Friday, September 29, 2006

 

2: 84. بزرگْ بازگشت يا بزرگْ پپشرفت؟!


يادداشت ويراستار


Copyright © 2005-2006, Iran-shenakht

گُفتاوَرد از درونمايه هاي اين تارنما در رسانه هاي چاپي و الكترونيك، بي هيچ گونه تغيير و با يادكرد از خاستگاه، آزادست.


Free to use on any web and media, without any change and with a reference to source


ستایشْ سرود ِ خِرَد
از:
دیباچه ي ِ شاهنامه ي فردوسی
را در
اینجا بشنوید

گزارشي را كه در پي ِ اين يادداشت مي آورم، نهادي به نام ِ انجمن ِ بزرگْ بازگشت، امروز به اين دفتر فرستاده است. نام ِ اين نهاد را پيش از اين شنيده و با آماج و آرمان ِ آن آشناشده و در پاره اي از سخنراني هايم و نيز در برخي از گفتمان هاي فرهنگي و ايران شناختي در همايش ها و رسانه ها، اشاره هايي بدان كرده بودم.
درون مايه ي گزارش، خود به خوبي بيانگر ِ نگرش و سويه ي ِ رويكرد ِ ناشران ِ آن به پيشينه ي فرهنگ ايراني است و نياز چنداني به روشنگري ي بيشتر درباره ي آن نمي بينم.
پذيرش پيروي از هر كيشي و پيروي از رهنمودها و فرمانهاي آن، حقّ ِ طبيعي و مسلّم ِ هركس و هر گروهي است و جاي هيچ گونه چون و چرايي ندارد و بازداري ي ِ كسان از اين حقّ، پايمال كردن ِ آزادي ي انديشه و وجدان و باور و سخت نكوهيده و ضدّ ِ انساني است.
امّا در گستره ي ِ زندگي ي تاريخي و فرهنگي ي يك ملّت، گفتمان ِ فراگيرتري بايسته است كه همه ي كيشها و شيوه هاي باورمندي و نيايش و پرستش را از يك سو و دبستان هاي انديشگي، فلسفي، ادبي و فرهنگي را با همه ي ديگرگوني ها و هم سويي ها و ناهم سويي هاشان در بر داشته باشد و همزيستي ي آشتي آميز و بردباري و سازگاري و گرامي داشت ِ دوسويه و در همان حال، حقّ ِ هرگونه چون و چرا و نقد و بررسي ي باورهاي ديگران، اصل ِ بُنيادين ِ آن باشد. در چنين گفتماني، گذشته، آرمانشهر نيست و همه ي انديشه ها و گفتارها و كردارها با بيشترين شناخت و بهره گيري از گذشته، روي آور به آينده است.
در فرهنگ بزرگ ِ ايراني، كهن ترين كانون ِ فروغمند ِ انديشه و خِرَد، گاهان ِ جاودانه ي زرتشت است كه در سه هزاره پيش از اين، مردمان را به همواره انديشيدن، خِرَدْورزيدن، شكّ كردن، پُرسيدن، چون و چراكردن و گزينش ِ آزاد و پرهيز از هرگونه جزمْ باوري و سرسپردگي به آستان ِ خدايان برين و خداوندگاران ِ فرودين، فرامي خواند. او هيچ كيش و نهادي پرستشي را بنيادنمي گذارد و شنوندگان سخنان ِ گوهرينش را از مستي و بي خويشي و قرباني و پيشكشي نثاركردن به پاي ِ خدايان ِ خيالْ پرورده، پرهيزمي دهد. مزدا (دانا / خردمند) اهوره (برين/ برترين/ والا) كه او از آن سخن مي گويد، خداي ِ توانمند ِ فرمانرواي عرش تا فرش نيست كه انسان در چنبره ي ِ جبري كور، سرسپرده و بنده ي گوش به فرمانش باشد. او اين تعبير ِ مزدا اهوره (بعدها اهوره مزدا) را نمادي از توانمندي ي گوهرين و سرشتي ي آدمي به خِرَدوَرزي و انديشيدن و راست گزيني مي داند و سه چراغ ِ پُرفروغ ِ هومَتَ (انديشه ي ِ نيكهوخْتَ (گفتار ِ نيك) و هووَرْشْتَ (كردار ِ نيك) را فراراه ِ او نگاه مي دارد تا بتواند با جويايي و پويايي، پيروزمندانه از هزارتوهاي تاريك ِ ايستايي و واپس گرايي و خِرَدْستيزي بگذرد و به فراخناي تابناك ِ آزادي و فرهنگ و دانش برسد. پژواك ِ همين انديشه ي درخشان است كه دو هزاره پس از آن فرزانه ي باستاني، در سخن ِ والاي استاد ِ توس شنيده مي شود: "به نام ِ خداوند ِ جان و خِرَد ..."
هرگاه امروز در آغاز ِ هزاره ي چهارم پس از او، باختريان ِ يوناني مآب، ناگزير مي شوند كه در خاستگاه دانشي و فرهنگي ي مهمّي، همچون فرهنگ ِ فلسفي ي آكسفورد، او را كهن ترين فيلسوف جهان بنامند، ما بازماندگان از تيره و تبار ِ فرهنگي ي او، چرا به خود نمي آييم و به جاي پويايي و جويايي و بزرگْ پيشرفت و گام برداشتن در راه ِ آينده كه او در بامدادان ِ تازيخ، چاووش خوان ِ آن بود، سرگردان در سراب ِ پندارهاي خويش، دم از بزرگْ بازگشت مي زنيم؟!
جاي بحث ِ دامنه دار در چگونگي ي ديگرديسي ي گفتمان ِ خِرَدْوَرزانه ي ِ فرزانه ي باستاني مان به آنچه در هزاره هاي پسين به نامش برساخته شد و گسترش يافت و نيز آنچه در زير ِ پوشش ِ اين كيش ِ پديدآورده ي بعدي، به ويژه در روزگار ِ ساسانيان بر سر ِ انديشه ي ِ والاي او آمد و فرهنگ ايراني را به كژراهه كشاند، در اين جا نيست و مجال فراخ تري مي خواهد. تنها به جاست كه به كوتاهي بگويم و بگذرم كه فرهيختگان امروزين در همان حال كه به پيروان ِ كيش ِ زرتشتي ارج مي گذارند، از پذيرش ِ چشم و گوش بسته و احساسي و شور مندانه ي ِ پيشينه ي ِ اين كيش و آرمانشهر انگاري ي هزاره هاي دور ِ پشت ِ سر، تن مي زنند و تنها با رويكردي دانشي و پژوهشي و پر از چون و چرا و بررسي و نقد، به كارنامه ي نياكان ديرينه مان مي نگرند و بهترين گوهرهاي انديشه ورزي را از گنجينه ي باستاني برمي گزينند تا دستمايه ي پيشرفت و پويايي ي امروز و فردا گردانند.
چنين است سرشت ِ پيشرو ِ فرهيختگي ي تاريخي و بايد اميدوارباشيم كه همه ي ما آن را به درستي دريابيم و به ديگران بشناسانيم. ايران و گذشته ي كهن ِ فرهنگي اش، پرستنده و شيفته نمي خواهد؛ بلكه دوستدار و شناسنده ي آگاه و پژوهشگر مي خواهد.


اندیشه ي ِ نیک گفتار ِ نیک کردار ِ نیک

به نام ِ خداوند ِ جان و خرد


گزارشی از جشن سدره پوشی ( آیین زرتشتی شدن) در شهر آلماتی قزاقستان.

"از آن به دیر ِ مُغانم عزیز می دارند
که آتشی که نمیرد، همیشه در دل ماست".
(حافظ)

در نیمه ی ِ نخست ِ ماه اوت ( وَرْهْرامْ روز از اَمُرداد ماه سال 3744 مزدیسنی برابر با دوشنبه هفتم ماه اوت سال 2006 ) جشن سدره پوشی باشکوهی با همیاری ي ِ کانون زرتشتیان سوئد و انجمن بزرگ بازگشت (نروژ) درشهر آلماتی در کشور قزاقستان برای گروهی از شهروندان ازبکستان وایران برگزار شد. این خوبان از راه دور از ازبکستان واز ایران آمده بودند که کیش زرتشتی را چون نیاکان خود برگزینند و زرتشتی شوند.
مردم و دولت ازبکستان پس از فروپاشی شوروی، دلبستگی ي ِ ویژه ای به دین زرتشتی پیدا کرده اند و تا آن جا پیش رفته اند که دولت به همه ی ِ آموزگاران ِ دبستانهای ِ سرتاسر کشور دستور داده است که اوستا را فرا بگیرند و در باره ی دین زرتشتی آموزش بیابند تا کودکان را بتوانند در باره ی آیین نیاکان شان آموزش دهند و آگاه سازند که ریشه ی خود را باز یابند و خودشناس شوند.
چند روز پیش از برگزاری جشن سدره پوشی در قزاقستان، آیین سدره پوشی ي ِ دیگری برای گروهی از ایرانی تباران که دراتریش و نروژ زندگی می کنند، درشهر اسلو در کشور نروژ برگزار شد.
انجمن بزرگ بازگشت می کوشد که با همیاری انجمن ها و همدینان دیگر، راه بازگشت را برای کسانی که در دل، زرتشتی شده اند، فراهم سازد که در برون هم خود را زرتشتی بدانند.
برای فراگیری بیشتر در باره ی کیش نیاکان خود با تارنماهای همسوی ما پیوند داشته باشید.
www.webzc.com سوئد
www.gatha.org بلژيك
www.zoroastrian.org امریکا
www.farhangiran.comاسترالیا


بس کس که ز زرتشت بگردید دگربار/"
ناچار کند رو به سوی قبله زرتشت"
(دقیقی ي ِ توسی)
"هر کسی کو دور ماند از اصل ِ خویش/
باز جوید روزگار ِ وصل ِ خویش
(مولوی)


انجمن بزرگ بازگشت
(Society for reversion to our roots)
www.bozorgbazgasht.com



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?