Wednesday, October 04, 2006

 

2: 92. به پيشباز و پذيره ي مهرگان، جشنْ آيين ِ فروغ و پيوند و پيمان برويم!




ستایشْ سرود ِ خِرَد از: دیباچه ي ِ شاهنامه ي فردوسی را در اینجا بشنوید


Copyright
© 2005-2006, Iran-shenakht

گُفتاوَرد از درونمايه هاي اين تارنما در رسانه هاي چاپي و الكترونيك،
بي هيچ گونه تغيير و با يادكرد از خاستگاه، آزادست.

Free to use on any web and media, without any change
and with a reference to source
* * *
يادداشت ويراستار


مهرْروز از مهرْماه (شانزدهمين روز ِ ماه ِ مهر) در گاه شماري ي باستاني ي ايرانيان، ميتراكانا (/مهرگان) پس از نوروز بزرگترين جشن ِ ساليانه و سرآغاز ِ زمستان ِ بزرگ (نيمه ي دوم سال) و آيين ِ ويژه ي نيايش و ستايش و گرامي داشت ِ ميثرَه / ميترا / مهر، ايزد ِ (/نماد ِ) فروغ ِ بامدادي ي ِ پيش از دميدن ِ خورشيدست:
"نُخُستين ايزد ِ مينَوي كه پيش از دميدن ِ خورشيد ِ جاودانه ي ِ تيزْاسب، بر فراز ِ البرزْكوه برآيد."
(مهريشت، بند 13 در اوستا، كهن ترين سرودها و متنهاي ايراني، گزارش و پژوهش جليل دوستخواه، چاپ نهم، تهران - 1384، ج 1، ص 356)
*
در اسطوره هاي ايراني و حماسه ي ايران و ادب ِ فارسي ي دري، از اوستا تا شاهنامه و از چكامه هاي شاعران خراساني تا مثنوي ها و غزل هاي غنايي و عرفاني، از مهر و جشنْ آيين ِ ويژه ي او مهرگان، به فراواني و گستردگي سخن و ستايش و وصف به ميان آمده است. در ميان ِ كهن ترين ستايشْ سرود هاي برجا مانده در متنهاي اوستايي، ميثره يَشت (/مهرْيَشت) يكي از شيواترين و شورانگيزترين سرود هاست:
اين ايزد، "دارنده ي دشتهاي فراخ/فراخْ چَراگاه" خوانده شده و نگاهبان ِ آباداني و سرسبزي كشتزارها و چراگاه هاست. در وصفي نمادين از او آمده است:
"مهر ِ فراخْ چراگاه را مي ستاييم كه از مَنْثْرَه (گفتار ِ وَرجاوَند ِ ايزدينه) آگاه است. زبانْ آور ِ هزارگوش ِ ده هزار چشم ِ بُرزْمَند ِ بلندْبالايي كه [بر چَكاد ِ البرزْكوه] بر فراز ِ بُرجي پهن ايستاده است. نگاهبان ِ زورمندي كه هرگز خواب به چشم ِ او راه نيابد ... از آن جاست كه مهر ِ بسيار توانا بر همه ي خانمان هاي ايراني بنگرد."
(همان، بندهاي ِ 7 و 13) .
مهر را همچنين دشمن ِ سرسخت و نَستوه ِ دُرُوَندان (پيروان ِ راه ِ دروغ) و مهرْدُروجان (پيمانْ شكنان) وصف كرده اند كه با گُرز ي سهمگين در دست، پيوسته سوار بر گردونه ي شتابانش از پي ِ دروغْ پرستان و بيدادگران مي تازد تا آنان را از ستمْ وَرزي بر راستان بازدازد. از همين روست كه در سرتاسر ِ فرهنگ ايران، "مهر" به مفهوم "پيمان" و "پشتوانه ي ِ پيمان" به كار مي رود:
"مباد كه پيمان بشكني: نه آن[ پيمان] كه با يك دُرُوَند (پيرو ِ راه ِ دروغ) بسته اي و نه آن[ پيمان] كه با يك اَشَوَن (پيرو ِ راه ِ اَشَه/ راستي) بسته اي؛ چه،[ پيمان] با هردوان درست است؛ خواه با دُرُوَند، خواه با اَشَوَن."
(همان، بند ِ 2)
پژواك ِ همين رهنمود ِ گوهرين و جاودانه را در شاهنامه ي فردوسي از زبان ِ پهلوان ِ نامدار ِ توراني پيران ويسه مي شنويم، آن جا كه بهرام پهلوان ايراني را در رزمگاه، بي اسب و رزمْ افزار مي يابد و بر او دل مي سوزاند و با ياد ِ نان و نمكي كه در هنگام ِ پناهندگي ي سياوش در توران، با او خورده است (و آن را به منزله ي پيمان بستن مي داند)، دست از رزم با او بازمي كشد و مهرْورزانه مي گويد:
" مرا با تو نان و نمك خوردن است/ نشستن، همان مهرْپروردن است."
و بازتابهاي ديگرش را در مهرْسرودهاي حافظ:
"پير ِ پيمانه كش ِ من -- كه روانش خوش باد! --/ گفت: پرهيزكن از صحبت ِ پيمانْ شكنان!"
يا:
"اگر رفيق ِ شفيقي درستْ پيمان باش/ رفيق ِ حُجره و گرمابه و گلستان باش!"
مهر -- كه گفتم همواره در ستيزي بي امان با دروع پرستان و پيمان شكنان و بيدادگران است -- در فرهنگ ايراني وادب ِ فارسي نقشْ وَرز ِ پشتيبان و پناهگاه ِ ستم ديدگان ِ در برابر ِ گستاخي ي ِ ستمگران است. بازهم اين اندوه ناله ي حافظ ِ ستم كشيده است كه خود را "مهرآيين" مي خواند و براي درخشش بخشيدن به آيينه ي دلش كه از "گرد ِ ستمها" تيره گشته است، به مهر پناه مي برد و از او ياري مي جويد:
"بر دلم گرد ِ ستمهاست؛ خدايا مپسند / كه مُكَدَّرشود آيينه ي ِ مهرْآيينم!"


خوان ِ ويژه ي مهرگان


همسرايي ي موبدان در مهرگان
در بازخواني ي ستايشْ سرود مهر (/مهريشت)


در شاهنامه، بنيادگذاري ي نوروز به جمشيد و پايه گذاري ي مهرگان به فريدون، شهرياران ِ اسطورگي ي پيشدادي نسبت داده شده است. انگيزه ي جشنْ آيين ِ مهرگان، پيروزي ي ايرانيان به راهبري ي كاوه ي آهنگر و فريدون بر ضحّاك (اَژَي دَهاكَ ي ِ اوستايي / ديگرْديسه اي از ويشْوَه روپَه، اژدهاي سه سر در اسطوره هاي ودايي ي ِ هندوان) و به بند كشيدن او در كوه دماوند ست:





"فريدون چو شد بر جهان كامگار / ندانست جز خويشتن شهريار
به رسم ِ كيان گاه و تخت ِ مهي / بياراست با تاج ِ شاهنشهي
به روز ِ خجسته، سر ِ مهرماه / به سر بر نهاد آن كياني كلاه
زمانه بي اندوه گشت از بدي /گرفتند هركس ره ِ بِخْرَدي
دل از داوري ها بپرداختند / به آيين يكي جشن ِ نو ساختند
نشستند فرزانگان شادكام /گرفتند هريك ز ياقوت جام
مَي ِ روشن و چهره ي ِ شاه ِ نَو/جهان نو ز داد و سر ِ ماه ِ نو
بفرمود تا آتش افروختند /همه عنبر و زعفران سوختند
پرستيدن ِ مهرگان دين ِ اوست /تنْ آساني و خوردن آيين ِ اوست
اگر يادگارست ازو ماه و مهر / بكوش و به رنج ايچ منماي چهر."

(ابوالقاسم فردوسي، شاهنامه، به كوشش ِ جلال خالقي مطلق، دفتر ِ يكم - ص 89)

*
سخن در اين زمينه بسيارست و آنچه به كوتاهي و نمونه وار در اين جا نوشتم، مشتي از خروار و براي آن است كه بگويم برگزاري ي جشن ِ مهرگان تنها يك سرگرمي ي ساده و نشاط بخش در آغاز نيمه ي دوم ِ سال و هنگام خرمن برداري و تدارك ِ سال ِ كشاورزي ي ديگري نيست و چه با ِ سنگين و درونمايه ي اسطورگي - فرهنگي - تاريخي ي گسترده و ارجمندي در پس ِ پشت ِ آن است.
مهرآييني درخاستگاههاي بنيادينش، مرده ريگ ِ مشترك ِ قومهاي هندو و ايراني است. هرگاه ديگرديسي وگسترش پسين ِ آن در سرزمين هاي ِ باختري از آسياي ِ كهين تا كرانه ي اقيانوس اطلس در سده هاي پيش از چيرگي ي مسيحي گري در آن بخش از جهان و تأثيرهاي ِ ژرف و كليدي ي ِ آن در دين مسيحي و آيين هاي آن را به ديده بگيريم، مي توانيم بگوييم كه درواقع، ستايشْ آيين ِ مهر در هنگام ِ مهرگان، نه تنها يك جشنواره ي ِ فصلي ي ايراني كه جشني جهان شمول است و اين همه تنديس و سنگ نگاره و نمادْافزارهاي ميترايي (/مهري) كه از آسياي كهين (تركيّه ي كنوني) تا انگلستان، فرانسه، ايتاليا، اسپانيا و جاهاي ديگر يافت شده، خود گواه راستين اين جهانگيري ِ آوازه و آموزه ي ِ ميترا /مهر است.


سنگ نگاره اي از تنديس ِ ميترا )/مهر)


سنگْ نگاره اي از ميترا (/مهر) در نمرود داغ
آناتولي ِ خاوري
سده ي يكم پيش از ميلاد


گفتني است كه در زبان عربي، وامْ واژه ي مهرگان به "المهرجان" ديگرديسي يافته و مفهوم كلّي ي جشن و جشنواره پيداكرده است.
درباره ي مهر و مهرآييني و مهرگان و بُنيادهاي اسطورگي و فرهنگي و مفهوم هاي فلسفي ي آن، تا كنون دهها كتاب و صدها گفتار آموزنده و خواندني نشريافته اند كه دوستداران فرهنگ ايراني و شناخت ِ چگونگي ي ِ نقشْ ورزي ي آن در شكل بخشي به فرهنگ ديگر بخشهاي جهان مي توانند، عنوان هاي آنها را در دانشنامه ها و فهرستهاي كتابْ شناختي بيابند و بدانها دسترس پيداكنند و بخوانندشان تا خود با پژوهش بيشتر، دريابند كه "بيهوده سخن بدين درازي نبُوَد!" و دل بستگان به فرهنگ ايراني، تنها سخني از سر ِ احساس و شور ِ ميهني و ايران دوستي نمي گويند؛ بلكه خويشكاري ي فرهنگي شان را مي ورزند و مي خواهند بهتر بشناسند و بهتر بشناسانند. چُنين باد!


براي خواندن ِ گفتارهاي ديگري درباره ي مهر و مهرگان، نگاه كنيد به تارنماهاي زير:
http://www.drshahinsepanta.persianblog.com/


www.aariaboom.com

http://www.amordad.net/postt3447.html


http://www.savepasargad.com/



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?