Sunday, May 20, 2007

 

٢ : ٣٦١. دو دستْ آورد ِ ارزنده و ارمغان ِ فرهنگي از ميهن



يادداشت ويراستار


دوشنبه ٣١ اُم ِ ارديبهشت ١٣٨٦

جاي ِ خشنودي است كه در دهه هاي ِ اخير، نشريّه هاي ِ فرهنگي و ادبي در ميهن ِ ما، پيوسته راه كمالْ يابي را پيموده و روز به روز، فرهيخته تر و ويراسته تر و آموزنده تر شده اند تا جايي كه نمي توان آنها را با همتاهاشان در دهه هاي ِ دورتر ِ پيش از اين سنجيد. چنين فرآيندي، گوياي ِ آن ست كه جامعه ي ِ ايران يكصد سال پس از خيزش و جنبش آزادي خواهي و نوجويي ي نامْ بُردار به مشروطه و در اين گذرگاه تاريخي كه اكنون مي پيمايد، بدان پايه از رشد و آگاهي رسيده است كه بتواند شالوده ي يك اجتماع پيشرو و امروزين با سنجه هاي جهانْ شمول انساني را بريزد و به تدريج آرمان هاي والاي كوشندگان ناكام پيشين را بر كرسي بنشاند.
دو نشريّه اي كه در اين درآمد، به شناساندن تازه ترين شماره هاي آنها مي پردازم، از چشمْ گيرترين نمونه ها در اين راستا به شمار مي آيند.

١. نگاه ِ نو

اين نشريّه كه نام برازنده اش گوياي سرشت و درونْ مايه ي آن است، از مهرماه ١٣٧٠ آغاز به نشركرد و پس از پيمودن راهي شانزده ساله، اكنون در ارديبهشت ماه ١٣٨٦ به هفتاد و سومين شماره ي خود رسيده است. پشت سر نهادن چنين راهي، آن هم در جامعه ي ايران، كاري آسان نبوده و عزم ِ جزم و كار و كوشش بسيار و دست و پنجه نرم كردن با هزار و يك مشكل ِ تابْ سوز مي خواسته است كه سردبير و همكاران او به خرج داده اند تا به شايستگي بدين مرحله رسيده اند.
نگاه نو در سالهاي اخير، هريك از شماره هاي خود را ويژه نامه ي يكي از بزرگان ادب و هنر و فرهنگ معاصر ميهنمان كرده كه كاري است شايسته در جهت شناساندن هرچه بهتر ِ هريك از آن نامداران و ارجْ گزاري ي خدمتهاي ايشان. در پي گيري ي اين شيوه، شماره ي كنوني، ويژه نامه ي ه. ا. سايه (هوشنگ ابتهاج) شاعر بلند آوازه ي غنايي، به فرخندگي ي هشتادسالگي ي اوست.


در اين شماره از نشريّه، افزون بر زنجيره اي از گفتارها، گزارشها و نقدها در زمينه هاي گوناگون ادبي و فرهنگي، ده گفتار و تحليل خواندني از ديدگاههاي گوناگون در باره ي زندگي و كُنِش ِ ادبي ي سايه به قلم ِ علي ميرزايي، محمّد رضا شفيعي كدكني، كاميار عابدي، سيمين بهبهاني، بهاءالدّين خُرّمشاهي، محمّدرضا لطفي، فريدون شهبازيان، محمّدرضا شجريان و ميلاد عظيمي همراه با چهار شعر از سروده هاي پيشين ِ شاعر (با تاريخ) و دو غزل ِ تازه از او (بي تاريخ)، گنجانده شده است. يكي از اين دو غزل را -- كه زبان ِ گوياي ِ حال ِ نسلهاي سالخورده ي معاصر (همچون من و نسل من) است -- زيوربخش ِ اين صفحه مي كنم:

به بوي رسيدن

چه باك اگر نرسيديم ما به كوي ِ رسيدن / هزار گام ِ روان هست و آرزوي ِ رسيدن
ز ِ پاي ِ طاقت ِ خود شاكرم كه با همه پيري / هنوز مي بَرَدَم روز و شب به سوي ِ رسيدن
ز ِ تلخي ي ِ نرسيدن دلا تُرُش مكن ابرو / به آب ِ ديده ي ِ ما بَخش آبروي ِ رسيدن
ز ِ من شنو كه شنيدند راهيان ِ شكيبا / نواي ِ دلكش ِ اُمّيد از گلوي ِ رسيدن
گلي به خواب ِ من آمد ز ِ بوستان ِ تو روزي / هنوز چشم و دلم مي دود به بوي ِ رسيدن
ز ِ چشم ِ حسرت ِ ما يادكن در اين شب ِ حِرمان / اگر نگاه ِ تو روزي رسد به روي ِ رسيدن
زُلال ِ جام ِ مُرادَت به كام باد و گوارا / اگر سَبوي طَرَب پُركني ز ِ جوي ِ رسيدن
قدم به شرط ِ ادب نِه، خداي را چو رسيدي / كه ريزه ي ِ دل ِ خلقي ست خاك ِ كوي ِ رسيدن.

٢. جهان ِ كتاب

اين نشريِّه ي ارجمند -- كه پيش از اين نيز در همين تارنما از آن سخن گفته ام -- نقطه ي اوج و نمونه ي كمال يافته ي نشريّه هاي كتاب شناختي ي ايراني همچون راهنماي كتاب، بررسي كتاب، انتقاد كتاب، كتاب ِ امروز، كتاب ِ آگاه و كتاب ِ ماه است كه در دهه هاي چهل و پنجاه انتشارمي يافت.
جهان كتاب با انتشار ِ شماره ها ي دوگانه ي ِ ٢١٤- ٢١٥ در يك دفتر، اسفند ١٣٨٥- فروردين ١٣٨٦ يازدهمين سال ِ خدمت ِ ارزنده ي فرهنگي ي خود را پشت ِ سر گذاشته و اكنون ديگر درختي تنومند شده و به بار نشسشته است.


اين ويژه نامه ي نوروزي ي جهان كتاب كه امروز به دفتر من رسيد، ٨٨ صفحه دارد و طيف گسترده اي از گفتارها، گزارشها، نقدها و آگاهينامه هاي كتاب شناختي ي ايراني و جهاني را در برمي گيرد و چنان كه از نام ِ سزاوارش بر مي آيد، دروازه هاي جهان ِ شكوهمند كتاب را به روي دوستداران دانش و ادب و هنر و فرهنگ مي گشايد.
نگارنده ي اين يادداشت، در اين دفتر جهان كتاب، نقدي دارد بر كتاب ِ شناخت ِ شاهنامه (چگونه شاهنامه بخوانيم؟)، نوشته ي آرش شريف زاده عبدي.


در آغاز ِ اين نقد، آمده است:
«در دوراني كه كمتر نشانه اي از رويكرد ِ جدّي و بُنيادشناختي به حماسه ي ملّي ي ايران و نمود ِ ادبي و هنري اش شاهنامه ي فردوسي، به ويژه در ميان ِ نسلهاي جوان به چشم مي خورد، آگاهي از اين كه جواني جويا و پويا با آميزه اي از شور ِ ايران دوستي و گرايش به جُستار و پژوهش، گامي -- هرچند كوتاه -- در اين راه ِ فرخنده برداشته باشد -- جدا از چگونگي ي كار -- به خودي ي ِ خود، مايه ي دلگرمي و اميدواري است ... »
ناقد، آنگاه چكيده اي از درونْ مايه ي اين كتاب ِ ٧٤ صفحگي را مي آورد و نتيجه مي گيرد كه:
«... به هر روي، آرش شريف زاده عبدي جسورانه به ميدان آمده و بر آن است كه رهرو ِ اين راه باشد و مي توان اميدواربود كه همواره به رفتن بينديشد و نه به رسيدن و از آنچه تا كنون بر قلم رانده است، دچار ِ شگفتي زدگي نشود و ارشميدس وار، بانگ ِ "يافتم! يافتم!" سرندهد.»
وي آنگاه مي افزايد:
«از اين نگاه كلّي به طرح ِ كار ِ پژوهنده كه بگذريم، در كتاب ِ او به موردهايي برمي خوريم كه از ديدگاه سنجه هاي روشْ شناختي در گستره ي شاهنامه پژوهي و نيز شيوه ي نگاشت و پرداخت ِ متن ِ پژوهش، پرسش برانگيز و گاه آشكارا نادرست است و من تنها به قصد ِ بهسازي ي ِ كار ِ او، اشاره هاي كوتاهي به سي و چهار مورد از آنها مي كنم...»
سپس، سي و چهار مورد ِ يادكرده را برمي شمارد كه برخي از آنها ، مانند ِ نسبت دادن ِ بيت ِ مشهور ِ "بسي رنج بردم بدين سال سي / عجم زنده كردم بدين پارسي" و يا بيت ِ شرمْ آور ِ "زن و اژدها هر دو در خاكْ بِه / زمين پاك ازين هر دو ناپاك بِه!" به فردوسي، نادرست انگاري ي ِ مشترك ِ بسياري از ايرانيان است.
*
مروري بر اين موردهاي سي و چهارگانه، به روشني نشان مي دهد كه پرداختن به شاهنامه، اين متن ِ -- به گفته ي استاد جلال خالقي مطلق -- «دشوار ِ آسانْ نما»، تا چه پايه دقت لازم دارد تا پژوهنده دچار گمراهي و اشتباه كاري نشود و شاهنامه را چيزي جز آنچه هست، معرّفي نكند.



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?