Monday, May 01, 2006
332. گزارشي از رويدادي ناگوار در ميهن: ناپديدشدن ِ يك روشنفكر سرشناس
يادداشت ويراستار
بامداد امروز بسياري از رسانه هاي خبري ي جهان و برخي از تارنماهاي فرهنگي ي ايراني، گزارش ِ نگران كننده ي ِ ناپديدشدن ِ دكتر رامين جهانبگلو، فرهيخته ي آزاده و روشنفكر و نويسنده و مترجم و استاد سرشناس ِ ميهن مان در تهران را نشرداده و مايه ي اضطراب و دل واپسي ي همه ي انديشه ورزان و دوستداران فرهنگ و ادب و قلم شده اند.
تا جايي كه من مي دانم، چگونگي ي اين رويداد ناخوشايند، هنوز بر كسي روشن نيست و همه در تب و تاب به دست آوردن ِ خبرهاي درست و دست ِ اوّلي در اين زمينه اند.
اكنون بي آن كه بتوانم چيزي در اين باره بگويم، تنها به آوردن ِ دو نمونه از اين گزارشها در اين صفحه بسنده مي كنم. يكي از تارنماي خبري ي ايران امروز و ديگري از تارنماي فرهنگي ي سفرها و ديدارها از آن ِ عرفان قانعي فرد با اين اميد كه اين ابهام برطرف شود و دكتر رامين جهانبگلوي ارجمند، هرچه زودتر از هر بندي كه به ناحقّ گرفتار آن شده است، رهايي يابد و كارهاي والاي فرهنگي اش را با شايستگي تمام پي بگيرد. چُنين باد!
ايران امروز
سه شنبه 12 ارديبهشت 1385
دكتر رامين جهانبگلو بازداشت شده است
رامين جهانبگلو، نويسنده و سرپرست گروه انديشه معاصر در دفتر پژوهشهاى فرهنگى ايران بازداشت شده است. انتشار خبر دستگيرى جهانبگلو موجب تعجب و نگرانی محافل روشنفكرى در ايران و خارج شده است.
رامين جهانبگلو، نويسنده و سرپرست گروه انديشه معاصر در دفتر پژوهشهاى فرهنگى ايران بازداشت شده است. انتشار خبر دستگيرى جهانبگلو موجب تعجب و نگرانی محافل روشنفكرى در ايران و خارج شده است.
Mon / 01 05 2006 / 16:08دويچه وله / كيواندخت قهاری:
براى كسانى كه نشريههاى روشنفكرى و فرهنگى ايران را مىشناسند يا با محافل بحث و گفتگو در باره فلسفه معاصر سر و كار دارند، دكتر رامين جهانبگلو نامى است آشنا. رامين جهانبگلو داراى درجه دكترا در رشته فلسفه از دانشگاه سوربون پاريس و درجه فوق دكترا در رشته خاورميانهشناسى از دانشگاه هاروارد امريكاست. امروز اين خبر منتشر شد كه رامين جهانبگلو در اواخر هفته گذشته در بازداشت به سر مىبرد. از قول دوستان دكتر جهانبگلو گفته شد كه خانواده وى اين خبر را تاييد كرده اند. در اين مورد عيسى سحرخيز، روزنامهنگار در تهران به صداى آلمان گفت: ”من با دوستانى كه نزديكتر با اين ماجرا بودند و اين خبر را با خانواده ايشان چك كردهاند از طريق تلفن صحبت كردم و آنها گفتند كه از اظهارات و نحوه صحبتهاى خانواده ايشان و خانم آقاى جهانبگلو برمىآمد كه اين خبر صحت دارد و ايشان دستگير شدهاند.“در اين ميان سايت اينترنتى تلويزيون كانادا نيز از دستگيرى استاد دانشگاهى طرفدار دموكراسى در ايران خبر داده است. روزنامه اينترنتى ”روز“ از قول برخى از نزديكان جهانبگلو مىنويسد كه احتمال دارد كه جهانبگلو بخاطر اين دستگير شده باشد كه در مصاحبهاى با روزنامهاى اسپانيايى به گفتههاى رييس جمهور ايران احمدىنژاد در باره افسانه بودن هولوكاست، كشتار يهوديان، انتقاد كرده است.اما بخشى ديگر از نزديكان فكرى جهانبگلو اين امر را نامحتمل مىدانند و مىپرسند كه چرا شخصيتى كه به دور از سياست به كار فرهنگى مشغول است را دستگير كردهاند. عيسى سحرخيز در پاسخ به اين پرسش كه علت دستگيرى دكتر جهانبگلو چه مىتواند باشد گفت: ”ما هيچ گونه اطلاع موثقى در اين باره كه علت دستگيرى چه بوده نداريم و همان گونه كه گفتم خانم ايشان بسيار نگران بودند و هيچ صحبتى را نمىكردند و طبيعتا هم وقتى كه آقاى جهانبگلو دستگير شدند كسى به ايشان دسترسى نداشته كه از علت دستگيرى مطلع باشد. هر چيز كه گفته شود تنها مىتواند حدس و گمان باشد.“برخى ناظران سياسى و فرهنگى معتقدند كه دستگيرى دكتر رامين جهانبگلو مىتواند نشانگر مقابله محافظهكاران در ايران با گسترش افكار مدرن و سكولار باشد. رامين جهانبگلو فعاليتهاى آموزشى خود را از ۱۳ سال پيش در انجمن حكمت و فلسفه تهران آغاز كرد. انتشار مصاحبههاى او با شخصيتهاى انديشمند جهان چون آيزايا برلين و جورج استاينر، در نشريههاى روشنفكرى و علمى تهران موجب شهرت او در ايران شد. از جمله كتابهاى نوشته او عبارتند از ”جهانى بودن، تاملات هگلى، تمدن و تجدد، ”مدرنيته، دموكراسى و روشنفكران“، ”ايران و مدرنيته“ و ”انديشه عدم خشونت.
جهانبگلو در سالهاى اخير به عنوان محقق در انجمن ايرانشناسى فرانسه در تهران مشغول به كار بود. فعاليتهاى آموزشى جهانبگلو با سمت استاديار رشته فلسفه سياسى در دانشگاه تورنتو كانادا ادامه يافت. آخرين سمت او در ايران سرپرستى گروه انديشه معاصر در دفتر پژوهشهاى فرهنگى بوده است.
سفرها و ديدارها، تارنماي ي ِ فرهنگي ي ِ عرفان قانعي فرد
سه شنبه 12 ارديبهشت 1385
برای رامين جهانبگلو، نويسنده و سرپرست گروه انديشه معاصر در دفتر پژوهشهاى فرهنگى ايران ظاهرا مشکلی پیش آمده است و چند روز پیش خبر های محتلفی درباره اش منتشر شد كه رامين جهانبگلو چند روزى است به خانه اش نرفته است. خانواده وى هم اين خبر را تاييد كرده اند. خبر دستگيرى یا بازداشت موقت و یا مشکل به وجود امده برای رامين جهانبگلو در مطبوعات تهران هم هیچ بازتابى نداشته است. جهانبگلو در سالهاى اخير به عنوان محقق در انجمن ايرانشناسى فرانسه در تهران مشغول به كار بود. فعاليتهاى آموزشى جهانبگلو با سمت استاديار رشته فلسفه سياسى در دانشگاه تورنتو كانادا ادامه يافت ...
به مناسبت روز معلم و یادی از استادم می خواهم بگویم که "جهانبگلو کیست و چه کرد؟
من سه بار در کلاس های رامین جهانبگلو شرکت کرده و در چندین جلسه سخنرانی اش نیز گاه به گاه اگر که در ایران بوده ام با عشق رفته ام. آشنایی ام با او بنا به لطف بها الدین خرمشاهی و کامران فانی بود و در این گفتار می کوشم تا آنچه از او دیده ام و خوانده و شنیده ام بازگویم و رامین جهانبگلو را از دو زاویه بررسی کنم : فکری - حرفه ای و عملی از نظر حرفه ای او یکی از استادان دانشگاه و محققان معاصر است که از اواسط دهه 60 با نوشتن مقالاتی درباره اندیشه و فلسفه در کناراستعدادهای جوان آن دوران نامش مطرح شد وشاید داریوش شایگان او را در این وادی بیشتر از همه شناساند. سپس او به ادامه تحصیلاتش پرداخت و فرصت ماندن در خارج از کشور برای او وسیله ای شد تا بتواند دردهه 70 در کنار ترجمه و تحقیق بیشتر وقت خود را به مصاحبه با چهره های مشهور اندیشه پرداز و تحلیل گر غرب اختصاص دهد. و در خلال مسافرتهایش و مصاحبه با ان چهره ها سعی داشت نو اندیشه ها را بکاود و از شیوه سنتی ماندن و خواندن صرف بگریزد و با روحیه جستجو گر و دارای انعطاف ، ذهن و نگرشش را بر حقیقت بگذارد. از اوایل دهه 80 هم تا کنون - در کنار انتشار آرا و عقایدش و ترجمه های گاه به گاه - فعالیت او بیشتر در زمینه برگزاری همایش ها و سخن رانی ها در حوزه اندیشه و فلسفه در ایران و عمدتا تهران ، و تدریس مبانی فلسفه و اندیشه جدید بوده است. از لحاظ عملی او معلمی پیگیر و هدفدار بوده و هست و در فعالیت اجتماعی اش بر اندیشه منتقدانه و صراحت لهجه اش مانده است.. هر از چند گاهی بزرگداشت فیلسوفان را بهانه می کرد و گروهی از علاقمندان و مترجمان فلسفه و اندیشه را گرد هم می اورد تا درباره نگرش و تفکر آن فیلسوف به بحث و تبادل آرا بپردازند و براستی در بازشناخت و معرفی فلسفه سیاسی به نسل جوان زحمت وافری کشیده است. در سخنرانی هایش همیشه سعی دارد مفاهیم را ساده و قابل تفهیم کند و مستمعین را غالبا به دست و پنجه نرم کردن با تفکر اندیشه گر مورد نظرش دعوت کند تا به دور از فهم سطحی روح و کنه ذهن و مطلب را دریابند و هیچگاه دانشجویانش و یا مستمعین را با تایید سریع موضوع وانداشته و بلکه پر انرژی تر از ایشان ، آنان را به چالش فراخوانده تا فهم و قرائت جدید از معنی را باز گویند و در این تمرین های عملی حقیقت یابی و شناخت را تجربه کنند و از این لحاظ سخن رانی هایش غالبا کلاس درس بود و فراگرفتن پدیدار شناسی و ارتباط با مفاهیم کشف کننده و آگاهی دهنده. و از این لحاظ از دیگر فعالان و استادان روشمند تر و پیگیر تر ادامه داد. از لحاظ فکری هم او روشنفکری سکولار است و بیشتر از اخلاق دمکراتیک در سیاست و اندیشه انسان مدرن در دنیای کنونی و خشونت گریزی از سیاست و جامعه باز با نظام دمکراتیک سخن می راند و دغدغه اصلی او هم شناساندن درست این مفاهیم است نه بازی با آن الفاظ وسرگشتگی ذهنی درست کردن. او روشنفکری معتدل ، آزاد اندیش و غیر قدرت گرا و عقل مدار است و مروج روشنفکری سکولاری و وجه تمایز او هم استمرار این نگرش بوده است که به تعهد روشنفکری اعتقاد داشته باشد و خود در قدم اول دمکرات باشد و دوستدار آزادی و مشارکت دیگران ؛ و از این لحاظ همواره روشفکران مشهور به " روشنفکر دینی " با او مخالفت داشتند. جهانبگلو در سخنانش همیشه از تمرکز قدرت ( اقندار گرایی و قدرت طلبی) ، بی اخلاقی ، خود سری ، مقدس ماآبی و مشروعیت خواهی و بی تعهدی سیاسی را نقد می کرد و از تسلط پوپولیسم و عوام فریبی و دروغ مدعیان سیاست پیشه هشدار می داد...همواره توصیه اش شایستگی سیاسی و اخلاق مدنی و نقد سالم و شناخت و شفافیت داشتن بوده است. او حتی گاهی اصلاح طلبان حاظر در صحنه سیاسی را به مبهم گویی و عدم شفافیت متهم می کرد و نقدهای بسیار تیزی نسبت به انها داشته و دارد. نزاع او با روشنفکران دینی به این جهت بوده که او کار آنان را نوعی سبب منفعل شدن اندیشه جامعه و در دام و قید و بند ائدولوژی افتادن دانسته است و حرکت سکولارها را به موتور حرکت تفکر تشبیه کرده که همه را به تکاپو و جستجوی آزادانه وا می دارد که چگونه منتقد قدرت باشند و چه آرمانی را بجویند که نه آرمانشهر واهی و محض باشد و نه در زندان اوهام و بی حرکتی بمانند. جهانبگلو چه در ترجمه هایش و چه درسخنانش بیشتر درجستجوی شناخت نظام های فکری نو بوده و هست و سعی در بازگفتن آن به علاقمندان دارد تا نظام و بنیان فکری خود را با خواندن و شنیدن و دیدن و لمس کردن چینن افکار و ارایی متحول کنند و رشد یابند. رامین جهانبگلو ، یک محقق اندیشه دوست و فلسفه گرا است و هیچ گاه دربازی سیاسی و قدرت طلبی و مقام خواهی نبوده و نیست ، به هیچ حزب و گروه و دسته ای هم وابسته نیست جز دوستداری و جستجوی بنیان فلسفه و اندیشه ؛ و به همین خاطر از روشنفکران آزاد ما است. همواره در کنفرانس ها و مصاحبه ها اگر از او پرسیده اند ، خود را با صداقت و بدون سفسطه روشنگری سکولار معرفی کرده است. نظامی فکری که امروز نسل جوان ایران به آن گرایشی قابل تامل یافته اند. جهانبگلوی معلم و محقق به نسل نو 3 درس را بازگفته و این نگرش او در میان دانشجویانش رواج یافته است که " از نظر نقد سیاسی همیشه آزمون و خطا کردن در حرکت سیاسی را روا می دانست ، اما تنزل اخلاق و بی تعهدی و سفسطه جویی و بازی با واژگان دارای ارزش و بار معنایی را با صراحت نقد می کرد....او همیشه انسان امروزو مدرن را موجودی آزاد و رها از سیاست جنگ و خشونت می بیند و دمکراسی را اخلاقی ترین نوع سیاست ورزی می داند...یعنی از نگاهش حقیقت جویی و شفافیت داشتن در بیان و رها شدن از شعار و احساس و خشونت ، رمز موفقیت است. او همواره در کلاس درس ، سیاست دولتی متعادل و آزاد و دمکراسی طلب به معنای و.اقعی کلمه را توصیه کرده است که از اقتدار گرایی رها شده باشد و آزادی فرد را محترم بشمارد و نظامی دمکراتیک که یک فرد کالبد اصلی قدرت و محور قایم هویت آن نباشد که شکلی ماورا و غیر قابل دست رسی باشد و خود سرانه خرد همگان را به سخره بگیرد و هر چه باشد " رای ، رای مردم " باشد.. در میان نسل جوان او و چهره های دیگری از نسل او مانند " خشایار دیهیمی، مرتضی مردی ها ، حاتم قادری و..." طیفی جدا از دیگر معلمان و روشنفکران و فعالان حوزه اندیشه و تفکر می باشند که در میانه سیاست ایران زمین منبع تولید فکر در میان مخاطبان جوان شده اند که البته در این میانه چالش فکری - سخنان فلسفه مدار و خرد گرای آنان در منازعه روشنفکری و حتی مذهبی؛ چندان به مذاق روشنفکران مشهور و موسوم به " روشنفکر دینی " خوش نمی اید! که خواهان ماندن بر اصل دین و مذهب باوری هستند.
خبری که امروز و دیروز بیشتر مایه دغدغه ام شد ، این بود که ناباورانه شنیدم در تهران برای "رامین جهانبگلو" مشکلی پیش آمده و خدا کند زودتر مشکلش رفع شود ، آخر انسان شریف و نازنینی است. البته زبان فرانسه خوبی هم حرف می زند!... و براستی پژوهشگری زحمتکش است... درست پارسال - 4 شنبه 7 اردیبهشت و 27 آوریل - بود که دیدمش ، مراسم یادبود شاهرخ مسکوب بود... که کامشاد و موحّد و فانی و خرّمشاهی و شایگان و... بودند و چه زیبا رامین مجری گری می کرد!.. ... رامین شخص با درایت و شعوری است ، خوب می داند با خونسردی و آرامش و پروا و پرهیز از هو و جنجال مشکل خودش را حل کند!... به وکیل و وصی - اهل فرض و گمان و تفسیر - هم نیازی ندارد!.. از روشنفکران آگاه زمانه ما است و مترجمی جوان... بی معرفت! هر وقت بهش تلفن می زنم تا باهاش درباره لغت های فرانسه فرهنگم با او کل کل کنم ، طفره می رود اما هر وقت می بینمش ، سیاس! می گوید " باشد آقا !هر وقت خواستی فرهنگت را بیاور مرکز ، با هم ببینیم!"... البته شایگان همیشه محبّت دارد اما رامین حوصله اش از او بیشتر است!... آخر من رامین را با جان و دل دوست دارم! ... به راستي: "به كجاي اين شب تيره بياويزم قباي ژنده ي خود را/ و كشم از سينه ي پردرد خود بيرون/ تيرهاي زخم را دلخون؟!"