Tuesday, December 05, 2006

 

2: 147. نمايشگاهي با دويست شاهكار ِ هنري از روزگار ِ ساسانيان در پاريس




يادداشت ويراستار


موزه اي به نام سرنوشي در پاريس با همكاري ي موزه ي ايران باستان و هيجده موزه ي ِ اروپايي و آمريكايي، نمايشگاه بسيار مهمّي با دويست اثر هنري از روزگار ساسانيان برپاكرده است كه بار ديگر پايگاه والا و شكوهمند فرهنگ و هنر باستاني ي ايرانيان را به جهانيان نشان مي دهد.
نشريّه ي الكترونيك ايرانْ دُخت،
http://www.irandokht.com/
گزارش مهستي شاهرخي از چگونگي ي اين نمايشگاه را همراه با نماي ِ هفت اثر به نمايش گذاشته در نمايشگاه يادكرده، انتشارداده و امروز نشاني ي آن را به دفتر من فرستاده است كه من با سپاسگزاري از گردانندگان آن نشريه، براي آگاهي و خشمودي ي خوانندگان اين تارنما، آن را در اين جا بازْنشر مي دهم.

نماي چهار اثر به نمايش درآمده در اين نمايشگاه را كه درايرانْ دُخت، همراه با گزارش آمده است، در اين صفحه آورده ام. نماي ِ سه اثر ِ ديگر را كه به سبب ِ حجم ِ زياد ِ تصويرها نتوانسته ام بياورم، با رويكرد به نشاني ي تارنماي يادكرده ببينيد.



مهستي شاهرخي


دیروز در پاریس رفتم به طاق بستان. طاق بستان خیال نبود بلکه دیداری بود با طاق بستان در موزه سرنوشی در قلب پاریس. موزه سرنوشی، موزه ای کوچک و زیباست که تازه ترمیم و بازگشایی شده است و در کنار پارک زیبای مونسو قرار دارد. این موزه معمولاً آثار هنری خاور دور را در معرض دید عموم می گذارد و زیر پوشش شهرداری پاریس قرار دارد. موزه سرنوشی مانند موزه های دیگر در کنار مجموعه دائمی خود، نمایشگاه های موقتی هم دارد. نمایشگاه "پارس ساسانیان، یک امپراطوری فراموش شده" با دویست اثر هنری - تاریخی منحصر به فرد از دوره ساسانیان، گنجینه ای زیبا و تحسین برانگیز است که از همکاری مشترک موزه ایران باستان با هیجده موزه مهم اروپایی و آمریکایی تشکیل شده است.



این نمایشگاه چهار ماه ادامه دارد. در کنار نمایشگاه، نشست یک روزه ای از سوی باستان شناسان بین المللی در لوور برگزار شد که بسیار مفید بود و بسیاری از ابهامات تاریخی را برایمان از بین برد.البته بر خلاف عنوان نمایشگاه، ساسانیان امپراطوری فراموش شده ای نیست. ساسانیان امپراطوری گسترده ایست که قسمت عظیمی از آسیا و آسیای صغیر را در برمی گیرد و یکی از بزرگترین قدرت های زمانه ی خویش است. از افغانستان و پاکستان و گرجستان و قفقازستان و ارمنستان و عراق و سوریه تا دریای مدیترانه زیر سایه ی قدرت ساسانیان است.



اردشیر، شاهزاده ای از استان فارس در جنوب شرقی ایران، آرتابان سرکرده امپراطوری پارت ها را شکست می دهد و به تخت می نشیند و به یاد یکی از نیاکانش "ساسان"، سلسله ساسانیان را بنیان گذاری می کند. طی بیش از چهار قرن (۲۲۴-۶۴۲ میلادی)، هشت خاندان ساسانی بر روی کار آمدند و بر پارس باستان حکومت کردند. ساسانیان پس از هخامنشیان آخرین و بزرگترین امپراطوری ایرانیان تا پیش از حمله اعراب و سلطه اسلام بر ایران است. اشیاء داخل نمایشگاه را در نهاوند و ساری و رشت و گیلان و مازندران و دیلمان و شوش و تخت سلیمان و... یافته اند و بسیاری را هم در قفقاز و گرجستان و سیبری و افغانستان. در دویست اثر نفیسی که به نمایش گذاشته شده، بر خلاف گزارش بی بی سی، ظروف و جامها و تنگها عموماً از نقره اند و در آنجا به جز یک ظرف، دیگر هیچ ظرف و یا جامی از طلا دیده نمی شد. این نشانگر این است که بر خلاف هخامنشایان که بسیار طلادوست بودند ساسانیان از نقره بیشتر برای ظروف و اشیاء نفیس استفاده می کرده اند. ساسانیان جام ها و تنگ ها و ظرف های نقره را با نقش برجسته ای از طلا می ساخته اند و در عکس ها می بیند که نقره و طلا را با هم آمیخته اند. نقوشی بسیار ظریف و ماهرانه کار شده، گاه در درون ظرف و بیشتر اوقات دور بدنه بیرونی ظرفها دیده می شود. جامها و تنگها، قامتی کشیده دارند ولی شکمی پهن و همچنین غالباً دهانه ای تنگ. نقوش ظروف دربار ساسانیان، در دو قرن اولیه بسیار تحت تأثیر هنر یونانیان است و تاکها و خمره ها و سنت شراب خواری دیونوزوسی و جشن باکوس بر بدنه ظروف نقش بسته است. در تصاویر نقش بسته بر روی ظروفی از نقره، پرندگان و حیوانات و شکار و شهریار را در حال شکار و شادخواری را می بینیم. گاهی شهریار در حال شکار گوزن است و گاه در جدال با شیر و گاه با گراز. مثلاً در ته یک بشقاب تخت نقره متعلق به قرن پنجم میلادی، تصویر یزدگرد اول را در حال شکار گوزن می بینیم. در این تصاویر، شهریار نماد یکپارگی ملت است و تسلط او بر شکار نمایانگر قدرت و چیرگی او بر سرزمین خویش. مثلاً بر نقوش طاق بستان، که استراحتگاهی بوده است برای شاه و شکارچیانش و به سفارش شاپور دوم ساخته شد، شاه و سواران را می بینیم که دسته جمعی به شکار می روند و در نقش برجسته ای دیگری که از طاق بستان قالب گیری شده و در درگاه نمایشگاه بازآفرینی شده است شاه در حال شکار است. در جایی دیگری شاه و سوارانش به تفرج نشسته اند و در جایی دیگر حکایت به تخت نشستن شاه و پیروزی اوست.نقش جشن ها و خاندان بزرگ و شکار، تصاویری است که اغلب بر روی جامهای گرانبهای دوره ساسانی می بینیم. نوازنده گانی را می بینیم که یکی عود می نوازد. دور تنگ شرابی، چهار زن رقصنده را می بینیم که با شاخه هایی مانند تاک به رقصیدن مشغول اند و در گوشه و کنار هم تا دلت بخواهد پرندگان و خوشه های پر برکت انگور. تنگ شراب با نقش چهار زن رقصنده به موزه ایران باستان تعلق دارد و احتمالاً دیدار از این شیئ در موزه ایران باستان در تهران ناممکن است. به هر حال، جامها یا بسیار کشیده اند با دهانی تنگ و از نقره و یا پایه دار و پهن و البته منقوش. به نظر می رسد که جامهای پایه دار ساده در نیمه دوم امپراطوری ساسانیان رایج شده است. هنر این دوره نمایانگر رفاه دربار و تجمل زندگی درباریان و ستایش نعمت های زندگی زمینی است.در کف بشقاب تخت نقره ای که متعلق به قرن ششم - هفتم میلادی است و در رشت پیدا شده است داستان ماهی و ماهیگیری با قایق را می بینیم. دو مرد در قایق مشغول ماهیگیری اند و کف بشقاب دریای برکت و نعمت است. این بشقاب متعلق به موزه ایران باستان است. می دانیم که در دوره ساسانیان، پارس باستان، هم یهودی و هم مسیحی و هم مزدایی دارد ولی تصاویر همیشه ایرانی است. اندیشه ایرانی و مزدایی به خوبی در تصویر حک شده بر نگین ها و مهر ها و طلسم های این دوره هویداست. نبرد نیکی با اهریمن به صورت نبرد فریدون با دیو و یا جنگ انسان با موجودی پلید (نیمه انسان و نیمه حیوان) که منشاء بیماری و پلیدی و مرگ است در این نقش ها دیده می شود. بعدها خواهیم دید که در دوران سلطه اعراب، نقش تفرجگاه شاه و جشن پس از شکار و شادی و شادخواری شهریار، تبدیل به نقش باغ جنت می شود و پرندگان و شکاران و نعمت های این دنیا همه به ملائک و وعده هایی در دنیای آنسوی مرگ تبدیل خواهد شد. در نقوش قرن اول و دوم پس از سلطه اعراب، نقش شاه به کل ناپدید شده است و فقط گه گاه ببر غران و یا شیر خشمگینی را در حال غرش می بینیم. در قرون اولیه سلطه اعراب، هنر ساسانیان باز ویژگی های خود را حفظ می کند و سپس به مرور زمان است که این هنر استحاله پیدا می کند و متحول می شود. در تصاویر دوران عباسیان و آل بویه و... به مرور زمان و به آهستگی انگار سیمرغ است که جایگزین شاه خواهد شد. مگر شهریار نماد یکپارگی ملت با سرزمینش نبود؟ آیا سیمرغ یعنی سی مرغ نماد یک وحدت و یکپارگی از یک همایش ملی نیست؟ظروف درون نمایشگاه، یا کاسه ها و سینی ها و بشقاب ها و دیس ها و جامها و تنگها بیشتر از فلزهای گرانبها و عموماً از نقره اند و گاه طلا را جهت تزیین بر نقره افزوده اند. تنها ظرف طلا، "جام سلیمان" و یا جام خسرو است که بر خلاف نامش، در واقع جام نیست بلکه ظرف و یا دیس کوچک و یا بشقاب بزرگی از طلاست. چیزی شبیه یک شکلات خوری، بشقاب کمی گود است ولی نه به گودی یک بشقاب سوپ خوری و در تمام سطح خود نگین های درشت سرخ و سبز - آبی و بلورین دارد. نگین ها از یاقوت و زمرد و الماس نیست ولی از سنگهای معدنی گرانبهاست و البته چند نگین از آن در خلال سالیان دراز گم شده است ولی... از بلور حرف زدیم، این را از یاد نبریم که هنر شیشه گری ساسانیان بسیار پیشرفته و مرغوب بوده و جام ها و تنگهای بلور بازمانده، نمایانگر این است که ساسانیان به تولید شیشه و به خصوص بلور شفاف دست یافته بودند ولی بیشتر جام های بازمانده از آن دوران، بلورهای لیمویی رنگ و یا سبز رنگ، سبز زیتونی یا سبز سدری است. در ویترینی جامی به شکل گلابی دیده می شود. در جای دیگری جامی با نقش لانه زنبوری. طرح لانه زنبوری بر بدنه جام بسیار رایج است و گاهی هم این لانه زنبوری ها برجسته است. به نظر می رسد که تولیدات شیشه گری و بلورسازی ایرانیان دوره ساسانی کالایی مرغوب بوده که از طریق جاده ابریشم به چین و ماچین صادر می شده و ثروتمندان چینی و ژاپنی در جامهای بلور ایرانی می نوشیده اند. در آثار منقوش نیمه دوم امپراطوری ساسانیان، تصاویر، ایرانی تر می شود و نقش ها از تأثیر هنر یونانی کمی فاصله می گیرد. چتر طاووس و سر سگ و یا چنگالهای شیر نمادهای ایرانی بسیار رایج اند و در اشیاء این دوره این نمادها زیاد دیده می شوند. البته گاهی هم نقوش هندسی و یا ذوزنقه را بر جامها یا دیس ها می بینیم و یا بر حاشیه دوزی لباسها. ایرانیان پارچه های مرغوب پشمی و کشمیر تهیه می کرده اند و پارچه های ایرانی به روم و چین صادر می شده است. در عوض پارچه های ابریشمی را از چین می آورده اند و برای تزیین لباس و دور یقه و سر آستین و پایین لباس حاشیه هایی گلدوزی شده و پر نقش می دوخته اند. لباس هایی متعلق به دوره ساسانی در گورهایی در مصر پیدا شده است. این لباسها شامل نه مانتوی پشمی سالم است که ما را با بالاپوش ساسانیان آشنا می سازد. کلاً در این گورها بیست دست لباس آن دوره را یافته اند. البته مانند ظروف و بلورها، این لباسها هم متعلق به دربار ساسانیان است. مانتوها بلند اند و با آستین های بلند و گاه بسیار بلند ولی در قسمت مچ، آستین تنگ می شود. دور دامن لباس و دور یقه و سر آستین ها حاشیه دوزی شده است. نقش حاشیه دوزی ها، شکل هندسی دارد و بسیار ریز و ظریف است و گلدوزی شده و غالباً تکرار نقش پرنده بالدار و عجیبی ایست که امروز آن را سیمرغ می نامیم. سکه ها از نقره اند و از طلا و منقوش به نقش سر پادشاه تاجدار. هر پادشاهی تاج و تصویر خود را دارد و از این رو می شود سکه ضرب شده در دوران اردشیر را از سکه های دوران شاپور و یا کیخسرو تشخیص داد.مهرها در قطع کوچک ساخته شده اند تا شخص بتواند به راحتی آن را با خود حمل کند و یا بر گردن بیاویزد. نقش مهرهای جادویی نیز برای مقابله با بدی ها و بیماری ها و به دور ماندن از چشم زخم دشمنان است و عموماً جدال نیکی با بدی را نشان می دهد.مدال ها مخصوص شکار و یا سوارکاری بود. مدال ها از نقره طلایی رنگ بودند و مزین به نقش طاووس. سلاح های درباری یعنی شمشیر و خنجر پادشاه مزین به غلاف و یا نیامی از طلا بود با نقوشی مانند لانه زنبور بر بدنه بیرونی غلاف. چندین گیره ی کمر از طلا هم بود. نقش برجسته گچی از نیمه تنه شاه در نمایشگاه دیده می شد و دو مجسمه کوچک از مردی از ساسانیان یکی از آنان شاه بود و یکی دیگر یک جنگجو. قطعاتی از موزاییک هم بود: موزاییک را متأثر از هنر یونانیان برای معماری داخلی ساختمان استفاده می کرده اند و نقش موزاییکها یونانی است. در نمایشگاهی که چند سال پیش در شهر گاند بلژیک دیدم، "هنر هفت هزار ساله ایرانیان"، نیم تنه شکسته و نیمه برهنه و طلایی رنگی از زنی در دوره ساسانی بود که به "ونوس پارس" مشهور است و جایش در این نمایشگاه خالی بود. "ونوس پارس" البته ساسانی نیست ولی می توانست ما را با هنر دوره پس از هخامنشیان و ماقبل ساسانیان آشنا کند تا بتوانیم چشم اندازی از هنر ایران باستان داشته باشیم. در قرن بیست و یکم هستیم ولی هنوز تکه پاره های تاریخ ایران برای ملت ایران دست نیافتنی است و گویا همه چیز دست به دست هم داده اند تا این تاریخ فراموش شود در حالی که هنرمند ایرانی بایست از تحولات مجسمه سازی کشور خود آگاه باشد و بر سرگذشت هنر خود مسلط باشد تا بتواند به سوی آینده برود. وقتی مجموعه ای از هنر ایرانیان در طی قرون حذف و سانسور شود وقتی آن "ونوس پارس" را مجسمه ساز ایرانی ندیده باشد و یا وقتی هنرمند ایرانی تصوری از حضور آن رقاصه ها بر روی جامهای ساسانی نداشته باشد چگونه خواهد توانست روزگار خود را بر صحیفه ی جهان ثبت کند؟ با کوری و نابینایی و یا با چشمان بسته نمی شود خطوط این روزگار را نقش پردازی کرد. آیا می شود تاریخ را با پاک کن و قیچی از اوراق زمانه زدود؟در اکتشافات باستانشناسی اخیر، در نزدیکی شهر هرات افغانستان، باستانشناسان آثار و اشیایی مربوط به دوره نهایی ساسانیان و ابتدای سلطه اعراب یافته اند. چرا که با هجوم اعراب، بسیاری از مسیحیان و مانی گرایان به سوی شرق رفتند و در هرات، شهری که از آرامش بیشتری برخوردار بود و بردباری بیشتری برای تحمل ادیان گوناگون از خود نشان می داد، ساکن شدند. در افغانستان، یعنی در فاصله هزار و ششصد کیلومتری پایتخت ساسانیان، باز بر روی صخره ای در نزدیکی جاده اصلی که از هندوکش عبور می کند، نقش برجسته ای از شاپور اول سوار بر اسب یافته اند.در حال حاضر، در ایران نیز پژوهش های باستانشناسی در مورد ساسانیان ادامه دارد، در نزدیکی کرمانشاه، "شیانه"، معبد آتشی در کوه زاگرس یافته اند و جستجوها در تخت سلیمان و در جنوب شرقی ارومیه و در فیروزآباد، "دیوار گرگان" و همچنین در "باندیاین"، منطقه ای در شمال شرقی ایران و در نزدیکی ترکمنستان ادامه دارد.
*
به پایان نمایشگاه رسیده ام. به عقب برمی گردم تا یک بار دیگر نقش طاق بستان را ببینم. سعی می کنم چیزی را به یاد بیاورم. نقشی گنگ روی طاقی سنگی در وسط بیابان! طاقی در میان درختانی سر به فلک کشیده! از آن بالا چشمه ای جاری بود! و یک جرعه آب خنک در گرمای تابستان! نقش طاق هنوز برایم گنگ است. طاق بستان واقعی هم از من خیلی دور است! به دوری کیلومترها و سالیان بسیار! به دوری تابستانی در پنج سالگی ام!

Posted by Picasa




<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?