Sunday, July 29, 2007

 

٣: ٣٢. امُردادگان، جشن ِ زندگي و جاودانگي خجسته باد!






يادداشت ويراستار


يكشنبه هفتم امرداد ماه ١٣٨٦


در گاه شماري ي ِ ايران باستان، اَمُردادْروز از اَمُردادْماه (هفتمين روز ِ اَمُردادْماهاَمُردادگان نام داشت و يكي از جشنهاي دوازده گانه ي ساليانه بود كه در روزهاي يكي بودن نام ِ روز و ماه، برگزارمي شد.
اَمُرداد كه نگاشت ِ آن در گاهان زرتشت اَمِرِتاته است و در بسياري از نوشته هاي فارسي و كاربُردهاي امروزين آن (و از آن ميان در گاه شمار ِ رسمي) به نادرستي "مُرداد" گفته و نوشته مي شود ( در اين باره ↑ درآمد ِ ٢: ٣٩٦ همين تارنما، نشريافته در٨ تيرماه ١٣٨٨/ ٢٨ جون ٢٠٠٧)، در هستي نگري ي گاهاني، يكي از فروزه هاي ششگانه ي خِرَد ِ والاي ِ جهان ِ هستي (اَهورَه مزدا) و نماد ِ جاودانگي ي اين خِرَد به شمار مي آيد. امّا تدوين كنندگان ِ اوستاي ِ پسين كه يا ساختار ِ شعري و خيالْ نقشهاي گاهاني را درنمي يافتند و يا در كار ِ دين سازي و شريعت پردازي به كارشان نمي آمد، آن را (در كنار ِ پنج فروزه ي ِ ديگر) تنْ مَند انگاشتند و اَمِشَ سْپِنْتَه / امشاسپند به معني ي ِ جاودانه ي وَرْجاوند ناميدند و در پايگاه ِ مهينْ ايزدي در بارگاه ِ اهورَه مَزدا برگماشتند ( درباره ي فروزه هاي ششگانه و از آن ميان اَمُرداد ← اوستا، كهن ترين سرودها و متنهاي ايراني، گزارش و پژوهش جليل دوستخواه، چاپ يازدهم، مرواريد، تهران - ١٣٨٦، جلد دوم، صص ٨٩٣ - ١٠٩٢).
* * *
اين نكته نيز درباره ي امردادگان گفتني است كه برخي از پژوهندگان ما (و از جمله آقاي احمد پناهنده -- كه گفتار فرستاده ي ايشان بدين دفتر را در پي اين يادداشت خواهيدخواند -- روز ِ برگزاري ي اين جشن در زمان ما را چهار روز به پس مي برند و در روز سوم امردادماه مي شناسند و در توجيه اين برداشت خود، مي گويند:
"امروز این جشن نه در هفتم، بلکه در سوم امرداد ماه برگزار می گردد. دلیل این اختلاف ِ زمان ِ بر گزاری ِ دیروز با امروز، تغییر سال شمار نیاکانمان در امروز است. زیرا در دوره باستان سال به دوازده ماه و هر ماه به سی روز تقسیم می شد. اما امروز شش ماه اول سال به سی و یک روز و پنج ماه بعدی به سی روز و ماه آخر سال به بیست و هشت روز واگر سال کبیسه باشد به بیست و نه روز تقسیم می گردد. به همین دلیل جشن امردادگان، نسبت به سال شمار دیروز، چهار روز جلوتر، یعنی سوم امرداد ماه برگزار می شود که این روز منطبق با روز هفتم امرداد ماه، در دوران ِ نیاکانمان است."
امّا نگارنده ي اين يادداشت -- چُنان كه پيشتر هم در مورد ِ ديگرْ جشنهاي ماهيانه يادآوري كرده -- بر آن ست كه برگزاري ي اين جشن نيز مانند جشنهاي دهگانه ي ديگر از ارديبهشتگان تا تيرگان و از شهريورگان تا اسپندارمذ گان / اسفندگان، در همان روزهاي تعيين شده در گاه شماري ي باستاني بايستگي دارد تا زمينه و پيشينه ي كهن آنها از ياد نرود و افزوده شدن يك روز بر شش ماه نخست ِ سال در گاه شماري ي خيّامي، نمي تواند و نبايد، سامان ِ ديرينه بنياد اين جشن و همتاهاي دهگانه ي ديگرش را برهم زند. پس بر اين پايه، امروز، هفتم امرداد، هنگام درست ِ برپايي ي جشن ِ فرخنده و زندگي بخش ِ اَمُردادگان است و نه سومين روز ِ اين ماه.
با دسته گل ِ زنبق، گل ِ ويژه ي امُرداد و جشن ِ آن به پذيره ي اين يادگار ِ درخشان ِ فرهنگ ارجمند و زندگي ستا و زندگي پرور ِ نياكان مي رويم و اين آيين خجسته را به همه ي ايرانيان و دوستداران فرهنگ تابناك ايراني، شادباش مي گوييم. ميهن ِ سرافراز ما ايران همواره اَمُرداد (پايدار و جاودانه) باد!
* * *
در دنباله ي اين يادداشت، نخست با سپاسگزاري از آقاي احمد پناهنده، گفتاري را -- كه با مهر براي بازْنشر در اين تارنما فرستاده اند -- مي آورم. آنگاه نشاني ي پيوند به گفتار سودمند ديگري در همين زمينه را -- كه از سوي آقاي لقمان، سردبير ِ گرامي ي تارنماي روزنامك به خوانندگان ِ ارجمند ِ ايران شناخت ارمغان فرستاده شده است، با ارجگزاري ي همدلي و همكاري ي ايشان، پايان بخش اين درآمد (جشنْ نامه ي اَمُرداد) خواهم كرد. پذيرفته باد!
* * *
جشن ِجاودانگی ِ اَمُردادگان را شادي بايد!

احمد پناهنده


تاریخ کهنسال ِ پر سُرور و غرور ایران زمین، همان گونه که در آثار ادیبان و فرهنگ ِ زنان و مردان ایران آمده است، مشحون از شادی و شادمانی و جشن و پایکوبی و سرور است. هرچند در طول تاریخ ِ ایران، بیگانگان، به دفعات ِ گوناگون بر این سرزمین تاختند و کشتند و خوردند و بردند و ویران کردند و شادی و شادمانی را بر مردم عزا نمودند؛ امّا هر بار این فرهنگ شادی آفرین ِ پرشکوه ایرانیان بوده است که توانسته است بر هرچه اندوه زاست، فایق آید و شادی و شادمانی را در هر سرایی جاری و در هر مکانی ساری کند. بی گمان فرهنگ گوهر آفرین و سنن ِ سالار ِ ملی ِ ملت ِ ایران، سرشار است از جشن و سرور و شادمانی و شاد خواری و شاد گویی و شاد رقصی. و فرهنگ عزا و ماتم و مصیبت و گریه و سینه زنی و قمه زنی را در آن، جایگاهی نبوده و نیست؛ زیرا ایرانیان در هرماه، یک روز را به مناسبت هم نام شدن با ماه، جشن می گرفتند و شادمانی می کردند. نام این جشن ها، در تاریخ ایرانیان فروردینگان، اردیبهشتگان، خردادگان، تیرگان، امردادگان، شهریورگان، مهرگان، آبانگان، آذرگان، دیگان، بهمنگان و اسفندگان ثبت شده است. بنابراین با برگزاری ِ این جشن های ماهانه و در کنارشان جشن های با شکوه و دل افروز ِ نوروز و سده و یلدا و چهار شنبه سوری و جُز آنها، دیگر جایی برای ناله و ماتم نبود که امروز در جای جای ِ جان ِ جامعه، جار زده می شود تا تمامی سال را زانوی غم و ماتم، بغل بگیرند و بر نادانی و بدبختی خود گریه و زاری کنند. وقتی که نور و روشنایی و آتش، مظهر و نماد ِ عشق ِ شورانگیز ِ شادمانی، در شب ِ شراب ِ ارغوانی، در باور های فرهنگ ِ گوهرآفرین نیاکانمان، در کهن دیار ِ جانان نقش بسته بود، بر تاریکی و سیاهی و ظلمت بوده است که دریده شوند و از جای جای ِ جان ِ جامعه ِ جاندار ِ جانان، گور خود را گم کنند و بر خورشید روشنایی گستر بود که سفره ي نور و گرما را در دلها، طبق طبق عشق و شادابی و شادمانی پهن کندپس بیهوده نیست که سراسر زندگی مردم پهن دشت ایران زمین بر بستر شاد خوانی و شاد خواری و شاد گویی و شاد رقصی، سفره ي شادمانی پهن کرده بوده و غم در سرسرای کاشانه نیاکانمان مکانی نداشته است و حتی در مرگ عزیزان خود لباس سفید می پوشیدند و باور داشتند که شادمانی ي فروخفته در عزیز از دست رفته را باید در زندگان شکوفا کرد و به همین مناسبت سراسر ایام سال را با جشن و سرور بدرقه می کردند. *آری: امرداد ماه فرا می رسد و گرمی و پختگی همه سویه جهانش در اوج دلبري است. طبیعت ِ سبز در این ماه بی مرگی، تمامی پاره های جگر خود را، به بازار چشمان عرضه می کند. فراوانی و فزونی آفریده های زمین، چشم و دل عاشقان ِ زندگی ِ شاداب را آفتابی، نور می گسترد و ماهتاب را در شام ِ شب ِ شیدایان، برهنگی ماه را، چراغ، آویزان. گلها، با پرهای رنگا رنگینشان، خندان، در باغ ِ پر طراوت ِ انار، عصاره دل انگیز ِ جانشان را در هوا معطر می کنند. چلچله ها جوجه هایشان را به پر ِ پرواز بالغ می کنند و خود در آسمان اوج می گیرند تا برای یافتن بهاری، به سرزمین ِ دیگر، مهاجرت کنند. دریا ، آرام و رام، سینه ی آبی و نیلگونش را پذیرای ِ ازدحام ِ عاشقان ِ آب است و عطش ِ آفتاب ِ داغ ِ درون ِ جان ِعاشقان را در خنکی خود، می شوید و رفع عطش می کند. زیبا رویان، بال در گردن ِ عاشقان، ساحل ِ خیساب ِ شاداب را خرامان خرامان، در زیر نور مهتاب، عشق افشان، بذر ِ زندگی ِ شادمان می پاشند تا عشق ِ جوان ِ فردا بشکفد و فرداهای دیگر را، عشقستانی از گلهای همیشه عاشق ببخشند. کرم های ِ ابریشم پس از پختگی و رسایی زندگی ِ بیرونی، به گوشه ای در لای جای ِ برگ شاخه ها پناه می برند تا دور از نگاه دیگران در پیله خود فرو روند و خوابی خوش تا بهار آینده را به چشمانشان بیاورند. طراوت ِ سرشار ِ کوهسار و جویبار، بی قراران ِ آب و چمن و چای زار را به خود فرا می کشد تا در زُلالی ِ آب، صفای ِ چمنزار و نسیم ِ معطر ِ چای زار، اکسیژن ِ بی مرگی ِ امُرداد را در جانشان فرو دهند و شاداب، چون آینه و آب صمیمیت ِ دلدادگی ِ زندگی سبز را، در سر سرای ِ عاشقان ِ بی قرار، عشق افشان کنند. ستارگان ِ بی شمار ِ آسمان ِ امُردادگان، چون شهرهای پر زرق و برق جهان، تمامی سطح آسمان را چراغ فرش می کنند و ازدحام ِ چشمک ِ ستارگان هر دلباخته ی بی قرار را نگار ِ رخ انار، در سفره دل می نشاند. هوای ِ مطبوع ِ نبمه شبان ِ امُرداد ماه، شب ِ زنده داران ِ عاشق ِ می و مستی را رُخ، گلگون می کند و آواز ِ غزل ِ عشق را چون عسل در گوش ِ جان، شیرین و شکربار، شهد می ریزد. آری: امُرداد ماه می آید تا زندگی ِ بی مرگ ِ عاطفه ی سبز را بر عاشقان ِ گل و آب و آینه، جاودان، عشق باران کند.


می دانیم که نیاکانمان در دوران باستان، هر روز را که با نام ماه یکی می شد آن روز را جشن می گرفتند. بنا براین سوای جشنهای ملی و فراملی ِ نوروز، سده، مهرگان، تیرگان، یلدا، سوری، سیزده بدر و چند جشن دیگر، 12 جشن ماهانه بود که در 12 ماه سال برگزار می شد. یکی از این جشن های دوازده گانه، جشن امردادگان بود که در روز هفتم امُرداد ماه برگزار می گردید. ولی امروز این جشن نه در هفتم، بلکه در سوم امرداد ماه برگزار می گردد. دلیل این اختلاف ِ زمان ِ بر گزاری ِ دیروز با امروز، تغییر سال شمار نیاکانمان در امروز است. زیرا در دوره باستان سال به دوازده ماه و هر ماه به سی روز تقسیم می شد. اما امروز شش ماه اول سال به سی و یک روز و پنج ماه بعدی به سی روز و ماه آخر سال به بیست و هشت روز واگر سال کبیسه باشد به بیست و نه روز تقسیم می گردد. به همین دلیل جشن امردادگان، نسبت به سال شمار دیروز، چهار روز جلوتر، یعنی سوم امرداد ماه برگزار می شود که این روز منطق با روز هفتم امرداد ماه، در دوران ِ نیاکانمان است. به طوری که ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه در باره نگهبانی امشاسپند امُرداد از گیاهان می گوید: " مردادماه که روز ِ هفتم ِ آن مرداد روز است و آن روز را به انگیزه ی پیش آمدن دو نام با هم جشن می گرفتند. معنای مرداد آن است که مرگ و نیستی نداشته باشد و مرداد فرشته ای است که به حفظ ِ گیتی و اقامه ی غذاها و دوایی که اصل آن نبات است و مزید جوع و ضرر و امراض هستند، موکل است." و خیّام در نوروزنامه می نویسد: "مرداد ماه یعنی خاک، داد ِ خویش بِداد از بَرها ومیو های پخته که در وی به کمال رسد و نیز هوا در وی مانند غبار ِ خاک باشد و این ماه میانه تابستان بود و قسمت او از آفتاب، مر برج اسد را باشد. " *این جشن سزاوار ِ شادمانی ونشاط ِ بی مرگی، امروز به غلط تحت نام مردادگان، در بین مردم رایج است. زیرا مرداد به معنی نیستی و مرگ است اما وقتی که حرف الف، اول آن قرار می گیرد آن را نفی می کند و به بی مرگی و جاودانگی، تغییر معنی می دهد. زیرا امرتات در زبان اوستایی و امرداد در زبان پهلوی، از شش امشاسپندان و یکی از صفات اهورامزدا در گات هاست که دلالت بر بی مرگی و جاودانگی و زوال ناپذیری اهورا مزدا دارد. امشاسپند ِ جاودانگی ِ امُرداد همواره در کنار امشاسپند ِ رسایی ِ خرداد، نگهبان آب و گیاه هستند. به طوری که در گزارش دفتر پهلوی ی بُندَهشن، پیرامون نگهبانی امشاسپند امُرداد از گیاهان، چنین می خوانیم: " امُرداد ِ بی مرگی، سرور ِ گیاهان ِ بی شما راست؛ زیرا او را به گیتی، گیاه ْخویش است. گیاهان را برویاند و رمه ی گوسفندان را افزاید؛ زیرا آفریدگان از او خورند و زیست کنند. به فِرَشْ کَرْت ( روز رستاخیز ) نیز انوش ( بی مرگی ) را از امُرداد آرایند. کسی که گیاه را آرامش بخشد یا بیازارد، آنگاه امُرداد از او آسوده یا آزرده بود. او را همکار ر َشن ( ایزد عدالت ) اشتار ( ایزد بانوی راستی و درستی ) و زامیاد ( ایزد زمین ) است."
و در این باره در زراتشت نامه چنین سروده شده است:
"چو گفتار خُردادش آمد به سر / همان گاه امُرداد شد پیش تر
سخن گفت در بارۀ رُستنی / که زرتشت گوید ابا هر تنی
نباید به بیداد کردن تباه / به بیهوده بر کندن از جایگاه
کزو راحت ِ مردم و چارپاست/ تَبَه کردن او، نه راه خداست


آری:
وقتی آب است،
زندگی موج می زند
روییدنی سبز می شود
باغ و بوستان پر گل و برگ
چارپایان سیر و پروار
آدمیان از شادی سرشار
و این است رمز ِ جاودانگی


http://rouznamak.blogfa.com/post-115.aspx



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?