Saturday, February 17, 2007

 

2: 242. برداشت ِ توده پسند ِ آمريكايي از شاهنامه: پذيرش يا نكوهش؟



يادداشت ويراستار


شنبه ۲۸ بهمن ۱۳۸۵


در سال گذشته، گزارشي از كار ِ يك شركت ِ امريكايي ي ويژه ي توليد ِ كتابْ واره هايي (كتاب/مجلّه هايي) توده پسند با گونه اي از تصويرها -- كه در اصطلاح ِ بازار ِ كتاب ِ آمريكا و ديگرْ كشورهاي ِ غربي و نيز ژاپن و استراليا، كُميك بوكز
Comic Books
ناميده مي شود و براي توده ي مردم، به ويژه جوانان، گيرايي ي بسيار دارد و نمونه ي آنها را در اين درآمد مي بينيد -- درمورد كاري بر بنياد ِ داستان هاي رستم در شاهنامه به دفتر من رسيد كه در همين تارنما بازْنشردادم و به شناساندن ِ كلّي ي ِ آن پرداختم.




اين شركت آمريكايي كه «هايپروِركز»
Hyperwerks
نام دارد و نشاني اش در شبكه ي جهاني
www.hyperwerks.com
است، از سال ِ 1997 به تهیّه ي ِ اثرهاي ِ فرهنگی-هنری ي ِ گوناگون مانند ِ داستانهای همراه با تصوير، فیلم های کارتونی و جُز آن دست زده كه اثر ِ يادكرده در مورد ِ رستم، مجموعه اي و شاخه اي از برنامه ي توليد و نشر ِآن به شمار مي آيد و تاكنون دفتر يكم ِ آن منتشرشده است.




دست اندركاران اين شركت، مي گويند:
"داستانهای رستم از شاهنامه آخرین پروژه ي ما و بر اساس داستانهای غنی ي شاهنامه فردوسی است. این کتاب شامل داستانهای بسیاری راجع به دلاوران، جنگْ جویان و افراد شجاعی است که برای اولین بار وارد ِ صحنه ي Comic
آمریکا شده اند. رستم قهرمان دلاور سرزمین افسانه ای ایران است که میخواهد سرزمین خود را از گزند تاخت و تاز دشمنان محافظت کند و ..."

* * *
امروز دوست ِ فرهيخته ي ارجمندم آقاي دكتر نويد فاضل، نشاني ي يك مجلّه به نام ِ «فريا» در شبكه ي جهاني را از آلمان به دفتر من فرستاده اند:
http://www.farya.com/id/412
كه در آن، گفتاري با عنوان ِ برداشت آمریکایی از شاهنامه! نوشته ي ِ امیر صدیقی درج گرديده است. نويسنده ي اين گفتار، در برخورد و نگرش به اين كار ِ آمريكايي ها از ديدگاه يك ايراني، در نوسان ِ ميان ِ ستايش و نكوهش و پذيرش و رَدّ است و بيشتر، گرايش به بدگماني و انكار دارد و چنين مي نويسد :
«همه ما نام هرکول، قهرمان افسانه ای را شنیده ایم و برایمان جالب است که درباره باقی خدایان و شخصیتهای اساطیری یونان چیزهایی بدانیم. البته، رستم را نیز میشناسیم.اما آیا برای شناختن باقی قهرمانان شاهنامه همانقدر مشتاق هستیم؟ چند نفر از ما گردآفرید را میشناسند؟ پدر زال را چطور؟ واقعیت این است که غالبا فرهنگ غرب برایمان جذابیت بیشتری دارد، شاید چون درباره اش بیشتر تبلیغ میشود.اما حالا کار به جایی رسیده که آمریکاییها میخواهند داستانهای خودمان را هم، با شکل و شمایل مورد علاقه خودشان به ما قالب کنند!
واقعا" نمی دانیم اسمش سیاست های تهاجم فرهنگی از سوی غربی ها هست یا تموم شدن سوژه های هالیوودی یا برداشت های کاملا" دقیق و حساب شده غرب از غنای فرهنگی کشورهایی مانند ایران ... یا حتی بی توجهی ما ایرانی ها به مسائل فرهنگی و تاریخی کشور خودمان و ... که باعث میشود تا شرکت های آمریکایی دانسته یا ندانسته فعالیت هایی را انجام بدهند تا در ظاهر حداقل نشان از این داشته باشد که بیشتر از خود ما در حال تحقیق و تفحص پیرامون فرهنگ و تاریخ سایر کشورها مانند ایران هستند. لابد خیری در آن دیده اند که هنوز ما نمی دانیم و اندر خم یک کوچه در حال بازی های کودکانه هستیم!»


امّا به باور ِ نگارنده ي اين يادداشت، نبايد در نگرش به اين كار ِ توده پسند ِ آمريكايي يا ديگرْ كشورهاي باختري نگاهي از ديدگاه ِ باورمندي به "نظريّه ي توطئه" داشته باشيم و بي درنگ -- چنان كه رسم اين روزگار شده است -- انگ ِ "تهاجم فرهنگي" بر آن بچسبانيم و يا همه ي كوششهاي شاهنامه شناختي در آمريكا و غرب را در همين كار ِ ويژه -- كه در مقوله اي معيّن جاي مي گيرد -- خلاصه كنيم. اين كار، هرگاه نارسايي ها و نيز نادرستي هاي چشم گيري كه در آن هست برطرف گردد، در گونه و ساختار خاصّ خود، نه تنها تازش و دستْ بُردي به فرهنگ ما به شمار نمي آيد؛ بلكه مي تواند ديوارهاي ناشناختگي و غريبگي ميان درونمايه ي انساني و والاي فرهنگ و حماسه ي ما با توده ي مردم غرب را كه هر لحظه در معرض مغزشويي ي بي امان رسانه هاي آوازه گر و شنيدن هزار ياوه و دروغ شاخدار در مورد گذشته و اكنون ِ ما هستند -- فروريزد و در اين جهان ِ گسست ِ فرهنگي ي ساختگي در ميان ملّتها، پيوند و پيمان انساني ي تازه اي را بنيادگذارد.
هرگاه در اين گونه كارهاي غربيان، چهره ي رستم را نه با ريش دو فاق و كلاه ساخته از كاسه ي سر ِ شاخدار ِ ديو سفيد؛ بلكه با جامه و كلاه و رزمْ افزاري به شيوه و سنّت غربي مي بينيم، چه باك. گوهر ِ انساني و سرشت و منش آزادگي و پهلواني و جوانمردي ي جهان پهلوان حماسه ي بزرگ ما، چيزي نيست كه در پوششي ديگرگونه گم شود و ناشناخته بماند. و مگر همين فرايند ِ بازتوليد داستانهاي رستم در شكل و شمايلي جهاني تر، مفهوم لفب جهان پهلوان براي او را روزْآمد نمي كند و معنا و مصداقي نوتر و امروزين نمي بخشد؟
در كنار چنين كاري، از ياد نبريم كه در همان آمريكا، ويراسته ترين و دانشگاهي ترين متن ِ شاهنامه ي فردوسي از هزار سال ِ پيش تا كنون، يعني شاهنامه به كوشش و ويرايش ِ دكتر جلال خالقي مطلق نيز از دو دهه ي پيش، در دست ِ چاپ و نشرست كه تا كنون 6 جلد از متن و 2 جلد از يادداشتهاي آن منتشرشده است. همچنين تازه ترين ترجمه ي شاهنامه به وسيله ي ديك ديويس در دو چاپ جداگانه (سه جلدي و يك جلدي) در همان آمريكا به بازار كتاب عرضه شده و با پذيره ي گسترده ي ناقدان ادبي در آمريكا و كانادا رو به رو گرديده و در سال گذشته، پنجمين كتاب از ده كتاب برگزيده ي سال در آمريكا بوده است.
پس، همه ي اين سويه هاي واقعيّت را بنگريم و از ياد نبريم كه -- به گفته ي پيشينيان مان -- :
«جهان چون خطّ و خال و چشم و ابروست/ كه هر چيزي به جاي خويش نيكوست.»
* * *
امّا از ديدگاه بررسي ي انتقادي ي ِ داستان هاي رستم در شاهنامه در مجموعه ي " كميك بوكز" -- كه من، هنوز آن را نديده ام -- برپايه ي آنچه در گفتار آقاي امير صديقي آمده است، اين اثر، دست ِ كم در اشاره هاي فرامتني اش براي ِ شناساندن چهره هاي شاهنامه به خوانندگان، دچار ِ نادرستي هاي چشمْ گير و گمراه كننده اي است و بر ماست كه هرچه زودتر به توليدكنندگانش آگاهي دهيم تا به جبران آشفته كاري ها و نادرست نويسي هاي خود برآيند و خوانندگان را از گمراهي و بدفهمي رهايي بخشند.
آنچه در اين جا مي آيد، بازگوي اين خطاهاست:
رستم: قهرمان و جنگجوی قدرتمند شاهنامه و پهلوان شمشیر به دستی که از سرزمین توران، سرزمین افسانه ای زیبایی ها مراقبت می کرد.
"-- توران" به جاي ايران آمده است
زال : اولین جنگْ جو و قهرمان ایرانی بود که از یک مرغ افسانه ای به دنیا آمده و زبانه های آتش این مرغ،
موهای زال را تا ابد سفید کرده است.
-- زال فرزند سام و مادري است كه در شاهنامه از او نام برده نشده است. "مرغ افسانه اي" (سيمرغ) تنها
پرورنده ي زال است و نه زاينده ي او. سپيدمويي ي زال هم مادر زادي است و ربطي به آتش نداشته ي سيمرغ ندارد. سيمرغ را با ققنوس اشتباه گرفته اند.
تهمينه
: دختر شاه توران و همسر رستم و مادر سهراب است.
-- تهمينه دختر شاه سمنگان است و نه توران
افراسیاب: مشاور کی کاووس بود، مردی پلید و جادوگر که همواره در فکر به تخت سلطنت نشستن بود.
او در مواردی به عنوان جانشین شاه بر تخت می نشست.
-- سراسر نادرست است. افراسياب شاه توران بود و همواره با شاهان ايران از نوذر تا كاووس و كي خسرو ستيزه و جنگ داشت.
* * *
نادرستي هاي همين چند مورد، بسنده است تا درباره ي چگونگي ي متن ِ اثر و ويراستگي ي آن نيز بدگمان شويم و هرگاه فرصتي دست دهد، آن را با دقّت بررسيم و آن گاه از پايگاه ِ پدافند از ارزشهاي شاهنامه و بايستگي ي
دقّت ِ ويرايشي ي كامل در تدوين و توليد ِ چنين مجموعه اي، با توليدكنندگانش سخني جدّي و انتقادي بگوييم.
 Posted by Picasa



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?