Monday, June 25, 2007

 

٢: ٣٩٣.ابهام زدايي از داده هاي تاريخ يا افزودن بر سردرگُميها؟



يادداشت ويراستار


دوشنبه چهارم تيرماه ١٣٨٦

در سالهاي اخير، شاهد آن بوده ايم كه كساني از ايرانيان در درون مرز و برون مرز، در رسانه هاي مختلف به بحثهايي پژوهشي نما درباره ي رويدادهاي تاريخي و تعيين كننده و سرنوشت ساز ِ شصت و چند سال ِ گذشته ي تاريخ ميهنمان و به ويژه، سالهاي بسيار مهم و حسّاس ِ ١٣٢٩-١٣٣٢ (دوران ِ زمينه سازي و اجراي قانون ملّي كردن ِ صنعت نفت و دولت دكتر محمّد مصدّق)، پرداخته اند. امّا چون نيك بنگريم، با تاسّف فراوان، درمي يابيم كه زيرْساخت و بُنْ مايه ي اين گونه نوشتارها آن نيست كه در لايه ي بيروني شان مي نمايد.
عموم ِ دست اندركاران ِ اين كُنِش، برآنند كه آماجشان روشنگري در باره ي دوره ي پراهميّتي از تاريخ معاصر و ابهام زدايي از داده هاي تاكنون نشريافته و در دسترس بوده ي تاريخ است.
اكنون وقت آن است كه همه ي نوشته هاي وابسته بدين زمينه، در يك نقد و تحليل فراگير و مستند و به دور از هرگونه يكسونگري و تندروي، عيارسنجي شود تا اكنونيان و آيندگان بتوانند سره را از ناسره بازشناسند و دريابند كه چه كسي به راستي آهنگ ِ حق جويي و حق گويي و ابهام زدايي دارد و كدامين كس با چنين نقابي، بر سردرگُميها مي افزايد و با هزار ترفند، واقعيّت ها را باژگونه مي نمايد تا كسي نتواند پي ببرد كه "مار" كدام و "تصوير ِ مار" كدامين است.

نگارنده ي اين يادداشت، به منزله ي كسي كه خود در صحنه ي رويدادهاي سالهاي موضوع سخن، حضور داشته و روزهاي پرآشوب و خونيني چون ٢٣ تير و ١٤ آذر ١٣٣٠، ٣٠ تير و ٩ اسفند ١٣٣١ (توطئه براي كشتن مصدّق در دربار) و سرانجام ٢٨ امرداد ١٣٣٢ و پي آمدهاي هولناك آن را به چشم ديده و در هر دو دوره ي پيش و پس از كودتا، چندي را در زندان گذرانده، اين گونه نوشته ها را با دقّت و وسواس و نگرش در لايه هاي آشكار و پنهان آنها خوانده و بر آن است كه اگرهم انديشه ي نيكي براي شناخت درست ِ تاريخي، انگيزه ي نويسندگان آنها بوده، نوشتارها، بدين گونه كه هستند، راه به كرداري نيك نمي برند و هرگاه بر آشوب ِ تاريخ نگاري ي آن دوران توفاني نيفزايند، باري ابهامي را نمي زدايند و گرهي را نمي گشايند. (براي آشنايي با برداشتهاي ِ نگارنده از رويدادهاي ِ دوران مصدّق، نگا. پاسخ به دو پرسش: يك. از دولت ِ ٢٨ ماهه ي مصدّق، چه خاطره اي در ذهنتان مانده است و آن دوران را به چه صورتي تجربه كرده ايد؟ دو. نظرتان نسبت به سياست، انديشه و راه و روش مصدّق چيست؟ الف - ميراث او را چه مي دانيد؟ ب - چرا پس از گذشت ِ ٥٠ سال، هنوز مطرح است؟ ج- قوّت و ضعف ِ سياست او را چگونه برآورد مي كنيد؟ چاپ شده در فصلنامه ي آزادي، دوره ي دوم، شماره هاي ٣٦ و ٣٧، لندن - تابستان و پاييز١٣٨٠، صص ٣٠٧-٣١٠ )


امّا -- به رغم ِ همه ي آزموده ها و آگاهي هاي شخصي -- هم به دليل ناويژه كاري در زمينه هاي تاريخ و جامعه شناسي و هم به سبب درگيري در كارهاي سنگيني كه به سرانجام رسانيدن آنها را خويشكاري ي خود مي داند، نمي تواند به گستره ي يك گفتمان انتقادي ي بنيادين و فراگير با نگارندگان اين گونه نوشتارها شود.



نمونه ي خطّ مصدّق



دوست پژوهنده آقاي مسعود لقمان، از چندي پيش در تارنماي خود، روزنامك، به بازْنشر ِ زنجيره گفتارهاي آقاي علي ميرفطروس زير عنوان ِ آسيب شناسي ي يك شكست، مي پردازد و نشاني ي بخش به بخش آن را به اين دفتر مي فرستد و امروز نشاني ي هشتمين بخش را برايم فرستاده است:
http://rouznamak.blogfa.com/post-84.aspx

با دريافت اين بخش، بر آن شدم كه بيش از اين خواننده ي صِرف نباشم و دست ِ كم برخي يادآوريها و روشنگري ها را در پيوند با داده هاي اين قسمت، نمونه وار در اين يادداشت بياورم. (گزينه هاي از متن بخش هشتم را با خطّ ريزتر و به رنگ آبي مي آورم).
* * *


شاه، خطاب به هندرسون (سفیر وقت آمریکا در ایران): «من هرقدر که بخواهم قوی و قاطع باشم، نمی توانم برخلاف قانون اساسی و بر ضد جریان نیرومند احساسات ملّی، حرکت کنم».
گزارش هندرسون: «شاه مایل نیست اقدامی برخلاف قانون اساسی انجام دهد. شاه در یک کودتا شرکت نمی کند».

-- آيا شاه به راستي در راستاي پاي بندي به قانون اساسي (كه در شهريور ماه ١٣٢٠ در مجلس شوراي ملّي بدان سوگند يادكرد) بود؟ هرگاه چُنين بود، چرا در سال ١٣٢٨ آن قانون را در جهت بازكردن راه ِ دخالت هاي نارواي خود در كارهاي كليدي ي دولتي، تغييرداد و از آن پس، گام به گام در مسير ِ رضاشاه دوم شدن پيش رفت و نخست وزير و هيات وزيران و مجلس را به صورت كارگزاران گوش به فرمان خود انگاشت و با دكتر مصدّق كه بر بنياد درست ِ قانون اساسي ي خون بهاي مبارزان و جان باختگان خيزش مشروطه خواهي، شاه را مقامي تشريفاتي و غيرمسؤول مي شناخت و مي خواست، راه ِ ستيز در پيش گرفت؟



آيا هندرسون در مقام يك ديپلمات، درنمي يافت كه سرتاپاي كُنِش ِ شاه خلاف ِ نصّ ِ صريح ِ قانون اساسي است و يا مصلحت منافع دولت متبوع خود را در آن مي ديد كه چنين وارونه گويي كند؟ و آيا او در مجموع طرح و توطئه اي كه دولت كشورش و ديگر نيروهاي دخيل در كودتا به اجرا درآوردند، از نقش دربار شاه و عاملان و وابستگانش ناآگاه بود كه در گزارش خود به واشنگتن نوشت: « شاه در يك كودتا شركت نمي كند.»؟



* * *

شاه: «حلّ مسئلة نفت با خودِ دکتر مصدّق آسان تر خواهد بود تا با جانشین او. چنین راه حلّی – حتّی اگر به ادامهء حکومت مصدّق منجر شود – باز، ارزشِ آنرا دارد که حداکثرِ تلاش در این راه بکار رود».


-- هرگاه اين گفتاورد به راستي از شاه باشد، آيا برخورد و رفتار خودكامانه و كين توزانه و ستمگرانه و قانون شكنانه ي او با مصدّق، از هنگام كودتا تا زمان خاموشي ي او در حبس خانگي و رنج و شكنج ِ پيرانه سر، نقض ِ آشكار و رسواي آن نبود؟



دكتر مصدّق در بازداشت خانگي ي


شاه فرموده!






* * *

دکتر محمّد مصدّق، سخنگوی خشم و خروش تاریخی ملّت ایران علیه تحقیرها و اجحافات درازمدّت استعمار انگلیس بود و در این راه، عموم طبقات و اقشار اجتماعی ایران در کنار وی بودند و محمّدرضا شاه نیز - که هنوز شهریور 1320 و تبعید خفّت بار ِ پدرش توسط انگلیسی ها را بخاطر داشت - با وجود همهء کدورت ها و اختلافاتش با دکتر مصدّق، می توانست نسبت به مبارزات وی، همدل و همراه باشد بطوریکه هندرسون (سفیر آمریکا در ایران) در گفتگوی خصوصی خود با شاه (به تاریخ 30 سپتامبر 1951/8 مهرماه 1330) گزارش می دهد:
« ... شاه تأکید کرد که احساسات ملّی علیه انگلیس و به حمایت از مصدّق - به عنوان یک مدافع شجاع منافع ایران - برانگیخته شده است. به دلیل رواج شایعاتی مبنی بر تجاوز احتمالی انگلیس در جنوب ایران و پیاده کردن نیرو، موقعیّت مصدّق به میزان زیادی تقویت شده است ... در مورد نفت، احساسات ملّی ایرانیان علیه انگلستان است. این احساسات را عوامفریبان شعله ورتر ساخته اند. من هرقدر که بخواهم قوی و قاطع باشم، نمی توانم برخلاف قانون اساسی و بر ضد جریان نیرومند احساسات ملّی حرکت کنم ...» (آرشیو ملّی آمریکا: شمارهء پیام: 1215، گزارش گفتگوی خصوصی هندرسون با شاه، 30 سپتامبر 1951 [8 مهرماه 1330]، 5 بعد از ظهر، تلگراف: 888.2553/9-3051



-- آيا برخورد و رفتار درست و ملْي با سخنگوی خشم و خروش تاریخی ملّت ایران و مُدافع شجاع منافع ایران همين بود كه شاه و پشتيبانان آمريكايي و انگليسي اش در هنگام كودتا و سالهاي سياه پس از آن كردند و لكّه ي ننگي نازدودني در كارنامه ي خود برجاگذاشتند؟


***


گفتیم که بر اساس طرح «ت . پ. آژاکس»، موافقت و همکاری شاه، محور اساسی کودتا علیه دولت مصدّق بود، امّا با مخالفت آشکار شاه، طرّاحان کودتا در سازمان سیا کوشیدند تا با «افزایش فشار بر شاه» موافقت و همکاری وی با طرح کودتا را بدست آورند (گزارش ویلبر، بخش 5).
گزارش های متعدد هندرسون (سفیر وقت آمریکا در ایران) نیز شواهد گویائی در مخالفت شاه با کودتا می باشند. نمونه هائی از این گزارش ها را مرور می کنیم (20):
شمارهء پیام: 3771، بیستم مارس 1953 [29 اسفند ماه 1331] تلگراف: 788.00/3-2053
از: تهران به: وزیر خارجه


-- آيا به راستي حرفي از اين خندستاني تر و مبتذل تر مي شود گفت كه طرّاحان اصلي ي آمريكايي- انگليسي ي كودتا، منتظر اجازه ي ملوكانه بودند تا كليد آغاز ِ طرح ِ ت. پ. آژاكس را بزنند؟


* * *
علا (وزیر دربار) می گوید که با وجود همهء توصیه ها، شاه ایستادگی منفعلانه ای دارد. علاء تردید دارد که بتوان شاه را به کاربُردِ اقدامی فعّال بر ضد مصدّق ترغیب کرد حتّی اگر مصدق علناً شاه را بر کرسی اتهام بنشاند.

-- آيا مهمل بافي و وارونه گويي از اين بيشتر مي شود؟ بَه بَه! چه شاه مهربان پاي بند به قانوني كه حاضربوده است بر كرسي ي اتّهام بنشيند و دست از پا خطا نكند و گامي بر ضدّ نخست وزير ِ قانوني ي كشور برندارد! خدا باز هم قسمت كند!


* * *


به نظر ما بعید می نماید که شاه تقاضای استعفای مصدّق را بکُند ...
امضاء: هندرسون


-- لابُد جناب سفيركبير بر اين باور بوده اند كه فرمان ِ عزل مصدّق از نخست وزيري و انتصاب زاهدي به جاي او را (كه دست بر قضا، متن آن از سوي كيم روزولت، عامل اجراي كودتا به شاه توصيه شده بود و سرهنگ نصيري در نيمه شب ٢٥ امرداد ١٣٣٢ مامور ابلاغ آن به رييس دولت بود)، ازمابهتران امضاكرده بودند و نه محمّد رضا شاه پهلوي!


علاء می گوید که در هفتهء گذشته گروهی از سیاستمداران با وی تماس گرفته و اصرار داشتند تا وی به شاه بگوید که تعلّل بیشتر در اقدام علیه مصدّق ممکن است برای نجات ایران بسیار دیر باشد. به عقیدهء علاء: اکثر این افراد معتقد بودند که تنها فردی که می تواند جانشین مصدّق باشد، تیمسار زاهدی است. زاهدی از حمایت رهبران سیاسی مانند کاشانی، حائری زاده، بقائی و برادران ذوالفقاری و سایر محافظه کاران و ارتش برخوردار است. مکّی نیز ممکن است که از او پشتیبانی نماید ... علاء به زاهدی گفته بود که وی اطمینان دارد که شاه مایل نیست اقدامی برخلاف قانون اساسی انجام دهد. شاه در یک کودتا شرکت نمی کند ...
امضاء: هندرسون


-- آيا با آنچه پيش از اين گفته شد، اين دُرافشاني ي وزير دربار و پردازنده ي آن، سفيركبير محترم، ديگر نياز به تفسير دارد؟


* * *

علاء گفت که هر چند او مرتّب به شاه توصیه می کند تا با قدرت در برابر مصدّق بایستد ولی تردید دارد که شاه شخص دیگری را بجای مصدّق منصوب کند، یا حتّی تمایل به شخص دیگری جهت نخست وزیری را، پیش از اینکه مجلس رأی تمایل به آن شخص داده باشد، ابراز نماید.
امضاء:هندرسون
شمارهء پیام: 4027، تاریخ 15 آوریل 1953 [26 فروردین 1332] وزارت خارجه، تلگراف دریافتی از سفیر آمریکا در تهران، تلگراف: 788.00/4-15531- علاء (وزیر دربار) امروز صبح زود به دیدار من آمد. وی اظهار داشت که دیروز طی یک گفتگوی طولانی با شاه سعی کرده بود شاه را متقاعد کند تا نسبت به حوادث داخل کشور اقدامات مثبتی انجام دهد. شاه در پاسخ گفته بود که او موضع خود را قطعی کرده است، تا زمانی که مجلس رأی عدم اعتماد به مصدّق ندهد و تمایلی به جانشین وی ابراز نکند، شاه پیشگام نخواهد شد. شاه دو دلیل کلّی برای اتّخاذ چنین موضعی ابراز کرده است: الف- شاه گفت که وی به انگلیسی ها مظنون است و معتقد است که آنها مسئول اختلاف فعلی بین دولت و دربار هستند و قصد دارند تا با ایجاد یک جنگ داخلی، ایران را تجزیه و بین خود و روس ها تقسیم کنند ... ب- او (شاه) نمی خواهد آلت دست سیاستمداران جاه طلب و بی صفت ایرانی شود. نمایندگان مجلس از یک در، نزدِ او می آیند و داستانی می بافند و از درِ دیگر، نزد مصدّق می روند و دروغ دیگری می سازند
به عقیدهء علاء: بدبختانه به نظر می رسید که قانع کردن و قبولاندن به شاه در گزینش و انتصاب یک نخست وزیر، بدون کسب رأی تمایل مجلس، غیر ممکن است.
امضاء: هندرسون شمارهء پیام: 4093از: تهران به: وزیر خارجه. تاریخ 19 آوریل 1953 [30 فروردین 1332] تلگراف: 788.00/4-1953بکُلّی سرّی 1- علاء وزیر دربار، امروز صبح به دیدار من آمد. وی گفت با وجود همهء تلاش های او و دوستان دیگر شاه، اعلیحضرت نسبت به رویدادهای داخل کشور همچنان در یک حالت انفعالی و تقریباً وازده مانده است. ترس علاء این است که مبادا آن دسته از نمایندگان مجلس که سعی در حفظ اختیارات قانونی شاه، داشته اند در برابر تاخت و تاز مصدّق و نیز بخاطر سستی شاه سرخورده شده و تسلیم شوند. 2- علاء گفت که شاه هر روز دیدار با زاهدی را به عقب می اندازد. علاء فکر نمی کند که شاه آنطوریکه شایع است نسبت به زاهدی بی تفاوت و سرد باشد، ولی فعلاً برای انتخاب زاهدی به نخست وزیری حرارتی نشان نمی دهد.

علاء گفت که شاه از مجاریِ مختلف با رایزنی های متضاد روبرو است. و در چنین شرایطی بجای تصمیم گیری ترجیح می دهد که دست روی دست بگذارد و کاری نکند.این عدم تحّرکِ شاه باعث سرخوردگی و نگرانی دوستان اوست که بدون رهبری و دستورالعمل شاه برای حفظ تعادل و نظم در کشور در تلاش اند


امضاء: هندرسون

شمارهء پیام: 4192، 25 آوریل 1953 [پنجم اردیبهشت 1332]، تلگراف: 788.00/4-2553
بکُلّی سرّی از سفیر آمریکا در تهران به وزیر خارجه

علاء مرتب به شاه توصیه می کرد که در برابر مصدّق قاطعیت بخرج دهد و ضمناً شروع به اقداماتی بکند که منجر به تغییر دولت شود. هر چند علاء زاهدی را چندان نمی پسندد با این همه معتقد است که در شرایط فعلی، زاهدی تنها شخصی است که می تواند جای مصدّق را بگیرد. در این پنج شش هفتهء گذشته، علاء دائماً تلاش کرده بود تا شاه را متقاعد کند که گامهایی بردارد و علاقهء خود را نسبت به زاهدی نشان دهد. شاه چنین وانمود می کرد که از این نصیحت ها دلخور شده است.

علاء بسختی کوشیده بود شاه را متقاعد کند که به او اجازه دهد تا بعنوان وزیر دربار به اتهامات مصدّق نسبت به شاه و دربار پاسخ دهد. شاه قسمت های اساسی متن را حذف کرده بود و بعد به علاء گفته بود که دیگر مسئول پاسخ دادن به مصدّق نباشد. وقتی مصدّق و اطرافیانش فهمیدند که ستون اصلی مقاومت شاه، خودِ علاء است نیروهای خود را برای کوبیدن او بسیج کردند.

تاريخ، هم معني ي حرفهاي ِ علاء و هم احترام گذاشتن شاه به راي تمايل مجلس در تعيين ِ شخص ديگري به
جاي مصدّق را نشان داد! بيش از نيم قرن بعد، هنوز بر چه ياوه هايي به منزله ي سند ِ تاريخي تكيه و تاكيد مي شود!


* * *

اوج فشار بر شاه، زمانی بود که دکتر فاطمی وزیر خارجه در روز 19 آوریل (30 فروردین 1332) به دیدار شاه رفت. این دیدار بدون صلاحدید علاء و بدون اطلاع وی انجام گرفت و دو ساعت طول کشید. فاطمی در این دیدار با مداهنه از شاه، به او گفته بود که رایزنی های علاء به ضرر شاه است و اگر او از سرِ کار برداشته شود تمام اختلافات شاه و مصدّق قابل حل خواهد بود. بعد از شرفیابی فاطمی، شاه نسبت به علاء ناراحت بود و از گفتگو با وی پرهیز می کرد.
امضاء: هندرسون


شمارهء پیام: 953
گزارش گفتگوی سفیر و اعضاء برجستهء سفارت آمریکا با محرم شاه
14 مه 1953 [24 اردیبهشت 1332]، تلگراف: 788.00/5-1953
شاه معتقد است که گذشت زمان، مصدّق را بی اعتبار خواهد ساخت ... بنابراین برکنار کردن مصدّق از راه قانونی در آیندهء نه چندان دور، عملی خواهد شد. خودِ شاه این شیوه را ترجیح می دهد تا مثلاً یک کودتای نظامی یا فرمانِ دلبخواه شاه مبنی بر عزل مصدّق و انتصاب شخص دیگری به نخست وزیری، یا زندانی کردن مصدّق یا تبعید وی یا حتّی مرگ او بدست بلوائیان تهران. در هر یک از این موارد، از مصدّق یک شهید ساخته خواهد شد و سرچشمهء دردسرهای جدّی در آینده خواهد شد ...
شاه ترجیح می دهد که خود هیچ ابتکاری علیه مصدّق بخرج ندهد و احساس می کرد که مصدّق چون از طریق پارلمان به قدرت رسیده، باید از همان طریق سرنگون شود و بهتر است که از طرف شاه هیچگونه مداخلهء آشکاری صورت نگیرد ...
امضاء: هندرسون

-- اين سخنان دشمنانه و نفرت آميز درباره ي مصدّق، از زبان همان كسي نقل مي شود كه اندكي پيشتر در همين صفحه، تعبيرهايي همچون سخنگوی خشم و خروش تاریخی ملّت ایران و مُدافع شجاع منافع ایران از قول او درباره ي همان شخص، آورده شد!


* * *

حرف آخر آن كه مصدّق، بُت يا قدّيس ورجاوند يا تافته ي جدابافته نبود و در كارنامه ي او نيز مانند كارنامه ي هر آدمي زاد و هر كوشنده ي اجتماعي و سياسي قوّت ها و ضعف ها و صواب و خطا در كنار هم ديده مي شود و همه ي ِ اينها را بايد به دور از غرض و مرض بررسيد و جاي ِ درست و ارزشهاي ِ نسبي ي ِ كار ِ او را باز شناخت. من نيز مانند ِ دوست ِ كوشنده ي فرهنگي ام بانو شيرين طبيب زاده، بر اين باورم كه نسل ِ آينده را نبايد بيش از اين گمراه كنيم و درست بر پايه ي همين باورست كه مي گويم با بحث هاي جنجالي و آشفته كاري هاي به دور از پژوهش دانشگاهي و روشمند، نمي توان گرهي از كلاف سردرگُم تاريخ گشود و ميراث سزاواري براي آيندگان بر جاي گذاشت.


با اين اميد كه ما ايرانيان ياد بگيريم كه در برخورد با تاريخ و فرهنگ خود، در ضمن ِ انتقاد، مهرورزتر و دل سوزتر باشيم و تيشه بر ريشه ي ارزشهامان -- هرچند هم كه نسبي و چون و چرا پذير باشند -- نزنيم.


چه ديرآمدگان ِ تاريخ و نعل ِ وارونه زنان، بخواهند چه نخواهند، نام و ياد ِ مصدّق، در حافظه ي تاريخي و فرهنگي ي مردمي كه او به جان و دل دوستشان مي داشت، به ثبت رسيده است. اين نام ِ تابناك و نيز ننگ ِ دامن گير ِ ستيزندگان با او و آرمانهاي آزادي خواهانه و مردم سالارانه اش با هيچ افسون و ترفند و نيرنگي ، زدودني نيست.
آفرين و ستايش شورمندانه ي هنرمندان و شاعران و نويسندگان ديروز و امروز و فردا، همواره نثار اين ايراني ي شايسته و نمونه بوده است و خواهد بود. دو اثر هنري ي والا از هنرمند سرآمد ِ روزگارمان اردشير محصِص را زيوربخش ِ پايان ِ اين درآمد مي كنم :






* * *

هنگامي كه تدوين اين درآمد را به پايان رساندم، در نشريّه ي روز آنلاين، به گفت و شنودي از بهار ايراني با حميد شوكت برخوردم. شوكت در بيان ديدگاههايش، پيچ و خمهاي تاريخ دوران ملّي كردن صنعت نفت و سياست هاي مصدّق و رقيبانش و نقش نيروهاي چپ داخلي و شوروي و ديگر قدرتهاي جهاني ي آن زمان را با دقّت و ژرفاكاوي ي بسيار بررسيده و تحليل كرده است. آشنايي با دريافتها و برداشتهاي او، مي تواند روشني ي بيشتري به آنچه در اين درآمد آوردم، ببخشد.



عنوان و نشاني ي اين گفت و شنود، چُنين است:



مصدق، قوام، کاشاني: خدمت يا خيانت؟
گفت و گوي بهار ايراني با حميد شوکت - سه شنبه پنجم تيرماه ١٣٨٦


http://www.roozonline.com/archives/2007/06/005516.php




<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?