Saturday, June 30, 2007

 

٤٠٠:٢. هديه اي ازنده از دوست، ارمغاني دلپذير از ميهن - فيلمي از "ابيانه" همراه با شعري از "سهراب سپهري"


يادداشت ويراستار

شنبه نهم تيرماه ١٣٨٦

از حسن نقّاشي، هنرمند فيلم ِ مستندساز ميهنمان و كارهاي ارزنده اش در راستاي شناخت ِ مرده ريگ فرهنگي ي


ايرانيان، پيش از اين، در همين تارنما يادكرده و نمونه هايي آورده و ارزشهاي آنها را ستوده ام
امروز پيامي مهرآميز همراه با هديه اي ارزنده به منزله ي ارمغاني گرانبها از ميهن، از او داشتم. او در پيامش نوشته است:
....................
درگير ِ ساخت ِ فيلمي درخصوص ِ زروان و زرواني هستم. در ابيانه به ياد ِ شما بودم و كتاب ِ جذّاب و خواندني ي شما را مطالعه مي كردم. گفتم شايد دلتان براي ابيانه و آن سوها تنگ شده باشد. اين ويديو را براي شما ساختم. اميدوارم كه از آن بدتان نيايد. شاد و تندرست و سربلند باشيد.






* * *
نقّاشي، آنگاه نشاني ي فيلمي را كه از چشم اندازهاي زيباي روستاي كوهستاني ي ابيانه گرفته و شعر زيباي ِ پشت ِ درياها از زنده ياد سهراب سپهري، سخن ِ زمينه ي آن است، برايم فرستاده است كه با سپاس فراوان از مهر بي دريغش در پي مي آورم و آن را پايان بخش فرخنده اي براي واپسين درآمد ِ تارنماي ايران شناخت در دومين سال ِ كوشش و كنش فرهنگي ي خود در اين راستا، مي كنم:
http://naghashi.persiangig.com/video/Abianeh.wmv



شعر

پشت دریاها
سروده ي
سهراب سپهری


قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دور خواهم شد از این خاک غریب
که در آن هیچ کسی نیست که دربیشه عشق
قهرمانان را بیدار کند
قایق از تور تهی
و دل از آرزوی مروارید
همچنان خواهم راند
نه به آبی ها دل خواهم بست
نه به دریا پریانی که سر از آب بدر می آرند
و در آن تابش تنهایی ِ ماهی گیران
می فشانند فسون از سر ِ گیسوهاشان
همچنان خواهم راند
همچنان خواهم خواند
دور باید شد دور
مَرد ِ آن شهر اساطیر نداشت
زن ِ آن شهر به سرشاری ِ یک خوشۀ انگور نبود
هیچ آينه تالاری سرخوشی ها را تکرار نکرد
چاله آبي حتی، مشعلی را ننمود
دور باید شد دور
شب سرودش را خواند
نوبت پنجره هاست
همچنان خواهم
پشت دریا ها شهری است
که در آن پنجره ها رو به تجلّی باز است
بام ها جای کبوترهایی است
که به فوّارۀ هوش ِ بشری می نگرند
دست ِ هر کودک ِ ده سالۀ شهر، شاخۀ معرفتی است
مردم ِ شهر به یک چینه چنان می نگرند
که به یک شعله، به یک خواب ِ
و صدای ِ پَر ِ مرغان ِ اساطیر می آيد در باد
پشت دریاها شهری است
که در آن وسعت ِ خورشید به اندازۀ چشمان ِ سحرخیزان است
شاعران وارث ِ آب و خِرَد و روشنی اند
پشت دریا ها شهری است
قایقی باید ساخت



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?