Friday, May 04, 2007

 

2: 340. نويسنده و پژوهشگري نامدار بر تخت بيمارستان: پيامي فوري از تهران



يادداشت ويراستار
شنبه پانزدهم ارديبهشت ١٣٨٦

«هر دم از نو غمي آيد به مُبارَكْ بادم!»
عرفان قانعي فرد، امروز در پيامي فوري و سرشار از نگراني از تهران، برايم نوشت :
«علي اشرف درويشيان نویسنده ي سالهای ابری ، آبشوران و قصّه های کردی و... همان پیر سینه سوخته ي کانون نویسندگان ايران، دوشنبه شب گذشته در منزل خود دچار سكتۀ مغزي شد. همان موقع او را به بيمارستان ايرانمهر منتقل كردند و پزشكان بيمارستان تلاش بسيار زيادي كردند تا وي را از خطر برهانند.
هم اكنون ايشان در بخش مراقبت هاي ويژه بيمارستان ايرانمهر و در حالت كما به سر مي برند؛ امّا روز گذشته موفق شده اند چند كلمه صحبت كنند. پزشكان هم اظهار اميدواري كرده اند كه وضعيت درويشيان رو به بهبود است.
اين خبر، به دليل در خواست خانواده ي آقاي درويشيان تاكنون منتشر نشده بود.
علي اشرف درويشيان از مهم ترين و قديمي ترين اعضاي كانون نويسندگان ايران است ...»
* * *
خبر برايم غافلْ گيركننده، تكان دهنده و دريغ انگيز بود. انگار بانگ دردآلود حافظ بزرگ از فراسوي درياها و سرزمين ها و از پس ِ پرده ي سده ها، در گوش ِ جانم طنينْ افكن شد :
«مرا در منزل ِ جانان چه امن ِ عيش، چون هر دم / جَرَس فرياد برمي دارد كه بربنديد مَحْمِلها!»
فرآيند ِ طبيعي ي زندگي و واقعيّت ِ زيستي و درد و رنج و شكنج و بيماري و سرانجام، ايست و خاموشي، با همه ي تلخي و ناگواري اش، امري است ناگزير و انكارناپذير؛ امّا «در اندرون من ِ خسته دل» (و در ژرفاي جان ِ همه ي خسته دلان)، ناشناخته اي «در فغان و در غوغاست» و به زبان ِ استاد ِ توس، مي گويد: «مرا از خود اندازه بايدگرفت!»
واقعيّت هرچه مي خواهد باشد؛ براي من باوركردني نيست كه دست و قلم ِ نويسنده ي توانا و پژوهشگر ِ كوشاي فرهنگ توده ي ميهنم و عضو ِ سختْ گام ِ كانون نويسندگان ايران، استاد علي اشرف درويشيان از كار بازماند و چراغ تابناك انديشه ي آزاد و فرهنگ سرشار او از پرتوافشاني بازايستد. براي او آرزوي بازيابي ي تندرستي و پي گيري ي پويايي ي ادبي و فرهنگي دارم. چُنين باد!


متن كامل گزارش قانعي فرد را در اين نشاني بيابيد و بخوانيد:
http://erphaneqaneeifard.blogfa.com/



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?