Thursday, June 15, 2006

 

374. كِلك ِ ما نيز زباني و بياني دارد!



يادداشت ويراستار

رويدادهاي اجتماعي و سياسي، تازش هاي بيگانگان و كشمكش بر سر ِ قدرت و فرمانروايي در ميان ِ قدرت جويان در درازناي ِ تاريخ دشوار و خونبار ِ ما، انگيزه ي ِ كوچ هاي خواسته و ناخواسته ي ِ بسياري بوده كه هريك از آنها در چهارچوب ِ شدني هاي روزگار ِ خود، پيامدهاي ِفرهنگي ي ِ ويژه اي داشته است. از هركدام از آن بيرون راندگي هاي ديرينه، گزارش هاي ِ جسته گريخته و نارسايي در كتابهاي تاريخي و تذكره هاي ادبي و جُز آنها آمده است و جاي آن دارد كه پژوهشي گسترده در اين زمينه صورت پذيرد.
امّا بزرگ ترين كوچ ِ ايرانيان از زادْبومشان در روزگار ِ ما روي داده است. موج ِ جديد ِ پاگشايي ي ِ ايرانيان به سرزمين هاي ِ فراسوي ِ مرزهاي ِ ميهن (و اين بار بيشتر به كشورهاي باختري)، از يك صد سال پيش آغازشده و با نوسان هايي تا به امروز ادامه داشته است. دوره ي ِ اوج ِ اين فرايند، در سه دهه ي ِ اخير و پس از تنش هاي سياسي ي ِ سالهاي 56- 57 است. بخش اخير اين موج ِ جديد، ويژگي هايي دارد كه در هيچ يك از دوره هاي پيشين -- اگر هم به گونه اي بوده -- تا بدين پايه كه اكنون هست، چشم گير و تأثيرگذار نبوده است. برآيندها و دستاوردهاي اجتماعي، سياسي و فرهنگي ي ِ كوچ هاي ِ اين دوره، به سبب ِ آسان تر شدن ِ پيام گزاري و گسترش جهان شمول ِ رسانه هاي الكترونيك با آنچه در دوره هاي پيشين در دسترس بود، سنجيدني نيست. هرگاه در بيش از يك صد سال ِ پيش از اين روزنامه هاي آزادي خواه ِ فارسي زبان ِ چاپ ِ استانبول و قاهره و برلين و جز آن را با هزار احتياط در ميان ِ بسته هاي كالاهاي ِ رهسپار ِ ايران پنهان مي كردند تا -- اگر از هفتخان بگذرد -- ديرزماني پس از هنگام ِ فرستادن، به دستِ خواستاران و گيرندگان برسد، اكنون هر روز هزاران پيام و گفتار و گزارش ِ اجتماعي، سياسي و فرهنگي بر بال ِ رسانه هاي شتابان در چشم بر هم زدني به درون ِ خانه هاي همه ي ايرانيان مي رسد و پيوند و پيماني بزرگ را شكل مي بخشد.
در دوره هاي پيش، مقوله اي به عنوان ِ ادبيّات مهاجرت، هنوز مصداقي واقعي نداشت و تنها كوشش هايي پراكنده در اين جا و آن جا به كار مي آمد و درواقع، مرحله ي جنيني ي ِ ادب ِ مهاجرت ِ دهه هاي اخير بود؛ ادبي كه امروزه ديگر به پايگاه بُرنايي و بَرومندي رسيده است و با گسترش يابي ي روزافزونش، مي رود تا به گونه ي بال ِ دوم ِ شاهباز ادب ِ فارسي ي ي امروز درآيد و پروازي شكوهمند را در افق هايي فراخ تر از افق ميهن به معناي ِ كهن ِ آن، شكل بخشد.
دستاوردهاي ادب ِ مهاجرت ايرانيان در سي ساله ي اخير، بسي گسترده تر از آن است كه بتوان در گفتاري كوتاه بدان پرداخت و سويه هاي ِ گوناگون ِ آن را بررسيد. اين كاري است كه به گونه اي پراكنده و تا حدّي در سالهاي پشت ِ سر در برخي از نشريّه ها و كتابها صورت گرفته و هنوز مانده است تا كارهاي عمده اي در باره ي ِ آن بشود. كارنامه ي دهها ناشر ِ ايراني در سرزمين هايي از اسكانديناويا تا كاليفرنيا و نشر ِ صدها كتاب ِ فارسي زبان يا ترجمه هاي آنها از سوي ايشان و صدها نشريّه ي چاپي و الكترونيك در بيرون از ايران، مي تواند دستْ مايه و پشتوانه ي چنين ارزيابي و برآوردي باشد.
كانون نويسندگان ايران كه در سال 1347 خورشيدي در تهران بنيادگذاشته شد و تا به امروز با برتافتن ِ همه ي ِ رنج و شكنج هاي رسانده بدان، با پويايي و پايداري، پيشروترين نمودهاي ادب و فرهنگ ِ امروز ايرانيان را نمايندگي كرده، از هنگام ِ كوچ ِ ميليوني ي اخير، شاخه اي برونْ مرزي به نام ِ كانون نويسندگان ِ ايران در تبعيد نيز پيداكرده است. كوشش هاي اين نيمه از كانون در چندين دهه ي گذشته، نمايشگر ِ پويايي و بَرومندي ي ِ ادب ِ مهاجرت ِ ايرانيان و زمينه اي براي شناساندن ِ اين ادب به جهانيان و هرچه جهان شمول تر كردن ِ آن به شمار مي آيد. نامه ي كانون ِ نويسندگان ِ ايران در تبعيد كه دفتر نوزدهم آن در پاييز ِ 1384 (/2005) نشر- يافت و نسخه اي از آن، ديروز به اين دفتر رسيد، آيينه ي تمامْ نماي ِ اين كوشش و كُنِش ِ دشوارست كه با همه ي سختي ها و تنگناها تداوم يافته و جهانيان را نيز روي آور به فرهيختگي ي ِ ايرانيان ِ دور از ميهن كرده است تا جايي كه -- براي ِ نمونه -- دست اندر كاران ِ اداري ي ِ آمريكا اقليّت ِ ايراني در آن كشور را فرهنگي ترين ِ همه ي ِ گروههاي ِ قومي ي ِ تبعيددي دانسته اند و اين شهرت و افتخار كمي نيست.
در دفتر ِ نوزدهم ِ نامه ي ِ كانون ِ نويسندگان ايران در تبعيد كه با ويراستاري ي ِ منصور خاكسار و مجيد نفيسي، دو شاعر ايراني ي ِ مقيم ِ كاليفرنيا، در 264 صفحه از سوي ِ نشر ِ باران در سوئد منتشرشده، پس از يادداشت ِ خواندني ي ِ ويراستاران با عنوان ِ چشم گير ِ سركشي و پايداري، جوهر قلم در دوران ِ سركوب است، ده بخش ِ شعر (هفده شعر)، شعر ِ جهان (ترجمه ي سه شعر از دو شاعر)، يادواره (دو يادواره براي يك نويسنده و پژوهنده)، داستان (سه داستان از سه نويسنده)، يك نمايشنامه، مقاله ها (چهار گفتار از چهار نويسنده)، نقّاشي (معرّفي ي ِ مجموعه اي به نام "خانم ها" همراه با نمونه ها)، معرّفي ي ِ كتاب (پانزده كتاب ِ فارسي و پنج كتاب ِ انگليسي) ، اسناد و اطّلاعيّه ها (نُه فقره) و معرّفي ي ِ همكاران (بيست و هشت نفر) را مي خوانيم.
در بخش ِ يادواره ي ِ اين دفتر، گفتار ِ شاهرخ مسكوب، شاهين ِ بلندپرواز ِ انديشه و فرهنگ از نگارنده ي ِ اين يادداشت (كه پيش از اين در ماهنامه ي ِ نگاه نو، شماره ي ِ 66، تهران - مردادماه 1384 و نيز در همين تارنما نشريافته بود) و گفتار ِ "روزها در راه" با شاهرخ مسكوب از مهدي نفيسي آمده است.
نشر اين دفتر سرشار و پُربار كاميابي ي ديگري است در زنجيره توفيق هاي كانون و سزاوارست كه به همه ي همكاران و نيز ويراستاران اين شماره شادباش و دست مريزاد! بگوييم و كاميابي هاي ِ بيشترشان را خواستار شويم.




<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?