Wednesday, April 25, 2007

 

2: 332. خُرده گيري ي انتقادي ي يك دوست بر نوشته اي از ويراستار


يادداشت ويراستار

ديروز در يادداشتي از گفتار دوستم آقاي علي ميرفطروس در بررسي ي كتاب دكتر جلال متيني در باره ي كارنامه ي سياسي ي دكتر محمّد مصدّق، برداشتي از خود را آوردم كه با خُرده گيري ي انتقادي ي او رو به رو گرديده است. اين انتقاد او را كه شتابزدگي به خرج داده و چندان درنگ نكرده ام تا بخش دوم ِ بررسي ي او از كتاب يادكرده نيز نشريابد و آنگاه در باره ي آن بنوبسم، مي پذيرم و بدو حق مي دهم كه گله مند باشد.

امّا در مورد تصوير دكتر مصدّق و عبارت آمده همراه با آن، يادآوري مي كنم كه من «آواز» را برتر از «آوازْ خوان» مي دانم. با اين حال، بهتر بود كه به جاي آن تصوير، اين يكي را مي آوردم كه وقتي به اصطلاح نمايندگان دربارْ گماشته در مجلس شوراي ملّي، مانع سخن گفتن مصدّق شدند، او به ميان مردم گردآمده در ميدان بهارستان رفت و سخنراني ي خود را در آن جا بر سر دست ِ مردم ايرادكرد.




در مورد ِ نوشتن «خاطره هايم از روزهای سرنوشت ساز دوران ِ ملّي كردن صنعت نفت و به ويژه نقش ویرانگر حزب توده» -- كه بدان اشاره كرده اند -- بايد بگويم كه چند سال پيش در تهران، در دو گفت و شنود بلند با يك مصاحبه گر چيره دست، در اين باره به تفصيل سخن گفتم كه قرار بود متن آن در يك نشريّه ي فرهنگي چاپ شود؛ امّا متأسّفانه نه تنها چاپ نكردند، بلكه نوارهاي آن را هم (به سهو يا عمد؟!) گم و كور كردند.

اميدوارم كه گرفتاريهاي پژوهشي ي سنگين، به من اجازه دهند كه بتوانم روزي باز در جايي مناسب، در اين باره سخن بگويم و نكته هاي ويژه اي را كه هنوز به يادم مانده اند، بيان دارم.

متن پيام گلايه آميز ميرفطروس را به درخواست وي در دنباله ي اين يادداشت مي آورم.

دوست فاضل و ارجمندم جناب آقای دکتر دوستخواه


با درود فراوان و آرزوی سُرور و سَروَری، از اینکه لطف نموده و به همّت دانشجوی بیداردل (آقای مسعود لقمان) به بخش اول مقاله ام: « دکتر محمّد مصدّق؛ آسیب شناسی یک شکست» در ایران شناخت لینک داده اید، بسیار سپاسگزارم.
توضیح شما دربارة این مقاله، با عکسی از مجلس شورای اسلامی و سخن معروف آیت الله خمینی: «میزان، رأی ملّت است»، همراه با طرحی از زنده یاد دکتر محمّد مصدّق آراسته شده است! امّا اینکه شما با دیدن فقط یک بخش از بخش های پنجگانة مقاله ام، آنرا «تائیدیّه نویسی بر کتاب دکتر جلال متینی» توصیف کرده اید، بدور از انصاف و احتیاط علمی می تواند باشد.
من هم – چون شما – معتقدم که: «فراتر از برخی کارهای درست و نیک دلانه که تاکنون در این زمینه شده است، هنوز هم نیازمند کوششهای دل سوزانه و بی شائبه و بدور از غرض هستیم تا بتوانیم گزارشی ... فرهیخته و درست برای ثبت در تاریخ و سپردن به آیندگان پدید آوریم».
در تحقّق این خواستِ نیک دلانه بایسته است شما نیز - که با شور و دلباختگی های بسیار، بهترین سال های جوانی خویش را در حزب توده سپری کرده و شاهد بسیاری از رویدادهای 25 تا 28 مرداد 32 و سقوط حکومت دکتر مصدّق بوده اید - همّت کنید و با انتشار خاطرات ارزشمند خود از آن روزهای سرنوشت ساز - و خصوصاً نقش ویرانگر حزب توده- سهم خویش را برای تنظیم «گزارشی فرهیخته و درست برای ثبت در تاریخ و سپردن به آیندگان» ادا فرمائید که به قول فرزانة توس:
« برین نامه بر عُمرها بگذرد
همی خوانـَدَش هر که دارد خِرَد»

سپاسگزار خواهم بود که این چند سطر را برای آگاهیِ دوستداران ایران شناخت منتشر فرمائید.


با عرض ارادت و احترام
علی میرفطروس
پاریس- بيست و پنجم آوريل دو هزار و هفت



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?