Wednesday, July 12, 2006

 

2: 16. سدّ ِ سيوند: آباداني به بهاي ِ نابودي ي ِ گنجينه ي ِ فرهنگي؟



نمايي از سدّ ِ سيوند كه قرارست گنجينه ي ِ بي همتاي باستاني مان را در كام ِ خود فروبرد!


يادداشت ويراستار


در چند سال گذشته (يعني از هنگامي كه طرح ايجاد ِ سدّ ِ سيوند به مرحله ي ِ اجرا درآمده است) و به ويژه در يك ساله ي ِ اخير، دغدغه ي ِ خاطر ِ دوستداران ميراث ِ فرهنگي ي ِ ايران و گنجينه هاي بازمانده از روزگاران ِ باستان انگيزه ي نگارش ِ دهها گزارش، بيان نامه، گفتار تحليلي و بررسي ي ِ باستان شناختي در ايران و جُز ايران شده است. پاره اي از اين نوشتارها را پيش از اين در همين تارنما آوردم.
متأسّفانه هيچ پژوهش و كوشش و جوششي در اين زمينه كارسازنيفتاده و بازدارنده ي ِ اجراي اين طرح نبوده و اكنون سخن از آب گيري ي سدّ ِ يادكرده در سال كنوني در ميان است و تنگي ي فرصت، به هيچ روي اجازه ي ادامه ي كاوش هاي باستان شناختي در منطقه و از همه مهمّ تر، تنگه ي ِ بُلاغي را نمي دهد و دورنماي فرورفتن ِ انيوهي از يادمان هاي ارزشمند ِ ديرينه ي ايرانيان به زير ِ آب، به شدّت نگران كننده شده است.
دست آويز ِ وزارت ِ نيرو و دست اندر كاران ِ احداث ِ اين سدّ، ذخيره ي آبهاي گذران ِ تنگه ي ِ بُلاغي براي بهره گيري در آبياري ي ِ زمين هاي ِ منطقه است. شك نيست كه هر كوششي براي بازداري ي ِ آبهاي موسمي از هرز رفتن و انباشتن ِ آنها براي بهره گيري در كشاورزي و پديدآوردن ِ آباداني و شكوفايي ي بيشتر، ستودني است. امّا آيا اين آباداني به چه بهايي بايد تمام شود؟ آيا مردم ايران بايد گنج شايگان ِ هزاره ها را در وجه ِ چُنين آباداني و آبي بپردازند؟ در اين صورت، چون نيك بنگريم، اين نه آباداني كه عين ويراني و تباهي است!
به راستي آيا دانش و قنّ ِ امروز اين امكان را به ما نمي دهد كه با برخوردي فرهنگي نسبت به مرده ريگ نياكانمان، در عين ِ نگاهداري آنها، به آباداني اقدام كنيم؟ بي گمان پاسخ ِ بدين پرسش، مثبت است و اهل فنّ مي دانند كه چُنين كاري شدني است. پس اگر كار به دستان چُنين رويكردي به صورت ِ مسأله ندارند و گوششان بدهكار ِ بانگ ِ دل سوزي و دادخواهي ي ِ فرهنگ دوستان نيست، بايد نسبت به دل بستگي و وابستگي شان بدين ميهن ترديد رواداشت.
دوست ِ ايران دوست و فرهيخته ي من دكتر نويد فاضل، امروز در پيامي دل سوزانه و سرشار از آشوب ِ خاطر از آلمان، به گفتاري تحليلي و روشنگر از عليرضا افشار در اين زمينه بازبُرد داده كه در روز يكشنبه 18 تيرماه در روزنامه ي شرق در تهران نشريافته و سپس در تارنماي خبري ي ايران امروز بازنشر شده است. دكتر فاضل در پيام خود، آورده است:
با درود، در مورد سدّ ِ سیوند و پیامد های آبگیری آن ، حتما شنیده اید و می دانید که طبق توافق ها ، قرار است در آذر ماه امسال این اتفاق بیفتد. وزیر نيرو از توافق وزارت نيرو با سازمان ميراث فرهنگي براي آبگيري سدّ سيوَند در آذرماه خبر داد! وزير نيرو درگفت و گو با خبرگزاري ي فارس، در خصوص وضعيّت سدّ سيوند گفت:
"تكليف سدّ ِ سيوند از ابتدا مشخّص بوده و اين سدّ در حال تكميل است!" وي خاطر نشان كرد : "وزارت نيرو اعلام كرده است آب گيري سدّ در خرداد ماه به تعويق بيفتد تا سازمان ميراث فرهنگي فرصتي براي انجام كاوشهاي خود داشته باشد." وي اضافه كرد : "روز چهارشنبه 27 ارديبهشت سفري به شيراز داشتم و با تمامي مسؤلان ذي ربط تشكيل جلسه داديم و هيچ مشكلي از نظر سازمان ميراث فرهنگي و مراكز مربوطه براي احداث سدّ سيوند وجود نداشته است!"
وزير نيرو ابراز اميدواري كرد كه وزارت نيرو بتواند در آذرماه آب گيري ي ِ سدّ سيوند را انجام دهد.

اما برای این که ابعاد این فاجعه به صورت کاملا علمی و مستند برای شما دوستان روشن شود ، مقاله ي زیر را که در روزنامه شرق به قلم عليرضا افشار نوشته شده است، به شما دوستان تقدیم می کنم . فقط خواهشمندم اگر به کشور خود علاقه مند هستید حدّ ِ اقل کاری را که می توانید، انجام دهید ، یعنی خواندن کامل این مقاله و پاسخ دادن به پیشنهادی که به وسیله ي دوستانم در تارنمای ِ اَمُرداد ارائه شده است. *


مقاله ي شرق را در اين جا بخوانيد

Posted by Picasa

پیشنهاد


دوستان ِ من در تارنمای امُرداد متنی برای اعتراض به زیر آب رفتن آثار باستانی ایران برای ارسال به یونسکو آماده کرده اند ، ترجمه انگلیسی این متن هم (برای متن ایمیل) آماده شده و بر همه ایرانیان و نیک اندیشان است تا با ارسال آن به یونسکو اعتراض خود را نسبت به این فاجعه ملی ي ِ آبگیری سدّ سیوند به گوش جهان برسانند این متن را به همه دوستان و ایرانیان بدهید.



خانه ي ِ من كجاست؟



گرسنه ام چنان كه كودكان گواتمالا، تشنه ام چنان كه زمين تشنه ي كوير، امّا نه نيازمند تكّه اي نانم نه جرعه اي آب، تنها خانه ام را به من بدهيد. بارها خوانده ام و بارها در داستان هاي كودكانه شنيده ام ايران؛ امّا طعم آنرا نچشيده ام چنان كه مزه ي ِ آزادي را! حتي نمي خواهم مرا برهانيد. تنها خانه ام را بمن بدهيد. ايران را دوست دارم ،فرازهاي البرز كوه ، فرودهاي دشتهاي پهناورش، همه ي ديوارهاي خانه ام را دوست دارم، حتي خارهاي بُرّانش و سنگ هاي بيابانش را، به چپاول نبريدش! خانه ام را به من بدهيد!سالهاست كه اين جماعت فرهنگ ستيز با هزاران نيزه به زخم خانه ام ايران نشسته اند و با هر نوع ترفندي به از بين بردن فرهنگ اين مرز و بوم كهن كوشيده اند. سرزميني به تاريخ آفرينش، به تاريخ انسان و آثار ملي ما را يا به تخريب نشستند يا به بغما بردند و امروز به زير آب فرستادن دشت پاسارگاد و تنگه بلاغي با آب گيري ي سدّ سيوند كه يادگار نياكان ايران زمين ماست، زخمي تازه به پيكر تاريخ ايران و فرهنگ ما مي زنند كه تاريخ جهان تار و پودي تنيده با هم دارد چنان كه ما و شما از دورترين تاريخ با هم ايستاديم و با هم آمديم ما با فردوسي و رستم و شما يا هرودت و آشيل. امروز كه نيازمند شماييم دوستي ي ِ كهن را به خاطر آورده و تاريخ ما را از تاراج نجات دهيد. كمك كنيد تا خانه و فرهنگ خويش را حفظ كنيم؛ حتي سنگ كوچك فراموش شده در گوشه حياط خانه را.نگذاريد تا با آب گيري ي سدّ ِ سيوَند يك تاريخ به نابودي كشانيده شود. اگر به كودكان گرسنه آفريقا نان ميدهيد به فرزندان اين مرزو بوم تنها و تنها جرعه اي هوا برسانيد.تاريخ ما را دريابيد!




Please Save Pasargad


Where is my homeland


Famished I am! Like Guatemalan children… Thirsting I am! Like burnt soil of desertsBut neither seeking a piece of bread, nor a drink of waterJust hand me back my homeland!Many times I have read, and many times I have heard in childish stories… Iran But never have I tasted it
Just as the freedom
Still I don’t want my libertyJust hand me back my homelandI adore IranAscends of the AlborzDescends of its wide meadowsI adore all parts of my homeEven cutting teasels and stones of its wildernessesDon’t plunder it
Give me back my homeYears it is that this uncouth people, using their spikes, are wounding my home, Iran… and by means of every plan, are wiping out its ancient culture… - a land with precedence of creation and to the age of humanity! Either they destroyed or plundered our national remainders… And now, by supplying the Sivand dam, then drowning the Pasargad field and Tang-e-Bolaghi deep into the water, which are souvenirs from our Persian ancestors, they wound a new sore to body of our culture and history of Iran – which is twisted together with the history of the world… as we are stood up shoulder to shoulder from very old of the history! And came on together, we with Ferdowsi and Rostam, and you with Herodotus and Achilles!Today that we need your relief, remember the old alliance! And save our history from raid… Help us revive our culture and home, even the small piece of stone, forgotten away in its backyard!Don’t let the Sivand tragedy, destroys a history! If you give African children pieces of bread, give our nation’s children just a chance to breathe!Consider our history



ایمیل ِ یونسکو :

spokesperson@unesco.org




<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?