني از جنس درجه ي دوم مي دانيم! اوّلن "ساماني" درست است و نه "سُومُني". ثانين "همداني" درست است و نه "هَمَدُني". دوستي كه از روي اسكناس با ادبيّات و خطّ انگليسي قضاوت كرده، اصلن نفهميده است كه " o "
در رسم الخطّ ِ "كريليك" (روسي)، صداي
" a "
مي دهد. ثالثن به هزار و يك علّت، ابوعلي و مولوي و همداني تاجيك اند. اگر لازم باشد، دلايل ِ آن را مي نويسم. اگر غرض از طرح ِ ِ اين مساله، انتقاد از روح ِ غير ِ ملّي ي ماست، شيوه اي زشت و سخيف به كار رفته است. پولهاي تاجيكستان فقط عكس ِ مفاخر ِ فرهنگي را دارند و عكس يك مقام دولتي روي آنها نقش نبسته است. روي هر اسكناسي دو بيت شعر آمده است تا به ملّت ِ ايران بفهمانند كه آنها (تاجيكان) از لحاظ ِ ادبيّات ِ پارسي ضعيف اند؛ امّا از لحاظ ِ ريشه و تعصّب ِ ملْي ي آريايي، قوي و غيرتمندند.
به دوستان بگوييد كه عذربخواهند؛ وگرنه فكرخواهيم كرد كه اصلاح طلبان هم مانند ِ محافظه كاران، ملّت ِ همريشه و همزبان ِ تاجيك را از خود نمي دانند و آنان را كه پاره ي جدامانده ي پارسيانند، به مضحكه مي گيرند.
بسيار اندوهگين و برآشفته شدم و در اوّلين فرصت، در اين باره يادداشتي خواهم نوشت.


فدايت
مسعود ميري



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?