Saturday, June 03, 2006

 

369. بازتاب حاموشي ي ِ به آذين در فراسوي ِ مرزهاي ميهن: برداشت هاي دو ناقد و نويسنده





يادداشت ويراستار




پيش از اين در درآمدهاي 306 و 368 اين تارنما از محمود اعتمادزاده (/ م. ا. به آذين) و كارنامه ي ِ سرشار ِ ادبي اش، سخن گفتم و گفتارها و يادواره هايي از ديگران را بازآوردم. امروز گفت و شنود ِ مجيد روشنگر، مدير ِ پيشين ِ سازمان ِ كتابهاي




جيبي و انتشارات مرواريد در تهران و سردبير ِ كنوني ي ِ فصلنامه ي ِ ارجمند ِ بررسي ِ كتاب در لوس آنجلس با گزارشگر ِ راديو فردا درباره ي ِ زندگي و كُنش ِ ادبي - فرهنگي ي ِ اين چهره ي ِ سرشناس ِ ادب ِ معاصر ِ ايران و نيز گفتار ِ تحليلي و انتقادي ي ِ فرج سركوهي، روزنامه نگار و پژوهنده و عضو ِ كانون نويسندگان ايران در همين زمينه را در تارنماي ِ اين راديو نشريافت كه مروري است آگاهانه و ناقدانه و ارزيابانه در كارنامه ي ادبي ي ِ به آذين و نكته ها و خاطره هايي مهم از زندگاني ي فرهنگي ي او را در بر دارد.
گزارشگر راديو فردا نوشته است:
"در گذشت ِ محمود اعتماد زاده (م.ا. به آذین) در جمع ِ نویسندگان ایرانی ي خارج از کشور نیز بازتاب گسترده ای داشت. مجید روشنگر، مدیر پیشین انتشارات مروارید و کتابهای جیبی که سالها پیش چاپ ترجمه ي نمایشنامه ي اتللو اثر ویلیام شکسپیر به قلم ِ به آذین را بر عهده داشت، در مصاحبه با رادیو فردا می گوید:
"باوجودی که این ترجمه از زبان فرانسه صورت گرفته بود، به نظر من ترجمه ي ‌ِ موفقی بود."
آقای ِ روشنگر با یادآوری ي ِ خاطرات و نوشته های به آذین بخشی از زندگی ادبی ي ِ او را مرور می کند.
* * *
فرج سركوهي، روزنامه نگار و پژوهنده و عضو ِ كانون نويسندگان ايران نيز در همان تارنماي خبري نوشته است:
"محمود اعتماد زاده ــ به آذین ــ مردی که در حیات پر ماجرای سیاسی و فرهنگی خود توفان‌های بسیار را تجربه و در شکل‌گیری فرهنگی و سیاسی یکی دو نسل از جوانان ایرانی نقشی مهم ایفا کرد، در هفته گذشته رخت از این سرای، که اغلب با او نامهربان بود، برکشید. به آذین در 1293 در رشت چشم بر جهان گشود. به نیروی دریائی پهلوی اول پیوست و در سال 1311 برای تحصیل در مهندسی دریائی به فرانسه اعزام شد. در حمله ارتش سرخ به ایران در 1320 یک دست خود را از دست داد، اما یکی دو سال بعد، پس از کناره گیری از ارتش، به حزب توده پیوست که حامی ي ِ سرسخت ِ ارتش ِ سرخ بود. دلبستگی به حزب توده و سرسپردگی به جزمیّات مارکسیستی تا آخر عمر سیاسی و فرهنگی او که در بهمن 1361 در زندان های جمهوری اسلامی به پایانی غم‌بار رسید، با او ماند. در 1323 با انتشار مجموعه داستان کوتاه پراکنده به داستان نویسی روی آورد. چند مجموعه داستان و رمان دختر رعیت به آذین به دلیل پسزمینه های سیاسی در میان نیروهای چپ آن روزگار محبوبیت یافتند اما به سرعت از فهرست آثار ارزشمند داستانی ایران حذف شدند. در بیشتر آثار داستانی به آذین، ارزش های ادبی در برابر سایه سنگین ايدئولوژی و زبان تصنّعی، رنگ باخته اند. چهره ماندگار به آذین چون مترجمی توانا و خلاق با ترجمه رمان باباگوریو اثر بالزاک در سال های 36 و 37 رخ نمود و با ترجمه آثاری چون زنبق دره، چرم ساغرى و دختر عمو بت نوشته بالزاك، اتللو و هملت اثر شكسپير، دن آرام و زمين نوآباد اثر شولوخوف، استثنا و قاعده نوشته برتولد برشت و ژان کریستف و جان شیفته اثر رومن رولان به اوجی کم نظیر رسید. در دهه چهل سردبیری نشریاتی چون پیام نوین، ارگان بخش فرهنگی سفارت شوروی سابق در ایران، صدف و کتاب ِ هفته را بر عهده گرفت اما به دلیل ِ غلبه ي ِ چارچوب های ايدئولوژیک بر موازین حرفه ای در عرصه ژورنالیزم ناکام ماند. در سال ِ 1347 در تاسیس ِ کانون ِ نویسندگان، با جلال آل احمد همکاری فعّال داشت و در همان ایّام چند ماهی زندانی شد. گزارش ِ به آذین از زندان با عنوان مهمان ِ این آقایان، به دلیل یک جانبه نگری اثری تبلیغاتی به سود حزب توده ارزیابی شد. در بهمن 1361 به همراه دیگر سران حزب توده دستگیر شد. شکنجه های طاقت فرسا کارگر افتاد و به آذین با شرکت در مصاحبه های تحمیلی، گذشته سیاسی و فکری خود را نفی کرد. 8 سال در زندان ماند و پس از رهائی از زندان کتاب از هر دری را نوشت. جوانانی که در دهه های چهل و پنجاه بخش مهمی از بلوغ فرهنگی خود را مدیون قلم زدن های به آذین هستند پایان غمبار او را در بهمن شصت و يك، با اندوه و درد به نظاره نشستند."


براي شنيدن ِ صداي ِ مجيد روشنگر و فرج سركوهي --->
http://www.radiofarda.com/culture_archive/0a2c21eb-3f59-4db9-b649-68c8b28f9c55.html#0a2c21eb-3f59-4db9-b649-68c8b28f9c55 Posted by Picasa




<< Home

This page is powered by Blogger. Isn't yours?