Friday, September 22, 2006

 

2: 78. شعري از "سيمين بهبهاني" دستاويز ِ بازداري ي ِ نشر ِ ماهنامه ي ِ "نامه"


يادداشت ويراستار
Copyright © 2005-2006-Iran-shenakht

ستایشْ سرود ِ خِرَد
از: دیباچه ي ِ شاهنامه ي فردوسی را در
اینجا بشنوید

بازداري ي ِ نشريّه هاي خبري و فرهنگي از انتشار ِ پيگير و سامانمند، به هر بهانه و دستاويزي كه باشد، يكي از زيان بارترين و فرهنگ ستيزانه ترين كُنِش هاي اجتماعي است. مقوله اي به نام ِ "توقيف" كه از همان اوان ِ كار اين گونه نشريّه ها در هنگام ِ خيزش و جنبش ِ مشروطه خواهي در يك سده پيش از اين، همواره چون كابوسي براي دست اندركاران و نويسندگان ِ روزنامه ها، هفته نامه ها و ماهنامه ها بوده است، بيشترين آسيب را به پيشرفت فكري و فرهنگي ي جامعه واردآورده است. فرودآمدن ِ ناگهاني ي شمشير ِ "توقيف" بر سر ِ رسانه ها، جامعه را از شكل گيري ي ِ يك سامان ِ فرهنگي ي پايدار و پويا و آينده ساز بازمي دارد و تاريخ ما را -- چنان كه تاكنون بوده است -- دچار ِ گُسست ِ فرهنگي مي كند و راههاي پيوند ِ اكنونيان با آيندگان را مي بندد. خُسراني كه از اين رهگذر بر جامعه وارد مي آيد، به راستي اندازه گرفتني نيست.
در يك سامان اجتماعي ي ريشه دار در خِرَد ِ فرهيخته و نگرش ِ دل سوزانه و آينده نگرانه و مردم سالارانه، هيچ رسانه اي به حكم ِ هيچ نهاد ِ دست اندركاري، از كوشش و كنِش بازداشته نمي شود و اگر هم در كار ِ رسانه اي، موردي ناسازگار با قرارداد اجتماعي به چشم بخورد، تنها پس از شكايت ِ شخصي حقيقي يا حقوقي از آن رسانه و بررسي ي آن در دادگاهي راستين و آشكار با حضور ِ گروه ِ مُنصفان و درگشوده به روي نمايندگان ِ رسانه ها، درباره ي آن داوري خواهد شد و همه ي كوششها روي آور بدين امر خواهد بود كه رسانه ي يادكرده، از كار بازنماند و زياني به نظام ِ آگاهي رساني در جامعه وارد نيايد.
*
در هفته هاي اخير، باز هم با درد و دريغ، شاهد ِ فرودآمدن ِ شمشير ِ "توقيف" بر سر ِ شماري از رسانه هاي ارزشمند، از جمله روزنامه ي ناوابسته ي بامداد تهران، شرق و نيز ماهنامه ي ادبي - فرهنگي ي نامه بوده ايم.




در پي ِ اين بازداري هاي ناروا و زيان بار، اعتراض نامه هاي گوناگوني در رسانه هاي چاپي و الكترونيك نشر يافت كه تازه ترين ِ آنها، نامه ي اعتراضي ي يكصد و سي تن از نویسندگان، اعضای هیات تحریریه و کارکنان ماهنامه ي نامه است. دستاويز ّ توقيف ِ نامه، چاپ ِ شعري از سروده هاي سيمين بانو بهبهاني، شاعر ِ نامدارمان در اين ماهنامه بوده است.
بانو نازي عظيما گزارشگر ِ راديو فردا پس از آوردن ِ نامه ي اعتراضي ي يادكرده، در گفت و شنودي با سيمين بهبهاني و نيز مجيد تولايي، سردبير ِ نامه، به چگونگي ي اين رويداد ِ تأسّف انگيز پرداخته است كه متن ِ آن را در پي مي آورم.




يكصد و سي تن از نویسندگان، اعضای هیات تحریریه و کارکنان ماهنامه ي نامه با انتشار بیانیه ای به توقیف این نشریه اعتراض کردند و آنرا با اصول قانون اساسی مغایر دانستند. در این بیانیه از مسئولان خواسته شده ضمن رفع توقیف از این نشریه شائبه وجود آنچه را که در این بیانیه اراده فراقانونی برای بستن گردش اطلاعات توصیف شده از خود دور کنند. آنها هشدار داده اند درصورتی که به خواسته هایشان رسیدگی نشود آنرا در مراجع بین المللی دنبال خواهند کرد.
نشریّه ي ِ نامه به خاطر شعری از سیمین بهبهانی که در شماره نوروزی آن چاپ شد، بعنوان ِ مِصداق توهین به آیت الله خمینی توقیف شده است. مجید تولایی سردبیر نشریه نامه به رادیو فردا می گوید:
در جلسه هیات نظارت پرونده نامه مطرح شد و به بهانه شعری از خانم بهبهانی که بنا به تفسیر آقایان توهین و اهانت به رهبری و آقای خامنه ای تلقی می شود به توقیف مجله حکم دادند.
سیمین بهبهانی -- که خود از امضاکنندگان این بیانیه است -- در مصاحبه اي با رادیو فردا می گوید این شعر را تحت تاثیر تلخکامی های ناشی از جنگ و در بحبحوحه جنگ ایران و عراق سروده است.
سیمین بهبهانی: "من در فروردين سال 1364 این شعر را سرودم. پانزده روز از نوروز گذشته بود و من دل و دماغ نداشتم ؛چون همسایه مان شهید داشت. یک همسایه دیگرمان اعدامی داشت. وضع مملکت به هم ریخته بود. ارزاق بسختی گیر می آمد. کشتار ها و شهادت ها دل و دماغ را گرفته بود. من 15 روز عید را از خانه بیرون نیامده بودم. وقتی آمدم توی خیابان، تصادفا نگاهم به یک درخت افتاد که خیلی قشنگ سبز شده بود و من گفتم بهار باز هم سبزی. این مایه شد برای من که این شعر را بسازم. خیلی طبیعی است آدم از جنگ نفرت داشته باشد و خیلی طبیعی است آدم آرزوی صلح داشته باشد. اسم این شعر هست بهار باز هم سبزی؟
بهار، بازهم سبزی؟ چرا ترا نمی بینم؟/ تو آشکار و من بینا؛ ولی چرا نمی بینم؟/ بهار، باز گلپوشی؟ نگین ِ ژاله در گوشی؟/ چه قصّه رفته با چشمم؟ چرا ترا نمی بینم؟/ .../ کجا تگرگ می بارد که تخم مرگ می بارد/ نصیب ِ عالم از بالا بجز بلا نمی بینم/ در آتش ِ دو دیوانه، دو قطعه شد دو ویرانه/ روانه خون ِ خلقی را چنین روا نمی بینم/مگر بدان نظر دوزی که مرگشان شود روزی/ که من جز این دو، پیروزی زماجرا نمی بینم/ بهار رنگ خون داری، نشاط کو؟ جنون داری!/ که مرگْ کمتر از برگت، به شاخه ها نمی بینم.
*
این شعر در کتابم چاپ شده بود. دو دفعه در مجموعه اشعار من درآمده بود. ممیّزی کامل شده بود و با اجازه وزارت ارشاد چاپ شده بود. اینها از من شعر خواسته بودند و چون فرصت نکرده بودم خودشان رفته بودند سر ِ کتاب و این شعر را درآورده بودند و شاید هم نخوانده بودند؛ چون فکر کرده بودند شعر بهاری است، این را چاپ کرده بودند و بعد از شش ماه نمی دانم چطور به صرافت افتادند که این شعر اینجاش به فلان کس بر می خورد آنجاش به فلان کس."
ن.ع (نازي عظيما از راديو فردا): خانم بهبهانی فکر نمی کنید اشاره شما به دو دیوانه در این شعر این حساسیّت را برانگیخته باشد.
سیمین بهبهانی: حالا شما این طور فرض می کنید. من یک جور دیگر فرض کنم. دیگری یک جور دیگر فرض کند. شعر است خانم، نمی شود انگشت رویش گذاشت. من همچو قصدی نداشتم. البته دو دیوانه شرق و غرب که باهم روبرو شدند، من این جنگ را معلول ِ گروگان گیری می ديدم. اگر آن گروگان گیری را راه نینداخته بودیم، صدّام جسور نمی شد که پشتیبانی شود برای حمله به ایران. هشت سال جنگ پدر ِ این مملکت را درآورد.
ن.ع: سردبیر نشریّه ي نامه معتقد است که توقیف نامه و نشریّات دیگر حامل پیام مشخص مسئولان به خارج و داخل کشور است.
مجید تولایی (سردبير ِ نامه): اساسا در مقاطعی که جمهوری اسلامی در معرض یک تصمیم گیری ي ِ دشوار در ارتباط با بحرانهای خارجی اش قرار می گیرد، عموما چنین رفتارهایی با ديگر اندیشان و معترضان در داخل می کند که این پیام را به خارج بدهد که اگر قرار است راجع به هر مسأله ای به تفاهم برسیم این را یقین داشته باشید که مسأله ي حقوق بشر در ایران در دستور مذاکرات نخواهد بود.
ن.ع: علاوه بر این بیانیه ي ِاعتراضی، عده ای از روزنامه نگاران مطبوعات گیلان نیز به توقیف شرق و نامه و نشریّات دیگر اعتراض کرده اند.
Posted by Picasa



<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?