Saturday, June 23, 2007

 

٢: ٣٩١. «از خون ِ سياووشيم، همْ خون ِ سياووشيم ...»: نمودي از دلْ بستگي ي ژرف ِ تاجيكان به فرهنگ ِ ايراني ي كهن شان



يادداشت ويراستار


سرزمين ِ تاجيكستان، بخشي از فَرازْرود (فَرارود /وَرازْرود / وَرارود) كهن و پاره اي از قلمرو ِ ِتاريخي و فرهنگي ي ايران به شمار مي آيد كه در تاخت و تازها و كشورگشايي هاي دوران فرمانروايي ي تزارها بر روسيّه -- به رَغْم ِ خواست ِ مردمش -- بدان امپراتوري، پيوندداده شد و ايالتي از آن به شمار آمد و آن را در كنار ِ ديگر سرزمينهاي آن منطقه، با نام ِ ساختگي و استعماري ي تركستان ِ روس خواندند.
امّا چيرگي ي تزارها و آقا بالاسري و مرزبندي و جمهوري سازي ي حزبْ فرموده ي پسين در دوره ي حكومت شوروي، هيچ يك نتوانستند پيوند ِ بنيادين ِ هزاران ساله ي تاجيكان را با سرچشمه شان كه فرهنگ گسترده ي ايراني بود، بگسلد و انگ و رنگ ِ ديگري بر خاطره هاي ِ قومي و زندگي و نمادها و نمودهاي ِ زندگي ي اجتماعي، فرهنگي و ادبي و هنري ي آنان بزند. حتّا خط كشي ي مرزي در ميان تاجيكستان و ازبكستان و جاي دادن مردم تاجيك و فارسي زبان ِ بُخارا و سمرقند و برخي ناحيه هاي ديگر در درون مرزهاي ساختگي ي ازبكستان نيز نتوانست بر اين خيمه شب بازي ي سياسي - اقتصادي، مُهر ِ تاييد بزند و امروز تاجيكان جاي داده در ازبكستان، با همه ي سخت گيريهاي تاجيك ستيزانه ي دولت آن كشور، همچنان خود را تاجيك مي دانند و رشته هاي پيوندشان با مردم تاجيكستان و ايرانيان و افغانان، استوار نگاه مي دارند.
هيچ ايراني درهنگام سفر به تاجيكستان و بخشهاي تاجيك نشين ازبكستان، خود را در سرزميني بيگانه احساس نمي كند. من خود، اين فضاي يگانگي و الفت را در سفر كوتاهم به تاجيكستان در سال ١٣٧٣،هنگام ِ برگزاري ي جشن هزاره ي شاهنامه در شهر دوشنبه، به خوبي احساس كردم و از دريافِ پيوند ِ ديرينه بنياد ِ فرهنگي ام با مردم آن جا سرشار از شور شدم و اشك شوق در ديدگان گرداندم.
* * *
پيوند و پيمان ِ تاجيكان با خاستگاهها و پشتوانه هاي فرهنگ ايراني شان، فروزه هاي گوناگون دارد كه از برگزاري ي جشنهايي همانند ِ نوروز و مهرگان تا برافراشتن تنديسهاي بزرگاني همچون رودكي و فردوسي تا


تنديس فردوسي در دوشنبه


چاپ كتابهاي كليدي ي تاريخي و فرهنگي و اجراي برنامه هاي نمايشي ي هنري و ساختن فيلمهاي سينمايي با درون مايه هاي برگرفته از متنهاي حماسي و غنايي ي فارسي، از آن جمله است. براي نمونه، مي توان از دو فيلم رستم و سهراب و سياوش، ساخته ي بوريس كيمياگرف يادكرد.

صحنه ي كشتار سياوش به فرمان افراسياب


دلْ بستگي ي تاجيكان به كيش باستاني ي ايرانيان، دين ِ زرتشتي و كوشش براي شناخت ِ سرودها و متنهاي كهن بازمانده از اين كيش نيز سخت چشمگيرست. در سال ١٣٧٣ كه از دوشنبه ديداركردم، در ميان كتابهايي كه براي پيشكش به ميزبانانم با خود بردم و به كتابخانه ي بزرگ همگاني ي پايتخت تاجيكستان به نام ابوالقاسم فردوسي در خيابان رودكي ي آن شهر سپردم، يك دوره ي دو جلدي از كتاب اوستا هم بود كه با خشنودي و پذيره ي گرم ِ اهل ِ فرهنگ ِ آن جا رو به رو گرديد و وعده دادند كه به زودي متن آن را به خطّ ِ سيريليك ِ (روسي ي ِ) رايج در آن جا برخواهندگرداند تا همگان بتوانند آن را بخوانند.




اين وعده، چند سال بعد، از گفتار به كردار درآمد و برگردانده ي اوستاي دو جلدي به خطّ سيريليك، در يك جلد در دوشنبه نشريافت.




سپس خبريافتم كه همتاي آن كتاب، در ازبكستان هم چاپخش شده است كه تا كنون نسخه اي از آن را درنيافته ام.
* * *
در همين راستا، ديروز دوست فرهيخته ي ارجمند من بانو مهرانگيز رساپور، سردبير نشريّه ي الكترونيك "واژه"، نشاني ي پيوند به يك فيلم مستند ويديويي از اجراي سرودي پرشور با نام ِ آتش ِ زردشت و با درون مايه ي پيوستگي با نمادها و نمودهاي فرهنگ ايراني در پايتخت تاجيكستان را از لندن به اين دفتر فرستاده است كه با سپاس ِ فراوان از او، در اين درآمد مي آورم:
«از خون ِ سياووشيم / همْ خون ِ سياووشيم / از جامه سپيدانيم / هر جامه نمي پوشيم / همْ سال ِ اوستاييم / هم آتش ِ زردشتيم ...»


نگاره اي از گذار ِ سياوش از آتش


*
اجراي اين سرود ِ شورانگيز را در نشاني ي زير، به تماشا بنشنيد:
http://www.youtube.com/watch?v=Ee3lU5DiIg0&NR=1
*
همچنين براي خواندن گزارشهايي آگاهاننده درباره ي تاجيكستان و ديدن چند تصوير ماهوارگي و چند چشم انداز زيبا از آن سرزمين، به نشاني ي زير روي بياوريد:
http://www.tajikestan.persianblog.com/



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?