Thursday, January 04, 2007
2: 182. گزارش دردمندانه ي يك پژوهشگر و فرهنگ نويس از تلخْ كامي هاي خود
يادداشت ويراستار
پيش از اين در همين تارنما از كارنامه ي درخشان عرفان قانعي فرد، پژوهنده و زبانْ شناس و فرهنگْ نويس جوان و پويا و كوشاي ميهنمان و دشواري هاي برساخته در سر ِ راه ِ او سخن گفتم.
گزارش دردمندانه ي زير و نامه ي پيوست ِ آن كه امروز از تهران به اين دفتر رسيد، در همان راستاست و به اندازه ي بسنده گويا و روشنگرهست كه نياز به هيچ يادداشت افزوده اي نداشته باشد. پس با هم بخوانيم و بر حال ادب و دانش و فرهنگ در زادگاه فارابي ها، بيروني ها، پور ِسيناها، فردوسي ها، رازي ها، خيّام ها و ديگرْ بزرگان دريغ بخوريم و بينديشيم و چاره اي بجوييم.
* * *
نامهي زبانْ شناس ایرانی به دانشگاه آتن به خاطر حضورنيافتن در مراسم رونمایی فرهنگ یونانی
در گسترهي بیمرز ِ این جهان"، ممنوعْ پروازم!
چندی پیش، خبر ِ پایان یافتن نخستین فرهنگ یونانی- فارسی در روابط چند هزار ساله این دو تمدّن کهن، که توسط یک زبانشناس جوان ایرانی تدوین و تألیف شدهاست، در روزنامه های آتن انتشار یافت و مقرّر شد تا در اول ژانویهي 2007 در دانشگاه آتن از این فرهنگ بهصورت نمادین رونمایی شود و عرفان قانعی فرد
مؤلّف ِ آن نیز در این باره سخنرانی كند؛ امّا به سبب ِ پاسخگونبودن مسئولان، گذرنامهي وی هنوز در وزارت اطّلاعات و امنیّت ضبط شده و وی از انجام مسافرت جهت شرکت در این برنامهي آکادمیک باز ماندهاست.
در داخل کشور نیز رسانه هایی مانند ِ ایسنا، ایرنا ، مهر و ایلنا و شبکهي خبر، این موضوع را زير ِ پوشش قرار دادند و روزنامه های ایران، آینده نو، تهران تایمز، کارگزاران و کتاب هفته هم سعی در تشریح و خبر رسانی این رُخداد ِ زیبا و غرور آفرین ِ علمی داشتند .
عرفان قانعی فرد در اوایل دی ماه به مجلس شورای اسلامی رفت و از نمایندگان کُرد استمداد كرد تا وی را از مشکل ممنوع الخروجی برهانند. البته وي قبل از آن – هنگامی که پیگیریهایش بدون نتیجه ماند -- در نامه ای سرگشاده موضوع خود را علنی کرد و گفت که در تاریخ 5 دی 1382 و سپس در 22 اسفند 1383 در فرودگاه، نامه ای جهت حضور در نهاد ریاست جمهوری به وي ارائه داده اند و سرانجام در 9 مهر 84، هنگام پرواز به رم – جهت شرکت کردن در کنفرانس زبانشناسیي ایتالیا -- در فرودگاه مهرآباد به دستور دادگاه انقلاب ممنوع الخروج شد و گذرنامهي وی را ضبط کردند. سپس 4 روز در دادگاه انقلاب و نهاد امنیّتیي وابسته بدان، مورد بازجوئی قرار گرفت و در همان بَدو ِ امر، از او تقاضای وثیقه كردند که با کفالت حاج محمود دعایی – رئیس روزنامهي اطّلاعات – مسأله به ظاهر، ختم به خیر شد و با نامهي دادستانیي کلّ ِ تهران، رفع ممنوع الخروجی شد و با سه روز تأخیر به رم رفت.
قانعي فرد تا زمستان 84 ، پنج - شش بار از کشور خارج شد. از جمله دیدارش با ادیب مشهور چک " ایوانا بوزداوی" در دانشگاه پراگ بود و بار آخر بنا به دعوت دانشگاه کارولینای شمالی به امریکا رفت و با نویسندهي کتاب انقلاب ناممکن، "چارلز کورزمن" -- که قانعی فرد کتابش را به فارسی برگردانده بود – ملاقاتكرد.
در يكم خرداد 85 برای سومين بار، به محض بازگشت به ایران، گذرنامهي وی را ضبط کردند كه تا امروز ادامه دارد.
موضوع ِ بيشتر ِ بازجویی ها و مورد مؤاخذه قرار گرفتن های وی، همان گفتگوهای مبسوطش با چهره های مشهور سیاسی در داخل و خارج از کشور بود كه در سال 1383 انجام داده است؛ زیرا وی در هنگام ادامهي تحصیل در استرالیا، به عنوان کار دانشجویی و منبع درآمدی مختصر، علاوه بر فعالیّت به عنوان مترجم، چندي نيز در حوزهي خبرنگاریي بین المللی با چهره های مشهور ادبی و سیاسی گفتگوهای مبسوطی را انجام داد که در نشریّات داخلی و خبرگزاری های خارجی منتشر شده اند. وی پس از بازگشت به ایران، این کار را کنار نهاد و صرفا به زبانشناسی پرداخت. قانعي فرد در بخشي از نامهي خود چنین می گوید :
« از آن پس مرتبا" احضارهای تلفنی صورت گرفت و تهدید به داشتن حکم دستگیریي اینجانب و تشویق به تهیّهي وثیقهي 100 میلیون تومانی در تهران همچنان ادامه داشت. متجاوز از 35 بار، به هر بهانهای تلفنی احضارشدم که نه در چارچوب مسائل حقوقی ایران و نه بر پایه برگهي احضاریّهي رسمیي دادگاه صالحه بود؛ امّا با علم به این که چنین رفتاری فاقد وجاهت قانونی است، همیشه در سر موعد حاضر شدم و به کلیّهي سؤالات صادقانه و مکتوب، پاسخ دادم. در دادگاه انقلاب شعبه 13 بازپرسی، مجددا آقای محمود دعایی، بنا به مهر و محبّت همیشگی شان، کفیل اینجانب شدند. از آن پس همیشه تهدید به وجود داشتن پرونده در دادگاه و حکم دستگیری، در تلفنها و دیدارها وجود داشت و البته اتهامات مرا "اقدام علیه امنیّت ملّی، تشویش اذهان عمومی، افتراء و توهین و ارتباط با بیگانه" اعلام کردند که هیچ کدام نه مُحرز است و نه درباره من مِِصداق دارد. من نه مُحاربم ، نه مخالفتی سیاسی و نظامی با نظام کردهام، نه سوء نیّتی داشته ام و نه هَتکِ حُرمت صریحی به کسی کردهام . تنها دغدغهي من پژوهش در رشته زبانشناسی -- رشتهي تخصّصیي خودم -- است و لاغیر و مانند بسیاری از محقّقان دیگر به دانشگاه های مختلف دعوتمیشوم و پس از انجام کارم به وطنم باز می گردم .
در تمام مدّت بازجوئی ها، به دنبال کشف ِ داشتن ِ وابستگی، ارتباط و یا ارتزاق من از سرویس ها و عوامل بیگانه بودهاند و به انواع و اقسام شیوههای تخلیهي اطلاعاتی روی آوردهاند تا چیزی فرضی را کشف کنند و همیشه مؤاخذهشدهام که چرا بهراحتی ویزا می گیرم و پول سفرهای تحقیقاتی و دانشگاهی من از کجا تأمین می شود.
البته در حدّ بررسیي کارشناسیي امنیتی، کسی مخالف جست وجو در حوزهي عمومی نیست؛ امّا پا را از جادّهي انصاف بیرون نهادن و احترامی برای حق آزادیي فردی قائل نبودن، و لجاجت کردن و اصرار بر کشف چیز های موهوم و یافتن پاسخ به پرسش های ذهنی و از همه مهمتر اتلاف وقت، چندان در حوزهي کارشناسیي امنیّتی نمیگنجد.
اکنون نیز که جهت ِ ارائهي فرهنگ یونانیام، باید به دانشگاه آتن بروم و از طرف دیگر مرا برای سخنرانی دربارهي فرهنگ نروژیام، در اول ژانویه به دانشگاه اسلو دعوتکردهاند و مراسم انتشار مجدّد فرهنگ نروژیام را میخواهم در آنجا برگزار کنم، انگار در فراخنای جهان بدون موطن، حق پرواز ندارم!
من یک محقق دانشگاهیام که برای حفظ استقلال حرفه ایام نیز تاکنون تاوان بسیاری پرداخت کردهام. فقط در سال 82، مدّتی مترجم خبر گزاری بودم. 133 مصاحبه با شخصیت های مختلف سیاسی کرده ام که شماری از آنها مقامات تراز اول جمهوری اسلامیاند و پس از آن، مدت 3 سال است که جز زبانْ شناسی و فعالیّت در حوزهي تخصصیام کاری به حواشی و جنجال های کاذب نداشتهام. در این مدّت هم، با آرامش و پوشش گذاشتن براین مسأله، قصدم ختم به خیر شدن و روشن شدن قضیّه و برطرف شدن شبهه های مقامات امنیّتی بوده است. اما متأسفانه سکوت و احترام فایده ای نداشت و خواستم اعتراض خودم را با صدای بلند مطرح کنم که دیگر فرصت هایم را نسوزانند تا آزادانه به ادامهي فعالیّت حرفهایام بپردازم. من یک مترجم ساده و زبانْ شناسی جوان هستم ... نه به اپوزیسیون ایرانی معتقدم و نه وابسته به حزبی و دسته ای و گروهی در داخل و خارج از کشورم... نه علیه امنیّت و آرامش و ثبات کشور اقدامی کردهام ... نه در صف براندازی مخملی و پنبه ای نظام و حکومت ایستادهام... و عقیده ای هم به فعالیّت در بازار مکّاره ي سیاست ندارم و چون باورم به کار فرهنگی است و این نکته که اهل فرهنگ، سازندگان تاریخاند و اهل سیاست میهمان تاریخ، نه مطابق قوانین ایران سوء ِ نیّتی مُحرز و نسبتی صریح در انتساب افترا و هتک حرمت داشتهام و نه مرتکب تشویش اذهان عمومی شدهام! هر انچه را که منتشر کرده ام به صورت مجمو عهای حرفه ای و بطور صریح در اختیار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی قراردادهام و همواره آرشیوم علنی و در اختیار و دسترس بوده است !در کشوری مثل ایتالیا کسی مانند فالاچی با 13 مصاحبه بین المللی مایه غرور و مباهات ایتالیا است امّا من ِ ایرانی با 133 شخصیّت مشهور نشستم و گفت و گو کردم و مستحقّ و سزاوار این رفتار خشونتآميز و چنين سوتفاهمي نیستم!" » سرانجام، جلال آیین پرست، نمایندهي مهاباد، نامهي قانعی فرد را به دست ریاست محترم مجلس – که به ظاهر خود از دور، دستی بر زبان و فرهنگ دارد – رسانید و آقای حدّاد نیز در گوشهي نامه خطاب به معاون وزیر اطلاعات خواستار پیگیری و رفع و رجوع مسأله شد که تا امروز نتیجهای در بر نداشت و مراسمی چنین رسمی و آکادمیک در کشوری اروپایی، بدون حضور مؤلّف، صورت خوشی نخواهد داشت. آخر ِ كار، مؤلّف مجبور شد در نامه ای به وزیر علوم یونان و ریا ست دانشگاه آتن، مراتب پوزشخواهیي خود از حضورنيافتنش در مراسم را اعلام کند .
این نامه هنوز در روزنامه های یونان انعکاس نیافتهاست؛ امّا جای این پرسش باقی است که بهراستی روزنامهها و خبرگزاریهای یونان در این مورد چه خواهند نوشت؟
قانعی فرد در نامه خود ، چنین نوشته است :
جناب ریاست محترم دانشگاه آتن و گروه زباشناسی دانشگاه آتن،
با سلام،
امیدوارم که در سال نو شادی و سلامت و موفقیّت قرین راهتان باشد.
طبق قرار و برنامهي قبلیي رونمایی از نخستین فرهنگ یونانی- فارسی در آن دانشگاه و اعلام به سفارت جمهوری اسلامی در آتن، اینجانب نتوانستم در این مراسم حضور داشته باشم.
اگرچه به خود می بالم که بنا به گواهیي تاریخ و ارتباط دیرینهي یونان و ایران، که شاید یکی از کهن ترین ارتباط های فرهنگیي ما باشد، این افتخار نصیبم شد که مؤلّف نخستین فرهنگ بین این دو تمدن باشم؛ فرهنگی که پل بین زبان سقراط و بقراط و افلاطون و ارسطو در دولتشهر آتن و زبان خیّام و بوعلی و رازی و بیرونی در ایران است و امروز كتابی رو نمایی می شود که شاید بتوان آن را نوعی شناساگر نامید که اعتبارش را اهل زبان می توانند روشن کنند؛ امّا این فرهنگ شناساگر دوزبانهي یونانی معاصر، فقط شالودهي معرفتی برای کاربَران و بستر ِ اوّل کار ِ دیگران در آینده است.
هر چند که می بایست در این مراسم می بودم تا در کنار علاقهمندان به زبان کشورم، شاهد به ثمر رسیدن نهال عمرم باشم؛ امّا متأسّفانه در کشورم با مشکلی ناخواسته روبروشدهام که انگار در گسترهي بی مرز این جهان حق پرواز به سوی شما را ندارم! با آن که تنها دلخوشی ام انتشار همین کارهاست و فعالیّت در همین راستا؛ امّا برای حلّ چنین مشکلی، به جایی نرسیدم و ظاهرا هم هیچ کاری از من برنمیآید و کسی صدایم را نميشنود... پس دردسر خریدن چه فایدهای دارد ؟! " به هیچ خنجر هم این ریسمان ِ توهّم نمیگسلد". هرچند همیشه معتقدم که " عاقبت آن صبح خواهدرَسيد."
امیدوارم عمرم باقی باشد تا از نزدیک شما را ببینم.
با تقدیم احترامات فائقه در سال جدید
عرفان قانعی فرد- تهران
رونوشت ها:
وزیر علوم یونان- رئیس دانشگاه یونان- سفیر ایران در یونان- سفیر یونان در تهران