Tuesday, November 28, 2006

 

2: 138.دادخواست يك مترجم و پژوهشگر : كوشنده اي فرهنگي در پشت ِ د ر ِ بسته



يادداشت ويراستار


از عرفان قانعي فرد، زبان شناس، مترجم، فرهنگ نويس و پژوهشگر ِ ادبي و فرهنگي، پيش از اين چند بار به مناسبت هاي گوناگون در اين تارنما سخن گفته و ارزش كوششهاي فرهنگي اش را ستوده ام.
امروز خبر رسيد كه او براي چندمين بار، از اجازه ي سفر به بيرون از ايران محروم مانده است و مأموران دولتي، گذرنامه اش را بازداشته اند.
قانعي فرد، تا جايي كه من مي دانم (و خود نيز آشكارا بيان داشته)، به هيچ جريان سياسي وستيزه گر با نظام حكومتي ي ايران در داخل و خارج ِ كشور وابسته نيست و همه ي كارهايش علني و شفاف و يكسره در گستره ي فرهنگ و ادب است و با نشر آنها در رسانه ها، جاي هيچ ابهامي در كار و كوشش او وجود ندارد.
او در در نوشته اي كه در پي خواهد آمد، با روشنگري درباره ي چگونگي و چيستي ي كارهايش و بيان دشواري هايي كه بارها -- به ويژه در هنگام سفر به خارج از كشور و يا در وقت ِ بازگشت از سفر -- برايش فراهم آورده اند، يك "چرا؟"ي بزرگ مي گذارد و خواهان آن است كه بي سبب با او بر پايه ي ِ "نظزيّه ي توطئة" برخورد نكنند و در حالي كه هيچ نقطه ي ابهام و جاي بدگماني در كوشش و كُنِش ِ او نيست، بگذارند كه خويشكاري ي فرهنگي اش را بي گرفت و گير و خاطرآشفتگي پي بگيرد.
او بردباري و خونسردي را در برابر كارهاي مأموران دولتي به حدّ كمال مي رساند و مي نويسد:
"البته در حدّ بررسی کارشناسی ي امنیّتی، کسی مخالف جستجو در حوزه ي عمومی نیست؛ اما پا را از جاده انصاف بیرون نهادن و احترامی برای حقّ آزادی ي فردی قائل نبودن و لجاجت کودکانه کردن و اصرار بر کشف چیزهای موهوم و یافتن پرسش های ذهنی و از همه مهمتر اتلاف وقت و بی حرمتی ، چندان درحوزه کارشناسی امنیّتی نمی گنجد."
اين كمترين درخواستي است كه يك نويسنده و مترجم و پژوهشگر مي تواند از دستگاه اداري ي ميهنش داشته باشد.
كانون پژوهشهاي ايران شناختي كه نهادي فرهنگي و ناوابسته است، از دستگاه اداري ي ايران انتظاردارد كه در برخورد با آقاي عرفان قانعي فرد، بردباري و دقّت بيشتري به خرج دهند و هرگاه به پيشبُرد ِ خدمت فرهنگي ي او ياري نمي رسانند، باري سدّ راهش نشوند و بگذارند نيروي پويا ي كارش را بي دغدغه ي خاطر به كار بندد و در گستره هاي فرهنگي و پايگاههاي دانشگاهي ي بيرون از ايران، نماينده ي راستين ِ نسل ِ جوان ِ راه نورد در مسير پيشرفت فرهنگي ي ميهنمان باشد. چُنين باد!
* * *
چرا من زبانشناس ممنوع الخروج شده ام؟




عرفان قانعی فرد



از روزی که از امریکا به ایران آمدم ؛ مأموران امنیّتی در فرودگاه مهرآّباد ، با برخوردی نامناسب گذرنامه ي مرا ضبط کردند.
هر چند بار نخست در تاریخ 5 دی 1382 در سفرم به دانشگاه "پونه" ي هند، توسط ایشان توقیف گذرنامه ي من آغاز شد و یک برگه جهت انجام بازجوئی به من دادند، در سراسر بهار 1383 هم به عناوین مختلف تلفن و دیدار داشتند.
سپس در 22 اسفند 1383 در بازگشت از دانشگاه سیدنی استرالیا ، در فرودگاه ، باز هم برخورد امنیّتی با ارائه یک برگه جهت بازجوئی صورت گرفت که این بار به جای تهران، مرا به سنندج احضار کرده بودند. در سنندج به نیروی انتظامی مراجعه کردم و گفتند مشکل من تعویض پاسپورت است، که انجام دادم و گذرنامه جدید – سوم - پس از سه ماه صادر شد.
بار سوم در 9 مهر 84، هنگام پرواز به رم – جهت شرکت کردن در کنفرانس زبانشناسی ایتالیا -- در فرودگاه مهر آباد به دستور دادگاه انقلاب ممنوع الخروج شدم و با برخوردی بسیار ناشایست، گذرنامه ي مرا ضبط کردند. چهار روز در دادگاه انقلاب و نهاد امنیّتی ي مربوط مرا بازجوئی کردند و در همان بدو امر، تقاضای وثیقه داشتند، که با کفالت حاج محمود دعایی – رئیس روزنامه اطّلاعات – ختم به خير شد و به رم رفتم . هر چند با موبایل من هم در طی سفر به اروپا، مرتب تماس می گرفتند.
پس از بازگشت به ایران ، دوباره احضارهای تلفنی شروع شد و بیشتر بازجوئی ها جنبه پرسش های استنطاقی داشت و باز پرسی در زمینه های حوزه شخصی و ارتباطات بود.
تا زمستان 84 ، 5-6 بار از کشور خارج شدم و بار آخر بنا به دعوت دانشگاه کارولینای شمالی به امریکا رفتم و در باز گشتم به ایران در يكم خرداد 85 ، برای بار سوم به محض بازگشت به ایران ، گذرنامه ي مرا ضبط کردند و در جلسه ي اول بازپرسی در همان نهاد امنیّتی، در کمال تعجّب دیدم ، باز هم مطالب مربوطه به سال هشتاد و دو ِ مرا – که سه بار در سه سال قبل از آن تاوانش را داده بودم-- روی میز گذاشته اند ؛ و زیر جملاتی را خط کشیده اند که منظورم فلان بوده و بهمان!
از آن پس مرتبا" احضارهای تلفنی صورت گرفت و تهدید به داشتن حکم دستگیری این جانب و تشویق به تهیّه وثیقه 100 میلیون تومانی در تهران همچنان ادامه داشت .
متجاوز از 35 بار، به هر بهانه ای احضار تلفنی صورت گرفت که نه در چارچوب مسائل حقوقی ایران و نه بر پایه برگه احضاریّه ي رسمی ي دادگاه صالح بود. امّا با علم به این که چنین رفتاری فاقد ِ وجاهت ِ قانونی است، همیشه در سر موعد حاضر شده ام و به کلیه سوالات پاسخ داده ام.
در دادگاه انقلاب شعبه 13 بازپرسی ، مجددا آقای محمود دعایی ، کفیل این جانب شد. از آن پس همیشه تهدید به وجود داشتن پرونده در دادگاه و حکم دستگیری در تلفن ها و دیدارها وجود داشت و البته اتّهامات مرا " اقدام علیه امنیّت ملی، تشویش اذهان عمومی، افتراء و توهین و ارتباط با بیگانه" اعلام مي کردند که هیچ کدام نه مُحرَز است و نه درباره ي من مصداق دارد. نه مُحارِبم ، نه مخالفتی سیاسی و نظامی با نظام کرده ام، نه سوء نیّتی داشته ام ، نه هَتک ِ حرمت صریحی به کسی کرده ام. تنها دغدغه ي من پژوهش در رشته زبانشناسی -- رشته ي تخصصی خودم -- بوده است و هست و لاغیر و مانند بسیاری از محققان دیگر به دانشگاه های مختلف دعوت می شوم و پس از انجام کارم به وطنم باز می گردم .
در مهر ماه امسال به دانشگاه کمبریج وبیرمنگام جهت ارائه مقاله زبانشناسی دعوت شدم که آقایان فرمودند حق خروج از کشور را ندارم . در ماه اخیر هم ، به اتفاق مادرم قصد شرکت در برنامه ي تدارک سفر زیارتی ي حج بودیم که با برخوردی بسیار نامناسب، مجددا" از برگرداندن ِ گذرنامه ام به من ، خودداري کردند و حتّا گفتند تا آخر سال حق مسافرت به خارج کشور را ندارم.
با وجودی که در تمام مدّت بازجوئی ها، به دنبال کشف و داشتن وابستگی، ارتباط و یا ارتزاق من از سرویس ها و عوامل بیگانه بودند، به انواع و اقسام شیوه های تخلیه ي اطلاعاتی روی آوردند تا چیزی فرضی را کشف کنند و همیشه مؤاخذه شده ام که چرا به راحتی رواديد می گیرم؟ و پول سفرهای تحقیقاتی و دانشگاهی من از کجا تأمین می شود؟
البته در حدّ بررسی کارشناسی ي امنیّتی، کسی مخالف جستجو در حوزه ي عمومی نیست؛ اما پا را از جاده انصاف بیرون نهادن و احترامی برای حقّ آزادی ي فردی قائل نبودن و لجاجت کودکانه کردن و اصرار بر کشف چیزهای موهوم و یافتن پرسش های ذهنی و از همه مهمتر اتلاف وقت و بی حرمتی ، چندان درحوزه کارشناسی امنیّتی نمی گنجد.
اکنون نیز که جهت ارئه ي فرهنگ یونانی ام، باید به دانشگاه آتن بروم و از طرف دیگر مرا برای سخنرانی درباره فرهنگ نروژی در اوّل ژانویه به دانشگاه اسلو دعوت کرده اند و مراسم انتشار مجدد فرهنگ نروژی ام را می خواهم در آن جا برگزار کنم، انگار در فراخنای جهان ِ بدون موطن ، حق پرواز ندارم!
من یک محقق دانشگاهی ام که برای حفظ استقلال حرفه ای ام نیز تاکنون تاوان ِ بسیاری پرداخت کرده ام. فقط درسال 82، مدتی را مترجم خبر گزاری بودم. 133 مصاحبه با شخصیّت های مختلف سیاسی کرده ام که بخشی از آنها مقامات ِ تراز ِ اوّل جمهوری اسلامی اند و پس از آن، مدّت 3 سال است که جز زبانشناسی و فعالیت در حوزه تخصصی ام کاری به حواشی و جنجال های کاذب نداشته ام.
در این مدّت هم، با آرامش و پوشش گذاشتن براین مسأله، قصدم ختم به خیر شدن و روشن شدن قضیّه و برطرف شدن شبهه های این مقامات امنیّتی بوده است . اما متأسّفانه سکوت و احترام فایده ای نداشت و خواستم اعتراض خودم را با صدای ِ بلند مطرح کنم که دیگر فرصت هایم را نسوزانند تا آزادانه به ادامه ي ِ فعالیّت حرفه ای ام بپردازم.
من یک مترجم ساده و زبانشناس جوانم ... نه به اپوزیسیون ایرانی معتقدم و نه وابسته به حزبی و دسته ای و گروهی در داخل و خارج از کشورم... نه علیه امنیّت و آرامش و ثبات کشور اقدامی کرده ام ... نه در صف براندازی مخملی و پنبه ای نظام و حکومت ایستاده ام ... و عقیده ای هم به فعالیّت در بازار مکّاره سیاست ندارم و چون بارم به کار فرهنگی است و این نکته که اهل فرهنگ سازندگان تاریخند و اهل سیاست میهمان تاریخ...نه مطابق قوانین ایران سوء نیّتی مُحرَز و نسبتی صریح در انتساب افترا و هتک حرمت داشته ام و نه مرتکب تشویش اذهان عمومی شده ام!... هر آنچه را که منتشر کرده ام به صورت مجموعه ای حرفه ای و به طور صریح در اختیار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی قرار داده ام و همواره بايگاني ام علنی و در اختیار و دسترس بوده است !
جرم ِ من فقط تصوّرات غلط و ساخته های ذهنی ي منفی و شک و گمان ِ عامیانه و غیرعلمی ي وزارت اطّلاعات است که مثلا "چرا آزادانه و مستقل به سفر می روم، از کجا پول در می آورم و چرا همه وقت و زندگی ام را صرفا به کار می گذرانم؟ و ..." هر چند که آن وزارت محترم بارها از من تقاضای همکاری کرده اند و با صراحت گفته ام که در رشته ي تخصّصي ام حاضر به همكاري با هر نهادي هستم و اين امر مايه ي مباهات من است؛ امّا استفاده از حربه های وعده و تهدید و ارعاب و توّاب سازی ، به قصد یافتن اطلاعاتی مخفی و تخیّلی دیگر بیات شده است! در کشوری مثل ایتالیا کسی مثل فالاچی با 13 مصاحبه ي بین المللی مایه غرور و مباهات ایتالیا است؛ امّا من ِ ایرانی با 133 شخصیّت مشهور نشستم و گفت و گو کردم و مستحقّ ِ این رفتار خشونت بار و سوتفاهم نیستم*!"
-----------------------------------
* عرفان قانعی فرد دارای دکتری زبانشناسی و 9 ترجمه از ادبیّات و تاریخ معاصر جهان و 3 فرهنگ لغت در زبانهای فرانسه و نروژی و یونانی است. وی علاوه بر حرفه ي مترجمی ، از خبرنگاران بین المللی به شمار می رود که تا کنون با چهره های مشهور ادبی و سیاسی گفتگوهای مبسوطی را انجام داده است که در نشریات داخلی و خبرگزاری های خارجی منتشر شده اند.

Posted by Picasa




<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?