Tuesday, December 19, 2006

 

شاهنامه خواني در شب ِ يَلدا: پيوست ِ دوم بر درآمد ِ 2: 164



يادداشت ويراستار


به شب زنده داري و بزم ِ شكوهمند و فرخنده ي ِ شب ِ يَلدا (شب ِ چلّّه) نزديك مي شويم. دلهاي ما ايرانيان در هر گوشه از جهان كه باشيم، به شور و هيجان آمده است. همه مي كوشيم كه اين آيين را برگزاريم و سنّت خجسته ي نياكانمان را زنده و پويا نگاه داريم. حتّا اگر امكان ِ گرد ِهمايي و بزمْ آرايي نداشته باشيم، در پيوندهاي گفتاري از راه دور با عزيزاني كه در ميهن يا فراسوي ِ آن بزمْ آرا و بزمْ نشين اند، خود را انباز ِ شادمانگي و شادخواري ي آنان مي كنيم.
آخر مگر آن پير ِ چنگي نگفت: "با اين همه غمان، اندكي هم شادي بايد!" ؟




چهره ي يك دختر ِ بختياري


خوشبختانه امسال به همّت بانو مهدوي سرپرست كتابخانه ي گويا اين كاميابي را خواهيم داشت كه بزم يَلدا را -- دست ِ كم -- در بزمگاهي مجازي در "پال تاك" همنشين ِ بزم ِ دوستان مهربان و مهرْستايي از جاهاي گوناگون باشيم و بانگ دلْ نوازشان را به گوش ِ جان بشنويم و سرمست از باده ي مهر ايران و سرشار از فروغ ِ فرهنگ آن، شادي شان را بانگ برآريم. راستي را چه هنگامي بِشْكوه تر از اين شب كه در حضور جاودانه ي فردوسي، نظامي، خيّام، مولوي، سعدي ، حافظ ، نيما، فروغ و شاملو سر به بزرگداشت فرودآوريم و نغمه ها و سرودهاي خجسته شان را بازخوانيم؟ چه هنگامي جان بخش تر از اين كه طيّ ِ زمان و مكان كنيم و به يكايك روستاها و كوچْ گاه ها و شهرهاي ميهنمان سربزنيم و از كلبه هاي ساده ي روستايي تا سياه چادر ِكوچْ گردان ِ دشتها و دامنه هاي كوهها و خانه هاي شهري، در هر جا درنگي كنيم و در كنار اجاق ِ گرم و فروزان ِ كانون خانواده، اندك زماني بر گبّه و جاجيم و قالي ي پشمين و ابريشمين بياساييم و ايران زمين را يكپارچه آشتي و مهر و سرور كنيم و نغمه ي آزادي و دانش و فرهنگ سردهيم.



تصوير يك دختر ِ چوپان ِ بختياري


فراخوان ِ بزم ِ يلدا در شبكه ي جهاني را در درآمد ِ 2: 164 نشر دادم و در پيوست ِ يكم بر آن، خبر پخش ِ گفت و شنود با تني چند از پژوهندگان در راديو زمانه را به آگاهي ي دوستداران ايران رساندم.
دوست ِ همدل و همگام، آقاي دكتر تورج پارسي، امروز گزارشي از شاهنامه خواني در بزم ِ يلداي ِ ايرانيان در گوشه و كنار ميهن را همراه با گزارش همانندي از خبرگزاري ي ميراث فرهنگي در پيامي به اين دفتر فرستاده اند كه با سپاس فراوان از اين ارمغان ِ گرانبها و بهنگام ِ ايشان، متن ِ هر دو گزارش را به عنوان پيوست دوم بر فراخوان ِ بزم ِ يلدا در پي مي آورم.




تصوير دختري قشقايي در سياه چادر
* * *
شاهنامه خوانى در شب ِ يَلدا يا شب ِ چلّه


در ميان عشاير ايران خواندن شاهنامه رسمي زيبا و باورى است ريشه داربه ميراث فرهنگى. مى توان گفت ميان شاهنامه و عشاير پيوند و پْيوستى به بالا بلندى ي دنا و دماوند وجود دارد ، چيزى كه خود در زمستانى كنار شعله ى بر افروخته آتش به چشم ديدم و به گوش شنيدم. اين اعتبار و پيوند همين بس كه دكتر جواد صفي نژاد مردم شناس در كتاب عشاير مركزى ايران از قول عشاير مي نويسد " اوايل حكومت رضا شاه راه را بر قافله مى بستيم و افراد باسواد را مي گرفتيم به ايل مي آورديم به او محل زيست و زن و زندگى مى داديم تا در برابر برايمان شاهنامه بخواند " !
و من خود لُر بويراحمدى ديدم كه نخست گفت: "به اي تش" و سپس دست روى شاهنامه گذاشت و گفت " به آبروى اجدادوم قسم ايخوروم! "
به جرأت مى توان گفت كه عشاير كوچنده ايران كه قلمرو زيست شان در استان هاى آذربايجان غربى و شرقى ، كرمانشاهان ، لرستان ، ايلام ، چهار محال بختيارى ، كهگيلويه و بويراحمدى ، فارس ، خراسان ، سيستان بلوچستان و نقاط مركزى است شاهنامه را بيش از هر كتاب ديگرى مي شناسند و به آن اُخت دارند . اينان در دراين شب طولانى و بد اختر كه سياهى حاكم است در كنار شعله هاى فروزان آتش بيدارند و با خواندن شاهنامه گويى مى خواهند به ميترا نيرو ببخشند!
زيباست كه كرده ي ِ ۴۶ از مهر يشت ِ اوستا راباهم زمزمه كنيم :
"مهر ِ فراخْ چَراگاه ، خود را آماده ى نگهدارى كند : از پشت ِ سر پشتيبانى كند؛ از روبرو يارى كند و همچون ديدبانى نا فريفتنى به هر سو نگاه افگند. اينچنين ، مهر ده هزار ديده بان ِ داناى ِ تواناى ِ نا فريفتنى، آماده ى پشتيبانى از كسى است كه نيك انديشانه او را يارى دهد."
( اوستا، كهن ترين سرودها و متن هاى ايرانى، جلد يكم، چاپ دهم - گزارش و پژوهش ِ جليل دوستخواه).


پيروزي ي ِ روشنايي بر تاريكى، بر همگان شاد و فرخنده باد!
*

در اين جا توجّه تان را به گزارشى از خبر گزارى ميراث فرهنگى جلب مي كنم :


بختياري ها در شب ِ يَلدا شاهنامه مي خوانند


خبرگزاري ميراث فرهنگي
www.chn.ir
۱۳۸۵/۹/۲۷


گردشگراني كه تمايل دارند شاهنامه خواني را در شب يلدا تجربه كنند، روستاهاي چهار محال و بختياري را از ياد نبرند.


خبرگزاري ميراث فرهنگي ـ گردشگري ـ اگر خواستيد در شب يلدا شاهنامه خواني را تجربه كنيد، به استان چهارمحال و بختياري حتما سر بزنيد. راشد عبّاسي، معاون گردشگري استان چهارمحال و بختياري، با بيان اين مطلب مي گويد:
"در شب يلدا شاهنامه خواني در اين منطقه رواج بسياري دارد. چند خانواده دور هم جمع مي شوند و كساني كه شاهنامه را از حفظ هستند و حتي سواد خواندن و نوشتن ندارند شروع به خواندن اشعار شاهنامه مي كنند."
به گفته ي عبّاسي، در گذشته در قوم بختياري در زمستان از كرسي هاي سنتي چوبي كه در زير آن زغال داغ قرار داشت استفاده مي كردند و لحاف سنتي بزرگي با نقش هاي ترنج روي آن مي انداختند. در سيني ي بزرگي به نام مجمع، انواع تنقلات مانند گردو، كشمش، بادام، سنجد كه به آن «كنار ِ هم» مي گويند وجود داشت.
بختياري ها اعتقاد داشتند در شب يلدا، ماست، شير، پنير، كنجد، كدو و نان جوي كه خورده شود تا پايان سال موجب فزوني و فراواني نعمت مي شود و باعث مي شود كه تا سال بعد از اين نعمت ها بخورند. شب يلدا در قوم بختياري به عنوان شب چلّه خوانده مي شود. بختياريها در اين شب كدو تنبلهاي بزرگي را كه براي آنها نماد خورشيدست، آبْ پز مي كنند و آن را به صورت ريز ريز شده در آش كشك مي ريزند و مي خورند.
رسم جالبي هم در ميان بختياري ها رواج دارد، به اين صورت كه نان هاي محلّي به نام گِرده را با قطر زياد آماده مي كنند. در ميان اين نان، مُهره ي ِ آبي رنگي به نام "لپك" مي گذارند. در شب يلدا نان را تقسيم مي كنند و هر كس كه در قطعه نان او "لپك" جاي داشته باشد، به بخت و اقبال معروف شده و او را "شانس خانه" مي دانند.حالا اين روزها اگر در روستاهاي چهار محال و بختياري يلدا را سپري كنيد، شايد "لپك" نان به نام شما بيفتد و "شانس خانه" شويد.
 Posted by Picasa



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?