Tuesday, April 24, 2007

 

2: 329. دو جُستار ِ تازه ي تاريخي و اجتماعي در گستره ي ايران شناسي



يادداشت ويراستار


دوست كوشنده و پژوهنده در گستره ي درون مايه هاي ايران شناختي، مسعود لقمان، نشاني هاي دو جُستار تازه


نشرداده در تارنماي خود به نام روزنامك، جُستارهايي در پيرامون تاريخ، فرهنگ، ادبيّات و انديشه را با مهر به اين دفتر فرستاده است كه من آنها را براي آگاهي ي خوانندگان ارجمند ايران شناخت، بدانها پيوند مي دهم.
نخستين جُستار از اين دو گانه، نگاهي به كارنامه ي سياسي ي دكتر محمّد مصدّق نام دارد و بررسي و برداشت علي ميرفطروس،

پژوهنده ي ايراني ي مقيم پاريس است در باره ي كتابي با همين عنوان كه دكتر جلال متيني، نخست بخش بخش در فصلنامه ي ايران شناسي به سردبيري ي خود او، چاپ مريلند در آمريكا و سپس يكجا در كتابي در لُس آنجلس (از سوي شركت نشر كتاب) انتشار داده است.




درباره ي زندگي و كارنامه ي سياسي ي زنده ياد دكتر محمّد مصدّق، نخست وزير ملّي ي ايران و كوشنده ي نستوه در زمينه ي بازپس گيري ي حقّ به تاراج بُرده ي مردم ميهنمان، از بيش از نيم سده ي پيش از اين، يعني از همان فرداي تازش توطئه گران انگليسي و آمريكايي با همدستي ي دربار پهلوي و تباهكارترين نيروهاي داخلي به دولت قانوني ي او (روز سياه 28 امرداد 1332 / 19 اوت 1953) تا كنون، صدها گفتار و دهها كتاب نشريافته كه نويسندگان هريك از آنها با رويكردي ويژه به اين درونمايه پرداخته اند و در ميان آنها مي توان بخش هايي از گزارش راستين رويدادها را بازيافت. امّا سهم اغراق گويي ها و حتّا تلاش براي وارونه جلوه دادن آنچه در واقع امر، جريان داشته، از هر دو سوي موافق و مخالف، بسيار زياد است و همين گونه رويكردها، باعث آن شده است كه تا كنون نتوان به يك جمع بندي ي واپسين ِ پژوهشي ِ داراي پشتوانه هاي استوار و پذيرفتني رسيد.
نگاه دكتر متيني به سرگذشت و كارنامه ي سياسي ي رهبر ِ جنبش ملّي ي رهايي بخش ايرانيان، نياز به نقد جانانه ي كارشناختي از سوي صاحب نظران ِ آزاد از گرايشهاي خاص و به دور از پيشْ داوري دارد و نوشتار آقاي ميرفطروس، اين مهمّ را چنان كه بايد و شايد عهده دارنمي شود و بيشتر تأييديّه نويسي است تا نقد و بررسي.

*
شك نيست كه مصدّق بُت يا قهرماني خطاناپذير نبود و خود نيز كمترين باوري به چنين نقشي براي خويش نداشت. او نيز مانند هر رهبر اجتماعي و سياسي و هر دولتْ مردي، ناگزير لغزش هايي در كارهايش داشت. ناديده گرفتن اين جنبه از كارنامه ي وي و يك بُت يا پارساي خطاناپذير ساختن از او، همان اندازه اشتباهكاري و شناختْ ستيزي است كه كمْ بهادادن به ارزشهاي والاي ثبت شده در كارنامه ي او و كوشش در جهت تيره گرداني ي چهره اش.
فراتر از برخي كارهاي درست و نيك دلانه كه تا كنون در اين زمينه شده است، هنوز هم نيازمند كوششهاي دلْ سوزانه و بي شائبه و به دور از غرض هستيم تا بتوانيم حقّ اين هم ميهن ِ مبارز و ايران دوست بزرگ را به درستي اداكنيم و گزارشي فرهيخته و درست براي ثبت در تاريخ و سپردن به آيندگان پديدآوريم. چنين باد!
*
گفتار علي ميرفطروس را در اين نشاني بيابيد و بخوانيد:
http://rouznamak.blogfa.com/post-21.aspx
* * *
دومين جُستار آمده در تارنماي روزنامك، خطوط ِ قرمز ِ آزادي ي بيان نام دارد و به يك گفتمان بزرگ اجتماعي و سياسي ي اين روزگار مي پردازد و پرسش دشوار و وسوسه انگيز ِ چگونگي ي برخورد با دستْ يازي به حريم حقّ هاي شناخته ي ملّي و جهاني از سوي رسانه ها را فراديد ِ اهل نظر مي گذارد. اين جُستار را بايد با دقّت و دل سوزي خواند و بدان انديشيد و به چاره جويي براي اين دشواري پرداخت. نشاني ي آن، اين است:
http://rouznamak.blogfa.com/post-22.aspx



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?