Saturday, September 30, 2006
2: 87. رنگين كماني از شعر و موزيك ِ ايراني
يادداشت ويراستار
گُفتاوَرد از درونمايه هاي اين تارنما در رسانه هاي چاپي و الكترونيك، بي هيچ گونه تغيير و با يادكرد از خاستگاه، آزادست.
* * *
نهادي فرهنگي به نام ِ انجمن گلها، دست به ابتكاري ارزنده زده و كاري كارستان كرده و درتارنمايي با نشاني ي:
رنگين كماني از شعر فارسي و موزيك ايراني را در شبكه هاي رسانه ي جهاني، در ديدْرس و گوشْ رس ِ دوست داران ِ فرهنگ و هنر ِ ايراني گذاشته است. اين مجموعه ي ارزشمند، شعرها و ترانه -سرودهايي از شماري از شاعران و ترانه سرايان كهن و امروزين را با گلبانگ ِ نامدارترين خُنياگران ِ روزگارمان، در برمي گيرد و براي هر خواننده يا شنونده ي متن هاي نوشتاري و آوايي ي آن، گنجينه ي زرّيني است ازخاطره هاي خوش و فرصت ِ شكوهمندي است براي ِ بخشيدن ِ ژرفاي فرهنگي و هنري به زندگاني اش.
با درودي گرم به تدوين كنندگان ِاين مجموعه و بنيادگذاران ِاين تارنما و سپاس به دوست ِ فرهيخته آقاي عبدالرّضا سالك كه نشاني ي اين تارنما را براي بهره گيري ي ِ خوانندگان و شنوندگان ِ ايران شناخت، از سيدني به اين دفتر فرستاده است.
*
به فرخندگي ي نشر ِ اين مجموعه، شعر ِ پُركن پياله، سروده ي ِ شاعر ِ زنده ياد فريدون مُشيري را، نمونه وار در پي مي آورم. آواز ِ استاد محمّدرضا شجريان، خواننده ي ِ اين شعر را مي توانيد در متن ِ تارنماي ِ يادكرده بشنويد.
پر کن پياله را
کين جام آتشين
ديري ست ره به حال خرابم نمي برد
اين جامها که در پي هم مي شود تهي
درياي آتش است که ريزم به کام خويش،
گرداب مي ربايد و، آبم نمي برد!
* * *
من، با سمند سرکش و جادويي شراب،
تا بي کران عالم پندار رفته ام
تا دشت پر ستارۀ انديشه هاي گرم
تا مرز ناشناخته مرگ و زندگي
تا کوچه باغ خاطره هاي گريز پا،
تا شهر يادها...
ديگر شراب هم
جز تا کنار بستر خوابم نمي برد
* * *
هان اي عقاب عشق!
از اوج قله هاي مه آلود دور دست
پرواز کن به دشت غم انگيز عمر من
آنجا ببر مرا که شرابم نمي برد!
آن بي ستاره ام که عقابم نمي برد!
* * *
در راه زندگي،
با اين همه تلاش و تمنا و تشنگي،
با اين که ناله مي کشم از دل که: آب... آب!
ديگر فريب هم به سرابم نمي برد!
<><><><><><> <><>
پر کن پياله را ...
شعر : فريدون مشيري
خواننده : استاد شجريان
آهنگساز : فرهاد فخرالديني
دستگاه : ماهور
گلهاي تازه 77
<><><><><><> <><>